تَبَتُّل ، اصطلاحی در حدیث و عرفان، مأخوذ از آیة «...و تَبَتَّل اِلَیْهِ تبتیلاً» (مُزَّمّل: 8). این واژه مصدر باب تَفعُّل و از مادّة ب ت ل به معنای قطع کردن، جداکردن و ممتاز ساختن است. احتمالاً اصل این واژه سُریانی، و به معنای خود را وقف خدا کردن به شیوة رهبانی است (نویا، ص 32؛ زین، ذیل «بتل»؛ فیروزآبادی، ذیل «ب ت ل»). بَتول، لقب حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام و به معنای زنی است که شهوت و نکاح را ترک کرده یا از امور دنیوی کناره گرفته است (نیز برای معانی دیگر این لقب رجوع کنید به ابناثیر، ج 1، ص 94). نخلی را هم که قلمهای را از آن جدا کرده باشند، بتول یا مُبْتِل و قلمة آن نخل را که دیگر نیازی به نخل مادر ندارد، بَتیل مینامند (جوهری؛ ازهری؛ فراهیدی، ذیل «بتل»). عابد را نیز مُتَبَتِّل گویند، زیرا از غیر خدا بریده و کار خود را برای خدا خالص کرده است (زمخشری، اساسالبلاغة ، ذیل «ب ت ل»).در قرآن کریم تبتّل یکبار به کار رفته است و بسیاری از مفسران آن را اخلاص در دعا یا در عبادت معنا کردهاند. برخی مفسران نیز معانی دیگری ذکر کردهاند، از جمله توکل، رها کردن دنیا، جلب کردن رضای خدا و انقطاع از غیرحق برای طاعت و عبادت (زمخشری، الکشاف ، ج 4، ص 639؛ ابوالفتوح رازی، ج 5، ص 418ـ419؛ سیوطی، ج 6، ص 278؛ طبرسی، ج 10، ص 568). فخررازی ضمن آوردن این معانی، تنها معنای اخیر را درست میداند و میگوید که بریدن از همهچیز، جز در مقام محبت به پروردگار حاصل نمیشود (ج 3، ص 178ـ 179). در تفاسیر عرفانی نیز تبتّل بهمعنای «انقطاع تام از هرچه غیر حق» آمده است (قشیری، ج 3، ص 643؛ میبدی، ج 1، ص 274؛ سلمی، ج 1، ص 168).در روایات شیعی از ائمه علیهمالسلام نقل شده که تبتّل به معنای «دست تضرع و زاری به درگاه خدا برآوردن» است. در روایتی آمده است که مراد از تبتّل بلند کردن و حرکت دادن انگشت نشان دست چپ و یا انگشتان به آرامی به طرف بالا و پایین در هنگام دعاست (کلینی، ج 2، جزء 4، ص 230ـ 232؛ حرعاملی، ج 7، ص 49). این حرکت انگشتان که به معنای بریدن از همهجا و تنها روی آوردن به سوی خداست (مجلسی، ج 9، ص 337ـ 338) شاید از مظاهر تبتّل و انقطاع باشد.در برخی احادیث تبتّل به معنای ترک ازدواج به منظور عبادت به کار رفته که اسلام آن را نهی کرده است، چنانکه پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: «لارَهبانیة ولا تبتّلَ فی الاسلام» (ابنماجه، ج 1، ص 593؛ ابنحنبل، ج 6، ص 125؛ قرطبی، ج 10، جزء 19، ص 44). همچنین بنا بر روایتی، زنی نزد امام محمدباقر علیهالسلام گفت که مُتَبَتِّله است یعنی ازدواج را ترک کرده است. امام علیهالسلام او را از این کار نهی کردند و گفتند که اگر ترک ازدواج فضیلت بود فاطمه علیهاالسلام بر این کار سزاوارتر بودند (مجلسی، ج 100، ص 219؛ حر عاملی، ج 20، ص 165). در برخی کتب فقهی نیز بابی با عنوان نهی از تبتّل آمده است (نسائی، ج 6، ص 58؛ ابنماجه، همانجا).در عرفان تبتّل به عنوان اصطلاح کمتر بهکار رفته و اغلب، معنای آن یا برخی مراتب آن با عناوین دیگری از قبیل «مقام انقطاع» یا «اخلاص» آمده است (ابنعربی، ج 3، ص 228؛ نویا، همانجا؛ تُرکة اصفهانی، ص 28، 45؛ کلاباذی، ص 99). ظاهراً ابتدا خواجه عبداللّه انصاری (متوفی 481) در منازلالسایرین آن را جزو مقامات دانسته و در بارة آن توضیح داده است (رجوع کنید به ص 58) و پس از او نویسندگانی چون عفیفالدین تِلِمسانی (متوفی 690)، عبدالرزاق کاشی (متوفی 736) و ابنقیّم جوزیه (متوفی 751) بر این توضیحات شروحی نوشتهاند.انصاری تبتّل را بعد از مقام «وَرَع» و قبل از «رَجاء» و به معنای انقطاع کلی و تجرید از ماسِوَیاللّه آوردهاست (همانجا). در این مقام، که از مقامات ابتدایی سیر و سلوک است، سالک در عبادت، دعا، شُکر، خوف، رجا، توکل و پناهجویی فقط خدا را در نظر میگیرد (ابنقیّم جوزیه، ج 2، ص 31). ازینرو، برخی آن را از منازل آیة «ایّاکَ نعبُد وَ ایّاکَ نستعین» (فاتحةالکتاب: 5) میدانند. چنین بندهای تنها به خدا روی آورده و، از روی محبت، اختیار خود را به او واگذار کرده است (ابنقیّم جوزیه، همانجا؛ تلمسانی، ج 1، ص 149). از اینجاست که راه عارف از عابد جدا میشود، زیرا عابد به قصد ثواب و برای آخرت از دنیا انقطاع میجوید، اما عارفِ متبتّل به هیچ چیز دنیایی و اُخروی توجه نمیکند و تنها توجه تمام و کامل به حق دارد (عبدالرزاق کاشی، ص 128؛ عینالقضاة، ج 2، ص 21).انصاری (همانجا) آیة «لَهُ دَعوةُ الحَقِّ...» (رعد: 14) را دعوت به تبتّل و تجرید محض دانسته است. ابنقیّم نیز تفسیری را که مفسران سلف از «دعوت حق» به توحید و اخلاص و صدق کردهاند، اشاره به تبتّل میداند (ج 2، ص 32). برخی، آیة «اَلَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ...» (زُمَر: 36) را اشاره به مقام تبتّل، و مراد از حدیث «مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا» را ــ که در آن مرگ ارادی توصیه شده است ــ تبتّل و انقطاع کلی از ماسِوَیاللّه دانستهاند (آملی، ج 1، ص 320).در رسالة صدمیدان ، منسوب به خواجهعبداللّه انصاری، تبتّل بعد از میدان اخلاص و قبل از میدان عزم آمده و گفته شده است که تبتّل بازگشتن از سه چیز به سه چیز دیگر است: بازگشتن از دوزخ به بهشت؛ از دنیا به آخرت؛ و از خویشتن به حق. هریک از این بازگشتها نیز سه شرط دارد: بازگشت از دوزخ به بهشت منوط است به بازگشت از حرام به حلال، از کینه و عداوت به نصیحت، از دلیری به ترس از خدا؛ بازگشت از دنیا به آخرت منوط است به بازگشت از حرص به قناعت، از علایق به فراغت، از اشتغال به انابت؛ و بازگشت از خویشتن به حق منوط است به بازگشت از دعوی به نیاز، از لجاج به تسلیم و از اختیار به تفویض (ص 303، 541).انصاری برای تبتّل سه درجه ذکر کردهاست: اول انقطاع از همة لذات و ملاحظات، قطع امید و خوف از مردم و تَرک مبالات با ایشان. در این درجه امید به خلق، به رضا به حق، خوف از مردم به تسلیم به حق، و مبالات با مردم به شهود حقیقت تبدیل میشود (ص 58). این مرتبة انقطاع از خلق را توحید افعالی میگویند که نهایت آن دیدن همهچیز تحت قدرت و سلطة خداست (تلمسانی، ج 1، ص 150ـ151؛ عبدالرزاق کاشی، ص 129). ابنقیّم (همانجا) این درجه را جمع دو امر انفصال و اتصال میداند؛ انفصال قلب از حظوظ، خوف از غیر حق، رغبت به غیر و ملاحظة غیر و اتصال قلب به خوف و رجا، حُبّ و توکل به حق.دومین درجه، انقطاع نفس از هوا و هوس است که نتیجة آن اُنس با حق و پیدا شدن بارقههای کشف است (انصاری، همانجا). شارحان منازلالسایرین ، درجة دوم را انقطاع نفس نامیدهاند و برای آن سه مرحله قایل شدهاند: اول دوری از هوا و مخالفت با آن؛ دوم انس با حق که نتیجة مرحلة اول است، زیرا نفس ناچار از تعلق است، وقتی به عالم سُفلا تعلق نداشته باشد، حُب ذاتی، یعنی اُنس و علاقه به حق، در او آشکار میشود؛ سوم پیدا شدن بارقههای کشف، از جمله کشف حقایق معانی اسما و صفات حق و حقایق توحید و معرفت (تلمسانی، ج 1، ص 151؛ عبدالرزاق کاشی، ص 129ـ130؛ ابنقیّمجوزیه، ج 2، ص 33).سومین درجه انقطاع در طلب، «سَبَّق» است (انصاری، همانجا) که برخی شارحان، آن را دل سپردن به عنایت سابقة ازلی و برخی طلب مقام سابقین یا پیشتازان در معرفت دانستهاند (همان، شرح فرهادی، ص 302). این مرتبه با استقامت و پایداری در اعراض از غیر حق و استغراق در قصد وصول به دست میآید و از لوازم مقام جمع است (انصاری، ص 58). بدینترتیب مقام تبتّل تمام مقامات سیروسلوک را پیش از مقام فنا به دنبال خواهد داشت. احتمالاً مولاناجلالالدین بلخی نیز در بیت «از مقامات تبتّل تا فنا/پایه پایه تا ملاقات خدا» (ج 2، دفتر سوم، بیت 4235) به درجاتی که خواجه عبداللّه انصاری برای تبتّل ذکر کرده، نظر داشته است.به عقیدة شاهنعمتاللّه ولی (متوفی 843) ابتدای تبتّل انقطاع از لذات معاصی است و پس از آن، تجرد نفس از آن انقطاع، و در مرحلة نهایی فنای صفات در جمع بهطور کلی و فنای ذات با ایمن شدن از دیگران (نوربخش، ج 10، ص 138).بر اساس درجات تبتّل، انواع تبتّل نسبت به افراد وجود دارد: تبتّل عامه، که انقطاع از ملاحظة مردم است؛ تبتّل مریدان که انقطاع از حظوظ نفسانی است؛ و تبتّل واصلان که انقطاع از هرچه غیر حق است (ترینی قندهاری، ص 31).منابع: علاوه بر قرآن؛ حیدربنعلی آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم لمحییالدین ابنالعربی، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، ج 1، تهران 1353 ش؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ طاهر احمد زاوی و محمودمحمد طناحی، قاهره 1383ـ1385/ 1963ـ1965، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنحنبل، مسند احمدبن حنبل ، استانبول 1402/1982؛ ابنعربی، الفتوحات المکیة ، ج 3، چاپ عثمان یحیی، قاهره 1405/1985؛ ابنقیّم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین »، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت 1417/ 1997؛ ابنماجه، سنن ابنماجة ، استانبول 1401/1981؛ ابوالفتوح رازی، تفسیر روحالجنان و روحالجنان ، قم 1404؛ محمدبناحمد ازهری، تهذیب اللغة ، ج 14، چاپ یعقوب عبدالنبی، قاهره ] بیتا. [ ؛ عبداللّهبن محمد انصاری، منازلالسایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران 1361 ش؛ علیبنمحمد تُرکة اصفهانی، عقل و عشق، یا، مناظرات خمس ، چاپ اکرم جودی نعمتی، تهران 1375 ش؛ نظامالدینبن اسحاق ترینیقندهاری، قواعدالعرفاء و آدابالشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران ، چاپ احمد مجاهد، تهران 1374 ش؛ سلیمانبنعلی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس 1988، چاپ افست قم 1371 ش؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمدعبدالغفور عطار، بیروت ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران 1368 ش؛ حرعاملی؛ محمودبنعمر زمخشری، اساس البلاغة ، مصر 1972ـ1973؛ همو، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت ] بیتا. [ ؛ سمیح زین، مجمعالبیان الحدیث: تفسیر مفردات الفاظ القرآن الکریم ، بیروت 1404/1984؛ محمدبنحسین سلمی، مجموعة آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر ، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1369ـ1372 ش؛ سیوطی؛ طبرسی؛ عبدالرزاق کاشی،شرح منازلالسائرین ، چاپ محسن بیدارفر، قم 1372 ش؛ عینالقضاة، نامههای عینالقضات همدانی ، ج 2، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران 1350 ش؛ محمدبنعمر فخررازی، التفسیر الکبیر ، قاهره ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ خلیلبناحمد فراهیدی، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط ، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت 1399/1979؛ محمدبناحمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، ج 10، جزء 19، قاهره 1387/1967، چاپ افست تهران 1364 ش؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، لطائف الاشارات ، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره 1981ـ1983؛ ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، متن و ترجمة کتاب تعرف ، چاپ محمدجواد شریعت، تهران 1371 ش؛ محمدبنیعقوب کلینی، اصول کافی ، ج 2، جزء 4، با ترجمه و شرح هاشم رسولی، تهران ?] 1387 [ ؛ مجلسی؛ جلالالدین محمدبنمحمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی ، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران 1360 ش؛ احمدبنمحمد میبدی، کشفالاسرار و عدة الابرار ، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361 ش؛ احمدبنعلی نسائی، سننالنسائی ، استانبول 1401/1981؛ جواد نوربخش، فرهنگ نوربخش: اصطلاحات تصوّف ، ج 10، لندن 1367ش؛ پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی ، ترجمة اسماعیل سعادت، تهران 1373 ش.