تبریزی، ملاّ رجبعلی ، عارف و حکیم شیعی قرن یازدهم. اهل تبریز بوده اما به دلیل اقامت طولانی در اصفهان به اصفهانی نیز شهرت یافته است (آقابزرگ طهرانی، 1411، ص215؛ شاملو، ج2، ص48؛ افندی اصفهانی، ج2، ص283). تاریخ تولدش در منابع ذکر نشده است و در بارة زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست؛ همینقدر میدانیم که مدتها در سفر بهسر میبرده و به تحصیل علم پرداخته است.تبریزی، پس از کسب درجة اجتهاد در بغداد، به ریاضت و تزکیة نفس روی آورد؛ مرشد او در سلوک شناخته نیست. وی همچنین مریدانی در سلوک داشت که نام ایشان نیز معلوم نیست. او سپس به اصفهان رفت و تا پایان عمر در آنجا سکونت داشت و در 1080 در همانجا درگذشت (شاملو، ج2، ص47ـ 48؛ آقابزرگ طهرانی، 1411، همانجا).ملا رجبعلی تبریزی نزد همگان، خصوصاً شاهعباس دوم و پس از او شاه سلیمان صفوی، از منزلت ویژهای برخوردار بود، چنانکه شاهعباس دوم خود به دیدار او میرفت و از وی در بارة احکام حکمت عملی استفسار میکرد. شاهعباس دوم، همچنین بهدلیل علاقه و ارادتی که به ملارجبعلی تبریزی داشت، خانهای در شمسآباد اصفهان (محلهای بیرون از دیوار شهر) برای وی خریداری کرد. شاهسلیمان نیز بهرغم بیمیلی ملارجبعلی تبریزی به سروکارداشتن با دربار، همواره مترصد فرصتی برای مصاحبت و دیدار با او بود (قزوینی، ص251؛ شاملو، ج2، ص48؛ افندی اصفهانی، همانجا؛ نصرآبادی، ص154).در بارة استادانی که ملارجبعلی تبریزی نزد آنها فلسفه خوانده است، گزارشی در دست نیست، جز اینکه در برخی منابع متأخر او را شاگرد میرفندرسکی و تحتتأثیر آرا و تعالیم فلسفی او دانستهاند ( منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ، ج1، ص218؛ کوربن، 1369ش، ص98؛ ابراهیمی دینانی، ج2، ص327، 329). تبریزی در مدرسة شیخ لطفاللّه به تدریس فلسفه و علوم عقلی اشتغال داشت و در این زمینه شهرت فراوان یافت (نصرآبادی، همانجا)، چنانکه قزوینی (ص150) مینویسد: «شفا و اشارات مانند موم در دستان او بود». افندی (ج2، ص283ـ284) ضمن اذعان به مهارت وی در حکمت، او را در علوم دینی و ادبی و عربی بیاطلاع دانسته است، تا جایی که مینویسد رجبعلی تبریزی در تألیف به زبان عربی ناتوان بود و شاگردانش عبارات و مطالب او را به عربی نگاشتهاند. اما نهتنها شواهدی دال بر صحت گزارش افندی در این خصوص در دست نیست، بلکه با توجه به تحصیل در بغداد و تدریس کتب عربی پیچیده و مشکل در حکمت از قبیل شفا و اشارات (رجوع کنید به قزوینی، همانجا)، اظهارنظر مذکور مردود مینماید.در حوزة علوم عقلی، نزد ملارجبعلی تبریزی حکمای برجستهای پرورش یافتند که از آن جملهاند: ملامحمد تنکابنی، محمد حسین و قاضی سعید قمی، امیر قوامالدین محمد اصفهانی، ملامحمد شفیع اصفهانی، محمدرفیع پیرزاده، میرمحمدیوسف طالقانی، محمدبن عبدالفتاح تنکابنی معروف به سراب و علیقلیبن قرچغایخان صاحب احیای حکمت (افندی اصفهانی، ج2، ص284؛ کوربن، 1373ش، ص487؛ ابراهیمی دینانی، ج2، ص331ـ332؛ آقابزرگ طهرانی، 1411، همانجا). وی نزد شاگردان خود بسیار مورد احترام و ارادت بود، چنانکه قاضی سعید قمی برخی از آثارش را به او هدیه کرده و در برخی از آثار خود آرایی در بارة اشتراک لفظی وجود، انکار صفات در حق تعالی و امثال آن بیان میکند که در واقع عقاید وی را منعکس نموده است (قاضی سعید