چشمه(1)، محل جوشیدن، خروج و روان شدن طبیعی آب از زمین و از منابع طبیعی تأمین آب که در عین حضور در زندگی روزانه، محل انبوهی از باورها و برخی از آیینها در زندگی فرهنگی و اجتماعی بوده است.1) مباحث جغرافیایی. واژه چشمه در اوستایی خا (بهرامی، دفتر1، ص 412) و در پهلوی خان/ خانک/ خانیک (فرهوشی، ذیلXan", "Xanak", "Xanik" ") است. در فارسی چشمه از چشم گرفته شده است (داعیالاسلام، ذیل واژه). در عربی نیز عین هم به معنای چشم و هم به معنای چشمه است. در دوره ناصری به نوشته فسائی (ج 2، ص 1591)، در فارس به چشمه بزرگ بَرم و به چشمه کوچک قُنب گفته میشد. در منابع تاریخی و جغرافیایی قدیمی، مانند یعقوبی (ج 1، ص25، 246ـ247، ج2، ص9ـ10، 434)، ابنرسته (ص 42)، اصطخری (ص 17، 232)، ابودلف خزرجی (ص 86)، قزوینی (1361ش، ص178ـ 185) و اعتمادالسلطنه (ج 4، ص2210)، به چشمههای مهم جهان اسلام مانند زمزم* و خواص آنها اشاره شده است.در سده چهارم به چشمههای آب گرم تفلیس* به عنوان تأمین کننده آب حمامها، اشاره شده است (رجوع کنید به ابنحوقل، ص 340؛ حدودالعالم، ص 162). اسکندرمنشی نیز شش قرن بعد به آنها اشاره کرده است (رجوع کنید به ج 2، ص 718).در قرن ششم، محمدبن محمود طوسی (ص 105ـ112) از چشمههای بسیاری با ویژگیهای متفاوت یاد کرده است، مانند چشمه الجیم (چشمه آفتاب یا چشمه جاجَرم)، میان جاجرم و اسفراین، که میگفتند با برآمدن آفتاب قطرهای آب ندارد و با غروب آفتاب، پر آب میشود؛ عین ماءالحار (چشمه آبگرم)، چشمهای در طالقان که میگفتند گرمای آب آن به حدی است که اگر گوسفندی را در آن قرار دهند میپزد؛ چشمهای به نام عین ماءالحار یا عینالحمئة (الحمه)، میان قزوین و خرقان، با آبی گرم و شفابخش که میگفتند اگر جسم خارجی به بدن فرومیرفت، پس از مدتی قرار گرفتن در آب، از بدن خارج میشد.در قرن هفتم، قزوینی (1967، ص 249) به چشمههایی در شهر رأسالعین*، واقع در میان حَرّان* و نَصیبین* (در بینالنهرین)، اشاره کرده و نوشته است که چشمهها پس از پیوستن به یکدیگر، نهر ایجاد میکنند.در جَیان* چشمههای متعددی بود که از آنها برای حمام، آبیاری زمینها و باغها و گرداندن آسیابها استفاده میشد و بر روی برخیاز آنها قبّه میساختند، از آن جمله چشمه بَلاط بود که قبهای قدیمی داشت (حمیری، ص183). در سدهیازدهم، تاورنیه (ج2، ص 58ـ59) از قریههایی واقع در مغرب دریای خزر و شمال گرجستان، که هر کدام سی تا چهل چشمه داشت، یاد کرده و نوشته است که اهالی با اتصال سه یا چهار چشمه به هم امکان چرخش یکآسیا را فراهم میکردند. چشمهفین (چشمه سلیمانی) نیز چشمهای در کاشان است که شاهان صفوی بناهایی در نزدیکی آن بنا کردهاند. شهرت این بناها بیشتر به سبب قتل میرزاتقیخان امیرکبیر در حمامآن است (اعتمادالسلطنه، ج4،ص2218ـ2219؛ آدمیت،ص726؛ نیز رجوع کنید به باغ*،بخشه 8:). فسائی (ج2، ص1591ـ 1599) نیز از چشمههایی که در فارس معروف بودهاند، نام برده است، از جمله از آتشگاه، بیدخون، آوین، و باغ نرگس.چشمههای آب معدنی دارای مقادیر زیادی املاح است (فشارکی، ذیل "Mineral spring"). آب این چشمهها معمولا ارزش درمانی دارد (جنیدی، ج 1، ص 21)، مانند چشمه آب معدنی لاریجان در استان مازندران (همان، ج 1، ص 179) و چشمههای معدنی سَرْعَین در استان اردبیل (درویشزاده، ص 262). درجه حرارت آبهای معدنی، مانند آبهای گرم، به منشأ، عمق زمین، فعالیتهای زیستشناختی (بیولوژیک)، واکنشهای شیمیایی و سرعت بالا آمدن آب بستگی دارد و ممکن است دمای آن از ْ6 تا ْ98 باشد (جنیدی، ج 1، ص 24؛ درویشزاده، همانجا). برخی از آتشفشانها در پیدایش چشمههای آبگرم، مانند آبگرم لاریجان و سرعین، مؤثرند. در بعضی نقاط نیز چشمهها با آتشفشانها فاصله دارند و علت گرم شدن آنها مجاورت آنها باگدازههای درون زمین است، مانند آبگرم همدان (شایان، ذیل "Vauclusian spring").برخی از چشمههای مهم ایران عبارتاند از :چشمهعلی، در شهرری، که نام آن در منابع تاریخی، چشمه آب سورین و عینالمَیشومه ضبط شده است (رجوع کنید به طوسی، ص 108؛ چشمهعلی*).چشمه سبز یا چشمه گیلاس، در نزدیکی آبادی اِسْجیل (در 54 کیلومتری شمالغربی مشهد). این چشمه، دریاچهای را با مساحت تقریبی 5ر1 کیلومتر مربع تشکیل میدهد که در شمالشرق نیشابور و جنوب غربی آبادی گُلمکان (در شهرستان چناران) واقع است. به روایتی، یزدگرد اول ساسانی (399ـ 420 یا 421 میلادی)، به توصیه پزشکان، برای درمان بیماری خود به آنجا رفت و از آب چشمه نوشید و بهبود یافت، اما در همان مکان کشته شد (مجملالتواریخ و القصص، ص 68ـ69). در قرن هشتم حمداللّه مستوفی (ص 148ـ149) نوشته که آب این چشمه شیرین و سبز است و امیرچوپان، از امیران بزرگ مغول در دوره ایلخانیان، در کنار چشمه، کوشکی ساخته است که از بامِ آن وسط چشمه دیده میشود. در شبهای جمعه آواز ترسناک از آن برمیخیزد و پارسایان در کنار آن شب زندهداری میکنند و شترِآبی و گاوِآبی و مردمِ آبی (= پری دریایی) را دیدهاند. حمداللّه مستوفی (ص 241) این چشمه را ذیل بحیره چشمه نیز ذکر کرده و نوشته است که دو جوی بزرگ از آن به سوی نیشابور و طوس جاری بود که هر کدام بیش از بیست آسیا آبدهی داشت و هیچ ملّاحی قادر نبود به قعرش برسد. در منابع دوره ناصری از چشمه سبز یاد شده که متشکل از دریاچهای با چند چشمه در درون آن و فضایی به وسعت حدود پنج هزار قدم بوده و ماهیهای بزرگ سیاه ومرغابیهای بسیار در آن وجود داشته است (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2208؛ حکیم، ص 270).چشمهعلی، پرآبترین چشمه شهرستان دامغان در حدود 35 کیلومتری شمالغربی شهر. در گذشته این چشمه، «آلی چشمه» نامیده میشد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 29، ص 64). در دوره ناصری، به گفته اعتمادالسلطنه (ج 4، ص2212) در دهانه چشمه تخت کوچکی، که سنگی بر آن نصب شده بود، وجود داشت که دارای فرو رفتگی بود و اهالی، آن را جای سم اسب حضرت علی علیهالسلام میدانستند. فتحعلی شاه در 1217 در مغرب چشمه، عمارتی بنا کرد که آب چشمه در دو سمت آن جاری بود و عمارت را از حیاط جدا میکرد و راه عمارت دو پل چوبی بود، که امروزه این پلها وجود ندارند. وی در جنوب حیاط، یک مسجد و در مشرق حیاط باغچهای احداث کرد (همانجا). امروزه این بناها رو به ویرانیاند.چشمه آبعلی، واقع در جنوب کوه دماوند و در شمالغرب شهرستان دماوند، در کنار جاده قدیم آبعلی ـ مبارکآباد. در گذشته به «آب اعلا» یا «آب آلا» نیز معروف بود. این چشمه دارای آب معدنی است و در نزدیکی آن یک حمام قدیمی قرار دارد. به دستور رضاشاه، مهندسان خارجی در 1307ش، با حفر چاه، آب آن را استخراج کردند، سپس ساختمانهایی بر روی مظهر چشمه بنا گردید که در سمت راست جاده قدیم (در جهت شمال) قرار داشت. در زلزله 1309ش، مظهر چشمه تغییر کرد و امروزه مظهر در سمت چپ جاده قرار دارد. جدار داخلی حوضچه از رسوبات رنگین هماتیت و لیمونیت (هر دو از انواع کانی) پوشیده شده است. گاز کربنیک آب در این حوضچه بسیار است (جنیدی، ج1، ص95ـ96، 98ـ99؛ برای زمان وقوع زلزله رجوع کنید به امبرسز و ملویل، ص 82). اعتمادالسلطنه نیز به چشمه اعلی اشاره میکند که چون آب آن از لای سنگ بیرون میآید به چشمه «لا» معروف بوده است و احتمالا چون بالاتر از این چشمه، چشمهای نیست که به دشت دماوند جاری شود آن را چشمه اعلی خواندهاند. وی به حمام، آسیا و مسجد آن نیز اشاره میکند ( ج 4، ص 2221). جنیدی (ج 1، ص 101، 105) چشمه اعلا را جدا از چشمه آبعلی و در چهارکیلومتری شمال شهر دماوند ذکر کرده است.منابع : فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران 1354ش؛ ابنحوقل؛ ابنرسته؛ مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، سفرنامه ابودلف در ایران، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه ابوالفضل طباطبائی، تهران 1354ش؛ اسکندر منشی؛ اصطخری؛ اعتمادالسلطنه؛ احسان بهرامی، فرهنگ واژههای اوستائی، تهران 1369ش؛ محمدجواد جنیدی، چشمههای معدنی ایران، ج1، تبریز 1348ش؛ حدود العالم؛ محمدتقیبن محمدهادی حکیم، گنج دانش، چاپ سنگی تهران 1305؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ محمدبن عبداللّه حمیری، الرّوض المعطار فی خبرالأقطار، چاپ احسان عباس، بیروت 1984؛ محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگنظام، چاپ سنگی حیدرآباد دکن1305ـ1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛ علی درویشزاده، زمینشناسی ایران، تهران 1380ش؛ سیاوش شایان، فرهنگاصطلاحات جغرافیای طبیعی، تهران 1369ش؛ محمدبن محمود طوسی، عجایبالمخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1345ش؛ مرتضی فرهادی، فرهنگ یاریگری در ایران: درآمدیبه مردمشناسی و جامعهشناسی تعاون، ج 1، تهران 1373ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج :29 شاهرود (گرگان)، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، 1367ش؛ بهرام فرهوشی، فرهنگ پهلوی، تهران 1346ش؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367ش؛ پریدخت فشارکی، فرهنگ جغرافیا، تهران 1379ش؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، تهران 1361ش؛ همو، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ یعقوبی، تاریخ؛Nicholas Nicholas Ambraseys and Charles Peter Melville, A history of Persian earthquakes, Cambridge 1982; Jean- Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, introduction et notes de Stèphane Yerasimos, Paris 1981.2) مباحث فرهنگی ـ اجتماعی. تداوم نگرشهای پیش از اسلامی به این پدیده طبیعی، انکارناپذیر است و باورهای عمدتآ عامیانه راجع به آن در سراسر جهان اسلام، با میراث محلی اقوام مختلفی که اسلام آوردند، سخت