خلفای راشدین، عنوانی برای نخستین جانشینان پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم. راشد به معنای هدایت شده است و خلفای راشدین به ترتیب عبارتاند از ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی (رجوع کنید به ابناثیر، النهایة، ج 2، ص 225؛ ابنمنظور، ذیل «رشد»). بیشتر نویسندگان معاصر نیز در ذکر خلفای راشدین فقط از چهار خلیفه اول نام میبرند (برای نمونه رجوع کنید به حسن ابراهیم حسن، ج 1، ص 203ـ274؛ باسورث ، ص 1ـ2). ظاهرآ سبب اطلاق این عنوان به این چهار خلیفه آن بوده که در دوره آنان، یعنی دوران طلایی صدر اسلام، ایمان و عدالت و فضائل اسلامی شکوفا گردید و از اینرو به آنها عنوان راشدین داده شد تا از خلفای ناپاک و دنیادوست بنیامیه که پس از آنها روی کار آمدند، متمایز باشند (رجوع کنید به باسورث، ص 2). بر این اساس و طبق توالی زمان، برخی مورخان متقدم از امام حسن علیهالسلام ــکه دوران خلافت وی کمتر از ده ماه بودــ نیز در زمره خلفای راشدین یاد کردهاند، از جمله مسعودی (ج 3، ص 184) روایتی از پیامبر نقل کرده است که فرمود «پس از من سی سال خلافت خواهد بود». او دوره جانشینان پیامبر را از آغاز خلافت ابوبکر تا پایان خلافت امام حسن سی سال تمام دانسته است. بنابه نقل ابنبابویه (ج 2، ص462) امام حسن عسکری علیهالسلام، سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی 301) را، به این حدیثِ مقبول نزد معتقدان به مکتب خلافت راهنمایی کرده و توضیح داده است که مراد آنان از این حدیث، دوران خلافت چهار خلیفه نخست است. بعضی نیز عمربن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه اموی (حک : 99ـ101)، را پنجمین نفر از خلفای راشدین ذکر کردهاند (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ص 136ـ137؛ ذهبی، ج 10، ص 59؛ ابنکثیر، ج 1، ص 177).به نظر میرسد مستند عنوان «خلفای راشدین»، حدیث دیگری است منسوب به پیامبر اکرم که با اندک تفاوتی در مجامیع حدیثی اهلسنّت نقل شده است (رجوع کنید به احمدبنحنبل، ج 4، ص 126؛ دارمی، ج 1، ص 45؛ ابنماجه، ج 1، ص 16؛ قس شریفرضی، ص 174). پس از آن، محدّثان و نویسندگان اهلسنّت این عنوان عام را بر چهار خلیفه نخست اطلاق کردهاند که به گفته آنان، به سنّت پیامبر اقتدا و آن را حفظ نمودهاند (برای نمونه رجوع کنید به ابنخُزیمه، ج 4، ص 325؛ ابنابیزید، ص 23؛ ابنعبدالبرّ، ص 136). پارهای از محققان درباره این حدیث بحث کرده و آن را ساختگی دانستهاند (رجوع کنید به امینی، ج 8، ص 206؛ عسکری، ج 2، ص 233ـ235؛ حسینی میلانی، ص5ـ 60). همچنین، گفته شده است که عثمانیّه (هواخواهان عثمان و دودمان اموی) عنوان خلفای راشدین را درباره نخستین جانشینان پیامبر به کار میبردند (رجوع کنید به مدرسی طباطبائی، ص 141). با این همه، در متون حدیثی شیعه، گاهی همین عنوان برای ائمه دوازدهگانه شیعه به کار رفته است (رجوع کنید به ابنبابویه، ج 1، ص 331ـ332؛ مجلسی، ج 25، ص 174، ج 97، ص 208). در این مقاله، شاخصهای اصلی سیاسی دوران پس از وفات پیامبر اکرم تا آغاز خلافت اموی به اجمال بررسی میشود.