قمی، 1362ش، ص 69ـ70، مقدمة مشکوة، ص 31ـ32؛ همو، 1379 ش، ص 231ـ 235؛ ابراهیمی دینانی، ج2، ص331). محمدرفیع پیرزاده نیز انس و ارادت وافر به او داشته و مدتها در خدمت استاد به سر برده است و چون ملارجبعلی در دوران پیری به سبب ضعف جسمانی قادر به تحریر و نگارش نبوده، محمدرفیع ــ که در واقع فرزند معنوی او به شمار میرفته ــ زیر نظر استاد به تحریر و تألیف آرای وی پرداخته است ( منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ، ج2، ص449ـ450؛ کوربن، 1369ش، ص101؛ ابراهیمی دینانی، همانجا). علیقلی قرچغایخان (ج 1، ص 170، مقدمة فنا، ص40ـ41) نیز تنها از وی به عنوان استاد خود با لقب زبدةالعارفین یاد کرده است. وی بهشدت تحتتأثیر اندیشة ملارجبعلی تبریزی بوده و بویژه در احیای حکمت آرا و نظرات او را در دفاع از الاهیات تنزیهی بازگو کرده است (ج1، مقدمة فنا، ص50).ملارجبعلی تبریزی همچنین به جهت برخورداری از ذوق و گرایشهای عرفانی، شعر نیز میسروده و در اشعارش «واحد» تخلص میکرده است، ازینرو نام او در زمرة شعرای دورة صفویه آمده است (نصرآبادی، همانجا).از ملارجبعلی تبریزی این آثار برجای مانده است: 1) رسالة اثبات واجب به فارسی که مشتمل است بر یک مقدمه و پنج مطلب و خاتمه. او در این رساله اهمّ آرای خود را در بارة واجب و مباحث وجود اظهار میکند. از این رساله بخوبی میتوان دریافت که وی در باب وجود و مسائل اساسی آن با آرای ملاصدرا مخالف بوده است (رجوع کنید به دنبالة مقاله). آقابزرگ طهرانی (1403، ج11، ص78ـ79، ج25، ص37) از این رساله با عناوین اشتراک الوجود و وجودالباری نیز یاد کرده است. این رساله را سیدجلالالدین آشتیانی در جلد اول منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران از عصر میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر به چاپ رسانده است. آقاجمال خوانساری (ص 275ـ 280) و میرزا محمد مشهدی بر این رساله ردیه نگاشتهاند (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 25، ص 40). 2) الاصول الا´صفیة یا اصلالاصول که برخی بنا بر تصحیف نسخهنویسها به اشتباه با عنوان الاصول اللاحقة نیز از آن نام بردهاند. این کتاب به زبان عربی و در بارة مسائل و اصول مهم فلسفی از جمله قاعدة الواحد، مباحث وجود، جعل، حرکت جوهری و وجود ذهنی ــ که هر دو را رد میکند ــ اصالت ماهیت و مباحث دیگر است. ملارجبعلی این کتاب را به اسم آصف میرزا، یکی از ارکان دولت صفوی، نگاشته است (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج2، ص176ـ 177؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ، ج1، ص244ـ 271). هانری کوربن (1369ش، ص100) در وجه تسمیة این کتاب میگوید صفت «آصفیه» که به اصول اضافه شده ممکن است اشاره به آصف، حکیم و ندیم سلیمان علیهالسلام، باشد که صاحب «علمالکتاب» بود. قسمتهایی از این رساله در جلد اول منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران چاپ شده است. 3) کتاب فی الحکمة به فارسی که قاضی سعید قمی بعد از وفات ملارجبعلی آن را با عنوان البرهان القاطع و النور الساطع به عربی ترجمه کرده و در مجموعة رسایل خود به نام اربعینیات آورده است (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج7، ص54 ـ 55، ج21، ص239، ج26، ص97ـ 98). 4) تفسیر آیةالکرسی (همان، ج23، ص169). 5) المعارف الالهیة که محمدرفیع پیرزاده زیرنظر ملارجبعلی آن را تحریر کرده است (همان، ج21، ص190). این کتاب نیز در جلد دوم منتخباتی از آثار الهی حکمای ایران چاپ شده است. 6) دیوان واحد تبریزی ، مجموعة اشعار رجبعلی تبریزی (همان، ج9، قسم 4، ص1247).آرای فلسفی. ملارجبعلی تبریزی یکی از مهمترین نظریهپردازان الاهیات تنزیهی در حکمت شیعی است. اندیشة تنزیهی او در بارة خدا موجب شده که از مخالفان سرسخت قول به اشتراک معنوی وجود و به تبع آن تشکیک وجود به شمار رود. او معتقد است که لفظ وجود و موجود میان واجب تعالی و ممکنات به اشتراک لفظی است و اگر معنای وجود در خداوند به معنای همان وجودی باشد که بر ممکنات اطلاق میشود، لازم میآید که خدا نیز مخلوق باشد. او در تأیید قول خود به عباراتی از اثولوجیا ، فصول مدینة فارابی و آرای مَسْلمةبن احمد مَجریطی، شیخمحمود شبستری، صدرالدین قونیوی و حکمای هند استناد میکند ( منتخباتی از آثار حکمایالهیایران ، ج1، ص221ـ227).تبریزی همچنین بنا بر نظرگاه تنزیهی خود، با دلایل عقلی و نقلی، به انکار عینیت ذات و صفات خداوند و حتی نفی صفات او میپردازد، و درخصوص احادیثی که بر اثبات صفات خدا دلالت دارند، میگوید که اطلاق صفات علم و قدرت و غیر اینها بر واجب تعالی شبیه و مانند کردن خدا به مخلوقات و بنابراین مستلزم شرک نسبت به خداوند است. او این احادیث را، با برداشت از روایتی از امام باقر علیهالسلام، اینگونه تأویل میکند که عالم بودن و قادر بودن خدا به معنای علم بخشیدن به عالمان و قدرت بخشیدن به قادران است. تأویل دیگر او، برداشت از اقوال ائمه علیهمالسلام، این است که اثبات صفات کمال عبارت است از سلب طرف مقابل آن صفات. بدین ترتیب، «خدا عالم است» یعنی «خدا جاهل نیست» و «خدا قادر است» یعنی «خدا عاجز نیست». پس انتساب هرگونه صفات کمالی به ذات خدای تعالی، حتی وجوب وجود، به سلب طرف نقصان برمیگردد و اطلاق موجود بر خداوند به این معنی است که او ممکنالوجود نیست (همان، ج1، ص231، 235ـ243).به نظر رجبعلی تبریزی ترکیب وجود و ماهیت، انضمامی است و حمل وجود بر ماهیت، نظیر حمل اعراض خارجی بر اشیا است. همچنین وی به اصالت ماهیت قایل است و وجود را تابع و فرع ماهیت میداند. او برهمین اساس میگوید که جعل جاعل اولاً و بالذات به ماهیت و به تبع آن به وجود تعلق گرفته است، زیرا به بداهت عقلی محال است که جاعل ابتدا فرع شیء (وجود) را جعل کند و پس از جعل آن، جعل اصل شیء (ماهیت) لازم آید، چون در این صورت ملزوم لازم و لازم ملزوم میگردد، و این محال است (همان، ج1، ص257ـ259). با اینهمه، تبریزی در مواضعی به اصالت وجود تصریح کرده است (رجوع کنید به همان، ج2، ص467ـ469). انکار حرکت در جوهر یکی دیگر از اندیشههای ملارجبعلی تبریزی است. او در این قول بر همان شیوة حکمای مشائی اندیشیده است (همان، ج1، ص254ـ255).ملارجبعلی تبریزی از منکران سرسخت قول به وجود ذهنی است و در رسالة اصول آصفیه اشکالاتی بر آن وارد کرده است (همان، ج1، ص262ـ266). وی در کیفیت علم نفس به موجودات خارجی میگوید که علم نفس به اعیان موجودات به واسطة صورت ذهنی و وجود ذهنی آنها نیست و ذات همة اشیا، یا به واسطة آلت حسی و یا بدون آن، برای نفس معلوم میشود. نفس، امور جزئی محسوس مثل حرارت و برودت، نورها و رنگها و اصوات و امثال آنها را از طریق آلات حسی ادراک میکند؛ اما طبایع کلی موجودات و حقایق و ذات آنها را بدون آلت حسی ادراک میکند و با علم به ذات خود به آنها نیز عالم میگردد. به عبارت دیگر نفس با شهود مستقیم و علم حضوری، به ذوات و حقایق اشیا عالم میشود. دلیل وی بر این مطلب این است که چون حقیقت نفس، جامع همة موجودات اعم از علوی و سفلی و مجرد و مادّی است، پس حقایق همة اشیا را در آیینة ذاتش بدون واسطة صورت یا مفهومی که تصوری از آنها بدهد، مشاهده میکند و میشناسد. تبریزی در تأیید قول خود، کلام منظوم منسوب به حضرت علی علیهالسلام (أتَزْعَمُ أنَّکَ جِرمٌ صغیرٌ / و فِیکَ أنْطَویَ العالَمُ الاکبرُ...) را اشاره به همین معنی میداند. وی علم نفس به کلیات و جزئیات اشیا را به قوة واحد میداند نه به قوای متعدد و میگوید: نفس فقط یک قوه دارد که افعال آن به حسب تعدد آلات مخصوص به هر فعل، متعدد است (همان، ج1، ص266ـ267). هانری کوربن (1369ش، ص100) این نظر را در بارة حصول معرفت از طریق حضور بیواسطه یادآور مفهوم ادراک نزد فیلسوفان رواقی میداند، چنانکه نزد سهروردی نیز این نظر دارای اهمیت خاص است. کوربن (1373ش، ص487؛ همو، 1369ش، ص98ـ99) معتقد است که آرای رجبعلی تبریزی در بارة وجود که با استشهاد از احادیث امامان معصوم توأم است، بیآنکه خود بداند، با طریقة حکمت اسماعیلی همنظر و از پیشروان حکمت شیخی است. از آنجا که مرز میان مشائیان و اشراقیان در فلسفة ایرانی دورة اسلامی بدرستی روشن نیست، انتساب رجبعلی تبریزی به فلسفة مشائی اندکی شتابزده مینماید و با توجه به استفادة او از کتاب اثولوجیا ، وجود گرایشهای اشراقی و نوافلاطونی در آرای وی مشهود است. با اینهمه، داوری در بارة انتساب تفکر فلسفی تبریزی به مکتبهای شناخته شدة فلسفی دشوار است (رجوع کنید به ابراهیمی دینانی، ج2، ص330، 333).منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: الروضة النضرة فی علماء المأة الحادیة عشرة ، بیروت 1411/1990؛ محمدبن حسین آقاجمال خوانساری، رسائل (شانزده رساله) : «ردّ رسالة اشتراک لفظیِ وجود ملارجبعلی تبریزی»، چاپ علیاکبر زمانینژاد، قم 1378ش؛ غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام ، ج2، تهران 1377ش؛ عبداللّهبن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ، چاپ احمد حسینی، قم 1401ـ1415؛ ولیقلیبن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی ، چاپ حسن سادات ناصری، تهران 1371ـ1374ش؛ علیقلیبن قرچغایخان، احیای حکمت ، چاپ فاطمه فنا، تهران 1377ش؛ محمدسعیدبن محمد مفید قاضیسعید قمی، شرحالاربعین ، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران 1379ش؛ همو، کتاب کلید بهشت ، چاپ محمد مشکوة، تهران 1362ش؛ عبدالنبیبن محمدتقی قزوینی، تتمیم املالا´مل ، چاپ احمد حسینی، قم1407؛ هانری کوربن، تاریخ فلسفة اسلامی ، ترجمة جواد طباطبائی، تهران 1373ش؛ همو، فلسفة ایرانی و فلسفة تطبیقی ، ترجمة جواد طباطبائی، تهران 1369ش؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران: از عصر میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر ، تهیه و تحقیق و مقدمه و تعلیق از جلالالدین آشتیانی، تهران، ج1، 1351ش، ج2، 1354ش؛ محمدطاهر نصرآبادی، تذکرة نصرآبادی ، چاپ وحید دستگردی، تهران 1361ش.