حماد راویه

معرف

راوی اشعار کهن عرب و شاعر معروف ایرانی‌تبارِ عرب در قرن اول و دوم هجری
متن
حَمّاد راویه، راوی اشعار کهن عرب و شاعر معروف ایرانی‌تبارِ عرب در قرن اول و دوم هجری. کنیه وی ابوالقاسم است. پدرش شاپور/ هرمز یا به روایتی میسره از اهالی دیلمان بود که پسر عروة‌بن زید الخیل طائی وی را اسیر کرد و به دخترش لیلی بخشید به همین دلیل مُکنّی به ابولیلی شد (ابوالطیب لغوی، ص 86؛ ابن‌ندیم، ص 104).درباره زندگی حماد اطلاعات ناسازگاری وجود دارد. سال تولد وی را برخی منابع 75 (رجوع کنید به ابن‌ندیم، همانجا؛ فروخ، ج 2، ص 81) و برخی دیگر 95 (یاقوت حموی، ج 3، ص 1205؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 209) در کوفه ذکر کرده‌اند. او را، به دلیل محل تولد و سکونتش، حماد کوفی و به سبب خاستگاهش، حماد دیلمی نامیده‌اند (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 3، ص 1201ـ 1202؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 206؛ صفدی، ج 13، ص 137). ابوالفرج اصفهانی (ج 6، ص 70) او را از موالی بنی‌شیبان* و یاقوت حموی (همانجا) و ابن‌خلّکان (همانجا) او را از موالی بکربن وائل* یا مکنف‌بن زید الخیل طائی دانسته‌اند.حماد در کوفه پرورش یافت و در جوانی هم‌نشین و یار دائمی حماد عجرد* و حماد زبرقان بود و این سه تن به حمادون معروف بودند. اینان به همراه مطیع‌بن الیاس (متوفی 166) به بی‌بند و باری شهرت داشتند، در مجالس عیش و نوش حاضر می‌شدند و برای هم اشعار هجوآمیز می‌سرودند (جاحظ، ج 4، ص 447؛ ابن‌قتیبه، ج 2، ص 663؛ علم‌الهدی، قسم 1، ص131؛ بلاشر، ص 103). حماد در جوانی دزدی و راهزنی می‌کرد تا اینکه شبی اموال کسی را دزدید که در آن دفتری از شعر انصار بود، آنها را خواند، لذت برد و حفظ کرد و پس از آن به دنبال شعر و ادب رفت و راهزنی را رها کرد (ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص87).روایات اغراق‌آمیزی درباره حافظه حماد وجود دارد و سبب مُلَقب شدنش به راویه (بسیار روایت کننده) از حفظ داشتن اشعار بسیار زیاد است (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 71، 92). دانش و اطلاعات وسیع وی درباره اخبار و اشعار جاهلی سبب شد که جایگاه خاصی نزد خلفای بنی‌امیه داشته باشد و از عنایت و حمایت هشام‌بن عبدالملک (حک : 105ـ125) و ولیدبن یزید (حک: 125ـ126) برخوردار باشد (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 71، 74ـ78؛ ابن‌انباری، 35ـ39). براساس حکایتی که ابوالفرج اصفهانی نقل کرده (همانجاها) و در کتابهای دیگر هم به همان شکل تکرار شده، حماد پیش از هشام‌بن عبدالملک، در خدمتِ یزیدبن عبدالملک (حک : 101ـ105) بوده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن‌انباری، همانجا؛ یاقوت حموی، ج 3، ص 1202ـ1204)، حال‌آنکه، حتی اگر سال تولد حماد 75 باشد، ناسازگاریهای آشکار تاریخی که در متن داستان وجود دارد، تمامی آن را نامعتبر جلوه می‌دهد (رجوع کنید به ابن‌خلّکان، ج 2، ص 209؛ نیز رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «حمادالراویه»). خلفای عباسی به او هیچ توجهی نشان نمی‌دادند (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص 81ـ82). داستان مناقشه او با مُفَضّل ضبّی* در حضور مهدی عباسی (حک : 158ـ169) در کاخ عسیاباذ/ عسیی‌آباد (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 89ـ91) نیز به لحاظ تاریخی تناقض دارد (رجوع کنید به ادامه مقاله). دیدار حماد با زیادبن ابیه* (متوفی 53؛ رجوع کنید به همان، ج 6، ص 93؛ مرزبانی، ص 373) نیز ممکن نیست، زیرا حماد دست کم 22 سال بعد از مرگ زیاد به دنیا آمده است. به گفته بلاشر (ص 104) به سبب همین تناقضات است که پژوهشگران نمی‌توانند به گزارشهای زندگی وی اعتماد کنند.حماد در کوفه درگذشت. سال وفات وی را ابن‌ندیم (همانجا) 156، و یاقوت حموی (ج 3، ص 1205) و ابن‌خلّکان (همانجا) 155 ذکر کرده‌اند. به نوشته ابن‌خلّکان، وفات حماد را در زمان خلافت مهدی، یعنی بعد از 158، نیز گفته‌اند (همانجا) که شاید برای رفع تناقض تاریخی دیدار وی با مهدی باشد. صَفَدی (ج 13، ص 142) نیز وفات او را در 165 دانسته است.