تتش تاج الدوله ابوسعید

معرف

بنیانگذار سلسلة‌ سلاجقة‌ شام‌ در قرن‌ پنجم‌
متن
تُتُش‌ ، تاج‌الدوله‌ ابوسعید ، بنیانگذار سلسلة‌ سلاجقة‌ شام‌ در قرن‌ پنجم‌. وی‌ پسر الب‌ارسلان‌ و برادر ملکشاه‌ سلجوقی‌ (حک : 465ـ 485) بود. ابن‌خَلَّکان‌ (ج‌1، ص‌295) تاریخ‌ ولادت‌ او را 458 ضبط‌ کرده‌ است‌. نخستین‌ آگاهی‌ از تتش‌ به‌ 470 برمی‌گردد که‌ ملکشاه‌ وی‌ را همراه‌ عربهای‌ بنی‌کلاب‌ برای‌ تسخیر شام‌ فرستاد. او ابتدا حلب‌ را محاصره‌ کرد. در همین‌ زمان‌ نیز بدرالجمالی‌ * ، امیر مصر، دمشق‌ را محاصره‌ کرده‌ بود. اَتسِزبن‌ اُوَق‌ خوارزمی‌، والی‌ سلجوقی‌ دمشق‌ در 471، از تتش‌ یاری‌ خواست‌ و به‌ او وعده‌ داد که‌ شهر را تسلیم‌ خواهد کرد. بدرالجمالی‌ ــ که‌ توان‌ رویارویی‌ با سپاهیان‌ سلجوقی‌ را نداشت‌ ــ هنگامی‌ که‌ از حرکت‌ لشکریان‌ تتش‌ به‌ سمت‌ دمشق‌ باخبر شد، از آنجا رفت‌. اتسز به‌ وعده‌اش‌ عمل‌ کرد، اما تتش‌ او را کشت‌ و دمشق‌ را تصرف‌ کرد (ابن‌قلانسی‌، ص‌112؛ بنداری‌، ص‌80). در 472 که‌ تتش‌ حلب‌ را محاصره‌ کرده‌ بود، شرف‌الدوله‌ مسلم‌بن‌ قریش‌ عُقَیلی‌، والی‌ موصل‌، به‌ مردم‌ حلب‌ آذوقه‌ رساند و تتش‌ هم‌ پس‌ از چند روز محاصره‌ از آنجا رفت‌ و اهالی‌ حلب‌، شهر را به‌ شرف‌الدوله‌ تسلیم‌ کردند و وی‌ این‌ واقعه‌ را به‌ اطلاع‌ ملکشاه‌ رساند (ابن‌اثیر، 1405، ج‌8 ، ص‌127، 132). در 475 تتش‌ رهسپار انطاکیه‌ شد و شرف‌الدوله‌ که‌ از او بیمناک‌ بود، لشکری‌ از عربهای‌ بنی‌عُقَیل‌ * و کُردها گرد آورد و از خلیفة‌ مصر نیز کمک‌ خواست‌ و به‌ دمشق‌ حمله‌ کرد. تتش‌ به‌ محض‌ آگاه‌ شدن‌ از ماجرا، در اوایل‌ محرّم‌ 476 به‌ دمشق‌ بازگشت‌ و با شرف‌الدوله‌ جنگید و او را وادار به‌ عقب‌نشینی‌ کرد (ابن‌قلانسی‌، ص‌114؛ ابن‌اثیر، 1405، ج‌8 ، ص‌132). تتش‌ پس‌ از این‌ نبرد، اَنطَرطُوس‌/ طرطوس‌ را فتح‌ کرد و به‌ دمشق‌ بازگشت‌. در این‌ گیرودار ملکشاه‌ حلب‌ را تصرف‌ کرد و شرف‌الدوله‌ را به‌ عنوان‌ والی‌ به‌ آنجا فرستاد (ابن‌قلانسی‌، ص‌115 ـ116). سه‌ سال‌ بعد، شرف‌الدوله‌ در جنگی‌ با سلیمان‌بن‌ قـُتُلْمِش‌ (سلیمانشاه‌ اول‌، از امرای‌ سلجوقی‌ و بنیانگذار سلاجقة‌ روم‌) که‌ حلب‌ را محاصره‌ کرده‌ بود، کشته‌ شد و تتش‌ به‌ بهانة‌ کین‌خواهی‌ به‌ حلب‌ لشکر کشید. سلیمان‌ با آگاهی‌ یافتن‌ از حرکت‌ تتش‌ از محاصره‌ دست‌ برداشت‌، اما دو لشکر در عَین‌سَیلَم‌ با یکدیگر روبرو شدند و چون‌ تتش‌ با امیران‌ سلیمان‌ در نهان‌ ساخته‌ بود، در روز جنگ‌، امیران‌ جانب‌ تتش‌ را گرفتند و سلیمان‌ که‌ شکست‌ را قطعی‌ می‌دید، خود را کشت‌. هنگامی‌ که‌ ملکشاه‌ این‌ خبر را شنید، از تتش‌ رنجید و او را سرزنش‌ کرد. ظاهراً وی‌ از قدرت‌ گرفتن‌ تتش‌ در شام‌ بیمناک‌ بوده‌ است‌ (ابن‌قلانسی‌، ص‌118ـ119؛ ابن‌عدیم‌، ص‌215؛ آقسرایی‌، ص‌20ـ 21). سپس‌ تتش‌ از ابن‌حُتَیتی‌، پیشوای‌ مردم‌ حلب‌، خواست‌ تا شهر را تسلیم‌ او کند، اما وی‌ به‌ این‌ کار تن‌ نداد و از ملکشاه‌ یاری‌ خواست‌. تتش‌ با کمک‌ یکی‌ از اهالی‌ شهر را تصرف‌ کرد، اما هنگامی‌ که‌ از حرکت‌ ملکشاه‌ به‌ سوی‌ حلب‌ آگاه‌ شد، به‌ دمشق‌ بازگشت‌ (ابن‌اثیر، 1405، ج‌8 ، ص‌140). ملکشاه‌ در 480 آق‌سنقر بُرسُقی‌ (قسیم‌الدوله‌ آق‌سنقر)، جدّ خاندان‌ زنگی‌ و از امیران‌ مقتدر ملکشاه‌، را والی‌ حلب‌ کرد و آق‌سنقر در 483 تتش‌ و بوزان‌، والی‌ رُها، را برای‌ تسخیر حمص‌ فرستاد (ابن‌قلانسی‌، ص‌119ـ120). پس‌ از مرگ‌ ملکشاه‌ در 485، میان‌ پسرانش‌ (برکیارق‌ و محمود) و برادرش‌ (تتش‌) بر سر جانشینی‌ او جنگ‌ درگرفت‌. امیران‌ قدرتمند سلجوقی‌ (آق‌سنقر، بوزان‌ و مؤیدالدوله‌ یاغی‌ سیان‌ که‌ والی‌ انطاکیه‌ بود) نخست‌ از تتش‌ حمایت‌ کردند و او توانست‌ بر رقیبانش‌، برکیارق‌ و محمود، پیشی‌ گیرد و در 486 رَحبَه‌ و نصیبین‌ را تسخیر و ادعای‌ سلطنت‌ کند. پس‌ از آن‌، مَیّافارِقین‌ و برخی‌ از شهرهای‌ دیارْ بَکر و موصل‌ را گرفت‌ (ابن‌قلانسی‌، ص‌122ـ124؛ ابن‌جوزی‌، ج‌17، ص‌5). سپس‌ به‌ عزم‌ جنگ‌ با برکیارق‌ ــ که‌ ری‌ و همدان‌ را در اختیار داشت‌ ــ به‌ آذربایجان‌ رفت‌، اما به‌ دلیل‌ پیوستن‌ آق‌سنقر و بوزان‌ به‌ برکیارق‌ از جنگ‌ پرهیز کرد و به‌ شام‌ بازگشت‌ (ابن‌اثیر، 1963، ص‌13). تتش‌ پس‌ از جمع‌آوری‌ لشکر در 487 به‌ طرف‌ حلب‌ حرکت‌ کرد و در نهر سَبْعین‌ با آق‌سنقر و بوزان‌ جنگید که‌ در نتیجة‌ آن‌ آق‌سنقر و بوزان‌ کشته‌ شدند (همان‌، ص‌15؛ ابن‌عدیم‌، ص‌226؛ برای‌ شرح‌ مفصّل‌ این‌ رویداد رجوع کنید به ابن‌قلانسی‌، ص‌125ـ127). سپس‌ تتش‌ همدان‌ را گرفت‌ و فخرالملک‌، پسر نظام‌الملک‌، را به‌ وزارت‌ منصوب‌ کرد و او را به‌ بغداد فرستاد تا خلیفه‌ را وادارد که‌ به‌ نام‌ تتش‌ خطبه‌ بخواند (ابن‌اثیر، 1405، ج‌8 ، ص‌171). برکیارق‌ که‌ اندکی‌ پیش‌ از مرگ‌ خلیفه‌ مقتدی‌ باللّه‌ (متوفی‌ 487) در بغداد بود (ابن‌قلانسی‌، ص‌126)، هنگامی‌ که‌ از حملة‌ تتش‌ به‌ قلمروش‌ باخبر شد، به‌ آذربایجان‌ بازگشت‌ و در جنگ‌ با وی‌ شکست‌ خورد (ابن‌اثیر، 1405، همانجا) و به‌ اصفهان‌ که‌ در تصرف‌ برادرش‌ محمود