خواجهزاده، مصطفیبن یوسف بروسوی، قاضی و فقیه حنفی قرن نهم در قلمرو عثمانی. لقبش مصلحالدین و به مولی خواجهزاده مشهور است (طاشکوپریزاده، ص 126؛ لکهنوی، ص 214). احتمالا در 838، در بورسه* به دنیا آمد (رجوع کنید به د.ا.د.ترک، ذیل «خواجهزاده مصلحالدین افندی»). پدرش خواجه یوسف تاجری ثروتمند بود و خود و فرزندانش در کمال رفاه میزیستند. با این همه، مصطفی تجارت را ترک کرد و به کسب علم و دانش روی آورد. پدرش نیز بر وی خشم گرفت و مقرری اندکی به او اختصاص داد. درنتیجه خواجهزاده ایام تحصیل را در فقر و دشواری گذراند. پدر و برادرانش نیز او را تحقیر میکردند و در مجالس خویش وی را در کنار خدمتکاران جا میدادند. در همین ایام شیخ ولی شمسالدین، از عارفان عصر، خواجهزاده را به تحمل مشکلات و صبر بر فقر و دست نکشیدن از کسب علم سفارش کرد و به او خبر داد که در آینده به درجات بلندی میرسد تا آنجا که برادرانش در حضور او همچون خادمان خواهند ایستاد (طاشکوپریزاده، همانجا).خواجهزاده پس از کسب علوم مقدماتی، نزد محمدبن قاضی ایاثلوغ در مدرسه آغراسِ بورسه به فراگیری ادبیات، کلام و اصول فقه پرداخت (همان، ص127؛ لکهنوی، همانجا). پس از آن نزد مولی خضربیگبن جلال (مدرّس مدرسه سلطانیه بورسه، متوفی 863) دیگر دانشهای متداول را فراگرفت. اهتمام وی به فراگیری علم، نظر استاد را جلب کرد تا آنجا که خواجهزاده، معید* او گردید. مولی خضربیگ برای او احترام فراوانی قائل بود و از او به عقل سلیم تعبیر میکرد (ابنعماد، ج 7، ص 355). او همچنین خواجهزاده را نزد سلطان عثمانی، مراد دوم (حک : 824ـ855) فرستاد و به شایستگی او برای تدریس گواهی داد. سلطان نیز قضاوت کِستِل (یکی از روستاهای منطقه آیدین) و اداره مدرسه اسدیه شهر بورسه را (با مقرری ده درهم در روز) به او سپرد. خواجهزاده شش سال به این کار و فراگیری متون مهم درسی ادامه داد و از جمله بر شرح مواقف جرجانی وقوف کامل یافت (طاشکوپریزاده، ص 127). او صحیح بخاری را نیز بر مولی فخرالدین عجمی خواند و از او اجازه روایت دریافت کرد (همان، ص60).پس از آغاز حکومت سلطانمحمد فاتح* (حک : 855ـ886) و اشتهار او به دانشدوستی، خواجهزاده تصمیم به ملاقات با سلطان گرفت و در مسیر حرکت سلطانمحمد از قسطنطنیه به ادرنه با او ملاقات نمود. محمودپاشا وزیر سلطان از وی استقبال کرد و سلطان محمد به او خیر مقدم گفت. در مناظرهای که در حضور سلطان، میان او و مولی محمد زیرک بهوقوع پیوست، خواجهزاده تفوق یافت و مراتب فضل و دانش او بر سلطان آشکار گشت. سلطان او را به عنوان معلم خویش برگزید و کتاب التّصریف عزالدین زنجانی را نزد او آموخت. سلطان محمد همچنین ریاست مدرسه قسطنطنیه را به او واگذار کرد و خواجهزاده از مقربان وی گردید. همین امر حسادتِ محمودپاشا را برانگیخت و براثر اقدامات او، خواجهزاده به عنوان قاضی عسکر روانه ادرنه شد (همان، ص 127ـ129).هنگامی که خبر قاضی عسکر شدن خواجهزاده به پدرش رسید، برای دیدار فرزندش به ادرنه آمد. خواجهزاده همراه با علما و اعیان شهر از او استقبال نمود و پدر از رفتار گذشتهاش عذرخواهی کرد. خواجهزاده به افتخار پدرش ضیافتی ترتیب داد و در حالی که هر دو در صدر مجلس نشسته بودند، براثر ازدحام علما و بزرگان حاضر در مجلس، جایی برای نشستن برادرانش فراهم نشد، آنان به ناچار در جایگاه خادمان ایستادند و پیشگویی شیخولی شمسالدین تحقق یافت (همان، ص 129ـ 130؛ ابنعماد، همانجا).سلطانمحمد خواجهزاده را در 33 سالگی به مدرّسی مدرسه سلطانیه بورسه منصوب کرد. در مناظرهای که میان او و مولی زیرک در حضور سلطانمحمد با داوریِ ملاخسرو (فقیه حنفی، متوفی 885) ترتیب داده شد و هفت روز طول کشید، برتری خواجهزاده اثبات شد. درنتیجه، سلطان ریاست مدرسه خود در قسطنطنیه را به او واگذار کرد (طاشکوپریزاده، ص 124ـ125، 130؛ حاجیخلیفه، ج 1، ستون 221؛ ابنعماد، همانجا). سلطان همچنین خواجهزاده و مولی علاءالدین طوسی (متوفی 887) را مأمور کرد تا کتابی درباره نقد حکما بر تهافت الفلاسفة* غزالی بنویسند. در نهایت، کتاب خواجهزاده را بر کتاب علاءالدین طوسی ترجیح دادند. همین ماجرا منشأ مهاجرت علاءالدین طوسی به ایران شد (حاجیخلیفه، ج 1، ستون 513).خواجهزاده در جدل و مناظره توانا بود و از آن استقبال میکرد. افزون بر مولی زیرک، او مناظراتی با عالمانی چون خیرالدین مهزول، ابنافضلالدین (افضلزاده)، مولی علی قوشچی و احمدبن موسی خیالی داشته و غالبآ پیروزیِ وی گزارش شده است (رجوع کنید به طاشکوپریزاده، ص 133ـ135؛ حاجیخلیفه، ج 1، ستون 221، 223). برخی از شاگردان معروف خواجهزاده عبارتاند از: سراجالدین مرحوم، بهاءالدین مرحوم، یوسف قراصوی، یوسف کرماستی، رکنالدین محمد مشهور به زیرکزاده، مصلحالدین یارحصاری، قطبالدین محمدبن محمد قاضیزاده و برادرش محمود قاضیزاده (طاشکوپریزاده، ص 131؛ لکهنوی، ص 215).خواجهزاده به منصب قضای ادرنه و بعد از آن، قسطنطنیه منصوب شد. پس از انتصاب محمدپاشا قرامانی ــکه از شاگردان علاءالدین طوسی بودــ به وزارت سلطان محمد، به توصیه او سلطان منصب قضا و ریاست مدرسه اِزنیق را به خواجهزاده سپرد تا از قسطنطنیه دور باشد. خواجهزاده پس از چندی منصب قضا را ترک کرد و صرفآ به تدریس در مدرسه اِزنیق پرداخت (رجوع کنید به طاشکوپریزاده، ص130ـ131؛ ابنعماد، همانجا). در پی اصرار قرامانی به یکی از علمای قسطنطنیه به نام مولی خطیبزاده به مناظره با خواجهزاده، خواجهزاده همراه با برخی از شاگردانش به قسطنطنیه رفت و از وی به گرمی استقبال شد، ولی قرامانی از مناظره منصرف شد و از خواجهزاده خواست تا به اِزنیق بازگردد. در 886، سلطان محمد درگذشت و جانشین او سلطان بایزید دوم (حک : 886ـ918) ریاست مدرسه سلطانیه و مقام افتاء در بورسه را به خواجهزاده سپرد (طاشکوپریزاده، ص 131ـ132). خواجهزاده در 893 در بورسه درگذشت و در جوار یکی از مشایخ صوفیه مشهور به سیدبخاری (متوفی 833) به خاک سپرده شد (همان، ص 138؛ لکهنوی، همانجا؛ بغدادی، ج 2، ستون 433).خواجهزاده دو پسر به نامهای شیخمحمد و عبداللّه داشت. محمد، فرزند بزرگتر، از عالمان دینی بود که در زمان حیات پدرش مدرّس مدرسه چندیکِ بورسه و نیز قاضی کته شد. او به تصوف متمایل و مرید شیخحاجیخلیفه از مشایخ طریقت زینیه بود و در 902 یا 903 وفات کرد. عبداللّه نیز که در دانشاندوزی کوشا بود و پدرش به وی بسیار علاقه داشت، در جوانی درگذشت (طاشکوپریزاده، ص 139؛ ابنعماد، ج 7، ص 355ـ356).مهمترین آثار خواجهزاده که غالبآ شرح و حاشیه بر آثار عالمان گذشته و البته گاهی آمیخته با نقد و نقض است (رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 1، ستون 221)، عبارتاند از: 1) تهافتالفلاسفة، که به دستور سلطانمحمد فاتح نگاشته شده و به داوری میان تهافتالفلاسفة غزالی و تهافتالتّهافت* ابنرشد اندلسی پرداخته است. یحییبن پیرعلی قسطنطینی (متوفی 1007) نیز بر آن حاشیه زده است. 2) حلّالهدایة که حاشیهای بر شرح محمدبن احمد هروی مشهور به مولانازاده بر هدایةالحکمة اثیرالدین ابهری* است. 3) حاشیهای ناتمام بر شرحالمواقف میرسیدشریف جرجانی* که به دستور سلطانبایزید دوم مأمور نوشتن آن شد. 4) شرح مطالعالأنظار محمودبن عبدالرحمان اصفهانی*، که خود از شروح طوالعالأنوار بیضاوی* است. 5) شرح التصریف زنجانی در علم صرف. 6) حاشیه بر شرح تلخیص المفتاح تفتازانی*. 7) حاشیه بر التّلویح تفتازانی (رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج2، ستون 1117، 1892، 2029؛ لکهنوی، ص 214؛ بغدادی؛ د.ا.د.ترک، همانجاها).منابع : ابنعماد؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج 2، در حاجیخلیفه، ج 6؛ حاجیخلیفه؛ احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانیة، چاپ احمد صبحی فرات، استانبول 1405؛ عبدالحی لکهنوی، الفوائدالبهیة فی تراجم الحنفیة، کراچی 1393؛TDVI(A, s.v. "Hocaza(de Muslihuddin Efendi" (by Saffet K(se).