حَنْظَل، میوه گیاهی با نام علمی کیترولوس کُلُکینتیس (از خانواده کدوییان)، با مصارف دارویی. این گیاه دارای ریشه پایا، ساقهها و برگهایی مانند ساقهها و برگهای خیار و گسترده بر زمین، با کرکهای زبر و پیچکهایی ساده یا دو شاخه است. گلهای نر و ماده حنظل جدا از هم و میوه رسیده آن زرد تیره راه راه و حاوی دانههای قهوهای است (رجوع کنید به اندرسن، ص 5؛ قهرمان، 1365ش، ج 9، لوحه 1029). موسم گلدهی این گیاه در ایران از اسفند تا اردیبهشت است (قهرمان، همانجا).ویژگیهای گیاهشناختی حنظل در آثار حکمای قدیم دوره اسلامی تقریباً مطابق با نوشتههای گیاهشناسان جدید است، جز اینکه ابندُرَید (ذیل «خطب») به نوعی از آن به نام خُطبان، با میوههایی مایل به رنگ سیاه، و عقیلی علوی شیرازی (ص 371) به نوعی حنظل در هند و بنگاله اشاره کرده که «بیرون آن سرخ بسیار رنگین است». نکته عجیب در نوشتههای پیشینیان این است که برای این گیاه دو میوه نر و ماده در نظر گرفتهاند (مثلا رجوع کنید به ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 517؛ ابوریحان بیرونی، ص 225؛ ابنبیطار، ج 2، ص 36ـ37، به نقل از بصری). اینعقیده نادرست است، زیرا گرچه گلهای نر و ماده این گیاه از هم جداست ولی طبیعتآ میوه از تخمدانِ گل ماده حاصل میشود و میوه نر وجود خارجی ندارد.پراکنش جغرافیایی. 1) پراکنش جهانی: آسیا (سیلان، شبهقارههند، ترکیه، سوریه، عربستان)؛ افریقا (شمال قاره، سودان، مراکش، جزایر قناری)؛ اروپا؛ جزایر کیپورد (دماغه سبز)؛ اقیانوسیه. 2) در محدوده گیاه ـ جغرافیایی «فلور ایران» : ایران (ایلام، خوزستان، کرمان، فارس، سیستان و بلوچستان، بوشهر، هرمزگان، یزد، کویر لوت)، افغانستان و پاکستان (رجوع کنید به بریتانیکا؛ آمریکانا، ذیل "Colocynth"؛ اندرسن، همانجا).واژگان. حنظل واژهای عربی است. در عربی و گویشهای آن، برای این گیاه، میوه و بعضی اجزای آن، نامهای بسیاری یافت میشود، مانند شَری، عَلْقَم (حنظل زرد)، جراء، خُطبان (مخطط؛ حنظل زرد با خطوط سبز)، حَدَج، صِرا (حنظل زرد شده)، قثّاءالنّعام (لفظاً «خیارِ شترمرغها»)، قِثّاءالحِمار (لفظآ «خیارِخر»)؛ برای دانهاش هَبید و برای پوشش آن صَیصاء. در فارسی و در بعضی گویشها و زبانهای رایج در ایران، آن را به این نامها میخوانند: هندوانه/ خربزه ابوجهل، کَبَسْت (و تلفظهای محلی آن: کَبَسْتِه، کَبَسْتو، کَوَست)، خَرْزَهْره (در کرمان)، خربزه روباه/ تلخ، خیار تلخ، شرنگ (واژه ادبی)، و فَنْک/ فَنْگ. در ترکی استانبولی به آن آجیآلما («سیب تلخ») و در ترکی آذری به آن ابوجهل قارپوزی («هندوانه ابوجهل») میگویند (رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، همانجا؛ انصاری شیرازی، ص130؛ عقیلی علوی شیرازی، همانجا؛ دهخدا، ذیل واژه؛ بهرامی، ذیل "Citrullus").کاربردها. حکمای دورهاسلامی، طبع اینگیاه را گرم و خشک دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به ابنسینا، همانجا؛ ابنبیطار، ج 2، ص 37). در طب قدیم میوه حنظل، به عنوان مسهلی بسیار قوی به کار میرفته است. اجزای گیاه و بهویژه میوه آن را در درمان این بیماریها نیز مفید میدانستند: صرع، درد شقیقه، سردرد، فلج، آبریزش چشم، تنگینفس، سرفههای مزمن، درد مفاصل، عِرْقالنّسا (سیاتیک)، نقرس، امراض صِفاق و کلیه و مثانه، عقربگزیدگی یا مارگزیدگی، قولنج، فراموشی، استسقا، جذام، داءُالفیل (پیلپایی)، داءالحیّه (نوعی ریزشمو)، زخمِ گزیدگی سگ هار، جوشها و دملها، زردیِ چشم، دنداندرد و صداهای گوش. استفاده از این گیاه را، بدون «اصلاح» آن، باعث عوارضی در دستگاه گوارش میدانستند؛ از اینرو، به کار بردن مواد مصلح آن (از جمله انیسون، افتیمون، نمک