تاجنامه ، عنوانی که خاورشناسان به برخی از آثار ترجمه شدة دورة ساسانی به عربی، با موضوع مملکتداری یا سخنان و شرححال شاهان، دادهاند. در متون باقیمانده از زبانهای ایرانی پیش از اسلام، واژة تاج به چشم نمیخورد. در دورة اسلامی در کتابهای عربی از آثاری به نام التاج یا کتاب التاج یاد شده که دربارة پادشاهان ساسانی نوشته شده بوده است. ابنندیم (ص 132، 364) از کتاب التاج فی سیرة انوشروان و کتاب التاج و م'اتَفائَلَتْ ] یا تفاّلت [ فیه مُلوکُـهُم نام برده است. کریستنسن (ص 66) با استناد به این عناوین، به اشتباه گفته است که واژة تاجنامه یا تاگنامگ در الفهرست موجود است. به تصریح ابنندیم (ص 132)، کتاب التاج فی سیرة انوشروان ترجمة ابنمقفّع است، اما اینوسترانتسف (ص 36) احتمال میدهد که تألیف ابنمقفّع باشد. قطعهای از این کتاب دربارة آداب بار نوروزی و سخنرانیهای بزرگان، مانند موبدِ موبدان و وزیر بزرگ و رئیس سپاه خطاب به انوشروان و پاسخ او به آنان در دست است (تفضلی، ص 249، به نقل از گریگناشی ).محمدی کتاب سیرة انوشروان را ــ که ظاهراً زندگینامة انوشیروان به قلم خودش بوده است ــ همان کتاب التاج فی سیرة انوشروان میداند. در این کتاب، سخنان و اندرزها و خطابهها و توقیعات انوشیروان نیز آمده است. کل این کتاب یا احتمالاً فقط قسمت اول آن، یعنی زندگینامة خودنوشت انوشیروان، التاج خوانده میشده است (1340ش، ص 261ـ 262). به نظر محمدی نبودن واژة التاج یا تاجنامه در تجاربالامم نباید نشانة نادرستی این سخن تلقی شود، زیرا تاجنامه عنوانی عام بوده است، همچنین مسکویه درصدد ذکر موضوع کتاب بوده است نه نام آن (همان، ص 262).ابنقتیبه (متوفی 276) در عیون الاخبار از اثری به نام کتاب التاج یا التاج نام برده و هشت قطعه از آن را آورده است که معلوم نیست از همان کتاب التاج های مذکور در الفهرست است یا از کتاب دیگری به همین نام (رجوع کنید به تفضلی، ص 249). این قطعهها را نخستین بار در 1297/1880 بارون روزن همراه ترجمة فرانسوی آنها در ) مجلة آسیایی ( منتشر کرد (جاحظ، نامة کراچکوفسکی ، ص 67ـ 68؛ محمدی، 1343 ش، ص 186). محتوای این قطعات بترتیب عبارت است از: بخشهایی از نامة خسروپرویز به پسرش شیرویه دربارة نحوة رفتار با سپاهیان و چگونگی پرداخت مواجب به آنان (ابنقتیبه، ج 1، جزء1، ص 11)، بخشهایی از همین نامه دربارة لزوم دقت در انتخاب فرمانروایان شایسته (ج 1، جزء1، ص 15)، اندرزهای اخلاقی خسرو به دبیر خود و نیز بیان قواعد ادبی کتابت (ج 1، جزء1، ص 45ـ46)، قطعههای چهارم و پنجم حاوی اندرزها و رهنمودهای خسروپرویز به خزانهدار و پردهدار خویش و گوشزد کردن وظایف هریک از آنها (ج 1، جزء1، ص 59، 84)، گفتار یکی از شاهان دربارة سنگینی مسئولیت شاه در قیاس با وظایف مردم (ج 1، جزء1، ص 5)، بیان مشورت یکی از شاهان با وزیران خود (ج 1، جزء1، ص 27)، و خطابة کوتاه یکی از دبیران در حضور پادشاه در سپاسگزاری از عنایت پادشاه و قدرشناسی از جایگاهی که به وی ارزانی داشته است (ج 1، جزء1، ص 96). قطعههای دوم و هفتم را ابنعَبدرَبِّه (متوفی 328) نیز به نقل از کتابی به نام التاج آورده است (ج 1، ص 39، 70). عامری (متوفی 381) نیز از کتاب التاج دو قطعة دیگر دربارة مشورت پادشاه نقل کرده است (ص 432، 435). ابنقتیبه پنج قطعة دیگر از نامة خسروپرویز به شیرویه را بیذکر منبع آن نقل کرده