حلی ابن ادریس

معرف

فقیه مهم و تأثیرگذار امامی در قرن ششم
متن
حلّی، ابن‌ادریس، فقیه مهم و تأثیرگذار امامی در قرن ششم. وی منسوب به شهر حلّه* در عراق است. او را عِجلی و رَبَعی (منسوب به بنی‌عجل، قبیله‌ای از بکربن وائل* از شاخه ربیعه رجوع کنید به سمعانی، ج4، ص160) نیز خوانده‌اند (مامقانی، جزء2، بخش 2، ص 77؛ امین، ج 3، ص 138). نام او محمد و کنیه مشهور وی ابوعبداللّه و لقبش فخرالدین و شمس‌الدین است (رجوع کنید به ابن‌فُوَطی، ج 4، قسم 3، ص 308؛ قمی، 1327ش، ج 1، ص 385؛ امین، ج 9، ص120). از دیگر کنیه‌های او، ابومنصور، ابوجعفر و ابومحمد است (رجوع کنید به امین، همانجا؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 12، ص 155؛ مشار، ج 5، ستون 287).ابن‌ادریس در پایان نسخه کتاب مصباح‌المتهجد شیخ‌طوسی نسب خود را به‌طور کامل ذکر کرده و نام پدرش را منصوربن احمدبن ادریس آورده است. ازاین‌رو، شهرت او از جد اعلایش ادریس گرفته شده است (رجوع کنید به افندی‌اصفهانی، 1401، ج 5، ص 31، پانویس 1؛ همو، 1410، ص 244؛ آقابزرگ طهرانی، همانجا). در عین حال، در پاره‌ای منابع، نام پدرش احمدبن ادریس، ادریس‌بن محمد و ادریس‌بن احمدبن ادریس ذکر شده است (رجوع کنید به قمی، 1327ش؛ مشار، همانجاها؛ ذهبی، 1417، حوادث و وفیات 591ـ600ه ، ص 314).درباره نسب مادری ابن‌ادریس نیز اختلاف وجود دارد. برخی منابع ابن‌ادریس را نوه دختری شیخ‌طوسی دانسته و گفته‌اند که او از طریق دایی خود، ابوعلی طوسی، از شیخ روایت کرده است (رجوع کنید به حرّعاملی، قسم 2، ص 243؛ بحرانی، ص 237، 278؛ خوانساری، ج 6، ص 274)، اما محققان باتوجه به فاصله زمانی زیاد میان سال وفات شیخ‌طوسی (460) و سال تولد ابن‌ادریس و ادله دیگر، این نظر را نپذیرفته‌اند (برای نمونه رجوع کنید به نوری، ج 3، ص 43ـ45؛ قمی، 1327ش، ج 1، ص 386). برخی منابع ابن‌ادریس را نوه دختری شیخ‌مسعود ورّام دانسته‌اند (رجوع کنید به بحرانی، همانجا؛ علیاری تبریزی، ج 6، ص 271) ، اما اگر مراد، ورّام‌بن ابوفراس (متوفی 605) باشد، در درستی این نظر باید تردید کرد، مگر آنکه شخص دیگری مراد باشد (رجوع کنید به نوری، ج 3، ص 43ـ45).با توجه به آنکه خود ابن‌ادریس زمان بلوغش را 558 دانسته است (رجوع کنید به مجلسی، ج 104، ص 19)، حدس زده‌اند که وی در 543 به دنیا آمده باشد (رجوع کنید به مازندرانی حائری، ج 5، ص 348؛ علیاری تبریزی، ج 6، ص 274).مهم‌ترین استادان و مشایخ روایی ابن‌ادریس عبارت بودند از: عبداللّه ‌بن جعفر دوریستی*، علی‌بن ابراهیم علوی عُرَیضی، عربی‌بن مسافر عبادی، عمیدالرؤسا هبة‌اللّه‌بن حامد* و پسرش حسین‌بن هبه‌اللّه سوراوی، ابوالمکارم ابن‌زهره حلبی (صاحب غنیة‌النزوع) و ابن‌شهر آشوب* (حرّعاملی، قسم 2، ص80، 106؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج20، ص 175، ج 21، ص 332؛ مجلسی، ج 106، ص 69). همچنین عمادالدین طبری و الیاس‌بن ابراهیم حائری را واسطه نقل روایت ابن‌ادریس (از جمله صحیفه سجادیه) از ابوعلی طوسی شمرده‌اند (رجوع کنید به افندی‌اصفهانی، 1401، ج 5، ص 32؛ همو، 1410، ص 245).برخی شاگردان ابن‌ادریس و راویان حدیث از او عبارت بودند از: فخاربن مَعْد موسوی؛ نجیب‌الدین محمدبن جعفربن نما و پدربزرگش جعفربن نما (بحرانی، ص 279؛ خوانساری، ج 6، ص 277)؛ ابوالحسن علی‌بن یحیی خیاط (حرّعاملی، قسم 2، ص 210؛ حسینی اشکوری، ج 1، ص 391)؛ سیدمحیی‌الدین حسینی حلبی، برادرزاده ابن‌زهره حلبی، جعفربن احمد قمرویه حائری؛ بهاءالدین ورّام؛ و حسن‌بن یحیی حلّی، پدر محقق حلّی (حسینی‌اشکوری، ج 2، ص 857؛ قمی، 1363ش، ص 272؛ افندی اصفهانی، 1401، ج 1، ص 351).