تدوین حدیث ، اصطلاحی در علوم حدیثی. تدوین در اصل به معنای «در دیوان نبشتن» بوده (بیهقی، ج 2، ص 605) و در اصطلاح به معنای ثبت نوشتههای متفرق در کنار هم به منظور حفظ آنها از نابودی است و اگر این نوشتهها در فصلهایی تنظیم، و در کنار هم جمع شود، به آن تصنیف میگویند. «تقیید» نیز به معنای ثبت و نگارش است، اما تدوین از نظر معنی از آن وسیعتر است ( رجوع کنید به جوهری، ذیل «صنف»؛ ابوریّه، ص 258، پانویس 1). اصطلاح تدوین در عصر صحابه و تابعین استعمال چندانی نداشته و در آن دوره بیشتر بر اصطلاح کتابت و تقیید و تألیف تأکید میشده است.1) بررسی اصطلاح. تدوین حدیث اصطلاحی شایع در روایات تاریخی و کتب علوم حدیثی است. با توجه به موارد کاربرد آن، از تدوین دو معنی فهمیده میشود: ثبت حدیث، و تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی.الف) ثبت حدیث. ابنحَجَر عَسقَلانی (متوفی 852؛ 1407، ج1، ص208) ضمن اشاره به شفاهی بودن روایت در عهد صحابه و تابعین، گفته است که ترس بزرگان از نابودی دانش باعث شد که آنان به تدوین حدیث بپردازند. آغازگر تدوین ابنشهاب زُهْری (متوفی 124) بود و پس از آن، تصنیف فراوان شد (همانجا). در این سخن، تدوین از طرفی در مقابل «حفظ» و از طرف دیگر در مقابل «تصنیف» به کار رفته است و لذا معنایی جز نگارش ندارد. از سخن ابنشهاب که «این علم را پیش از من کسی تدوین نکرد» (کتانی، ص5) نیز معنایی جز نگارش به دست نمیآید، زیرا بنا به برخی گزارشها، در آن زمان دانشمندان نگارش حدیث را مکروه میپنداشتند ( رجوع کنید به ابنعبدالبر، ص121، 127ـ 128). از معاصران نیز بعضی، تدوین را به مفهوم نگارش به کار بردهاند ( رجوع کنید به ابوریّه، ص264؛ صالح، ص1؛ خطیب، 1411، ص293؛ همو، 1417، ص137؛ خولی، ص33). عجاج خطیب (1411، ص343ـ 348) در فصلی با عنوان «ما دُوِّنَ فی صدرالاسلام» از مکتوباتی نام برده است که از نظر نظم و نسق با تألیفات محدّثان قرنهای بعد شباهتی ندارد.ب) تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی. از کلام ذهبی که شروع تدوین حدیث را در 143 دانسته و نتیجة چنین تدوینی را ظهور تصانیف متعدد اعلام کرده است ( رجوع کنید به سیوطی، 1370 ش، ص261)، میتوان مراد او را از تدوین، همان تنظیم و مرتبسازی دانست، زیرا نگارش ابتدایی از دهها سال قبل از آن صورت میگرفته است. بعلاوه، در سخن ذهبی بحث از پیدایش تصانیف است و تصنیف کتابی است که مطالب آن در چند فصل منظم شده است ( رجوع کنید به جوهری، همانجا). به گفتة ابنحجر عسقلانی (1407، مقدمه: هدیالساری ، ص 8)، احادیث پیامبر اکرم در دورة صحابه و بزرگان تابعین مدون و مرتب نشده بود (نیز رجوع کنید به اعظمی، ج1، ص71). منظور او نفی کلی نگارش حدیث در عصر صحابه و تابعین نیست. نجاشی (ص 117) نیز در بارة ثُبَیت، یکی از اصحاب امام صادق علیهالسلام، سخنی دارد که بر اساس آن، روایات این شخص مکتوب بوده، اما مدون، یعنی مرتب و منظم، نبوده است.در مجموع، میتوان گفت که تدوین در اصل به معنای جمعآوری و نگارش بوده، اما این کار در هر دوره ویژگیهایی داشته است. تدوین حدیث در عصر پیامبر اکرم و صحابه، نگارش و ثبت بوده، اما از قرن دوم به بعد این مفهوم توسعه یافته و علاوه بر نگارش، تبویب و تنظیم را هم دربر گرفته است؛ ازینرو، علمای حدیث در کتب خود از ادوار تدوین بحث میکنند و برای هر دوره خصوصیتی میآورند که از دورههای دیگر تمایز دارد ( رجوع کنید به ابوریه، ص267؛ صالح، ص 38ـ41).2) تدوین حدیث در میان اهل سنّت. پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم کاتبان متعددی داشت که بعضی به فرمان آن حضرت وحی را مینوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامههای پیامبر را ثبت میکردند ( رجوع کنید به رامیار، ص261ـ269). با توجه به این مطلب، در طول رسالت نبی اکرم اسناد بسیاری نوشته شد که علاوه بر مصادر تاریخی، قسمتی از آنها در دو کتاب مکاتیب الرسول و مجموعة الوثائق السیاسیة گردآوری شده است. بیش از پنجاه تن از صحابه نیز به سائقة شخصی و امکاناتی که در اختیار داشتند، احادیث رسول خدا را ثبت میکردند ( رجوع کنید به اعظمی، ج1، ص92ـ142). علاوه بر علی علیهالسلام ( رجوع کنید به ادامة مقاله)، معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّهبن عمروبن عاص (دارمی، ج1، مقدمه، ص 125)، جابربن عبداللّه انصاری (ذهبی، ج1، ص43)، سَمُرَةبن جُنْدَب (ابنحجر عسقلانی، 1415، ج3، ص521 ـ 522)، سعدبن عباده انصاری (خطیب، 1411، ص346) و عبداللّهبن عباس (ابنسعد، ج 5، ص216). از این عده آثاری برجای ماند که در دورههای بعد از آنها استفاده شد. رسول خدا بارها نگارش احادیث خود را توصیه فرموده بود (دارمی، همانجا؛ ترمذی، ج 5، ص 38؛ ابنعبدالبر، ص 118؛ خطیب بغدادی، ص64ـ84؛ نیز رجوع کنید به ابنعبدالبر، ص117ـ 128: «باب ذکرالرخصة فی کتاب العلم»). به گفتة آن حضرت، باقی ماندن ورقهای از مؤمن ــ که در آن علمی ] از مطالب دینی [ ضبط شده باشد ــ حایل بین او و آتش دوزخ است (مجلسی، ج2، ص 144). پیامبر اکرم در آستانة وفات نیز درصدد نگارش وصیت خود بود که بعضی صحابه مانع شدند (بخاری جعفی، ج1، ص37؛ عسکری، 1412، ج 1، ص 97ـ100). بهرغم تمام این شواهد، عدهای از محدّثان با استناد به روایاتی که ابوسعید خدری و ابوهریره و زیدبن ثابت نقل کردهاند، معتقدند که رسول خدا در دورهای از حیات خود با نگارش حدیث موافق نبود و حتی اصحاب را از این کار نهی میکرد ( رجوع کنید به ترمذی، همانجا؛ خطیب بغدادی، ص29ـ 35). روایت دو فرد اخیر را محققان اهل سنّت ضعیف دانستهاند (اعظمی، ج1، ص78؛ معلمی، ص35). در بارة روایت ابوسعید نیز دانشمندان، از جهت موقوف یا مرفوع بودن آن، اختلافنظر دارند ( رجوع کنید به خطیب، 1411، ص 306؛ اعظمی؛ معلمی، همانجاها). به فرض مرفوع بودن، روایت ابوسعید از جهت متن و سند اشکالات اساسی دارد (جلالی حسینی، ص 295ـ297؛ معارف، ص 58 ـ59) و نمیتوان از آن نتیجه گرفت که پیامبر اکرم با نگارش حدیث مخالف بوده است. البته به عقیدة علمای اهل سنّت، که قایل به صحت روایت ابوسعید شدهاند ( رجوع کنید به ابوشهبه، ص57؛ اعظمی، ج1، ص77؛ خطیب، 1411، ص306، 308)، تعارض روایات اذنِ کتابت و نهی از آن با قول به منسوخ بودن روایات نهی یا خاص بودنِ خطاب در آنها قابل رفع است (ابنقتیبه، ص266؛ ابنصلاح، ص119؛ صالح، ص 8 ـ11؛ ابوشهبه، همانجا؛ ابوزهو، ص124؛ خطیب، 1411، ص 308)، اما محققان شیعه صدور احادیث نهی را از اساس نفی کردهاند ( رجوع کنید به جلالی حسینی، ص302؛ جعفریان، ص 18؛ معارف، ص 58 ـ62). به هر جهت، مطلب مهم توجه به آخرین موضع رسول خداست که در موافقت با تدوین حدیث بوده است (ابوزهو، ص 125).پس از درگذشت پیامبر اکرم، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سهگانه و برخی صحابه به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان (ذهبی، ج1، ص2ـ3، به نقل از ابوبکر)، ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر (همان، ج1، ص 5، به نقل از ابوبکر)، کافی بودن قرآن و درنتیجه عدم نیاز به حدیث (بخاریجعفی، ج1، ص37، به نقل از عمر: کِتابُ اللّه حَسْبُنا)، ترس از اختلاط قرآن با حدیث و نیز ترس از ترک قرآن و پرداختن به غیر آن (ابنعبدالبر، ص112، 115؛ ذهبی، ج1، ص4، هر دو به نقل از عمر). آنان حتی بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند (ذهبی، ج1، ص7؛ ابوریّه، ص54)، حتی ابوبکر به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود (خطیببغدادی، ص 51 ـ53؛ ذهبی، ج1، ص 5).از نظر محققان، هیچیک از دلایل یادشده علت اصلی ممنوعیت نقل و تدوین حدیث نبوده (شهرستانی، ص17ـ39؛ جلالیحسینی، ص316ـ 338؛ معارف، ص 85 ـ 88) و این ممنوعیت با حوادث سیاسی آن عصر ارتباط داشته است. از جمله آنکه هدف مهم مانعان، از بین رفتن احادیثی از پیامبر در بارة فضایل و رذایل اشخاص بود (عسکری، 1413، ج2، ص44ـ 45؛ حسنی، ص2؛ جلالیحسینی، ص414ـ422)، حساسیت کمتر داشتن نسبت به نقل روایات فقهی ( رجوع کنید به ابنکثیر، ج 4، جزء 8، ص110، به نقل از عمر: اَقِلُّوا الروایةَ عَنْ رَسولِ اللّه (ص) اِلاّ فیما یُعْمَلُ بِهِ)، مؤید این مطلب است.واکنش صحابه و تابعین در مقابل سیاست منعِ نقل و تدوین حدیث، متفاوت بود. عدهای نقل و نگارش حدیث را ترک کردند (دارمی، ج 1، مقدمه، ص 85؛ سیوطی، 1409، ج2، ص61)، عدهای حدیث را به خاطر سپردند، اما از تدوین آن خودداری کردند یا نوشتههای حدیثی خود را از بین بردند ( رجوع کنید به ابنعبدالبر، ص107ـ112)، عدهای نیز مقاومت کردند و به نقل و تدوین حدیث ادامه دادند (دارمی، ج1، مقدمه، ص 128). به هرحال، سیاستِ منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث بتدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا جعل به این حوزه راه یابد (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جلالی حسینی، باب «آثار المنع منالتدوین»، ص481ـ549؛ معارف، ص151ـ157). در عهد خلافت معاویه، سیاست خلفای سهگانه در بارة حدیث دنبال شد ( رجوع کنید به مسلمبن حجاج، ج3، ص 95، ج 5، ص43ـ44؛ ذهبی، ج1، ص7). در این دوره علاوه بر سختگیری نسبت به اهل بیت پیامبر، دستور داده شد در بارة فضایل خلفای سهگانه و ذمّ و نکوهش علی علیهالسلام روایاتی جعل شود و عدهای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند ( رجوع کنید به ابنابیالحدید، ج 4، ص 63ـ 68، ج11، ص44ـ46). این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت.در سال 99 عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید (مسعودی، ج 4، ص 16). وی که سیرهاش با خلفای پیشین تفاوت داشت با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنّت و حدیث پیامبر (ابنحجر عسقلانی، 1407، ج 1، ص 235؛ صالح، ص37)، در فرمانی به عامل خود در مدینه، ابوبکربن محمدبن عَمروبن حَزم انصاری، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد (دارمی، ج1، مقدمه، ص126؛ کتانی، ص4). برخی نوشتهاند که او نظیر این فرمان را برای ابنشهاب زُهْری (ابنعبدالبر، ص127) و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد (ابنحجر عسقلانی، 1407، ج1، ص237؛ کتانی، همانجا؛ ابوزهو، ص244). بهنوشتة ابنحجر عسقلانی، صدور فرمان عمربن عبدالعزیز نشانة آغاز تدوین بوده است (1407، ج1، ص 235؛ سیوطی، 1409، ج1، ص67). بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمربن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانستهاند ( رجوع کنید به ابوشهبه، ص 65؛ قاسمی، ص71؛ خولی، ص37؛ صالح، ص 36). به گزارش محمد عجاج خطیب (1411، ص373ـ374)، فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای مصر به نام عبدالعزیزبن مروان (متوفی 85) خطاب به کثیربن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده، اما معلوم نیست که کثیربن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر. بعضی برآناند که به سبب کوتاهی دورة خلافت عمربن عبدالعزیز، از امتثال ابنحزم نیز اثری در دست نیست (صدر، ص 278)، اما بنا بر قراینی، ابنحزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود، که از میان رفته است (ابنحجر عسقلانی، 1415، ج10، ص40ـ41). به هر صورت، فرمان عمربن عبدالعزیز نقطة عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار میرود. برخی مستشرقان، از جمله گولدتسیهر ، نسبت به هر گونه تدوین در قرن نخست تشکیک کردهاند، اما نظر این گروه از مستشرقان را در این خصوص، بدور از غرض ــ در ایجاد تردید نسبت به اصالت سنّت پیامبر اسلام ــ ندانستهاند ( رجوع کنید به صالح، ص24ـ 25؛ عتر، ص49ـ50؛ خطیب، 1411، ص376؛ ابوزهو، ص302؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله، آرای خاورشناسان).پس از فرمان عمربن عبدالعزیز، بتدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. در اینکه چه کسی نخستین بار به تدوین حدیث پرداخت، اختلاف هست. ابنحجر در یک جا نخستین تدوینکنندگان حدیث را ربیعبن صبیح و سعیدبن ابیعروبه ذکر کرده (1407، مقدمه: هدیالساری ، ص 8) و در جای دیگر، ابنشهاب زهری را آغازگر تدوین معرفی نموده است (همان، ج 1، ص 251). به تصریح مالکبن انس، نخستین مدوِن علم حدیث ابنشهاب است (ابنعبدالبر، ص127). به نوشتة ذهبی (ج1، ص93)، خالدبن سعدان (متوفی 104) هفتاد صحابی را ملاقات کرد و دانش خود را که از آنان آموخته بود در مصحفی گرد آورد. ابنحزم انصاری (ابنحجر عسقلانی، 1415، ج10، ص40ـ41) و ابنجریج (ابنحنبل، ج2، ص 311) را نیز آغازگر تدوین دانستهاند. در مجموع، در بیشتر اقوال ابنشهاب زهری نخستین مدون دانسته شده ( رجوع کنید به ابنعبدالبر، ص123، 127؛ خطیب، 1411، ص494؛ صالح، ص 38؛ ضاری، ص292، 295)، شاید به دلیل سخن خود ابنشهاب که گفته است پیش از من کسی این علم را تدوین نکرده است ( رجوع کنید به کتانی، همانجا). به هر حال، در مورد نخستین مدون حدیث قطعیت وجود ندارد، زیرا افراد یادشده معاصر یکدیگر بودهاند و به همین دلیل مشکل میتوان گفت که کدامیک در تدوین بر دیگری سبقت داشته است (سیوطی، 1409، ج1، ص66؛ ابوریّه، ص265؛ ابوزهو، ص244). همچنین ممکن است اول بودن هریک به نسبت منطقهای باشد که در آن میزیسته است. در عصر بنیامیه کار تدوین بسیار کند بود، زیرا کتابت و تدوین علوم از نظر اکثر دانشمندان خوشایند تلقی نمیشد (صالح، ص40؛ ابوریّه، ص262ـ263؛ ابوزهو، ص 245)، ضمن آنکه تدوین نیز وضعی ابتدایی داشت و از تنظیم و طبقهبندی مطالب در آن خبری نبود (ابوریّه، ص263)، اما پس از به خلافت رسیدن بنیعباس وبویژه در عصر منصور عباسی در تدوین حدیث تحولی ایجاد شد (ابوریّه، ص264؛ ابوزهو، همانجا) که البته تشویق منصور عباسی به امر تدوین و استقبال علما از آن، علل خاصی داشت (معارف، ص118). بنا به گزارش ذهبی، در سال 143 در تمام شهرها دانشمندان به تدوین معلومات خود در رشتههای حدیث و فقه و تفسیر پرداختند و درنتیجه تصانیف فراوانی پدید آمد (سیوطی، 1370 ش، ص261؛ ابوریّه، ص264ـ 265).از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روشهای مختلفی صورت میگرفته که از مهمترین آنهاست: تدوین موضوعی بویژه بر اساس ابواب فقهی، و تدوین برحسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هریک از صحابه روایت کردهاند در یک باب (ابنصلاح، ص154). از این دو روش شیوة نخست را بهتر دانستهاند (سیوطی، 1409، ج2، ص140).در سیر تدوین حدیث اهل سنّت ادوار مهمی وجود داشته که عبارت است از:الف) دورة مصنفات اولیه. در این دوره محدّثان در کتابهای خود حدیث و غیرحدیث (آرای صحابه و تابعین) را در کنار هم ثبت میکردند، زیرا عدهای از متقدمان اطلاق «حدیث» را بر آثار صحابه و تابعین صادق میدانستند (ابوریّه، ص267؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، ص73). در این دوره، نسبت به روایات از لحاظ صحت و سُقم یا مرسل و مسند بودن حساسیت چندانی وجود نداشت. بسیاری از مشاهیر حدیث در قرن دوم، از جمله ابنجریج، سعیدبن ابیعروبه، حمّادبن سلَمه، اَوْزاعی، سفیان ثوری و مالکبن انس (سیوطی، 1370 ش، ص261)، دارای تصنیف حدیثی بودند، هرچند از آثار این دوره جز کتاب موطّأ مالکبن انس اثر دیگری برجای نمانده است (ابوریّه، ص 265؛ نیز رجوع کنید به الموطّأ * ).ب) دورة تدوین مسانید. مسند * کتابی است که در آن احادیث ذیل نام راوی آنها ــ که از یک صحابی است ــ طبقهبندی شده است. تدوین مسانید در دهههای پایانی قرن دوم شروع شد و در قرن سوم به شکل گسترده (کتانی، ص52 ـ64؛ طباطبائی، ص97ـ161) و پس از قرن سوم نیز کم و بیش ادامه یافت (همانجاها). ویژگی مهم و بارز مسانید، جدا شدن حدیث پیامبر اکرم از گفتههای صحابه و تابعین و توضیحات فقها در بارة آنها بود (ابوریّه، ص267). همچنین از آنجا که هدف صاحب مسند، جمعآوری کلیه منقولات یک صحابی در کنار هم بود، طبعاً در اینگونه کتب همهگونه روایت، از صحیح و ضعیف و حتی جعلی، یکجا گرد میآمد (ابوریّه، ص268؛ طباطبائی، ص 88)، لذا مسانید از لحاظ اعتبار در شمار منابع درجه سوم، بعد از صحاح و سنن، به شمار میروند (صالح، ص 298) و تنها مسند احمدبن حنبل * از دیگر مسانید متمایز بوده و از نظر برخی، در ردیف سنن قرار گرفته است (همان، ص297).