حماد شاعری اهل ذوق و راوی با حافظه‌ای قوی بود که تحسین ابوعمروبن علاء بصری*، سردمدار مکتب راویان بصره، را برانگیخت (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص 73؛ د. اسلام، همانجا). او چهره‌ای دوگانه دارد؛ از یک سو نخستین کسی است که اشعار عرب را گردآوری کرده (ابن‌سلام جُمَحی، ص 40) و در زمانه خود آگاه‌ترین فرد به کلام عرب است و حکایتهای متعدد درباره تسلط کم‌نظیر او بر شعر جاهلی و شناخت عمیق او از نقد شعر وجود دارد (ابوالطیب لغوی، ص 86؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص 71ـ73؛ یاقوت حموی، ج 3، ص 1204)، از سویی دیگر، از قدیم‌ترین تا متأخرترین منابع او را نامطمئن و جاعل می‌دانند (رجوع کنید به ابن‌سلام جمحی، ص 41؛ علم‌الهدی، قسم 1، ص 132؛ بلاشر، همانجا).پایبند نبودن به اصول اخلاقی، عادت به نوشیدن شراب، متهم‌بودن به کفر و زندقه و انبوهی از حکایات که بر جعل و افزودن بر شعر دیگران دلالت دارد (برای نمونه رجوع کنید به ابن‌سلام جمحی، همانجا؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص 88ـ90؛ سیوطی، ج 1، ص 176) سبب شده است که ناقدان در روایات او تردید کنند (رجوع کنید به شوقی‌ضیف، ص153؛ طه حسین، ص169؛ بروکلمان، ج 1، ص 246). رقابت راویانِ دو مکتبِ بصره و کوفه نیز در رواج این اتهامات بی‌تأثیر نبوده است، چنان‌که به گفته ابوالطیب لغوی (همانجا) حماد در نزد بصریان نامطمئن و غیرموثق است. از طرف دیگر، مُفَضّل ضبّی، همشهری حماد و از معتبرترین راویان کوفه، نیز درباره وی گفته است که او شعر عرب را چنان فاسد کرد که هیچگاه اصلاح نمی‌شود (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص 89). اظهارنظر مُفَضَّل به جمله‌ای تاریخی درباره حماد تبدیل شده است، به شکلی که اغلب شرح‌حال‌نویسان و ناقدان به آن استناد کرده‌اند (برای نمونه رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 3، ص1204؛ مارگلیوث، ص103؛ بلاشر، همانجا؛ )دائرة‌المعارف ادبیات عرب(، ذیل «حمادالراویه»). ناصرالدین اسد (ص 443) کوشیده است با دلایل فنی و تاریخی این اظهارنظر را رد کند.آسان‌گیری حماد در پذیرش روایتهای نامعتبر از افراد ناموثق، اصالت روایتهای وی را خدشه‌دار می‌کند. وی از سماک‌بن حرب (متوفی 123)، که از راویان بدوی و بسیار ناموثق بود، چندین روایت نقل کرده است (بلاشر، ص 103؛ پانویس 2؛ نیز رجوع کنید به ابن‌قتیبه، ج 1، ص 181؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 9، ص 124). خلف احمر* نیز اعتراف کرده که شعر جعلی به حماد می‌داده و او آنها را به اشعار عرب وارد می‌کرده است (ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص 92). برخی معاصران معتقدند یکی از دلایل جاعل و ناموثق بودنِ راویان کوفی، نظیر حماد و خلف، اصالت ایرانی و دشمنی آنها با عربهاست (رجوع کنید به طه حسین، ص 171؛ شوقی ضیف، ص 153).اغلب مستشرقانی که درباره شعر جاهلی پژوهش کرده‌اند درباره حماد نیز سخن گفته‌اند. برخی از آنها راویانی نظیر حماد را از علل عدم صحت شعر جاهلی می‌دانند. مارگلیوث (ص102ـ 103)، نیکلسون، آلوارت (رجوع کنید به جبوری، ص 29، 36) و بلاشر (همانجا)، وی را جاعل و کاذب می‌دانند و معتقدند که هیچ اعتمادی به روایات او نیست. مارگلیوث (همانجا) روایت حماد را از تدوین اشعار عرب به دستور نعمان‌بن مُنذر (رجوع کنید به ابن‌جنی، ج 1، ص 387)، ساخته ذهن وی می‌داند و آن را کوبیدن میخی بر تابوتِ شعرِ قدیم عرب می‌خواند (رجوع کنید به جبوری، ص 50). در مقابل، ناصرالدین اسد در مقام دفاع از صحت شعر جاهلی این روایت را چندان دور از ذهن نمی‌داند (رجوع کنید به ص 161ـ162). داستانِ مناقشه حماد با مفضّل ضبّی در حضور خلیفه عباسی نیز از بحث‌انگیزترین حکایتها درباره حماد در بین مستشرقان و معاصران است. مارگلیوث (ص 103) و شوقی ضیف (ص 152) تناقصهای تاریخی آن را کم‌اهمیت و این گزارش را صحیح می‌دانند، اما براونلیش (ص 135ـ136) و لایل (رجوع کنید به اسد، ص 369ـ370) آن را به لحاظ تاریخی نادرست می‌شمارند.علاوه بر اتهام جعل، دانش حماد نیز محل تردید قرار گرفته است. برخی معتقدند که وی در عربیت بضاعت اندکی داشت، قرآن را از مصحف آموخته بود (یعنی از زبان استادان و راویان استماع نکرده بود؛ رجوع کنید به شوقی‌ضیف، ص160) و شعر را هم غلط می‌خواند. حتی اصمعی، هم‌نشین وی، گفته که از حماد فقط سیصد حرف آموختم (رجوع کنید به ابوالطیب لغوی، ص 86؛ یاقوت حموی، ج 2، ص 799؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 210).به گفته ابن‌ندیم (همانجا) از حماد کتابی دیده نشده است، اما مردم از او روایت کرده‌اند و از آن روایتها، تصنیفاتی پدید آمده است. از اخباری که درباره وی نقل می‌شود می‌توان استنباط کرد که او علاوه بر کتابهایی که خود درباره اخبار و انساب و اشعار دوره جاهلی نوشته، آثاری نیز در این‌باره در اختیار داشته است. چنان‌که قبل از اینکه به دیدن ولیدبن یزید برود دو کتاب شعر قبیله قریش و ثقیف را مطالعه می‌کند (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 6، ص 94؛ اسد، ص 157ـ160). همچنین حماد معلقات سبع را گردآوری کرده است (ابن‌انباری، ص 35؛ یاقوت حموی، ج 3، ص 1204). با این حال، جالب توجه است که در کتب متقدم‌تر نظیر الفهرست، مراتب‌النحوییّن و خصوصآ الاغانی، که شرح‌حال مبسوط و حکایات بسیاری از حماد آورده است، کوچک‌ترین اشاره‌ای به‌این امر نشده است. به‌گفته اصمعی، عمده اشعاری که از امرؤالقیس* باقی‌مانده است به روایتِ حماد است (رجوع کنید به ابوالطیب لغوی، همانجا؛ سیوطی، ج 2، ص 406).خلف احمر بیشترین روایتها را از حماد اخذ کرده بود و از این‌رو پس از مرگ حماد جانشین وی شد (صفدی، ج 13، ص 355؛ سیوطی، ج 2، ص 403).منابع: ابن‌انباری، نزهة‌الالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ?]1386/ 1967[؛ ابن‌جنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، ]قاهره 1372ـ1376/1952ـ 1957[، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن‌خلّکان؛ ابن‌سلام جُمَحی، طبقات فحول‌الشعراء، چاپ محمود محمد شاکر، ]قاهره 1952[؛ ابن‌قتیبه، الشعروالشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، ]قاهره[ 1386ـ1387/ 1966ـ1967؛ ابن‌ندیم (تهران)؛ عبدالواحدبن علی ابوالطیب لغوی، مراتب‌النحویین، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1423/2002؛ ابوالفرج اصفهانی؛ ناصرالدین اسد، مصادرالشعر الجاهلی و قیمتها التاریخیة، بیروت 1988؛ اریش براونلیش، «فی مسألة صحة‌الشعرالجاهلی»، در دراسات المستشرقین حول صحة الشعر الجاهلی، ترجمها عن الالمانیة و الانکلیزیة و الفرنسیة عبدالرحمان بدوی، بیروت: دارالعلم للملایین، 1979؛ کارل بروکلمان، تاریخ الادب‌العربی، ج 1، نقله الی العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره 1974؛ عمروبن بحر جاحظ، کتاب‌الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ?]1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ یحیی وهیب جبوری، المستشرقون و الشعرالجاهلی بین‌الشک و التوثیق، بیروت 1997؛ عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمد احمد جادمولی، علی‌محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ]بی‌تا.[؛ شوقی ضیف، تاریخ الادب العربی، ج 1، قاهره ] 1977[؛ صفدی؛ طه حسین، فی‌الادب الجاهلی، قاهره 1968؛ علی‌بن حسین علم‌الهدی، امالی المرتضی: غرر الفوائد و درر القلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1373/1954؛ عمر فروخ، تاریخ الادب‌العربی، ج 2، بیروت 1985؛ دیوید سمیوئل مارگلیوث، «نشأة‌الشعرالعربی»، در دراسات المستشرقین حول صحة الشعرالجاهلی، همان؛ محمدبن عمران مرزبانی، المُوَشَّح : مآخذ العلماء علی‌الشعراء فی عِدّة انواع من صناعة‌الشعر، چاپ علی‌محمد بجاوی، مصر 1965؛ یاقوت حموی، معجم‌الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛Regis Blachere, Histoire de la litterature arabe, Paris 1952-1966; Encyclopedia of Arabic literature, ed. Julie Scott Meisami and Paul Starkey, London: Routledge, 1998, s.v. "Hammad al-Rawiya" (by P. F. Kennedy); EI2, s.v. "Hammad al-Rawiya" (by J. W. Fuck).
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده