تاجمحل ، مجموعة آرامگاهی در هند. در قرن یازدهم به فرمان شاهجهان (حک : 1037ـ1067)، پنجمین پادشاه گورکانی هند، آرامگاهی برای همسرش ارجمندبانو (ممتازمحل) در شهر آگره/ اگرا ساخته شد. ممتاز محل، نوة پسری غیاثبیک اعتمادالدولة تهرانی بود. اعتمادالدوله در 984 از قزوین به هند رفت و پس از چندی دیوانسالار دربار اکبر (حک : 963ـ1014) شد (خافیخان نظامالملکی، ج1، ص263؛ اورنگ آبادی، ج1، ص 128ـ 129). ممتازمحل در 1021 با شاهزاده خرّم (شاهجهان) ازدواج کرد. شاهجهان به سبب علاقة بسیار به ممتاز محل، مُهر سلطنتی را به وی سپرده بود و اختیارات مالی گستردهای به او تفویض میکرد (لاهوری، ج1، حصة 1، ص96ـ 97، 148، 180) و حتی در سفرهای جنگی او را همراه خود میبرد. در یکی از همین سفرها به برهانپور * ، ممتازمحل پس از زادن چهاردهمین فرزند در ذیقعدة 1040 درگذشت و جسدش را موقتاً در همانجا به خاک سپردند (همان، ج1، حصة 1، ص 385ـ 386، 393). شش ماه بعد، پس از انتقال جنازه به اکبرآباد، آن را در پانزدهم جمادیالا´خرة 1041 در محلی واقع در جنوب آگره در ساحل رود جُمنا/ جَمُنا دفن و بنای تاجمحل را شروع کردند (همان، ج1، حصة 1، ص402ـ 403). شاهجهان به سبب علاقه به ممتازمحل و نیز وصیت خود او، بر آن شد تا زیباترین مقبره را برای او بسازد (رجوع کنید به همان، ج1، حصة 1، ص388؛ غروی، ص36).تاریخچة بنای تاجمحل و ویژگیهای آن را دو تن از مورخان دربار شاهجهان، محمدصالح کَنبو (متوفی قرن یازدهم) در عمل صالح یا شاهجهان نامه و ملاعبدالحمید لاهوری (متوفی قرن یازدهم) در بادشاهنامه ، با ذکر جزئیات گزارش کردهاند؛ ولی دربارة معمار یا معماران تاجمحل چیزی نگفتهاند و صرفاً از متولیان بنا، مکرمتخان و میرعبدالکریم، نام بردهاند (لاهوری، ج2، ص330). در نسخهای خطی محفوظ در موزة بریتانیا که قدمت آن از ربع قرن چهاردهم/ بیستم فراتر نمیرود، فردی به نام عیسی معمار تاجمحل ذکر گردیده و ادعا شده است که وی شاگرد سنانپاشا، معمار بزرگ ترک، بوده که به دعوت بابر (حک : 899 ـ937)، مؤسس سلسلة تیموری هند، به هند رفته بوده است؛ در حالی که تاجمحل یکصد سال پس از سفر عیسی به هند ساخته شده است (چغتائی، ص50). در نسخة خطی دیگری، از کسانی چون استاد عیسی شیرازی به عنوان نقشهنویس (طراح)، امانتخان شیرازی به عنوان طُغرانویس (کتیبهنویس) و محمد حنیف قندهاری به عنوان امیرعمارت (ناظر) نام برده شده است (چغتائی، همانجا؛ غروی، ص 38، پانویس 16). نات (ص55، 89) نیز نام سازندة گنبد (اسماعیلخان) و برخی پرچینکاران هندی را ذکر کرده است. کنبو در یکی از کتابهایش (احتمالاً بهار سخن ، نسخة خطی موزة بریتانیا) به نام دو تن از معماران، استاد حمید و استاد احمد لاهوری که به فرمان شاهجهان به ساختن لال قلعه و مسجد جامع دهلی پرداختند، اشاره کرده است (رجوع کنید به چغتائی، ص50 ـ51، و پانویس 87؛ کنبو، ج1، ص6). از سوی دیگر معماری لاهوری به نام لطفاللّهبن احمد که ظاهراً پسر همین استاد احمد بوده، در اشعاری ساخت این دو بنا و نیز تاجمحل را به پدرش نسبت داده است. اگر ادعای او را درست بدانیم، میتوانیم بنای تاجمحل را به احمد لاهوری نسبت دهیم (چغتائی، ص 50؛ گوئتس ، ص 196؛ سلطانزاده، ص 120ـ 121). برخی نیز با استناد به اینکه شاهجهان در جوانی طرح چند بنای بزرگ را ریخته بوده است، او را معمار مجموعة تاجمحل پنداشتهاند (چغتائی، ص51)؛ اما اگر چنین بود، نویسندگان شاهجهان نامه و بادشاهنامه که طراحی شاهجهان را برای چند ساختمان کماهمیت بتفصیل نقل کردهاند، از ذکر نام او برای معماری این شاهکار هنری چشمپوشی نمیکردند.براساس کتیبة داخل عمارت آرامگاه و کتیبة ورودیِ نمای غربی آن، بنای آرامگاه در 1048 به اتمام رسیده ( د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه)، اما تکمیل بناهای وابسته به آن، به نوشتة لاهوری (همانجا)، تا 1052 به طول انجامیده است. براساس کتیبة دروازة اصلی، تکمیل تزیینات بنا دستکم تا 1057 ادامه داشته است ( د. اسلام ، همانجا). از 1041 تا چهارده سال، هرساله شاهجهان در تاجمحل مراسم عُرس بجا میآورد (لاهوری، ج1، حصة 1، ص 429، 487) که شامل آیینهایی جهت استغفار برای متوفی بود. در دوازدهمین عرس که در هفدهم ذیقعدة 1052 برگزار شد، رسماً پایان کار تاجمحل اعلام گردید ( د.اسلام ، همانجا). پس از مرگ شاهجهان در 1067، جسدش را در کنار قبر همسرش به خاک سپردند (غروی، ص 37).تاجمحل در انتهای محدودهای مستطیلشکل و دیوارکشی شده بر ساحل رود جمنا (پاپادوپولو ، ص93)، در وسط یک «چَبوتَرة» (سکو یا صفه) مربعشکل بهارتفاع هفت متر ــ که نماها و سطح آن از مرمر سفید است ــ بنا شده است. ضلعهای این سکو که هر کدام 16ر95 متر است، با ردیفی از طاقنماها تزیین شده است (کنبو، ج2، ص316؛ پاپادوپولو، ص95؛ پترسن، ذیل مادّه). سکو در وسط سکویی مستطیلشکل قرار دارد. سکوی مستطیل ــ که طول شمالی آن ساحل رود جمناست ــ با سنگهای سرخِ منبتکاری و پرچینکاری * شده مفروش است (کنبو، همانجا). در هر یک از چهارگوشة سکوی مربع، منارهای به ارتفاع 42 متر بر پایهای هشت ضلعی به چشم میخورد که سه شَرَفه (کنگره) آنها را به سه بخش نسبتاً مساوی تقسیم کرده است. بالای این منارهها با چارطاقیهایی پوشیده شده است (پترسن، همانجا؛ رجوع کنید به تصویر 1).طرح مربعشکل آرامگاه به دلیل گوشههای پَخدار آن به صورت یک هشت ضلعی نامنتظم، معروف به «مثمّنِ بغدادی» درآمده است (پترسن، ص274؛ کُخ، ص100؛ نیز رجوع کنید به مثمّن * ). در هریک از چهار جهت اصلی بنا یک ایوان یا پیشطاق * بزرگ به ارتفاع 24ر32 متر به چشم میخورد (پاپادوپولو، همانجا). «پشتْ بغل»های قوسهای هر ایوان با نقشهای گل و گیاه بر زمینة مرمرین پرچینکاری شده است. بر پیشانی و دو سوی پیشطاقها آیات سورة ی'س´ به خط ثلث نوشته و قاببندی شده است. تکرار این تزیینات بر پیرامون سردر ورودی که در نیمة پایین هر پیشطاق تعبیه شده، بر زیبایی و تناسب بنا افزوده است (بورکهارت، تصویر 167). مُقَرْنَسهای مرمرین پیشطاقها، از چشمنوازترین تزیینات بنا به شمار میآید (همان، ص184ـ185). فاصلة میان هر پیشطاق با پیشطاقهای نماهای دیگر بنا، با شش پیشطاق کوچکتر در دو طبقه پر شده است که شمار مجموع آنها به 24 میرسد. تزیینات پیرامونی این پیشطاقها مشابه تزیینات چهار پیشطاق بزرگ است. در دو سوی ایوانهای اصلی و نیز در همة زاویههای بنا، مجموعاً شانزده منارگونة باریک و توپر دیده میشود که نوک آنها شبیه غنچة نیلوفر آبی است (سلطانزاده،ص91؛ نات، ص52). بر بالای قسمت مرکزی بنا، گنبد پیازیشکل بزرگی هست که ارتفاع آن از سطح زمین 10ر74 متر و از سطح سکوی مربع 10ر67 متر است. این گنبد دو پوسته، ساقهای به ارتفاع پانزده متر دارد (پاپادوپولو، همانجا؛ پترسن، ص276). شکل پیازی و دو پوستگی این گنبد، تلفیق معماری ایرانی و هندی را نشان میدهد، ولی میل هلالیشکل نوک این گنبد و بقیة گنبدهای بنا یادآور سبک گنبدهای عثمانی است (چغتائی، ص 55؛ پترسن، ص275). در چهار جانب گنبد بر روی بام، چارطاقیهای کوچکی با گنبدهای کلاه فرنگی ساخته شده که یادآور چهار گنبد کوچک در پیرامون مقبرة امیراسماعیل سامانی (متوفی 295) در بخاراست (سلطانزاده، ص90؛ نیز رجوع کنید به بخارا * ).نقشة درونی ساختمان مرکّب از پنج فضای هشت ضلعی منتظم، یکی در مرکز و بقیه در چهارگوشه، است (رجوع کنید به تصویر 2). هر یک از چهار فضای گوشهای که در دو طبقه ساخته شده است، با غلامگردشها (دالانها)یی به دو اتاق مربع نشیمن دو سوی خود و نیز به فضای هشت ضلعی مرکزی راه دارد. فضای مرکزی با هشت نشیمن طاقدار در دو طبقه، مجموعاً شانزده نشیمن، احاطه شده است (کنبو؛ بورکهارت، همانجاها). سرداب واقع در زیر فضای مرکزی و همسطح با زمین باغ، مدفن ممتازمحل و شاهجهان است (پترسن، ص 276). در وسط فضای مرکزی دو سنگ بزرگ مرمرین و خاتمکاری شده به صورت سنگ قبر نهادهاند که گرداگرد آنها را دیوارهای هشت ضلعی به ارتفاع دو متر با مرمر مشبک بسیار زیبا احاطه کرده است. این محوطه دو ورودی با طاقهای قوسی دارد (رجوع کنید به تصویر 2 و 3). در سالهای اولیة ساخت بنا، بر جای دیوارة مرمرین دیوارهای از طلای میناکاری ساخته بودند که به دستور شاهجهان به شکل فعلی تغییر یافت (لاهوری، ج2، ص326).تمام کف و دیوارهای داخل بنا از مرمر ساخته شده و اِزارهها با مرمرهای بسیار زیبا و آراسته به نقشهای برجستة گلوگیاه پوشیده شده است (غروی، ص40؛ نیز رجوع کنید به تصویر 4). هنرمندان تاجمحل، حواشی بین ازارههای فضای مرکزی، اتاقهای مثمن، گوشهها، غلامگردشهای اطراف و مدخلهای اصلی را بدقت ترصیع کردهاند (نات، ص 70). به عقیدة بعضی محققان، تأثیر معماری اروپا بر تاجمحل تنها به برخی از تزیینات، مانند خاتمکاری نفیسِ مرمرها و گلها و گلدانهای برجستة ازارههای بنا، محدود میشود (کخ، ص 101).در دو سوی عمارت مزار، بر کنارههای غربی و شرقی سکوی مستطیل، دو ساختمان کاملاً همانند و متقارن، یکی مسجد و دیگری مهمانخانه، با سنگ قرمز ساختهاند. هریک از این دو بنا، سه گنبد با پوشش مرمر سفید دارند. گنبد مرکزی که در میان دو گنبد کوچکتر واقع شده، بمراتب از گنبد مرکزی عمارت مزار کوچکتر است. مسجد که در غرب مزار واقع است، برخلاف مهمانخانه، محراب دارد و در کف آن با سنگهای سرخ پرچینکاری، جای نماز معیّن شده است (لاهوری، ج2، ص 326ـ 327). در چهارگوشة هریک از این دو ساختمان، چهار برج با کلاه فرنگی به چشم میخورد. هر یک از این دو ساختمان از دو سو با دیوارههایی کمارتفاع به برجهای کوتاه دو جانب خود، که در گوشههای سکوی مستطیل قرار دارند، متصل شدهاند (رجوع کنید به تصویر 5).