ج) تدوین صحاح و سنن. محدودیتهای مسانید سبب گردید که در قرن سوم شیوة دیگری در تدوین حدیث پیدا شود. در این شیوه، از بین روایات، نوع صحیح آنها گزینش و در قالب ابواب موضوعی طبقهبندی میشد ( رجوع کنید به صحیح * ؛ صحاح سته * ؛ بخاری * ، ابوعبداللّه محمد؛ مسلمبن حجاج نیشابوری * ). همچنین تدوین نوع دیگری از کتب با عنوان سنن، مورد توجه محدّثان قرار گرفت. سنن کتابی است که معمولاً مشتمل بر احادیث احکام است که برپایة ابواب فقهی مدون شده است (کتانی، ص 25؛ عتر، ص199؛ طباطبائی، ص 45). در این کتب نیز روایات به صورت مسند، و عاری از موقوفات ( رجوع کنید به حدیث * ) است، زیرا از آنجا که موقوفات به صحابه منتسباند (عتر، ص326) در شمار حدیث قرار میگیرند ولی نمیتوان آنها را سنن پیامبر دانست (کتانی، ص 25). در دورة متقدمان، تدوین سنن امری شایع بود. به صحیحین ( صحیح مسلم و صحیح بخاری) و سنن اربعه ( سنن ابنماجه * ، سنن ابیداود * ، سنن نسایی * ، سنن ترمذی * ؛ نیز رجوع کنید به سنن * ) با نوعی تسامح «صحاح سته» اطلاق شده است. این کتب ــ که اهمّ مصادر حدیث اهل سنّتاند ــ در قرن سوم تدوین شدند،لذا این قرن، عصر طلایی تدوین حدیث به شمار میرود (فاخوری، ص 25).د) استمرار تدوین پس از صحاح سته. در قرن چهارم و پنجم محدّثان، احادیثی را که محدّثان پیشین کمتر به آنها توجه کرده بودند، در قالب تألیفات جدید تدوین کردند. بعضی محدّثان نامدار این دو قرن این اشخاص بودند: یعقوببن اسحاق معروف به ابوعوانه اسفراینی (متوفی 316) صاحب مسند یا صحیح ؛ محمدبن حِبّانبن احمد معروف به ابنحبّان (متوفی 354) صاحب المسند الصحیح یا الانواع و التقاسیم ؛ ابوالقاسم سلیمانبن احمد طبرانی (متوفی 360) صاحب معاجم سهگانه؛ ابوالحسن علیبن عمر معروف به دارقطنی صاحب الزامات ، که در واقع مستدرکی بر صحیحین است؛ ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه معروف به حاکم نیشابوری * (متوفی 405) صاحب کتابهای العلل ، الامالی ، فوائدالشیوخ ، امالی العشیات ، معرفة علوم الحدیث و المستدرک علیالصحیحین ؛ و ابوبکر احمدبن حسین خسروجردی مشهور به بیهقی * (متوفی 458) صاحب دو کتاب السنن الکبری و السنن الصُغری ( رجوع کنید به معارف، ص159، 162؛ ابوزهو، ص 407ـ409، 421ـ 428). حاکم نیشابوری کتاب المستدرک علیالصحیحین را به عنوان تکملهای بر صحیح بخاری و صحیح مسلم، بر اساس ضوابط آن دو تألیف نمود. قرن پنجم پایان دورة تدوین حدیث اهل سنّت در دورة متقدمان به شمار میرود. به گفتة بعضی محققان، در این قرن جمع کردن مصادری که مشخصة آن سندهای متصل از مؤلف تا رسول خدا باشد، متوقف گردید و پیشوایان حدیث از قبول حدیثی که محدّثان سابق روایت نکرده بودند، خودداری کردند، به طوری که بعدها ابنصلاح (متوفی 624) گفت اگر امروز کسی حدیثی بیاورد که نزد محدّثان سابق نباشد، از او پذیرفته نمیشود (ابنصلاح، ص 108؛ مرعشلی، ص17).5) تدوین جوامع حدیث در دورة متأخران. مقصود از جوامع، کتابهایی است که با استفاده از کتب اصلی حدیث، از جمله صحاح سته، موطّأ مالک و مسند احمدبن حنبل تدوین شده است. این کتب به چند دسته تقسیم میشود: کتبی که فقط جامع روایات صحیحین است؛ کتبی که جامع روایات صحاح و سنن و مسانید مهم است؛ کتبی که در آنها با استفاده از منابع اخیر تنها به جمع روایات فقهی بسنده شده است ( رجوع کنید به معارف، ص166ـ174؛ ابوزهو، ص430ـ447). در مورد کتابهای دستة اول گفتنی است که افراد بسیاری دارای «الجمع بینالصحیحین» بودهاند، از جمله جوزقی نیشابوری (متوفی 388)، ابومسعود ابراهیمبن عبید دمشقی (متوفی 401)، اسماعیلبن احمد معروف به ابنفرات سرخسی نیشابوری (متوفی 414)، ابوبکر احمدبن محمد برقانی (متوفی 425)، محمدبن نصر یا ابینصر فتوح حمیدی (متوفی 488)، حسینبن مسعود بغوی * (متوفی 516)، محمدبن عبدالحق اشبیلی (متوفی 581)، احمدبن محمد قرطبی معروف به ابنابیالحجة (متوفی 642)، و صاغانی (متوفی 650). از معاصران نیز محمد حبیباللّه الشنقیطی (متوفی 1363) در کتاب زاد المسلم فیما اتّفق علیه البخاری و مسلم ، و محمدفؤاد عبدالباقی (متوفی 1388) در کتاب اللؤلؤ و المرجان فیما اتّفق علیه الشیخان به استخراج مشترکات صحیحین پرداختند (ابوزهو، ص430ـ433، 446ـ447؛ معارف، ص167). در دستة دوم نیز کتب مختلفی تدوین گردید که مهمترین جامعان آنها این اشخاص بودند: بغوی صاحب مصابیح السنة ، وی در این کتاب به جمع روایات صحاح سته و موطّأ مالکبن انس اقدام نمود (ابوزهو، ص431)؛ احمدبن رزینبن معاویه (متوفی 535) مؤلف التجرید للصحاح و السنن ، وی در این کتاب تنها به جمع روایات صحیح از کتب ششگانه پرداخت، با این تفاوت که به جای سنن ابنماجه، موطّأ مالکبن انس را درنظر گرفت (کتانی، ص142)؛ ابوالسعادات مجدالدین مبارکبن ابیالکرم محمد معروف به ابناثیر جزری (متوفی 606) مؤلف جامعالاصول من احادیث الرسول * ؛ ابوالفرج عبدالرحمانبن علی جوزی معروف به ابنجوزی (متوفی 597) مؤلف جامعالمسانید و الالقاب ، وی در این کتاب روایات صحیحین و مسند احمدبن حنبل و جامع ترمذی را به ترتیب مسانید جمع کرد و بعدها محبّالدین طبری (متوفی 694) به این کتاب ترتیب و تدوین جدیدی داد (ابوزهو، ص431؛ کتانی، ص132)؛ اسماعیلبن عمربن کثیر معروف به ابنکثیر دمشقی (متوفی 774) صاحب جامع المسانید و السنن الهادی لِأقْوَم السنن ، در این کتاب نیز روایات کتب ششگانه و مسند احمدبن حنبل و مسند ابیبکر بزاز و مسند ابییَعْلی' و المعجم الکبیر طبرانی به روش مسانید جمع و تدوین شده است، این کتاب در حدود یکصد هزار حدیث دارد مشتمل بر روایات صحیح و حسن و ضعیف (کتانی، ص131ـ 132؛ معارف، ص169)؛ عبدالرحمانبن ابیبکر جلالالدین سیوطی صاحب جمعالجوامع یا جامع کبیر * ؛ علاءالدین علیبن حسام مشهور به متقی هندی صاحب کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال ، مبنای این کتاب همان جمع الجوامع سیوطی است، با این تفاوت که روایات آن برمبنای حروف الفبا و موضوعات فقهی تنظیم شده است، متقی هندی احادیث الجامع الصغیر را به همین شیوه تنظیم کرد و آن را منهج العمال فی سنن الاقوال نامید (ابوزهو، ص446)؛ شیخ منصور علی ناصف (از معاصران) صاحب التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول ، وی در این کتاب به رسم قدما به جمع و تدوین روایات پنج کتاب از کتب ششگانه پرداخت، به این معنی که از درج روایات سنن ابنماجه خودداری کرد (مدیر شانهچی، ص47)؛ و بشّار عوّاد عراقی و همکاران او که المسند الجامع لاحادیث الکتب الستة و مؤلفات اصحابها الاخری و موطّأ مالک و مسانید الحُمَیْدی و احمدبن حنبل را تدوین کردند. این کتاب برمبنای مسندها تنظیم شده، اما احادیث هریک از صحابیان برپایة ابواب آورده شده است. کتاب دارای 802 ، 17 حدیث از 237 ، 1 صحابی است (طباطبائی، ص 454ـ467).در دستة سوم، یعنی جوامع احادیث فقهی، نیز کتابهای متنوعی تدوین شده که از مهمترین آنهاست: السنن الکبری' و السنن الصغری' ، هر دو از احمدبن حسین بیهقی (متوفی 458)؛ الاحکام الصغری' از ابومحمد عبدالحق اشبیلی (متوفی 582)؛ عمدةالاحکام از حافظ عبدالغنیبن عبدالواحد مقدّسی (متوفی 600)؛ منتقی الاخبار فی الاحکام از عبدالسلامبن عبداللّه حرّانی معروف به ابنتیمیّه (متوفی 652) ؛ الترغیب و الترهیب از عبدالعظیمبن عبدالقوی (متوفی 656)؛ الالمام فی احادیث الاحکام از ابندقیق العید (متوفی 702)؛ تقریب الاسانید و ترتیب المسانید از زینالدین ابیالفضل عبدالرحیمبن حسین عراقی (متوفی 806) و بلوغ المرام من احادیث الاحکام از ابنحجر عسقلانی (ابوزهو، ص432ـ433، 446ـ447). غیر از موارد مذکور، در دورة متأخران کتب حدیثی دیگر با ویژگیهایی متفاوت با آنچه گذشت، تدوین شد که از جمله میتوان به کتب زواید، مستخرجات اجزاء، اطراف حدیث، تخریج * ، معاجِم موضوعی و واژهای، نقد و تصحیح منابع پیشین و بررسی احادیث از نظر درستی سند و متن و نیز موضوع جعل و وضع حدیث ( رجوع کنید به وضع حدیث * ) اشاره کرد ( رجوع کنید به معارف، ص174ـ184). این سنّت تا عصر حاضر نیز استمرار یافته و مطالعات حدیثی برای تدوین آثار جدید، با توجه به پرسشها و نیازهای علمی صورت میپذیرد.منابع: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنحجر عسقلانی، فتح الباری ، چاپ محبالدین خطیب، قاهره 1407/ 1986؛ همو، کتاب تهذیبالتهذیب ، چاپ صدقی جمیل عطار، ] بیروت [ 1415/ 1995؛ ابنحنبل، العلل و معرفة الرجال ، چاپ وصیاللّهبن محمود عباس، بیروت 1408؛ ابنسعد؛ ابنصلاح، مقدمة ابنالصلاح فی علوم الحدیث ، چاپ صلاحبن محمد بن عویضه، بیروت 1416/ 1995؛ ابنعبدالبر، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله ، قاهره 1402/ 1982؛ ابنقتیبه، تأویل مختلف الحدیث ، بیروت: دارالکتب العلمیة، ] بیتا. [ ؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة ، ج 4، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة، ] بیتا. [ ؛ محمود ابوریّه، اضواء علی السنة المحمدیة، او، دفاع عن الحدیث ، مصر ?] 1383/ 1963 [ ؛ محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة ، قاهره 1378؛ محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث ، قاهره ?] 1403/ 1982 [ ؛ محمد مصطفی اعظمی، دراسات فیالحدیث النبوی و تاریخ تدوینه ، ریاض 1401/ 1981؛ احمدبن علی بیهقی، تاجالمصادر ، چاپ هادی عالمزاده، تهران 1366ـ 1375 ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری ، استانبول 1401/ 1981؛ محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هوسنن الترمذی ، ج 5، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ] بیتا. [ ؛ رسول جعفریان، مقدمهای بر تاریخ تدوین حدیث ، قم 1368 ش؛ محمدرضا جلالی حسینی، تدوین السنة الشریفة ، قم 1376 ش؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح فیاللغة و العلوم ، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت 1974؛ هاشم معروف حسنی، دراسات فیالحدیث و المحدثین ، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ] بیتا. [ ؛ محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث،علومه و مصطلحه ، بیروت 1417/ 1997؛ همو، السنة قبل التدوین ، بیروت 1411/ 1990؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم ، چاپ یوسف عش، بیروت 1974؛ محمد عبدالعزیز خولی، تاریخ فنون الحدیث النبوی ، چاپ محمود ارناؤوط و محمد بدرالدین قهوجی، دمشق 1408/ 1988؛ عبداللّهبن عبدالرحمان دارمی، السنن الدارمی ، استانبول 1401/ 1981؛ محمدبن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ ، حیدرآباد دکن 1388ـ1390/ 1968ـ1970؛ محمود رامیار، تاریخ قرآن ،تهران 1362 ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تاریخ الخلفاء ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قم 1370 ش؛ همو، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت 1409/1989؛ علی شهرستانی، منع تدوینالحدیث ، بیروت 1418/ 1997؛ صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، عرض و دراسة ، دمشق 1379/ 1959، چاپ افست قم 1363 ش؛ حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام ، ] بغداد 1370 [ ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ حارث سلیمان ضاری، الامام الزهری و اثره فیالسنة ، موصل 1405/ 1985؛ کاظم طباطبائی، مسندنویسی در تاریخ حدیث ، قم 1377 ش؛ نورالدین عتر، منهج النقد فی علومالحدیث ، بیروت 1412/ 1992؛ مرتضی عسکری، عبداللّهبن سبأ و اساطیر اخری ، بیروت 1412/ 1991؛ همو، معالم المدرستین ، تهران 1413؛ محمود فاخوری، الامام مسلمبن الحجاج القشیری النیسابوری: حیاته و صحیحه ، قاهره 1405/ 1985؛ جمالالدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث ، چاپ محمد بهجة البیطار، بیروت 1414/ 1993؛ محمدبن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة ، قاهره: مکتبة الکلیات الازهریة، ] بیتا. [ ؛ مجلسی؛ کاظم مدیر شانهچی، تاریخ حدیث ، تهران 1377 ش؛ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، علم فهرسة الحدیث: نشأته، تطوّره، اشهر ما دوّنفیه ، بیروت 1406/ 1986؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح ، بیروت: دارالفکر، ] بیتا. [ ؛ مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث ، تهران 1377 ش؛ عبدالرحمان معلمی، الانوار الکاشفة لما فی الاضواء من المجازفة ، بیروت 1403؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.3) تدوین حدیث در میان امامیّه. مقصود از حدیث شیعه، احادیث پیامبر اسلام، که از طرق مورد قبول شیعه وارد شده، و نیز احادیث امامان علیهمالسلام است. به اعتقاد شیعه امامان به عنوان جانشینان رسول خدا از دو ویژگی علم وَهْبی (موهوبی) و عصمت برخوردارند، لذا قول و فعلشان همانند قول و فعل پیامبر، معتبر است ( رجوع کنید به واقعه: 79؛ احزاب: 31). رسول خدا نیز در حدیث متواتر ثقلین * ( رجوع کنید به شرفالدین، ص72ـ 75؛ خوئی، ص 499: تواتر حدیث ثقلین)، تمسّک به آنان را توصیه کرده آن را عامل رهایی از گمراهی دانستند و درنتیجه حجیت آنان را امضا فرمودند، ازینرو شیعیان علاوه بر ثبت روایات پیامبر اکرم، به نگارش حدیث امامان علیهمالسلام نیز پرداختند.موضع شیعه از آغاز، جواز نگارش حدیث به منزلة پایة تدوین آن، بود. رسول خدا خود مطالب را به علی علیهالسلام املا میکرد (صفار قمی، ص167) و گاه نوشتهای از احادیث را به فاطمه سلاماللّه علیها میداد (کلینی، ج2، ص667) که برای فاطمه بسیار عزیز بود (طبری، ص 65ـ66). حضرت علی از جمله کاتبان پیامبر بود که علاوه بر قرآن معاهدات آن حضرت را مینگاشت (رامیار، ص266؛ قدّوری الحمد، ص96) و بنا بر روایت سیوطی (ج 2، ص 63) به نگارش احادیث، بویژه با سند آن، توصیه میکرد. علاوه بر آن، حضرت علی خود کاتبانی نیز داشت، از جمله علی و عبیداللّه پسران ابورافع (نجاشی، ص4ـ6؛ طوسی، 1380، ص7). توصیة حسنبن علی علیهالسلام به پسران خود و پسران برادرش، کسب دانش و نگارش آن بود (دارمی، ج1، مقدمه، ص130). به گفتة ابنندیم (ص46)، اسنادی به خط حضرت علی و حسنین علیهمالسلام وجود داشته است. با توجه به این شواهد، وقتی دانشمندان از اختلاف اصحاب پیامبر در بارة نگارش حدیث خبر میدهند، از امام علی و امام حسن در شمار موافقان نگارش نام میبرند ( رجوع کنید به ابنصلاح، ص119؛ سیوطی، ج2، ص61). امامان دیگر نیز بر ثبت علم تأکید داشتند. امام صادق علیهالسلام نگارش را مایة اطمینان دل و عامل حفظ مطالب میدانست (کلینی، ج1، ص52) و به اصحاب خود برای مراقبت از نوشتهها توصیه میکرد و کتاب را میراث علمی برای آیندگان میدانست (همانجا). لذا برخی شاگردان ائمه با لوح و قلم در جلسات آنان حاضر میشدند و روایات را مینگاشتند (کشّی، ص143ـ144؛ ابن طاووس، ص 219ـ220). برخی نیز پس از استماع حدیث با کمک کاتبان به ثبت آنها میپرداختند (بهبودی، ص23). به این ترتیب، نوشتههای فراوانی به وجود آمد و با سیر مشخصی تدوین شد.حدیث شیعه از صدور تا تدوین نهایی این مراحل را داشت:الف) تدوین میراث علمی امامان علیهمالسلام. نخستین کتابی که در اسلام تدوین گردید، کتابی به املای پیامبر و خط حضرت علی بود که به آن «صحیفة جامعه» یا «جامعه» گفتهاند (غفاری، ص227؛ عسکری، ص 316ـ322). این کتاب یکی از پشتوانههای حدیث شیعه است ( رجوع کنید به جامعه * ) که با استفاده از آن، انطباق حدیث شیعه با سنّت پیامبر و نیز شایستگی ائمه به عنوان وارثان علوم نبوی به دست میآید ( رجوع کنید به کلینی، ج7، ص94ـ 95؛ کشّی، ص376؛ نجاشی، ص360). در روایات اهل سنّت سخن از «صحیفة علی» به میان آمده که این صحیفه شامل احکامی در زمینة دیه، آزادی بنده و عدم جواز قتل مؤمن در برابر کافر بوده است ( رجوع کنید به بخاریجعفی، ج1، ص36؛ ابنحنبل، ج1، ص79، 81، 100، 102، 110، ج 2، ص 35، 121؛ شافعی، ص221). برخی بر این باورند که این صحیفه همان کتاب جامعه است (غفاری، ص228)، اما بررسی دقیق نشان میدهد که صحیفه غیر از جامعه است ( رجوع کنید به معارف، ص49ـ50). برخی روایات، حکایت از وجود صحف متعدد نزد علی علیهالسلام دارد (مجلسی، ج26، ص37).ب) تدوین اصول حدیثی. اصول حدیثی، پایههای اولیه حدیث شیعه را تشکیل میدهد. در اصطلاح محدّثان شیعه، «اصل» یکی از اصناف کتب حدیث است، که البته در تعریف آن اختلافنظر وجود دارد، اما معمولاً در مقابل «کتاب» یا «تصنیف» قرار میگیرد ( رجوع کنید به اصل * )، لذا شیخ طوسی به اسماعیلبن مهران کتابهایی نسبت داده و جداگانه از آنها یاد کرده و درعین حال تصریح نموده که او یک «اصل» داشته است (لَهُ اَصْلٌ؛ 1351 ش، ص1)، چنانکه ابنغضائری را صاحب دو تألیف دانسته است، یکی در بارة مصنَفات شیعه و دیگری در بارة اصول (همان، ص1ـ2). اصول حدیثی را اصحاب ائمه تألیف کردند. با توجه به توصیة امامان به نگارش حدیث و تعدد اصحاب ائمه، اصول بیشماری تدوین شد و بسیاری از آنها محل اعتماد محدّثان و مرجع آنان قرار گرفت. با توجه به شمارة تقریبی این اصول و برخی دلایل دیگر، اصطلاحاً به آنها «اصول اربعمأه * » گفتهاند (شهید ثانی، ص). اصول اربعمأه، که بیشترین آنها را شاگردان امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهمالسلام تدوین کردند ( رجوع کنید به معارف، ص177ـ193)، پایة کتب حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد است و با استفاده از آنها کتب اربعه * و سایر آثار حدیثی متقدمان به وجود آمده است. پس از تألیف کتب اربعه، از رغبت دانشمندان در استنساخ اصول کاسته شد و درنتیجه بسیاری از آنها متروک گردید، ضمن آنکه برخی اصول، در آتشسوزی کتابخانة کرخ بغداد در 447 از بین رفت (یاقوت حموی، ج1، ص799؛ قس آقابزرگطهرانی، ج2، ص134: 448). با توجه به قراین و شواهد ( رجوع کنید به نجاشی، ص134ـ 135) روشن میشود که اصول حدیثی از نظر حجم و تعداد حدیث محدود بوده است و با کتب دورههای بعد قابل مقایسه نیست. ضمناً در این اصول طرحی جهت تنظیم احادیث و تبویب آنها در کار نبود (همان، ص117)، زیرا اهتمام راویان بیشتر به ثبت روایات بود و از آنجا که احادیث اصول به موضوع خاصی اختصاص نداشت، معمولاً به نام صاحب آن شهرت مییافت، مانند اصل عاصمبن حُمَید و اصل حفصبن سُوقه. در همین دوره، اصطلاحات دیگری نیز به وجود آمد که بعضاً نزدیک به اصول است. از جمله این اصطلاحات، «نسخه» و «نوادر» است ( رجوع کنید به نجاشی، ص 116، 153) که نوادر کاربرد بیشتری یافته ( رجوع کنید به نوادر *) و نوادرنویسی، شیوة غالب تدوین حدیث تا پایان قرن دوم بوده است.ج) تدوین حدیث در قرن سوم. با تثبیت خلافت بنیعباس، بویژه پس از رحلت امام صادق علیهالسلام در 148، فشار خلفای عباسی بر شیعیان فزونی یافت. در این دوران با اجبار خلفا اکثر امامان علیهمالسلام از مدینه به عراق جلب شدند و تحت نظر عوامل خلافت قرار گرفتند، درنتیجه ارتباط شیعیان با امامان محدود شد و آنان جهت حل مشکلات دینی خود به محدّثان و حاملان اخبار روی آوردند. در این زمان صدها تن از شاگردان امام صادق در مراکز علمی به نقل و نشر حدیث میپرداختند (نجاشی، ص40) و هزاران حدیث، غالباً به صورت غیرمبوّب، دراختیار آنان بود. نخستین بار عدهای از شاگردان امام صادق و امام کاظم علیهاالسلام، مانند حَریزبن عبداللّه سجستانی (نجاشی، ص144ـ 145؛ طوسی، 1351 ش، ص62ـ63) و معاویةبن عمّار (نجاشی، ص411) و معاویةبن وهْب (همان، ص412) توانستند بااستفاده از روایات خود، کتابهایی در بارة نماز و زکات و روزه و حج و فضایل حج تدوین کنند. از عهد امام رضا علیهالسلام و بویژه در قرن سوم دستهبندی روایات ذیل موضوعات مختلف فقهی و کلامی و اخلاقی، و تدوین کتب بزرگتر سرعت بیشتری یافت. پیشگامان تدوین حدیث در این دوره سومین نسل از اصحاب اجماع بودند ( رجوع کنید به کشّی، ص556؛ اصحاب اجماع * ). در این دوره از بزرگان دیگری چون حسنبن سعید اهوازی و برادرش حسین و علیبن مهزیار اهوازی میتوان یاد کرد که دو برادر به اشتراک سی کتاب تدوین کرده بودند و هر کتاب جامعی از روایات در موضوعی خاص بوده است. ابنمهزیار نیز سی کتاب تدوین کرد (نجاشی، ص 58ـ60، 253ـ254).همچنین با ایجاد محدودیت برای امامان علیهمالسلام در این دوره، بزرگان حدیث در مساجد یا حوزهها فعال شدند ( رجوع کنید به معارف، ص 355ـ379) و علاوه بر اشتغال به تدوین حدیث، به تهیة فهارس کتب حدیث پرداختند، بویژه کتبی که از طریق سماع و قرائت به دست آورده بودند (زراری، ص160ـ167؛ ابنبابویه، 1401، ج1، ص4ـ 5؛ بهبودی، ص 28ـ33). این کتب خود منشأ پیدایش کتب حدیثی بزرگتر در قرن چهارم و پنجم گردیدند، ازینرو شیخ صدوق بسیاری از کتب متقدمان را جزو مآخذ من لایحضرهالفقیه دانسته است (ابنبابویه، 1401، ج 1، ص3ـ 5). همچنین شیخ طوسی در الفهرست و نیز «مشیخة» تهذیب الاحکام و نجاشی در رجال خود، طریق خود را تا بسیاری از صاحبان اصول و مصنفات شناساندهاند. در عصر ما جز معدودی از این کتب، از جمله محاسن برقی (نجاشی، ص76؛ المحاسن ، چاپ مهدی رجایی در دو مجلد در 1413)، باقی نمانده است.کاهش ارتباط شیعیان با امامانشان در پی فشارهای خلفا، به معنای قطع کامل ارتباط و درنتیجه عدم صدور حدیث از امامان نبود، بلکه شکل جدیدی از ارتباط به وجود آمد که در جای خود دستاورد تازهای برای حدیث شیعه داشت: از زمان امام صادق علیهالسلام به بعد عدهای به عنوان «وکلای ائمه» یا رابطان بین امامان و مردم تعیین شدند. آنان سؤالات شرعی را جمعآوری میکردند و به حضور ائمه علیهمالسلام میبردند و پاسخهای سؤالات را ــ که غالباً با خط و امضای امامان بود ــ دریافت میکردند ( رجوع کنید به کلینی، ج 5، ص566؛ نجاشی، ص283؛ کشّی، ص162؛ بهبودی، ص17). گاه نیز امامان از طریق وکلای خود رسایل و مکتوباتی برای شیعیان میفرستادند و وظایف و تکالیف آنان را در مقابل پیشامدهای اجتماعی روشن میساختند (شریف قریشی، ص73ـ 88؛ معارف، ص343). از آنجا که مکتوبهای امامان و پاسخهای آنان به سؤالات شیعیان در حکم حدیث و روایت بود، محدّثان در مقام جمع و تدوین آنها برآمدند و کتبی با عنوان «مسائل» و «رسایل» به جمع مصادر حدیث اضافه کردند. شیخ طوسی (1351 ش، ص102) ضمن برشمردن آثار عبداللّهبن جعفر حِمْیَری، از کتاب المسائل و التوقیعات نام برده، اما نجاشی (ص220) به سه کتاب این شخص در حوزة مسائل اشاره کرده است: مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیهالسلام ، مسائلُ لابی محمدالحسن علیهالسلام علی یَدِ محمدبن عثمان العَمْری ، و مسائل ابیمحمد و توقیعات . زکریابن آدم، محمدبن سلیمان، هارونبن مسلم، یعقوببن یزید، یعقوببن اسحاقِ سِکّیت و احمدبن اسحاق اشعری از کسانی بودند که در این دوره به تدوین مسائل پرداختند ( رجوع کنید به نجاشی، ص91، 174، 347، 438، 449ـ450). کلینی نیز کتابی به نام رسائل الائمه داشته است (نجاشی، ص377).مجموعههای رسایل و مسائل تا قرن پنجم وجود داشت و همانند اصول روایی جزو مصادر کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی قرار گرفت، اما پس از تقطیع و تقسیم محتوای آنها در آثار یادشده بتدریج از بین رفت (معارف، ص350). ابنبابویه (1401، ج1، ص86) تصریح کرده که مجموعة نامهها و توقیعات امام حسن عسکری علیهالسلام را به خط خود امام از طریق ابوجعفر صفار دریافت کرده است. هارونبن موسی تلّعکبری و احمدبن حسینبن عبیداللّه غضائری نیز خبر دادهاند که بسیاری از نامههای امام یازدهم و دوازدهم را دیدهاند (نجاشی، ص355، 380). از متقدمان، ابنبابویه در کمالالدین (ج 2، ص482ـ522) و شیخ طوسی در الغیبة (ص 345ـ41) و از متأخران، محمدباقر مجلسی (متوفی 1110) در بحارالانوار * (ج53، ص150ـ 19) بسیاری از توقیعات حضرت مهدی عجلاللّه تعالی فرجه الشریف راجمع کردهاند.د) تدوین کتب اربعه. از حقایق مسلّم در بارة حدیث شیعه ورود جعل و تحریف در آن است. این امر به سبب وجود افراد «کذّاب»، «فاسدالمذهب» و «مجهولالحال» در بین راویان شیعه در ادوار گوناگون و نیز وضع سیاسی و اجتماعی خاص شیعیان و قطع یا دشواری ارتباط با امامان بوده است ( رجوع کنید به علامه حلّی، ص197ـ 269؛ ابنداود حلّی، ص 225ـ289؛ بهبودی، ص99ـ 239، بابالضعفاء). هدف این راویان، تحریف حقایق دینی از طریق جعل حدیث بوده است. یکی از عوامل مؤثر در جعل حدیث، جریان غُلات بود ( رجوع کنید به معارف، ص 298ـ 305؛ غلّو * ). این جریان از زمان امام چهارم علیهالسلام در میان شیعیان آغاز شد و تا پایان عصر ائمه کم و بیش ادامه یافت، به طوری که در زمان هریک از امامان علیهمالسلام چند تن به عنوان غالیانِ شاخص شناخته شدند و مورد لعن و نفرین ائمه قرار گرفتند (کشّی، ص290ـ291، 295، 300ـ302، 321، 503، 517 ـ 520). ترفندهای غلات را همواره امامان شیعه آشکار میکردند، چنانکه امام صادق در بارة مُغیرةبن سعید به جعل حدیث و افزودن آنها در کتب اصحاب پدرش اشاره کرد (کشّی، ص 225) و امام رضا، بیان و مغیرةبن سعید و ابوالخطاب، و برخی دیگر را از دروغگویان عمده معرفی کرد (همان، ص302) و امام حسن عسکری ضمن تکذیب عقاید علیبن حَسَکه و قاسم یقطینی، آنان را نفرین کرد (کشّی، ص 516 ـ519؛ مجلسی، ج 25، ص316). پس از عصر ائمه نیز از جمله تلاشهای بزرگان شیعه شناسایی غلات و طرد آنان از میان شیعیان بود ( رجوع کنید به نجاشی، ص332، 338؛ علامه حلّی، ص14؛ بهبودی، ص47)، اما بهرغم این تلاشها، بخشی از روایات جعلی و مشکوک به مجموعههای حدیثی راه یافت (بهبودی، ص44) و ازاین حیث، در احادیث اختلاف و تعارض پیدا شد (طوسی، 1401، ج 1، ص).پس از وقوع غیبت امام دوازدهم و در پی قطع ارتباط مستقیم شیعیان با امامان خود، این تعارض نمایانتر شد، به طوری که حقایق گاه بر اهل علم نیز مشتبه میگشت ( رجوع کنید به کلینی، ج1، ص8). در این شرایط، محدّثان نسبت به پالایش حدیث و تدوین کتب مورد اعتماد، نیاز مبرم احساس کردند. تدوین کتب اربعه توسط محمدبن یعقوب کلینی و محمدبن علیبن بابویه و محمدبن حسن طوسی ــ که به «محمدون ثلاث اُوَل» مشهورند ــ و تدوین دیگر آثار ارزشمند حدیثی، بویژه کتابهای ابنبابویه و شیخ طوسی، در قرنهای چهارم و پنجم، گامی مهم در رفع نابسامانیهای موجود در حیطة حدیث و زدودن تعارض از آن به شمار میرود ( رجوع کنید به کتب اربعه * ؛ کافی * ).با تألیف کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی در قرنهای چهارم و پنجم، بویژه کتب حدیثی شیخ صدوق و شیخ طوسی و سیدمرتضی و شیخ مفید، تدوین حدیث شیعه در عصر متقدمان به پایان رسید و فقها و متکلمان به مدد این کتابها به تدوین آثار فقهی و کلامی پرداختند و از سوی دیگر فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی شیعه، روند تدوین آثار جدید را کند کرد و عالمان شیعه بیشتر به انتقال کتابهای قبل از طریق اجازه و کتابت و وجاده اهتمام ورزیدند. با اینهمه بررسیهای حدیثشناختی و التفات به مباحث رجال و درایه ــ که از علوم اساسی و ضروری در حوزة حدیث است ــ رونق گرفت و کسانی چون نجاشی و کشّی و ابنغضایری و احمدبن طاووس و علامه حلّی و ابنداود حلّی در این راه گامهای مؤثری برداشتند. از آثار حدیثی ارزشمندی که بر پایة کتب اربعه به منظور بررسی انتقادی آنها، بویژه از نظر سند و دقت و ضبط، تدوین شد، مُنْتقی الجُمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان بود. این کتاب را حسنبن زینالدین عاملی، فقیه و اصولی نامور شیعه معروف به صاحب معالم، نگاشت که متأسفانه ناتمام ماند.ه ) تدوین حدیث دردورة متأخران. با روی کارآمدن دولت شیعی صفوی در قرن دهم و فراهم آمدن فضایی نو برای ارائه و نشر تعالیم شیعی، بسیاری از علمای شیعه از نقاط مختلف به ایران آمدند، از جمله حسینبنعبدالصمد و فرزندش بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهائی و محقق کرکی، هر سه از جبلعامل، محقق میسی از عراق و سیدماجد بحرانی از بحرین. بدینسان، تألیف آثاری در زمینة فقه و حدیث شیعه که مدتی دچار وقفه و رکود شده بود، دوباره رونق گرفت (مدیر شانهچی، ص164). از سوی دیگر، پس از آنکه ملامحمدامین استرآبادی کتاب الفوائد المدنیة را تألیف کرد و این کتاب در ایران و عراق منتشر شد، شماری از فقها گرایش اخباری پیدا کردند (دوانی، ص90) و به حدیث وعلوم آن توجه شایانی نمودند. نامورترین محدّثان این دوره که به «محمدون ثلاث اُخَر» معروفاند،منشأ تدوین این آثار مهم در حدیث شدند: الوافی تألیف محمدبن مرتضی معروف به مولی محسن فیضِ کاشانی * ،که جامع کتب اربعه با حذف مکررات آنها به شمار میرودو حاوی شرح و بررسی احادیث نیز هست ( رجوع کنید به الوافی * )؛ بحارالانوار تألیف محمدباقر مجلسی که از حیث محتوامشتمل بر همة مباحث دینی و از حیث منابع، بر بیش از 360 کتاب و رسالة حدیثی و غیره مبتنی است و با شرح و بیان مؤلف همراه است؛ وسائلالشیعه * تألیف محمدبن حسن شیخ حر عاملی (متوفی 1104) که جامع احادیث فقهی بر پایة تبویب رایج نزد فقهاست و بهطور عمده از کتب اربعه گردآوری شده و از منابع متقدم دیگر نیز بهره برده است. از جوامع دیگر حدیثی این دوره، کتاب عوالم العلوم و المعارف و الاحوال تألیف مولی عبداللّه بحرانی اصفهانی، شاگرد و همکار محمدباقر مجلسی، با صورتبندی و محتوای تقریباً همسان با بحارالانوار است.بهطور کلی، در عصر صفوی گذشته از اهتمام محدثان به جستجو و شناسایی برخی آثار حدیثیِ مهجور و حفظ آنها از آفت و نابودی، گرایش به شرح و بررسی حدیث، در موضوعات مختلف، نیز رواج یافت و شماری از عالمان چون میرداماد، صدرالمتألهین شیرازی، مولی محمدتقی مجلسی، مولی صالح مازندرانی، محمدباقر مجلسی، مولی رفیعا قزوینی، قاضی سعید قمی و سیدنعمتاللّه جزایری بر آثار متقدم حدیثی،بویژه کتب اربعه، شرح نوشتند. در این شروح، ارزیابی همه جانبة سند و متن احادیث مورد توجه قرار میگرفت. از حیث موضوعبندی نیز گاه به مباحث جدید و صورتبندیهای متداول در علوم دینی التفات میشد (برای نمونه رجوع کنید به محمدباقر مجلسی، ج 1، ص).سنّت تدوین آثار جدید حدیثی، از آن پس با آهنگی کندتر ادامه یافت و برخی عالمان در مقام مستدرکنویسی بر جوامع پیشین چون بحارالانوار و وسایلالشیعه برآمدند؛ معروفترین این کتابها مستدرک الوسایل * تألیف میرزاحسین نوری مازندرانی (متوفی 1320) حدیثشناس و کتابشناس نامور است که آن را بر پایة منابع پیشین و برخی آثار نو یافته، طبق تبویب وسایل الشیعه تنظیم کرد. این کتاب، امروزه از مراجع مهم تحقیقات فقهی مجتهدان است. آخرین گام در تدوین حدیث ــ بجز آثاری که با نگرش موضوعی نو و تبویب ویژه سامان یافته (برای نمونه رجوع کنید به الحیاة تألیف محمدرضا حکیمی و دیگران) ــ جامع حدیثی ــ فقهی جامع احادیث الشیعه * است. طرح این اثر حدیثی را فقیه و مرجع تقلید مشهور شیعه، آیتاللّه حاجآقاحسین طباطبائی بروجردی ارائه کرد و در آغاز با اشراف وی چند تناز علما و فضلای حوزة علمیة قم به تدوین آن اهتمام کردند، پس از درگذشت وی نیز کار با جدیت پیگیری شد و صورت اتمام یافت.گفتنی است که تألیف معجمهای موضوعی و واژهای، برای تسهیل دستیابی به مضامین احادیث در جوامع معتبر حدیثی در چند دهة اخیر مطمحنظر مؤلفان بوده و هست. مشهورترین این آثار کتاب سفینةالبحار تألیف حاجشیخعباس معروف به محدّث قمی (متوفی1359) است که فهرستی موضوعی و الفبایی بر بحارالانوار است.منابع: علاوه بر قرآن؛ آقابزرگ طهرانی؛ ابنبابویه، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/ 1981؛ همو، کمالالدین و تمام النعمة ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363 ش؛ ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل ، ] قاهره [ 1313، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنداود حلی، کتاب الرجال ، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف 1392/1972، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ ابنصلاح، مقدمة ابنالصلاح فی علوم الحدیث ، چاپ صلاحبن محمدبن عویضه، بیروت 1416/ 1995؛ ابنطاووس، مهجالدعوات و منهجالعبادات ، قم 1411؛ ابنندیم؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری ، استانبول 1401/1981؛ محمدباقر بهبودی، معرفة الحدیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافته عندالشیعة الامامیة ، تهران 1362 ش؛ ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت 1408/1987؛ عبداللّهبن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی ، استانبول 1401/1981؛ علی دوانی، آقامحمدباقربن محمد اکمل اصفهانی معروف به وحید بهبهانی ، تهران 1362 ش؛ محمود رامیار، تاریخ قرآن ، تهران 1362 ش؛ احمدبن محمد زراری، رسالة ابیغالب الزراری الی ابن ابنه فی ذکر آلاعین و تکملتها لابی عبداللّه الغضائری ، چاپ محمدرضا حسینی، قم 1411؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت 1409/1989؛ محمدبن ادریس شافعی، اختلاف الحدیث ، چاپ محمداحمد عبدالعزیز، بیروت 1406/1986؛ عبدالحسین شرفالدین، المراجعات ، چاپ حسین راضی، بیروت 1402/1982؛ محمدباقر شریف قریشی، حیاة الامام الحسن العسکری ، بیروت 1408؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408؛ محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آلمحمد ( ص )، چاپ محسن کوچهباغی تبریزی، قم 1404؛ محمدبن جریربن رستم طبری، دلائل الامامة ، قم 1413؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام ،چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ همو، رجال الطوسی ، نجف 1380/1961؛ همو، الفهرست ، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف 1356/1937، چاپ افست قم 1351 ش؛ همو، کتاب الغیبة ، چاپ عباداللّه طهرانی و علیاحمد ناصح، قم 1411؛ مرتضی عسکری، معالم المدرستین ، تهران 1413؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، رجال العلامة الحلی ، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف 1381/ 1961، چاپ افست قم 1402؛ علیاکبر غفاری، «تاریخ تدوین الحدیث و کتابته»، در عبداللّه مامقانی، تلخیص مقباس الهدایة ، چاپ علیاکبر غفاری، ] تهران [ 1369 ش؛ غانم قدوری الحمد، رسم المصحف: دراسة لغویة تاریخیة ، بغداد 1402/1982؛ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال ، ] تلخیص [ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش؛ کلینی؛ مجلسی؛ کاظم مدیر شانهچی، تاریخ حدیث ، تهران 1377 ش؛ مجید معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه ، تهران 1374 ش؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ یاقوت حموی.4) تدوین حدیث در میان دیگر مذاهب اسلامی. مراحل آغازین تدوین حدیث و مناقشات در بارة آن در قرن اول به انجام رسید و مسلمانان نسبت به لزوم تدوین حدیث اجماعنظر یافتند که در دو مکتب عمدة حدیثنگاریِ اهلسنّت و شیعة امامیه تبلور و بسط یافت، اما دو مذهب دیگر شیعی (زیدیه و اسماعیلیه) و مذهب اباضیه (شاخة برجای ماندة خوارج) نیز به منظور صورتبندی آموزهها و آرای فقهی و کلامی خود به حدیث توجه داشتند و عالمان این مذاهب، گذشته از آنکه به منابع حدیثیِ موجود، به حسب گرایش غالبِ خود، مراجعه میکردند، از تدوین حدیث و نگارش آثار حدیثی غفلت نکردند. در این مقاله گزارشی فشرده از اهم آثار حدیثی سه مذهب مذکور میآید.الف) زیدیه . زیدبن علیبن حسین، که زیدیه او را امام و جانشین پدرش امام سجاد میدانند، در دورة آغاز شکلگیری تدوین حدیث میزیست و از نخستین مدوّنان حدیث بود، اما بهرغم تصور برخی مؤلفان زیدی نمیتوان او را نخستین تدوینکنندة حدیث دانست. در صحت انتساب برخی آثار حدیثی به وی نیز تردید وجود دارد (ابوزهره، ص232). مهمترین و قدیمترین اثر زیدیِ موجود، مسندالامام زید است که گاه با عنوان المجموع الفقهی یا المجموع الحدیثی از آن یاد شده است. برخی این دو اثر را یکی، و دو عنوان مذکور را نام دیگر مسندالامام زید میدانند (آقابزرگطهرانی، ج21، ص27؛ ابوزهره، ص273) و برخی نیز المجموع الفقهی را غیر از المجموع الحدیثی میشمارند (زیدبن علی، مقدمة عبدالواسعبن یحیی واسعی، ص21؛ خطیب، ص371).مسندالامام زید حاوی مجموعهای از روایات منسوب به زیدبن علی در ابواب گوناگون فقهی است و یکی از زیدیهای جارودی به نام ابوخالد واسطی آنها را گرد آورده است. این مسند مجموعاً 550 حدیث دارد، با این ترتیب: 228 حدیث از پیامبر اکرم، 320 حدیث از امام علی علیهالسلام و دو حدیث از امام حسین علیهالسلام (زیدبن علی، همان مقدمه، ص20).پس از زیدبن علی، از نوادة او احمدبن عیسی احادیثی روایت شده است و برخی منابع، کتابهایی را به او نسبت دادهاند ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ص539؛ فخررازی، ص142؛ ذهبی، ج1، ص127)، ولی در اینکه او خود کتابی تألیف و تدوین کرده باشد، تردید وجود دارد. آنچه مسلّم استاین است که شاگردانش در کتابهای خود از او احادیثی نقل کردهاند، از جمله: یحییبن حسین الهادی الیالحق (متوفی 298) در کتاب النکاح ، محمدبن منصور مرادی (زنده در 290) در الامالی ، ابوالحسین احمدبن حسین هارونی (متوفی 411)، ابوطالب یحییبن حسین هارونی (متوفی 424)، حسینبن اسماعیل الموفّق باللّه شجری جرجانی (زنده در 420) و فرزندش یحییبن حسین المرشد باللّه شجری جرجانی (متوفی 479) هریک در الامالی و سایر آثار خویش. در الجامع الکافی نیز به نقل از آنان احادیثی آمده است (حسنی، ج1، مقدمة احمدبن عبداللّه جنداری، ص5، برای شرححال هریک از اینها رجوع کنید به همان مقدمه، ص2ـ 43). محمدبن منصور مرادی احادیث فقهی احمدبن عیسیبن زید و دیگران را در کتابی که امالی احمدبن عیسی، یا علوم آلمحمد یا بدائع الانوار فی محاسن الا´ثار نام دارد، گرد آورده است. این کتاب از مهمترین منابع فقهی ـ حدیثی زیدیه است و آن را از قدیمترین کتابهای حدیثی در اسلام دانستهاند (حسینیمؤیدی، ج1، ص333؛ زیدبن علی، همان مقدمه، ص22).دیگر عالِم زیدی که به تدوین حدیث پرداخت، ابوعبداللّه محمدبن علی علوی (متوفی 445) بود که کتاب الجامع الکافی را در بارة مسائل فقهی بر اساس احادیث فقهی چهار مکتب فقهی زیدی (شامل مکتب احمدبن عیسیبن زید، قاسمبن ابراهیم رسّی، حسنبن یحییبن عیسیبن زید و محمدبن منصور مرادی) تألیف کرد. وی در ذکر احادیث احمدبن عیسیبن زید به کتابهای محمدبن منصور مرادی ارجاع داده است (مادلونگ، ص214؛ زیدبن علی، همان مقدمه، ص24). تعدادی نسخة خطی از این کتاب در یمن وجود دارد.بهطورکلی، زیدیه در تدوین حدیث، بویژه احادیث پیامبر از طریق امامان شیعه و زیدبن علی، تلاش زیادی کردند. برخی از آثار آنان باقی مانده است که بیش از همه در یمن نگهداری میشود (برای نمونههایی از این آثار رجوع کنید به مجموعة 336 جلدی طاووس یمانی شامل تصویر بیش از هزار نسخة خطی در کتابخانههای یمن، موجود در کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی).قاضی جعفربن احمدبن عبدالسلام بهلولی (متوفی 573)، امالی و احادیث ابوطالب هارونی را در کتاب تیسیر المطالب فی امالی الامام ابیطالب تخریج کرد. این کتاب به کوشش یحیی عبدالکریم الفضیل در 1395/ 1975 در بیروت به چاپ رسیده است. در منابع زیدی از الامالی الصغری اثر احمدبن حسین حسنی دیلمی (متوفی 411)، امالی نوشتة المرشد باللّهیحییبن موفّق باللّه شجری جرجانی، اصول الاحکام نوشتة المتوکل علیاللّه احمدبن سلیمان حسنی یمنی (متوفی 566)، شِفاءُ الاَوام فی احادیث الاحکامِ حسینبن محمد یحیوی (حسینی مؤیدی، ج1، ص303ـ304) و دُرَرُ الاحادیث النبویة فی الاسانید الیحیویة نوشتة محمدبن محمدبن ابیالنجم صعدی (متوفی 646) نیز نام بردهاند (حسنی، ج1، مقدمة جنداری، ص4، 12، 34؛ حسینی، ج1، ص126ـ127، 152ـ154، 462، ج2، ص207).ب) اسماعیلیه . نخستین و مفصّلترین کتاب حدیثی اسماعیلیه را قاضی نعمانبن محمدبن حیّون تمیمی (متوفی 363) در زمان حکومت المهدی فاطمی (297ـ322)، پس از 312، تألیف کرد و آن را الایضاح نامید (ادریس عمادالدین قرشی، ص560؛ مادلونگ، ص252). او این کتاب را در 220 باب تنظیم کرد (مجدوع، ص33) و در آن احادیث فقهی را به روش مقبول و رایج، با ذکر اسناد آن آورد. وی از این کتاب چند تلخیص تهیه کرد و در آنها سلسلة راویان و جزئیات دیگر را حذف نمود. سه کتاب دعائم الاسلام ، الاخبار ، و الاقتصار ، از جمله تلخیصهای کتاب الایضاح است که اولی از همه مهمتر و مراجعه به آن بیشتر است (قاضی نعمان، 1376، ج 1، ص 10). علمای امامیه نیز به این کتاب، به دلیل احتوای آن بر احادیث شش امام اول و دقت و امانت علمی، التفات دارند ( رجوع کنید به نوری، ج1، ص128ـ162).دیگر کتاب حدیثی اسماعیلیه، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار تألیف قاضی نعمان است. این کتاب بیشتر به احادیثِ امامان اختصاص دارد. در بارة اسماعیلی یا اثناعشری بودن قاضی نعمان اختلافات بسیاری وجود دارد ( رجوع کنید به قاضی نعمان، 1409ـ1412، ج1، مقدمة حسینیجلالی، ص27ـ35).ج) اِباضیه . مؤسسان مذهب اباضی، چون ابوالشعثاء جابربن زید و صالحبن نوح دهّان و حَیّانبن اعرج، از محدّثانی بودند که نام آنان در کتابهای حدیثی بسیار آورده شده است. جابربن زید * (متوفی 93)، که اباضیه او را از فقها و امامان خود میدانند و از تابعان به شمار میرفت، در تدوین و گردآوری احادیث پیامبر اکرم که از صحابه شنیده بود میکوشید. کتابی با عنوان دیوان ، مشتمل بر احادیث پیامبر و فتواهای جابر، به وی منسوب است. نسخهای از این کتاب در کتابخانة هارونالرشید، خلیفة عباسی، موجود بوده است (درجینی، ج1، ص81ـ82؛ نامی، ص79، 125ـ126).مهمترین و اصلیترین مجموعة حدیثی اباضیه، الجامع الصحیح یا مسند ربیعبن حبیب است. ربیع، شاگرد و جانشین ابوعبیده مسلمبن ابیکریمة تمیمی و مهمترین راوی او بود. ابوعبیده خود شاگرد جابربن زید بود و از مشایخ و امامان اباضی در قرن دوم به شمار میرفت ( رجوع کنید به نامی، ص95ـ109؛ معجمالاعلام الاباضیّة من القرن الاوّل الهجری الی العصر الحاضر ، ج2، ص418ـ419). الجامع الصحیح ربیع در اعتقاد اباضیان صحیحترین و متقنترین جامع حدیثی، و پس از قرآن معتبرترین کتاب بوده است (طُعَیمه، ص106). ابویعقوب وارجلانی (متوفی 570) آنرا به روش موضوعی مرتب کرده و ترتیب المسند نام نهاده است و در آن، علاوه بر احادیث فقهی ربیعبن حبیب، احادیث مرسلِ جابربن زید از پیامبر را نیز آورده است. به گفتة ربیعبن حبیب شمار احادیثی که اباضیه از پیامبر اکرم نقل کردهاند و نزد آنان توثیق شده، چهار هزار حدیث است؛ نهصد حدیث در «اصول» (عقاید و مبانی) و بقیه در آداب و احکام (نامی، ص129ـ130).در اواخر قرن دوم ابوغانم بشربن غانم خراسانی (متوفی ح 200)، عالم اباضی اهل خراسان که در بصره نزد شاگردان ابوعبیده مسلمبن ابیکریمه درس خوانده بود، دو کتاب با نام المدونه نوشت و در آن احادیث نبوی و آرای عالمان اباضی را با ذکر اسناد آنها جمعآوری و تدوین کرد (همان، ص133). کتاب حدیثی دیگر ابوغانم خراسانی، احتمالاً الدیوانُ المعروضُ علی علماء الاباضیة است که در آن روایات قَتادةبن دعامة سَدُوسیِ تابعی، در هفت بخش جمع و تدوین شده است (همان، ص136ـ137). گفتنی است که اباضیان چندان تأکیدی بر تدوین آثار مستقل حدیثی نداشتهاند، از آنرو که احادیث نبوی را که صحابة پیامبر نقل کردهاند، بر پایة ضوابط و عقاید کلامی خود میپذیرفتهاند (ابنجعفر، ج1، مقدمة عامر، ص9).منابع: آقابزرگطهرانی؛ ابنجعفر، الجامع ، چاپ عبدالمنعم عامر، ج1، عمان ] 1981 [ ؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ، چاپ احمد صقر، بیروت 1408/ 1987؛ محمد ابوزهره، الامام زید: حیاته و عصره، آراؤه و فقهه ، بیروت ?] 1378/ 1959 [ ؛ ادریس عمادالدین قرشی، تاریخ الخلفاء الفاطمیین بالمغرب: القسم الخاص من کتاب عیون الاخبار ، چاپ محمد یعلاوی، بیروت 1985؛ احمدبن یحیی حسنی، شرح الازهار ، صنعاء: مکتبة غمضان، ] بیتا. [ ؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیة ، قم 1413؛ محمدبن منصور حسینی مؤیدی، لوامعالانوار فی جوامع العلوم و الا´ثار و تراجم اولیالعلم و الانظار ، صعده 1414/ 1993؛ محمد عجاج خطیب، السّنة قبل التدوین ، قاهره 1408/ 1988؛ احمدبنسعید درجینی، کتاب طبقاتالمشائخ بالمغرب ، چاپ ابراهیم طلای، الجزائر ?] 1394/ 1974 [ ؛ محمدبن احمد ذهبی، میزانالاعتدال فی نقدالرجال ، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره 1963ـ 1964، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ زیدبن علی، مسندالامام زید ، بیروت: دارمکتبة الحیاة، ] بیتا. [ ؛ صابر عبدالرحمان طُعَیمه، الاباضیة: عقیدةً و مذهباً ، بیروت 1406/ 1986؛ محمدبن عمر فخررازی، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة ، چاپ مهدی رجائی، قم 1409؛ نعمانبن محمد قاضی نعمان، شرحالاخبار فی فضائل الائمة الاطهار ، چاپ محمد حسینیجلالی، قم 1409ـ1412؛ همو، کتاب الاقتصار ، چاپ محمد وحید میرزا، دمشق 1376/ 1957؛ ویلفرد مادلونگ، مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه ، ترجمة جواد قاسمی، مشهد 1375ش؛ اسماعیلبن عبدالرسول مجدوع، فهرسة الکتب و الرسائل ، چاپ علینقی منزوی، تهران 1344ش؛ معجم اعلام الاباضیة من القرن الاول الهجری الی العصر الحاضر: قسم المغرب الاسلامی ، تألیف محمدبن موسی باباعمی و دیگران، چاپ محمدصالح ناصر، بیروت: دارالمغرب الاسلامی، 1421/ 2000؛ عمرو خلیفه نامی، دراسات عنالاباضیة ، ترجمة میخائیل خوری، بیروت 2001؛ حسینبن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل ، قم 1415ـ1420.5) آرای خاورشناسان. خاورشناسان در بارة حدیث و تدوینِ آن، روشها و دیدگاههای متفاوتی دارند. گولدتسیهر در جلد دوم کتاب ) مطالعات اسلامی ( بتفصیل به ارائة دیدگاه شکاکانة خویش پرداخت. تحقیقات وی عمدتاً متأثر از آرای اشپرنگر است. به نظر اشپرنگر، اینکه حدیث اصولاً علمی شفاهی بوده خرافة مردودی بیش نیست. گولدتسیهر نیز بر این نظر بود، اما اصرار میورزید که گرایشهای کلامی و تردیدهای دینی مایة بیرغبتی به نگارش حدیث شده است. او دخالت مسائل سیاسی را در این امر بسیار برجسته جلوه میداد. اغلب خاورشناسان نتیجهگیریهای گولدتسیهر را دارای اعتبار قطعی میانگارند و در مسائل اصلی و جزئیات، به ارجاع به وی بسنده میکنند (سزگین، ج1، جزء 1، ص117ـ 118؛ برتون، ص148؛ نیز رجوع کنید به گولدتسیهر، ج 2، ص181، برای تفصیل آرای گولدتسیهر در این باره رجوع کنید به همان، ج2، ص181ـ 188؛ برگ ، ص9ـ12).پنجاه سال پس از گولدتسیهر، یوزف شاخت بهرغم ارائة تصویری دقیقتر و پیچیدهتر که مبتنی بر بینشی مفید در بارة اِسنادها بود، در کتاب ) مبانی فقه اسلامی ( همچون گولدتسیهر بر دیدگاه شکاکیت تأکید ورزید و همین رأی را از منظری دیگر تأیید وتقویت کرد ( رجوع کنید به برگ، ص12ـ16). اثر وی نقطة عزیمتی برای تمام مطالعات حدیثیِ سپسین در غرب به شمار میآید (همان، ص13؛ برتون، ص 148ـ149).در مقابل این دیدگاه، افرادی همچون نبیّه اَبوت در ) مطالعاتی در باب نخستین پاپیروسهای عربی ( ، جلد دوم: ) روایات و تفاسیر قرآنی ( ، فؤاد سزگین در تاریخ نگارشهای عربی و محمدمصطفی اعظمی در دراسات فی تدوین السنة النبویة و دو کتاب دیگر خود دیدگاههای گولدتسیهر را نقد کردند و اعظمی در آثارش بویژه به نقض آرای شاخت پرداخت. در نقد روش گولدتسیهر گفتهاند که او از تفاوت ظریفِ تدوین و تصنیف غفلت ورزیده و ضعف و کاستیهای منابع تحقیقی که در دسترس داشته، موجب آشفتگی در استنباطهایش شده است و نبودِ ربطی وثیق میان آنها معنای بسیار متفاوتی به اطلاعات نخستین وی داده است. دیگر آنکه روش وی و شاخت این نقیصة بزرگ را دارد که تأثیر فراگیر قرآن و تفاسیر آن را ــ که عمدتاً رواییاند ــ بر تمام فعالیتهای فکری قرون نخستین اسلامی نادیده گرفتهاند (سزگین، ج 1، جزء 1، ص119ـ120؛ برتون، همانجا؛ نیز رجوع کنید به کریمینیا، ص29ـ30). همچنانکه آنها از حرکت حدیثی اصحاب امامان شیعه، بویژه از آنرو که با اهتمام و نظارت خود امامان صورت میگرفته است، غفلت یا تغافل کردهاند.همچنین هربرت برگ در ) تکوین و تکامل تفسیر در نخستین سدههای اسلامی ( (انگلستان، 2000) که بتفصیل به سیر تحول آرای خاورشناسان در بارة حدیث، تدوین آن، اِسنادها و بویژه سندیت احادیث در تفاسیر پرداخته، در نقد روش گولدتسیهر نوشته است که وی جز پارهای کلیات در بارة سیر قهقرایی اسناد، هیچگونه روش دقیق و روشنی ارائه نمیکند (ص 48؛ نیز رجوع کنید به حدیث * ).منابع: فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی ، ج 1، جزء 1، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ریاض 1403/1983؛ مرتضی کریمینیا، «تکوین و تکامل تفسیر در نخستین سدههای اسلامی: نگاهی به کتاب هربرت برگ»،آینة پژوهش ، سال 12، ش 3 (مرداد ـ شهریور 1380)؛,period.: the authenticity of muslim literature from the formative, Surry The development of exegesis in early Islam; John Herbert Berg Burton, An introduction to the H ¤ ad i ¦ th , Edinburgh 1994; Ignaz Goldziher, Muslim studies , vol. 2, ed. S.M. Stern, translated from the German by C.R. Barber and S.M. Stern, London 1971.