جواهرات سلطنتی، مجموعهای از جواهرات گرانبها در بانک مرکزی ایران. حکومتها در ایران همواره به گردآوری طلا، نقره، سنگهای قیمتی و ساختن تخت، تاج و زینتآلات از آنها میپرداختند. گرچه داستانهای بسیاری در باره گنجینههای گرانبهای دوره ساسانیان (مانند تخت *خسروپرویز و فرش بهارکسری*) وجود دارد، گزارشهای روشنی در باره جواهرات دربارهای ایران در دست نیست و تنها اطلاعاتی از دوره صفوی به بعد باقی مانده که اغلب بر اساس سفرنامه سیاحان خارجی است. به نوشته شاردن (ج 7، ص 485ـ492) در زمان شاه سلیمان اول گنجینه جواهرات سلطنتی در قلعه طبرک * نگهداری میشد و از جمله عبارت بود از سلاحها و جامههای جنگی و پوششهای بسیار نفیس اسب، ساعت، میز، کره جغرافیایی، عینک، دوربین که بازرگانان، بزرگان و پادشاهان چین و برخی دولتهای اروپایی چون ایتالیا و آلمان آنها را اهدا کرده بودند و جواهراتی چون فیروزه، آیینههای مزین به سنگهای قیمتی و ظروف نفیس.پس از هجوم افغانها به ایران بسیاری از نفایس و جواهرات دربار صفوی غارت شد، اما نادرشاه قسمت عمدهای از آنها را پس گرفت و تاج شاهی نیز پس از فرار اشرف افغان، دوباره به دست ایرانیان افتاد ( رجوع کنید به تاج * ). همچنین غنایم جنگی نادرشاه در حمله به هندوستان بر مقدار جواهرات سلطنتی افزود که از آن میان میتوان به الماس کوه نور و تخت طاووس اشاره نمود (رجوع کنید به هدایت، ج 8، ص 551؛ مینورسکی، ص 70ـ 71؛ نیز رجوع کنید به تخت *). پس از مرگ نادر (1160)، سرداران وی، از جمله احمدبیگ افغان، خزانه شاهی را که از هند به کلات حمل میشد، تصرف نمودند (گلستانه، ص16ـ17؛ هدایت، ج 9، ص 25). یکی از جواهراتی که در این غارت به دست احمدبیگ افتاد، الماس کوه نور بود که از این زمان از ایران خارج شد (فرهنگ، ج 1، قسمت 1، ص 104). علیقلیخان، برادرزاده نادر، که به نام علیشاه عادل مدعی سلطنت شده بود، خزاین نادرشاه را از کلات به مشهد منتقل کرد ولی این گنجها به سبب اسراف وی، در زمان کوتاهی رو به کاستی نهاد(رجوع کنید به گلستانه، همانجا؛ استرآبادی، ص 428، 432). پس از آن نیز بارها جواهرات سلطنتی غارت شد، چنانچه در زمان شاهسلیمان دوم بیش از پنج هزار تومان اسباب طلا و نقره در خزانه باقی نمانده بود (مرعشی صفوی، ص 123). پس از خلع شاهسلیمان دوم نیز خزانه غارت شد (همان، ص 142). ظاهراً مقداری ازاین نفایس و جواهرات را میرعلمخان خُزَیمَه، وکیلالدوله شاهسلیمان، جمع آورد که قسمتی از آن، از جمله الماسهای دریای نور و تاج ماه، به تدریج به محمدحسنخان قاجار منتقل شد (نامی اصفهانی، ص 52؛ هدایت، ج 9، ص 26). این جواهرات پس از قتل محمدحسنخان قاجار در 1171، به کریمخان زند منتقل شد (نامی اصفهانی، ص 88). قسمتی از نفایس به جا مانده نیز در تصرف شاهرخمیرزا، نواده نادرشاه، و در مشهد بود که بعدها با حمله آقامحمدخان قاجار در 1210 به خراسان، به دست خاندان قاجار افتاد (اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1433). پس از مرگ کریمخان زند در 1193، آقامحمدخان قاجار در گیرودار رسیدن به سلطنت، اموال مغلوبین، از جمله لطفعلیخان، را که بیشتر از دستبردهای آنان به خزانه نادرشاه گردآمده بود، در اختیار گرفت (اعتضادالسلطنه، ص 43) که از جمله جواهرات، سه الماس مشهور بود: دریای نور، تاج ماه و الماس اکبرشاهی (هدایت، ج 9، ص260؛ قس خاوری شیرازی، ج 1، ص40؛ سپهر، ج 1، ص 18، 71، که از دو قطعه نام بردهاند؛ برای اطلاع بیشتر در باره دریای نور رجوع کنید به «دریای نور»، ص68ـ69). پس از قتل آقامحمدخان (ذیحجه 1211)، بار دیگر مقداری از جواهرات سلطنتی به تاراج رفت ( رجوع کنید به خاوری شیرازی، ج 1، ص 46؛ هدایت، ج 9، ص 304؛ اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1437)، اما فتحعلیشاه قاجار دوباره آنها را به دست آورد (خاوری شیرازی، ج 1، ص60). تاج مکلّل پادشاهی، بازوبندهای الماس و شمشیر و خنجر جواهرنشان از جمله جواهراتی بود که وی در مراسم تاجگذاری در 1212 از آن استفاده کرد (هدایت، ج 9، ص 320؛ سپهر،ج 1، ص 91). پس از آن و با تثبیت وضع سیاسی ایران، فتحعلیشاه به جمعآوری و تنظیم جواهرات سلطنتی پرداخت و درواقع گنجینه جواهرات سلطنتی، در دوره فتحعلیشاه پایهگذاری شد. او هدایای نمایندگان و سفیران خارجی را نیز به این جواهرات افزود ( رجوع کنید به خاوری شیرازی، ج 1، ص 294، 333ـ 334؛ اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1502). همچنین ناپلئون بناپارت و تیپوسلطان * هدایایی به دربار ایران فرستادند که همراه با هدایای امیران و بزرگان ایران به دربار، در زمره جواهرات سلطنتی قرار گرفت. از جمله، هزاران قطعه الماس و زمرد و یاقوت و لعل که عباسمیرزا در 1217 تقدیم دربار کرد (رجوع کنید به خاوری شیرازی، ج 1، ص 129؛ اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1465). در 1226، دفینهای ظاهراً از دوره مغولان کشف و به خزانه سلطنتی منتقل شد که عبارت بود از جقه (تاج یا زیور تاج مانند کلاه) و کمربندی از طلا با ریزدانههای لعل و زمرد و فیروزه، یک قبضه خنجر زرین، زین مطلاّ ، جام زرین مرصع به لعل و فیروزه، یک بند شمشیر طلای مزین به چند دانه لعل و مروارید (خاوری شیرازی، ج 1، ص 339ـ340؛ اعتمادالسلطنه، ج3، ص1503). از جمله جواهرات گنجینه سلطنتی، تخت طاووس و نیز تخت نادری است که از آثار نفیس هنری دوره فتحعلیشاه است. تخت نادری سالها در موزه کاخ گلستان بود و اکنون، همانند تخت طاووس، در خزانه بانک مرکزی ایران نگهداری میشود ( رجوع کنید به خاوری شیرازی، ج 1، ص 70ـ 71؛ نیز رجوع کنید به تخت * ).در دوره فتحعلیشاه، خزانه جواهرات در اندرونی بود و مسئولیت ثبت و ضبط آن را بانوان معتمد فتحعلیشاه بر عهده داشتند؛ از جمله مهدعلیا مادر فتحعلیشاه و سپس گلبدنباجی، از ندیمان مهدعلیا، که بعدها به همسری شاه در آمد و لقب خازنالدوله گرفت (سپهر، ج 1، ص 555؛ احمدمیرزا قاجار، ص 29). محمدشاه نیز در حفظ و حراست از جواهرات سلطنتی کوشا بود. وی با آنکه در دوره سلطنت، به سبب قشونکشیهای متعدد، هزینههای گزافی را متحمل شده بود، بر مقدار جواهرات سلطنتی افزود (احمدمیرزا قاجار، ص 124، 179ـ180). در دوره ناصرالدینشاه نیز بر مقدار این جواهرات افزوده شد، بهطوری که لرد کرزن (ج 1، ص 318) تنها تخت طاووس را حدود صد و شصت میلیون و پانصد هزار لیره انگلیسی برآورد کرده است. در این دوره، به دستور شاه، صورتبرداری و تهیه فهرست از اموال سلطنتی آغاز شد (بیانی، ص 111) و کرهای جواهرنشان در 1291 به دست جواهرسازان ایرانی، به سرپرستی ابراهیم مسیحی، از طلا و الماس و جواهرات رنگارنگ بالغ بر 366 ، 51 قطعه، بر روی پایهای تماماً طلا و آراسته به جواهر ساخته شد (بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران،ص 41؛ ملکی، ص 50).در 1309، در پی سرقتی، به دستور ناصرالدینشاه جواهرات را از تالار جمعآوری و آنها را در 34 صندوق به خزانه اندرونی منتقل کردند و از آن پس درِ خزانه پیوسته به مهرشاه، صدراعظم، وزیر مالیه، وزیر دربار و وزیر بیوتات ممهور میشد (بیانی، ص 117).در دوره مظفرالدینشاه، از موجودی طلای خزانه معادل یکصد و دوازده هزار مثقال برای دادن قروض به بانک شاهی سکه زده شد و روکش طلای 21 صندلی ذوب و به مصرف احتیاجات قشون رسید، اما مظفرالدینشاه تمامی جواهراتی را که در زمان ولیعهدی گردآورده بود، همچنین جواهرات خریداری شده از اروپا و نیز پیشکشهای صدراعظمها و شاهزادگان و رجال و حکام ولایات را تحویل خزانه داد (همان، ص 118).در 1315، تمامی جواهرات و نفایس سلطنتی با تشریفات خاصی به موثقالملک تحویل داده شد که فهرست آنها موجود است (همان، ص 121).محمدعلیشاه نخستین پادشاهی بود که به جواهرات سلطنتی دستبرد زد. او مقداری از این جواهرات را در بانک روس و نزد جواهرفروشان به گرو گذاشت و نیز در جریان پناهندگی به سفارت روس، صندوق سر به مهر دیگری را از دربار خارج کرد، اما پس از مذاکرات و با میانجیگری دو دولت انگلیس و روسیه آنان را بازگرداند. در دوره سلطنت احمدشاه، خزانه دست نخورده باقی ماند ( رجوع کنید به «هزینه رویداد میدان توپخانه»، ص 63؛ بیانی، ص 126). رضاشاه پهلوی برای تاجگذاری خود دستورِ ساخت تاجی جدید از جواهرات خزانه را صادر کرد که به تاج پهلوی معروف شد ( رجوع کنید به تاج * ).در سالهای 1307 و 1308 ش، به فرمان وی تمام جواهرات خزانه را جواهرفروش فرانسوی، بوشرون ، با حضور هیئتی به ریاست حسین سمیعی، ادیبالسلطنه، ارزیابی کرد (بیانی، ص 127؛ ملکی، ص 47).در 1316 ش، بر اساس قوانین مصوب مجلس شورای ملی، مقداری از جواهرات سلطنتی به بانک ملی منتقل شد و در 21 اسفند 1318 جزو پشتوانه اسکناس و تحتنظر مستقیم هیئتنظارت اندوخته اسکناس قرار گرفت ( رجوع کنید به ایران. قوانین و احکام، ص 57 ـ 58؛ بیانی، ص 129).در 1320 ش، جواهرات خاصه سلطنتی، که در کاخ گلستان نگهداری میشد، از جمله تاج پهلوی، جقه دریای نور، کمربند طلای تخمه زمرد، زمرد نادری، زمرد هندی، لعل منقور، دو قداره و دو عصا و یک تفنگ مرصع، در بانک ملی به امانت گذاشته شد (بیانی، همانجا). پس از تبعید رضاشاه، شمشیر و بند شمشیر مرصع به الماس برلیانِ تقدیمی شیخ خزعل، چوگان طلای مرصع به الماس تقدیمی اهالی آذربایجان، و دو قداره مرصع اهدایی دولتهای روسیه و ترکیه نیز ضمیمه جواهرات سلطنتی شد (همان، ص 130؛ بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، ص 12، 18).در دوره محمدرضا پهلوی نیز این جواهرات، همچنان در بانک ملی بود و در 7 خرداد 1323 برخی اشیای تاریخی و قطعات مهم، ظاهراً به پیشنهاد ابوالحسن ابتهاج، رئیس بانک ملی (ملکی، همانجا)، و در اول مهر همان سال جواهرات خاصه سلطنتی به نمایش گذاشته شد و از آن زمان به بعد این جواهرات نیز تحت نظر هیئت نظارت اندوخته اسکناس قرار گرفت (بیانی، ص 131).در 1330 ش، جواهرات اختصاصی اشرف و شمس پهلوی به بانک منتقل شد. همچنین فوزیه و ثریا (همسران سابق محمدرضا شاه) نیز، قبل از مسافرت، تمامی جواهرات اختصاصی خود را به خزانه جواهرات سلطنتی تحویل دادند (همان، ص 132). بعدها تاجهایی که محمدرضا پهلوی و فرح دیبا در مراسم تاجگذاری در آبان 1346 بر سر گذاشتند، نیز به این مجموعه افزوده شد (رجوع کنید به ملکی، ص 50).پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1357 ش)، این جواهرات به نام جواهرات ملی شناخته و اکنون در موزه بانک مرکزی ایران نگهداری میشود. خزانه فعلی جواهرات در 1334 ش ساخته و در 1339 ش با تأسیس بانک مرکزی ایران افتتاح و به این بانک سپرده شد و اکنون در صیانت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران است. این موزه 37 گنجه دارد (رجوع کنید به همان، ص 48؛ بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، ص 3، 5) که جواهرات آن بر اساس شکل و نوع چیده شده است، نه ترتیب تاریخی (برای اطلاعات بیشتر در باره دیگر اقلام این مجموعه رجوع کنید به ملکی، ص 48ـ52).منابع: احمدمیرزا قاجار، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1376 ش؛ محمدمهدی بن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341 ش؛ علیقلیبن فتحعلی اعتضادالسلطنه، اکسیرالتواریخ: تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259 ق، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1370 ش؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری ، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ 1367 ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1316، تهران: روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران،[? 1316 ش]؛ بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، راهنمای خزانه جواهرات ملی، تهران 1380 ش؛ مهدی بیانی، پانصد سال تاریخ جواهرات سلطنتی ایران، تهران 1348 ش؛ فضلاللّهبن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران 1380 ش؛ «دریای نور»، نامه آستان قدس، شماره مخصوص (آبان 1346)؛ محمدتقیبن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1377 ش؛ میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم 1374 ش؛ ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1356 ش؛ محمدخلیلبن داوود مرعشی صفوی، مجمع التواریخ، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1362 ش؛ توکا ملکی، «گزارش خزانه جواهرات ملی»، دستها و نقشها، ش 2 (زمستان 1376)؛ ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، تاریخچه نادرشاه، ترجمه رشید یاسمی، تهران 1313 ش؛ محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتیگشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران 1363 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضه الصفای ناصری، در میرخواند، ج 8 ـ 10؛ «هزینه رویداد میدان توپخانه»، وحید، ش 206 (فروردین 1356)؛Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L. Langles, Paris 1811; George N. Curzon, Persia and the Persian question , London 1892.