خانقاه (۱)

معرف

نهادی متعلق به صوفیان با کاربردهای گوناگونِ تجمع، اقامت، مراسم آیینی و عبادت و آموزش صوفیان و نیز مهمان‌پذیری رایگان
متن
خانقاه (1)، نهادی متعلق به صوفیان با کاربردهای گوناگونِ تجمع، اقامت، مراسم آیینی و عبادت و آموزش صوفیان و نیز مهمان‌پذیری رایگان.1) واژگان. واژه خانْقاه/ خانَقاه، معرب خانگاهِ فارسی، ترکیب خانه و گاه (غیاث‌الدین رامپوری؛ دهخدا، ذیل واژه)، و جمع آن خوانق و خانقاهات است (دهخدا، همانجا). انشقاق خانقاه از واژه خان، به‌معنای کاروان‌سرا، معبد و حاکم یا خوان به معانی سفره و ایوان و خانه نیز محتمل دانسته شده است (کیانی، ص57؛ تسبیحی، ص972). به خانقاه به سبب کاربردهای گوناگون آن و توجه شاعران به جنبه‌های مختلف تصوف، در متون جغرافیایی و تاریخی و ادبی، بسیار اشاره شده و به اشکال گوناگون ضبط شده است نظیر خانقه (رجوع کنید به خاقانی، 1338ش، ص40)، خانگاه (همو، 1362ش، ص 214، 269)، خانکاه (یونینی، ج 1، ص 125)، خانگه (سعدی، ص 402)، خورنگاه یا خورنگر و واژه معرّب خونقاه که خانقاه را مأخوذ از آن نیز دانسته‌اند و به معنای دارالضیافه و محل غذا خوردن سلطان است (رجوع کنید به دهخدا، ذیل «خورنگاه» و «خورنگه»؛ عاصم محمد رزق، ج 1، ص 22؛ کیانی، ص 61).در سده‌های نخستین اسلامی، اهل تصوف از مراکز آموزشی، دینی و نظامی برای گردهمایی، آموزش و اجرای آداب و مراسم خویش بهره جستند. مراکز مستقل همچون خانقاه، درگاه*، رباط*، زاویه، دُوَیره، لنگر و تکیه* از آن جمله‌اند.رباطها مراکز و پادگانهای نظامی مرزی بوده‌اند که برای دفاع از قلمرو سرزمین اسلامی شکل گرفتند. مرزهای شام، شمال افریقا و خراسان مراکزی نظامی با این نام داشته‌اند (رجوع کنید به اصطخری، ص 55ـ56؛ نیز رجوع کنید به رباط*). گفته می‌شود حضور صوفیان در این مکانها به پیروی از اهل صفّه بوده است که هم در جهاد شرکت می‌جستند و هم در سکویی در مسجدالنبی به عبادت می‌پرداختند. رباط، در معنای خانقاه، بیش از همه در عراق و بغداد کاربرد داشت و در اوایل عصر عباسی به معنی خانه و مأوایی بود که مسکینان بدان پناه می‌بردند. پس از آن رباط، نهاد خیریه‌ای محسوب می‌شد که در داخل و خارج بغداد گسترش داشت و امتیازی برای آن شهر به حساب می‌آمد (رجوع کنید به آلوسی، ص 113ـ 120).زاویه نیز واژه‌ای عربی از ریشه ز و ی به معنی مخفی یا دور کردن، و زوّی و تزوّی به معنی گوشه‌گیری و کناره‌گیری کردن است (ابن‌منظور، ذیل «زوی»). همچنین به معنای گوشه، گوشه ساختمان، مسجد کوچک و نمازخانه (آذرنوش، ذیل «زوی») و اثاثیه صوفی، اتاقی مستقل و اتاقی از یک مجموعه آمده است (دهخدا، ذیل «زاویه»). زاویه در اصطلاح مکانی است که در آنجا عزلت می‌گزینند و به ذکر و قرائت قرآن می‌پردازند (ولی، ص 92). این اصطلاح در بسیاری نواحی به‌ویژه در شمال افریقا به معنی خانقاه به کار رفته است (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Zawiya.1"). زاویه گاه با کاربرد صوفیانه به حجره‌ای شخصی اطلاق می‌شد که سالک در آنجا گوشه عزلت می‌گزید. گاه این حجره در مسجد قرار می‌گرفت، چنان‌که ابن‌جبیر (ص240) به زاویه‌ای در مسجدجامع دمشق اشاره کرده است که امام محمد غزالی در آن عزلت اختیار کرده بود. در عراق و حجاز اصطلاح رباط به جهت موقعیت سیاسی آن برگزیده شد و در ایران، شام و مصر واژه خانقاه رواج بیشتری یافت؛ اگرچه در مصر، رباط نیز به کار می‌رفت (مصطفی جواد، ص 7، 10). همچنین از گفته مَقریزی در دوره متقدم عهد مملوکی برمی‌آید که رباط در مصر آن زمان مترادف خانقاه بوده است (رجوع کنید به ص 254ـ255، 364).اصطلاح دیگری که به بناهای خانقاهی اطلاق می‌شده است دُوَیره مصغّر دار عربی به معنی خانه و سرای است (ابن‌منظور، ذیل «دور»). این واژه سرانجام مفهوم اصطلاحی خانقاه را یافت چنانچه عبدالغافر فارسی (ص 537) به دویره ابومحمد الصوفی اشاره کرده است. ابن‌تیمیه نیز محل تجمع صوفیان را در قرن دوم در شهر بصره دویره نامیده است (رجوع کنید به کیانی، ص 95).واژه لنگر که در فارسی در معانی وسیله توقف و نگاهداری کشتی، ضریح، تربت بزرگان و غیره به کار رفته (رجوع کنید به دهخدا، ذیل «لنگر») گاه به جای خانقاه و دیر قلندران به کار رفته است. این واژه ابتدا در بخش شرقی ایران و هند رایج بوده، سپس به نواحی غربی از جمله ترکیه نیز راه یافته است. در میان صوفیان شبه‌قاره، به محل طبخ و توزیع روزانه طعام خیراتی، لنگر گفته شده است (رجوع کنید به داعی‌الاسلام، ذیل «لنگر»؛ کیانی، ص110ـ113).تکیه* در دوره عثمانیان در سرزمینهای سوریه، مصر، آناطولی، ایران و هند به معنی خانقاه به کار رفت (رجوع کنید به براون، ج 3، ص190، 617، 673؛ دراجی، ص 22).خرابات نیز که معمولاً به محل رفت‌وآمد افراد لاابالی، نظیر قمارخانه اطلاق شده، گاه در مفهوم مجازی مترادف با خانقاه به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به عبداللطیف‌بن روزبهان ثانی، ص 212). کتیبه خانقاه بایزید بسطامی نیز نمونه‌ای از کاربرد اصطلاح صومعه در این بناهاست (رجوع کنید به مخلصی، ص220).2) تاریخ و معماری. انگیزه ساخت و شکل‌گیری نهاد صوفیانه خانقاه، باتوجه به گرایش انزواطلبی و ریاضت‌کشی صوفیان، به آیینها و ادیان پیش از اسلام، مانند بودایی، مانوی، زردشتی و مسیحیت، بی‌شباهت نیست (رجوع کنید به کیانی، ص 27ـ51). جالب توجه اینکه در متون سده چهارم هنوز از نیایشگاه مانویان با نام خانقاه یاد می‌شده است (برای نمونه رجوع کنید به حدودالعالم، ص 107). دیرهای راهبان مسیحی و آداب آنها همچون ساده‌زیستی، پشمینه‌پوشی، ساخت دیرها در دامنه کوهها و زندگی برادرانه راهبان، از عوامل تأثیرگذار در شیوه زندگی صوفیانه و خانقاهی در تصوف اسلامی شمرده شده‌اند (رجوع کنید به کیانی، ص 42ـ47). حتی در کتب صوفیانه سده پنجم مانند طبقات‌الصوفیه انصاری (ص 8) ساخت اولین خانقاه را به یکی از امرای مسیحی در رمله شام نسبت داده‌اند (نیز رجوع کنید به جامی، ص 31ـ32). هرچند در سده‌های بعدتر، امین احمد رازی (متوفی 1010؛ ج 1، ص 104) بانی خانقاه را ابوهاشم دانسته است. به نظر مصطفی جواد (ص 11) خانقاه در اواسط قرن چهارم کاملا شناخته شده بود و در سراسر قلمرو اسلامی بنا می‌شد. بر این اساس، باید گفت با تثبیت تصوف در حدود قرن سوم، صوفیان مراکز ویژه‌ای برای گردآمدن، پذیرایی و تعلیم و انجام اعمال صوفیانه بنا کردند (رجوع کنید به تصوف*) و در پایان قرن چهارم و قرن پنجم این مراکز گسترش قابل ملاحظه‌ای یافتند.در بنای خانقاههای اولیه منطقه خراسان و شمال ایران، صوفیان کرّامیّه* مؤثر بودند و خانقاههایی در نیشابور و شهرهای دیگر تأسیس کردند. آنان، علاوه بر خانقاههای خراسان، در بیت‌المقدس و مصر و مغرب خانقاههایی ساختند (رجوع کنید به مقدسی، ص 41، 179، 238، 323، 365). از معتبرترین نواحی خانقاهی ایران می‌توان به فارس اشاره کرد. خانقاههای فارس در قرن چهارم و پس از آن، رباط هم نامیده شده‌اند (رجوع کنید به محمودبن عثمان، ص 518، 533، 681). جنید شیرازی در شدّالأزار از چندین رباط نام برده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 238، 404، 408). اتابکان فارس نیز در ساخت خانقاه اهتمام داشتند. از طریقتهای معروف فارس که در ساخت خانقاه فعال بودند، سلسله روزبهانیه است (کیانی، ص 213ـ214). مرشدیه نیز در کازرون فعال بودند (رجوع کنید به لاله و شیخ‌الحکمایی، ص 161).منطقه یزد و کرمان نیز از مراکز فعال صوفیان بوده است و با سقوط خلافت بغداد و انتقال بخش مهمی از فعالیتهای دینی به کانونهای خانقاهی، برای مدت سه قرن این مناطق، شاهد فعالیتهای گسترده ساخت و ساز خانقاه بود و به‌ویژه مشایخ دادائیه در این زمینه فعال بودند (کیانی، ص 219). از بانیان خانقاههای یزد امیررکن‌الدین قاضی، از بزرگان قرن هفتم و هشتم است (جعفری، ص 109ـ110). در دوره تیموریان نیز خانقاهها در این منطقه گسترش یافت. امیر چَخماق و همسرش ستّی فاطمه در 840 در خارج شهر یزد خانقاهی با حجره‌های فراوان برپا کردند (مستوفی بافقی، ج 3، ص 875ـ876). از قرن پنجم به بعد، ساخت خانقاه در کرمان رونق داشت (رجوع کنید به کیانی، ص 227ـ228). محرابی کرمانی، از خاندان مشایخ باخرزی، تعداد پرشماری از خانقاههای کرمان در قرن دهم را نام می‌برد (رجوع کنید به ص 149، 158، 165، 187، 192) که معروف‌ترین آن، خانقاه شاه‌نعمت‌اللّه ولی در ماهان است (رجوع کنید به ادامه مقاله).