درآمیخته است. با این حال، چشمه در محتوای اسلامی خود نیز عنصری حائز اهمیت تلقی شده و هم در قرآن و تفاسیر و هم در ذهن و زبان مردم مسلمان، حضور چشمگیری داشته است (رجوع کنید به آب*؛ آبحیات*؛ تسنیم*؛ حوض*؛ سلسبیل*). این اهمیت ازاینرو که چشمهها، بهویژه در نواحیِ کمآب، از منابع اصلی تأمین آب آشامیدنی بودند، در زندگی روزانه مردم نیز جلوه میکرده است. اعراب شبهجزیره از آب بسیاری از چشمههای شیرین، عمدتآ برای شرب استفاده میکردند (رجوع کنید به ابنحائک، ص 251ـ252؛ مقدسی، ص 92؛ بکری، ج 2، ص 656؛ یاقوت حموی، ج 4، ص 1038ـ1039؛ جوادعلی، ج 7، ص 197) و ظاهرآ پس از ظهور اسلام و آغاز فعالیتهای کشاورزی در ساختار جدید تمدنی، با استفاده از تجربههای ساکنان ممالک مفتوحه از عصر عثمان به بعد، بهرهگیری از آب چشمهها برای کشت و زرع نیز در این ناحیه رونق یافت (جوادعلی، همانجا؛ صالح احمد علی، ص 442ـ 443). از همینرو، موضوع مالکیت و نحوه تقسیم آب انواع چشمهها در فقه حکومتی اسلام نیز مورد توجه قرار گرفت، بهویژه از آنرو که گاه اختلاف بر سر مالکیت و استفاده از آب چشمهها به درگیری و خونریزی نیز میانجامید (برای نمونه، نزاع میان بنیخُفاف و انصار بر سر عینالنازیه رجوع کنید به بکری، ج 1، ص 99ـ 100؛ یاقوت حموی، ج 3، ص 388؛ صالح احمد علی، ص105، 139). مالکیت چشمهها به طور عام، صرفنظر از اختلافات مذاهب و مکاتب فقهی، در نظام اجتماعی اسلام چنین بوده است: 1)چشمههای طبیعی که همگان میتوانستند به رایگان از آنها استفاده کنند، جز آنکه اگر کسی برای نخستین بار، چشمهای طبیعی را برای احیای زمینی استفاده میکرد، در بهرهبرداری از آن چشمه حق تقدم مییافت. 2)چشمههایی که افراد به سعی خود جاری میساختند با حریمشان به آن افراد تعلق مییافتند. 3)چشمههایی که در املاک شخصیِ افراد قرار داشتند طبعآ از آنِ مالکان آن زمینها محسوب میشدند (رجوع کنید به ماوردی، ص 315ـ 316؛ محمدبن حسن طوسی، ج 3، ص 281ـ 282؛ شهید ثانی، ج 7، ص 184ـ186؛ جوادعلی، همانجا). با این حال، معمولا در استفاده از آب چشمههای شخصی نیز همواره سختگیریهای مالکانه برقرار نبود و مالکان به دیگران اجازه بهرهبرداری میدادند، ضمن آنکه گاه در نواحی کمآب، ساکنان مجاور اینگونه چشمهها به این قوانین ملکی گردن نمینهادند و بهسبب همین مشکلات و اختلافات، حفر چشمهها یا جاری ساختن مجدد چشمههایی که به عللی کور شده بودند و نیز وقف و صدقه قرار دادن آنها بسیار معمول بود و هم حاکمان و هم افراد عادی در این کار اهتمام داشتند (رجوع کنید به ازرقی، ج 2، ص230ـ 232، 327ـ 329؛ سمهودی، ج 2، ص 716؛ عیاشی، ج 1، ص 410ـ411؛ صالح احمد علی، ص 105، 152، 446ـ 447، 559؛ بنعبداللّه، ج 4، ص 67، 120ـ121، 138ـ 139، 150).استفاده از چشمه در زندگی روزانه، به تأمین آب آشامیدنی محدود نبود که گاه با صرف هزینههای بسیار، مثلا با ساختن جویهای سنگی طولانی، آب را از راههای دور به کاخها یا کاروانسراها یا دیگر محلهای عمده مصرف میرساندند (رجوع کنید به کردوانی، ج 1، ص410، تصویر16) و گاه سقایان با کوزهها، آب چشمهها را به شهرها و روستاها میبردند و میفروختند (رجوع کنید به ساعدی، ص 37؛ نیز رجوع کنید به سقّا*). از آب چشمهها برای شستشو و نظافت، از جمله برای تغسیل اموات، نیز استفاده میشد (رجوع کنید به آلاحمد، ص37؛ طاهباز، ص41). همچنین آب برخی چشمهها را برای دفع آفات نباتی بهکار میبردند. مثلا، در فارس و کرمان، مردم برای دفع کرم درخت یا کفشدوزک از محصولات مزارع، طی مراسمی از چشمهای بهنام چشمه ایوب (تناسب نام چشمه و کاربرد آب آن جالب توجه است)، آب برمیداشتند و در نهرهایی که مزارعشان را آبیاری میکرد میریختند (رجوع کنید به قزوینی، ص 182؛ همایونی، ص 317ـ318؛ باستانی پاریزی، ص 76ـ 77؛ ماسه، ج 1، ص 232). این کاربرد اگرچه با باورهای عامیانه و حتی برخی پرهیزهای آیینی (رجوع کنید به همانجاها) آمیخته است، فیالجمله در ذیل کاربردهای عرفیِ آب چشمهها قرار میگیرد. همچنین چون بهویژه در مناطق روستایی، وظیفه آوردن آب مصرفی خانوار از چشمهها، برعهده زنان و دختران جوان بود، جمع آمدن آنها بر سر چشمهها، فرصتی برای دیدار و تبادل اخبار و رایزنی میان زنان ده بود (رجوع کنید به پهلوان، ص 185ـ186) و کارکردی رسانهای به چشمهها میبخشید، گو اینکه این تجمع زنانه زمینه بروز آشناییها در میان جوانان نیز میگردید (رجوع کنید به هفتصد ترانه از ترانههای روستائی ایران، ص 73؛ احمد پناهی، ص 77، 417). در عین حال، بسیاری از چشمهها، تفریحگاههای عمومی بودند و در پر کردن اوقات فراغت مردمان نیز سهمی داشتند، از جمله با برگزاری آزمون و مسابقه تحمل سردی آبِ چشمهها (رجوع کنید به مشیزی، مقدمه باستانی پاریزی، ص 87ـ88، پانویس 1). برگردِ چشمههای آب در بسیاری مناطق، تجمعات و سازههای مسکونی پدید میآمد (رجوع کنید به دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل «آبگرم»، «آبیاری»)، چنانکه برخی بناهای عمومی چون مساجد و کاروانسراها را نیز در کنار چشمهسارها بنا میکردند (رجوع کنید به ناصرخسرو، ص21ـ22؛ابنبطوطه، ج1، ص79). از بسیاری از چشمهها نیز، بهسبب ترکیبات ویژه آب آنها، برای درمان انواعی از بیماریها استفاده میشد و این جنبه از کاربرد چشمهها به مثابه مَفْصَلی استکه استفاده عرفی و دنیوی از آب چشمهها را با باورهای عامیانه دینی یا ماوراءالطبیعی مردم درباره برخی چشمهها پیوند میدهد. هر چند معلوم است که آب برخی چشمهها، بهویژه چشمههای آبگرم، برای درمان بعضی بیمارها، از جمله بیماریهای پوستی، اثربخش است (رجوع کنید به محمدبن محمود طوسی، ص360؛ جوادعلی، همانجا؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل «آبگرم») و این خاصیت، در بسیاری موارد در بافتار عرفی مورد توجه مردم قرار میگرفت، باورهایی از ایندست که آب فلان چشمه برای همه بیماریها مفید است یا تنها در زمان خاصی اثر شفابخش دارد یا شفابخشی آن به برکت اولیا و قدیسانی است که این چشمهها بدانها منسوباند یا لزوم بهجا آوردن آیینی خاص برای اثربخش شدن آب این چشمهها (رجوع کنید به شیل، ص 41؛ وسترمارک، ص 98ـ 99، 135، 140؛ پهلوان، ص 74)، این کارکردِ چشمهها را در بافتاری ذهنی و در ذیل فرهنگ عامیانه قرار میدهد و بنابراین ضرورتی ندارد که فرایند انتقال از ساحتِ باور عرفی به شفابخش بودن آب برخی چشمهها، به ساحتِ باورهای عامیانه، ناشی از اخذ و اقتباس تلقی شود (قس وسترمارک، ص 99).