خسروپاشا دَلی (دیوانه)، بیگلربیگی و وزیر عثمانی در زمان سلطانسلیم اول. او بوسنیاییتبار و دوشیرمه* بود. خسروپاشا برادر لالامصطفیپاشا*، از وزرای دوره سلیم دوم، بود. او که به دستههای سوارهنظام دائمی وارد شده بود، گویا به علت ارتکاب جرمی از آنجا اخراج گردید و چندی همراه قرهاحمدپاشا*، که بعدها صدراعظم شد، از طریق راهزنی از بازرگانان یهودی و مأموران خراج، حقوقی را که نمیتوانست از دولت بگیرد، تأمین میکرد. سرانجام با پادرمیانی بعضی از وزرا بخشیده و وارد دربار شد (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه).از آن پس، در دربار به کار پرداخت و چاشنیگیرباشی، رئیس دربانها (پچوی، ج 1، ص 29) و میرآخور شد (د.ا.د.ترک، همانجا). او دو روز پس از جنگ چالدران در اوایل رجب 920 (رجوع کنید به چالدران*، جنگ)، از طرف سلطانسلیم اول بیگلربیگی قرهمان شد (همانجا) و در جنگ مهم قوچحصار (ربیعالآخر 922)، که به ستاندن ماردین از قوای صفوی و استیلای عثمانی بر بخش غربی کردستان منجر شد، شرکت کرد (صولاقزاده، ص 382ـ383؛ اوزونچارشیلی، ج 2، ص 274). در جنگ مَرْجْدابق* نیز که به پیروزی سلطانسلیم و فتح سوریه و مصر انجامید، خسروپاشا به اتفاق زیْنَلپاشا (بیگلربیگی آناطولی) فرماندهی جناح راست سپاه عثمانی را برعهده داشت (سعدالدین افندی، ج 2، ص 333؛ صولاقزاده، ص 387).خسروپاشا در 926 در سرکوب قیامهای جلالی* شرکت کرد و سال بعد، مأمور سرکوب قیام جانِبردی غزالی، والی دمشق در دوره سلیم اول، و پس از قلع و قمع وی در صفر 927، بیگلربیگی آناطولی شد (مطراقچی، ص 238، پانویس 91). در 928 هم بیگلربیگی دیاربکر گردید (قس ثریا، ج 2، ص272: 828). او حدود ده سال در این مقام باقی ماند و در این مدت، ضمن تلاش برای حفظ امنیت سرحدات حکومت عثمانی با ایران صفوی، برای استقرار حاکمیت حکومت مرکزی بر عشایرِ کُرد، که جزو اتباع عثمانی شده بودند، کوشید (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).نامهای که در اواسط رمضان 931، در اوایل سلطنت شاهطهماسب صفوی، برای خسروپاشا فرستاده شده، حاکی از آن است که او اخبار تحریکات صفویان را به طور متوالی به دربار عثمانی میرسانده است (فریدون بیگپاشا، ج 1، ص 543ـ544). خسروپاشا در دوره حکومت بر دیاربکر به سوءاستفادههای مالی متهم شد، از جمله اینکه سکههای نقره باطل شده را به جای فرستادن به مرکز به دولت صفوی میفروخته است. درباره رشوهگیری و انتقال تیمارهای صاحبان تیمار* به وابستگان خود نیز اتهاماتی به او زده شد (رجوع کنید به د.ا.د.ترک، همانجا)، اما آنچه ظاهرآ باعث برکناری وی از حکومت دیاربکر در 938 شد، درگیریاش با اولامه سلطان تکلو، امیرالامرای آذربایجان، بود که در 937 بر شاهطهماسب شورش کرده و به عثمانی پیوسته بود و در تحریک و تشویق سلیمان قانونی* و صدراعظمش (ابراهیمپاشا) برای حمله به ایران و راهنمایی لشکر عثمانی نقش مهمی داشت (رجوع کنید به بدلیسی، ص540ـ541).خسروپاشا پس از آن در همان سال، برای دومین بار، به حکمرانی آناطولی منصوب گردید و در رأس نیرویی سیهزار نفری در لشکرکشی سلطانسلیمان به اروپا شرکت کرد (د.اسلام، همانجا؛ یورگا، ص 322ـ323) و ابتدا بیگلربیگی حلب و بعد شام بود (ثریا، همانجا). او در همین مقام، در لشکرکشی نخست سلطان سلیمان به ایران که به سفر عراقین معروف شد و از ربیعالآخر 940 تا رجب 942 طول کشید (رجوع کنید به مطراقچی، مقدمه رئیسنیا، ص 35ـ37)، شرکت کرد. وقتی اردوی عثمانی از اوایل جمادیالآخره تا اواخر رمضان 941 در بغداد قشلاق کرده بود (رجوع کنید به همان، ص 46)، سلطانسلیمان، خسروپاشا را به جای سلیمانپاشا خادم* به حکمرانی مصر گمارد (پچوی، ج 1، ص 219؛ مطراقچی، ص 238). خسروپاشا پس از حدود یک سال خدمت، مقدار مالیات سالیانه ایالت مصر را یک و نیم برابر افزایش داد (رجوع کنید به میدان لاروس، ذیل مادّه). این امر، شک سلطانسلیمان را برانگیخت و فرمان داد تحقیق شود که آیا خسروپاشا در جمعآوری مالیات و عوارض، رعایا را تحت فشار میگذارد یا نه. اگرچه هیئت تحقیق دلیلی بر مقصر بودن خسروپاشا نیافت، سلطانسلیمان او را که 22 ماه از انتصابش گذشته بود (ثریا، همانجا)، عزل کرد و مالیات اضافی ارسالی را نیز صرف تعمیر شبکه قنات استانبول نمود (هامر پورگشتال، ج 3، ص 208؛ دانشمند، ج 2، ص 65؛ کارال، ص 108ـ109).