خردل، نامی برای چند گونه گیاهی مختلف از خانواده شب بویان با مصارف دارویی و ادویهای.1) خردل سفید با نام علمی Brassica alba/ Sinapis alba: این گیاه علفی، یکساله، به ارتفاع تا شصت سانتیمتر، دارای برگهای منقسم، گلهای زرد مطبوع، میوه خورجین و دانههای زرد مایل به قرمز است. قسمت مورد استفاده، دانه گیاه است که پس از جویدن تندی ملایمی از آن احساس میشود. منشأ این گیاه احتمالا نواحی شرق مدیترانه است و در مرکز و جنوب اروپا، شمال افریقا و اکثر نقاط آسیا میروید. در منابع از این گیاه با نام خردل ابیض، اسفند، کَبَر ابیض، حُرْف فارسی/ بابلی و حَرشاء یاد کردهاند (رجوع کنید به زرگری، ج1، ص222ـ223؛ بتانونی، ص274؛ هج و رشینگر، ص 38؛ غالب، ذیل «خردل ابیض»؛ پیکرزگیل، ص 165).2) خردل سیاه/ اسود با نام علمی B. nigra: گیاه علفی، یکساله، به ارتفاع تا 5ر1 متر، دارای برگهایی با بریدگیهای کمتر از خردل سفید، گلهای زردِ تقریبآ نامطبوع، میوه خورجین و دانههای قرمز تیره است. قسمت مورد استفاده، دانه گیاه است که بو ندارد و طعمش ابتدا تلخ و سپس تند و سوزان است. منشأ خردل سیاه احتمالا خاورمیانه است. این گیاه نیز در بخش وسیعی از کره زمین از جمله هند و محدوده گیاه ـ جغرافیایی ایران میروید (رجوع کنید به زرگری، ج 1، ص 226؛ هج و رشینگر، ص 37؛ قبیسی، ص 158؛ پیکرزگیل، همانجا).3) خردل هندی/ ژاپنی/ قهوهای با نام علمی B. juncea: ارتفاع این گیاه یکساله به یک متر میرسد. قسمت مورد استفاده گیاه، دانههای قهوهای آن است. احتمالا منشأ آن آسیای مرکزی است. در اروپا و آسیا از جمله هند و افغانستان میروید و در بیشتر مناطق برای بهدست آوردن روغن خردل و دیگر مصارف آن کاشته میشود (هج و رشینگر، ص 34ـ 35؛ روزنگارتن، ص 303؛ بمبر، ص 357؛ پیکرزگیل، همانجا؛ زرگری، ج 1، ص229).4) خردل بیابانی با نام علمی S. arvensis L.: این گیاه به ارتفاع تا شصت سانتیمتر، برگهای تخممرغی و دندانهدار و دانههای سیاه شفاف فراوان دارد که به طور تقلبی به انواع خردل افزوده میشود. این گیاه در اکثر نقاط دنیا به فراوانی میروید. منابع فارسی و عربی قدیم و جدید، این گیاه را خردل برّی، خردل حقلی، حَرشاء و لَبْسان/ لَمْبْسانی نامیدهاند (دیوسکوریدس، 1952، ص192؛ اصمعی، ص 14؛ دینوری، ج1، ص155؛ ابنبیطار، ج2، ص53؛ شرحلکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، ج 1، ص 52؛ زرگری، ج 1، ص 225؛ هج و رشینگر، ص 38؛ قس ابنمیمون، ص 25).5) خردل فارسی/ حرفالسطوح/ صناببرّی با نام علمیcampestre Lepidium campestre/ Thalaspi: گیاه علفی کوچک، دارای گلهای کوچک سفید رنگ، میوه خورجینک و دانه تند مزه است (غالب، ذیل «حرفالسطوح»؛ زرگری، ج 1، ص 190؛ برای واژگان انواع خردل رجوع کنید به دیوسکوریدس، 1952، ص 213؛ ابوریحان بیرونی، ص 48، 213، 242؛ ابوالخیر اشبیلی، ج 1، ص 205؛ برهان، ذیل «خردل»، «زرنگ»، «کهزک»).تاریخچه. بذرهای کشف شده خردل در عراق، هند و مصر به ترتیب متعلق به 3000، 2000 و 1900 سال پیش از میلاد است. تاریخچه شناخت و استفاده از این گیاه حداقل به دو هزار سال پیش از میلاد برمیگردد. در نوشتهای متعلق به 1550 سال پیشاز میلاد که ابرس، مصرشناس، در 1291/1874 آن را گزارش داده، نام خردل آمدهاست (رنفرو و ساندرسون، ص107؛ پیکرزگیل، ص 165ـ166؛ روزنگارتن، ص 11ـ12). در بندهش (ص 78) آمده است که پس از مرگ گاو یکتا آفریده، اعضای بدن او بهگیاهان مختلفاز جمله سپندان تبدیلشد. برخی سپندان را معادل خردل دانستهاند (همان، ص 176، پانویس 7؛ مکنزی، ذیل "Spanda(n"؛ برهان، ذیل «خردل»، «سپندان»).فیثاغورس (حدود 530 قبل از میلاد) و بقراط (حدود 400 قبل از میلاد) خواص دارویی خردل را برشمردهاند (به نقل روزنگارتن، ص 299؛ نیز رجوع کنید به ص 24؛ پیکرزگیل، ص 165). در عهد جدید (متی، 31:13 و 32)، ملکوت آسمان به دانه خردل تشبیه شده است که هر چند کوچک است، وقتی بروید آنقدر بزرگ میشود که پرندگان در آن مأوا میگیرند. در قرآن (رجوع کنید به لقمان: 16؛ انبیاء: 47) نیز دانه خردل، مظهر شیء بسیار خرد و ریز است. پلینیوس/ پلینیاکبر (دانشمند رومی قرن اول میلادی؛ ج 6، کتاب 10، ص 137ـ141، ج 7، فهرست، ص 538، ذیل "Sinapi")، به تفصیل از سه نوع خردل و خواص آنها یاد کرده است. دیوسکوریدس (1934، ص154؛ 1952، ص192، 211) نیز انواعی از خردل را آورده است. در امپراتوری روم در سال 301 میلادی، دانههای کامل و کوبیده شده اینگیاه گرانقیمت بود. در قرن نهم میلادی کشت خردل در اروپا رواج یافت. مسلمانان نیز محدوده کشت آن را تا اسپانیا گسترش دادند (روزنگارتن، ص299ـ300؛ پیکرزگیل، ص 165ـ166؛ نیز رجوع کنید به لاوفر، ص380). در الفلاحةالنبطیة (ج 2، ص 795ـ796) شرایط کشت این گیاه آمده است. در منابع فارسی و عربی قدیم نیز به فراوانی از انواع خردل و کاربردهای آنها یاد شده است (ادامه مقاله).کاربردها. دیوسکوریدس خواصی برای خردل آورده است که به تکرار در نوشتههای اسلامی، البته با برخی مطالب افزوده، دیده میشود. او (1952، ص 192) لبسان را غذایی خوب و مفید برای ترشی معده دانسته است. همچنین وی (1952، ص 211ـ 212) نوعی دیگر از خردل به نام سینیفی را گرمابخش و جاذب مواد از عمق بدن و از بین برنده بلغم معرفی کرده و برای اورام حلق، خشونت نای، سیاتیک، ورم طحال، داءالثعلب، تبهای دورهای، سنگینی گوش، خشونت پلک و موارد دیگر مفید دانسته است. او (1952، ص 213) خردل فارسی را برای سیاتیک (عِرقالنساء) مفید دانسته است (نیز رجوع کنید به رازی، ج 20، ص 385ـ387؛ ابنبیطار، ج 2، ص 52). به نظر ابنماسویه، خردل برای دردهای قلب و رحم، صرع، سدد عارض از بلغم و رطوبات موجود در سر و معده مفید است (به نقل رازی، ج 20، ص 385ـ386). ماسرجویه نیز آن را برای تب و لرز مؤثر میداند (به نقل رازی، ج 20، ص 387؛ نیز رجوع کنید به ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 768ـ769). خردل برای دفع آفات کشاورزی و رفع ضرر ناشی از خوردن زیاد خشخاش و جلوگیری از فساد سرکه و امثال آن نیز توصیه شده است (رجوع کنید به الفلاحةالنبطیة، ج 1، ص 413ـ 414، 531، ج 2، ص 795ـ 796، 983، 1118؛ در معرفت بعضی امور فلاحت، ص 154). حکیم مَیْسَری (ص 53، 91، 94، 168، 171) خردل را در ترکیب داروهای فراوانی برای درمان برخی بیماریها معرفی کرده است (نیز رجوع کنید به ابنحبیب،ص 87 ، پانویس5؛ابنبکلارش،ص308؛ جرجانی، ص 238). ابنزُهر (ص 142) روغن خردل را برای اعضای سرمازده و بیماریهای ناشی از سرما و نیز عقرب گزیدگی مؤثر دانسته است. البته سابقه شناخت فایده این دارو برای عقرب گزیدگی دستکم به بیش از پنج قرن قبل از میلاد میرسد (روزنگارتن، ص 299). دانشمندان متأخر نیز خواصی برای انواع خردل آوردهاند که بیشتر تکرار نوشتههای پیشینیان است مگر اندک اضافاتی از قبیل اینکه خردل در درمان فراموشکاری، افزایش شیر، درمان فلج کودکان ناشی از ضعف عصبها و سردی و دفع سنگها]ی کلیه و مثانه [مفید است (طبری، ص 380؛ مجوسی، ج2، ص109؛ هروی، ص129، 180، 303؛ ابنبطلان، ص 38؛ جرجانی، ص 71، 134؛ ابنبیطار، ج 4، ص 92ـ93؛ ابنعدیم، ج 1، ص 146، 157، 168، ج 2، ص 666، 672، 685، و جاهای دیگر؛ انصاری شیرازی، ص 141؛ حکیم مؤمن، ص 100؛ انطاکی، ج 1، ص 156؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 383ـ384). ابنبطلان (همانجا) دفع ضرر خردل را در پروردن آن در سرکه و بادام میداند.در طب جدید برای گونههای مختلف خردل خواصی قائلاند که برخی از آنها مشابه مطالب موجود در کتب گیاه ـ داروشناسی قدیمی و برخی نیز متفاوتاند (رجوع کنید به زرگری، ج 1، ص 190ـ191، 222ـ230؛ بتانونی، ص 275، 277؛ پیکرزگیل، ص 165؛ روزنگارتن، ص 6ـ7؛ شهیدی بنجار، ص 302). ازترکیبات حاصل از خردل سیاه، گاز خردل تولید و برای اولینبار در جنگ جهانی اول به عنوانسلاح شیمیایی به کار گرفته شد (پیکرزگیل، همانجا؛ روزنگارتن، ص 304). خردل در هند نماد حاصلخیزی بودهاست (رجوع کنید به دایماک و همکاران، ج 1، ص123).منابع : ابنبطلان، تقویمالصحة، ترجمه فارسی از مترجمی نامعلوم (اواخر قرن پنجم/ اوایل قرن ششم)، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1366ش؛ ابنبکلارش، کتابالادویةالمفردةالمُسمی بالمستعینی، در الاغذیة و الادویة عند مؤلفی الغربالاسلامی، چاپ محمد عربی خطّابی، بیروت : دارالمغرب الاسلامی، 1990؛ ابنبیطار؛ ابنحبیب، العلاج بالاغذیة الطبیعیة و الاعشاب فی بلادالمغرب، او، مختصرفی الطب، چاپ محمدامین ضناوی، بیروت 1419/1998؛ ابنزُهر، کتاب الاغذیة، در الاغذیة و الادویة عند مؤلفی الغربالاسلامی، همان؛ ابنسینا؛ ابنعدیم، الوصلة الیالحبیب فی وصف الطیباتو الطیب، چاپ سلیمی محجوب و دریةالخطیب، حلب 1406ـ1408/ 1986ـ1988؛ ابنمیمون، شرح اسماءالعقار، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره 1940؛ ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطبیب فی معرفةالنبات، چاپ محمد عربی خطّابی، بیروت 1995؛ ابوریحان بیرونی، الصیدنة؛ عبدالملکبن قریب اصمعی، کتابالنبات، چاپ عبداللّه یوسف غنیم، قاهره 1392/1972؛ علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولیالالباب ]و[ الجامع للعجبالعُجاب، ]قاهره [1416/1996؛ کمالالدین حسن بتانونی، اسرارالتداوی بالعقار بینالعلم الحدیث والعطار، کویت 1994؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعین، تهران 1361ش؛ بندهش، ]گردآوری [فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ اسماعیلبن حسین (حسن) جرجانی، خُفُی علائی (خفّ علائی یا الخفیةالعلائیة)، چاپ علیاکبر ولایتی و محمود نجمآبادی، تهران 1369ش؛ محمدمؤمنبن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ حکیم مَیْسَری، دانشنامه در علم پزشکی، چاپ برات زنجانی، تهران 1366ش؛ در معرفت بعضی امور فلاحت ]از مؤلفی ناشناخته[، در احمدرضا یاوری، مقدمهای بر شناخت کشاورزی سنتی ایران، تهران، 1359ش؛ احمدبن داوود دینوری، کتابالنبات، ج :1 حروف اـز، چاپ برنهارد لوین، اوپسالا 1953؛ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولی الطب فیالحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَنبن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس تِرِس، تطوان 1952؛ محمدبن زکریا رازی، کتابالحاوی فیالطب، حیدرآباد، دکن 1374ـ1393/ 1955ـ1973؛ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج 1، تهران 1368ش؛ شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، وضعه مؤلف مجهول فی نهایةالقرن السادس الهجری، حققه و نقله الیاللغةالالمانیة و علق علیه آلبرت دیتریش، گوتینگن 1408/1988؛ علیبن سهل طبری، فردوسالحکمة فیالطب، چاپ محمدزبیر صدیقی، برلین 1928؛ عقیلی علوی شیرازی؛ ادوار غالب، الموسوعة فی علومالطبیعة، بیروت 1988؛ الفلاحةالنبطیة، الترجمةالمنحولة الی ابنوحشیه، چاپ توفیق فهد، دمشق 1993ـ1998؛ حسّان قبیسی، معجمالاعشاب و النباتاتالطبیة، بیروت 1415/1995؛ علیبن عباس مجوسی، کاملالصناعةالطبیة، بولاق 1294؛ هروی؛Charles James Bamber, Plants of the Punjab, Lahore 1916; Pedanius Dioscorides, The Greek herbal of Dioscorides, tr. John Goodyer, 1655, ed. Robert T. Gunther, Oxford 1934; William Dymock, C. J. H. Warden, and David Hooper, Pharmacographia Indica, London 1890-1893, repr. Karachi 1972; Ian Hedge and Karl Heinz Rechinger, Cruciferae (Flora Iranica, ed. Karl Heinz Rechinger, no.57), Graz 1968; Berthold Laufer, Sino-Iranica: Chinese contributions to the history of civilization in ancient Iran, Chicago 1919, repr. Taipei 1967; David Neil MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary, London 1990; Barbara Pickersgill, "Spices", in The cultural history of plants, ed. Ghillean Prance and Mark Nesbitt, New York: Routledge, 2005; Plinius/Pliny [the Elder], Natural history, with an English translation, tr. W. H. S. Jones, vol. 6, Cambridge, Mass. 1969, vol 7, Cambridge, Mass. 1966; Jane M. Renfrew and Helen Sanderson, "Herbs and vegetables", in The cultural history of plants, ibid; Frederic Rosengarten, The book of spices, Wynnewood, Penn. 1969; Ghulam Husayn Shahidi Bonjar, "Evaluation of antibacterial properties of some medicinal plants used in Iran", Journal of Ethnopharmacology, no. 94 (2004), Retrieved July 28, 2004, from www. elsevier.com/ locate/jethpham.