پس از وفات پیامبر، انصار و مهاجران در سقیفه بنیساعده* در مدینه اجتماع کردند و به دنبال منازعهای که بر سر جانشینی آن حضرت، میان انصار با یکدیگر و بین آنان و مهاجران درگرفت، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت شد (رجوع کنید به ابنهشام، ج 4، ص 310ـ311؛ ابنقتیبه، ج 1، ص 4ـ9؛ یعقوبی، ج 2، ص 123ـ 124؛ طبری، ج 3، ص 218ـ222). این بیعت که در زمانِ غیبتِ بیشتر اصحاب پیامبر صورت گرفت و به بیعت سقیفه معروف شد (یعقوبی، ج 2، ص 124؛ ابناثیر، الکامل، ج 2، ص 325ـ326؛ نیز رجوع کنید به حسن ابراهیم حسن، ج 1، ص 205)، بنابر اعتقاد متکلمان اهل سنّت، اجماع اهل حلوعقد و بنیاد مشروعیت خلافت ابوبکر تلقی شد (رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ج 20، قسم 1، ص 259 به بعد؛ ماوردی، ص 6؛ ابنفَرّاء، ص 23ـ24؛ قلقشندی، ج 1، ص 40). هر چند امام علی علیهالسلام و بنیهاشم و طرفداران حضرت علی، از جمله گروهی از مهاجران و انصار، که به نخستین شیعیان مشهور شدند، با استناد به نصّ رسولاکرم بر جانشینی علی علیهالسلام و قرابت او با پیامبر و سبقت او در اسلام، مدتی از بیعت خودداری کردند (رجوع کنید به یعقوبی، همانجا؛ مسعودی، ج 3، ص 43؛ ابناثیر، الکامل، ج 2، ص 325).نخستین اقدام ابوبکر گسیل کردن لشکر اُسامةبن زید به سوی شام بود که پیامبر در واپسین روزهای حیات خود تصمیم به آن گرفته بود، اما برخی اصحاب، با عذرهای شخصی و به بهانه نوجوانی اسامه و بیماری پیامبر اکرم از پیوستن به سپاه اسامه خودداری نمودند و با وجود دستور اکید و اعتراض شدید پیامبر، اعزام سپاه را به تأخیر انداختند (رجوع کنید به واقدی، ج 3، ص 1117ـ1120؛ یعقوبی، ج 2، ص 113، 127؛ نیز رجوع کنید به اُسامةبن زید*). پس از آن، دوران خلافت ابوبکر به جنگ با اهل ردّه* (مرتدان) در نواحی نَجد، بحرین، عمان و یمن سپری شد و سپس فتوحات در خارج از مرزهای جزیرةالعرب آغاز گردید. از این زمان به بعد، خلیفه وظیفه فرمانده نیروی نظامی را نیز به عهده گرفت (رجوع کنید به ابناثیر، الکامل، ج 2، ص 128ـ134، 353ـ382). ابوبکر پس از دو سال و چند ماه خلافت (11ـ13)، در هنگام مرگ با نوشتن وصیتنامهای عمر را جانشین خود کرد و با این کار شیوه سقیفه را سرمشق قرار نداد و روش استخلاف (تعیین خلیفه) را به کار گرفت (ابنقتیبه، ج 1، ص 18ـ19؛ فضلاللّهبن روزبهان، ص 80). انتخاب عمر اگرچه با انتقاد و نگرانی برخی از صحابه مواجه گردید (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 20؛ طبری، ج 3، ص 428)، اما در مجموع آرام و بیسروصدا پذیرفته شد.عمر قدرت بیش از اندازه اشراف جاهلی مکه را محدود کرد (مادلونگ ، ص 58). چون عرب احترام خاصی نزد عمر داشت، نخستین اقدام او آزاد کردن اسیران عرب جنگهای ردّه بود. اقدام دیگر او، عزل خالدبن ولید از سمت فرماندهی سپاه شام و نصب ابوعبیدةبن جراح به جای او بود. پنج ماه پس از خلافت عمر، در ذیقعده سال 13، فتوحات مسلمانان در شام، به فرماندهی ابوعبیده، ادامه یافت و با تصرف اردن، دمشق، حمص، حلب، فلسطین و بیتالمقدس، سرزمین شام به قلمرو دولت مدینه پیوست (رجوع کنید به بلاذری، 1413، ص 115ـ147؛ یعقوبی، ج 2، ص 139؛ طبری، ج 3، ص 434ـ444، 598ـ 612؛ ابناثیر، الکامل، ج 2، ص 427ـ432، 490ـ501). پس از آن، فتوحات در سمت مشرق و قلمرو پادشاهی ساسانیان صورت گرفت و طی جنگهای جسر، قادسیه، جلولاء و نهاوند، حکومت ساسانی منقرض شد (یعقوبی، ج 2، ص 143ـ146، 151، 156؛ مسعودی، ج 3، ص 50ـ64، 66ـ68).