جوز(1)، در عربی، عموماً به معنای میان و وسط (مثلاً مغز برخی دانهها) و بهطور اخص میوه گردو*است. این واژه، معرّب واژه پهلوی gōz( رجوع کنید به فرهوشی، ذیل واژه؛ بهار، ص 384) میباشد ( رجوع کنید به جوالیقی، ص 147؛ فتحاللّه احمد سلیمان، ص83؛ عنیسی، ص22؛ جهینه نصرعلی، ص 114؛ کیا، ص11؛ نیز رجوع کنید به ابراهیمپور، ذیل «گوز») که از قدیم به ادبیات و کتب گیاه ـ داروشناسی عربی راهیافته است (رجوع کنید به اصمعی، ص 36؛ دینوری، ج 1، ص 86 ـ87؛ ابوالخیر اشبیلی، ج 1، ص 144).واژه جوز به تنهایی یا به همراه برخی کلمات به گیاهان گوناگونی اطلاق میشود از جمله:1) جوز: گردو با نام علمی L. Juglans regia (نیز رجوع کنید به گردو*).2) جوز أَرمانیوس: احتمالاً همان گیاه مخلّصه ( Linaria .Mill vulgaris: کتانی تماشایی) متعلق به تیره گل میمونی است ( رجوع کنید به ابنبیطار، 1291، ج 1، ص 177ـ 178؛ همو، 1989، ج 4، ص 141ـ142، که برگهای این گیاه را شبیه کتان دانسته است؛ قهرمان و اخوت، ج 1، ص 107، 277؛ قس د. اسلام، چاپ دوم، تکمله 5 ـ6، ذیل واژه؛ برای خصوصیات ظاهری، ترکیبات و خواص امروزی رجوع کنید به زرگری، ج 3، ص 655ـ 658).3) جوز الارض/ جوز الانهار/ جوزالقَطاه (= گردوی پرنده سنگخوار: طعم آن حالت گَسی موجود در گردو را دارد و پرنده سنگخوار از آن بسیار تغذیه میکند؛ رجوع کنید به ابنبیطار، 1989، ص 264). ابنبیطار (1989، همانجا) قیبَأَا(معرّب((((((() را که دیوسکوریدس (ص 305) توضیح داده، جوزالقَطاه میداند (احتمالاً با نام علمی .L Sedum cepaea متعلق به خانواده ناز؛ رجوع کنید به ابنبیطار، 1989، ص 264، پانویس 146). دیوسکوریدس (همانجا) این گیاه را شبیه بَقْلَةُ الحَمْقاء (خُرْفه:L . oleracea Portulaca) میداند. باتوجه به ظاهر گوشتی و علفی دو گیاه فوق ( رجوع کنید به قهرمان، ج 1، ص 315، ج 2، ص 569)، شاید بتوان همان نام علمی .L S. cepaea را برای این گیاه در نظر گرفت (قس قهرمان و اخوت، ج 1، ص 249، که جوزالقطاه را ذیل کاکنج آوردهاند؛ نیز رجوع کنید به ابوالخیر اشبیلی، ج 1، ص 144؛ ابنبیطار، 1291، ج 1، ص 177).4) جوزُالطِیب/ جوز بویا/ بَوّا/ بُوّا. درختی است دو پایه با نام علمی Houtt. fragrans Myristica متعلق به خانواده Myristicaceae، دارای میوهای گوشتی و گرد به رنگهای زرد لیمویی تا قهوهای روشن که درون آن، دانه روغنی و درشت جوز بویا قرار دارد. این دانه درون پوشش یا غشایی زیبا و شبکهای به رنگ سرخ درخشان قرار دارد که همان زائده بذری دانه است و در کتابهای گیاه ـ داروشناسی سنّتی از آن با نام بسباسه یاد کردهاند ( رجوع کنید به روزنگارتن، ص 308، 314ـ315؛ زرگری، ج 4، ص 316ـ 321). رویشگاه اصلی جوز بویا، جزایر ملوک (جزایر ادویه: جزایری در اندونزی) است. دریانوردان اندونزیایی، این ادویه گرانبها را به چین، هند و سیلان بردند و از آنجا به سمت خطوط تجاری ایران، کشورهای عربی و از طریق توسعه خطوط تجاری قسطنطنیه به روم راه یافت (روزنگارتن، ص 36؛ دایماک و همکاران، ج 3، ص 192ـ 193؛ نیز رجوع کنید به مسعودی، ج1، ص182، 194؛ مارکوپولو، ج 2، ص 272؛ در مورد تاریخچه ورود این دارو به کشورهای مختلف رجوع کنید به روزنگارتن، فهرست، ص 488، ذیل "Nutmeg" ). پلینیوس/ پلینی (23ـ79؛ ج 4، کتاب 12، ص 94ـ95، 108ـ109) گیاه یا ادویهای با نام Cinnamon comacum/ comaco را معرفی کرده است که در ترکیب نوعی مرهم شاهی برای شاهان پارتی بهکار میرفته است. به نظر برخی این گیاه، احتمالاً همان جوز بویا است ( رجوع کنید به همان، ج7، فهرست گیاهان، ص 500، ذیل "Comacum" و احتمالی که روزنگارتن، ص 309 در باب سخن پلینی میگوید).جوز بویا، گرم و خشک است. این دانه، قابض، زداینده کک و مک، خوشبوکننده دهان، مقوی کبد و طحال و معده، مدرّ و تقویتکننده بینایی است (ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 450ـ 451؛ نیز رجوع کنید به هروی، ص 94؛ ابوریحان بیرونی، ص 191؛ ابوالخیر اشبیلی، ج 1، ص 144 ـ 145؛ ابنبیطار، 1291، ج 1، ص 175؛ برای خواص امروزی رجوع کنید به زرگری، ج 4، ص320). دیوسکوریدس (ص 83ـ84) از بسباسه با نام (((((( یاد کرده و آن را قابض و مفید برای قطع خونریزی و زخم امعاء دانسته است (برای دیگر خواص رجوع کنید به ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 443؛ ابنبیطار، 1291، ج 1، ص 93). این گیاه در ایران نمیروید اما دانهاش را که به شکل و اندازه یک گردوی متوسط است در عطاریها با نام جوز یا جوزهندی میفروشند.5) جوز جَندم (معرّب گوز گندم): به اعتقاد برخی، درختی بزرگ با نام علمی L. mangostana Garcinia ، متعلق به تیره Clusiaceae است که در جزایر آنتیل و ملوک میروید. میوههای آبدار و خوراکی این درخت، به بزرگی نارنج و به رنگ بنفشاند و در خوشههایی مجتمعاند. هر میوه دارای تقسیماتی است که درون آنها دانه روغنی جوز جندم وجود دارد ( رجوع کنید به زرگری، ج 1، ص 331؛ برای روایتهای مختلف در باره اسامی علمی رجوع کنید به قهرمان و اخوت، ج 1، ص 107ـ 108). بولس آن را دارای نیروی سردکننده و خشککننده کمی دانسته است ( رجوع کنید به ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 455) برخی دیگر از جمله هروی (ص 93)، ابنبیطار (1291، ج 1، ص 178)، انصاری شیرازی (ص 101)، عقیلی علوی شیرازی (ص 322) و حکیم مؤمن (ص 77) جوز جندم را نوعی گِل یا خاک یا شبیه آن که بر روی سنگها پدیدار میشود دانستهاند و بدون شک منظور آنها نوعی گلسنگ بوده است که امروزه برخی نام علمی این گلسنگ را .Ev esculenta Lecanora میدانند؛ نیز رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص 547).6) جوز رومی: میوه درخت .L nigra Populus (نیز رجوع کنید به صنوبر*).7) جوز السرو: میوه درخت سرو (نیز رجوع کنید به سرو*).8) جوزالطرفاء: میوه درخت گز ( .L Tamarix galica ) (نیز رجوع کنید به گز*).9) جوز القیء: دانهای قیآور از گیاهی که اسامی علمی متفاوتی برای آن ذکر کردهاند از جمله .L Strychnos nux-vomica (برای اسامی علمی رجوع کنید به قهرمان و اخوت، ج 1، ص 108ـ 109). جوز القیء، گرم و خشک است و بلغم و رطوبات را به وسیله قی برطرف میکند و برای فلج و لقوه مفید است (رجوع کنید به هروی، ص 95؛ ابوالخیر اشبیلی، ج 1، ص 147؛ ابنبیطار، 1291، ج 1، ص 176؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 324).10) جوز الماثل رجوع کنید به تاتوره *.11) جوز هندی رجوع کنید به نارگیل*.ابنمیمون (فیلسوف و پزشک یهودی در سده ششم؛ ص43ـ 45)، ابنبیطار (1291، ج 1، ص 176ـ177) و انطاکی (ج 1، ص 126ـ127) به برخی دیگر از انواع جوز اشاره کردهاند اما شاید بتوان گفت ابوالخیر اشبیلی مفصّلترین فهرست را در این باره نوشته است ( رجوع کنید به ج 1، ص 145ـ 148). ماهیت و نام علمی این گیاهان فقط با حدس و گمان قابل تشخیص است، هرچند برخی مؤلفان به تعیین ماهیت این گیاهان پرداختهاند (رجوع کنید به قهرمان و اخوت، ج 1، ص 107ـ109؛ د. اسلام ، همانجا).منابع: محمدتقی ابراهیمپور، واژهنامه فارسی ـ کردی، تهران 1373 ش؛ ابنبیطار، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس فی الادویه المفرده، چاپ ابراهیمبن مراد، بیروت 1989؛ همو، الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، بولاق 1291، چاپ افست بغداد [بیتا.]؛ ابنسینا؛ ابنمیمون، شرح اسماء العقار، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره 1940؛ ابوالخیر اشبیلی، عمده الطبیب، فی معرفه النبات،چاپ محمد عربی خطابی، بیروت 1995؛ ابوریحان بیرونی، الصیدنه؛ عبدالملکبن قریب اصمعی، کتاب النّبات، چاپ عبداللّه یوسف غنیم، قاهره 1392/1972؛ علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قست مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371 ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکره أولی الالباب [ و] الجامع للعجب العُجاب، [قاهره] 1416/1996؛ مهرداد بهار، واژهنامه بندهش، تهران 1345 ش؛ موهوببن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم، چاپ احمد محمدشاکر، [قاهره] 1389/1969؛ جهینه نصرعلی، الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه، دمشق 2003؛ حکیم مؤمن؛ احمدبن داوود دینوری، کتاب النبات، ج 1: حروف ا ـ ز، چاپ ب. لوین، اوپسالا 1953؛ دیوسکوریدس، هیولی الطبّ فی الحشائش و السموم، ترجمه اِصْطِفنبن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس قِرِس، تطوان 1952؛ علی زرگری، گیاهان داروئی، تهران ج 1 و 3، 1368 ش، ج 4، 1369 ش؛ عقیلی علوی شیرازی؛ طوبیا عنیسی، تفسیر الالفاظ الدخیله فی اللغه العربیه، قاهره 1964ـ 1965؛ فتحاللّه احمد سلیمان، الالفاظ الاعجمیه فیالامثال العربیه القدیمه، قاهره [2001]؛ بهرام فرهوشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران 1358 ش؛ احمد قهرمان، کوروموفیتهای ایران: سیستماتیک گیاهی، تهران، ج 1، 1373 ش، ج 2، 1372 ش؛ احمد قهرمان و احمدرضا اخوت، تطبیق نامهای کهن گیاهان دارویی با نامهای علمی، تهران 1383 ش ـ ؛ محمد صادقکیا، واژههای معرب در صراح، تهران 1352 ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ هروی؛William Dymock, C.J.H. Warden, and David Hooper, Pharmacographia Indica , London 1890-1893, repr. Karachi 1972; EI 2 , Suppl ., Fascs. 5-6, Leiden 1982, s.v. "Djawz" (by A. Dietrich); Marco Polo, The book of Ser Marco Polo the Venetian concerning the Kingdoms and marvels of the East , translated and edited with notes Henry Yule, 1871, 3rd. ed. by Henry Cordier, 1903-1920, repr. London 1975; Plinius/ Pliny, Natural history , with an English translation, vol.4, tr. H. Rockham, Cambridge 1968, vol.7, tr. W.H.S. Jones, Cambridge 1966; Frederic Rosengarten, The book of spices , Wynnewood, Penn. 1969.