چَغَتای (جَغَتای)، بنیانگذار خاناتِ چغتای* و پسر دوم چنگیزخان. مادرش، بُورْتَه فوجین، برگزیدهترین همسر چنگیزخان بود (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 751). چغتای در لشکرکشی چنگیزخان به چین شمالی (ختا) در 607 و به اُترار در 617 شرکت کرد (همان، ج 1، ص 763). چنگیزخان پس از فتح سمرقند، وی را به همراه جوجی* و اوگتای قاآن* برای تسخیر خوارزم فرستاد (نسوی، ص 123؛ وصّافالحضره، ص 567). بهعلت طولانی شدن محاصره گرگانج (پایتخت خوارزم) و اختلافات چغتای و جوجی، چنگیزخان، اوگتای را به فرماندهی برگزید و شهر در 618 فتح شد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 763؛ ابوالغازی بهادرخان، ص 112)، سپس چغتای از طرف پدر برای پیدا کردن سلطان جلالالدین خوارزمشاه منکبرنی* به کَش (نزدیک بخارا) و مُکران (ناحیهای در کرمان فعلی) رفت، اما از او اثری نیافت و پس از غارت و کشتار، به یورتش در ماوراءالنهر بازگشت (ابوالغازی بهادرخان، ص 129).چغتای در 619، همراه پدر و اوگتای و تولوی*، در تعقیب سلطان جلالالدین تا کنار سند رفت، ولی با اینکه سپاهیان سلطان را شکست داده بودند، نتوانستند به جلالالدین دست یابند (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 764). سرانجام، پس از گرفتن برخی از شهرهای اطراف سند، هرکس به یورت اصلی خود بازگشت. چنگیزخان ماوراءالنهر و قسمتی از خوارزم را با چهار هزار سپاهی به چغتای داد (همان، ج 1، ص 762). با مرگ چنگیزخان (624)، چغتای به همراه برادرانش، در قوریلتای* بزرگ (مجمع عمومی شاهزادگان) شرکت جست و بنابه وصیت چنگیزخان،اوگتای را در 626 به جانشینی پدر برگزیدند. چغتای با اینکه از اوگتای بزرگتر بود، شاید بهسبب خشونت بسیارش، چندان مورد توجه پدر نبود و نتوانست جانشین او شود (رجوع کنید به جوینی، ج 1، ص 146ـ147، 226؛ رشیدالدین فضلاللّه، همانجا؛ ابوالغازی بهادرخان، ص 137).وی از آن پس، بیشتر اوقاتش را در دربار اوگتای میگذراند و کمتر به یورت خود میرفت (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 766؛ ابوالغازی بهادرخان، ص 149ـ150). به گفته جوینی (ج 1، ص 29، 227)، چغتای در رعایت قوانین مغولی (یاسا) بسیار سختگیر بود، چنان که کسی جرئت سرپیچی از این قوانین را نداشت؛ ازاینرو، همیشه در یورت او امنیت و انضباط حاکم بود. به سبب این سختگیریها، مسلمانان در به جا آوردن آداب شریعت با مشکلاتی روبهرو بودند. با اینکه وزیر چغتای، حبش عمیدالملک، مسلمان بود، چغتای نظر خوشی به اسلام نداشت و حتی کسانی را برای بدگویی از مسلمانان نزد اوگتای میفرستاد ولی اوگتای به این گفتهها توجه نمیکرد (رجوع کنید به جوینی، ج 1، ص 162، 227ـ228؛ منهاج سراج، ج 2، ص154ـ 157). با اینهمه، چغتای همیشه مورد اعتماد و طرف مشورت اوگتای بود و اوگتای تربیت پسرش، گُیوگخان، را به او سپرده بود (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 766). چغتای در 640، کمی پس از مرگ اوگتای، درگذشت (همانجا؛ ابوالغازی بهادرخان، ص 149).جوینی (ج 1، ص 226) چغتای را فردی شجاع و خشن، و منهاج سراج (ج 2، ص 167) او را ظالم و بدکردار وصف کرده است. بارتولد (ج 1، ص 116) او را حامی مسیحیان معرفی کرده است. مارکوپولو (ج 1، ص 183) چغتای را مسیحی دانسته، اما یول، مصحح اثر مارکوپولو، بر آن است که چغتای مسیحی نبوده و منظور مارکوپولو، چغتای دیگری بوده که او را برادر خان بزرگ (قوبیلای) دانسته است (رجوع کنید به ج 1، ص 186ـ 187، حواشی یول، ش 2).چغتای زنان بسیار داشت. خاتون بزرگش ییسُولُون نام داشت و بعد از وفات وی، چغتای با خواهر او، ترکان خاتون، ازدواج کرد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 751).منابع : ابوالغازی بهادرخان، شجره ترک، چاپ پیتر د مزون، سنپطرزبورگ 1287/ 1871، چاپ افست آمستردام 1970؛ جوینی؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ محمدبن احمد نسوی، سیرت جلالالدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1365ش؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّافالحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی 1269؛Vasily Vladimirovich Barthold, Four studies on the history of Central Asia, translated from the Russian [by] V. and T. Minorsky, Leiden 1956-1958; Marco Polo, The book of Ser Marco Polo the Venetian concerning the kingdoms and marvels of the East, translated and edited, with notes by Henry Yule, 187, 3rd. ed. by Henry Cordier, 1903- 1920, repr. London 1975.