خوقند، شهری تاریخی در شرق ازبکستان. این شهر در جنوبشرقی تاشکند و در نزدیکی رود سیحون قرار دارد (رجوع کنید به )اطلس جامع جهان تایمز( ، نقشه 41) و از شمال به سلسلهکوههای آلای منطقه تیانشان و از جنوب به فلات پامیر محدود است (اسکایلر ، ج 1، ص 274؛ میهیو ، ص 34؛ نیز رجوع کنید به فیشر ، ص 22).واژه خوقند که گاه به صورتهای خوکند، کوکند، خقند، قوقن، خواکند و خواقند نیز بهکار رفته است، معمولا به معنای شهر خوکان/ گراز دانسته میشود (بارتولد، 1358ش، ص 36؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه)، هرچند آن را به معنای محل زیبا و دهقشنگ یا شهر کوروش نیز ذکر کردهاند (رجوع کنید به وامبری، 1365ش، ص 476؛ کانینگام ، ص 109).ظاهرآ سابقه خوقند به پیش از ظهور اسلام میرسد و در دوره باستان، این شهر تحت تأثیر فرهنگ ایرانی، یکی از مراکز مهم حضور و رونق آیین زردشتی و مانوی بوده است (رودلسون ، ص 26). با این حال، در اخبار فتوحات اسلامی بدین شهر اشارهای نشده است و حتی اطلاعات موجود درباره خوقند از قرون پیشین تمدن اسلامی نیز بسیار اندک و به اشارات جغرافینگاران مسلمان محدود است (برای نمونه رجوع کنید به ابنحوقل، ص 513، 516؛ اصطخری، ص 335، 347؛ یاقوت حموی، ذیل «خواقند»؛ ابوالفداء، ص 498ـ499).خوقند در دره فرغانه، در شمالشرقی سمرقند و جنوبشهر چاچ، واقع بوده است (رجوع کنید به حسین مؤنس، نقشه115؛ اسکایلر، ج 1، ص 337؛ میهیو، ص 186؛ پیرنیا، ج 3، ص 2262)؛ ظاهرآ خوقند چنان اهمیتی در دره فرغانه داشته است که گاه، بهرغم وجود حدود بیست شهر دیگر در این دره، آن را ولایت خوقند نامیدهاند (رجوع کنید به تیمکوفسکی ، ج 1، ص 418؛ سفرنامه بخارا، ص 202؛ وامبری، 1365ش، ص 473ـ477).اطلاعات در باب خوقند تا عصر مغول همچنان محدود است (رجوع کنید به اسکایلر، همانجا؛ آکینر ، ص 271)، اما با آغاز قرون متأخر اهمیت و شهرت خوقند افزایش یافته است. در اوایل سده دوازدهم، خانهای طایفه مین ، از تیرههای ازبک، در فرغانه و شرق ماوراءالنهر به قدرت رسیدند. از میان آنان، شاهرخبیگ خاننشینی تأسیس کرد که به خانات خوقند* (1112ـ1293) شهرت یافت (رجوع کنید به وامبری ، 1873، ص 339ـ 345؛ میهیو، ص 187).حکمرانی خانات خوقند، علاوه بر مرکزیت سیاسی، به رونق کشاورزی (رجوع کنید به )دایرةالمعارف هنر و معماری اسلامی گروو( ، ذیل "Kokand"؛ نیز رجوع کنید به لاپیدوس ، ص 430) و تجاری خوقند، بهویژه بهسبب قرارداشتن شهر در مسیر جاده ابریشم و راههای شمال ـ جنوب و شرق ـ غرب ترکستان، انجامید (رجوع کنید به قزوینی، ص 23؛ لاپیدوس، همانجا)، چنانکه آمارهای برجای مانده، نشاندهنده اهمیت تجاری خوقند تا قرن سیزدهم است (برای نمونه رجوع کنید به تیمکوفسکی، ج 1، ص 420؛ اسکایلر، ج 1، ص 192ـ193، 212ـ219، 315).اهمیت تجاری خوقند، قدرتهای بزرگ همسایه آن، یعنی چین و روسیه، را به اعمال نفوذ سیاسی در این منطقه ترغیب کرد. ابتدا در نیمه دوم قرن دوازدهم، چینیها مدتی خانات خوقند را تحت نفوذ سیاسی خود درآوردند و از این طریق به منافع تجاری بسیاری دست یافتند (رجوع کنید به بارتولد ، 1956ـ1958، ج 1، ص 165؛ لاپیدوس، همانجا). در قرن سیزدهم نیز روسها درصدد استیلا بر راههای تجاری خوقند برآمدند (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا) و در 1285/1868 خانات خوقند را تحتالحمایه خود کردند (کستنکو ، ص 176). سپس در 1293/1876 خوقند را، با عنوان ایالت فرغانه، رسمآ به قلمرو روسیه افزودند (اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1961؛ نیز رجوع کنید به کاظمزاده ، ص 36؛ بارتولد، 1358ش، ص 41).تا پیش از سلطه روسها، تمدن و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در این منطقه رواج کامل داشت، چنانکه نظام مالیاتی آن مشابه نظام مالیاتی ایران (رجوع کنید به سفرنامه بخارا، ص 199ـ205) و زبان رسمی خوقند فارسی بود (امیراحمدیان، ص 175) و حتی بزرگان آن به فارسی شعر میسرودند؛ مانند محمدعمرخان (حک : 1224ـ1237)، از خانهای خوقند، که با تخلص «امیر» شعر میسرود (د.اسلام، همانجا؛ بارتولد، 1358ش، ص 38ـ39). رمزی خوقندی (سده دوازدهم و سیزدهم)، از غزلسرایان پارسیگوی، نیز نسب به خوقند میبرد (رجوع کنید به دانشنامه ادب فارسی، ذیل «رمزی خوقندی»).بیشتر اهالی خوقند سنّیمذهب بودند (رجوع کنید به آکینر، ص280ـ281)، اما به نظر صفا (ج 2، ص 451) بهسبب فعالیتهای ناصرخسرو، داعی نامدار اسماعیلی در منطقه یَمکان، باور اسماعیلی نیز در خوقند رواج داشته است. تصوف نیز در خوقند پیشینهای دیرپا دارد، از جمله طریقت چِشتیّه* در آنجا پیروانی داشته است (رجوع کنید به آکینر، ص 285ـ286). نظام تعلیم و تربیت اسلامی نیز تا پیش از سلطه روسها و ورود شیوههای جدید آموزشی، در مساجد و مدارس این شهر به شکلی جدّی دنبال میشد (رجوع کنید به موزر ، ص 37؛ د. اسلام؛ بارتولد، 1358ش، همانجاها؛ میهیو، ص 188ـ189) و حضور طلاب علوم اسلامی ضامن اجرای احکام شریعت در خوقند بود (رجوع کنید به اسکایلر، ج 1، ص 161).در دوره روسیه تزاری (1133ـ1336/ 1721ـ1917) خوقند همچنان شهری پررونق و آباد بود (رجوع کنید به سراجالدینبن عبدالرئوف، ص 36ـ37؛ بارتولد، 1358ش، ص 41؛ قس گیس ، ص 282، نقشه) و حتی در کنار شهر قدیم خوقند، شهری جدید با معماری اروپایی بنا شد (رجوع کنید به سراجالدینبن عبدالرئوف، ص 36، 38). با این حال، اهالی خوقند نارضایی خود را از سلطه روسها به صورت مقاومتهایی، از جمله قیام باسماچیان، نشان دادند (رجوع کنید به طوغان ، ص 3؛ آکینر، ص 273). با شکل گرفتن اتحاد جماهیر شوروی، خوقند موقتآ اهمیت یافت و مرکز دولت خودمختار ترکستان به رهبری مصطفی چکایف شد (رجوع کنید به بارتولد، 1358ش؛ آکینر، همانجاها؛ میهیو، ص 187)، اما مداخله نیروهای شورای تاشکند موجب شکست این دولت در 1336/1918 و قتلعام هزاران تن از مردم خوقند و ویرانی بناهای بسیاری شد (رجوع کنید به وامبری، 1873، ص 398ـ399؛ بنیگسن و براکس آپ ، ص 61؛ بارتولد، 1358ش؛ همانجا؛ کستنکو، ص 162ـ163؛ میهیو، همانجا). در پی این حوادث، خوقند از نظر مذهبی تحت فشار شوروی قرار گرفت؛ چنانکه در میان اندک مساجد فعال ایالت فرغانه، ذکری از مساجد خوقند، دومین شهر مذهبی منطقه پس از بخارا، دیده نمیشود (آکینر، ص 285؛ میهیو، ص 187).پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای آسیای میانه در 1369ش/ 1990، خوقند یکی از شهرهای جمهوری ازبکستان شد (رجوع کنید به احمدیانشالچی، ص73).امروزه خوقند شهری صنعتی است (همان، ص 161) و قرار گرفتن آن در مسیر راههای اصلی منطقه نیز بر اهمیت آن افزوده است (رجوع کنید به ازبکستان، ص 97؛ قزوینی، ص 23؛ احمدیان شالچی، ص 171). براساس آخرین آمارها، جمعیت خوقند حدود 000،180 تن (میهیو، همانجا) و ترکیبی از اقوام گوناگونی چون ازبک، قرقیز، تاجیک، قزاق و قپچاق است (رجوع کنید به اسکایلر، ج 1، ص30؛ آکینر، ص 273ـ274). زبان مردم این منطقه، ازبکی و مذهب رایج آن سنّی حنفی است (ازبکستان، ص 35؛ آکینر، ص280ـ281).خوقند دارای بناهای اسلامی بسیاری چون مسجد، مدرسه و بازار، عمدتآ متعلق به دوره حکمرانی خانات خوقند، است (رجوع کنید به وامبری، 1365ش، ص 477؛ اسکایلر، ج 1، ص 61، 67، 71ـ72؛ راهول ، ص 153؛ میهیو، همانجا؛ بارتولد، 1358ش، ص 41) که به رغم حوادثی چون حملات 1336/ 1918، همچنان باقی ماندهاند (رجوع کنید به میهیو، همانجا؛ سراجالدینبن عبدالرئوف، ص 38). از مشهورترین آثار معماری اسلامی در خوقند قصر خدایار خان واقع در پارک مرکزی مقیمی (رجوع کنید به میهیو، ص 187ـ188)، مدرسه ناربوتهبی، مدرسه صاحب میان حضرت (همان، ص 188ـ189)، و مدرسه مدلیخان/ محمدعلیخان (حک : 1237ـ ح 1256)، از خانات خوقند، است (بارتولد، 1358ش، ص 39).منابع : ابنحوقل؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و سلان، پاریس 1840؛ نسرین احمدیان شالچی، دیار آشنا : ویژگیهای جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، مشهد 1378ش؛ ازبکستان، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1386ش؛ اصطخری؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ1367ش؛ بهرام امیراحمدیان، «تعامل فرهنگی ایرانیان و ترکان در آسیای مرکزی»، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش 48 (زمستان 1383)؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1358ش؛ حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران 1369ش؛ حسین مؤنس، اطلس تاریخ الاسلام، قاهره 1407/1987؛ دانشنامه ادب فارسی، بهسرپرستی حسن انوشه، ج :1 ادب فارسی در آسیای میانه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380ش، ذیل «رمزی خوقندی» (از تبسم آتشین جان)؛ سراجالدینبن عبدالرئوف، تحف اهل بخارا، تهران ?]1370ش[؛ سفرنامه بخارا (سال 1260 قمری)، نوشته ایلچی اعزامی از سوی محمدشاه، چاپ ایرج افشار، در دفتر تاریخ، ج 2، بهکوشش ایرج افشار، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1384ش؛ ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، تهران 1378ش؛ احمد زکیولیدی طوغان، فریاد رهایی: یادداشتها و خاطراتی از قیام قومی ـ اسلامی باسماچیان در برابر روسهای کمونیست، ترجمه علی کاتبی، تهران، 1387ش؛ محمد قزوینی، «خجند و خوقند»، یادگار، سال 3، ش 2 (مهر 1325)؛ کاپیتان کستنکو، شرح آسیای مرکزی و انتشار سیویلیزاسیون روسی در آن با نقشه ممالک آسیای مرکزی، ترجمه ماردروس داودخانف، بهاهتمام مؤتمنالسلطان صنیعالدوله، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران 1383ش؛ هنری موزر، سفرنامه ترکستان و ایران: گذری در آسیای مرکزی، ترجمه علی مترجم، چاپ محمد گلبن، تهران 1356ش؛ آرمین وامبری، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمه فتحعلی خواجهنوریان، تهران 1365ش؛ یاقوت حموی؛Shirin Akiner, Islamic peoples of the Soviet Union, London 1983; Vasily Vladimirovich Barthold, Four studies on the history of Central Asia, translated from the Russian [by] V. and T. Minorsky, Leiden 1956-1958; Alexandre Bennigsen and Marie Broxup, The Islamic threat to the Soviet state, London 1985; A. Cunningham, Coins of Alexander's successors in the East, London 1884; EI2, s.v. okKh"(and" (by W. Barthold-[C.E. Bosworth]); Frederick H. Fisher, Afghanistan and the Central Asian and question, London 1978; Paul Georg Geiss, Pre-Tsarist Tsarist Central Asia: communal commitment and political order in change, London 2003; The Grove encyclopedia of Islamic art and architecture, ed. Jonathan M. Bloom and Sheila S. Blair, Oxford: Oxford University Press, 2009; Firuz Kazemzadeh, Russia and Britain in Persia: 1864-1914, a study in imperialism, New Haven 1968; Ira M. Lapidus, A history of Islamic societies, Cambridge 1991; Bradley Mayhew, Paul Clammer, and Michael Kohn, Central Asia, Oakland 2004; Ram Rahul, March of Central Asia, New Delhi 2000; Justin Jon Rudelson, Oasis identities: Uyghur nationalism along China's Silk Road, NewYork 1997; Eugene Schuyler, Turkistan: notes of a journey in Russian Turkistan, Khokhand, Bukhara and Kuldja, New York 1877; The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005; Egor Fedorovich Timkovski , Travels of the Russian mission through Mongolia to China, and residence in peking, in the years 1820-1821, London 1827; Armin Vamb(ry, History of Bokhara: from the earliest period down to the present, London 1873.