نمای جنوبی مزار مشرف بر فضای باغی (61ر305* 11ر580 متر) است (پاپادوپولو، همانجا) که از شیوة چهارباغهای ایرانی تأثیر پذیرفته است (سلطانزاده، ص92)؛ بدینترتیب که دو خیابان متقاطع اصلی، باغ را به چهار قسمت مربع تقسیم میکند و هریک از این چهار قسمت سه بار به چهار قسمت کوچکتر تقسیم میشود. در محل تقاطع دو خیابان اصلی، حوضی مربع با پنج فواره بر روی سکویی ساختهاند. طول دو خیابان اصلی باغ به هفت بخش تقسیم شده است، بدین ترتیب که درست در وسط هر خیابان آبنمایی ساخته و در دو سوی آن پیادهرو سنگفرش باریکی کشیدهاند. در دو جانب این پیادهروها دو باغچه طویل چمنکاری شده (خیابان) وجود دارد که پهنای هریک به اندازة پهنای آبنما است و یک ردیف کاج در آنها کاشتهاند. در دو سوی این دو خیابان نیز دو معبر سنگفرش عریضتر کشیدهاند (بورکهارت، تصویر 166). در دو گوشة جبهة جنوبی باغ دو برج هشت گوش، متقارن با دو برج گوشههای شمالی، برآوردهاند. وجود دو برج قرینة دیگر با کلاه فرنگی در وسط دیوار باغ، واقع در دو سوی خیابان اصلیِ شرقی ـ غربی، ضمن حفظ تقارن (رجوع کنید به ادامة مقاله)، باعث استحکام دیوار باغ شده است. در امتداد ضلع جنوبی باغ، عرصهای مستطیلشکل به نام «جلوخانه» واقع شده است که از طریق دروازهای باشکوه به باغ راه مییابد. در هریک از دو جبهة شمالی و جنوبی دروازه، پیشطاق بزرگی هست که بر بالای پیشانی هریک از آنها از دو سو دو منارگونة باریک برآوردهاند. در این پیشطاقها علاوه بر مقرنسهای زیبا، دو طبقه طاقنما ــ شامل سه طاقنما در طبقة اول و هفت طاقنمای کوچکتر بر بالای آنها ــ تعبیه شده است. تزیینات پشتبغلها و کتیبههای پیرامون آنها مشابه تزیینات پیشطاقهای مزار تاجمحل است. بر بالای پیشانی این پیشطاقها ردیفی از طاقهای قوسی با یازده «چوکهند» (گنبدگونة کوچک مرمرین) به چشم میخورد. پیشطاقهای ضلعهای شرقی و غربی دروازه فاقد این تزیینات است. در هر دو سوی پیشطاقهای اصلی دو ایوان کوچک در دو طبقه دیده میشود (رجوع کنید به تصویر 5؛ لاهوری، ج2، ص328). بخش اعظمی از بناهای عرصة جلوخانه امروزه از میان رفته است. به نوشتة کنبو اندازة فضای جلوخانه 150*204 ذراع و اندازة چبوترة واقع در میان آن 34*80 ذراع بود. در اضلاع چهارگانة جلوخانه 128 حجره ساخته بودند. در دو جانب جلوخانه و پیوسته به دیوار باغ دو «خواص پوره» (اقامتگاه خادمان مجموعه) مشتمل بر 32 حجره ساخته شده بود (ج2، ص319) و در جبهة شرقی و غربی فضای جلوخانه دو بازار وجود داشت که حجرههای آنها را از خشت و آهک و ایوانهایشان را از سنگ سرخ ساخته بودند (لاهوری، ج 2، ص 329).در جبهة جنوبی میدان جلوخانه فضایی مستطیلشکل ساخته بودند که طول آن اندکی بیشتر از طول باغ بود. این قسمت نیز تقریباً از میان رفته و بخشهای برجا ماندة آن حفظ و مرمّت شده است. این فضا از چارسو بازار یا دو راسته بازار متقاطع تشکیل میشده و در امتداد هریک از چهار راسته بازار چهار دروازة ورودی وجود داشت. در چهار کنج این فضا، چهار کاروانسرا ساخته بودند، دو سرای متصل به فضای جلوخانه به پادشاه تعلق داشت و طرح معماری آن هندسی و منظمتر از دو سرای دیگر بود که به بازرگانان تعلق داشت. هریک از سراهای پادشاهی از 136 حجره با ایوان و حیاطی به شکل مثمن بغدادی تشکیل شده بود. ورودی هریک از این چهار سرا، در گوشهای که به چهار سوق متصل بود، قرار داشت (لاهوری، همانجا).در نخستین سالهای اتمام بنای تاجمحل، مناطق اطراف به صورت شهری بزرگ و منظم به نام ممتازآباد درآمد که اکنون به تجانجی مشهور است. درآمد بازارها و کاروانسراها به انضمام درآمد سی روستا در حومة آگره، به فرمان شاهجهان برای نگهداری و تعمیر مقبره وقف شده است (همان، ج 2، ص 329ـ 330؛ کخ، ص 99).در تاجمحل چند اصل مهم معماری، از جمله اصل سلسلهمراتب و اصل تقارن و اصل مرکزیت، جلوهای ویژه دارد. رعایت اصل سلسلهمراتب معنایی نمادین به مجموعه بخشیده است؛ ترتیب قرار گرفتن عرصة تجاری (چهارسو بازار)، فضای رابط (میدان جلوخانه)، فضای آرمانی و بهشتگونه (باغ) و عرصة غایی (مزار)، زایران تاجمحل را از دنیویترین نماد (بازار) به اخرویترین نماد (مزار) هدایت میکند. توجه معمار یا معماران به این اصل موجب شده است عمارت مزار را ــ که مرتبتی عالی و ویژه دارد ــ بر وسط دو سکوی بلند و با رنگی متمایز از رنگ سکوی زیرین بسازند و گنبد مرکزی را بلندتر از همة گنبدها و منارههای پیرامونی برآورند (سلطانزاده، ص98ـ100). نمای بنای فرعی تاجمحل که با سنگ قرمز ساخته شده است، در کنار رنگ سفید گنبدهای مرمرین آنها بوضوح بر اصل سلسلهمراتب تأکید میکند ( د.اسلام ، همانجا).اصل تقارن به طرزی شکوهمند و ستایشانگیز در تاجمحل رعایت شده است. این مجموعه یک محور تقارن طولی دارد که مستقیماً از میان هر چهار عرصه میگذرد و تمام بخشهای مجموعه آیینهوار در دو سوی آن واقع شدهاند. علاوه بر این هر کدام از عرصههای چهارگانة مجموعه دو محور تقارن به شکل + دارند. جلوة کامل کاربرد محورهای تقارن را میتوان در عرصة باغ مشاهده کرد. عمارت مزار نیز دو محور تقارن به شکل + و دو محور تقارن به شکل * دارد که متحدالمرکزند. اصرار طراحان بر رعایت اصل تقارن به حدی بوده است که برای ایجاد مسجد و مهمانخانه ــ که کاربرد متفاوت دارند ــ در دو سوی مزار، از نقشهای کاملاً یکسان استفاده کردهاند (سلطانزاده، ص101ـ103؛ کخ، ص99ـ100).به اصل مرکزیت نیز در معماری تاجمحل کاملاً توجه شده است؛ چنانکه همة عرصهها یک مرکزِ تقریباً مستقل و مختص به خود دارند. به اقتضای اصل مرکزیت، اصلیترین بخش این مجموعه، یعنی عمارت مزار، باید در مرکز و نه در امتداد ضلع شمالی مجموعه قرار میگرفت؛ با اینهمه، قرار گرفتن این بنا در مرکز سکوی دوم و منارههای چهارگوشة آن موجب تأکید بر مرکزیت عمارت شده است (سلطانزاده، ص103ـ106؛ پترسن، ص275؛ نیز رجوع کنید به کخ، ص99).تاجمحل مقبرهای مقدّس به شمار نمیرود، اما وجود برخی علایم و نمادهای مورد تقدیس در باورهای سنّتی و معتقدات مذهبی در طراحی و ساختمان تاجمحل، سبب شده است که بسیاری از محققان از برخی جنبههای آن تفاسیر تقدیسگرایانه بکنند: با عنایت به کتیبههای قرآنی، که عمدتاً دربارة بهشت و قیامت است، باغ و درختان آن را تمثیل جاودانگی و حیات دانسته و با الگویی ملکوتی (بهشت) انطباق دادهاند (کین ، ص290)؛ دروازة اصلی مجموعه را نماد مدخلی دانستهاند که پیامبر اکرم در معراج از طریق آن وارد بهشت شد؛ حوض مرمرین مرتفع وسط باغ را نماد حوض کوثر و چهار نهر چهار سوی آن را نماد چهار نهر جاری در بهشت شمردهاند؛ عمارت مزار را با گنبدهای پیازیاش نماد عرش دانستهاند که خداوند در روز رستاخیز بر آن به داوری مینشیند و چهار منارة اطراف آن نیز، بر اساس کیهانشناسی عامیانة قرون وسطا، چهار رکن عرش قلمداد شده است (ریچاردز، ص124). بهرهگیری از عناصر چهار بخشی را نیز نمیتوان در این مجموعه نادیده گرفت؛ تشکیل مجموعه از چهار قسمت اصلی، چهار منار اطراف مزار، چهار منار پیرامون مسجد و مهمانخانه، چهار گنبدِ اطراف گنبد اصلی، چهار ایوان اصلی، نمونههای بارز این کاربردند. همچنینتشکیل بناهای اصلی داخل مزار از هشتضلعیها را میتوان نمادی از درهای هشتگانة بهشت دانست (سلطانزاده، ص117؛ قس پترسن، ص276). عرض چهل ذراعی هر یک از چهار خیابان اصلیِ باغ (لاهوری، ج2، ص327) میتواند یادآور عدد مقدّس چهل باشد (سلطانزاده، ص92). پاپادوپولو نیز با محاسباتی هندسی و تفاسیری خاص، مزار تاجمحل را نماد آتش پنداشته است که نزد هندوان و برخی مذاهب محترم است (ص 95ـ96).بنای تاجمحل اوج معماری دورة شاهجهان و در واقع اوج معماری آرامگاهی گورکانیان هند است (کخ، ص 98). معماری گورکانی هند خود از ترکیب عناصری ناهمگن از معماری ماوراءالنهر، تیموری، هند، ایرانی و حتی اروپایی تکوین یافته است (همان، ص14)؛ با اینهمه نقش عنصر ایرانی در این مجموعه بسیار برجستهتر مینماید تا آنجا که برخی مدعی شدهاند این مجموعه که مظهر تمدن مغولی هند و معروفترین بنای سبک مغولی شمرده شده است، دارای اختصاصات بناهای سبک مغولی نیست و باید آن را معرف سبک معماری ایرانیِ هند خواند (گوئتس، ص196؛ غروی، ص 37).تزیینات تاجمحل، بویژه نشاندن سنگهایی چون یشم و عقیق و یاقوت و زمرد بر مرمر سفید (پرچینکاری)، مخصوصاً در پیرامون پیشطاقها، پیش از آمدن مسلمانان به هند سابقه نداشته است و مسلمانان هند آن را در مسجد جامع احمدآباد (تاریخ بنا: 813) و سپس در شهر ماندو در آرامگاه هوشنگ غوری (تاریخ بنا: 839) به کار بستهاند (چغتائی، ص55 ـ56).برخی معتقدند پرچینکاری در هنر ایتالیا ریشه دارد. این نظر در صورتی قابل اعتناست که ادعای مانریک، کشیش و جهانگرد پرتغالی، را بپذیریم و جرونیمو ورونئو ، زرگر ایتالیایی، را در شمار دستاندرکاران ساخت تاجمحل بیاوریم (همان، ص48؛ کخ، ص101)؛ با اینهمه صبغة شرقی پرچینکاری تاجمحل و شباهت کامل آن با نقشونگارهای اسلیمی، این احتمال را منتفی میسازد (چغتائی، ص56). به تصریح برخی صاحبنظران، تاجمحل صرفنظر از پارهای اختصاصات هندی، تقلیدی کامل از سبک معماری صفوی است (گوئتس، همانجا). به گفتة بورکهارت (ص184) از آنجا که الگوی اولیة تاجمحل، آرامگاه هشت گوشة همایون در دهلی و مقبرة امیرتیمور در سمرقند بوده است ــ که در هر دوی آنها تأثیر معماریِ ایرانی کاملاً مشهود است ــ میتوان تاجمحل را حاصل ترکیب معماری ایرانی با میراث معماری هندی دانست (نیز رجوع کنید به پترسن، ص 275).بنای تاجمحل خیلی زود در هند مورد توجه و تقلید قرار گرفت. مقبرة بیبیرابعة دورانی (همسر اورنگزیب) در اورنگآباد دکن (تاریخ بنا: 1089؛ گوئتس، همانجا؛ کخ، ص30، تصویر 18)، بنای تاج در حسینآباد لکهنو (گوئتس، ص197) و مزار صفدر جنگ در دهلی (تاریخ بنا: 1167؛ کخ، ص31، تصویر 21) از جمله آثاری هستند که به تقلید از تاجمحل ساخته شدهاند، اما هیچکدام نتوانستند با آن برابری کنند (گوئتس، همانجا).از تغییرات احتمالی در تاجمحل، پس از دفن شاهجهان در آن تا یکی دو قرن اخیر، اطلاع چندانی در دست نیست. مقایسة گزارشهای لاهوری (ج2، ص328) و کنبو (ج2، ص319) با وضع کنونی تاجمحل، از برخی تغییرات حکایت میکند، چنانکه در گزارشهای این دو مورخ، از هفت چوکهند یاد شده است، اما امروزه یازده چوکهند وجود دارد. در قرن سیزدهم/ نوزدهم لرد کرزن ، نایبالسلطنة هند، به ارزش تاجمحل پی برد و با تصویب قانون، دولت هند را به حفظ و مرمت آن موظف ساخت (غروی، ص40). در آغاز قرن چهاردهم/ بیستم مؤسسة باستانشناسی هند به حفظ و تعمیر آن اهتمام ورزید. در 1375ش/ 1996 سازمان «دیدهبان بناهای یادمانی جهان» ، تاجمحل را در فهرست یکصد بنای تاریخی جهان که در معرض خطرند، قرار داد ( د.اسلام ، همانجا).منابع: میرعبدالرزاق اورنگآبادی، مآثرالامراء ، کلکته 1888ـ1891؛ تیتوس بورکهارت، هنر اسلامی: زبان و بیان ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1365 ش؛ آلکساندر پاپادوپولو، معماری اسلامی ، ترجمة حشمت جزنی، تهران 1368 ش؛ محمدعبداللّه چغتائی، «تاجمحّل»، هنرومردم ، ترجمة مسعود رجبنیا، ش 127 (اردیبهشت 1352)؛ محمدهاشم خافیخان نظامالملکی، منتخباللباب ، ج 1، چاپ کبیرالدین احمد و غلام قادر، کلکته 1869؛ حسین سلطانزاده، تداوم طراحی باغ ایرانی در تاجمحل: آرامگاه بانوی ایرانیتبار ، تهران 1378 ش؛ مهدی غروی، «تاجمحل»، هنرومردم ، دورة جدید، ش 81 (تیر 1341)؛ اباکخ، معماری هند در دورة گورکانیان ، ترجمة حسین سلطانزاده، تهران 1373 ش؛ محمدصالح کنبو، عمل صالح ، الموسوم به شاهجهان نامه ، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور 1967ـ1972؛ هرمان گوئتس، «ایران و هندوستان پس از فتوحات محمود»، در میراث ایران ، زیرنظر ا. ج. آربری، ترجمة احمد بیرشک... ] و دیگران [ ، تهران 1336 ش؛ عبدالحمید لاهوری، بادشاهنامه ، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم متعلقین، کلکته 1867ـ 1868؛EI 2 , s.v. "Ta ¦dj Mahall" (by Ebba Koch); Carolyn Kane, "[Review of] Taj Mahal: the illumined tomb". in Journal of the American Oriental Society , vol 114,no. 2 (April-June 1994); R. Nath, The Immortal Taj Mahal: The evolution of the tomb in Mughal architecture , Bombay 1972; Andrew Petersen, Dictionary of Islamic architecture , London 1996; John F. Richards, The New Cambridge history of India: the Mughal Empire , Cambridge 1996.