شواهد موجود حاکی از ظالمانه بودن شیوه حکومتداری خسروپاشا در دیاربکر و مصر است، اما منکر کارآمدی او نیز نمیتوان شد؛ چنانکه وقایعنامهنگاران مصری به رفاه و امنیت فوقالعاده آن سرزمین در زمان حکومت وی تأکید کردهاند (رجوع کنید به د. اسلام؛ د.ا.د.ترک، همانجاها).خسروپاشا پس از برکناری از حکومت مصر، در اواسط نیمه دوم 943 برای بار سوم به حکمرانی آناطولی رسید و در ربیعالاول 945 بیگلربیگی رومایلی شد. خدمات وی در این دوره در جریان لشکرکشی به مولداوی و تصرف کاستلنوئووو (رجوع کنید به پچوی، ج 1، ص 258ـ259؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 215ـ225؛ دانشمند، ج 2، ص 219؛ اوزونچارشیلی، ج 2، ص 566)، موجب ارتقای مقامش به وزارت در 948 شد (د.اسلام، همانجا). در اینکه وی وزیر دوم یا سوم یا چهارم سلطانسلیمان بوده، اختلاف است (رجوع کنید به پچوی، ج 1، ص 29؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 227ـ230). او در هر حال، گذشته از صدراعظم، سلیمانپاشا خادم، رقیب دیگری نیز در بابعالی* داشت که رستمپاشا*، وزیر دوم یا سوم، بود. پس از مرگ یا برکناری صدراعظم، بنابه رسم، باید وزیر دوم (خسروپاشا یا رستمپاشا) به صدارت میرسید، اما با وقوع حادثهای، خسروپاشای منتظر صدارت و صدراعظم باهم معزول شدند (رجوع کنید به منجمباشی، ج 3، ص 519؛ عثمانزاده، ص 28). پچوی (ج 1، ص 29) بر آن است که رستمپاشا، داماد سلطان و وزیر ثالث بود و چون برای رسیدن به صدارت دو مانع عمده بر سر راه خود داشت، برای از بین بردن آندو میان آنان اختلاف انداخت بهطوری که خسروپاشا در دیوان همایون خنجر به دست به سلیمانپاشا حملهور شد. رستمپاشا ماجرا را طوری به اطلاع سلطانسلیمان رساند که وی هر دو را عزل کرد و رستمپاشا را به صدراعظمی رساند. اسماعیل حامی دانشمند (ج 2، ص 247ـ248)، خرّمسلطان، همسر محبوب و متنفذ سلطانسلیمان و مادرزن رستمپاشا، را در برکناری مادامالعمر این دولتمردان مؤثر دانسته است. شاو (ج 1، ص 104) هم خلع آن دو را به کشمکشهای گروههای سیاسی دربار مرتبط دانسته است، بهویژه کشمکشهای خرّمسلطان و گلبهارخاتون، همسر دیگر سلطانسلیمان.بهگفته دانشمند (ج 2، ص 248)، خسروپاشا اندکی بعد با امتناع از خوردن غذا خودکشی کرد. بهنوشته هامر ـ پورگشتال (ج 3، ص 281ـ282) وقتی خسروپاشا اطراف خود را خالی از قراولان و غلامبچگان دید، میل زندگانی را از دست داد و از خوردن امتناع کرد و از قبول دوا و درمان سر باز زد تا درگذشت.عزل وی در اواسط رمضان 951 و درگذشتش چند روز بعد بوده است. لقبدلی (دیوانه) را به سبب تندخویی و بیپرواییاش به او داده بودند (د.ا.د.ترک، همانجا).منابع :شرفالدینبن شمسالدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ?] 1343ش[؛ ابراهیم پچوی، تاریخ پچوی، استانبول 1281ـ1283؛ محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول 1308ـ1315/ 1890ـ1897، چاپ افست انگلستان 1971؛ محمدبن حسنجان سعدالدینافندی، تاجالتواریخ، ]استانبول [1279ـ1280؛ صولاقزاده محمد همدمی، صولاقزاده تاریخی، استانبول 1297؛ عثمانزاده احمد تائف، حدیقةالوزرا، استانبول 1271، چاپ افست فرایبورک 1969؛ احمد فریدون بیگپاشا، منشآتالسلاطین، ]استانبول [1274ـ1275؛ نصوح مطراقچی، بیان منازل، ترجمه و تعلیق رحیم رئیسنیا، تهران 1379ش؛ احمدبن لطفاللّه منجمباشی، صحائفالاخبار، (ترجمه ترکی)، ج 3، ]استانبول[ 1285؛Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul 1971-1972; EI2, s.v. "Khosrew Pasha, Divane or Deli" (by J.-L. Bacque - Grammont); Joseph von Hammer - Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches, Graz 1963; Nicolae Iorga, Osmanli Imparatorlugu tarihi, tr. Nilufer Epceli, Istanbul 2005; Enver Ziya karal, Selim III'un hatt-i humayunlari, Ankara 1946; Nasuh Matrakci, Beyan-i menazil-i sefer - i'Irakeyn - i Sultan Suleyman han, ed. and tr. Huseyin G. Yurdaydin, Ankara 1976; Meydan Larousse: buyuk lugat ve ansiklopedi, Istanbul: Meydan yayinevi, 1990-1991; Stanford J. Shaw, History of Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge 2002; TDVIA, s.v. "Husrev Pasa, Deli" (by Abdulkadir Ozcan); Ismail Hakki Uzuncars(li, Osmanli tarihi, vol.2, Ankara 1998.