هندی، صبر سقوطری و ایارج فیقرا)، صمغ عربی یا کتیرا و نشاسته ضروری بوده است. بَدل* این میوه، دانه کرچک است (رجوع کنید به دیوسکوریدس، ص 367؛ رازی، 1374ـ1393، ج 20، ص 340ـ342؛ ابنسینا، همانجا؛ ابوریحان بیرونی، ص 225ـ226؛ هروی، ص 109ـ 111؛ ابنبیطار، ج 2، ص 36ـ38؛ انصاری شیرازی، ص 131؛ حکیم مؤمن، ص 95؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 371ـ373). بیشتر حکما از جمله ابوریحان بیرونی (ص 226)، ابنسینا (همانجا) و هروی (ص 110) تأکید کردهاند که اگر بر روی بوته حنظل، فقط یک میوه وجود داشته باشد چیدن آن میوه ممنوع است، زیرا سمّ فراوان دارد (برای وصف مشروح فواید و زیانهای اجزای گوناگون حنظل رجوع کنید به منقولات ابنبیطار، ج 2، ص 36 از بسیاری از حکیمان یونانی و بهویژه حکمای دوره اسلامی).طبق تحقیقات امروزی، کولوسنتین (مادّه مسهل قوی)، کولوسنتیلین، سیترولین و سیترولول از مواد مؤثر مهم در میوه حنظلاند و بسیاری از خواص درمانی این گیاه ناشی از این ترکیبات است (رجوع کنید به زرگری، ج 2، ص 392).برخی از قبایل صحرای شمال افریقا از دانههای حنظل به عنوان غذا استفاده میکنند (بریتانیکا، همانجا). آهو هم به خوردن میوه حنظل علاقه شدیدی دارد (قهرمان، 1373ش، ج 3، ص 492). دانه حنظل خوراک خوبی برای شترمرغ و کبوتر است (ابوریحان بیرونی، ص 225).حنظل در ادبیات و فرهنگعامه. تلخی شدید حنظل سبب شده است که ذکرش در مثلها و اشعار به میان آید، مانند این مَثَل : «ما اَمَرُّ منالموتِ اِلّاالْعَلْقَم» (چیزی تلختر از مرگ نیست مگر شرنگ؛ رازی،1408، فهرست، ص599؛ برای چندنمونه دیگر رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، همانجا، به نقل از ابوتمام؛ میدانی، ص211).در اشعار فارسی نیز به این میوه تلخ اشاره شده است. مثلا : «مرا خبر نه از آنک این جهانِ مرد فریب/ به دست راست شکر دارد و به چپ حنظل» (ناصرخسرو، ص 192؛ نیز رجوع کنید به همان، ص 161، 425؛ خاقانی، ص 92، 270). اشعاری نیز با نامهای دیگر حنظل، از قبیل شرنگ یا فَنْگ (غالباً در تقابل با شهد یا شکر)، وجود دارد (برای نمونه رجوع کنید به فرخیسیستانی، ص 116، 128، 168، 205ـ208، 210ـ212؛ ناصرخسرو، ص 369؛ خاقانی، ص 589، 624).منابع: ابنبیطار؛ ابندرید، ترتیب جمهرةاللغة، چاپ عادل عبدالرحمان بدری، مشهد 1384ـ1386ش؛ ابنسینا؛ ابوریحان بیرونی، الصیدنة؛ علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ حسینعلی بهرامی، فرهنگ گیاهی، ج 1 ]بیجا ?1329ش[، محمدمؤمنبن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1378ش؛ دهخدا؛ دیوسکوریدس، هیولی الطب فیالحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَن بن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس تِرِس، تطوان 1952؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فیالطب، حیدرآباد، دکن 1374ـ1393/ 1955ـ1973؛ همو، المنصوری فیالطب، چاپ حازم بکری صدیقی، کویت 1408/1987؛ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج 2، تهران 1367ش؛ عقیلی علوی شیرازی؛ علیبن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1335ش؛ احمد قهرمان، فلورایران، ج 9، تهران 1365ش؛ همو، کوروموفیتهای ایران : سیستماتیک گیاهی، ج 3، تهران 1373ش؛ احمدبن محمد میدانی، مجمعالامثال، مشهد 1366ش؛ ناصر خسرو، دیوان، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ?] 1365ش[؛ هروی؛J. S. Andersen, Cucurbitaceae (= K. H. Rechinger, ed. Flora Iranica, no. 123), Graz 1977; Encyclopaedia Britannica, Chicago 1971; The Encyclopedia Americana, Danbury 1984, s.v. "Colocynth" (by John C. Krantz).