التِبیان فی تفسیرالقرآن ، تفسیری از محمدبن حسن طوسی * معروف به شیخ طوسی، فقیه و محدّث و متکلم نامور امامی قرن پنجم. این کتاب اولین تفسیر کامل شیعی از قرآن کریم است که مفسر آن، علاوه بر نقل روایات مأثور، با تکیه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزیابی آرای تفسیری گذشتگان و معاصران خود پرداخته است؛ ازینرو این تفسیر جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسیر قرآن، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معانی و بیان و حدیث و فقه و کلام و تاریخ است (صدر، ص 339). شیخ طوسی خود در کتاب فهرست (ص 288) میگوید که کتابی بینظیر در تفسیر قرآن دارد (برای داوریهای علمای قدیم و جدید رجوع کنید به طبرسی، ج1، مقدمه، ص75؛ بحرالعلوم، ج3، ص228؛ آقابزرگ طهرانی، ج3، ص328؛ حکیم، ص310ـ312). پیش از این تفسیر، مفسران شیعه تنها به نقل روایات از صحابه یا ائمه علیهمالسلام و نیز اشاره به برخی نکات لغوی و گاه نقل اسرائیلیات پرداختهاند (برای نمونه رجوع کنید به تفسیر فرات کوفی * ، تفسیر عیاشی * ، تفسیر علیبن ابراهیم قمی * ). از میان مفسران اهلسنّت نیز تنها طبری (متوفی310) علاوه بر نقل اقوال، به نقد آنها و انتخاب روایاتی که از نظر او اصحّ روایات بوده، پرداخته است (آلیاسین، ج2، ص23ـ 25).التبیان فی تفسیر القرآن ، تفسیر کل قرآن بترتیب سورههای آن است و در ده جلد تدوین شده است. مفسر در آغاز هر سوره، به نامهای آن و وجهتسمیة آنها، مکی یا مدنی بودن سوره، و وجود آیة ناسخ و منسوخ در آن اشاره کرده، سپس به بررسی اختلاف قرائات، معنای لغوی واژگان، اشتقاق، صرف، نحو و گاه نکات بلاغی آیات پرداخته و سرانجام، معنای کلی آیات را شرح و تفسیر کرده است (برای اطلاع بیشتر از شیوة شیخ طوسی در پرداختن به مباحث تفسیری رجوع کنید به اکبرآبادی، ج2، ص371ـ 378؛ جعفر، ص87 ـ93). شیوة بیان و ترتیب مطالب در تفسیر وی عیناً در تفسیر مجمعالبیان فی تفسیر القرآن * امینالاسلام طبرسی (متوفی538) به کار گرفته شده است، با این تفاوت که طبرسی، مباحث لغت و اعراب و قرائات و شأن نزول و معنای آیه را بروشنی از یکدیگر جدا کرده است.شیخ طوسی در مقدمة التبیان ، با اشاره به انگیزة خویش از نوشتن این تفسیر، میگوید که هیچیک از علمای شیعه را ندیده است که کتابی در تفسیر تمام قرآن و مشتمل بر همة انواع علوم و معانی آن نوشته باشد؛ تنها برخی از ایشان به ذکر روایات موجود در کتب حدیثی پرداختهاند، بیآنکه استقصا کنند یا در تفسیر مبهمات آن بکوشند. وی عالمان اهلسنّت را در این موضوع به سه دسته تقسیم میکند: کسانی چون طبری که بتطویل هر سخن منقولی را در تفسیر قرآن گرد آوردهاند؛ کسانی که به اختصار تنها به تفسیر الفاظ غریب و مشکل قرآن پرداختهاند؛ و کسانی که راه میانه پیمودهاند و بیشتر به علومی توجه کردهاند که خود در آن تبحر داشتهاند؛ مثلاً زَجّاج و فَرّاء به صرفونحو، مُفَضَّلبنسَلَمة به واژگان و اشتقاق الفاظ، ابوعلی جبّائی به کلام و ابوالقاسم بلخی به فقه توجه کردهاند. طوسی فقط تفسیر ابومُسلم محمدبنبحر اصفهانی (متوفی320) و علیبنعیسی رمّانی (متوفی384)، هر دو از علمای معتزله، را بهترین میداند، اما تذکر میدهد که ایشان نیز گاه به امور غیرضروری پرداختهاند (برای موارد نقل شیخطوسی از تفسیر ابومسلم رجوع کنید به غیاثی کرمانی، جاهای متعدد؛ برای تشابه میان بخشهایی از تفسیر التبیان و تفسیر رمّانی رجوع کنید به آیتاللّهزاده شیرازی، ج2، ص486ـ 488). بنابراین وی میکوشد که تفسیرش بهاختصار همة فنون و علوم قرآنی را دربرگیرد، متشابهات قرآن را توضیح دهد، مباحث کلامی در رد مُجبِّره و مُشبّهِه و مُجسِّمه و جز ایشان را بیان و ادلة علمای شیعه بر حقانیت اصول و فروع مذهبشان را با استناد به آیات قرآن بازگو کند ( التبیان ، ج1، مقدمه، ص1ـ2).شیخ طوسی در ابتدای تفسیر خود، فصلی میگشاید و در آن به ذکر پارهای نکات کلی در تفسیر و علوم قرآنی میپردازد. نخست تحریف قرآن، به معنای زیادی یا نقصان در آیات، را مردود میشمارد و به تبع سیدمرتضی (355ـ436)، همة روایات شیعه و اهلسنّت را در بارة افتادگی آیات فراوان از قرآن، خبر واحد میداند که هیچگاه یقینآور نیست و به فرض درستی، خدشهای بر صحت متن موجود قرآن وارد نمیکند (ج1، مقدمه، ص3). طوسی در ادامه، روایات دالّ بر عدم جواز تفسیر به رأی را مانع از تدبّر در قرآن و فهم ظواهر آیات نمیداند؛ لیکن معانی آیات قرآن را به چهار دسته تقسیم میکند که از آن میان، فقط دستة نخست از معرفت بشر بیرون است: 1) آیاتی که علم آنها مختص خداوند است، مانند شناخت دقیق زمان قیامت در آیة 186 سورة اعراف؛ 2) آیاتی که ظاهرشان با معنای درونی آنها یکی است و هرکس با زبان عربی آشنا باشد، معنا را درمییابد، مانند حرمت قتلنفس در آیة 151 سورة انعام؛ 3) آیات مجمل که ظاهرشان حاکی از تفصیل معنایشان نیست، مانند کیفیت اجرای جزئیات مناسک حج در آیة 91 سورة آلعمران، معنای این آیات را تنها باید از بیانات پیامبر اکرم و ائمه علیهمالسلام به دست آورد و در این موارد نمیتوان تفسیر بهرأی کرد یا از دیگر مفسران تقلید کرد، مگر آنکه نظر مفسران مورد اجماع باشد؛ 4) آیاتی که در آنها واژهای دارای دو یا چند معنای محتمل است. در اینجا اگر دلیلی از جانب پیامبر یا امام معصوم یا دلیل عقلی بر صحت یکی از این معانی نداشتیم، تنها باید بگوییم که ظاهر آیه چند وجه مختلف را محتمل کرده است (ج1، مقدمه، ص4ـ6). وی تأکید میکند که تقلید از هیچ مفسری روا نیست و در پذیرفتن هر تفسیر یا تأویلی باید به ادلة عقلی یا شرعی رجوع کرد، لیکن به هیچ روی خبر واحد را از جمله ادلة شرعی در تفسیر قرآن نمیداند (همان، مقدمه، ص6ـ7). این تقسیمات از جهات فراوانی به تقسیمبندی تفسیر طبری (ج1، ص25ـ26) شبیه است و منبع آن نیز روایتی منسوب به ابنعباس است (برای متن روایت رجوع کنید به زرکشی، ج2، ص164).پس از این مطلب، سه بحث مهم دیگر میآید. نخست طوسی روایات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف» (اَحْرُف سبعه) را خبر واحد و غیرقطعی میداند و پس از ذکر دیدگاههای مختلف دانشمندان اسلامی، در توجیه آنها میگوید که به فرض صحت این روایات، بهترین توجیه آن است که مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن، از قبیل اختلاف در حروف کلمه، اعراب و تقدیم و تأخیر کلمه، بدانیم (قس زرکشی، ج1، ص334ـ336)؛ زیرا ائمة شیعه، خواندن قرآن را بنا بر قرائتهای مختلف قرّاء جایز شمردهاند ( التبیان ، ج1، مقدمه، ص7ـ 8). ظاهراً هیچیک از علمای شیعه و اهلسنّت تاکنون به این وجه اشاره نکردهاند، زیرا آن روایات، به هر معنایی که باشند، با قرائتهای هفتگانه پیوند ندارند (رجوع کنید به البیان فیتفسیرالقرآن * ) و این توجیه نیز با موضوع جوازِ خواندن قرآن مطابق با قرائتهای مختلف قرّاء ارتباط روشنی ندارد. طوسی سپس به تقسیم آیات محکم و متشابه پرداخته و دلایل و فوایدی بر وجود آیات متشابه در قرآن ذکر کرده است. موضوع نسخ آیات قرآن آخرین مبحثی است که شیخطوسی در مقدمه بتفصیل به آن پرداخته است. وی با رد ادلة مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن، نسخ را در اوامر و نواهی و اَخبار قرآن، ممکن و واقع شده میداند و با ذکر تقسیمبندی مشهور نسخ (نسخ حکم بدون تلاوت، نسخ تلاوت بدون حکم و نسخ حکم و تلاوت) دو نوع اول را میپذیرد (ج1، مقدمه، ص9ـ13؛ قس ج1، ص393ـ394 که هر سه گونه نسخ را ممکن و سومی را غیرواقع میشمارد)، اما فقیهان و مفسران امامیه غالباً فقط امکان و وقوع نوع اول را میپذیرند و امکان نوع دوم و سوم را مستلزم تحریف قرآن میدانند (برای نمونه رجوع کنید به خوئی، ص205ـ207، 285ـ286).طوسی در التبیان فیتفسیرالقرآن به آثار لغوی و تفسیری پیش از خود توجه بسیار داشته و همواره آرای ادبی و کلامی و گاه مباحث فقهی و اصولی ایشان را نقل، و در بیشتر موارد بررسی کرده است؛ ازینرو این موضوعات، از بیشترین مباحث تفسیر ویاند. وسعت اطلاعات زبانی و ادبی شیخطوسی، تفسیر وی را از لحاظ ادبی از تفاسیر متقدم شیعه و حتی اهلسنّت متمایز کرده است. وی دائماً به بررسی اقوال لغویان و نحویانی چون سیبویه، خلیلبناحمد ــ که با تعبیر صاحب کتابالعین از او یاد کرده ــ کسائی، ثعلب، فرّاء، ابندُرَید و جز ایشان پرداخته (برای سایر اسامی رجوع کنید به آلیاسین، ج2، ص40) و رأی مختار خود را بیان کرده است. با آنکه پیش از شیخطوسی، در بارة بودن یا نبودن واژگان دخیل در قرآن بحثهایی شده بوده، وی به این بحث مهم نپرداخته است. وی از میان تمام واژگانی که در بارة آنها بحث و نزاع شده بوده، به تعدادی اندک اشاره کرده و کوشیده است که برای آنها، ریشة عربی بدهد؛ برای مثال الرّحمن را مشتق از رحمة (ج1، ص29ـ30)، مِسْک را از مادّة مَسْک عربی به معنای «خودداری» (ج10، ص303)، تورات را از وری' به معنای «روشنی و برافروختن»، و انجیل را از نجل به معنای «اصل» (ج2، ص391) دانسته است. در بحث قرائات، از آنجا که وی روایات امامیه را مبنی بر جواز قرائت قرآن به اشکال مختلف موجود پذیرفته است (ج1، مقدمه، ص9)، به قرائت قرّاء مشهور اشاره و گاه در تأیید رأیی خاص از آنها استشهاد کرده (برای نمونه رجوع کنید به ج2، ص221، ج3، ص205) یا برخی قرائتها را بر برخی دیگر ترجیح داده است (برای نمونه رجوع کنید به ج5، ص221، ج6، ص152، ج7، ص113)، اما هیچگاه قول ایشان را یکسره نپذیرفته و حتی گاه آنان را در نحوة قرائتشان تخطئه کرده است (برای نمونه رجوع کنید به نقد قرائت حمزة کوفی، ج1، ص58؛ نقد قرائت اُبَیّبنکعب و عبداللّهبنمسعود، ج1، ص437؛ و نقد قرائت یعقوببناسحاق، ج1، ص435).استشهاد از کلام شاعران جاهلی یا اسلامی، چون اعشی' و نابغه و امرؤالقیس و زُهَیربن ابیسلمی' و جُرَیربن عطیه (برای فهرست کاملی از نامهای شاعران رجوع کنید به جعفر، ص223ـ227) در تفسیر التبیان فراوان است. غالب این استشهادها، که گستردگی آن در تفاسیر شیعه و اهلسنّت پیش از او سابقه نداشته است، در مجمعالبیان طبرسی نیز عیناً آمده است؛ با اینهمه، طوسی نه برای اثبات اعجاز یا بلاغت قرآن، بلکه از سر اضطرار و گاه فقط برای بیان معنای واژهای قرآنی، به اقوال شاعران استناد کرده است، زیرا به عقیدة وی، اگر عناد ملحدان نبود، درتبیین کلمات مشتبه قرآن نیازی به شعر و مانند آن نداشتیم، زیرا این امر در نهایت به استناد به بیتی از اشعار جاهلی یا سخنی از عرب اهل بادیه میانجامد، حال آنکه شأن و کلام پیامبر از امثال نابغه و زهیر فراتر است ( التبیان ، ج1، مقدمه، ص16).به سبب تبحر شیخطوسی در فقه امامیه و مذاهب اهلسنّت، مباحث فقهی و اصولی نیز در تفسیر وی مطرح شده است. وی در ذیل آیات الاحکام * ، با ذکر رأی فقهای امامیه در اصل و فروع مسئلة مورد بحث، به اختلاف این آرا با رأی دیگر مذاهب فقهی اهلسنّت اشاره کرده (رجوع کنید به ج3، ص307ـ 308، 449ـ452، 512 ـ514) و غالباً تفصیل مباحث را به کتابهای فقهی خود، همچون سه کتاب نهایة و مبسوط و خلاف ، ارجاع داده است (برای نمونه در بارة قصاص رجوع کنید به ج2، ص103ـ104؛ در بارة اعتکاف رجوع کنید به ج2، ص136ـ137؛ در بارة حج رجوع کنید به ج2، ص154ـ160). در پارهای موارد که اختلافی اساسی میان فقه شیعه و اهلسنّت وجود دارد، وی با تفصیل بیشتر به بررسی ادلة فقهی دیگر مذاهب پرداخته و کوشیده است با تمسک به ظاهر آیه یا حتی با برگرفتن برخی مبانی ایشان، استدلالشان را به گونهای جدلی مخدوش کند و رأی فقهی امامیه را اثبات کند (برای نمونه رجوع کنید به مسئلة صحت نکاح متعه، ج3، ص165ـ167؛ بطلان سهطلاق در یک جلسه، ج2، ص248؛ بطلان قیاس در شرع، ج9، ص560؛ بطلان عول و تعصیب، ج7، ص106ـ107؛ و مسئلة میراث پیامبران، ج7، ص106، ج8، ص82 ـ83).در میان مباحث اصولی، از همه مهمتر آنکه شیخطوسی دلالت هیچیک از آیات را بر حجیت خبر واحد نپذیرفته و استدلال به آیة نَبَأ (ج9، ص343ـ344) و آیة نَفْر (ج5، ص322) را رد کرده و حتی به برخی آیات، چون «لاَتَقْفُ م'الَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ» (اسراء: 36)، استناد کرده است تا نشان دهد که خبر واحد، مفید علم نیست و عمل بدان حجیتی ندارد (ج6، ص477؛ قس عدةالاصول ، ج1، ص336ـ 338 که در آنجا دلیل بر جواز عمل به خبر واحدی را که راویان موثق امامیه روایت کردهاند، اجماع دانسته است). وی همچنین نسخ قرآن را با سنّت جایز دانسته است (ج1، ص398). وی استدلال قرآنی مخالفان خویش بر عدم جواز نسخ قرآن به سنّت ــ مثلاً استدلال به آیة «قُلْ م'ایَکُونُ لی أَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْق'اءِ نَفْسی» (یونس: 15) ــ را با ادلة خویش رد کرده است (ج5، ص350ـ351). وی در موضوع تجرّی، عزم بر فسق را فسق دانسته و به آیة 19 سورة نور استناد کرده، زیرا در این آیه خداوند به دوستدار شیوع فحشا وعدة عذاب داده است (ج7، ص419).منازعات کلامی در عصر شیخطوسی، به التبیان صبغة کلامی خاصی بخشیده است تا آنجا که شاید بتوان همچون طباطبائی (ص50ـ51)، آن را تفسیر کلامی خواند. پیش از این اثر، تفاسیر کلامی مختصر یا مبسوطی نوشته شده بود، از قبیل حقائق التأویل سیدرضی، دو کتاب متشابهالقرآن و تنزیهالقرآن عن المطاعن قاضی عبدالجبّار معتزلی و مکتوبات تفسیری چندی از ابوالقاسم بلخی، ابوعلی جبّائی، علیبنعیسی رمّانی و ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی. همچنین استدلال پیروان هریک از فِرَق کلامی به آیات متشابه قرآن، تفسیر را عرصة جدلهای ایشان در توجیه عقاید خویش ساخته بود. شیخطوسی با اشاره به فراوانی و گستردگی این مباحث کلامی و نیز اسامی پارهای از متکلمان یاد شده در مقدمة التبیان (ج1، ص1ـ2) وعده میدهد که راجع به متشابهات قرآن سخن بگوید و مطاعن ملحدان و مبطلانی چون مجبّره و مشبّهه و مجسّمه را پاسخ دهد. از سوی دیگر همواره در تفسیر خود «نظر» و تحقیق در دین را واجب، و تقلید در این امر را باطل میشمارد (ج4، ص39ـ40، ج7، ص16، ج9، ص192، ج10، ص69) و بر حسن و صحت مجادله در این امور دلایل و شواهدی از قرآن کریم اقامه میکند (ج4، ص192، ج7، ص27، ج8 ، ص214). بر این اساس، انبوهی از ردّیهها بر عقاید و آرای تناسخیه، حشویه، خوارج، غلات، مجبّره، مجسّمه، مرجئه، مشبّهه و معتزله در التبیان آمده (آلیاسین، ج2، ص38)، اما مفسر تنها در موارد معدودی در مقام محاجّة کلامی با یهود و نصارا بر آمده است (رجوع کنید به ج1، ص427، 487، ج2، ص472، ج3، ص497).شیخطوسی در آن دسته از مباحث کلامی که شیعه رأی خاص دارد، با بهرهگیری از آیات و روایات و شواهد عقلی به اثبات آن رأی پرداخته است؛ فیالمثل در مبحث امامت، امام را معصوم (ج1، ص449، ج3، ص236، ج8، ص339ـ340) و منصوص (ج5، ص48ـ49) و علی علیهالسلام را جانشین بلافصل پیامبراکرم دانسته است (ج3، ص559؛ برای موارد دیگری از مباحث امامت رجوع کنید به ج1، ص448ـ449، ج6، ص417). همچنین تقیه را در صورت خوف جانی واجب شمرده (ج2، ص435) و استدلال جبّائی بر نفی آن را رد کرده (ج4، ص165) و نیز در مواضع گوناگون، شفاعت پیامبر را در حق مؤمنان اثبات کرده است (ج1، ص213، ج9، ص37).بخش زیادی از ردّیههای کلامی شیخطوسی در التبیان به مجبّره و آرای عمومی اشاعره اختصاص دارد که در اغلب آنها با معتزله همراهی میکند. وی انتساب ضلالت و کفر و هدایت و ایمان را به خداوند (ج5، ص96، ج8 ، ص407، ج9، ص398) مردود، و رؤیت خداوند را در دنیا و آخرت ناممکن میداند (ج 4، ص 536). همچنین بر ضد آرایی چون تکلیف مالایطاق (ج2، ص125ـ126، 257، ج3، ص177، ج7، ص379، 394، ج10، ص184ـ185)، خلق همة افعال و معاصی بندگان (ج4، ص141، ج6، ص237، 478، ج8، ص513)، تعذیب اطفال به سبب گناه پدر و مادر (ج3، ص66، ج6، ص228، 458، ج9، ص10)، همراهی استطاعت با فعل (ج2، ص120، 538، ج10، ص16، 271) و عدم اشتمال نعمت خداوند بر کافران (ج1، ص30، ج2، ص190، ج 6، ص 415، ج7، ص285) میآورد. شاید مهمترین موافقت وی با معتزله در موضوع خلق قرآن و حدوث کلاماللّه باشد. وی در مواضع متعدد (ج1، ص399، 432ـ433، ج3، ص394، ج4، ص248، 423، ج6، ص92، 320، ج7، ص228، 255، ج9، ص178، 180) رأی حنابله و اشاعره حاکی از قِدَم قرآن را مردود میشمارد و در این باره به ظاهر برخی آیات قرآن استناد میکند. با اینهمه، برخی از آرای معتزله را نیز نقد میکند؛ فیالمثل مرتکب کبیره را در منزلت بینالمنزلتین نمیداند (ج8، ص388) و احباط اعمال را رد میکند (ج 2، ص 480، ج 9، ص 44، 341، ج 10، ص 394ـ 395). وی برخلاف معتزله عارض شدن سهو و فراموشی بر انبیا را در محدودة ادای وظیفه و رسالت نبوی ایشان جایز نمیشمارد؛ اما به سبب اوصاف بشری پیامبران، سهو و نسیان ایشان را در غیر این محدوده ــ مادام که به اختلالی در کمال عقلانیشان نینجامد ــ جایز میشمارد (ج4، ص165ـ166؛ برای نمونههایی دیگر از انتقادات طوسی بر معتزله و دیگر فرق کلامی چون مرجئه، مجسّمه، مشبّهه، تناسخیه و جز آنها رجوع کنید به فاضل، ج3، ص542 ـ564؛ حکیم، ص233ـ309).از تفسیر التبیان دو منتخب بر جای مانده است. نخستین آنها را ابنادریس حلّی (543ـ 598) تهیه کرده و المنتخب منتفسیرالقرآن و النّکتالمستخرجةمنکتابالتّبیان نامیده است. این کتاب را «مختصرالتبیان» یا «منتخبالتبیان» نیز نامیدهاند (آقابزرگطهرانی، ج20، ص184؛ ابنادریس حلّی، ج1، مقدمة رجائی، ص11). شهید ثانی و شیخ حرّعاملی، کتاب دیگری با عنوان التعلیقاتعلیالتبیان به ابنادریس نسبت دادهاند و آن را حواشی و ایرادات ابنادریس بر تفسیر التبیان دانستهاند (حرّعاملی، قسم2، ص244؛ آقابزرگطهرانی، ج4، ص225). این انتساب صحیح نیست، زیرا هر دو کتاب یکی است و مراد از «تعلیقات» اشکالات و ایرادات نیست، بلکه معنای لغوی آن، یعنی مسائل مرتبط با تفسیر التبیان ، است (قس آقابزرگطهرانی، ج20، ص185). ابنادریس آغاز و پایان هر بخش کتاب المنتخب را «تعلیق» نامیده است (برای نمونه رجوع کنید به ج1، ص140ـ141، 230ـ231، 330ـ331). وی با آنکه نخستین کسی است که با بسیاری از آرای فقهی و اصولی شیخطوسی مخالفت کرده، در این کتاب با هیچیک از آرای تفسیری وی مخالفت نکرده است (بحرالعلوم، ج3، ص229). منتخب دیگر تفسیر التبیان را ابوعبداللّه محمدبنهارون معروف به ابنکال (متوفی597) با عنوان مختصرالتبیان تهیه کرده است (حرّعاملی، قسم2، ص311؛ آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 245).التبیان فی تفسیرالقرآن نخستین بار به همت میرزاعلیآقا شیرازی و مساعدت فقیه معاصر، مرحوم سیدمحمدحجّت کوهکمری (متوفی1372)، در قطع رحلی و در دو مجلد بین سالهای 1362 و 1365 (1322ـ1325 ش) در تهران چاپ سنگی شد، سپس به تصحیح احمدحبیب قصیرعاملی و مقدمة آقابزرگطهرانی میان سالهای 1376 و 1382 در ده مجلد در نجف منتشر شد (ایرانیقمی،ص39ـ40). این چاپ، که بارها در جاهای مختلف افست شده است، فهرستهای مفیدی چون فهرست احادیث، ردّیههای کلامی، آیات، مَثلها و مباحث لغوی دارد. این تفسیر به همت مؤسسه النشرالاسلامی تصحیح شده است (قم، 3 جلد نخست 1413ـ1417) که جلد نخست آن علاوه بر مقدمة آقابزرگطهرانی، دارای «تاریخچهای از تفسیر قرآن نزد شیعه» به قلم جعفر سبحانی است (رجوع کنید به ج1، ص 97ـ253).منابع: علاوه بر قرآن؛ آقابزرگطهرانی؛ محمدحسن آلیاسین، «منهج الطوسی فیتفسیرالقرآن»، در یادنامة شیخالطائفه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی ، ج2، مشهد1350ش؛ مرتضی آیتاللّهزاده شیرازی، «عرضٌ لاتجّاهاللّغوی فی تفسیر التّبیان»، در یادنامة شیخالطائفه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی ؛ ابن ادریس حلّی، المنتخب من تفسیر القرآن و النّکت المستخرجة من کتاب التبّیان ، چاپ مهدی رجائی، قم 1409؛ سعیداحمد اکبرآبادی، «الشیخ الطوسی ومنهجه فی تفسیر القرآن»، در یادنامة شیخ الطائفه ابوجعفرمحمدبن حسن طوسی ؛ اکبر ایرانیقمی، روش شیخ طوسی در تفسیر تبیان ، تهران 1371 ش؛ محمدمهدیبن مرتضی بحرالعلوم، رجال السیدبحرالعلوم: المعروف بالفوائد الرّجالیّة ، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران 1363ش؛ خُضَیِّر جعفر، الشّیخ الطّوسی مفسّراً ، قم 1378ش؛ محمدبن حسن حرّعاملی، املالامل ، چاپ احمد حسینی، قسم 2، قم 1362ش؛ حسن عیسی حکیم، الشیخ الطوسی ابوجعفرمحمدبن الحسن: 385ـ460ه ، نجف 1395/1975؛ ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1408/1987؛ محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1408/1988؛ حسن صدر، تأسیس الشّیعة لعلوم الاسلام ، ] بغداد 1370 [ ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ محمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام ، تهران 1350ش؛ طبرسی؛ طبری، جامع ؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمدحبیب قصیر عاملی، بیروت ] بیتا. [ ؛ همان، قم 1413ـ ؛ همو، عدّةالاصول ، چاپ محمدمهدی نجف، قم 1403/1983؛ همو، الفهرست ، چاپ الویس اسپرنگر، هندوستان 1271/1853، به کوشش محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351ش؛ محمدرضا غیاثیکرمانی، بررسی آراء و نظرات تفسیری ابومسلم اصفهانی ، قم 1374ش؛ محمود فاضل، «مقدمهای بر آراء و نظریات کلامی شیخطوسی در تفسیر تبیان»، در یادنامة شیخالطائفه ابوجعفرمحمدبن حسن طوسی ، ج3، بهکوشش محمد واعظزاده خراسانی، مشهد 1354ش.