بود، گریخت‌. طرفداران‌ محمود وی‌ را زندانی‌ کردند و قصد کشتن‌ او را داشتند که‌ در همین‌ حین‌ محمود به‌ مرض‌ آبله‌ درگذشت‌ و برکیارق‌ را حامیانش‌ (پیروان‌ نظام‌الملک‌) به‌ سلطنت‌ رساندند (ظهیری‌ نیشابوری‌، ص‌36؛ راوندی‌، ص‌142). برکیارق‌ پس‌ از جمع‌آوری‌ لشکر در صفر 488 با تتش‌ در دشت‌ ماوه‌ (واشلو/ داشیلوا، در نزدیکی‌ ری‌) روبرو شد ( مجمل‌التواریخ‌ والقصص‌ ، ص‌409) و در حین‌ نبرد یکی‌ از غلامان‌ بوزان‌، تتش‌ را کشت‌ (ابن‌شدّاد، ج‌3، قسم‌1، ص‌402؛ نیز رجوع کنید به برکیارق‌ * ). از تتش‌ دو پسر به‌ نامهای‌ فخرالملک‌ رضوان‌ (حاکم‌ حلب‌) و شمس‌الملوک‌ دُقاق‌ (حاکم‌ دمشق‌) برجا ماند (ابن‌خلّکان‌، ج‌1، ص‌296).با وجود اینکه‌ در منابع‌ در بارة‌ خصال‌ تتش‌ مطلبی‌ دیده‌ نمی‌شود، چنین‌ می‌نماید که‌ وی‌ امیری‌ قدرتمند و زیرک‌ و جاه‌طلب‌ بوده‌ و اگر رؤسای‌ لشکرش‌ و والیان‌ شام‌ با او همراهی‌ می‌کردند، می‌توانست‌ حاکمیت‌ سلجوقیان‌ را بر قلمرو وسیعشان‌ تا مدتها حفظ‌ کند.منابع‌: محمودبن‌ محمد آقسرایی‌، مسامرة‌ الاخبار و مسایرة‌الاخیار ، چاپ‌ عثمان‌ توران‌، آنکارا 1944؛ ابن‌اثیر، التاریخ‌ الباهر فی‌الدّولة‌ الاتابکیـّة‌ ، چاپ‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌ ] 1963 [ ؛ همو، الکامل‌ فی‌ التاریخ‌ ، بیروت‌ 1405/1985؛ ابن‌جوزی‌، المنتظم‌ فی‌ تاریخ‌ الملوک‌ والامم‌ ، چاپ‌ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی‌ عبدالقادر عطا، بیروت‌ 1412/1992؛ ابن‌خلّکان‌؛ ابن‌شداد، الاعلاق‌ الخطیرة‌ فی‌ذکر امراء الشام‌ والجزیرة‌ ، ج‌3، قسم‌1، چاپ‌ یحیی‌ عبّارة‌، دمشق‌ 1978؛ ابن‌عدیم‌، زبدة‌الحلب‌ من‌ تاریخ‌ حلب‌ ، چاپ‌ خلیل‌ منصور، بیروت‌ 1417/ 1996؛ ابن‌قلانسی‌، ذیل‌ تاریخ‌ دمشق‌ ، چاپ‌ آمدروز، بیروت‌ 1908، چاپ‌ افست‌ قاهره‌ ] 1968 [ ؛ فتح‌بن‌ علی‌ بنداری‌، تاریخ‌ سلسلة‌ سلجوقی‌، زبدة‌النصرة‌ ونخبة‌العصرة‌ ، ترجمة‌ محمدحسین‌ جلیلی‌، تهران‌ 1356ش‌؛ محمدبن‌ علی‌ راوندی‌، راحة‌الصدور و آیة‌السرور در تاریخ‌ آل‌سلجوق‌ ، به‌ سعی‌ و تصحیح‌ محمد اقبال‌، بانضمام‌ حواشی‌ و فهارس‌ با تصحیحات‌ لازم‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1364ش‌؛ ظهیرالدین‌ ظهیری‌ نیشابوری‌، سلجوقنامه‌ ، تهران‌ 1332ش‌؛ مجمل‌التواریخ‌ و القصص‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌ 1318ش‌.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 6
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده