خلوتیه، گسترده ترین طریقت تصوف در آسیای صغیر، بالکان و افریقا، منسوب به سراج الدین عمر خلوتی لاهیجی، صوفی ایرانی قرن هشتم.1) ظهور. منسوبان به خلوتیه نیای اصلی طریقت خود را ابراهیم زاهد گیلانی*، مشهور به امام الخلوتیه (رجوع کنید به گولپینارلی ،1366ش، ص 255)، می دانند و سلسله انتساب خود را پیش از وی به ابونجیب عبدالقاهر سهروردی* و پیش از او نیز، مانند اغلب طریقتهای اسلامی، به جنید بغدادی* می رسانند (وجدانی، کتاب 3، ص 17ـ 18).طریقت زاهد گیلانی، که آن را زاهدیه و جلوتیه می خوانند، به سبب تغییر احوال وی از خلوت به جلوت، به دو شاخه تقسیم شد: 1)شاخه ای که براساس حالت جلوت و به واسطه صفی الدین اردبیلی، به تشکیل سلسله تصوفی ـ حکومتی صفویه منتهی شد. 2)شاخه ای که براساس حالت خلوت و به واسطه سعدالدین فرغانی، به اَخی محمدبن نور خلوتی در تبریز و سپس به برادرزاده او، سراج الدین عمر خلوتی (متوفی 750 یا 800؛ قس عثمان زاده ، ج 3، ص 133، که تاریخ وفات را823 ذکر می کند)، رسید و این شاخه پس از وی خلوتیه خوانده شد (وجدانی، کتاب 3، ص 18ـ19؛ برای وجه تسمیه خلوتیه رجوع کنید به همان، ص20؛ عثمان زاده، ج 3، ص 133ـ134؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به د.ا.د.ترک، ذیل مادّه و «ابراهیم زاهدگیلانی»؛ پاکالین ، ذیل مادّه و «جلوتیه»؛ نیز رجوع کنید به جلوتیه*؛برای زندگی محمد خلوتی و عمر خلوتی رجوع کنید به وجدانی، کتاب 3، ص 19ـ20).خلافت در خلوتیه پس از عمر خلوتی به واسطه اخی امره محمد خلوتی، حاجی عزالدین خلوتی و صدرالدین خیاوی به سیدجلال الدین یحیی شروانی (متوفی 896؛ قس بروسه لی، ج 1، ص 197، که تاریخ وفات را 862 ذکر می کند) رسید.وی که مقیم باکو بود، خلفایی به آسیای صغیر فرستاد و به همین سبب، وی را مروّج خلوتیه و حتی بانی واقعیآن دانسته، و او را پیرثانی و «سیدالطائفة الخلوتیة» خوانده اند (وجدانی، کتاب 3، ص 21؛ نیز رجوع کنید به فریدلندر ، ص 135).ظهور حدود چهل شبه طریقت در خلوتیه نتیجه تلاش شروانی در اشاعه این طریقت و اعزام خلفای متعدد، به ویژه بهآسیای صغیر، بوده است (وجدانی، کتاب 3، ص 26؛ نیز رجوع کنید به تصوف*، بخش 8).2) گسترش در قلمرو عثمانی. خلوتیه پس از یحیی شروانی به چهار شاخه اصلی تقسیم شد و از همان ابتدا، یعنی از زمان بانیانِ چهار شاخه اصلی خلوتیه، این طریقت همواره با نام خلفای جدید خوانده شد. از این رو، خلوتیه «کارخانه طریقت سازی» نام گرفت (گولپینارلی، 1977، ص 327؛ نیز رجوع کنید بهتصوف*، بخش 8).چهار شاخه اصلی خلوتیه عبارت اند از :الف) روشنیه، شاخه منسوب به دَده عُمَر روشنی (متوفی 892)، خلیفه بی واسطه یحیی شروانی. دده عمر به دعوت اوزون حسن، حاکم آق قوینلو، به تبریز رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. محمد دِمِرداش (متوفی اوایل قرن دهم) و ابراهیم گلشنی*، دو خلیفه او، طریقتهای دمرداشیه* و گلشنیه را در قاهره تأسیس کردند (تریمینگام ، ص 76؛ د. اسلام، چاپ دوم،ذیل مادّه؛ کنیش ، ص 265). دو شاخه از گلشنیه شهرتبیشتری کسب کردند: سزائیه که حسن سزایی* (متوفی 1151) آن را تأسیس کرد و حالتیه که حسن حالتی (متوفی 1329) مؤسس آن بود (کنیش، همانجا).ب) جمالیه، شاخه منسوب به جمال خلوتی*، معروف به چلبی خلیفه از خلفای با واسطه یحیی شروانی. پس از مرگ چلبی خلیفه، یوسف سنبل سنان الدین جانشین وی شد و پس از مرگ او این شاخه به سنبلیه معروف شد (همانجا). عسّالیه (منسوب به احمدبن علی حریری) و شعبانیه (منسوب به شعبان ولی) از زیرشاخه های جمالیه اند. بیشترین زیرشاخه ها در طریقت خلوتیه متعلق به شعبانیه است و جمالیه به واسطه حضور شعبانیه در آسیای صغیر تا امروز ادامه یافته است (د.ا.د.ترک، ذیل «جمالیه»). قراباش ولی (متوفی 1097) مهم ترین شاخه شعبانیه را، که در مناطق قسطمونی و آنکارا فعال بود، به نام قراباشیه تأسیس کرد و خلیفه او، نصوحی محمد (متوفی 1130)، طریقت نصوحیه را بنیان نهاد که چرکشیه، منسوب به چرکشی مصطفی (متوفی 1229)، از آن منشعب شد. خلیلیه و ابراهیمیه شاخه های طریقت اخیرند که حاجی خلیل گرَه دلی و ابراهیم قوش آطه لی (متوفی 1262) آنها را تأسیس کردند (د.اسلام، همانجا). شاخه هایی از شعبانیه، با نامهای بکریه (منسوب به مصطفی بکری*) و تجانیه*، امروز، نیز وجود دارند (رجوع کنید به تصوف*، بخش 8).ج) احمدیه، که شمس الدین احمد مرمروی (متوفی 910)، معروف به ایگیت باشی، از خلفای با واسطه یحیی شروانی، آن را بنیان گذاشت. این شاخه بیشترین شعبات را در سرزمینهای عثمانی داشت. طریقتهای مصریه، رمضانیه، جراحیه*، جمالیه ثانیه، جهانگیریه و عشاقیه از آن پدید آمدند (وجدانی، کتاب 3، ص 91ـ 113؛ نیز رجوع کنید به تصوف، بخش 8). مهم ترین شاخه احمدیه، طریقت مصریه یا نیازیه، منسوب به محمدبن علی ملاطی (متوفی 1105)، ملقب به نیازی*، است که آثار متعددی در تصوف و علوم دینی دارد (بغدادی، ج 2، ص 305). طریقت جراحیه امروزه به همراه شعبانیه و عشاقیه از فعال ترین طریقتها در ترکیه اند (اوزترک ، 1995، ص 92، 101). این طریقت به واسطه فعالیتهای یکی از مشایخ خود، به نام مظفر اوزاق، در ایالات متحده امریکا انتشار یافت (د.ا.د.ترک، ذیل «جراحیه»).د) شمسیه، که شمس الدین احمد سیواسی، از خلفای با واسطه یحیی شروانی آن را تأسیس کرد و عبدالاحد نوری سیواسی طریقت سیواسیه را از آن منشعب ساخت (کنیش، همانجا). این دو شاخه برای دفاع از تصوف در دوره عثمانی بسیار کوشیدند (رجوع کنید به تصوف*، بخش 8).خلوتیه در طول حکومت سلاطین عثمانی با فراز و فرودهای بسیاری روبه رو بوده است. از این منظر، تاریخ این طریقت به سه دوره تقسیم می شود: دوره نخست، دوره گسترش به سوی غرب در دوره حکومت بایزید دوم (886ـ918) است. این طریقت در آغاز، در منطقه آناطولی به ویژه در آماسیه رواج یافت که در آن زمان تحت حاکمیت بایزید دوم (مشهور به «بایزید صوفی»)، بود. از این رو، در دوران سلطنت سی ساله او، شکوفایی و رونق خلوتیه به اوج خود رسید و در همین دوره مرکز فعالیت طریقت از آماسیه به استانبول منتقل شد (مارتین ،ص 282؛ د. اسلام، همانجا).دوره دوم (دوران رکود)، دوران حکومت سلیم اول (918ـ 926) و هم زمان با افزایش و تشدید سختگیریهای ضدشیعی در عثمانی بود. در این دوره نام پنج تن از ائمه شیعه از سلسله نامه خلوتیه حذف شد. برخی محققان این اقدام را نوعی تقیه در محیط خصمانه عثمانی دانسته اند (مارتین، ص 284ـ 285؛ د. اسلام، همانجا).دوره سوم دوره شکوفایی مجدد در دوران حکومت سلیمان قانونی (926ـ974) و سلیم دوم (974ـ982) بود. در این زمان بسیاری از شخصیتهای برجسته حکومتی به این طریقت گرایش داشتند و از آن حمایت می کردند. در این دوره، شعبانیه به طریقتی مهم بدل گردید (کنیش، ص 265ـ266؛ برای فهرستی از سلاطین عثمانی منتسب به خلوتیه رجوع کنید به اوزترک، 1999، ص 210ـ 211).خلوتیه در گسترش اسلام در منطقه بالکان سهم مهمی داشته است. از تاریخ دقیق ورود این طریقت به بالکاناطلاعی در دست نیست، اما در قرن نهم، این طریقت در بلغارستان و اطراف صوفیه پیروانی داشته است (مارتین، ص 286). در قرن دهم، هم زمان با سلطنت سلیم اول، برخی شعبه های خلوتیه، مثل جمالیه و سنبلیه، که از نظر سیاسی و جای نسب نامه خلوتیهدینی سنّت گراتر بودند، در بالکان رونق یافتند (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «طریقه»).خانقاه خلوتی در تیرانا در آلبانی (تأسیس 1014/1605) و خانقاه پریزرن در کوزوو از قدیمی ترین و مهم ترین خانقاههای خلوتی در بالکان هستند (رجب آگیج، ص 226). در 1318ش/ 1939 در مقدونیه و کوزوو 25 «تکیه» فعال خلوتی به ثبت رسیده است و تا اواخر 1350ش/ 1971 مراسم «حضرت» (نوعی مراسم ذکر گروهی) در مناطق گوناگون بالکان انجام می شد (کنیش، ص 270ـ271؛ د. اسلام، ذیل مادّه). همچنین خانقاه خلوتی در اوژیتسه از مراکز فعال در منطقه بالکان بوده وشیخ مصلح الدین (متوفی 1033) زعامت آن را برعهده داشته است. خانقاه مذکور در اواسط قرن دوازدهم، کانون شورش مردم بر ظلم و ستم در ناحیه اوژیتسا بوده است (رجب آگیج، ص 182؛ برای آگاهی از خانقاههای خلوتی در کوزوو و مقدونیه رجوع کنید به همان، ص249ـ259؛ برای آگاهی از گستره جغرافیایی شعبات خلوتیه در بالکان رجوع کنید به کلیر ، تصاویر انتهای کتاب).خلوتیه به عنوان طریقتی سنّی با پیشینه شیعی (رجوع کنید به تریمینگام، ص 75، 99؛ فریدلندر، ص 136)، از لحاظ نفوذ در حکومت و رواج بین مردم یا پراکندگی زیاد و کثرت شعباتش جایگاه نخست را در بین طریقتهای صوفی در عثمانی داشته است (اون گورن ، ص 27، 398؛ اوزترک، 1999، ص 275).این طریقت از یک سو سلاطین و درباریان و مقامات عالی رتبه عثمانی و از سوی دیگر اقشار مختلف مردم را به خود جذب می کرد (اوزترک، 1995، ص 92؛ نیز رجوع کنید به همو، 1999، ص275ـ 277؛ تریمینگام، ص 74). خلوتیه از لحاظ تعداد خانقاهها در استانبول نیز مقام نخست را دارد (اوزترک، 1999، ص 277؛ براون ، ص 462ـ469).بسیاری از مشایخ خلوتی، علاوه بر مقام طریقتی، از عالمان دین بودند و آثاری در تفسیر و حدیث و فقه و کلام از آنان بر جای مانده است. مثلا جمالِ خلوتی (متوفی 899)، آثار فراوانی در تفسیر و حدیث و تصوف دارد، از جمله شرحی بر کلمات امام علی علیه السلام به نام زبدة الاسرار شرح کلمات حیدرالکرّار و تفسیر آیة الکرسی و اسرارالوضوء (بغدادی، ج 1، ستون 217؛ زرکلی، ج 1، ص 318؛ نیز رجوع کنید به جمال خلوتی*)؛ پیر الیاس آماسی که از علمای زمان خود بود، در شروان نزد صدرالدین شروانی به تهذیب نفس و ریاضت پرداخت و با اجازه صدرالدین به آماسیه بازگشت و به تبلیغ خلوتیه پرداخت (طاشکوپری زاده، ص 45ـ46)؛ عبدالرحمان چلبی بن حسام الدین، نواده دختری پیر الیاس، طریقت را از زکریا خلوتی، از مریدان پیر الیاس، گرفت، وی در تعبیر خواب مهارت داشت و اشعار زیادی درباره عشق و وجد سرود و تخلصش حسامی بود. او در آماسیه درگذشت (همان، ص 46)؛ محمودبن احمد قسطنطینی گلشنی (متوفی 1064)، مشهور به حَلَوی رومی، حنفی مذهب و دارای آثار متعددی است، از جمله شرح گلشن راز و دیوان شعر به ترکی (بغدادی، ج 2، ستون 415)؛ عبدالمجید افندی (متوفی 1112) آثار متعددی به نظم و نثر دارد، از جمله هدیة الاخوان، منظومه معیارالطریقة و شرح دفتر اول مثنوی (عصمت افندی، ص 316، 318).جمال الدین عشاقی (متوفی 1164) از دیگر مشایخ نامبردار خلوتیه است که پیروان طریقت، وی را به سبب احیای مجدد عُشّاقیه در نیمه قرن دوازدهم، مؤسس دوم عشّاقیه می دانند. او به اسماء سبعه موجود در ارکان ذکر عشّاقیه، پنج اسم دیگر با نام فروعات خمسه اضافه کرد و شماره آنها را به دوازده رساند. دیوان وی، شامل 345 منظومه، یک سلسله نامه و پنج بیت مادّه تاریخ، در کتابخانه سلیمانیه موجود است (د.ا.د.ترک، ذیل «جمال الدین عشاقی»).کمال الدین بن محمد حلبی، معروف به کمال حلبی (متوفی 1299)، نیز از مشایخ رفاعیه و خلوتیه است و آثار بسیاری دارد، از جمله روشن دلنواز شرح گلشن راز، حصول النور العرشیة فی اصول الکبرویة و النوربخشیه و کمال نامه فی آل عبا (بغدادی، ج 2، ستون 381ـ382).مشایخ خلوتی در شامات نیز حضور داشتند؛ از جمله : احمدبن علی حریری عسالی (متوفی 1048)، که از شاه ولیّ خلوتی طریقت را اخذ کرد و به مقام قطبیت رسید (طُعمی، ج 1، ص 269). از خلفای او محمدبن عمر عباسی حنبلی (متوفی 1076) است که نسبش به عباس عموی پیامبر می رسد (همان، ج 1، ص 229).فضل اللّه بن عیسی حنفی (متوفی 1039)، اهل بوسنی، در فقه و حدیث و فنون ادبی صاحب نظر بود. وی در بوسنی تحصیل کرد و در بلگراد مفتی شد. بعد از حج به دمشق رفت و به تدریس و افتاء مشغول شد و از طریق احمد عسالی به خلوتیه پیوست و از خلفای او بود (دوانی، ص 35ـ37).ایوب بن احمد بقاعی خلوتی (متوفی 1071) فقیه حنفی بود که او را غوث زمان می دانستند. وی دانشهای متداول زمان خود را آموخت و طریقت خلوتی را از احمد عسالی گرفت. وی رسائلی دارد، از جمله العقدالفرید فی مقام التفرید و الرسالة الاسمائیة فی طریق الخلوتیة (طعمی، ج 1، ص 273؛ بغدادی، ج 1، ستون 229).احمدبن علی دمشقی (متوفی 1086)، معروف به ابن سالم، فقیه حنبلی و خلیفه شیخ ایوب خلوتی بود. وی رسائلی در تصوف و سیر و سلوک دارد (محبی، ج 1، ص 253، 256).محمدبن عیسی کنانی صالحی (متوفی 1153)، فقیه حنبلی، تألیفات فراوانی در علوم مختلف دارد، از جمله شرح قصیدة بانت سعاد، مکارم الاخلاق لاهل مکارم الاخلاق، الحوادث الیومیة من تاریخ احدی عشر و مائة، و الرسالة المشتملة علی انواع البدیع فی البسملة (بغدادی، ج 2، ستون 325).بدرالدین محمدبن احمد مقدسی (متوی 1219)، مشهور به بدیر، که مؤلف آثاری در ادبیات و ریاضیات است (رجوع کنید به همان، ج 2، ستون 354).شماری از مشایخ خلوتی هم از جمله شعرای ترک به شمار می آیند و دیوانی به ترکی دارند، مانند مصطفی شمنی قسطنطینی حنفی (متوفی 1115) متخلص به فنایی (رجوع کنید به همان، ج 2، ستون 443)، مصطفی بن محمد (متوفی 1158) ملقب به نزولی، و مصطفی بن ابراهیم پاشا قسطنطینی (متوفی 1227) متخلص به ذکایی (همان، ج 2، ستون 446، 455).در میان مشایخ خلوتیه، مشایخی مانند دده عمر روشنی*، ابراهیم گلشنی* و اسماعیل حقی بروسوی* علاوه بر اینکه از بزرگان ادبیات منظوم ترک محسوب می شوند، آثار منظوم و منثور به فارسی دارند. از دیگر شعرای بزرگ خلوتیه و از بزرگان ادبیات منظوم ترکی باید از جمال الدین آق سرایی*، کمال امی سنان، بیرام ولی*، نوعی زاده عطایی* و نیازی* نام برد (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه؛ برای آگاهی از برخی آثار فارسی خلوتیه رجوع کنید به یازیجی، ص 22ـ23، 34، 43، 55). منسوبان به خلوتیه، چه در زمان ظهور عثمانیان و فتوحات ایشان چه در شکل گیری جمهوری ترکیه، همواره بیشترین نفوذ و مشارکت را در امور مملکتی داشتند و غالب سلاطین عثمانی پیرو خلوتیه بودند (اوزترک، 1999، ص 210ـ213، 276). آتاتورک نیزدر ابتدا به مشایخ خلوتیه ارادت فراوان داشت و در «مجادله ملّی» (جنگهای آزادی بخش) و پایه گذاری جمهوری ترکیه از آنان بسیار یاری گرفت (همان، ص 212ـ213؛ نیز رجوع کنید بهتصوف، بخش 8).در این میان، ابراهیم قوش آطه لی، جایگاه بسیار ویژه ای یافت. وی هم زمان با آغاز فروپاشی عثمانی، پایان «دوران طریقتها» یا طریقت سازی در تصوف اسلامی را اعلام کرد. او معتقد بود که ارشاد در تصوف اسلامی نیازی به خانقاه و مراسم ندارد و حدود نود سال پس از او، آتاتورک خانقاهها را بست (اوزترک، 1999، ص 164). دوران پس از قوش آطه لی در واقع، دوران بازگشت به دوران اولیه در عرفان اسلامی محسوب می شود (همان، ص 196؛ برای عقاید و نوآوریهای قوش آطه لی رجوع کنید به همان، ص 192، 194).منابع : محمدطاهر بروسه لی، عثمانلی مؤلفلری، استانبول 1333ـ1342؛ اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج 1ـ2، در حاجی خلیفه، ج 5ـ6؛ علی دوانی، علما و مردان نامی بوسنی و هرزگوین، قم ?] 1371ش[؛ یاشار رجب آگیج، تصوف در بالکان، ]ترجمه جمشید معظمی گودرزی[، بلگراد 1382ش؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت 1999؛ احمدبن مصطفی طاشکوپری زاده، الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانیة، بیروت 1395/1975؛ محیی الدین طُعمی، الطبقات الکبری، بیروت 1414/1994؛ فندقلیلی عصمت افندی، تکملة الشقائق فی حق اهل الحقائق، در شقائق نعمانیه و ذیللری، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول: دارالدعوة، 1989؛ شمس فریدلندر، «طریقت خلوتیه جراحیه»، ترجمه محمد نصیری، هفت آسمان، ش 14 (تابستان 1381)؛ عبدالباقی گولپینارلی، مولویه بعد از مولانا، ترجمه توفیق ه . سبحانی، تهران 1366ش؛ محمدامین بن فضل اللّه محبی، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، بیروت: دارصادر، ]بی تا.[؛ م. صادق وجدانی، طومار طرق علیّه، استانبول 1338ـ1342؛ تحسین یازیجی، پارسی نویسان آسیای صغیر، تهران 1371ش؛John P. Brown, The darvishes or oriental spiritualism, ed. H. A. Ross, London 2008; Nathalie Clayer, Mystiques, (tat et soci(t(: les Halvetis dans l'aire balkanique de la fin du XVe si(cle ( nos jours, Leiden 1994; EI2, s.vv. alwatiyya" (by F. de Jong), "TKh"(ar((k(a. 6:in the Balkans" , (by Nathalie Clayer-A. Popovic); Abd(lb(ki G(lp(narl( Tasavvuf'tan dilimize ge(en deyimler ve atas(zleri, Ankara 1977; Alexander Knysh, Islamic mysticism: a short history, Leiden 2000; B. G. Martin, "A short history of the Khalwati order of dervishes", in Scholars, Saints, and Sufis: Muslim religious institutions in the Middle East science 1500, ed. Nikki R. Keddie, Berkeley: University of California Press, 1978; Re(at (ng(ren, Osmanllar'da tasavvuf: Anadolu'da s(f(ler, devlet ve ulem( (XVI. Y(zyl), I(stanbul 2003; H(seyin Vass(f Osm(nz(de, Sef(ne-i evliy(, ed. Mehmet Akku( and Ali Y(lmaz, I(stanbul 2006; Ya(ar Nuri (zt(rk, The eye of the heart: an introduction to sufism and the major tariqats of Anatolia and the Balkans, tr. Richard Blakney, I(stanbul 1995; idem, Tasavvufun ruhu ve tarikatlar, I(stanbul 1999; Mehmet Zeki Pakal(n, Osmanl tarih deyimleri ve terimleri s(zl(g((, I(stanbul 1971-1972; J. Spencer Trimingham, The Sufi orders in Islam, London 1973; TDVI(A, s.vv. "Cema(leddin U((a(k((" (by Mahmut Erol K(l((), "Cem(liyye" (by Mehmet Serhan Tay(i), "Cerra(hiyye" (by( enay Yola), "Halvetiyye" (by S(leyman " (by Mustafa Uludag(), "I(br(him Z(hid-i Geyl(n( Bahad(rog(lu)
.3) ورود و گسترش در افریقا. خلوتیه در گسترش اسلام در افریقا از شمال تا جنوب این قاره مؤثر بوده است (کنیش، ص 276). ورود این طریقت به مصر در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول در قرن نهم و دهم، خلوتیه به همت سه تن از شاگردان ترک دده عمر روشنی به نامهای محمد دَمِرْداش، شاهین خلوتی و ابراهیم گلشنی* به شهرهای مصر وارد شد (مارتین، ص290؛ بنرث ، ص 2). در مرحله دوم یعنی دو قرن بعد، شاخه ای از خلوتیه به رهبری مصطفی بکری* به مصر راه یافت (بنرث، همانجا).در مصر نیز همچون ترکیه بسیاری از مقامات حکومتی، سپاهیان و کارگزاران دولتی به این طریقت گرویدند. نخستین زاویه خلوتی در مصر به همت ابراهیم گلشنی تأسیس شد (تریمینگام، 1973، ص 76، 276).چند تن از مشایخ خلوتیه در دوره اول عبارت اند از : کریم الدین محمدبن احمد خلوتی (متوفی 986) جانشین ابوعبداللّه محمد دمِرداش، که متأثر از مکتب ابن عربی* بود. گروهی از فقیهان نامی چون نورالدین علی مقدسی و شهاب الدین بن عبدالحق صغیر از طریق او به خلوتیه پیوستند (مُناوی، ج 3، ص 461ـ463، 465).زین العابدین بن محمد عبدالرؤف مناوی (متوفی 1022)، فقیه شافعی و صوفی خلوتی. وی فرزند مؤلف طبقات الکبری، زین الدین محمد مناوی، بود و نحو، فقه، حساب، هندسه وتفسیر را نزد علمای مشهور زمان خود مانند محمدبن رَملی انصاری و شهاب الدین احمد خطیب شَربینی و علی مقدسی فراگرفت و از طریق کسانی چون محمد ترکی خلوتی، احمد عجمی، عبداللّه رومی و محمد بوقانی وارد طریقت خلوتیه شد. وی تألیفاتی دارد که بیشتر شرح و حاشیه بر کتابهای دیگران است، از جمله شرح التائیة ابن فارض و شرح المشاهد از ابن عربی (همان، ج 4، ص 306ـ307، 312).محمدبن احمد بهوتی (متوفی 1088)، فقیه حنبلی و صوفی، دارای آثاری در فقه، منطق و سیره نبوی است (رجوع کنید به بغدادی، ج 2، ستون 296؛ زرکلی، ج 6، ص 12).در نیمه اول قرن دوازدهم شاخه ای از قراباشیه به رهبری مصطفی بکری ظهور کرد که پس از او بکریه خوانده شد. یکی از خلفای او، عبدالکریم کمال الدین (متوفی 1199)، شاخه کمالیه را تأسیس کرد. محمد عبدالکریم سَمّان (متوفی 1189) طریقت سَمّانیه را تأسیس کرد که تا سودان و حبشه و از مکه تا جنوب شرقی آسیا رواج یافت. فیضیه که شاخه ای از این طریقت بود و پس از فیض الدین حسین غنیم بدین نام شهره شد، در استانبول در 1300 فعال بود. عبداللّه شَرقاوی از خلفای بکری، طریقه شَرقاویه را تأسیس کرد (رجوع کنید به تریمینگام، 1965، ص 226ـ 227؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).مشهورترین خلیفه بکری و جانشین مستقیم او در مصر، محمدبن سالم حفنی/ حَفْناوی (متوفی 1181 قاهره) بود که شروح و حواشی بر کتابهایی در زمینه نحو، تفسیر و حدیث دارد (رجوع کنید به بغدادی، ج 2، ستون 337). گسترش سریع و شگفت انگیز خلوتیه در مصر در قرن سیزدهم و چهاردهم حاصل تلاشهای شاگردان حفنی و خلفای اوست (جبرتی، ج 1، ص 347؛ د. اسلام، همانجا). وی بیشترین اصلاحات را در خلوتیه در مصر ایجاد کرد (بنرث، ص 12).برخی از مشایخ خلوتیه در این دوره عبارت اند از : ابوعبداللّه محمدبن عیسی دمیاطی (متوفی 1178) که آثاری در منطق و عقاید دارد (رجوع کنید به بغدادی، ج 2، ستون 335)؛ علی بن حجازی بن محمد بیومی* (متوفی 1183) صوفی و مؤسس طریقت بیومیه؛ ابوالمواهب محمودبن محمد کورانی کردی (متوفی 1195) که دارای آثاری چون السلوک لأبناءالملوک و نصیحة الاحباب است (همان، ج 2، ستون 417).محمدبن حسن سمانودی شافعی (متوفی 1199)، معروف به منیر، نیز از خلفای حفنی و شیخ جامع الازهر بود. وی آثار متعددی دارد، از جمله الآداب السَنیة لمرید سلوک طریق السادة الخلوتیة، تحفة السالکین و دلالة السائرین لمنهج المقربین و رسالة فی اصول القراآت (طُعمی، ج 1، ص 232؛ بغدادی، ج 2، ستون 344ـ 345).ابوالبرکات احمدبن محمد دردیر* مالکی (متوفی 1201)، برجسته ترین شاگرد حفنی و شیخ جامع الازهر، پایه گذار طریقت دردیریه بود و او را غوث زمان خود می دانستند. از آثاراو شرح رسالة التوحید من کلام دمرداش و شرح ورد کریم الدین الخلوتی است (طعمی، ج 1، ص 269ـ270؛ بغدادی، ج 1، ستون 181؛ بنرث، ص 12ـ13). احمد صاوی (متوفی 1241) نیز بعد از احمد دردیر استاد اعظم و غوث زمان در مصرشمرده می شد (طعمی، ج 1، ص 270).از اقدامات دیگر حفنی این بود که عبدالرحمان گشتولی الازهری مؤسس رحمانیه را مأمور کرد تا خلوتیه را در هند و سودان گسترش دهد (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «رحمانیه»).حدّادیه، قصابیه، حیاتیه، نِمریه، شَرقاویه، عمرانیه و سَمّانیه برخی از شاخه های فعال خلوتیه در مصر، در 1352ش/ 1973 بوده اند (همان، ذیل مادّه). شَبْراوِیه، غُنَیْمِیِّه و مسلمیه از دیگر شاخه های فعال خلوتیه در مصرند (بنرث، ص 63ـ64؛ هوفمان ، ص 10، 227؛ برای آگاهی از دیگر شاخه های اینطریقت در مصر رجوع کنید به عامر نجار، ص 480ـ482).در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم که الازهر تحت تأثیر سلفی گری با متصوفه به مخالفت برخاست، خلوتیه جنبش مخالفت با الازهر را رهبری می کرد (هیسکت ، ص 59). همچنین خلوتیه در مخالفت با اشغالگری انگلیسدر قرن سیزدهم در مصر نقش فعالی داشت (رجوع کنید به یونگ ، ص 150ـ 151).شاخه هایی از شعبانیه، با نامهایی مثل بکریه، حفنیه، صاویه، رحمانیه و تجانیه*، امروز نیز در مصر وجود دارند (رجوع کنید به مارتین، ص280؛ نیز رجوع کنید به تصوف*، بخش :10 تصوف در مصر). تجانیه هم اینک در نیجریه و سنگال و نیز اندونزی طریقتی فعال و بااهمیت است (مارتین، ص 305). همچنین جمالیه به واسطه بکریه از زیرشاخه های شعبانیه، در شمال افریقا و سوریه و حجاز گسترش یافت (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به کلیر، ص 12، 15ـ31).خلوتیه در شمال افریقا عمدتآ از طریق شاخه مهم رحمانیه گسترش یافته و کل منطقه الجزایر و تونس را از آخر قرن دوازدهم به بعد، دربرگرفته است (کنیش، ص 249). در اتیوپی سمّانیه تنها شاخه فعال خلوتیه است (د. اسلام، همانجا؛ برای خلوتیه در سودان رجوع کنید به تریمینگام، 1965، ص 226ـ228؛ برای آگاهی از مشایخ، آثار، و آداب فرق خلوتیه در لیبی رجوع کنید به درنیقه، ص 227ـ286).4) آموزه ها و آداب. اساس عقاید این طریقت عبارت است از: جوع، صمت (سکوت)، سهر (شب زنده داری)، انزوا، ذکر، فکر، حضور، ترک ماسوی و رابطه (ربط القلب بالشیخ؛ رجوع کنید به د.ا.د.ترک؛ د. اسلام، همانجاها). نوشته های مشایخ طریقت، تأثیر ابن عربی* را نشان می دهد. برای مثال، محمد نظمی افندی در بسیاری از آرای خود، از جمله نظریهقوس صعود و نزول*، متأثر از ابن عربی است (رجوع کنید به نظمی افندی، توضیحات تورر ، ص 105؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا).مصطفی بکری در کل با دیدگاههای وحدت وجودی مخالف بود. او بر هویت متمایز ذات خداوند و نفس انسانی تأکید می کرد و بنابراین وحدت با الوهیت را نوعی اتصال می دانست (بنرث، ص 11ـ12).شاخه های مختلف خلوتیه درباره اینکه چه کسی صلاحیت ورود به خلوتیه را دارد، آرای متفاوتی دارند. به نظر برخی از مشایخ، مهیّا شدن برای ورود به خلوت ضروری است؛ اما برخی دیگر آن را مناسب فردی می دانند که به یک مقام خاص، به ویژه مقام پنجم (عزلت)، رسیده باشد. عزلت به کسانی توصیه می شود که در مقامات پایین تر به سر می بردند. خلوتیها به اسمای سبعه یعنی (لااله الااللّه، اللّه، هو، حق، حی، قیّوم، قهّار) معتقدند. آنها بر این باورند که با ذکر این اسما می توانند مراتب هفت گانه نفس یعنی امّاره، لوّامه، مُلْهَمه، مطمئنه، راضیه، مرضیه، صافیه یا زکیه/ کامله را طی کنند. مرید حالات روحی مانند رؤیا و مکاشفه را نزد شیخ بازگو می کند و شیخ پس از تفسیر رؤیاها چنان که او را آماده بیابد، اجازه ورود به مرحله بعدی را می دهد (رجوع کنید به تریمینگام، 1973، ص 190ـ191؛ گولپینارلی، 1380ش، ص 44؛ د. اسلام، همانجا؛ برای کیفیت مراحل هفت گانه نفس رجوع کنید به نظمی افندی، همان توضیحات، ص 88؛ وجدانی، کتاب 3، ص 35؛ دردیر ، ص 51). تعداد اسما برحسب اجتهاد پیشوایان شعب مختلف کم یا زیاد می شده است (د.ا.د.ترک، همانجا). برای مثال جمال الدین عشاقی (متوفی 1164)، مؤسس شاخه جمالیه از طریقت عشاقیه، به اسماء سبعه موجود در ارکان ذکر عشاقیه، پنج اسم دیگر با نام فروعات خمسه اضافه کرد (همان، ذیل «جمال الدین عشاقی»). در این طریقه، ذکر، جلی است و برای هر روز هفته، اذکار و ادعیه و اوراد خاصی وجود دارد (رجوع کنید به وجدانی، کتاب 3، ص 29ـ35؛ نظمی افندی، همان توضیحات، ص 83) و هنگام مراسم ذکر دف و نی و دیگر آلات موسیقی نواخته می شود (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه).از دیدگاه مشایخ خلوتیه زندگی در جمع حاصلی جز خسران ندارد (دردیر، همانجا). خلوت به دو گونه فردی و جمعی است و توصیه شده خلوت جمعی بیش از سه روز نباشد، اما برای خلوت فردی محدودیتی وجود ندارد و مرید حتی می تواند در تمام عمر هم در خلوت باشد. کوتاه ترین دوره توصیه شده سه و طولانی ترین آن چهل روز است (محبی، ج 1، ص250). مجموعه های گوناگونی از قوانین و قواعدی که رفتار مرید را در قبل، حین و پس از دوره خلوت تنظیم می کند، شرح داده شده اند (برای نمونه رجوع کنید به دردیر، ص 49ـ51). نزد آنان نخستین مقامات سلوک، آماده شدن برای توبه از نفس اماره است و دستیابی به مقامات عرفانی با مجاهده ممکن نیست و فقط با لطف خدا میسر است (رجوع کنید به همانجا؛ قس نظمی افندی، همان توضیحات، ص 98). پس از رسیدن به نفس مطمئنه، مرید عضو طریقت می گردد و خرقه و تاج می پوشد (رجوع کنید به دردیر، ص 49ـ 50؛ محبی، ج 1، ص 258؛ برای آگاهی از انواع تاج، خرقه، سایر ملزومات خلوتیه رجوع کنید به آتاسوی ، ص 69ـ88؛ پاکالین، ذیل "Ta(") مراسم ورود به طریقت که چله خوانده می شود، شش تا دوازده ماه طول می کشد (رجوع کنید به تریمینگام، 1973، ص 189ـ 191). آخرین مرحله یعنی مرحله هفتم حالت تجلی اسماست و سالک در این مرحله به بقا باللّه می رسد (دردیر، همانجا).شیوخ خلوتیه آثاری به نام اطوار سبعه دارند که در آنها حالات روح را برای سالک حقیقت در طی مرحله سلوکشرح می دهند. همه طریقتهای خلوتیه کتاب ورد الستار شیروانی را در مراسم و در زمانهای معیّن می خوانند. این کتاب شامل سه بخش است که به توحید، نبوت و اصحاب می پردازد. به گفته مصطفی بکری این کتاب بنیان خلوتیه است. این کتاب را باید یک تن با صدای بلند بخواند و دیگران گوش کنند (رجوع کنید به موسلو ، ص 43).از انتقاداتی که به خلوتیه می شد این بود که آنها به سبب گرایشهای شیعی، به سلاطین عثمانی وفادار نیستند. همچنین در قرون نهم و دهم، گروهی از علمای عثمانی، معروف به قاضی زاده ها، به شیوه زندگی و نوع پوشش و شخصیت نامتعارف پیروان این طریقت و مسائلی مثل استعمال توتون و قهوه معترض بودند؛ همچنین آنها به علت استفاده از غنا در مجالس ذکر در معرض مخالفت قرار گرفتند (مارتین، ص283ـ284، 286، 288). عبدالوهاب شعرانی* خلوت نشینی این طریقت را موجب بروز و شیوع تجربه های عرفانی غیرواقعی و برخاسته از توهم دانسته است (رجوع کنید به توفیق طویل، ج 1، ص 189؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «الشعرانی»).به گزارش گولپینارلی (1366ش، ص385، 387)، خلوتیان، مولویه* را از شاخه های خود به شمار می آورند و برخی از شاخه های خلوتیه نیز در آداب از مولویه متأثر است.همچنین خلوتیه و صفویه نکات مشترکی مثل جد معنوی مشترک (زاهد گیلانی)، شعائر مشترک، عقاید و ریشه های مشترک دارند (مارتین، ص 278ـ284).منابع : اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج 1ـ2، در حاجی خلیفه، ج 5 ـ6؛ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ]قاهره[1988؛ عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار، بیروت: دارالجیل، ]بی تا.[؛ محمد درنیقه، الطرق الصوفیة و مشایخها فی طرابلس، طرابلس 1984؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت 1999؛ محیی الدین طُعمی، الطبقات الکبری، بیروت 1414/1994؛ عامر نجار، الطرق الصوفیة فی مصر: الرفاعیة، الچیلانیة، البدویة ـ الشاذلیة ـ الدسوقیة، ]قاهره [2004؛ عبدالباقی گولپینارلی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ، ترجمه توفیق ه . سبحانی، تهران 1380ش؛ همو، مولویّه بعد از مولانا، ترجمه توفیق ه . سبحانی، تهران 1366ش؛ محمدامین بن فضل اللّه محبی، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، بیروت: دارصادر، ]بی تا.[؛ محمد عبدالرووف بن تاج العارفین مُناوی، طبقات الصوفیة، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت 1999؛ م. صادق وجدانی، طومار طرق علیّه، استانبول 1338ـ1342؛giyim- tarikat T(rkiye'de (eyizi: Dervi( Atasoy, Nurhan ku(am tarihi, I(stanbul 2000; Ernst Bannerth, "La Khalwatiyya en Egypte: quelques aspects de la vie d'une confrerie", M(langes de L'Institut dominicain d'(tudes orientales du Caire, vol.8 (1964-1966); Nathalie Clayer, dans l'aire balkanique Halvetis les soci(t(: (tat et Mystiques, de la fin du XVe si(cle ( nos jours, Leiden 1994; Ah(mad b. Moh(ammad Dard((r, Le tr(sor des fr(res, ou, La r(gle de , [tr. Ernstتحفة الاخوان فی آداب الطریقla voie spirituelle = alwatiyya"Kh" s.vv., EI2, ibid; Bannerth, Ernst in Bannerth], (by F. de Jong), "Rah(ma(niyya" (by D. S. Margoliouth), aSh"Al-(ra(n((" (by M. Winter); Mervyn Hiskett, The course of Islam in Africa, Edinburgh 1994; Valerie J. Hoffman, Sufism, mystics, and Saints in modern Egypt, Columbia, S. C. 1995; Frederick de Jong, Sufi orders in , Ottoman and post-Ottoman Egypt and the Middle EastI(stanbul: The Isis Press, [2000]; Alexander Knysh, Islamic mysticism: a short history, Leiden 2000; B. G. Martin, "A short history of Khalwati order of dervishes", in Scholars, Saints, and Sufis: Muslim religious institutions in the Middle East since 1500, ed. Nikki R. Keddie, Berkeley: University of California Press, 1978; Ramazan Atv(r-( Se(ba' yazma geleneg(i ve،Muslu, "Halvetiyye(d Sofyal( B(l((nin Atv(r-( Se(ba risalesi", Tasavvuf ilm( ve , vol.8, no. 18 (Ocak-Haziran akademik ara(tirma dergisi 2007); Mehmed Nazm(( Efendi, Osmanlilarda tasavvuf( hayat, Halveti(lik (rneg(i: Hediyyet('l-I(hva(n, ed. Osman T(rer, I(stanbul 2005; Mehmet Zeki Pakal(n, Osmanli tarih deyimleri ve terimleri s(zl(g((, I(stanbul 1971-1972;J. Spencer Trimingham, Islam in the Sudan, London 1965; idem, The Sufi orders in Islam, London 1973; TDVI(A, s.vv. "Cem(leddin U(((k((" (by Mahmut Erol K(l((), "Halvetiyye" (by S(leyman Uludag).
.