قلمرو دولت اسلامی در دوره ده ساله خلافت عمر (13ـ23) گسترش چشمگیری یافت. علاوه بر آن، عمر برای اداره امور سرزمینهای اسلامی دست به یک سلسله اقدامات و اصلاحات اساسی زد، از جمله وضع تاریخ هجری قمری در سال 16، تأسیس بیتالمال و تدوین دفاتر مالیاتی در سال 20 (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 145، 153؛ طبری، ج 4، ص 209)، بنای شهرهای کوفه و بصره در عراق (یعقوبی، ج 2، ص 143، 150ـ151؛ مسعودی، ج 3، ص 64) و فسطاط در مصر (ابناثیر، الکامل، ج 2، ص 565). عمر اصل و اولویت در پرداخت مستمری به مسلمانان را بر سابقه اسلام آوردن آنان، شرکت در غزوه بدر و نیز خویشی با پیامبر اکرم و اصل و نسب قبیلهای قرار داد (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 153).عمر نخستین خلیفه مسلمان بود که به قتل رسید. وی پیش از مرگ، امر جانشینی را به شورایی شش نفره از مهاجران اولیه، از جمله علی علیهالسلام و عثمانبن عَفّان سپرد و رأی نهایی را در صورت عدمتوافق شورا در اختیار عبدالرحمانبن عوف قرار داد که به منزله کاهش زمینه انتخاب علیبن ابیطالب بود، از طرفی چون علیبن ابیطالب تصریح کرد که فقط براساس کتاب خدا و سنّت پیامبر حکومت خواهد کرد، سه تن از اعضای شورا که از یکدیگر جانبداری میکردند، به او رأی ندادند و آنگاه عثمان که شرط تبعیت از کتاب خدا و سنّت پیامبر و روش شَیْخَیْن (ابوبکر و عمر) را پذیرفت، به خلافت رسید (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 24، 26؛ یعقوبی، ج 2، ص 160، 162؛ طبری، ج 4، ص 228ـ230، 238). به نظر فیلیپ حِتّی (ص178ـ179)، انتخاب شش نفر از معتبرترین و سالخوردهترین صحابیان از سوی عمر نشان میدهد که اندیشه قدیم عرب درباره انتخاب پیشوا، بر اصل حکومت موروثی غلبه یافته بود. به هر روی انتخاب از طریق شورای منصوب، سومین روش انتخاب خلیفه و اعطای مشروعیت به وی بود. به نظر فضلاللّهبن روزبهان (ص 81)، شیوه توسل به شورا مشابهت بسیاری با شیوه استخلاف دارد. با این تفاوت که در نظریه استخلاف، مستخلَف مشخص است، ولی در نظریه شورا مشخص نیست و محدود به اعضای شوراست.دوران دوازده ساله خلافت عثمان (23ـ35) به دو دوره متمایز تقسیم میشود. گفته شده است وی در شش سال نخست به شیوه دو خلیفه پیشین عمل میکرد و مردم به روش او ایرادی نمیگرفتند. در این دوره، مردم حتی او را بیشتر از عمر دوست داشتند، زیرا عمر در کارها سختگیر بود، اما عثمان نرمخو و مهربان بود. در دوره دوم، عثمان به امور بیاعتنا شد و خویشان و نزدیکان خود را در کارها گماشت و نزدیکانش بر او مسلط شدند (رجوع کنید به بلاذری، 1996ـ2000، ج 5، ص 123ـ124)، اما واقعیت این است که خویشاوندگرایی عثمان از همان آغاز آشکار بود و پنج سال پس از اینکه به خلافت رسید، تمام ولایات مهم منحصرآ در دست خویشاوندانش بود (مادلونگ، ص 86ـ87). عثمان حق خود میدانست که از قدرت و ثروت خلافت بنا به میل خویش و آزادانه استفاده کند و از هرگونه اعتراض به رفتار خود از سوی هر کسی، به شدت رنجیدهخاطر میشد (همان، ص 81). به طوریکه با افزایش حمایت خلیفه از بنیامیه و نادیده گرفتن روش خلیفه دوم در نظارت بر درآمدهای بزرگ، تجملگرایی و اسراف و تبذیر در جامعه اسلامی رواج یافت (برای مواردی از تجملگرایی صحابه رجوع کنید به مسعودی، ج 3، ص 76ـ 77). همچنین تلاش عثمان در تبدیل زمینهای عمومی به اموال خالصه، گام بزرگی بود برای تبدیل خلافت به پادشاهی (مادلونگ، ص 85). طولی نکشید که بر اثر سوءسیاست عثمان، بدرفتاریهای او با برخی از صحابه نخستین، خودکامگی و ستمکاری عاملانش در ولایات، و ترویج پارهای بدعتها که با قرآن و سنّت پیامبر ناسازگار بود، اعتراضهای شدیدی بروز کرد که تبدیل به شورش و انقلاب برضد وی گردید و نهایتآ به کشته شدن او منجر شد. پس از کشته شدن عثمان، مسلمانان با علی علیهالسلام بیعت کردند که برخلاف سه خلیفه قبل، همه حاضران در مدینه در آن شرکت کردند (مسعودی، ج 3، ص 87ـ90، 93؛ ابناثیر، الکامل، ج 3، ص 190ـ191). امام علی در آغاز مورد حمایت انصار مدینه، و کوفیان و مصریانی که در قتل عثمان شرکت کرده بودند، و گروهی از مهاجران قرار گرفت و برای مدتی از حمایت رؤسای قبایل بزرگ نیز برخوردار بود (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 178ـ179).امام علی فتوحات را، که در دوره سه خلیفه نخست پیوسته برقرار بود، ادامه نداد و برنامه خلافت خود را استقرار مجدد نظام سیاسی و اصلاح وضع اجتماعی و ساختار حقوقی اعلام نمود (رجوع کنید به نهجالبلاغه، خطبه 16، 126). نخستین اقدام امام برکنار کردن کارگزاران عثمان و گماردن حکام وظیفهشناس و لایق و بازگرداندن حقوق تضییعشده و قَطایع (زمینهای اقطاع داده شده) عثمان به بیتالمال بود (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 179؛ ابناثیر، الکامل، ج 3، ص 201؛ ابنابیالحدید، ج 1، ص 269؛ برای تفصیل این قطایع رجوع کنید به محمد عبدالقادر خریسات، ص 81ـ85).جنگ و کشمکش داخلی مسلمانان که در اواخر دوره خلافت عثمان شروع شد، در تمام دوران خلافت امام علی ادامه یافت و سه جنگ سنگین را بر آن حضرت تحمیل کرد. خاستگاه این جنگها متفاوت بود؛ جنگ اول به رهبری طلحه و زبیر و عایشه، همسر پیامبر، به راه افتاد و ویژگی مهم آن طمعورزی و بیعت شکنی بود (رجوع کنید به جمل، جنگ*) امام علی پس از شکست خوردن سران این جنگ، مرکز خلافت را از مدینه به کوفه منتقل کرد. جنگ دوم، معروف به جنگ صِفّین*، به رهبری معاویه آغاز شد که از زمان خلیفه دوم والی شام بود و با تزویر و حقستیزی و به بهانه خونخواهی عثمان، از اطاعت امام علی و بیعت با آن حضرت سر باز زد (ابنقتیبه، ج 1، ص 48ـ49). این جنگ چند ماه به طول انجامید و سرانجام، در اوضاعی که شکست قطعی معاویه نزدیک بود، کار به تحکیم* انجامید که موضوع آن داوری درباره قتل عثمان و خونخواهی او بود، اما با فریبکاری عَمروبن عاص، نماینده معاویه، حَکَمین (عمروبن عاص و ابوموسی اشعری) رأی به عزل علی علیهالسلام دادند.اگرچه امام علی با این رأی که خارج از حیطه داوری آن دو بود مخالفت کرد، اما نتیجهای نداشت. پس از آن، بعضی از افراد سپاه امام علی که در تاریخ به خوارج مشهورند، از سپاه امام جدا شدند و با تصمیم علی علیهالسلام مبنی بر پذیرش حکمیت که خود آنان در پذیرش آن اصرار داشتند، به مخالفت برخاستند و درنتیجه جهل و کج فهمی آنان، جنگ سوم به نام جنگ نهروان شکل گرفت (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 189ـ190؛ طبری، ج 5، ص 64ـ85؛ نیز رجوع کنید به تحکیم*؛ خوارج*؛ نهروان*).به عقیده مونتگمری وات (ص 3)، بررسی بحرانها و قیامهای دوران خلافت امام علی ثابت میکند که این قیامها صرفآ معلول مخالفت با حکومت او نبوده، بلکه از برخی ویژگیهای عام ناشی شده، که از مهمترین آنها روحیه بادیهنشینی برخی اعراب و احساس ناراحتی و ناامنی، در نتیجه تغییرات سریع و ناگهانی، بوده است (برای تأثیرات نظام قبیلهای در دوران خلفای نخست رجوع کنید به حامد عطیه، ص 96ـ100). سرانجام با شهادت علی علیهالسلام در رمضان سال 40 به دست خوارج، چهارمین خلیفه پیامبر نیز مانند دو خلیفه پیشین کشته شد و کوفیان پس از آن با حسنبن علی علیهالسلام بیعت کردند (یعقوبی، ج 2، ص 214؛ طبری، ج 5، ص 158؛ مسعودی، ج 3، ص 181).حکومت کوتاه امام حسن را باید ادامه حکومت امام علی دانست، چرا که اولا خلافت او با بیعت مردم استوار گردید و ثانیآ او شرط بیعت خود را عمل به کتاب و سنّت پیامبر قرار داد. مهمترین برنامه امام حسن، همچون پدر بزرگوارش، مقابله با معاویه بود (رجوع کنید به یعقوبی، همانجا؛ طبری، ج 5، ص 158ـ159). امام به تجهیز سپاه پرداخت، اما معاویه با فشار نظامی و توزیع ثروتهای بسیار در میان طرفداران خود و نیز سپاهیان امام حسن علیهالسلام، به مقابله با امام پرداخت، به گونهای که رویارویی نظامی امام با قوای معاویه، دشوار شد و امام که میدانست این نبرد، جز شکست حاصلی نخواهد داشت، ناگزیر با معاویه صلح کرد و زمام خلافت را به وی سپرد (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 214ـ 215). با این صلح، دوران سیساله خلافت پایان یافت و از آن پس نظام خلافت، در قالب حکومت موروثی دنیوی، شبیه پادشاهی، استمرار یافت (رجوع کنید به مسعودی، ج 3، ص 184؛ سیوطی، ص 9).منابع : ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنابیزید، رسالة ابنابیزید القیروانی، چاپ صالح عبدالسمیع آبی ازهری، بیروت ]بیتا.[؛ ابناثیر ]علیبن محمد[، الکامل فیالتاریخ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966، چاپ افست 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛ ابناثیر ]مبارکبن محمد[، النهایة فی غریبالحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهراحمد زاوی، بیروت 1383/1963، چاپ افست قم 1364ش؛ ابنبابویه، کمالالدین و تمام النعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363ش؛ ابنخُزیمه، صحیح ابنخُزیمة، چاپ محمد مصطفی اعظمی، بیروت 1412/1992؛ ابنعبدالبَرّ، الانتقاء فی فضائل الائمة الثلاثة الفقهاء: مالکبن انس الاصبحی المدنی و محمدبن ادریسالشافعیالمطلبی و ابیحنیفة النعمانبن ثابت الکوفی، چاپ عبدالفتاح ابوغُدّه، حلب 1417/1997؛ ابنفَرّاء، الاحکام السلطانیة، چاپ محمدحامد فقی، بیروت 1403/ 1983؛ ابنقتیبه، تاریخ الخلفاء، او، الامامة و السیاسة، بیروت 1401/1981؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة، چاپ علی شیری، بیروت 1408/1988؛ ابنماجه،سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، ]قاهره 1373/ 1954[، چاپ افست ]بیروت، بیتا.[؛ ابنمنظور؛ ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، ]قاهره 1355/ 1936[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج 8، بیروت 1387/1967؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوسعظم، دمشق 1996ـ2000؛ همو، کتاب فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1866، چاپ افست فرانکفورت 1413/ 1992؛ حامد عطیه، «الانحرافات الاربعة: متی و کیف ولماذا اضعنا الطریق؟»، المنهاج، ش 16 (شتاء 1420)؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخالاسلام: السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج 1، قاهره 1964، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ علی حسینی میلانی، رسالة فی حدیث «علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین»، قم 1418؛ عبداللّهبن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمداحمد دهمان، دمشق 1349؛ ذهبی؛ عبدالرحمان بنابیبکر سیوطی، تاریخالخلفاء، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ]قاهره[ 1378/1959؛ محمدبن حسین شریفرضی، المجازات النبویة، چاپ طه محمد زینی، ]قاهره 1968[، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ مرتضی عسکری، معالم المدرستین، تهران 1413/ 1993؛ علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران 1371ش؛ فضلاللّهبن روزبهان، سلوک الملوک، چاپ محمدعلی موحد، تهران 1362ش؛ قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج20، چاپ عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، ]قاهره، بیتا.[؛ احمدبن علی قلقشندی، مآثرالانافة فی معالم الخلافة، چاپ عبدالستار احمد فراج، کویت 1985؛ علیبن محمد ماوردی، کتاب الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، چاپ احمد مبارک بغدادی، کویت 1409/ 1989؛ مجلسی؛ محمد عبدالقادر خریسات، «القطائع فی صدرالاسلام: عصر الرسول و الخلفاء الراشدین»، دراسات تاریخیة، ش 27 و 28 (ایلول ـ کانون الاول 1987)؛ حسین مدرسی طباطبائی، مکتب در فرایند تکامل: نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین، ترجمه هاشم ایزدپناه، نیوجرسی 1374ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ محمدبن عمر واقدی، کتابالمغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966، چاپ افست قاهره ]بیتا.[؛ یعقوبی، تاریخ؛Clifford Edmund Bosworth, The new Islamic dynasties: a chronological and genealogical manual, Edinburgh 2004; Philip Kh(ri Hitti, History of the Arabs, London 1977; Wilferd Madelung, The succession to Muh(ammad: a study of the early Caliphate, Cambridge 1997; William Montgomery Watt, Islamic philosophy and theology, Edinburgh 1987.