است. این پنج قطعه حاوی این موضوعات است: وظایف عامل خراج و چگونگی رفتار شاه با او در شرایط مختلف (ج 1، جزء1، ص 17)، چگونگی مشورت و ترغیب به آن و برحذر داشتن از خودرأیی (ج 1، جزء1، ص30)، چند و چون مجازات خیانت بویژه در امر خراج (ج 1، جزء1، ص 59)، سفارش به دوری از خشم و چگونگی مجازات و عفو (ج 1، جزء3، ص 288)، و ترغیب به میانهروی (ج 1، جزء3، ص 328). محمدی با توجه به اینکه ابنقتیبه منبع دو قطعة نخستین این نامه را کتاب التاج نوشته است، احتمال میدهد که پنج قطعة دیگر این نامه نیز از همان منبع باشد. در این صورت سیزده قطعه از کتاب التاج در عیون الاخبار نقل شده است (1338 ش، ص 35ـ36).تعیین اینکه قطعات مذکور در عیون الاخبار به کدام تاجنامه تعلق دارد، دشوار است؛ اما مطمئناً این قطعهها ارتباطی به کتاب التاج فی سیرة انوشروان ندارند، زیرا در هیچکدام نامِ انوشیروان نیامده است. شاید این قطعهها از تاجنامهای دربارة خسروپرویز گرفته شده باشد، بویژه اینکه جز سه قطعة آن، بقیه دربارة خسروپرویز است و در این سه قطعه نام هیچیک از شاهان دیگر نیز نیامده است، ازینرو احتمالاً این سه قطعه نیز به او تعلق دارد، زیرا وی از بزرگترین پادشاهان ساسانی بوده است و میتوان پذیرفت که وقتی از پادشاه ساسانی بیذکر نام یاد میشود، منظور خسروپرویز باشد؛ بخصوص که در ادبیات ساسانی کتابهایی مختص خسروپرویز موجود بوده است (همان، ص 41ـ42).مسعودی (متوفی 345 یا 346) کتابی را وصف میکند که آن را نزد بزرگزادهای ایرانی در اصطخر فارس دیده بوده است. به گفتة وی، این کتاب علاوه بر علوم گوناگون ایرانیان و اخبار پادشاهان و عمارات و سیاست آنان، دربردارندة تصاویر 27 پادشاه ساسانی بوده و همراه تصویر هر پادشاه، سرگذشت و رفتار و رویدادهای مهم دوران وی ذکر شده بوده است. این کتاب را از روی آنچه در خزاین شاهان ساسانی یافته شده بود، در 113 به فارسی نوشتند و برای هشامبن عبدالملک به عربی ترجمه کردند (ص 106). مسعودی آن را متفاوت با خداینامهها، آییننامهها، گاهنامهها و مانند آنها دانسته است (همانجا). بسیاری از محققان، از جمله گوتشمیت و شدر ، با استفاده از توضیحات مسعودی احتمال دادهاند که این کتاب یکی از تاجنامهها بوده باشد (کریستنسن، ص 67؛ محمدی، 1338ش، ص 45ـ46). از وصف مسعودی دربارة مرغوبیت ورقهای این کتاب و آرایههای آنها میتوان حدس زد که تاجنامهها از لحاظ تجلید و خوشنویسی بر سایر کتابها مزیت داشتهاند (رجوع کنید به محمدی، 1338ش، ص 39).برخی خاورشناسان، از جمله کریستنسن (ص 66)، قایل به وجود دو نوع تاجنامه بودهاند: 1) کتابی عمومی شامل نطقها و دستورهای شاهان که ابنندیم از آن با عنوان کتاب التاج و ماتفائلت فیه ملوکهم نام برده است. کریستنسن آن را همان کتاب التاج مذکور در عیون الاخبار میداند. بنابر حدس او نامههای شاهانی چون شاپور سوم به حاکمان ایالات و نامة بهرام چهارم به سران سپاه و نامة خسرو اول به پاذگوسپانِ (نایب شاهِ) آذربایجان ــ که طبری آنها را نقل کرده (ج 2، ص 62، 98ـ99) ــ همه مأخوذ از همین تاجنامه است (همانجا). 2) تاجنامة مخصوص هر پادشاه. کریستنسن با استناد به التاج فی سیرة انوشروان مذکور در الفهرست ، احتمال میدهد که برخی از شاهان دیگر نیز تاجنامههای مخصوص به خود داشتهاند، اما به نظر گابریلی فقط یک تاجنامه وجود داشته و عبارت «فی سیرة انوشروان» در الفهرست الحاقی بوده است (کریستنسن، همانجا).کتاب التاج در ادبیات ساسانی مانند بیشتر نامهای کتابهای این عصر، همچون آییننامه و اندرزنامه و پندنامه، نام دستهای از کتابها بوده است. این کتابها مشتمل بوده است بر تعلیماتی در امور سلطنت یا شرح حال یکی از شاهان یا سخنان و دستورهای وی که دانستن آنها برای شاهان و فرمانروایان آن عهد از لحاظ آشنا شدن با رسم و آیین شاهی و سرگذشت شاهان گذشته و سنّتهای ایشان ضروری و جزو فرهنگ مخصوص این طبقه شمرده میشده است (محمدی، 1343 ش، ص 185ـ 186؛ همو، 1338 ش، ص 26). محمدی بر اساس عنوان کتاب التاج و ماتفائلت فیه ملوکهم میگوید که موضوع این کتابها چنان گسترده است که مسائلی چون تفأل و پیشگویی را نیز دربرمیگیرد (1338ش، ص40). اینوسترانتسف نیز این کتاب را محتوی پیشگوییهای شاهان ایرانی شمرده است (ص 36)؛ با اینهمه نباید صرفاً با نظر به عنوان کتاب، آن را حاوی پیشگوییها بدانیم، همچنانکه خود ابنندیم نیز نام این اثر را ذیل «کتابهای تاریخ و داستانهای صحیح» آورده است (ص 364).در دورة اسلامی کتابهایی با عنوان التاج به عربی تألیف شد که معروفترین آنها کتاب التاج منسوب به جاحظ (متوفی 255) است. نام این اثر در هیچیک از تذکرههای متقدمان و متأخران و نیز در آثار دیگر جاحظ نیامده است. نخستینبار یاقوت حموی (ج 16، ص 107) در قرن هفتم، به کتابی از جاحظ به نام اخلاقالملوک اشاره کرده است. در اوایل قرن چهاردهم/ بیستم احمد زکیپاشا به نسخهای از یک کتاب مشتمل بر سه کتاب، از جمله کتاب التاج جاحظ در کتابخانة طوپقاپیسرای (ش 133/ ب) استانبول دست یافت که فاقد تاریخ است و فقط در آن نوشته شده که یوسف حلبی در 894 این نسخه را از آغاز تا پایان خوانده است. همچنین احمد زکیپاشا با دست یافتن به نسخهای از کتاب اخلاق الملوک جاحظ در کتابخانة ایاصوفیه (ش 2827) ــ که بر بالای عنوان آن به خطی ریزتر نام «التّاج» هم نوشته شده ــ دریافت که این کتاب همان کتاب التاج جاحظ است (جاحظ، مقدمة احمد زکیپاشا، ص 26ـ27، 31ـ32). وی با آوردن شواهد و قراینی کوشیده است تا اصالت کتاب و صحت انتساب آن را به جاحظ اثبات کند (همان مقدمه، ص 47ـ 59). او این اثر را با عنوان التاج فی اخلاق الملوک با مقدمه و تعلیقات در 1332/ 1914 در قاهره به چاپ رساند. از این کتاب دو ترجمة فارسی در دست است: ترجمة حبیباللّه نوبخت (تهران 1308 ش) و ترجمة محمدعلی خلیلی (تهران 1343 ش). این کتاب مشتمل بر یک مقدمة کوتاه و سه باب است: باب اول در آیین ورود بر پادشاهان و رفتار پادشاه با باریافتگان، باب دوم در آیین هم سفره شدن با شاهان، باب سوم در آیین منادمت و مصاحبت با پادشاهان. در هر یک از بابها علاوه بر ذکر آداب و رسوم پادشاهان و تشریفات دربارها، داستانها و حکایاتی از شاهان ساسانی و خلفای اموی و عباسی نقل شده است. محققان، منبع موضوعات ایرانی این کتاب را کتاب التاج فی سیرة انوشروان یا به طور کلی آییننامهها و گاهنامهها و تاجنامهها میدانند (محمدی، 1338ش، ص 58؛ نیز رجوع کنید به جاحظ، مقدمة احمد زکیپاشا، ص 34).برخی دیگر از کتابها که عنوان التاج دارند عبارتاند از: کتاب التاج جابربن حیّان (متوفی نیمة دوم قرن دوم؛ ابنندیم، ص 421)؛ کتاب التاج ابوعبیده مَعْمَربن مُثَنَّی تمیمی (متوفی 210 یا 211)، چند قطعهای که ابنعبدربّه از این کتاب نقل کرده، حاوی گزارشی دربارة جنگ صفّین و نیز انساب و فضایل عرب است (ج 3، ص 295، 299، ج 4، ص 316)؛ کتاب التاج احمدبن یحیی راوندی (متوفی ح 301) که مؤلف، آن را برای ابوعیسی یهودی اهوازی در احتجاج بر قِدَم عالم نوشته است (ابنندیم، ص 216)؛ و کتاب التاج ابن فارِس (متوفی 395؛ جاحظ، مقدمة احمد زکیپاشا، ص 36). ابواسحاق صابی (متوفی 384) نیز کتابی به نام التاجی فیاخبار الدولة الدیلمیة داشته است (حاجیخلیفه، ج 1، ستون 270).بغدادی (ج 1، ستون 211) از دو کتاب با نام تاجنامه یاد کرده است: 1) تألیف سیدنظامالدین محمود نیشابوری به فارسی. احمد منزوی (ج 1، ص 15، ج 3، ص1330ـ1331)، نام مؤلف این کتاب را نظامالدین محمودبن حسن حسینی شاه داعی شیرازی ذکر کرده و نسبت «نیشابوری» را در ایضاحالمکنون اشتباه دانسته است. به نوشتة وی این تاجنامه مثنویی است در حدود 44 بیت دربارة عصابه و تاج و شرایط پوشیدن آنها. 2) تألیف مستقیمزاده سلیمان الرومی به ترکی. یک رسالة عرفانی فارسی نیز با همین عنوان منسوب به شاه نعمتاللّه ولی (731ـ834) در دست است (فرزام، ص 522 ـ523).برخی از کتابهای دورة اسلامی نیز نامهایی مترادف یا همریشه با تاج دارند، مانند الاِکلیل دربارة اخبار و انساب شاهان حِمیَر تألیف ابومحمدحسن همدانی قحطانی معروف به ابنذیالدُمینه (متوفی334؛ ابن صاعد اندلسی، ص 201)، و کتاب التیجان فی ملوک حِمْیَر (کتاب تاجها دربارة شاهان حِمْیَر) روایت وَهْببن مُنَبِّه از ابومحمد عبدالملکبن هشام/ ابنهشام (صنعاء 1347). ظاهراً در دورة اسلامی، این کتابها تحت تأثیر تاجنامهها و دربارة شهریاران غیرایرانی پیش از اسلام نوشته شده است.منابع: ابنصاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری ، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اوّل، تهران 1376ش؛ ابنعبدربّه، العقد الفرید ، چاپ علی شیری، بیروت 1408ـ1411/ 1988ـ1990؛ ابنقتیبه، کتاب عیونالاخبار ، بیروت: دارالکتاب العربی ] بیتا. [ ؛ ابنندیم؛ کانستانتین اینوسترانتسف، مطالعاتی دربارة ساسانیان ، ترجمة کاظم کاظمزاده، تهران 1348ش؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون ، ج 1، در حاجیخلیفه، ج 3؛ احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام ، به کوشش ژاله آموزگار، تهران 1376ش؛ عمروبن بحرجاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک ، چاپ احمدزکی باشا، قاهره 1332/1914؛ حاجیخلیفه؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فیالسیرة الانسانیة ، چاپ مجتبی مینوی، ویسبادن 1336ش؛ حمید فرزام، تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمتالله ولی ، تهران 1374ش؛ محمد محمدی، « ] دربارة [ کتاب التاج فی سیرة انوشروان »، الدراسات الادبیة ، سال 3، ش 3 (پاییز1340)؛ همو، «دربارة یکی از تاجنامههای ساسانی»، الدراسات الادبیة ، سال6، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1343)؛ همو، « کتاب التاج للجاحظ و علاقته بکتب ' تاجنامه ` فیالادب الفارسی الساسانی»، الدراسات الادبیة ، سال1، ش1 (بهار 1338)؛ مسعودی، تنبیه ؛ احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی پاکستان ، اسلامآباد 1362ـ1370ش؛ یاقوت حموی، معجمالادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛Arthur Emanuel Christensen, L'Iran sous les Sassanides , Osnabrدck 1971.