به نظر محققان، بیشتر فقیهانِ پس از شیخ‌طوسی، به‌سبب اعتماد و حسن اعتقادی که به شیخ طوسی داشتند، در آرای فقهی و غیرفقهی، از او پیروی می‌کردند؛ ازاین‌رو استنباط و اجتهاد در فقه شیعه رو به افول نهاد. در این میان شماری معدود از فقها مانند ابن‌ادریس، که به ضرورت استقلال فکری فقیه سخت پایبند بود، به تقلید از آرا و افکار گذشتگان خرده گرفتند و باب نقد آرای شیخ‌طوسی را گشودند. این شیوه بر فقهای ادوار بعد تأثیر گذاشت و به حرکت اجتهادی در فقه شیعه جانی دوباره بخشید (رجوع کنید به ابن‌طاووس، ص 185؛ شهیدثانی، ص 93؛ شوشتری، ج 9، ص 94؛ محمدباقر صدر، ص 43). آرای فقهی ابن‌ادریس در منابع فقهی بعدی همواره مورد توجه قرار گرفته است (برای نمونه رجوع کنید به حسینی‌عاملی، ج 1، ص 514، ج 9، ص 9، ج10، ص 57، 177، 336؛ نجفی، ج 13، ص 77ـ78) و گاهی آرای او همراه با نظر گروهی از فقهای حلّه (اصطلاحاً : حِلّیون) ذکر شده است (برای نمونه رجوع کنید به شهید اول، ج 1، ص 420، 315، ج 2، ص 144، 206، ج 3، ص 232، 237؛ حسینی‌عاملی، ج 6، ص 153؛ نجفی، ج 25، ص 321).فقها و شرح‌حال‌نگاران، از اهل سنّت و شیعه، ابن‌ادریس را به علو مقام و کثرت فهم و علم ستوده و از وی با اوصافی چون بی‌نظیر در علم فقه، یگانه عصر خویش، محقق و رئیس مذهب یاد کرده‌اند (رجوع کنید به ذهبی، 1417، حوادث و وفیات 591ـ600ه ، ص 314؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 5، ص 693؛ بحرانی، ص 276؛ قمی، 1352ـ1355، ج 1، ص 444). وی با برخی از عالمان اهل سنّت درباره مسائل فقهی مکاتباتی داشت (برای نمونه رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، 1410ـ1411، ج 2، ص 678).برخی رجالیان با استناد به عبارتی در سرائر، بر آن‌اند که ابن‌ادریس به شیخ‌طوسی بی‌احترامی نموده است. آنها حتی دلیل عمر کوتاه حلّی را همین امر دانسته‌اند (رجوع کنید به مامقانی، همانجا؛ مازندرانی‌حائری، ج 5، ص 347)؛ اما چنین تعبیر اهانت‌آمیزی در سرائر وجود ندارد و این نظر مردود شمرده شده است (برای نمونه رجوع کنید به خویی، ج 15، ص 64ـ65)، حتی ابن‌ادریس بارها از شیخ‌طوسی با احترام یاد کرده و پس از ذکر نام او عبارت «رضی‌اللّه عنه» و «رَحِمَه‌اللّه» را آورده است (برای نمونه رجوع کنید به 1410ـ1411، ج 1، ص 52، 69، 100، 296؛ نیز رجوع کنید به هدائی، ص 126). وی از التبیان شیخ‌طوسی به عظمت یاد نموده (رجوع کنید به بحرالعلوم، ج 3، ص 229) و هنگام نقد دیدگاههای شیخ نیز هرگز به ناسزاگویی نپرداخته و حتی گاه سخن او را توجیه یا اقوالِ به ظاهر متعارضِ او را به گونه‌ای جمع کرده است (مهدوی‌راد، ص 24؛ هدائی، همانجا؛ برای نمونه رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، 1410ـ1411، ج 1، ص 114، ج 2، ص 54، 363، ج 3، ص430).محقق حلّی (ج 1، ص 351، 342، ج 2، ص 702) گاه با تعبیری چون المتأخر به ابن‌ادریس اشاره و آرای او را نقد کرده است. به نوشته خوانساری (ج 6، ص 277)، علامه حلّی از او با عنوانی طعنه‌آمیز (الشاب المترف) یاد کرده است؛ ولی مدرک این سخن معلوم نیست. به‌علاوه، علامه در بسیاری موارد آرای ابن‌ادریس را نقل کرده و پذیرفته است (برای نمونه رجوع کنید به 1412ـ1420، ج 8، ص 153، 168ـ169، 170، ج 9، ص 76، 299ـ300) و چه‌بسا از او با احترام نام برده است (برای نمونه رجوع کنید به 1420ـ1422، ج 4، ص 622، ج 5، ص600).به نظر ابن‌داوود حلّی (ص 269)، ابن‌ادریس به‌طور کلی از احادیث اهل بیت علیهم‌السلام اعراض کرده، لذا از او در بخش ضعفا نام برده است. بحرانی (ص 279) این دیدگاه را نپذیرفته و بر آن است که علو مرتبه علمی و فضل ابن‌ادریس انکارناپذیر است و اشتباه او در برخی مسائل، موجب قدح او نیست. به نظر بحرانی (ص280) باتوجه به اینکه خودِ ابن‌داوود حلّی (همانجا) ابن‌ادریس را شیخ فقها و سرآمد در علوم وصف کرده است، بهتر بود نام وی را در شمار ممدوحان ذکر می‌کرد.نسبت کنار نهادن تمامی روایات به ابن‌ادریس را نیز نادرست شمرده‌اند، زیرا وی خبر متواتر و خبر مقرون به قراین قطعی را حجت می‌دانسته و فقط عمل کردن به خبر واحد را نفی می‌کرده است (رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، 1410ـ1411، ج 1، ص 47) که برخی علمای پیش از او، مانند سیدِمرتضی علم‌الهدی (متوفی 436؛ ج 1، ص50ـ51) و نیز برخی از علمای دیگر قرن ششم، مانند ابن‌شهر آشوب (ذیل إسراء: 36)، طَبْرِسی (ذیل حجرات: 6) و ابن‌زهره (ص 329) هم بدان قائل بوده‌اند و پذیرش این نظر به هیچ‌وجه نمی‌تواند موجب طعن و ضعف ابن‌ادریس باشد (رجوع کنید به مازندرانی‌حائری، ج 5، ص 346؛ تفرشی، ج 4، ص 132؛ بناری، ص 263). هرچند ابن‌ادریس در بسیاری موارد به خبر واحد استناد نکرده (برای نمونه رجوع کنید به 1410ـ1411، ج 1، ص 127، 495) و آن را علم‌آور ندانسته است (همان، ج 1، ص 127، 330)، آثار وی مملو از احادیث، همراه با استناد به آنهاست (خویی، ج 15، ص 64)؛ زیرا وی علاوه بر اخبار متواتر، استناد به اخبار آحادی را که با ادله دیگر مانند کتاب، سنّت یا اجماع تأیید شود، جایز شمرده است (برای نمونه رجوع کنید به 1410ـ1411، ج 1، ص 342، ج 2، ص 375، ج 3، ص 78، 375). از جمله پیامدهای انکار حجیت خبر واحد از جانب ابن‌ادریس، توجه بیشترِ او به ظواهر قرآن و سنّت، اتفاق فقها و اصول عملیه است (بناری، ص 273ـ275).به نقل منتجب‌الدین رازی (ص 113)، شیخ‌سدیدالدین محمود حِمِّصی (از فقهای معاصر ابن‌ادریس) معتقد بود که ابن‌ادریس دچار خلط بوده و ازاین‌رو، تصانیف او قابل اعتماد نیست. این نظر را برخی محققان تا حدودی صحیح دانسته‌اند، زیرا مثلا ابن‌ادریس در بخش مُستَطْرَفات سرائر از اَبان‌بن تَغْلِب با واسطه کسی که یک یا دو طبقه متأخر از اوست، از امام حدیث نقل کرده (ج 3، ص 563) یا سیّاری (احمدبن محمدبن سیّار) را از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام ذکر کرده (ج 3، ص 568) در حالی که او از اصحاب دوران امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام بوده است. در عین حال گفته‌اند که آثار او در خور اعتماد است، زیرا می‌توان به تألیفات عالمان بزرگ اعتماد نمود، مگر در مواردی که خلاف آن ثابت شود (رجوع کنید به خویی، ج 15، ص 63؛ شوشتری، ج 4، ص 381، ج 9، ص93).به نظر برخی مؤلفان، ابن‌ادریس در حدود 597 (رجوع کنید به منتجب‌الدین رازی، ص 398؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 5، ص 693)، و به گفته فرزندش صالح (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 12، ص 155) درحدود 598 درگذشته است؛ بنابراین، وفات او در 25 یا 35 سالگی، که در بعضی منابع به آن اشاره شده (رجوع کنید به مازندرانی‌حائری، ج 5، ص 348؛ مجلسی، ج 104، ص 19)، نادرست است و به نظر برخی ناشی از تصحیف کلمه تسعین به سبعین بوده است (رجوع کنید به نوری، ج 3، ص 42؛ مجلسی، ج صفر، مقدمه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص 198). به‌علاوه، این مطلب با گفته خود ابن‌ادریس (1410ـ1411، ج 1، ص 577، ج 3، ص 258) درباره سال تألیف سرائر و نیز تصریح فخار، شاگرد او، که در 593 از او حدیث شنیده (رجوع کنید به مجلسی، همانجا) ناسازگار است. ابن‌ادریس در حلّه وفات یافت. مرقد او در محله «جامعین» حلّه قرار دارد و در 1340ش تجدید بنا شده است (بحرانی، ص 277ـ278، پانویس20).مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ابن‌ادریس، کتابالسرائرالحاوی لتحریر الفتاوی، معروف به السرائر (صفدی، ج 2، ص 183؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، همانجا)، شامل تمام ابواب فقه (عبادات، عقود، ایقاعات و احکام) است که آن را در 587 و 588 تألیف کرد (رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، 1410ـ1411، همانجاها). این کتاب از نظر تعداد ابواب و فصول جامع‌ترین کتابی است که تا عصر ابن‌ادریس نگارش یافته است (بناری، ص 135، 318). در پایان کتاب فصلی با نام زیادات آمده که به مُستَطرَفات السرائر شهرت یافته و در آن احادیث جالب توجهی از آثار متقدمان گردآوری شده است و در میان آنها، احادیث نادر و منحصر به فردی نیز دیده می‌شود (رجوع کنید به مجلسی، ج 1، ص 16؛ نیز برای منابع مورد استفاده در مستطرفات رجوع کنید به بناری، ص 94ـ95). مستطرفات السرائر در 1408 در قم جداگانه چاپ شده است.ابن‌ادریس حلّی (1410ـ1411، ج 1، ص 51) هدف از تألیف سرائر را نگارش کتابی مستند به دلایل و براهین صحیح و به دور از تقلید دیگران و بدون پیروی از اخبار آحاد ذکر کرده است. وی در این کتاب، علاوه بر بیان دیدگاههای خود، آرای فقهای معاصرش را نیز ذکر و احیانآ نقد کرده که گاه واکنش آنها را برانگیخته است (رجوع کنید به محمدباقر صدر، ص 42؛ برای مناظره ابن‌ادریس با حمصی و ابن‌زهره رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، 1410ـ 1411، ج 2، ص190ـ191، 443).هرچند ابن‌ادریس در سرائر اقوال فقهای بسیاری را نقل و احیانآ نقد کرده (برای نام فقها رجوع کنید به بناری، ص 216ـ223)، اما عمدتآ به نقد و بررسی آرای فقهی و احیاناً اصولی شیخ‌طوسی پرداخته و با ذکر ادله و مستندات، برخی از آنها را پذیرفته (مثلا رجوع کنید به ج 1، ص 323، 334ـ335) و شماری دیگر را نپذیرفته است (مثلا رجوع کنید به ج 1، ص 66، 100، 226)، به‌طوری که می‌توان سرائر را کتابی در نقد آثار شیخ به‌شمار آورد (نیز رجوع کنید به ج 1، ص460، ج 2، ص 252، 523، 563). تألیف این کتاب و نیز کتاب غنیة‌النزوع (اثر ابن‌زهره) در چند سال پیشتر، که به نقد آرای اصولی شیخ‌طوسی در عدة‌الاصول پرداخته بود، بیانگر پیشرفت علم فقه و اصول تا مرحله مناقشه‌جویی و نقادی در آرای شیخ بود (محمدباقر صدر، ص 44).ابن‌ادریس حلّی گاهی (مثلا رجوع کنید به ج 1، ص 83، 89، ج 2، ص 23، 431) از رجوع شیخ از فتواهای قبلیِ خود یاد کرده و عملا فهمانده که نپذیرفتن برخی فتاوای شیخ بر دیگران نیز جایز است. وی در برخی موارد (مثلا ج 1، ص 269، ج 2، ص 492) توضیح داده که آنچه شیخ آورده، ممکن است صرفآ از باب نقل قول یا مجادله باشد و نه رأی و فتوای او. نکته دیگری که ابن‌ادریس، گاه به آن اشاره کرده (مثلا ج 1، ص 173، 367، 452، ج 2، ص 171، ج 3، ص 385)، اقتباس برخی آرای شیخ‌طوسی از اهل سنّت است (رجوع کنید به مهدوی‌راد، ص 23ـ24)، همچنان که خود او نیز، در موارد متعدد، آرای اهل سنّت را به گونه تطبیقی مورد توجه قرار داده و گاه پذیرفته است (برای نمونه رجوع کنید به ج 2، ص 179، 341، 361).کتابِ سرائر را در به‌کارگیری قواعد اصولی و تکیه بر مبانی استنباط و نیز بهره‌گیری از استدلال، برتر از کتاب المبسوط شیخ طوسی دانسته‌اند (ابن‌ادریس، ج 1، مقدمه، ص 21ـ22). بهره‌گیری از اصول فقه در استنباط مسائل فقهی در سرائر بسیار چشمگیر است (حسن صدر، ص 305؛ مثلا رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، ج 1، ص 131، 272، ج 2، ص 33، ج 3، ص 186، 491). استفاده فراوان او از ادبیات عرب در تبیین اصطلاحات فقهی و بازشناسی واژه‌ها و یاری جستن از کتب تاریخ و متخصصان این فن در مسائل تاریخی (مثلا رجوع کنید به ج 1، ص190، ج 2، ص 125، 200، 653) و توجه به برخی مباحث کلامی (مثلا رجوع کنید به ج 1، ص 75، ج 2، ص 251ـ252، ج 3، ص 36ـ37)، از ویژگیهای مهم سرائر است (رجوع کنید به مهدوی‌راد، ص 25؛ بناری، ص 163ـ173، 203ـ207).در سرائر فتاوای نادری نیز دیده می‌شود، از جمله شرط نبودن فقر در استحقاق یتیم هاشمی برای دریافت خمس (ج 1، ص 496) و جواز شستن دست و صورت از پایین در وضو (ج 1، ص 99؛ نیز برای فتاوایی دیگر رجوع کنید به ج 1، ص 376، 421، 426، 440، ج 2، ص 26، ج 3، ص 532).از سرائر نسخه‌های خطی متعددی موجود است، از جمله در کتابخانه‌های آستان قدس رضوی (متعلق به 603)، مجلس شورای اسلامی (متعلق به 639) و دانشگاه تهران. سرائر در 1247 و 1270 در قطع رحلی به چاپ رسید (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 21، ص 11ـ12؛ مشار، ج 5، ستون 287) و در 1410 در قم و در 1428 با تحقیق محمدمهدی موسوی خرسان در نجف (همراه منتخب‌التبیان و حاشیه الصحیفة السجادیة) چاپ شد.کتاب دیگر ابن‌ادریس، المنتخبُ من تفسیر القرآن و النُکَتُ المُسْتخرَجَةُ مِنْ کتاب التبیان یا مختصر تفسیر التبیان است (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج20، ص 184ـ185؛ قمی، 1352ـ1355، ج 1، ص 444). صفدی (ج 2، ص 183)، نام آن را به اشتباه منتخب کتاب البیان ذکر کرده است. تألیف این کتاب که گزیده‌ای است از التبیان (اثر شیخ‌طوسی)، در 582 پایان یافته است (رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، 1410ـ1411، ج 1، مقدمه، ص 11؛ بناری، ص 98). این کتاب با تحقیق محمدمهدی موسوی خرسان در نجف به چاپ رسیده است. چاپ دیگری از آن نیز در 1409 در قم در دو جلد، به کوشش سیدمهدی رجائی، صورت گرفته است.برخی از کتابی با عنوان تعلیقات بر التبیان شیخ‌طوسی، که نسخه‌هایی از آن موجود است، در شمار آثار ابن‌ادریس نام برده‌اند (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1403، ج20، ص 184ـ185؛ حسن صدر، ص 305؛ خویی، ج 15، ص 62؛ نیز رجوع کنید به التبیان فی تفسیر القرآن*). آقابزرگ طهرانی (1392، ص290) این اثر را کتابی جز مختصر تفسیرالتبیان می‌داند، اما از آنجا که ابن‌ادریس هریک از نه جزء کتاب مختصر تفسیر التبیان را تعلیق نامیده، احتمال داده شده است که این دو کتاب یک اثر باشد (بناری، ص100ـ105).آثار دیگر ابن‌ادریس عبارت‌اند از: خلاصة الاستدلال فی المُواسَعَة و المُضایَقَة (ابن‌ادریس حلّی، 1410ـ1411، ج 1، ص 273؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 7، ص 211) یا المختصر فی المضایقة که جعفربن احمد قمرویه حائری، شاگرد ابن‌ادریس، نسخه آن را در 588 کتابت کرده است (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج20، ص 175). هرچند در برخی منابع فقهی به آرای ابن‌ادریس در این کتاب اشاره شده (رجوع کنید به حسینی عاملی، ج 9، ص 626، 632؛ نجفی، ج 13، ص 77ـ 78؛ انصاری، ج 1، ص 337)، اما نسخه‌ای از این کتاب در دسترس نیست؛ رسالة فی معنی الناصب، که محقق کرکی آن را به ابن‌ادریس نسبت داده است (رجوع کنید به افندی‌اصفهانی، 1401، ج 5، ص 33)؛ المسائل که برخی پرسشهای فقهی را پاسخ داده و جعفربن احمد قمرویه حائری آن را در 588 با املای ابن‌ادریس نوشته است (بحرانی، ص 279ـ280؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج20، ص330ـ331)؛ مناسک الحج (ذهبی، 1401ـ1409، ج 21، ص 332؛ صفدی، همانجا؛ نیز برای آثار دیگر رجوع کنید به بناری، ص 85ـ87).ابن‌ادریس از برخی کتب پیشین نسخه‌برداری کرده است، از جمله صحیفه سجادیه*، که به آن حاشیه نیز زده و نسخه خطی کامل آن در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است (برای تفاصیل مطلب رجوع کنید به ابن‌ادریس حلّی، 1387ش، مقدمه موسوی خرسان، ص 49ـ52). مؤلف این نسخه خود را ابن‌ادریس معرفی کرده و نام کامل خود را نیاورده (رجوع کنید به همان، ص 323)، اما وجود نام ابن‌ادریس حلّی در سلسله سند صحیفه سجادیه و استفاده عالمان معاصر ابن‌ادریس از این نسخه همراه با انتساب آن به او و مؤیدات دیگر حاکی از درستی انتساب این نسخه به ابن‌ادریس است (رجوع کنید به بناری، ص 106ـ109؛ ابن‌ادریس حلّی، 1387ش، همان مقدمه، ص 38ـ39). ابن‌ادریس در این کتاب به توضیح واژگان مهم صحیفه سجادیه پرداخته (حدود ششصد لغت) و توضیحات خود را با حرف «س» و توضیحات منقول از منابع لغوی، مانند صحاح جوهری، را با حروف دیگر مشخص کرده است (ابن‌ادریس حلّی، 1387ش، ص100؛ بناری، ص 109ـ110). این حاشیه با تحقیق محمدمهدی موسوی خرسان در 1428 در نجف چاپ شد. از دیگر آثاری که ابن‌ادریس استنساخ کرده، قرب‌الاسناد عبداللّه‌بن جعفر حِمْیَری قمی (متوفی ح 310) در 574 و مصباح المُتَهَجِّد شیخ‌طوسی است (کنتوری، ص 342، 369؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 4، ص 225، ج 5، ص 257، ج 17، ص 68).منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت 1392/1972؛ ابن‌ادریس حلّی، حاشیة ابن‌ادریس علی‌الصحیفة السجادیة، چاپ حسن موسوی خرسان، قم 1387ش؛ همو، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم 1410ـ1411؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌المیزان، چاپ محمد عبدالرحمان مرعشلی، بیروت 1415ـ1417/ 1995ـ1996؛ ابن‌داوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف 1392/1972، چاپ افست قم ]بی‌تا.[؛ ابن‌زهره، غنیة‌النزوع الی علمی الاصول و الفروع، چاپ ابراهیم بهادری، قم 1417؛ ابن‌شهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، تهران 1328ش، چاپ افست قم 1410؛ ابن‌طاووس، کشف المَحَجَّة لثمرة‌المُهْجَة، چاپ محمد حسون، قم 1375ش؛ ابن‌فُوَطی، تلخیص مجمع‌الآداب فی معجم الالقاب، ج 4، قسم 3، چاپ مصطفی جواد، ]دمشق 1965[؛ عبداللّه‌بن عیسیافندی اصفهانی، تعلیقة امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، قم 1410؛ همو، ریاض‌العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم 1401ـ؛ امین؛ مرتضی‌بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، قم 1427؛ محمدمهدی‌بن مرتضی بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالیة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران 1363ش؛ یوسف‌بن احمد بحرانی، لؤلؤة‌البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم ]بی‌تا.[؛ علی‌همت بناری، زندگی و اندیشه‌های ابن‌ادریس، قم 1381ش؛ مصطفی‌بن حسین تفرشی، نقدالرجال، قم 1418؛ محمدبن حسن حرّعاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] 1385[، چاپ افست قم 1362ش؛ احمد حسینی‌اشکوری، تراجم الرجال، قم 1414؛ محمدجوادبن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعدالعلامة، چاپ محمدباقر خالصی، قم 1419ـ1423؛ خوانساری؛ خویی؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 591ـ600ه ، بیروت 1417/1996؛ همو، سیراعلام‌النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ 1988؛ سمعانی؛ شوشتری؛ محمدبن مکی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم 1412ـ1414؛ زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408؛ حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، ]بغداد 1370[، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[؛ محمدباقر صدر، «پیدایش و تطور علم اصول»، حوزه، ش 9 (فروردین 1364)؛ صفدی؛ طبرسی؛ حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، چاپ ابراهیم بهادری، قم 1420ـ1422؛ همو، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم 1412ـ1420؛ علی‌بن حسین علم‌الهدی، رسائل‌الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم 1405ـ1410؛ علی‌بن عبداللّه علیاری تبریزی، بهجة‌الآمال فی شرح زبدة‌المقال، ج 6، چاپ جعفر حائری، تهران 1366ش؛ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، چاپ سنگی نجف 1352ـ1355، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ همو، فوائدالرضویة: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران ?] 1327ش[؛ همو، هدیة‌الاحباب فی ذکر المعروف بالکنی و الالقاب و الانساب، تهران 1363ش؛ اعجاز حسین‌بن محمدقلی کنتوری، کشف‌الحجب و الاستار عن اسماءالکتب و الاسفار، قم 1409؛ محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی‌المقال فی احوال الرجال، قم 1416؛ عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف 1349ـ1352؛ مجلسی؛ جعفربن حسن محقق حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، ج 1 و 2، قم 1364ش؛ خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران 1340ـ1344ش؛ علی‌بن عبیداللّه منتجب‌الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، قم 1366ش؛ محمدعلی مهدوی‌راد، «تطور فقه شیعه و جایگاه سرائر در آن»، آینه پژوهش، سال 1، ش 4 (آذر و دی 1369)؛ محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت 1981؛ حسین‌بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم 1415ـ1420؛ علیرضا هدائی، «ابن‌ادریس حلّی و کتاب السرائر»، مقالات و بررسیها، دفتر 59ـ60 (زمستان 1375).
نظر شما
مولفان
گروه
فقه وحقوق ,
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده