جواهرنامه، عنوان کلی آثاری در زمینه شناخت، دستهبندی، معرفی و گزارش خواص دارویی کانیها. این آثار، که عموماً به زبانهای فارسی و عربی تألیف شدهاند، امروزه در حیطه دانش کانیشناسی*قرار میگیرند. اته (ج 1، ستون 1499ـ1501) و سلان (ص 499ـ501) نیز آنها را ذیل کانیشناسی معرفی کردهاند. حد فاصل و وجه فارق اینگونه آثار، با تألیفاتی که در زمره آثار «کیمیایی» قرار میگیرند، توجه به کیفیت کانیها و سنگهای قیمتی (جواهرات) و خواص درمانی آنها در کانیشناسی و توجه به چگونگی احتمالی ایجاد دگرگونیهای کیفی مواد در کیمیا *(علم الصنعه) است. بر این اساس، برای نمونه در یکی از مهمترین جواهرنامهها به زبان عربی، یعنی الجماهر فی الجواهر، تألیف ابوریحان بیرونی، در باره طلا و نقره، فلزات و انواع آنها گزارش مفصّلی وجود دارد ( رجوع کنید به ص 382ـ 398)، ولی به نوشته ابنندیم (ص 417)، اهل صنعت (کیمیاگران) کسانی هستند که میکوشند طلا و نقره را جز از اصل آنها به دست آورند.بخش اصلی آثار مربوط به سنگهای قیمتی (جواهرات) و کانیها با عنوان جواهرنامه یا کتاب الجواهر معرفی شدهاند. بخش دیگر اینگونه آثار با عنوان الاحجار یا کتابالاحجار معرفی شدهاند ( رجوع کنید به ادامه مقاله). پس از ورود مغولان به ایران، در قرن هفتم چند رساله با عنوان تنسوخ یا تنسوق یا تنکسوقنامه در معرفی کانیها و خواص دارویی و درمانی آنها در زبان فارسی تألیف شد (در باره این رسالهها رجوع کنید به ادامه مقاله). در میان علوم دوره اسلامی، علمالجواهر از فروع علوم طبیعی، و در کنار علمالمعادن که به بررسی فلزات میپرداخت، به بررسی جواهر اختصاص داشت. در قرن چهارم، شعیابن فریغون (ص 144) معرفت جواهر را در دو بخش جواهر سُفلی و جواهر عُلوی، یکی از فروع فلسفه طبیعی دانسته و آنها را در کنار دانش پزشکی آورده است. طاشکوپریزاده (قرن دهم؛ ج 1، ص 308) نیز علمالجواهر را به دو بخش تقسیم نموده است: شناسایی جواهر معدنی زمینی چون الماس و یاقوت، و جواهر دریایی چون مرجان و مروارید (نیز رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 1، ستون 611، که عیناً نوشتههای طاشکوپریزاده را در توضیح علمالجواهر ذکر کرده است). به نوشته قلقشندی (ج 2، ص 97ـ 98) در قرن نهم، منشیان به حداقلی از آگاهی در باره نفیسترین سنگها احتیاج داشتند تا بتواند آنها را از یکدیگر تمیز دهند. او (همانجا) بهترین کتاب در این زمینه را کتاب تیفاشی*( رجوع کنید به ادامه مقاله) دانسته است.با توجه به اشتراکهای موضوعی جواهرنامهها با آثار پزشکی، داروشناسی و گیاه ـ داروشناسی، گاه تشابهات و نزدیکیهایی بین این آثار دیده میشود. از دیگر سو، این اشتراک موضوعی باعث شده است تا پارهای از نخستین آگاهیهای دانشمندان دوره اسلامی در باره خواص دارویی کانیها، نه در کتابهای جواهر و احجار، که در آثار داروشناسی یافت شود. یکی از مهمترین این آثار کتاب هیولی الطبّ فیالحشائش و السموم، ترجمه عربی کتاب دیوسکوریدس*، است که در آن نزدیک به یکصد کانی شرح داده شده است ( رجوع کنید به ص 399 به بعد).به طور کلی، در باره کانیها و سنگهای قیمتی، آثار موجود بر دو دستهاند: آثاری که فقط بخش یا بخشهایی از آنها در باره این موضوع است، و آثاری که به کانیها اختصاص دارند، که یا ترجمهاند (از یونانی، عربی و دیگر زبانها) یا تألیف.جواهرنامههای عربی. از جمله آثار دسته نخست، رساله نوزدهم از مجموعه رسائل اخوانالصَّفا(تألیف قرن چهارم) است که در آن به چگونگی تکوین اینگونه کانیها پرداخته شده (رجوع کنید به ج 2، ص 87 ـ119) و در باره چند نمونه از مهمترین آنها، از جمله زمرد و زبرجد (همان، ج2، ص109)، گزارشی آمده است. ظاهراً این بخش از رسائل اخوانالصّفا مفصّلترین نوشته در باره «جواهر» در میان دسته نخست از آثار عربی است. از دیگر آثار این دسته، فصل چهارم کتاب المرشد الی جواهرالاغذیه و قُوی المفردات من الادویه نوشته ابوعبداللّه محمدبن سعید تمیمی (زندگی در قرن چهارم) و فصل 49 از کتاب اُنموزجُ العلوم طِباقاً للمفهوم است (در باره این کتاب رجوع کنید به آلوارت، ج 1، ص25ـ26).از مجموعه آثار دسته دوم به زبان عربی، از لحاظ تاریخی، نخست آثار ترجمه شده از نویسندگان یونانی یا منسوب به آنها اهمیت دارند. نخستین اثر، کتاب خواصالاحجار و نقوشها منسوب به هرمس است (در باره این کتاب رجوع کنید به همان، ج 5، ص 491ـ492؛ سزگین، ج 4، ص 39ـ40). همچنین است کتابالاحجار*یا کتاب نعت الاحجار ارسطو ( رجوع کنید به ریتر، ص 2ـ3) که متن سریانی آن نیز وجود داشته است ( رجوع کنید به سزگین، ج 4، ص 103). به افلاطون نیز جواهرنامه ای منسوب است که تنها ترجمه فارسی آن باقی مانده است (رجوع کنید به ادامه مقاله). از میان آثار موجود به زبان عربی، کهنترین جواهرنامه، کتابالجواهر و الاحجار یا کتابالاحجار و الخِرَز و منافعِها تألیف عطارد بن محمدحاسب*، منجم بغدادی (متوفی 206) است و به نوشته عماد عبدالسلام رئوف (ص 73)، کتاب خواصالاحجار حنینبن اسحاق (در باره این کتاب رجوع کنید به سلان، ص 500) عملاً تحریری از کتاب عطارد، به جز مقدمه آن، است. عماد عبدالسلام رئوف (ص 73ـ97) بسیاری از شباهتهای متنی- تصویری این دو کتاب را نشان داده است. جواهرنامه کهن دیگر، کتابالاحجار کِندی (متوفی 256) میباشد که موجود است (رجوع کنید به ششن، ص 707ـ 708). تقریباً مقارن تألیف کتاب کندی، یحییبن ماسویه (متوفی 243) کتابالجواهر و صفاتها را در معرفی 21 مادّه کانی نوشت. همچنین رساله کوتاهی از جابربن حیان*با عنوان کتابالاحجار موجود است (رجوع کنید به سزگین، ج 4، ص 235).حسنبن احمد، مشهور به ابنحائک (متوفی 334)، کتاب الجوهرتین العتیقتین المائعتین من الصفراء و البیضاء را نوشت (برای آگاهی از فصول کتاب رجوع کنید به سترستین، ص 96ـ 98) که در آن به تفصیل به بررسی طلا و نقره پرداخته است ( رجوع کنید به ابنحائک، ص 15 ـ 65). از صاحببن عباد (متوفی 385) نیز اثری با عنوان کتابالاحجار موجود است (ششن، ص 533). در قرن چهارم، ابوجعفر احمدبن ابراهیمبن خالد جزار قیروانی (مشهور به ابن جزار، متوفی 369) کتابالاحجار را تألیف کرد که به جز نقلقولهایی از آن در چند کتاب، چیز دیگری از آن نمانده است ( رجوع کنید به سزگین، ج 3، ص 306).مشهورترین اثرِ قرن پنجم، کتابالجماهر فیمعرفه الجواهر ابوریحان بیرونی است ( رجوع کنید به بیرونی*، ابوریحان، بخش 5: کانیشناسی). در قرن ششم، محمدبن عبدالملکبن زهر (متوفی 595)، از خاندان ابنزهر*، تفسیر مختصر منافعالاحجار لارسطاطالیس را تألیف کرد که از آن نسخهای موجود است (رجوع کنید به ششن، ص 741).در اوایل قرن هفتم، شهابالدین ابوالعباس تیفاشی اثر مشهور خود را در معرفی سنگهای گرانبها، با عنوان ازهارالافکار فی جواهرالاحجار، تألیف کرد. این کتاب اثر مهمی در جواهرنامههای پس از خود گذاشت، به گونهای که برای مثال، جواهرنامه بیلکبن محمد قبچاقی، کنزالتجار فی معرفه الاحجار (تألیف 681)، عملاً تحریر جدیدی از کتاب تیفاشی است (رجوع کنید به بیلک قبچاقی*). در اواخر قرن هفتم، عزالدین ابراهیم سویدی *کتاب خواصالاحجار من الیواقیت و الجواهر را تألیف کرد (در باره این کتاب رجوع کنید به آلوارت، ج 5، ص 491؛ نیز رجوع کنید به ششن، ص 84). مهمترین جواهرنامه قرن هشتم نخبالذخائر فی احوال الجواهر، تألیف ابناکفانی*(متوفی749)، است. در همین قرن، شمسالدین محمدبن محمد دمشقی رساله فی الاحجار را تألیف کرد ( رجوع کنید به ششن، ص 522).مهمترین جواهرنامه قرن نهم المقاصد السنیه لمعرفه الاجسام المعدنیه ، تألیف تقیالدین احمدبن علی مَقریزی*، تألیف در 821 است ( رجوع کنید به دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ج10، ص 1709). کتاب مجهولالمؤلفی نیز به نام ریاضه الافکار فی خواصالجواهر و الاحجار وجود دارد که در همین قرن نوشته شده است(رجوع کنید به سلان، ص500 ـ501). دیگر جواهرنامه این قرن دُرّ الانوار فی اسرار الاحجار، تألیف عیسی مرجوشی، است (رجوع کنید به جوهری نیشابوری، پیوست 1، ص 38). همچنین، جلالالدین سیوطی المقاله الیاقوتیه فی انواع الجواهررا تألیف کرده است(رجوع کنید به همانجا).مهمترین جواهرنامه قرن دهم معدن الجواهر فی معرفه الجواهر، تألیف حسینبن علی بیهقی، میباشد که به چاپ نیز رسیده است (چاپ محمدعیسی صالحیه، کویت 1985).از قرن یازدهم، این جواهرنامهها را میشناسیم: تحلیه البصائر للتمشیه علی الجواهر، تألیف احمد شناوری (متوفی 1025؛ رجوع کنید به جوهری نیشابوری، پیوست 1، ص 39)؛ جواهرنامهای مجهولالمؤلف به نام سرّالاسرار فی معرفه الجواهر(سلان، ص 501)؛ و قَطْفالازهار فی خصائصالمعادن و الاحجار از احمدبن عوض مغربی (ابنماسویه، مقدمه عماد عبدالسلام رئوف، ص 5، پانویس 1).یکی از آخرین جواهرنامههای موجود عربی، الاحجار و المعدنیات تألیف حاج احمدخان سرتیپ کبابی شیرازی است که در قرن سیزدهم در ایران تألیف شده است (رجوع کنید به دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ج 17، ص 359). از تاریخ تألیف این جواهرنامهها خبری نداریم: جواهرالاسرار فی معارفالاحجار از شیخ علاءالدین قمری (همان، ج 8، ص 743)، کتاب اللا´لی المضیه فی خواصالجواهر و الاحجار الملوکیه از مؤلفی ناشناس (سلان، ص500) و نزهه الابصار فی خواصالاحجار از مؤلفی ناشناس (ششن، ص 921).جواهرنامههای فارسی. آثار فارسی متعددی وجود دارد که بخشهایی از آنها به معرفی و شناسایی سنگهای گرانبها اختصاص یافته است، از جمله طبیعیات دانشنامه علائی تألیف ابنسینا (ص 73ـ77)، فرّخنامه تألیف جمالی یزدی (تألیف اواخر قرن ششم؛ ص 188ـ209)، جامعالعلوم فخرالدین رازی (ص 319ـ324) و نوادرالتبادر لتحفه البهادر از شَمسالدین دُنیسری (ص 151ـ163).آثاری که به زبان فارسی، از قرن نهم به بعد در شبهقاره هند و پاکستان در باره جواهرات و جواهرنامهها پدید آمد، به مراتب بیش از آن چیزی است که تا پیش از آن در زبان فارسی موجود بود. از جمله متون چند دانشی این دوره، که بخش بزرگی از آنها به سنگهای گرانبها اختصاص دارد، جواهرالعلوم همایونی است که محمدفاضلبن علی سمرقندی آن را در دوران پادشاهی همایون بابری و در حدود 962 تألیف کرده است (عبدالمقتدر، ج 9، ص 144ـ150). مهمترین اثر در گروه آثار چند دانشی، که بزرگترین حجم را به این موضوع اختصاص داده، گنج بادآورده صاحبقرانی تألیف حکیم اماناللّهخان کابلی (متوفی 1046) است (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3662). کتاب دیگر در این زمینه، عقول عَشره از محمد براری امیبن جمشیدبن جباری، تألیف 1047 (در دوران حکومت شاه جهان) میباشد (عبدالمقتدر، ج 9، ص 169ـ170). در چند کتاب دیگر نیز بخشهایی در باره سنگهای گرانبها وجود دارد که البته از تاریخ تألیف آنها خبر نداریم ( رجوع کنید به دانشپژوه، 1339 ش، ص 228ـ231؛ اته، ج 1، ستون 1292ـ1293).در میان آثاری که اختصاصاً برای معرفی سنگهای قیمتی تألیف شدهاند، یکی احجار هرمس است که عیناً ترجمه فارسی خواصالاحجار و نقوشها منسوب به هرمس میباشد (برای آگاهی از این ترجمه فارسی رجوع کنید به دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ج 8، ص 46ـ50؛ نیز رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3806). ترجمه فارسی متنی منسوب به افلاطون با عنوان جواهرنامه نیز امروزه در دست است، اگرچه از متن واسط، که قاعدتاً باید به زبان عربی باشد، اطلاعی نیست ( رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3816). کهنترین اثر فارسی در باره جواهرات، مقالهای از نصربن یعقوب دینوری، دانشمند و نویسنده قرن چهارم، بوده که ابوریحان بیرونی (ص 103) بهصراحت به فارسی بودن آن اشاره کرده است.کهنترین جواهرنامه فارسی موجود، که اختصاصاً به معرفی سنگهای گرانبها پرداخته، جواهرنامه نظامی است (رجوع کنید به جواهرنامه نظامی*). از ازهارالافکار تألیف تیفاشی*، که حدود نیم قرن پس از جواهرنامه نظامی تألیف شده است، ترجمهای فارسی از مترجمی نامعلوم وجود دارد (ایوانوف ، ص 748؛ استوری ، ج 2، بخش 3، ص 449). در تمامی این جواهرنامهها و نیز جواهرنامههایی که پس از این به فارسی تألیف شدهاند، نقلقولی از الجماهر بیرونی دیده میشود (رجوع کنید به دانشپژوه، 1353 ش، ص 119ـ127).دو جواهرنامهای که با نام تنسوخنامه به فارسی تألیف شدهاند، متعلق به قرن هفتماند. یکی، تنسوخنامه ایلخانی از نصیرالدین طوسی و دیگری، تنکسوقنامه رشیدالدین فضلاللّه همدانی (در باره این کتاب رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، مقدمه مینوی، ص 1ـ10). عرایسالجواهر و نفایسالاطایب*، نوشته ابوالقاسم عبداللّه کاشانی، متعلق به پایان قرن هفتم و آغاز قرن هشتم است (چاپ ایرج افشار، تهران 1345 ش؛ نیز رجوع کنید به تنسوخنامه ایلخانی*). شگرفنامه ایلخانی (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3866) جواهرنامه دیگری است از مؤلفی مجهول و احتمالاً متعلق به دوره ایلخانان. در اوایل قرن نهم، حاجیزین عطار جواهرنامه خود را تألیف کرد ( رجوع کنید به همان، ج 5، ص 3818). به نظر میرسد جواهرنامه منسوب به زینالدین محمد جامی (رجوع کنید به همان، ج 5، ص 3816)، همین کتاب باشد. دیگر جواهرنامه قرن نهم، گوهرنامه تألیف محمدبن منصور دشتکی (چاپ شده در فرهنگ ایران زمین ، ج 4) است.محمداشرف حسینی رستمداری در قرن دهم جواهرنامه همایونی را به نام ظهیرالدین محمد بابر و پسرش همایون تألیف کرد (در باره این کتاب رجوع کنید به عبدالمقتدر، ج 11، ص 83 ـ84؛ نیز رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3821). جواهرنامه حکیم محمدبن مبارک قزوینی نیز در همین قرن تألیف شد (رجوع کنید به استوری، ج 2، بخش 3، ص 452؛ منزوی، ج 5، ص 3819). معرفت جواهر از محمد دایم احتمالاً در اوایل قرن یازدهم تألیف شده است (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3919). در قرن یازدهم، رشیدای عباسی مهمترین مثنوی زبان فارسی را در باره سنگهای گرانبها با نام جواهرالاسرار در هشت باب و سه هزار بیت سرود (رجوع کنید به همان، ج 5، ص 3815). در این قرن، همچنین تعدادی از مهمترین جواهرنامههای فارسی، در شبهقاره هند تألیف شدند، که عبارتاند از: مجموعه الصنایع از میریحیی یا حکیم فیلسوف مغربی (عبدالمقتدر، ج 11، ص 84- 85؛ اته، ج 1، ستون 1501 ـ 1503)، تکمیلالصناعه (احتمالاً) از مؤلفی نامعلوم (عبدالمقتدر،ج 9، ص 176)، گوهرشناسی از نجمالدین اسکندر حسینی آملی ( رجوع کنید به منزوی، ج5، ص3910) و جواهرنامه حزین لاهیجی (همان، ج 5، ص 3817).از جواهرنامههایی که پس از قرن یازدهم تألیف شدهاند، باید از جواهرنامه معینالدین رفیع (رجوع کنید به همان، ج 5، ص3820)، جواهرنامه امینالدینخان حسینی هروی (همان، ج 5، ص 3814) و معرفه الجواهر از محمد باقربن محمدکاظم شریف کاخْکی (همان، ج 5، ص 3919) یاد کرد. جواهرنامه های متعددی نیز وجود دارد که از نام مؤلف آنها اطلاعی در دست نیست (برای گزارشی در باره آنها رجوع کنید به همان، ج 5، ص3820ـ 3821؛ دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ج 9، ص 854؛ اته، ج 1، ستون 1500). چند نسخه خطی از جواهرنامهای مجهولالمؤلف با ساختاری در دوازده باب باقی مانده است که تألیف آن را گاه به ابوالبرکات نیشابوری (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3820) و گاه به خواجه نصیرالدین طوسی (رجوع کنید به بینش، ص 188ـ190) نسبت دادهاند.تا تألیف کتابهایی براساس دانش جدید جواهرشناسی در ایران، دو کتاب دیگر نگاشته شد: نخست، جواهرنامه یا احجار گرانبها تألیف شخصی فرانسوی به نام رامبوسن که محمدکاظم، از شاگردان مدرسه دارالفنون تهران، آن را به فارسی ترجمه کرد ( رجوع کنید به افشار و دانشپژوه، ج 2، ص 196ـ197؛ منزوی، ج 5، ص 3819ـ3820)؛ دوم، جواهرنامه تألیف عباس اقبال آشتیانی ( رجوع کنید به افشار، ص 277).منابع: ابنحائک، الجوهرتین العتیقتین المائعتین من الصفراء و البیضاء، نسخه خطی کتابخانه اوپسالا سوئد، ش 204، لوح فشرده تهیه شده در کتابخانه اسکندریه مصر، 1425/2005، موجود در کتابخانه بنیاد دایره المعارف اسلامی؛ ابنسینا، طبیعیات دانشنامه علائی، چاپ محمد مشکوه، تهران 1353 ش؛ ابنماسویه، کتابالجواهر و صفاتها، چاپ عماد عبدالسلام رئوف، قاهره 1976؛ ابنندیم (تهران)؛ ابوریحان بیرونی، الجماهر فیالجواهر، چاپ یوسفالهادی، تهران 1374 ش؛ اخوانالصفا، رسائل اخوانالصَّفاء و خلاّ نالوفاء ، چاپ عارف تامر، بیروت 1415/1995؛ ایرج افشار، « [در باره] رساله جواهر عباس اقبال آشتیانی»، رهآورد، ش 45 (پاییز 1376)؛ ایرج افشار و محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابهای خطی کتابخانه ملی ملک ، ج 2، تهران 1354 ش؛ تقی بینش، « [ در باره] جواهرنامه خواجه نصیرالدین طوسی»، در نسخههای خطی: نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، دفتر 2، زیرنظر محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران 1341 ش؛ مطهربن محمد جمالی یزدی، فرّخنامه: دائره المعارف علوم و فنون و عقائد ، چاپ ایرج افشار، تهران 1346 ش؛ محمدبن ابیالبرکات جوهری نیشابوری، جواهرنامه نظامی ، چاپ ایرجافشار، با همکاری محمدرسول دریاگشت، تهران 1383 ش؛ حاجیخلیفه؛ محمدتقی دانشپژوه، « الجماهر بیرونی و تأثیر آن در جواهرنامههای فارسی»، در یادنامه بیرونی: مجموعه سخنرانیهای فارسی، [تهران]: شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، [1353 ش]؛ همو، فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده ادبیات، تهران 1339 ش؛ همو، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران، ج 8 ، 1339 ش، ج 9، ج 10، 1340 ش، ج 17، 1364 ش؛ محمدبن ایوب دُنیسری، نوادر التبادر لتحفه البهادر ، چاپ محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران [? 1350 ش]؛ دیوسکوریدس، هیولی الطبّ فیالحشائش و السموم ، ترجمه اِصْطِفَنبن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس تِرِس، تطوان 1952؛ رشیدالدین فضلاللّه، تنکسوقنامه، یا، طب اهل ختا ، چاپ عکسی از نسخه خطی مجموعه ایاصوفیه، ش 3596، تهران 1350 ش؛ رمضان ششن، مختارات منالمخطوطات العربیه النادره فی مکتبات ترکیا ، استانبول 1997؛ شعیابن فریغون، جواهرالعلوم ، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه طوپقاپیسرای استانبول، مجموعه احمد ثالث، ش 2768، فرانکفورت 1405/1985؛ احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، کتاب مفتاحالسعاده و مصباحالسیاده ، ج 1، حیدرآباد، دکن 1397/1977؛ عماد عبدالسلام رئوف، دراسات فی علم الاحجار الکریمه عندالعرب ، بغداد 1425/2004؛ محمدبن عمر فخررازی، جامعالعلوم ( ستّینی )، چاپ علی آلداود، تهران 1382 ش؛ قلقشندی؛ احمد منزوی، فهرستواره کتابهای فارسی ، تهران 1374 ش ـ ؛ـ Abdul Muqtadir, Catalogue of the Arabic and Persian manuscripts in the Oriental Public Library at Bankipore , Patna, IX , 1925, XI,1927; W. Ahlwardt, Verzeichniss der arabischen Handschriften der koniglichen Bibliothek zu Berlin , Berlin 1887-1899; Hermann Ethe, Catalogue of Persian manuscripts in the Library of the India Office, Oxford 1903-1937; Vladimir Ivanov, Concise descriptive catalogue of the Persian manuscripts in the collection of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta 1985; Helmut Ritter, "Orientalische Steinbucher", Istanbuler Mitteilungen , vol.3 (1935); Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden 1967- ; M.Le Baron de Slane, Catalogue des manuscrits arabes, Paris 1883-1895; Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio-bibiographical survey , vol.2, pt. 3, Leiden 1977; Karl Vilhelm Zettersteen, Die arabischen, persischen und turkischen Handschriften der Universitatsbibliothek zu Uppsala , Uppsala 1930.