باور به تقدس و تبرک برخی چشمهها و انتساب آنها به اولیا و قدیسان در میان همه اقوام معمول بوده و سابقه آن در جهان اسلام نیز عمدتآ به پیش از ظهور این دین میرسد و بیشتر نامها و افسانههای نسبت داده شده به این چشمهها در دوره اسلامی، در جریان تحول اعتقادی و دگرآیینی قرار گرفته است و بدینترتیب، مردم در دوره اسلامی، باورهای کهن خود را با محتوای اسلامی استمرار بخشیدهاند (میرشکرائی، ص 174). غیر از امکان شفابخشی آب برخی چشمهها یا باورِ بیپایه مردم بدان، پرآب بودن چشمهها (رجوع کنید به پازوکی طرودی، ص 132)، جوشیدن ناگهانی آنها در زمان یا مکانی که مورد انتظار فاهمه عوام نبوده یا خشکیدن ناگهانی و ظاهرآ بیدلیل آنها (رجوع کنید به سایکس، ص 380؛ ماسه، ج 1، ص 230) نیز بستری برای انتساب این چشمهها به معجزات و کرامات اولیا و قدیسان به شمار میرود (رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 228ـ230؛ برای انبوهی از چشمههای منتسب به امام علی علیهالسلام در ایران رجوع کنید به همان، ج 1، ص 229؛ نوبان، ص 78ـ79؛ نیز رجوع کنید به د. ایرانیکا، ذیل Ail" ye) ‘-) "Casma ؛ دهخدا، ذیل «چشمهعلی»). در داخل یا کنار اینگونه چشمهها، معمولا آثاری از کسانی که چشمه به ایشان منسوب است، دیده میشود. این آثار، عمدتآ یا عبارتاند از جای پای آنها (به همین سبب، این چشمهها گاه قدمگاه نیز نامیده میشوند) یا جای دست یا اثر نیزه و شمشیر یا حتی اثر سُم اسبشان (رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 228ـ230؛ اسدیان خرمآبادی و همکاران، ص 139؛ نوبان، همانجا؛ آقامحمدی، ص 107). غالبآ معتقدان به زیارت این چشمهها میروند، بدآنها سوگند میخورند و قربانی و نذورات تقدیم میکنند (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2210ـ 2211؛ ماسه؛ اسدیان خرمآبادی و همکاران؛ نوبان؛ آقامحمدی، همانجاها؛ گلچین معانی، ص 47ـ 48؛ پهلوان، ص 101).برخی باورهای عامیانه درباره چشمهها، همچون باور به شفابخشی، میتوانند زمینهای دوجنبهای (ماوراءالطبیعی ـ عرفی) داشته باشند. تقدسبخشی به چشمهها و اجزای طبیعی آنها، از جمله درختان و سنگهای اطراف و ماهیهای موجود در آنها، میتواند به منزله تدبیری برای حفظ و تضمین بقای آن چشمهها نیز باشد؛ درختانی که سایهسار استفادهکنندگان آب چشمهها هستند، سنگها و صخرههایی که بهطور طبیعی جایگاه و حریم چشمه را تثبیت میکنند و ماهیهایی که حیات و سرزندگی آنها در آب چشمه میتوانسته است در فاهمه عوام، نشان سلامت و پاکیزگی آب آن باشد، گو اینکه منع و تحذیر از صید ماهیهای چشمههای مقدّس (رجوع کنید به تاورنیه، ج 1، ص 244ـ 245؛ شاردن، ج 8، ص430؛ ادیبالملک، ص 17؛ ماسه، ج 1، ص 227) احتمالا امکانِ صید انحصاری آنها را به نحوی تضمین میکرده، چون به هر حال هیچ چشمه مقدّسی از ماهی انباشته نشده است. در مورد حفظ پاکیزگی آب چشمهها و نیالودن آن نیز در کنارِ ابداع شیوههای عرفی ــاز جمله ایجاد انشعابهایی در مسیر چشمه که هر انشعاب برای مصرف ویژهای در نظر گرفته میشد (رجوع کنید به کردوانی، ج 1، ص 216ـ217)ــ منع و تحذیرهای ناظر به ماوراءالطبیعه هم صورت میگرفت (رجوع کنید به قزوینی، ص180؛ پیشاوری، ص 105، 111، 114).باور به وجود ارواح محافظ چشمهها یا سکونت جنّیان در چشمهسارها (رجوع کنید به اسمیت، ص 167ـ168؛ وسترمارک، ص 7، 22، 98ـ99؛ ماسه، ج 1، ص 228؛ توفیق کنعان، ص 7ـ16) نیز به همیننحو در بستری دوجنبهای معنا مییابد، هرچند دستکم در روایاتی از این دست که جنّیانِ ستمکار، کارگرانی را که میخواستند برای پادشاهی، کاخی در کنار چشمهای بنا کنند، به تب مبتلا میساختند و میکشتند (رجوع کنید به زهری، ص 114) میتوان یک باورِ خرافی درباره چشمه را به جهل نسبت به عاملی طبیعی ــبیماری مالاریاــ تحویل کرد (برای نمونهای دیگر رجوع کنید به مافَرّوخی، ص 19).چشمه در ذهن و زبان عامیانه، به ویژه در قصهها، محل تلاقی یا آشناییهای اولیه یا شکلگیری آغازین یا ورود به مرحلهای جدید در ماجرا یا محلی برای کشف راز و گرهگشایی از مسیر داستان است (رجوع کنید به درویشیان و خندان، ج 3، ص 288، 335ـ 341). به همین ترتیب به خواب دیدن چشمهها نیز در آثار تعبیرگران مسلمان، معمولا برحسب کیفیت (زلالی یا تیرگی) و کمیت (پرآبی یا کمآبی) تفسیر میگردید و در این تعبیرها، مضامین متناظر با ویژگیهایپدیداری چشمه همچون جاری بودن، پاکی و روشنی به خیر و برکت و بخشندگی و سخاوت و جوانمردی، روا شدن حاجات و نیز یافتن عمر دراز، بازگردانده میشد (رجوع کنید به ابنسیرین، ص 337؛ تفلیسی، ص 193؛ نابلسی، ص 450، ذیل «النبع»).برای مباحث فقهی چشمه رجوع کنید به آب؛ حریم؛ مشترکاتمنابع : محمد آقامحمدی، «چشمههای معروف ابهر»، فرهنگ زنجان، سال 1، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1379)؛ جلال آلاحمد، اورازان، تهران 1378ش؛ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنحائک، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن علی أکوع، بغداد 1989؛ ابنسیرین، تفسیر الأحلام الکبیر، بیروت 1409/ 1988؛ محمد احمد پناهی، ترانه و ترانهسرایی در ایران: سیری در ترانههای ملی ایران، تهران 1376ش؛ عبدالعلی ادیبالملک، سفرنامه ادیبالملک به عتبات (دلیلالزایرین)، چاپ مسعود گلزاری، تهران 1364ش؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالحملحس، بیروت 1403/1983، چاپافست قم1369ش؛ محمد اسدیان خرمآبادی، محمدحسین باجلان فرخی، و منصور کیائی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران 1358ش؛ اعتمادالسلطنه؛ محمدابراهیم باستانیپاریزی، خود مشتومالی، تهران1378ش؛ عبداللّه بنعبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت 1403/1983؛ محمد بنعبداللّه، الماءفی الفکر الاسلامی و الادب العربی، مغرب 1417/1996؛ ناصر پازوکی طرودی، آثار تاریخی فیروزکوه: جغرافیای تاریخی و معرفی محوطههای باستانی و بناهای تاریخی ـ فرهنگی، تهران 1381ش؛ کیوان پهلوان، فرهنگ مردم الاشت و سوادکوه، تهران1382ش؛ پیشاوری، نگارستان عجائب و غرائب، تهران [? 1341ش[؛ حبیشبن ابراهیم تفلیسی، کامل التعبیر، چاپ محمدحسین رکنزاده آدمیت، تهران 1372ش؛ توفیق کنعان، «الینابیعالمسکونة والارواح الحارسة للمیاة فی فلسطین»، ترجمة نمرسرحان، التراث الشعبی، سال 4، ش 9 (1973)؛ جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العربقبلالاسلام، بیروت 1976ـ 1978؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران 1367ش ـ،ذیل «آبگرم» (از علی بلوکباشی)، «آبیاری» (از عباس سعیدی)؛ علی اشرف درویشیان و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران 1378ش ؛ دهخدا؛ محمدبن ابیبکر زهری، کتاب الجغرافیة، چاپ محمد حاج صادق، قاهره ]بیتا.[؛ غلامحسین ساعدی، خیاو، یا، مشکینشهر، تهران 1354ش؛ علیبن عبداللّه سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1404/1984؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، الروضةالبهیةفی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، بیروت 1403/1983؛ مری لئونورا شیل (وولف)، خاطرات لیدی شیل : همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدینشاه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران 1368ش؛ صالح احمدعلی، الحجاز فی صدر الاسلام: دراسات فی احواله العمرانیة والادرایة،بیروت 1410/1990؛ سیروس طاهباز، یوش: در اوضاع و احوال طبیعی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی زادگاه نیما یوشیج، تهران 1375ش؛ محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج 3، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ]1388[؛ محمدبن محمود طوسی، عجایبنامه: عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، تهران 1375ش؛ عبداللّهبنمحمد عیاشی، الرحلة العیاشیة : 1661-3661م، چاپ سعید فاضلیو سلیمان قرشی، ابوظبی 2006؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران[ 1361ش؛ پرویز کردوانی، منابع و مسائل آب در ایران، ج1، تهران 1383ش؛ احمد گلچین معانی، «واقعه چشمه سبز»، نشریه فرهنگ خراسان، دوره 5، ش1ـ2 (دی1342)؛ مُفَضَّلبن سعد مافَرّوخی، کتاب محاسن اصفهان، چاپ جلالالدین حسینی طهرانی، تهران 1312ش؛ علیبنمحمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، چاپ خالد عبداللطیف السبع العلمی، بیروت 1410/ 1990؛ میرمحمدسعیدبن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران 1369ش؛ مقدسی؛ محمد میرشکرائی، انسان و آب در ایران: پژوهش مردمشناختی، تهران 1380ش؛ عبدالغنیبن اسماعیل نابلسی، تعطیر الانام فی تعبیر المنام، چاپ معروف زریق، بیروت 1411/1991؛ ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو، چاپ نادر وزینپور، تهران 1374ش؛ مهرالزمان نوبان، «چشمهها، قدمگاهها و درختان نظر کرده»، کتاب ماه هنر، ش 31 و 32 (فروردین و اردیبهشت 1380)؛ هفتصد ترانه از ترانههای روستائی ایران، گردآورده حسین کوهی کرمانی، ]تهران[ 1317ش؛ صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، مشهد 1371ش؛ یاقوت حموی؛Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, new ed. by L. Langles, Paris 1811; EIr., s.v. "Casma(-ye)`Ail" (by Abbas Alizadeh); Henri Masse, Croyances et coutumes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938; William Robertson Smith, Lectures on the religion of the Semites, London 1907; Percy Molesworth Sykes, Ten thousand miles in Persia or eight years in Iran, New York 1902; Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, Introduction et notes de Stephane Yerasimos, Paris 1981; Edward Westermarck, Pagan survivals in Mohammedan civilisation, Amsterdam 1973.