بلاشر ، رژیس ، خاورشناس و عربیدان فرانسوی. در 1900 در حومة پاریس زاده شد. پانزده ساله بود که پدرش به کشور مغرب مهاجرت کرد و در دارالبیضاء (کازابلانکا) مسکن گزید. رژیس در دبیرستان لیوتة آن شهر به تحصیل پرداخت و از همان روزگار، عشق شدید به مطالعه و بویژه فراگرفتن زبانهای بیگانه در او پدیدار بود.رژیس، بلافاصله پس از اخذ دیپلم، ناظر مدرسة مولای یوسف رباط شد، سپس از دانشگاه الجزیره لیسانس گرفت (1922) و پس از آن نیز چندی از درسهای ویلیام مارسه در همان دانشگاه بهره برد. در 1924 در امتحان ورودی فوق لیسانس مدرّسی پذیرفته شد و چون پدرش کارمندی ساده بود، وی ناگزیر، ضمن تحصیل در الجزیره، به کار خود در مدرسة مولای یوسف ادامه داد و پیوسته میان رباط و الجزیره در رفت و آمد بود؛ اما سرانجام در1929 مدرسة رباط را ترک کرد و به یاری لوی پرووانسال در «مؤسسة پژوهشهای عالی مغرب» سرپرست پژوهش گردید و تا 1935 به کار خود ادامه داد. سال بعد، از دو رسالة دکتری خود، اولی دربارة متنبی و دومی ترجمه و تحقیق کتاب طبقات الامم ( رجوع کنید به ادامة مقاله)، دفاع کرد. پس از دریافت درجة دکتری، در «مدرسة ملی زبانهای شرقیِ» پاریس استاد زبان عربی شد و به مدت پانزده سال به آن کار ادامه داد. در 1950 کرسی استادی زبان و ادبیات عربیِ دانشگاه سوربن را به او سپردند که تا زمان بازنشستگیش در1970 در این سمت باقی بود.بلاشر در کنار وظایف استادی، مسئولیتهای دیگری نیز به عهده داشت: از 1950 در «مدرسة کاربردی مطالعات عالی» وابسته به دانشگاه سوربن به جای ویلیام مارسه، سرپرست پژوهش بود؛ از 1956تا1965 ریاست مؤسسة مطالعات اسلامی در فرهنگستان پاریس، از 1956، ریاست عالیة «انجمن پیشبرد پژوهشهای اسلامی» و از 1962 ریاست «مرکز لغتشناسی عربی» را بر عهده داشت. در 1972، عضو «فرهنگستان خط نگاره و ادب» شد و یک سال بعد در مرداد 1351/ اوت 1973 درگذشت.بلاشر را میتوان آخرین مردِ کلان از سلسلة خاورشناسانی دانست که نزدیک به دو سده به پژوهش در زبان و ادبیات کلاسیک عربی پرداختهاند. اینک شیوة کار و حتی واژگان ادبشناسان دگرگون شده و اینگونه پژوهشها به شیوههای تازهای انجام میشود، و به عقیدة برخی از محققان امروزی، بزرگانی چون بلاشر، طی دویست سال مواد لازم را برای تحلیلهای امروزی فراهم آوردهاند.بلاشر در زندگی پر بار خود حدود دوازده کتاب و بیش از چهل مقاله تألیف کرده و انبوهی گزارش و معرفی و نقد کتاب نوشته است. مقالات او در مجلات معروف فرانسوی ( ) مجلة آسیایی ( ؛ عربیکا ) و دایرةالمعارفهای بزرگ ( ) دایرةالمعارف اسلام ( ؛ لاروس ؛ اونیورسالیس ...) به چاپ رسیده است. برخی از کتابهای او، در شمار منابع اصلی تحقیق در آمدهاند. از جمله آثار اوست: ) گزیدهای از آثار جغرافینویسان قرون وسطی ( (بیروتـ الجزیره 1934)؛ ) یک شاعر عرب در سدة چهارم قمری: ابوالطیب المتنبی ( (پاریس 1935)؛ ترجمة کتاب طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی به فرانسوی همراه با تعلیقات (پاریس 1935)؛ ) دستور زبان عربی کلاسیک ( (پاریس 1937)؛ ) عناصر برگزیده از عربی کلاسیک ( (پاریس 1939)؛ ) تمرین برای عربی کلاسیک ( ؛ (پاریس 1946)؛ ) مقدمه بر قرآن ( (پاریس 1947) که با عنوان در آستانة قرآن به همت محمود رامیار به فارسی ترجمه و در1359ش در تهران منتشر شده است (صفحه عنوان کتاب)؛ ) ترجمة قرآن ( (پاریس 1949ـ1950) که در آن کوشیده است، سورههای قرآن کریم را برحسب زمان نزول تنظیم کند. این ترجمه به شکلی سادهتر و با مراعات ترتیب رایج در نزد مسلمانان، چند بار به چاپ رسیده است؛ ) مسئلة محمد صلیاللهعلیه وآلهو سلم ( مشتمل بر زندگینامة پیامبر اکرم (پاریس 1952)؛ ) تاریخ ادبیات عرب از آغاز تا پایان قرن پانزدهم ( ، در سه جلد (پاریس1952ـ1966). این کتاب را ابراهیم کیلانی به عربی (دمشق1973ـ1974) و جلد اول آن را نیز آذرتاش آذرنوش به فارسی برگردانده است (تهران 1363ش)؛ ) همگام با محمد ] صلیاللهعلیهوآلهوسلم ([ (پاریس 1956)؛ ) فرهنگ عربیـ فرانسهـ انگلیسی ( ، با همکاری دو خاورشناس دیگر. از 1967 به بعد، از این کتاب سه جلد منتشر شده است.پس از مرگ بلاشر، چندین مقاله دربارة او انتشار یافت که برخی از مهمترین آنها جزو منابع این مقاله بوده است. در 1354ش/ 1975 انجمن فرانسوی دمشق، یادنامهای همراه با زندگینامه، فهرست جامع آثار و تمامی مقالات علمی او منتشر کرد ( رجوع کنید به منابع).منابع : عبدالرحمان بدوی، موسوعة المستشرقین ، بیروت 1984، ص82؛ رژیس بلاشر، تاریخ ادبیات عرب ، ترجمة آذرتاش آذرنوش، تهران 1363ش؛Rإgis Blachةre, Analecta , Damas 1975; David Cohen, Rإgis Blachةre (1900-1973) , Journal Asiatique , 262 (1974), 1-10.