تبرّی ، اصطلاحی کلامی و از آموزههای اعتقادی و رفتاریِ دینی، بویژه نزد شیعیان و برخی فرقههای اسلامی به معنای دوریجستن از دشمنان خدا. تبرّی مصدر عربی، بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا به کار میرود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن، و مانند اینها آمده است. در فارسی نیز «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است (رجوع کنید به راغب اصفهانی؛ ابنمنظور؛ صفیپوری، ذیل «برء»؛ نفیسی؛ داعیالاسلام، ذیل «تبرّا»).اصطلاح و آموزة تبرّی، ریشه در قرآن کریم دارد. در قرآن، علاوه بر اینکه یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و ازینرو «برائت * » نام گرفته است، در بیست سوره (مجموعاً در 27 آیه)، مادّة برائت و مشتقات آن، سی بار آمده است (مصطفوی؛ عبدالباقی، ذیل «برء»)، از آن جمله است: تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت (قصص: 41ـ42، 63؛ نیز رجوع کنید به بقره: 166)، آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّیجستن از آن امامان (بقره: 167)، تبرّی جستن ابراهیم از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان (توبه: 114؛ ممتحنه: 4)، تبرّی از شرک (انعام: 19، 78) و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت (یونس: 41؛ شعرا: 216). قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی بهکار برده است و اصل مشترک در آن، مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است (طبرسی، ج 5، ص 3ـ4؛ عبدالباقی، همانجا). در احادیثی از پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشتههای ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کردهاند (متقی، ج 1، ص 257؛ مجلسی، ج 66، ص 242). امام صادق علیهالسلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کردهاند (ابنبابویه، 1412، ص 86).بیشتر فرقهها و مذاهب اسلامی، با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم، معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشتهاند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کردهاند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری، خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل باطل و دشمن خدا بهشمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمردهاند (قس د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل " ف "Tabarru ؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل a" ف ¦"Bara ). به گفتة بغدادی (ص 16، 278، 281)، شمار بزرگی از مسلمانان در بارة رافضیان (شامل زیدیّه، امامیّه، کیسانیّه و غُلات) و چند فرقة دیگر، با وجود انتساب آنان به اسلام، معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی میجستند. این نظر بغدادی را همة متکلمان و علمای اسلام تأیید نکردهاند (برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی، ص 394ـ 395)، هر چند برخی از علمای متأخر اهلسنّت، از جمله علیبن علیبن ابیالعزّ حنفی (متوفی 792) در شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیّة (ص 398ـ403) نظر وی را تأیید کردهاند (نیز رجوع کنید به امین، ص 148؛ آلوسی، ص 80؛ آلشیخ، ص 501 ـ 505).خوارج پس از واقعة تحکیم * ، تبرّی از علی علیهالسلام و عثمان و برخی دیگر را واجب شمردند (رجوع کنید به ادامة مقاله). شیعیان نیز تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است، جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهلبیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کردهاند (ابنبابویه، 1412، ص 78ـ81؛ لاهیجی، ص 154ـ 155).در طول تاریخ اسلام، تبرّیجوییها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی، از جمله مسئلة امامت و جانشینی پیامبر، داشته یا از اغراض و نزاعهای سیاسی و گاه انگیزههای شخصی ناشی شده است (ابنابیالحدید، ج 4، ص 54، 56 ـ 58). در این میان، اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزههای اساسی پیروان این مذهب به شمار میآید، ازینرو این مقاله، عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین میدانند و معتقدند که امامت، با این قید (منصوص بودن امام)، دنبالة رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر، معصوم و منصوص از جانب خدایند، رسولاللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است. امامان نگهدارندة دین از هر گونه تحریف و فرو کاستن و دگرگونی در عقاید و اعمالاند (برای نمونهای از بیان جایگاه و شأن وظیفة امام در احادیث رجوع کنید به کلینی، ج 1، ص 198ـ203 در حدیثی از حضرت رضا علیهالسلام). بر پایة این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بودهاند یا با اهلبیت پیامبر کینهتوزی داشتهاند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است (لاهیجی، همانجا؛ ابنبابویه، 1412، ص 81). علاوه بر این، شماری از علما و مفسران شیعه، برخی آیات ــ از جمله آیههای 18 و 19 سورة هود و آیة 25 سورة انفال و آیة 22 سورة مجادله ــ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی اهلسنّت، در شأن حضرت علی علیهالسلام دانسته، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمردهاند (ابنبابویه، 1412، ص 77ـ 78؛ حسکانی، ج 2، ص 329). احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم و امامان شیعه روایت شده که متضمن معنای تبرّی است؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم خطاب به حضرت علی آمده است: «اَنـَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» (من با هرکس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هرکس که تو با او بجنگی در جنگم)، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هریک، انکار من است»، و نیز سخن ایشان در بارة علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام: «اَنـَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ س'الَمَکُمْ» (ابنبابویه، 1412، ص 78ـ 81؛ همو، 1410، ص125؛ اخطب خوارزم، ص 61؛ حرّ عاملی، ج 16، ص 177ـ 183). امامان شیعه نیز به مناسبتهای مختلف، تبرّی را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانستهاند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمردهاند: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمانشکنان جمل)، قاسطین (معاویه و طرفدارانش)، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همة قاتلان ائمه و اهلبیت علیهمالسلام (ابنبابویه، 1362 ش، ج 2، ص 607ـ 608؛ مجلسی، ج 10، ص 358، ج 65، ص 263). توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکماند که به تعبیر روایات و منابع فقهی، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان، «نَصْب عداوت» کردهاند (عَلَم دشمنی برافراشتهاند) یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوضه، قایل بودهاند که امر آفرینش و روزیدادن و زندگیبخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است (رجوع کنید به ابنبابویه، 1412، ص 71ـ76؛ طباطبائی یزدی، ج 1، ص 67ـ 68؛ نراقی، ج 1، ص 204).از نظر تاریخی، خوارج نخستین فرقهای بودند که تبرّی از عثمان و علی را مقدّم بر هر طاعتی اعلام کردند و شرط صحت عقد ازدواج را بیزاری از آن دو دانستند (رجوع کنید به اشعری، ص 86 ، 88؛ شهرستانی، ج 1، 106؛ طبری، ج 5، ص 72). خوارج همچنین از حَکَمَیْن و معاویه و یاران و دوستداران آنها تبرّی میجستند (مسعودی، ج 3، ص 153؛ دینوری، ص 206) و علاوه بر آن، تبرّی جستن از یکدیگر میان شاخههای مختلف خوارج بسیار رایج بود (رجوع کنید به اشعری، ص 86 ـ131؛ شهرستانی، ج 1، ص 105ـ 124). معاویه نیز با تمهیدات بسیار کوشید تا سَبّ * علی علیهالسلام و برائت از آن حضرت را در شهرهای تحت فرمانش رواج دهد. در مواقعی، شرط مأموران معاویه برای گذشتن از خون مردم یک ناحیه این بود که آنان از حضرت علی برائت جویند و او را لعن کنند (طبری، ج 5، ص 168، 253، 275؛ ابنابیالحدید، ج 4، ص 58). مروانبن حکم در زمان حکومت بر مدینه، بهرغم مُفاد صلحنامة امام حسن علیهالسلام و معاویه، حتی در حضور امام حسن، حضرت علی را سبّ میکرد و از وی تبرّی میجست و نیز در ترویج سبّ و دشنام و تبرّی از ایشان میکوشید. وی در زمان حکومت بر مصر نیز این شیوه را ادامه داد. تا زمان حکومت عمربن عبدالعزیز * (99ـ 101) در بیشتر بلاد اسلامی، وضع به همین منوال بود و او با صدور بخشنامه برائت جستن از امیرمؤمنان علیهالسلام و سبّ آن حضرت را منع کرد (رجوع کنید به مسعودی، ج 4، ص 17؛ ابنابیالحدید، ج 4، ص 58 ـ 59). با اینهمه تا زمان قدرت یافتن عباسیان همان سنّت اموی ادامه یافت (ابنسعد، ص 143ـ144؛ مَقریزی، 1270، ج 2، ص 338). در میان خلفای عباسی، متوکل (حک : 232ـ247) به دشمنی با علی علیهالسلام و خاندان او مشهور است. وی در 236 دستور داد تا شیعیانِ علی را آزار و اذیت و از مصر اخراج کنند (ابناثیر، ج 7، ص 55 ـ 56؛ مقریزی، 1270، ج 2، ص 339). موارد دیگری نیز از اینگونه تضییقات و تبرّیجوییهای برخی پیروان مذاهب نسبت به شیعیان علی علیهالسلام گزارش شده که گاه به مداخله خلفا و حاکمان برای پایان دادن به آن آزارها میانجامیده است (رجوع کنید به تنوخی، ج 2، ص 44، 231ـ233؛ صولی، ص 135ـ 136؛ مسکویه، ج 1، ص 322؛ ابناثیر، ج 8، ص 307ـ 308؛ یاقوت حموی، ج 18، ص 57 ـ 58).تبرّی از دشمنان اهلبیت، اگر چه مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیدة شیعی محسوب میشود، در عین حال، شیعیان نسبت به مصادیق دشمنی همیشه اتفاقنظر نداشتهاند؛ ابوالحسن اشعری (ص 65، 68ـ69) به وجود دیدگاههای مختلف شیعیان زیدبن علی در این باره اشاره کرده است. در بارة نحوة ابراز تبرّی نیز شیعیان و سنّیان طیف گستردهای را تشکیل میدهند و بویژه حکومتهای شیعی و سنّی در تشدید یا کاهش اظهار تبرّی تأثیر جدّی داشتهاند. این نکته نیز درخور توجه و دقت است که سیرة غالبِ علمای شیعه، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان، در تأسی به حضرت علی علیهالسلام، رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است. در سرگذشت عالمان سلَف، چون شیخمفید و سیدمرتضی و شیخطوسی، و عالمان دورة اخیر و معاصران، چون میرزاحسن شیرازی و میرزامحمدحسین نائینی و آیتاللّه حاجآقاحسین بروجردی و امام خمینی، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هرگونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است، در اتخاذ این سیره بیتردید مؤثر بوده است (برای نمونه رجوع کنید به ابنبابویه، 1412، ص 82). با اینهمه، نمونههایی از تبرّی جستن در دورة استقرار برخی حکومتهای شیعی مانند آلبویه و فاطمیان و صفویان و عادلشاهیان و نظامشاهیان و قطبشاهیان گزارش شده است (رجوع کنید به همدانی، ج 1، ص 183، 187؛ ابنجوزی، ج 14، ص 150ـ 151؛ ابناثیر، ج 8، ص 542 ـ 543؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 407؛ ذهبی، حوادث و وفیات 351ـ 380 ه . ، ص 8، 248؛ مقریزی، 1387، ج1، ص142، 145ـ146، همو، 1270، ج 2، ص 286ـ 287، 341ـ342؛ فرشته، ج 2، ص 11، 109ـ113؛ عزّاوی، ج 3، ص 341ـ 343؛ فلسفی، ج 3، ص 889، 894 ، 895). از سوی دیگر، پیروان مذهب سلفی وهابیت، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله حمله به شهرهای نجف و کربلا و مزار امامان شیعه و تخریب قبور صحابیان و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم در مکّه (رجوع کنید به آلمحبوبه، ج 1، ص324ـ326؛ امین، ص 13ـ 14، 22ـ23؛ کرکوکلی، ص212).منابع: علاوه بر قرآن؛ عبدالرحمانبن حسن آلشیخ، فتحالمجید: شرح کتاب التوحید ، چاپ عبدالعزیزبن عبداللّهبن باز، بیروت 1405/1985؛ جعفربن باقر آلمحبوبه، ماضیالنجف و حاضرها ، بیروت 1406/ 1986؛ محمود شکری آلوسی، تاریخ نجد ، چاپ محمد بهجةالاثری، ] قاهره ? 1998 [ ؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنابیالعز، شرح الطحاویة فی العقیدة السّلفیّة ، چاپ احمدمحمد شاکر، قاهره: دارالتراث؛ ابناثیر؛ ابنبابویه، الاعتقادات فیدین الامامیة ، چاپ غلام رضا مازندرانی، قم 1412؛ همو، فضائل الشیعة، صفاتالشیعة، و مصادقة الاخوان ، قم 1410؛ همو، کتاب الخصال ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362 ش؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ ابنخلّکان؛ ابنسعد، ترجمةالحسین و مقتله علیهالسلام ، من القسم غیرالمطبوع من کتاب الطبقات الکبیر لابنسعد ، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، تراثنا ، سال 3، ش 1 (محرم ـ ربیعالاول 1408)؛ ابنمنظور؛ موفقبن احمد اخطب خوارزم، المناقب ، قم 1417؛ علیبن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین ، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ محسن امین، کشف الارتیاب ، تهران 1347؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالکتب العلمیه، ] بیتا. [ ؛ محسنبن تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة ، چاپ عبود شالجی، بیروت 1391ـ1393/ 1971ـ1973؛ حرّعاملی؛ عبیداللّهبن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، چاپ محمدباقر محمودی، تهران 1411/1990؛ محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام ، چاپ سنگی حیدرآباد دکن 1305ـ 1318 ش، چاپ افست تهران 1362ـ 1364 ش؛ احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368 ش؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 351ـ380 ه ، بیروت 1409/1989؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ?] 1332 ش [ ؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل ، چاپ محمدبن فتحاللّه بدران، قاهره ?] 1375/ 1956 [ ، چاپ افست قم 1367 ش؛ عبدالرحیمبن عبدالکریم صفیپوری، منتهیالارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست 1377؛ محمدبن یحیی صولی، اخبار الراضی بالله و المتقی بالله ، چاپ هیورث دن، بیروت 1399/ 1979؛ محمدکاظمبن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروةالوثقی ، بیروت 1404/1984؛ طبرسی؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم ، قاهره 1364؛ عباس عزّاوی، تاریخ العراق بین احتلالین ، بغداد 1353ـ1371/ 1935ـ1956، چاپ افست قم 1369 ش؛ عبدالرحمانبن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام ، بیروت: عالم الکتب، ] بیتا. [ ؛ محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، یا، گلشن ابراهیمی ، لکهنو 1281؛ نصراللّه فلسفی، زندگانی شاه عباساول ، تهران 1364 ش؛ رسول کرکوکلی، دوحة الوزراء فی تاریخ وقائع بغداد الزوراء ، نقله عنالترکیة موسیکاظم نورس، قم 1372 ش؛ کلینی؛ عبدالرزاقبن علی لاهیجی، سرمایة ایمان ، تهران 1362 ش؛ علیبن حسامالدین متقی، کنزالعمال فیسنن الاقوال و الافعال ، حیدرآباد دکن 1364ـ1384/ 1945ـ 1975؛ مجلسی؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مسکویه؛ حسن مصطفوی، التحقیق فیکلمات القرآن الکریم ، تهران 1360ـ1371 ش؛ احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا ، ج 1، چاپ جمالالدین شیال، قاهره 1387/1967؛ همو، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق 1270، چاپ افست قاهره ] بیتا. [ ؛ احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة ، ج 1، مشهد 1415؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی ، تهران 1355 ش؛ محمدبن عبدالملک همدانی، تکملة تاریخ الطبری ، ج 1، چاپ البرت یوسف کنعان، بیروت 1961؛ یاقوت حموی، معجمالادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bara ¦ Ýa" (by E. Kohlberg); EI 2 , s.v. "`Tabarru ف " (by J. Calmard).