مشایخ صوفیه از دیرباز در منطقه آذربایجان نیز فعال بودند. بنای بیشتر خانقاهها در این منطقه به قرن هشتم بازمی‌گردد (رجوع کنید به ادامه مقاله). اردبیل نیز از کانونهای تصوف در آذربایجان به‌شمار می‌رود و مجموعه شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی شاهد این مدعاست (رجوع کنید به بقعه شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی*).در همدان، در قرن ششم عین‌القضاة همدانی* (متوفی 521) در خانقاهی در این شهر اقامت داشت (رجوع کنید به فرمنش، ص 53ـ54). در آغاز قرن هشتم نیز خواجه رشیدالدین فضل‌اللّه خانقاهی با مقرری کامل در آنجا برپا کرد (رجوع کنید به رشیدالدین فضل‌اللّه، ص 215).اصفهان از دیگر مراکز تصوف محسوب می‌شد. از کهن‌ترین خانقاههای اصفهان، خانقاه علی‌بن سهل بود که چند سده فعالیت داشت. ابن‌بطوطه (ج 1، ص 211) چند روز در این خانقاه اقامت کرد و به دست شیخ آن خرقه پوشید.سمنان نیز از شهرهای معتبر خانقاهی به‌شمار می‌رفت. شیخ‌حسن سکّاک، از نام‌آوران صوفیه قرن پنجم و ششم، خانقاه معروفی در این شهر داشت (رجوع کنید به خواندمیر، ج 3، ص220؛ ابن‌کربلائی، ج 2، ص280). در شهر ری نیز خانقاههایی وجود داشت (برای نمونه رجوع کنید به عطار، ج 2، ص 188). با وجود پشتوانه غنی تصوف و حضور حامیان اهل تصوف و احداث خانقاههای بی‌شمار در ایران، امروز خانقاههای معدودی در این سرزمین باقی است. به لحاظ معماری به جز الگوهای اصلی خانقاه که همانند مدرسه بوده، طرحهای دیگری نیز در ساخت خانقاه به‌کار می‌رفته که بازشناسی آنها با نمونه‌های اندکی که باقی مانده دشوار است؛ چنان‌که تشکیلات طریقت مرشدیه (رجوع کنید به کازرونیه*) در کازرون و 65 خانقاه وابسته به آن در نقاط مختلف ایران، در صورت برجای‌ماندن، امکان مطالعه همه جانبه ویژگیهای معماری را فراهم می‌آورد، اما با از میان رفتن آنها، باید به اطلاعات کلی به دست آمده اکتفا کرد. برای مثال، خانقاه مرشدی کازرون با کارکردهای گوناگون، دارای فضاهای مختلف بود و از جمله مکانی برای اسکان ارادتمندان غیرمحلی و مکانی برای آموزش مریدان داشت. این خانقاه با مسجدجامع شهر، مجموعه‌ای را شکل می‌داد و پس از وفات شیخ و دفن او در همین محل به صورت مجموعه آرامگاهی ـ زیارتی درآمد (رجوع کنید به لاله و شیخ‌الحکمایی، ص161ـ171).بیشتر خانقاههای باقی‌مانده در ایران از عصر ایلخانی و پس از آن است. سلاطین ایلخانی برای بزرگداشت صوفیان، به ساخت آرامگاه و خانقاه برای آنها می‌پرداختند. مهم‌ترین نمونه‌ها، مجتمعهایی در شنب‌غازان* و رَبع رشیدی* است که در دیگر نقاط جهان اسلام، مانند مصر و آناطولی، همانند آنها در مقیاس کوچک‌تر وجود داشته (رجوع کنید به ادامه مقاله) ولی آثاری از آنها برجای نمانده است. از دیگر آثار برجامانده از خانقاههای آن دوران، سردر کاشی‌کاری شده خانقاه شیخ‌عبدالصمد در نطنز است (رجوع کنید به مدارس و بناهای مذهبی، ص 44). خانقاه کوچک بایزید بسطامی در بسطام که در چند متری مقبره بایزید قرار دارد، از سه اتاق کوچک متصل به هم با سقفهای کوتاه تشکیل شده است. اتاق نخست به ابعاد 5ر1 متر × 2 متر و اتاق دوم و سوم 2 متر × 2 متر است. سومین اتاق دارای محراب گچ‌بری است (مخلصی، ص220ـ221) این بنا الگوی یک زاویه کوچک محسوب می‌شود.بخشهایی از خانقاه شیخ‌علاالدوله سمنانی* (659ـ736) نیز باقی است. این خانقاه را شیخ‌علاالدوله، بنا کرد و جمال‌الدین عبدالوهاب، وزیر الجایتو، گنبدخانه باشکوه و ایوان بلندی بدان افزود. قبر شیخ در فضای آزاد، روبه‌روی ایوان قرار دارد و کاربرد ایوان و گنبدخانه، مخصوص خانقاه بوده است (گدار، ص 127، 148ـ149). این بنا الگوی یک خانقاه تک ایوانی است.بخشهایی از خانقاه علیا در کازرون نیز برجای مانده است. این مکان منسوب به شیخ‌امین‌الدین بلیانی* (متوفی 745) است و شیخ در این خانقاه، که در 710 ساخته شد، دفن گردید. قسمتهای باقی‌مانده از این بنا شامل یک اتاق نسبتاً بزرگ و رواق و حجره‌هایی در طرفین آن، نشان‌دهنده تکرار الگوی مدرسه است (رجوع کنید به مدارس و بناهای مذهبی، ص 132).مهم‌ترین خانقاه این دوران که ساختار اصلی آن برجای مانده و در سالهای اخیر مرمت شده، خانقاه چلبی‌اوغلو در سلطانیه است که برخی ویژگیهای معماری آن، از جمله نقشه کف بنا، با خانقاه شیخ‌عبدالصمد در نطنز همانند است. خانقاه چلبی‌اوغلو در کنار آرامگاه بَراق‌بابا*، از صوفیان همان دوران، قرار دارد. نقشه بنا دارای صحن مرکزی به ابعاد 5ر15 متر × 20 متر است که احتمالا مراسم سماع در آن انجام می‌شده است. این بنای دو طبقه دارای دو ایوان در جانب شمالی و جنوبی و حجره‌های مخصوص سالکان در اضلاع شرقی و غربی صحن است. در طرفین ایوان جنوبی، دو تالار به‌نام جمع‌خانه قرار دارد که احتمالا زوایای خادمان و فقرا بوده است. همچنین در شمال‌غربی خانقاه، بقایای بناهایی است که احتمالا آشپزخانه و حمام بوده‌اند (رجوع کنید به چلبی‌اوغلو*). این خانقاه با وجود اینکه بنای کوچکی از آن عهد محسوب می‌شود، با صحنی دو ایوانی و رواقهای اطراف، همانندیِ کاملی با ساختار مدرسه دارد و مجاورت آن با مقبره شیخ، براساس الگوی مشترک خانقاه و مقبره در ایران و دیگر سرزمینهای جهان اسلام است (رجوع کنید به ادامه مقاله).از جمله خانقاههای عصر تیموری که برای روشن نمودن ویژگیهای معماری این بناها درخور توجه است، مجموعه تقی‌الدین داد در روستای بُندرآباد، در 36 کیلومتری شمال‌غرب یزد است. این مجموعه علاوه بر خانقاه و آرامگاه، مسجد نیز دارد. نقشه این خانقاه چهار ایوانی است (گولومبک و ویلبر، ج 1، ص 372ـ373). خانقاه سیدحسن واقف در روستای افوشته در دو کیلومتری نطنز، بنایی شامل گنبدخانه مرکزی با چهار اتاق در چهار جانب، از خانقاههای کوچک این دوره است (همان، ج 1، ص 359).خانقاه مجموعه شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی که چله‌خانه نیز نامیده شده است، گنبدخانه‌ای بزرگ، محاط با حجره‌های کوچک در دو طرف و رواقی دو طبقه بوده که حجره‌ها به مراسم چله‌نشینی مریدان اختصاص داشته است. این مکان در دوره صفویه، به مجموعه آرامگاهی تبدیل شد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 362؛ نیز رجوع کنید به شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی*؛ شهاب‌الدین اهری*؛ نیز رجوع کنید به مدارس و بناهای مذهبی، ص 21، 45).در دوران صفویه، به جز بنای توحیدخانه* در اصفهان که محل اجتماع و استقرار صوفیان با کاربرد حکومتی بوده است، بنای درخور ملاحظه‌ای ساخته نشد و فقط برخی بناها مانند خانقاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی و شیخ‌شهاب‌الدین اهری مرمت و بازسازی شد و چله‌خانه‌ای به مقبره شاه‌نعمت‌اللّه ولی* در ماهان کرمان افزوده گردید (رجوع کنید به همان، ص 21). در دوران صفویه ــکه با اهل تصوف مخالفتی جدّی بروز و ظهور کرد و بر اثر آن، جریان تصوف رو به زوال گذاشت ــ حتی بعضی تکیه‌ها و خانقاهها تخریب شد (کیانی، ص 258ـ263).در دوره افشاریه و زندیه نیز شرایط برای اهل تصوف مطلوب نبود و اجازه تأسیس بناهای خانقاهی داده نمی‌شد. این شرایط تا اواخر دوره قاجار ادامه داشت، تا اینکه براثر تحولات سیاسی، پیروان صفی‌علیشاه* اصفهانی (متوفی 1316)، از طریقت نعمت‌اللهی در تهران، میرزااحمد خوشنویس اردبیلی از طریقت ذهبیه در شیراز و برخی دیگر به ساخت خانقاه اقدام کردند (رجوع کنید به همان، ص270). خانقاه میرزا احمد، معروف به خانقاه احمدی، بنایی وسیع با گنبدی بر بالای قبر شیخ در تالاری بزرگ و تزیینات فراوان و شبیه به خانقاه صفی‌علیشاه در تهران است (رجوع کنید به نصر، ص70ـ71). خانقاههای طریقت نعمت‌اللهی در اروپا و امریکا نیز تأسیس شده است ()دایرة‌المعارف جهان اسلام آکسفورد(، ذیل واژه).در آسیای مرکزی شهرهایی چون بلخ، بخارا و سمرقند از مراکز مهم خانقاهی بود. در سمرقند خانقاه قاسم‌بن جوکی با حمایت سلطان‌سنجر سلجوقی بنا شد و او پنجاه هزار دینار برای ساخت آن فرستاد (سمرقندی، ص 36ـ37). میرزا الغ‌بیگ، فرزند شاهرخ (متوفی 850)، نیز در سمرقند خانقاهی بنا کرد و موقوفات بسیاری به آن اختصاص داد (خواندمیر، ج 4، ص 21). شیخ نجم‌الدینِ کبری* (متوفی 618) خانقاهی در خارج شهر خوارزم برپا کرده بود. خانقاه محمدبن حَمّویه جوینی در بُحَیرآباد خوارزم، زاویه شیخ‌جلال‌الدین سمرقندی و زاویه ترابک، خواهر امیر خوارزم، نیز از خانقاههای خوارزم بودند (صفدی، ج 3، ص 28؛ ابن‌بطوطه، ج 1، ص 232، 369). هرات نیز از مراکز مهم خانقاهی محسوب می‌شد و حضور شخصیتهایی چون خواجه عبداللّه انصاری* از عوامل مؤثر در این امر بود، چنان‌که وی در جوار خانقاهی به خاک سپرده شد (رجوع کنید به گولومبک و ویلبر، ج 1، ص310). در این منطقه تیموریان، به‌ویژه تیمور، شاهرخ، حسین بایقرا وزیر صوفی‌مسلک او، امیرعلیشیر نوائی، در کار بنای خانقاه اهتمام داشتند (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 314).معروف‌ترین خانقاههای بخارا، خانقاه خاندان باخرزی بود که در دوره تیمور بازسازی شد (جامی، ص 419). در سده‌های هشتم و نهم با گسترش تصوف، ساخت مجموعه‌های مقبره و خانقاه بیشتر شد که نمونه‌هایی از آن در بخارا دیده می‌شود. خانقاه و مقبره شیخ‌بهاءالدین نقشبند* (متوفی 791) در اطراف بخارا، نمونه شاخص این مجموعه‌هاست. این خانقاه بزرگ‌ترین نهاد صوفیانه زمان خود و دارای حجره‌های زیاد، گنبد بسیار بزرگ و تالار بزرگی برای انجام مراسم مذهبی بوده است. این محل اکنون جنبه زیارتگاهی دارد (هاشمی گلپایگانی، ص 187ـ188). از دیگر نمونه‌ها، خانقاه مقبره حکیم ملامیر در بخاراست که در سده دهم بنا گردید. از خانقاههای کامل‌تر، مجموعه خانقاهی چاربکر در اطراف بخاراست که در 966 بنای آن آغاز شد و به‌سبب برخورداری از حمایتهای جدّی، ساخت آن به‌سرعت به اتمام رسید. این بنا در عصر خویش مرکز طریقت نقشبندی به شمار می‌آمد. این مجموعه شامل مدرسه، مسجد، خانقاه، باغ و گورستان است. خانقاه دارای تالار برگزاری مراسم، اتاقهای پذیرایی از زوار، گنبد بی‌نظیر و پیش‌طاقی بزرگ و متناسب با اندازه گنبد است و نمای ورودی نیز تزیینات آجرکاری دارد. بنای بزرگ، متناسب و زیبای مسجد و خانقاه باوجود بزرگی و تزیینات زیاد، القاکننده فضای روحانی و زاهدانه است. در اطراف خانقاه باغ و گورستانی قرار دارد که بنابر اعتقاد مردم، پیرامون قبر ابوبکر، خلیفه اول ــکه نقشبندیه، برخلاف سایر طریقتهای اهل تصوف، سلسله خود را به او می‌رسانندــ ساخته شده است. این گورستان سنگفرشی از موزاییک دارد (همان، ص 188ـ189).ساختار کلی بناهای خانقاهی در بخارا شامل پیش‌طاق بلند، رواقهای دو طبقه در اطراف صحن و گنبدهای بزرگ به شکل نیمکره است. این ویژگیها در مدارس این منطقه نیز قابل مشاهده است. از نمونه‌های این خانقاهها خانقاه نادر دیوان‌بیگ (قرن یازدهم) در بخارا و خانقاه بهاءالدین نقشبند است (پاپادوپولو، ص530؛ هاشمی گلپایگانی، ص 192). برخی خانقاهها طراحی ویژه دارند همانند خانقاه زین‌الدین با نمایی متفاوت، بدون پیش‌طاق و دارای رواقی بیرونی با سقف چوبی گرداگرد بنا و گنبدی بر بالای فضای اصلی خانقاه و حوض مرمرین بزرگی در جلوی آن. این طراحی را ایرانی دانسته‌اند، زیرا خواجه زین‌الدین، که احتمالا منتسب به زین‌الدین واضعی هروی است، در زمان صفویه به سبب تغییرات مذهبی از ایران به بخارا رفت (رجوع کنید به پاپادوپولو، همانجا؛ هاشمی گلپایگانی، ص 173). خانقاه فیض‌آباد (قرن یازدهم) در بخارا نیز با ظاهری متفاوت، پیش‌طاقی بلند، طاق‌نمایی دو طبقه، رواقی گرداگرد بنا، حجره‌هایی با سقفهای گنبدی کوچک و طاقهای متقاطع از داخل، بنایی معمارانه محسوب می‌شود (پاپادوپولو، همانجا؛ هاشمی گلپایگانی، ص190).گاه آرامگاههای مشایخ صوفی مراکزی برای نشر تعالیم صوفیانه بوده و گاه خانقاه پس از بنای مقبره ساخته می‌شده است. مجموعه آرامگاهی شیخ‌صفی‌الدین بخاری (قرن هشتم) در بخارا از این دسته است. گاه نیز، مانند مقبره خواجه‌احمد یَسَوی* (قرن هشتم) در ترکستان، زیارتگاه پیروان می‌شود (رجوع کنید به هاشمی گلپایگانی، ص 172، 177).شهرهای مرو و خَتَلان و غزنه نیز دارای خانقاه بودند. ابن‌بطوطه (ج 1، ص380) از چهل زاویه که یکی از امرای مغول در شهر غزنه ساخته بود خبر داده است. خانقاههای افغانستان امروزی در شهر کابل اغلب مزار مشایخ صوفی است (برای نمونه رجوع کنید به خلیل، ص 39، 61، 143).عواملی چون حمایت حاکمان از جمله سلاطین و شاهزادگان تیمور از تصوف، شکل‌گیری سلسله‌های متصوفه همچون نقشبندیه، قادریه، یسویه و کبرویه و اقبال مردم به آنها و وجود شهرهایی چون بخارا، که از مراکز تصوف و اشاعه‌دهنده تعالیم صوفیانه به سرزمینهای دیگر از قبیل قفقاز و چین محسوب می‌شود، آسیای مرکزی را به یکی از کانونهای تصوف و مراکز مهم خانقاهی تبدیل کرد. پابرجا بودن بسیاری از خانقاههای این منطقه، امکان شناخت و بررسی ویژگیهای معماری خانقاه را ممکن می‌سازد. از ویژگیهای خانقاههای آسیای میانه، هم‌جواری با مدارس است، مانند مجموعه‌های محمدسطان و الغ‌بیگ (که خانقاه آن از بین رفته است) در سمرقند و مجموعه‌های شاهرخ و امیر الیکه کوکلتاش در هرات. این همجواری حاکی از نوعی هم‌زیستی اهل مدرسه و پیروان تصوف و نیز همراهی طبقه حاکم با صوفیان است که این بناها با حمایت آنها احداث شده است (رجوع کنید به گولومبک و ویلبر، ج 1، ص 48؛ بلر و بلوم، ص 45).خانقاههای آسیای مرکزی اغلب بناهایی آجری با تزیینات آجرکاری و کاشی‌کاری است که گاه مناره‌هایی در دو طرف پیشطاق بنا شده است. تزیینات فضای درونی نشان‌دهنده زیباخواهی حامیان تصوف، علی‌رغم گرایشهای زاهدانه، است.نظام خانقاهی در شبه‌قاره پیرو علاقه و ارادت به اهل بیت علیهم‌السلام بود (رجوع کنید به تصوف*، بخش 5)؛ مهم‌ترین سلسله‌های تصوف هند که نظام خانقاهی دارند، چشتیه، سهروردیه، کبرویه، نقشبندیه و قادریه‌اند. از فعالیت خانقاه بهاءالدین زکریا از سلسله سهروردیه در پنجاب و سِند نیز آگاهیهایی موجود است (رجوع کنید به بهاءالدین زکریا*). همچنین در دوره میرسیدعلی همدانی* (متوفی 785)، از سلسله کبرویه که در کشمیر فعالیت داشت، خانقاههای بسیاری به‌نام «حضرت امیر» ساخته شد. پیروان سلسله چشتیه نیز جماعت‌خانه‌ها را ساختند که محل زندگی مشایخ و محل آموزش و انجام دادن مراسم بود. مشایخ نخستینِ چشتیه، مانند گنج‌شکر و نظام‌الدین به سادگی جماعت‌خانه تأکید داشتند، اما خانقاه را سهروردیه پدید آوردند و به‌تدریج جماعت‌خانه‌ها نیز خانقاه نامیده شد (رجوع کنید به تصوف، بخش 5).در دوره رونق چشتیه، خانقاهها در اجمیر، دهلی و اجودهن بیش از دیگر شهرها فعال بودند و به‌تدریج دامنه فعالیت صوفیان به تأسیس خانقاه در دیگر شهرها نیز منجر شد. از مهم‌ترین خانقاههای چشتیه، خانقاه شیخ‌سراج‌الدین (اخی‌سراج؛ متوفی 785) در بنگاله (رجوع کنید به عبدالحق دهلوی، ص168؛ نیز رجوع کنید به چشتیه*) و خانقاههای نواحی گجرات و مالوه است (رجوع کنید به آریا، ص 181؛ نظامی، ج 1، ص 267ـ268). گیسودراز، از مشایخ چشتیه، نیز در گلبرگه خانقاهی منسوب به خود داشته است که اطلاعی از آن در دست نیست. از دیگر خانقاهها، خانقاه حضرت ابوالفرید، مهم‌ترین خانقاه بیدر*، است. خانقاه شاه‌ولی‌اللّه الحسین، خلف شاه ابوالفرید و خانقاه حضرت مناعت‌اللّه بی‌صاحب از دیگر خانقاههای چشتیه در بیدر به‌شمار می‌آید (مرکلینگر، ص 43).طریقت قادریه نیز خانقاههایی بنا ساختند و بیدر یکی از مراکز خانقاهی آنها محسوب می‌شود. سه خانقاه در این شهر منسوب به آنهاست: خانقاه بزرگ (باری) محبوب سبحانی، که احتمالا از نخستین مراکز قادریه در هند است؛ خانقاه کوچک (چوتی) محبوب سبحانی؛ و خانقاه مخدوم قادری. بیشتر خانقاههای طریقت قادریه از قرن دهم تا دوازدهم باقی مانده است (همان، ص 43، 45). به نظر می‌رسد ویژگیهای معماری خانقاههای شبه‌قاره در بسیاری از قسمتهای جنوبی و مرکزی آسیا، به‌کار گرفته شده است.خانقاه شیخ‌نظام‌الدین اولیاء*، متعلق به دوره پیش از گورکانیان، بنای بزرگی دارد شامل بخشهای تالار اصلی یا جماعت‌خانه، صحن، ایوان، اتاقِ دروازه و آشپزخانه. مریدان صاحب رتبه در اتاقهای طبقه پایین حضور می‌یابند. در طبقه همکف اتاقی مخصوص شیخ برای نماز و ذکر و گاه خواب قرار دارد ()فرهنگ هنر(، ذیل واژه). این خانقاه در مجموعه آرامگاه نظام‌الدین اولیاء، معروف به درگاه* او، قرار دارد (مرکلینگر، ص 41).شاهد کاربرد صوفیانه آرامگاههای مشایخ صوفی در شبه‌قاره، کتیبه فارسی مقبره شاه‌یوسف گردیزی در مولتان پاکستان است که در آن عمارت مقبره، خانقاه نامیده شده است (رجوع کنید به حسن، ص50). در شبه‌قاره بناهای صوفیانه‌ای به نام محفل‌خانه یا سماع‌خانه نیز وجود دارد که محل قوّالی* و مراسم عُرِس* مشایخ صوفیه است (رجوع کنید به دال، ص 38ـ39).چهار طریقه بزرگ صوفیه در چین، که اغلب نظام خانقاهی نیز دارند، عبارت‌اند از جهریه، خوفیه، قادریه و کبرویه. طریقه خوفیه به طریقت نقشبندیه* و طریقه جهریه به قادریه* وابسته است (فنگ جین‌یوان، ص 89ـ91؛ هویدی، ص 189؛ برای اطلاع بیشتر از انشعابات طریقتها رجوع کنید به فنگ‌جین‌یوان، ص 86). از خانقاههای منسوب به جهریه خانقاه نین‌شیا در شهر وجونگ است که ساخت آن در 1301ش/1922 آغاز شد. این بنا با طراحی معماری چینی ساخته شده و دارای مقبره، باغ، محل سکونت، حمام، آشپزخانه، تالار سخنرانی و مسجد است که در سه ساختمان که با راهرو به یکدیگر متصل شده‌اند، جای دارند. ساختمان دیگری نیز در محوطه باغ برای مراسم عبادت تدارک دیده شده است. علت تفاوت بنای این خانقاه با مساجد چین، ممکن است هماهنگی آن با عقاید صوفیانه این طریقت باشد (جی ـ پینگ‌لیو، ص 221ـ223). بنای دیگری که منسوب به جهریه است، خانقاه بن‌چیاو در همان ایالت نین‌شیا است. طرح این بنا شبیه به قلعه و شامل صحن، اقامتگاهی در یک جانب، مقبره‌ای در جانب شرقی بنا، منسوب به پدر و مادر «مامین شین» بنیان‌گذار طریقت جهریه و در شمال مقبره، مسجد و در کنار آن تالار سخنرانی است. این مسجد با وجود کوچکی دارای حمام و محل سکونت امام جماعت و یک اتاق درس است (همان، ص 225ـ230). در چین به خانقاهها یا نهادهای صوفیانه «گنبد» نیز گفته می‌شد، چنان‌که «گنبد اعظم» در شهر شیان منسوب به طریقت قادریه، خانقاه مرکزی قادریه چین محسوب می‌شود. در منطقه سین‌کیانگ نیز گنبد وجود دارد (فنگ جین‌یوان، ص 89، 95). از بناهای منسوب به طریقه هواسی از طریقت خوفیه، مسجد گل است که ما لای‌چی، بنیان‌گذار این طریقه، برای انتشار مفاهیم صوفیانه (با کاربردی شبیه خانقاه) ساخت (رجوع کنید به همان، ص 89ـ90).خانقاه گانسو در ایالت گانسو، منسوب به فرقه «شی‌داو تانگ» از خانقاههایی است که کاربرد مدرسه نیز دارد. این مجموعه دارای مسجد، چهار حیاط، تالار سخنرانی، محل سکونت روحانی، محل سکونت رهبر فرقه، مدرسه زنانه و مردانه است و از نظر معماری همانند بناهای دیگر مسلمانان چین است (جی ـ پینگ‌لیو، ص 231ـ236). برخی صوفیان چین، از فرقه‌های قدیم مانند اخوانی، مزار صوفیانی را ــکه برای ترویج تصوف به چین آمده‌اندــ زیارت می‌کنند، اما مرمت گنبد و خانقاه و ساختن این بناها را جایز نمی‌دانند (فنگ‌جین‌یوان، ص 101ـ102).بناهای خانقاهی موجود در چین شباهت ساختاری با مساجد بزرگ این کشور دارند و در دارا بودن محوطه‌هایی نظیر محل سکونت روحانی، مسجد، مقبره و حمام مشترک‌اند. از جنبه معماری نیز در کاربرد عناصر معماری اشتراک دارند، اما نقشه و طراحی خانقاهها متفاوت است، نظیر خانقاه نین‌شیا (رجوع کنید به جی ـ پینگ‌لیو، ص 284).یکی از مراکز مهم صوفیان پیرامون حرم کعبه بوده است. صوفیان ضمن سفر به مکه در آنجا حلقه‌های مصاحبتی تشکیل می‌دادند (رجوع کنید به سلمی، ص 449). بدین‌سبب رباطهایی در شهر مکه تأسیس شد مانند رباط سدره از سده چهارم و زَرندی از سده ششم (رجوع کنید به ازرقی، ج 2، ص 87، 307؛ مورتل، ص 31ـ32). از این جمله بود رباط حافظ ابی‌عبداللّه‌ابن منده اصفهانی که مسافران اصفهانی می‌توانستند ده تا بیست روز در آن اقامت کنند، رباط شیخ‌ابوالقاسم سیرافی (در 529) مخصوص صوفیان عراقی، رباط قاضی‌القضات عبدالرحیم مراغی (در 575)، رباط سیده‌زمرد، مادر خلیفه عباسی (در 599)، رباط شاه‌شجاع مظفری (در 771) که به ایرانیان و هندیان اختصاص داشت (ازرقی، ج 2، ص 108ـ111).بغداد از کانونهای مهم تصوف در جهان اسلام و محل مباحثات و مجادلات فرقه‌های مختلف اسلامی بوده است. قبل از پایان قرن دوم هجری، افرادی که تمایلات صوفیانه داشتند به گفتگو می‌پرداختند و به‌تدریج حلقه‌های صوفیانه تشکیل دادند که گاه به سبب فشارها، مخفی بود. نخستین رباط به نام زوزنی، مصلایی در مقابل جامع منصور بود که در قرن چهارم در آنجا رباطی برای ابوالحسن علی‌بن ابراهیم، زاهد بصری، بنا شد؛ سپس علی‌بن محمودبن ابراهیم زوزنی صوفی (366ـ 451) در توسعه آن کوشید که به همین سبب به زوزنی معروف شد. مزار زوزنی نیز در همانجا قرار داشت و شماری از صوفیان بعدی نیز در آنجا به خاک سپرده شدند (خطیب بغدادی، ج 6، ص 24، ج 13، ص 605؛ سمعانی، ج 3، ص 175ـ176). از دیگر رباطهای اولیه بغداد، رباط ابوسعید است که بانی آن دوست‌داد (متوفی 479)، از مریدان ابوسعید ابوالخیر بود (محمدبن منوّر، بخش 1، ص 356ـ358). همچنین شیخ‌عبدالقادرِ گیلانی* (470ـ561) در خارج شهر بغداد رباطی داشت. پس از آن خلفای عباسی و همسرانشان به ساخت این بناها اهتمام ورزیدند (کیانی، ص 165)، به‌طوری که تا اواخر قرن هفتم از 35 رباط اطلاع داریم (رجوع کنید به مصطفی جواد، ص 33ـ93). پس از سقوط خلافت عباسی در 656، رباطها رونق خود را از دست دادند.در دوره ایلخانان چند رباط و خانقاه بنا گردید از جمله رباط ناصرالدین قتلق‌شاه که در 680 در کنار مزار سلمان فارسی بنا شد (رجوع کنید به الحوادث الجامعة، ص 417). همچنین بر آرامگاه بلغان‌خاتون*، دختر ایه‌تسو، در 708 خانقاهی به تولیت خواجه‌رشیدالدین فضل‌اللّه بنا شد (کاشانی، ص 82). او همچنین به دستور غازان‌خان خانقاهی در نجف بنا کرد (حمداللّه مستوفی، ص 32). در شهرهای دیگر مانند اربیل نیز خانقاههایی بنا شد (رجوع کنید به مناقب اوحدالدین حامدبن ابی‌الفخر کرمانی، ص 125).در عراق اقامتگاههای صوفیان که بناهایی ساده شبیه به مسجد یا خانه بود، پس از مرگ صوفی آن به تکیه‌ای تبدیل می‌شد که مقبره صوفی نیز در آن قرار داشت. ویژگی این بناها سادگی نقشه و کمبود یا فقدان تزیینات است. بیش از همه بغداد دارای چنین تکیه‌هایی بود، از جمله تکیه شیخ‌علی بندنیچی (متوفی 1283) در کرکوک و نیز تکیه نجیب‌الرفاعی (دراجی، ص 186ـ187).رباطهای عراق از نظر سطح آموزش و حتی تألیف کتب برجسته بودند، به‌ویژه در رباطهای سده پنجم تا سده‌های اخیر این بناها اغلب به کتابخانه‌ها تخصصی مجهز بودند (مصطفی جواد، ص 17ـ19).رباطهای عراق به لحاظ کارکرد و معماری، در دوره‌های مختلف، بی‌شباهت به خان و کاروان‌سراها نبوده‌اند. برخی از این رباطها در خارج شهرها، ظاهری شبیه به بناهای نظامی و کارکردی تجاری، مسکونی و مهمان‌پذیری برای زائران داشتند و اغلب بر سر راه مزارها بنا می‌شدند. گروه دیگر خانهای داخل شهرها بودند که علاوه بر کارکرد تجاری، جنبه آموزشی نیز داشتند و بخشی از حجره‌های آنها به آموزش قرآن و استنساخ اختصاص داشت. این کاروان‌سراها اغلب دو طبقه با صحن مرکزی روباز بودند، به جز خان مرجان که صحن آن مسقف بود (دراجی، ص 191ـ195).رباطهایی که تا حدود قرن هفتم ساخته شد، دارای معماری خاص و شامل مسجد، خَلوات یا حجره‌ها، آشپزخانه، حمام و دارالضیافه بودند (همان، ص 207).در دوره عثمانی تکیه‌های مولویه و در قرن سیزدهم بکتاشیه در عراق گسترش یافت که از بیشتر آنها اثری باقی نمانده است (همان، ص 222ـ224).رباطهای عراق با الگوهایی شبیه به مساجد، مدارس، خانها و گاه خانه‌ها، بنا می‌شدند و ساخت‌مایه آنها آجر، گچ و خاک و آهک و همچنین چوب و تنه درخت خرما برای درها و سقفها و پنجره‌ها بود. این بناها اغلب یک طبقه بودند و تمام بخشهای عبادی، مسکونی و خدماتی را در خود جای می‌دادند؛ ورودیها مانند خانه‌ها دارای سقف نوک‌دار و تزیینات هندسی با پنجره‌های آجری بودند (همان، ص250ـ252). در عهد عثمانی، رباطها با ساختار متمایزی ساخته می‌شدند. این بناها اغلب مربع یا مستطیل‌شکل، با صحن مرکزی روباز و باغچه کوچکی در وسط آن بودند. در تکیه‌های بزرگ، مسجد کوچکی مربع شکل با گنبد هرمی‌شکل با لچکیهایی، که قاعده مربع آن به دایره تبدیل شده بود، به آن اضافه می‌شد. این طرح شبیه به مساجد عثمانی و از نمونه‌های آن تکیه بندنیچی و خالدیه در بغداد است. گاه قبل از مصلا یا مسجد رواقی با سقف چوبی قرار داشت که بعدها به سقف منحنی با تیرآهن و آجر مبدل شد. در این بناها از انواع سقف، از جمله سقفهای صاف از چوب نخل و چند نوع قوس از جمله نوک‌دار و نیم‌دایره، استفاده شده است (همان، ص250، 255ـ256).در منطقه آناطولی از قرن هفتم به بعد عرفای مهاجر ایرانی با همکاری باباهای ترک به ترویج تصوف پرداختند. با رونق گرفتن تصوف فرقه‌های متعددی پدید آمدند که برای اشاعه طریقت خویش مراکزی تأسیس کردند. به گفته افلاکی (ج 1، ص 239) امیر تاج‌الدین معتز خراسانی از مریدان جلال‌الدین مولوی، در آن منطقه مدارس و خانقاه بنا کرد. الیاس خراسانی (متوفی 657) در آماسیه خانقاه مسعودیه و سلسله بکتاشیه تکیه‌های فراوانی را بنا کردند (شیروانی، ص 128). سلسله مولویه سبب شکل‌گیری خانقاههای بسیاری در آناطولی شد (رجوع کنید به افلاکی، ج 2، ص 694، 840، 913ـ914). ابن‌بطوطه در قرن هشتم از کثرت خانقاههای ترکیه، تزیین و فرش کردن آنها، پذیرایی از مهمانان و فقرا و پیشی گرفتن بر همدیگر برای خدمت‌رسانی در خانقاهها سخن گفته و از خانقاههای شهرهای مختلف این سرزمین اطلاعاتی داده است (رجوع کنید به ج 1، ص 292ـ293، 297ـ300).از دیگر طریقتهای مؤثر در شکل‌گیری خانقاه‌های ترکیه، خلوتیه است که از نظر تعداد پیروان و پراکندگی تکیه‌هایش رتبه نخست را داراست. خانقاه اخی یوسف خلوتی در نیغده/ نیکده و نیز خانقاه پیرالیاس در آماسیه از این خانقاههاست (رجوع کنید به تصوف*، بخش 8). در سده‌های هشتم و نهم طریقتهایی همچون الحاقیه یا کازرونیه نیز به تأسیس خانقاه اهتمام می‌ورزیدند. نخستین تکیه کازرونی به دستور ایلدرم بایزید در بورسه بنا شد (رجوع کنید به تصوف*، بخش 8).خانقاههای آناطولی در اواخر دوره سلجوقی (اواخر سده هفتم) هیچ‌گاه در مقیاس بزرگ ساخته نمی‌شدند و از طرح مدرسه پیروی می‌کردند؛ بدین‌ترتیب که الگوی اصلی حیاطی بود که حجره‌ها و ایوان یا مجلس درس در اطراف آن قرار می‌گرفت. این الگو از ایران تا شمال افریقا رایج بود. الگوی دوم که فقط به آناطولی اختصاص دارد، شبیه به نوع اول است با این تفاوت که روی صحن را گنبدی می‌پوشاند (باتس، ص 58؛ تانمان، ص 148).خانقاههای دوره عثمانی درواقع مساجدی بودند که محوطه‌ای برای درویشان و مسافرخانه نیز داشتند. این مساجد ابتدا در بورسه و برای اخیان*، که اورخان غازی مؤسس سلسله عثمانی یکی از اعضای آن بود، ساخته شدند. صحن این نوع مساجد گنبددار و بعضی از حجره‌های متصل به صفه، محل اسکان اعضای فرقه اخی بود (تانمان، ص 147ـ149). این ساختار که به سرعت در آناطولی رو به گسترش نهاد، گاه به شکل مجموعه‌ای شامل مسجد، مدرسه، دارالشفا، حمام، عمارت (دارالاطعام)، تربت یا مقبره طراحی و اغلب در مراکز شهرها ساخته می‌شد. این خانقاهها با کارکردهای عبادی، آموزشی، پذیرایی مسکینان و تجمع دراویش در سوریه و مصر نیز رواج یافت. این بناها گاه مانند مسجد خداوندگار* در بورسه دو طبقه با سه ایوان ساخته می‌شد (اُنای، ص 48ـ49). در این بنا که سلطان‌مراد اول (حک: 761ـ791) آن را بنا کرد، مسجد زاویه‌دار در طبقه اول، مدرسه در طبقه دوم و مناری در گوشه شمال‌غربی بنا واقع است. مسجد میلاس (میلاسای قدیم) که به دستور فیروزبیگ، از حاکمان منشانی بایزید اول ساخته شد، از مساجد غیرعثمانی و زاویه‌دار با تزیینات پرکار و مقبره‌ای در جانب شمالی است. همچنین مسجد یشیل در دوره پسر بایزید، محمد اول چلبی (حک: 805ـ824) در بورسه، با اتاقهای گنبددار مخصوص صوفیان در دو طرف ایوان نشان‌دهنده تداوم ساخت مساجد زاویه‌دار است. پس از آن خانقاههای مستقل ساخته شد، از جمله خانقاهی که مراد دوم در 839 در خارج از شهر ادرنه برای درویشان مولوی ساخت که بعدها مسجد شد (بلر و بلوم، ص 135ـ144). مهم‌ترین مجتمع خانقاهی منسوب به مولویه، در محل آرامگاه مولوی شامل یک خانقاه به شکل "L"، هجده حجره، یک مسجد گنبددار و یک سماع‌خانه گنبددار است. بدین‌ترتیب بود که خانقاهها به قسمتهای خاص‌تر، همچون سماع‌خانه، تجهیز شدند (رجوع کنید به دیکی، ص 42).مجتمعهای بزرگی که پس از فتح قسطنطنیه، در دوره عثمانی، ساخته شدند نیز اغلب خانقاهی مستقل در درون خود دارند؛ مانند مجموعه‌های محمد دوم، بایزید دوم، فاتح، شهزاده و سلیمانیه ساخته معمار سنان* (بلر و بلوم، ص 213ـ222).اطلاعاتی مبنی بر ورود صوفیان به مناطق اروپایی در قرن هفتم وجود دارد؛ چنان‌که مقبره شیخ صاری صالتق* دده در دوبریچه رومانی هنوز باقی است. بیشتر بناهای خانقاهی این منطقه که از دوره عثمانی است از میان رفته و تکیه‌هایی بازمانده به لحاظ معماری همانند مدارس عثمانی‌اند. این بناها صحنی روباز دارند که رواقها آن را احاطه کرده و در اطراف حجره‌ها یا اتاقهای خلوت قرار دارند. سپس تالار شیخ قرار گرفته که مشابه تالار درس یا درس‌خانه است. قسمتهایی از قبیل آشپزخانه، حمام، مسافرخانه و گاه عمارت یا محل غذاخوری خیریه، مسجد و مقبره در خانقاهها دیده می‌شود که در مدارس وجود ندارد. از جمله این آثار، تکیه شیخ‌سنان در سارایوو (قرن یازدهم) است. تکیه‌های بزرگ‌تر دارای سماع‌خانه نیز بودند.شکل متفاوت‌تر تکایا در شهرهای اروپایی، الگویی برگرفته از طرح خانه‌ها دارد و اساساً الگوی مشترک خانقاه را خدشه‌دار نموده است؛ این بناها یک طبقه، دو طبقه و گاه سه طبقه ساخته شده‌اند، از نمونه‌های آنها تکیه خراباتی در تَتْوو (قرن دهم و یازدهم)، تکیه خاله سلطان در لارْناکا، جنوب قبرس (1174)، تکیه‌ای بدون تاریخ در همان شهر معروف به تکیه ظهوری، تکیه خلوتیه در آلبانی (1197)، تکیه بلاجای در بانه‌لوقه* (قرن سیزدهم)، تکیه رفاعیه در اسکوب (1123)، تکیه خلوتیه در اوخْری و تکیه حسن‌بابا در مناستر* است که بعضی از این بناها سقفهای زیبایی دارند و معدودی از آنها نیز رواقها و حجره‌هایی در خارج از بنا دارند، که با گنبد پوشانده شده است، مانند تکیه توران بابابکتاشی در کوتزه. از جمله مساجدی که به برخی تکیه‌ها افزوده‌اند مسجد زین‌العابدین در تکیه خلوتیه در اوخری و مسجد تکیه خلوتیه در استروگا است. برخی تکایا نیز از میان رفته‌اند و فقط مقبره یا تربت آنها برجاست همانند تکیه قدملی بابا بکتاشیه در کالوگرو در بلغارستان، تکیه آق یازیلی بابا و تکیه عثمان بابا نزدیک خاصکو (اواخر قرن نهم)، تکیه قوتوقلو (قرن نهم) در برو در یونان (حداد، ج 1، ص 229ـ 232؛ پاشیک، ص 78، 79، تصویر).در مصر تا دوره فاطمیان (297ـ567) زاهدان و عارفان به تعلیم مریدان پرداخته و به‌صورت گروهی یا فردی در کوه و بیابان عبادت می‌کردند (رجوع کنید به سعاد ماهر محمد، ج 1، ص50ـ51). نخستین خانقاه رسمی مصر را صلاح‌الدین ایوبی در 569 برای اقامت صوفیان مهاجر برپا کرد که خانه سعیدالسعداء بود و خانقاه نیز به همین نام و نیز به صلاحیه معروف شد. این نخستین بار بود که اصطلاح خانقاه در مصر به کار رفت. بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد (عاصم محمد رزق، ج 1، ص 24؛ سعاد ماهر محمد، ج 1، ص 25ـ26؛ هیلن برند، ص220).ریاست خانقاههای مصر، مقامی سودآور بود که گاه از سوی گروه «اخوان» تعیین می‌شد. بیشترین خانقاههای مصر در قاهره است. در این شهر هفت خانقاه از قرون هشتم و نهم برجاست (هیلن‌برند، همانجا). به گفته مقریزی (ص 51، 255، 342، 346) خانقاهها گاهی کاربرد مدرسه نیز داشته است و این ساختار دوگانه در آن دوران مرسوم بوده است. از نخستین خانقاههای اولیه ممالیک، خانقاه مدرسه امیرسنجر چاولی است که آرامگاه او و امیرسلار نیز در آن قرار دارد (برنس ابویوسف، ص 104). در بنای ساختمان خانقاه جهت قبله رعایت نشده است، با اینکه دو مقبره آن به جانب قبله ساخته شده‌اند (همانجا). خانقاه‌ها در عهد مملوکی گسترش بیشتری یافت. خانقاه بیبرس جاشنی‌گیر با تشکیلات گسترده، کهن‌ترین خانقاه باقی‌مانده از دوره مملوکی است که در محل کاخ وزیران فاطمی در 710 ساخته شد. این مجتمع چهارصد صوفی را در خود جای می‌داده و یکصد صوفی و صد نفر از فرزندان امیران نیز در آنجا مقیم بودند (بلر و بلوم، ص 78ـ80).خانقاههای شیخ‌زین‌الدین یوسف که بنابر کتیبه‌اش زاویه نام گرفته با یک مقبره و امیرشیخو با مسجد و مقبره از بناهای خانقاهی ممالیک بحری در قاهره‌اند (برنس ـ ابویوسف، ص 111، 116ـ117). ممالیک برجی نیز نمونه‌های بزرگی مانند مجموعه‌های خانقاه مدرسه سلطان‌ظاهر برقوق، سلطان برسبای، سلطان‌الغوری، خانقاه سلطان‌فرج‌بن برقوق، خانقاه مدرسه و بیمارستان سلطان مؤید را در قاهره ساخته‌اند (همان، ص 135، 138، 140، 153).خانقاههای ممالیک نیز با نقشه مدرسه دارای صحن مرکزی، ایوانهایی در اضلاع، حجره‌ها یا اتاقهای خلوت در اطراف صحن بودند. در این صورت یکی از ایوانها به تشریفات اختصاص می‌یافت. در این بناها تشخیص اینکه خانقاه به چه طریقتی اختصاص دارد، امکان‌پذیر نیست. برخی خانقاهها مانند خانقاه ناصربن فرج‌بن برقوق الگوی چلیپایی دارند (دیکی، ص 41؛ شافعی، ص 124).در دوره عثمانی مجموعه‌های خانقاهی سَبیل* ]سقاخانه[ و حوض نیز داشتند. خانقاه مولویه، با صحنی در وسط و دو ردیف حجره و دو رواق در اضلاع در محله حلمیه و ملحق به مجموعه مسجد حسن صدقه بود. ویژگی اصلی آن وجود تالار تشریفاتیِ سماع‌خانه، محوطه‌ای مربع با کف مدور، بود. در سماع‌خانه اتاقی برای تماشاگران در سایه‌بان طبقه، سایه‌بان پرده‌داری برای بانوان و سایه‌بانی برای نوازندگان در دو وتر دایره سماع قرار داشت (دیکی، همانجا).نخستین خانقاه رسمی در شام به ابوالقاسم سمیساطی دمشقی (متوفی 453) منسوب است که وقف صوفیان بوده است (نعیمی دمشقی، ج 2، ص 151ـ152). پس از آن با حمایت فرمانروایان خاندان نوریّه و صلاحیه، 21 رباط در شهر حلب بنا شد (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 192ـ195). نُعَیمی دمشقی (ج 2، ص 139ـ191) 29 خانقاه را در شام از قرون پنجم تا هشتم وصف کرده است.ساخت خانقاههای سوریه همانند مصر در دوره سلاطین مملوکی و عثمانی از حدود سده ششم به بعد گسترش یافت. این بناها اغلب در خارج شهرها ساخته می‌شدند. تا پیش از عهد عثمانی در این منطقه از واژه زاویه به جای تکیه استفاده می‌شد (فرید حجا، ص 208). از نخستین خانقاههای سوریه، خانقاه بلاط است که به‌فرمان شمس‌الخواص لولؤالخادم در 507 در حلب بنا شد (ابن‌شداد، ج1، قسم1، ص233) بقایای این خانقاه، با وجود تخریبها تا چندی پیش باقی بود (رجوع کنید به طبّاخ، ج 2، ص207ـ 208). در عهد ایوبی رباطها و خانقاههای حلب را بیش از بیست مورد برشمرده‌اند که از آن میان چهار خانقاه به زنان اختصاص داشته‌است. خانقاههای حلب همچون رباط حنیفه‌خاتون که به خانقاه فرافِرة و خانقاه ناصریه نیز شهرت دارد، نمونه‌هایی از خانقاههای سوریه است (رجوع کنید به فرید حجا، ص 209ـ 210).در سوریه زاویه‌های طریقت قادریه هنوز فعال‌اند همانند الزاویة القادریة الکیلانیة که پنج گنبد داشته و امروزه بعضی قسمتهای این زاویه از بین رفته است و نیز زاویه عفیف‌الدین کیلانی که هر دو در شهر حماه قرار دارند. زاویه‌های سوریه برخلاف مجموعه‌های خانقاهی مصر، اغلب کوچک با گنبدهای نیم‌کروی و گاه طاقهای سنگی است که مقبره‌ای نیز در کنار خود دارند (رجوع کنید به راضی عقده، ص 193، 196ـ197).فلسطین دارای خانقاههای درخور توجهی است که بیشتر در عهد ممالیک بنا شده‌اند (رجوع کنید به بورگوین، ج 1، ص 33، 55ـ56، 63، ج 2، ص 321، 368، 556)؛ لیکن پیش از آن نیز صلاح‌الدین ایوبی، خانقاهی مشهور به صلاحیه را در 585 بنا کرد که در 840 در عهد ممالیک، مناره‌ای بدان افزوده شد. از دیگر نهادهای صوفیانه در شهر قدس از قرن هفتم و هشتم، رباطهای علاءالدین بصیر (666)، منصوری (681)، کُرد (693) و خانقاه فخریه (730) است. رباط بایرام جاوش و تکیه خاصکی سلطان نیز در عهد عثمانی ساخته شده‌اند (وزیری، ص 107ـ109).در شمال افریقا نهادهای صوفیانه، اغلب با اصطلاح زاویه و گاه رباط شناخته می‌شوند. در مراکش ابوالحسن علی از سلسله مرینیان (614ـ869) زاویه‌هایی برپا نمود که مجموعه خانقاهی شهر سَلا*، مجاور رباط، از نمونه‌های بازمانده آن است. این مجموعه شامل دو مسجد، مقبره، زاویه‌ای با صحن مرکزی و حجره‌هایی در اطراف آن است. این مجموعه آرامگاهی، مدفن سلاطین اولیه مرینیان و خانواده‌هایشان تا دوره ابوالحسن (متوفی 752) است. پس از او پسرش، ابوعَنّان فارِس، زاویة النسق را خارج از شهر سَلا ساخت (میچل، ص 218؛ بلر و بلوم، ص 123؛ تریمینگام، 1973، ص 5). سپس در زمان سعدیان* (916ـ1069) و علویان*، ساخت زاویه گسترش یافت. بزرگ‌ترین زاویه اواسط قرن دهم در شهر مراکش ساخته شد. این زاویه منسوب به محمد جزولی*، و شامل مقبره، مسجد، گورستان، حمام، مدرسه، حوضخانه و زاویه به شکل مجموعه‌ای متراکم و نامنظم ساخته شده است. مقبره جزولی مربع کوچکی به ضلع پنج متر است که گنبد بالای آن برخلاف شیوه معماری شرق جهان اسلام، هرمی شکل و کاشی‌کاری شده است. محوطه پیرامون مسجد و مقبره، گورستان مریدان شیخ است. این مجموعه در منطقه به سبب مراجعه زائران، کارکرد گسترده‌ای در ارائه خدمات شهری داشته و گورستانی وسیع نیز از ویژگیهای آن محسوب می‌شود (رجوع کنید به بلر و بلوم، ص 258). از جمله طریقتهایی که در مغرب جهان اسلام زاویه‌های فعال دارند، دلائیه از شاخه‌های شاذلیه، است. گفته می‌شود شمار زاویه‌های وابسته به این طریقت در سده دهم و یازدهم، بیش از مساجد بوده است. زاویه دلائیه، زاویه ناصریه (983) در تامکروت، زاویه فاسیه (988) در فاس و زاویه عیاشیه (1044)، که امروزه سیدی حمزه نامیده می‌شود، از مهم‌ترین این زوایاست (حجی، ص 56ـ65).در تونس در دوره حفصیان، ساخت زاویه معمول شد. از جمله زاویه سیدصاحب که به نام مسجد بربر نیز شناخته می‌شود و در قرن هشتم ساخته و در قرن یازدهم بازسازی شد. زاویه سیدعبیدالغرابانی را نیز شاهزاده صفی پیش از 724 ساخت و در 804 مقبره‌ای به آن اضافه شد. از دیگر زاویه‌های مشهور در تونس زاویه سیدبن عروس (895) و سیدقاسم الجَلِزی (901) است. زاویه اخیر دارای تزیینات کاشی‌کاری است که حرفه بنیان‌گذار آن بوده است. زاویه سیدابوالحسن شاذلی و مقبره سیدابراهیم ریاحی، بنیان‌گذار طریقت تجانیه، نیز از زوایای معروف‌اند (رجوع کنید به تریمینگام، 1961، ص 96؛ تونس*، (کشور)؛ حفصیان*، بخش هنر و معماری).هم‌زمان با رواج طریقتهای صوفیانه از جمله سنوسیه در حدود سده دوازدهم در لیبی، ساخت زاویه‌هایی با عناصر عمومی تالار یا شبستان برای قرائت قرآن و ذکر و نماز، محراب، حجره‌ای برای آموزش قرآن به کودکان و اتاقهای خلوت آغاز شد. اگر بنیان‌گذار زاویه از اهل تصوف بود، مقبره او نیز به این مجموعه افزوده می‌شد و گاه اتاقی برای نگهداری اثاث و لوحه‌های خطی قرآن و اتاقی هم برای پذیرایی از رهروان وجود داشت. همه این فضاها در اطراف یک حیاط مرکزی جای می‌گرفت (مسانا، ص 106ـ108).در حدود سده سیزدهم، شمار زاویه‌ها رو به افزایش گذاشت، به طوری که آمار گواه بر وجود 355 زاویه در الجزایر با پیروانی در حدود 019 ،167 نفر است. در 1318ش/ 1939 اعضای وابسته به زاویه‌های مراکش بین پنج تا ده درصد جمعیت بودند و زاویه‌ها معمولا گرایشهای ضدملی‌گرایی داشتند (د. اسلام، ذیل "Zawiya.2").در افریقای سیاه، نقش زاویه‌ها با نشر اسلام و ایجاد اخوت اسلامی، ارتباط تنگاتنگی دارد. طریقت قادریه، در قرن نهم به توات در غرب صحرا راه یافت. اولین زاویه این طریقت در ولاته بنا شد. پس از آن پیروان این طریقت از آنجا طرد شدند و به تمبکتو رفتند و این طریقت در سودان غربی و سنگال گسترش یافت زاویه‌هایی در آن مناطق برپا شد. این زاویه‌ها مرکز نشر و نفوذ اسلام در میان قبایل افریقایی بودند و شیوخ آنها نفوذ بسیاری در مردم داشتند (ولی، ص 97؛ تریمینگام، 1965، ص 197).در منطقه «آزاواد» مالی زاویه‌ای منسوب به مختار کُنتی، از مشایخ قادریه در قرن سیزدهم، قرار دارد (تریمینگام، 1961، ص 94؛ سلطانی، ص 149ـ150). زوایای طریقت تجانیه نیز از زوایای شناخته شده و گسترده در افریقا و موریتانی و منطقه بحر غزال است (ولی، ص 102). از شناخته‌شده‌ترین زاویه‌ها، زاویه شیخ‌حمااللّه (1301ـ1363) در مالی، منسوب به شاخه حمالیّه* است. همچنین دوازده زاویه در بورکینافاسو، سنگال، موریتانی، نیجریه و فرانسه شایان ذکر است (د. اسلام، ذیل "Zawiya.3"). در افریقا زاویه‌های سنوسیه نیز درخور توجه است. زاویه مرکزی این طریقت در منطقه جغبوب قرار دارد (ولی، ص 103).در سودان، مقبره مشایخ‌صوفیه مراکزی برای تعلیم و نشر امور دینی و صوفیانه است (جمال‌مصطفی‌علی، ج 1، ص 18، 46). این مقابر در اشکال مختلف، اغلب با نقشه‌ای مربع یا مستطیل‌شکل با گنبدهای مخروطی با ارتفاعهای متفاوت و گاه به شکل پله‌ای ساخته می‌شود. اغلب چهار عنصر گنبدگونه کوچک، شبیه به چتریهای هندی، در چهار گوشه گنبد اصلی، قرار می‌گیرند. این بناها دارای محراب‌اند و در یک جانب بنا گنبد و در جانب دیگر مناره ساخته‌می‌شود (رجوع کنید به همان، ج1، ص59، تصویر 4ـ1، ص72، تصویر 9ـ1، ص 76، تصویر 11ـ1، ص 135، تصویر 34ـ1).معماری خانقاهها به‌سبب نظام آموزشی آنها، مشابه مدارس است. پیش از شکل‌گیری خانقاهها و حتی پس از آن، غارها برای اعتکاف انتخاب می‌شدند. انتخاب غارها به تقلید از خلوت‌گزینی پیامبر اسلام در غار حرا بوده است. در مصر کوه مقطّم مکانی مناسب برای اعتکاف محسوب می‌شد و در اندلس کوههای نزدیک مریه، مورد توجه بودند. در شیراز هم کوههای نزدیک تکیه‌های چهل‌تنان و هفت‌تنان با نام «کوه چهل مقام» نمونه‌ای از این مکانهاست (دیکی، ص40؛ کیانی، ص 81ـ82؛ بهروزی، ص 42). کاربردهای اقامتی و آموزشی خانقاهها، وجود بخشهای مختلفی همچون حجره‌ها، تالار تشریفات، مطبخ، تالار غذاخوری، کتابخانه، حجره تنبیه، ضیافت‌خانه و مکانی مخصوص برای شیخ را ضروری می‌ساخت. این بخشها با تفاوتهایی در نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی دیده می‌شود. در مصر و برخی کشورهای دیگر از نقشه مدرسه استفاده می‌شد؛ خانقاه بیبرس چاشنی‌گیر در قاهره به راحتی با یک مدرسه اشتباه می‌شود (دیکی، ص 41). شکل عمومی ساخت خانقاهها شامل یک صحن مرکزی است که اطراف آن رواقها و پشت رواقها حجره‌ها قرار گرفته‌اند. تالار بزرگی نیز در جهت قبله برای حلقه‌های ذکر و نماز در نظر گرفته می‌شد (هیلن برند، ص220).گاه خانقاه با عمارتهای دیگر ترکیب و به شکل مجموعه‌ای ساخته می‌شد که شامل مدرسه، خانقاه، آرامگاه و سبیل بود. این نوع بیشتر در قاهره و بغداد رواج یافت. از نمونه‌های آن مجتمع برسبای در قاهره است که اکنون بخشی از آن از بین رفته است. این مجتمع در واقع مسجدجامعی است که با تقلید از الگوی مدرسه به شکل خانقاه درآمده است. این خانقاه با نقشه چلیپایی دارای حجره‌های شصت‌گانه بوده است (دیکی، همانجا).از اجزای شایان توجه خانقاه سماع‌خانه است. با اینکه سماع‌خانه ویژه فرقه مولویه است، طریقتهای دیگر همچون سهروردیه نیز آن را به‌کار می‌گرفتند (سهروردی، ص 173ـ187؛ حاکمی، ص 76).قرار گرفتن خانقاه در فضاهای شهری متفاوت بود، گاه خانقاه در خارج از محوطه شهرها ساخته می‌شد، گاه محل آن جایگاه خاصی در شهر نداشت و گاه مانند خانقاه بکتاشی، در حوالی غار المغاویری در کوه مقطّم، بر گلوگاه قاهره و رود نیل مسلط بود. بکتاشیها مراکز خود را در مکانهایی می‌ساختند که دارای منظره‌ای دلنشین باشد، زیرا منظره مناسب را سبب تأمل و تفکر سالک می‌دانستند. مهم‌ترین مراکز آنها در حاجی‌بکتاش در کاپادوکیا از جذاب‌ترین اماکن مذهبی به‌شمار می‌رود. این خانقاه دارای سه صحن است که با رتبه‌بندی قدسی مکانی شکل گرفته و بعدها با مقبره حاجی بکتاش تلفیق شده است. صحن دوم شامل حجره‌ها و مکانهای عمومی دراویش است. در جوانب تالار، شیوخ طریقت به ترتیب دفن شده‌اند (دیکی، ص 41ـ42).گاه خانقاهها در کنار آرامگاه مؤسس طریقت ساخته می‌شدند، مانند قونیه که مجتمع خانقاهی وابسته به مولویه، در کنار آرامگاه مولانا جلال‌الدین بلخی، بنا گردید (همان، ص 42؛ نیز رجوع کنید به مولانا*، مجموعه).خانقاهها که تا قرن دهم و یازدهم، در اوج شکوفایی و گسترش در جهان اسلام بودند، از آن پس رو به زوال گذاشتند و امروزه تعیین الگوی ساختاری آنها آسان نیست. عوامل متعددی در این روند نقش داشته است. برخی علت آن را سیاستهای ضدغربی خانقاهها می‌دانند، اما مخالفتهای علما و فقها و حکومتها با تصوف و تشکیل این نهاد، بیشترین تأثیر را در اضمحلال آنها داشته است. در ایران، علمای شیعه به مخالفت جدّی با تصوف، به‌ویژه آموزه‌های متعارض با ضروریات دین (هم در عقاید و هم در اعمال و آداب) برخاستند و مراکز خانقاهی تحت تأثیر این جریانها شرایط متزلزلی داشتند.منابع: آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران 1384ش؛ غلامعلی آریا، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، تهران 1365ش؛ عادل کامل آلوسی، «الربط البغدادیة فی التاریخ و الخطط»، المورد، ج 7، ش 1 (1398)؛ ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابن‌جبیر، رحلة ابن‌جبیر، بیروت 1404/1984؛ ابن‌شداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراءالشام و الجزیرة، ج 1، قسم 1، چاپ یحیی زکریا عبّاره، دمشق 1991؛ ابن‌کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطان‌القرائی، تهران 1344ـ1349ش؛ ابن‌منظور؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت 1403/1983، چاپ افست قم 1369ش؛ اصطخری؛ احمدبن اخی ناطور افلاکی، مناقب‌العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا 1959ـ1961، چاپ افست تهران 1362ش؛ امین احمد رازی، تذکره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران 1378ش؛ عبداللّه‌بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ محمد سرور مولائی، تهران 1362ش؛ ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج 3، ترجمه و حواشی علی‌اصغر حکمت، تهران 1357ش؛ علی‌نقی بهروزی، بناهای تاریخی و آثار هنری جلگه شیراز، ]شیراز ?1354ش[؛ بها تانمان، «معماری عثمانی در بورسا»، در بورسا : نخستین پایتخت امپراتوری عثمانی، ترجمه شهناز بیگی بروجنی، تهران: پانیذ، 1384ش؛ محمدحسین تسبیحی، «خانقاه»، وحید، سال 3، ش 11 (آبان 1345)؛ عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفخات‌الانس، چاپ مهدی توحیدی‌پور، ]تهران 1337ش[؛ جعفربن محمد جعفری، تاریخ یزد، چاپ ایرج افشار، تهران 1343ش؛ جمال مصطفی علی، القباب و الاضرحة فی السودان: دراسة وصفیة تاریخیة موثقة، ج 1، خرطوم 2004؛ جنیدبن محمود جنید شیرازی، شدّ الأَزار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران 1366ش؛ جی ـ پینگ‌لیو، معماری اسلامی در چین، ترجمه مریم خرّم، تهران 1373ش؛ اسماعیل حاکمی، سماع در تصوف، تهران 1361ش؛ محمد حجی، الزاویة الدلائیة و دورها الدینی و العلمی و السیاسی، رباط 1384/1964؛ محمدحمزه اسماعیل حداد، العمارة الاسلامیة فی اوروبا العثمانیة، ج 1، کویت 1423/2002؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهة‌القلوب؛ الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة، ]منسوب به[ ابن‌فُوَطی، چاپ مصطفی جواد، بغداد: المکتبة العربیة، 1351؛ بدیل‌بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ?] 1338ش[؛ همو، منشآت خاقانی، چاپ محمد روشن، تهران 1362ش؛ خطیب بغدادی؛ محمدابراهیم خلیل، مزارات کابل، پیشاور 1383ش؛ خواندمیر؛ محمدعلی داعی‌الاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن 1305ـ1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛ حمیدمحمد حسن دراجی، الربط و التکایا البغدادیة فی العهد العثمانی (941ـ1336/ 1534ـ1917م): تخطیطها و عمارتها، بغداد 2001؛ دهخدا؛ راضی عقده، «زوایا حماة»، الحولیات الاثریة العربیة السوریة، ج 31، ش 1ـ2 (1981)؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، کتاب تاریخ مبارک غازانی : داستان غازان‌خان، چاپ کارل یان، لندن 1358/1940؛ سعاد ماهر سعد، مساجد مصر و اولیاؤها الصالحون، ج 1، ]قاهره 1971[؛ مصلح‌بن عبداللّه سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1340ش؛ محمدعلی سلطانی، «زاویه و رباط در غرب آفریقا و گسترش اسلام»، وقف: میراث جاویدان، سال 3، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1374)؛ محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقات‌الصوفیة، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن 1960؛ محمدبن عبدالجلیل سمرقندی، قندیّه، در قندیّه و سمریّه، چاپ ایرج افشار، تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری، 1367ش؛ سمعانی؛ عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت 1403/1983؛ فرید محمود شافعی، العمارة العربیة الاسلامیة : ماضیها و حاضرها و مستقبلها، ریاض 1402/1982؛ زین‌العابدین‌بن اسکندر شیروانی، حدائق‌السیاحة، تهران 1348ش؛ صفدی؛ محمدراغب طبّاخ، اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء، چاپ محمد کمال، حلب 1408ـ1409/ 1988ـ1989؛ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر، قاهره 1417/1997؛ عبدالحق دهلوی، اخبارالاخیار فی اسرار الابرار، چاپ علیم اشرف‌خان، تهران 1383ش؛ عبداللطیف‌بن روزبهان ثانی، روح‌الجنان فی سیرة‌الشیخ روزبهان، در روزبهان‌نامه، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران: انجمن آثار ملی، 1347ش؛ محمدبن ابراهیم عطار، کتاب تذکرة‌الاولیاء، چاپ نیکلسون، لیدن 1905ـ1907، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[؛ محمدبن جلال‌الدین غیاث‌الدین رامپوری، غیاث‌اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران 1375ش؛ عبدالغافربن اسماعیل فارسی، الحلقة الاولی من تاریخ نیسابور: المنتخب من السیاق، انتخاب ابراهیم‌بن محمد صریفینی، چاپ محمدکاظم محمودی، قم 1362ش؛ رحیم فرمنش، احوال و آثار عین‌القضاة، تهران 1338ش؛ فرید حجا، «الربط و الخوانق و الزوایا و التکایا فی مدینة حلب»، الحولیات الاثریة العربیة السوریة، ج 31، ش 1ـ2 (1981)؛ ابراهیم فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ترجمه محمدجواد امیدوارنیا، تهران: الهدی، ]بی‌تا.[؛ عبداللّه‌بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلی، تهران 1348ش؛ محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، تهران 1369ش؛ آندره گدار، «گنبدها»، در آثار ایران، اثر آندره گدار و دیگران، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدّم، ج 3، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1367ش؛ هایده لاله و عمادالدین شیخ‌الحکمایی، «مقدمه‌ای بر شناخت سلسله مرشدیه و بناهای آن»، در مجموعه مقالات دومین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: 25ـ29 فروردین ماه 1378، ارگ بم کرمان، به‌کوشش باقر آیت‌اللّه‌زاده شیرازی، ج 3، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1379ش؛ سعید محرابی کرمانی، کتاب تذکرة‌الاولیاء محرابی کرمانی، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهی‌کرمانی، ]تهران[ 1330ش؛ محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران 1366ش؛ محمودبن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوار المرشدیة فی اسرارالصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران 1358ش؛ محمدعلی مخلصی، «شهر بسطام و مجموعه تاریخی آن»، اثر، سال 1، ش2ـ4 (1359ش)؛ مدارس و بناهای مذهبی: تکیه، حسینیه، خانقاه، قدمگاه، مدرسه، مصلی، تألیف و تدوین کاظم ملازاده و مریم محمدی، تهران: سوره مهر، 1381ش؛ گاسپار مسانا، المعمار الاسلامی فی لیبیا، تعریب علی صادق حسنین، ]طرابلس[ 1393/1973؛ محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران 1340ـ1342ش، چاپ افست 1385ش؛ مصطفی جواد، الربط الصوفیة البغدادیة و اثرها فی الثقافة الاسلامیة، بیروت 1426/2006؛ مقدسی؛ احمدبن علی مَقریزی، مُسَوّدَةُ کتاب المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن 1416/1995؛ مناقب اوحدالدین حامدبن ابی‌الفخر کرمانی، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش؛ طاهره نصر، معماری و شهرسازی شیراز: در دوره پهلوی (1300ـ1357 خورشیدی)، تهران 1383ش؛ خلیق احمد نظامی، تاریخ مشایخ چشت، ج 1، دهلی 1980؛ عبدالقادربن محمد نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، چاپ جعفر حسنی، ]قاهره [1988؛ یحیی وزیری، التطور العمرانی و التراث المعماری لمدینة القدس الشریف، قاهره 1426/2005؛ محمدطه ولی، المساجد فی الاسلام، بیروت 1409/1988؛ محمدموسی هاشمی گلپایگانی، بوی جوی مولیان: ابنیه و آثار تاریخی اسلام در ماوراءالنهر، مترجم: بهرام شادابی، تهران 1379ش؛ فهمی هویدی، الاسلام فی الصین، کویت 1401/1981؛ موسی‌بن محمد یونینی، ذیل مرآة‌الزمان، حیدرآباد، دکن 1374ـ1380/ 1954ـ1961؛Ulku Bates, "Architecture", in Turkish art, ed. Esin Atil, Washington, D.C.: Smithsonian Instiution Press, 1980; Doris Behrens- Abouseif, Islamic architecture in Cairo, Leiden 1989; Sheila S.Blair and Jonathan M. Bloom, The art and architecture of Islam: 1250-1800, Middlesex, Engl. 1995; Michael Hamilton Burgoyne, Mamluk Jerusalem: an architectural study, with additional historical research by D.S. Richards, [London] 1987; Laxmi Dhaul, The Sufi saint of Ajmer, photographs: [by] Sanjay Singh Badnor, Mumbai 2001; James Dickie, "Allah and eternity: mosques, madrasas and tombs", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984; The Dictionary of art, ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998, s.v. "Khanaqah" (by Jonathan M. Bloom), EI2, s.vv. "Zawiya. 1: architecture" (by Sheila S. Blair), "ibid.2: in North Africa" (by J.G.Katz), "ibid.3: in sub-Saharan Africa" (by C.Hames); Lisa Golombek and Donald Newton Wilber, The Timurid architecture of Iran and Turan, Princeton 1988; Shaikh Khurshid Hasan, The Islamic architectural heritage of Pakistan: funerary memorial architecture, Karachi 2001: Robert Hillenbrand, Islamic architecture: form, function and meaning Edinburgh 1994; Elizabeth Schotten Merklinger, Indian Islamic architecture the Deccan 1347-1686, Warminster, Engl. 1981; George Michell, "North Africa and Sicily", in Architecture of the Islamic world, ibid, Richard T. Mortel, "Ribats in Mecca during the medieval period: a descriptive study based on literary sources", BSO[A]S, vol.61, pt.1 (1998); Gonul Oney, "Art and social life in the Emirates and early Ottoman Periods", in Early Ottoman art: the legacy of the Emirates, Izmir: Ege University, 2002; The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, NewYork 1995, s.v. "Khanqah" (by Marcia K.Hermansen); Alexandre Papadopoulo, Islam and Muslim art, translated from the French by Robert Erich Worlf, London 1980; Amir Pasic, Islamic architecture in Bosnia and Hercegovina, tr. Midhat Ridjanovic, Istanbul 1994; J.Spencer Trimingham, Islam in the Sudan, London 1965; idem, Islam in west Africa, Oxford 1961; idem, The Sufi orders in Islam, London 1973.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده