بَست و بستنشینی ، مکانهای معین محترم و غالباً مقدسِ مصون از تعرض؛ و عمل پناه بردن به آنها. معمولاً افراد مجرم یا مغضوب و یا مظلوم (برای احقاق حقشان) به آن مکانها پناه میبردند.1) واژه . واژة بست (مانند شکست و نشست و دید و بُرد و نظایر آنها) اسم مصدر است که در شکل با مادة ماضی یکی است. این واژه، که در فرهنگها اصلاً به معنی سد و بند، حدّ، مانع و دیوار است، به علاقة مجاورت و ملازمت، معنای جای بسته و محدود و یا محوطه و محدودهای را به خود گرفته است که آن را با وسایلی مانند چوب، ریسمان، سنگ یا زنجیر مسدود و محدود و بدین ترتیب مأمون و محفوظ کرده باشند. بنابراین، بست از مصدر ساده و کهنسال «بستن» است که در طول زمان هیچگونه تغییر و ابدالی در آن راه نیافته است و شکل دگرگون شدة لفظ دیگری نیست. ازینرو آنچه دربارة پیشینه و اشتقاق این واژه عنوان کردهاند و از جمله وابستگی آن با مصدر upastہm فارسی باستان (شارپ، ص146) «به معنای یاری و حمایت» که در فارسی میانه به صورت m ¥ abesta یا n abesta (مکنزی، ص30) و در پازند m awasta و در ارمنی عاریتی apastan به معنای «پناهگاه» در آمده ( ایرانیکا ، ذیل واژه) بکلّی بیپایه است. واژة اخیر که به صورتهای اوستام، اُستام و وَستام و به معنای اعتماد و توکّل به فارسی دری رسیده در شعر ابوشکور و در ویس و رامین (هرن و هوبشمان، ج1، ص180ـ181، ش135) و فرهنگ شاهنامة عبدالقادر (ش1458) و بیش از سی بار در ترجمة قرآن قدس، در برگردان واژة «توکل» و مشتقات آن آمده است ( رجوع کنید به چاپ علی رواقی، تهران 1364ش، ص20، 23، 51، 53، 106، 122، 158، 168 و جز آن). بنابراین، واژهای که تا میانة قرن پنجم و شاید هم دیرتر (قرن هشتم در شعر شمس فخری در کتاب معیار جمالی ، ص319) در فارسی دیده میشود بسیار بعید است که در اواخر قرن دهم یکباره و برخلاف قواعد ابدال و تسهیل به صورت «بست» تغییر شکل داده باشد. پیشوند فعلی ـ upa باستانی هیچگاه به «ب» مبدّل نشده است.بستنشینی سنت بسیار کهنسالی است که در آیینهایی چون جوانمردی و مهماننوازی و حق جوار ریشه دارد و نزد همة اقوام و ملتهای باستانی شناخته و معمول بوده است. در اسلام مفهوم بست با انتخاب حرم کعبه به عنوان نخستین بیت مردم و مأمن مسلمانان (مائده:97) پیوستگی دارد و نیز با اصطلاح «حِلّ و حَرَم» اسلامی که قبل از هر مکان دیگر برای کعبه و مکه به کار رفته است. اما اصطلاحاتی چون بست، بستی، بستنشستن، بست شکستن و خون بست تنها از روزگار صفویان (قرن دهم) به بعد در فرهنگها و کتب تاریخ دیده میشود و اوج رواج آن و بخصوص نوع دستهجمعی و سیاسی آن به روزگار قاجاریان منحصر بوده است. به همین سبب، این معنای اصطلاحی لفظ بست تنها در فرهنگهای فارسی قرن دوازدهم به بعد، مانند بهارعجم ، انجمن آرا ، آنندراج ، چراغ هدایت ، نظام و ناظم الاطبّاء و کتابهایی مانند مجمل التواریخ گلستانه (1196) و مطلع الشمس اعتمادالسلطنه (1303) و سفرنامههای جهانگردان خارجی (مانند کمپفر و پولاک ...) دیده میشود و توضیح هدایت، صاحب انجمن آرای ناصری ، به اینکه «در این زمان رسم شده...» مؤید همین معنی است. در این دوران، بست به معنای حرم خاص و واجبالاحترام و مصون از تعرّضی بوده است که مجرمان، محکومان و حتی متّهمان و مظنونان و اقلیتهای سیاسی که به علّت فشارهای حکومتی فرصت بیان افکار خود را نمییافتند میتوانستند برای امان یافتن از آسیب انتقام یا خطر تعقیب و مجازات و یا قصاص شتابزده به آن پناه برند تا در فرصتی محدود که از این راه نصیبشان میشد، برای اثبات بیگناهی خود، رفع شبهه یا طلب بخشایش از اولیای حق و یا بازخرید احتمالی کیفر خود، با حریفانشان و یا با مقامات شرعی و حکومتی به مذاکره بپردازند.منابع: علاوه بر قرآن، محمدتقی راشد محصل، درآمدی بر دستور زبان اوستائی، بررسی یسن نهم ، تهران 1364ش، ص57؛ شمس فخری اصفهانی، معیار جمالی ، چاپ صادق کیا، تهران 1337ش؛ د.ن. مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی ، ترجمة مهشید میرفخرایی، تهران 1373ش؛ پاول هرن و هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی ، ترجمه و تنظیم جلال خالقی مطلق، تهران 1356ش؛Mary Boyce, A word-list of Manichaean Middle Pertsianand Partihan , in Acta Iranica , II, supplإment, Tehran 1977, 36; Wilhelm Brandenstein and M.Mayrhofer, Handbuch des Altpersischen , Wiesbaden 1964, 148; Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bast" (by J. Calmard); Ilya Gershevitch, A grammar of Manichean Sogdlan , Oxford 1961, 104, no. 663; H. Hu « bschmann, Persische Studies , Strassburg 1895, 20. no. 135; Roland G. Kent, Old persian: grammar, texts, lexicon , New Haven 1953, 176; H. S. Nyberg, A manual of Pahlavi , Wiesbaden 1964-1974; Ralph Norman Sharp, Les inscriptions cunإiformes en ancien Persan des Empereurs Achإmإnides , Tehran [n.d.].2) تاریخچه . بستنشینی با مفاهیمی چون جِوار * ، تحصن * و پناهندگی شباهت دارد که عنصر مشترک در آنها پناه آوردن متهم تحت تعقیب به مکانی خاص است. نبود قانونی مدون که با نبودِ امکان و فرصت رسیدگی و احقاق حق افراد ملازم بود، سبب رواج بستنشینی گردید، و به دلیل شتاب در اجرای مجازاتها پیش از رسیدگی درست و قانونی به نظر میرسید که بستنشینی تنها راهحل به تأخیر انداختن اجرای حکم باشد. یهودیها نیز حق بستنشستن و پناه بردن به مکانهای مقدس مذهبی را برای قاتلان به رسمیت شناخته بودند (پولاک، ص323). نمونة اعلای آن برای مسلمانان کعبه است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در زمان فتح مکه مسجدالحرام و خانة ابوسفیان را پناهگاه و بست قرار داد (ابنهشام، ص235). در ترجمة السوادالاعظم (ح37) آمده است که جوانی برای توبه کردن خود را سوراخ کرد و زنجیری در آن افکند و خود را بر ستون بست تا حق تعالی توبهاش را بپذیرد (سمرقندی، ص195). به نوشتة هندوشاه (ص116)، در دورة خلفای عباسی در رُصافه، آرامگاههای زیبایی وجود داشت که اگر متخلف یا خائفی به آنجا پناه میبرد، در امان میماند. از همین نخستین نمونهها در دورة اسلام، اغلب بسته شدن به نقطهای برای در امان ماندن، با بستنشینی ملازمت پیدا کرد؛ بهطوری که بعدها وجود زنجیر در مکانهای بست بسیار دیده شده است ( رجوع کنید به ادامه مقاله). برای بستنشینی مکانهای خاصی وجود داشته است، از جمله زرادخانهها و اصطبلها و سرطویلة شاه و اعیان بزرگ (شاردن، ص77؛ پولاک، ص324؛ بنجامین، ص119؛ وقایع اتفاقیه ، ص41، 77، 85 و جاهای دیگر) که گاه نیز تنها رساندن دست بر دُم یا سر اسبهای ارباب یا سلطان یا افراد خانوادة سلطنتی برای در امان ماندن کافی بود. دلیل انتخاب اصطبل شاه، توجه بسیار به اسبهای اصیل بوده است. به عقیدة ایرانیان، هرکس به حرمت پناهگاه اسبی تعرض کند، هیچگاه اسب، وی را در جنگ به پیروزی نمیرساند (کرزن، ج1، ص219ـ220، پانویس 1، با اشاره به سرنوشت نادر میرزا نوة نادرشاه). جوار توپها مانند توپ مروارید (کرزن، ج1، ص219، پانویس 1؛ پولاک، ص325) و توپخانهها ( وقایع اتفاقیه ، ص184، 319، 351؛ نجمی، ص63ـ65، 98؛ سرنا، ص61). دولتخانه یا کاخ شاهی و درِ قصر سلطنتی (فلسفی، ج1، ص184؛ ج3، ص250؛ شاردن، ص77)، خانة علمای دین (کسروی، ص107؛ آدمیت، ص432)، سفارتخانهها و تلگرافخانهها ( وقایع اتفاقیه ، ص169، 310؛ کرونین، ص80؛ کتاب آبی ، ج1، ص39؛ ج4، ص959؛ شیل، ص15؛ رایت، ص205ـ206؛ باقری کبورق، کتاب اول، ص238)، نیز از مکانهای بست محسوب میشدند. یک شهر یا سراسر یک محله نیز ممکن بود محل بست باشد، مانند اردبیل در دورة صفویه که دارالامان و بست مقصران بود (فلسفی، ج3، ص101) و سابقة آن به دورة تیمور (شعبان736ـ شعبان807) میرسید. تیمور در 806، مزار شیخ صفی را در اردبیل محل بست و تحصن شناخت (میرزا سمیعا، ص242؛ نیز رجوع کنید به دلاواله، ص369). از بالای درِ این آرامگاه زنجیرهای بزرگی آویزان بود و هر محکومی که دستش به این زنجیرها میرسید یا میتوانست خود را به درون آرامگاه بیندازد، از آسیب در امان میماند (فلسفی، همانجا)؛ چنانکه در 984، قبل از جلوس شاه اسماعیل دوم صفوی، تعدادی از افراد اِستاجْلو به اردبیل گریختند تا در این آرامگاه بست بنشینند (هینتس، ص72). کربلا نیز پناهگاه و بست بزرگان کشور به حساب میآمد (پولاک، ص325). سراسر مشهد در حدود 1268ـ1277، برای مرتکبان دزدی، اختلاس و حتی ضربة منجر به مرگ بست محسوب میشد (پولاک، ص324)، اما برای کسانی که جرائمی بزرگتر مرتکب شده بودند تنها محل امن، حرم امام رضا علیهالسلام بود (همانجا). در اطراف حرم بنایی خارج از صحن مقدس وجود داشت؛ در آنجا نیز زنجیری به علامت بست برای پناهندگان آویخته شده بود ( دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، ذیل «آستان قدس رضوی»). بستهای حرم امام رضا علیهالسلام، عبارت بود از: بست بالا محله، بست پایین محله و بست طبرسی و بست قبله (همانجا).در زمان شاه عباس اول صفوی (996ـ1038)، عیسویان نیز از این رسم استفاده میکردند (فلسفی، ج3، ص250). در دورة قاجاریان، برخی از رجال با بست قرار دادن منزل خود از بستنشینی، به عنوان اهرمی برای افزایش قدرت استفاده میکردند. سید محمد باقر شفتی * ، فقیه نامور و قدرتمند اصفهان، سپاهی خصوصی از مردان نیرومند فراهم آورده بود که مخالف محمد شاه قاجار (1250ـ1264) بودند و از خانة او برای بستنشینی استفاده میکردند (الگار، ص44، 181، 183). در زمان ناصرالدین شاه (1264ـ1313)، حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها در قم (بروگش، ج2، ص539)، حرم امام رضا علیهالسلام و حرم حضرت عبدالعظیم سه بست مهم بود؛ حرم حضرت عبدالعظیم به سبب نزدیکی به پایتخت قاجاریان، اهمیت خاصی داشت (اعظام قدسی، ص34)، چنانکه چهرههای سرشناسی آنجا را برای پناه جستن انتخاب میکردند (برای نمونه رجوع کنید به مستوفی، ج1، ص65، دربارة حاج میرزا آقاسی؛ سیاح، ص327، دربارة سید جمالالدین اسدآبادی؛ و کسروی، ج2، ص375، دربارة بستنشینی جمعی از علما و بازاریان در آغاز مشروطه؛ باقری کبورق، کتاب اول، ص269؛ ناظمالاسلام کرمانی، ج3، ص429). در این دوره، بستنشستن در مساجد نیز رواج داشت و برخی از مساجد مکانهای ویژهای برای بستنشینی داشتند، از جمله شاهچراغ و مسجد نو در شیراز ( وقایع اتفاقیه ، جاهای متعدد).در فاصلة سالهای 1256 و 1267، بستنشینی و پناهندگی سیاسی در سفارت انگلیس و مؤسسات انگلیسی ( رجوع کنید به ادامة مقاله) و سفارتخانههای عثمانی (از جمله پناهندگی ستارخان و باقرخان رجوع کنید به کتاب آبی ، ج3، ص556؛کسروی،ص107ـ108)، روس ( کتاب آبی ، ج1، ص184) و فرانسه و ایتالیا ( کتاب آبی ، ج1، ص200) رواج یافت که علت آن محدود ساختن و لغو بستنشینی در مکانهای مذهبی بود. گرچه دولتهای بزرگ رسماً محدودیت حق حمایت و بست را پذیرفته بودند (پولاک، ص326)، در بیشتر موارد، بست از حمایت مقامات سفارتخانه و کنسولگریها برخوردار میشد و ظاهراً جاستین شیل سفیر دولت انگلیس، اولین سفیری بود که در این مورد پیشقدم شد (رایت، ص62، 70).در این دوره، مهمترین بستنشینیها در سفارت انگلیس مربوط بود به عباس میرزا برادر ناصرالدین شاه، در آغاز پادشاهی برادرش (ابراهیم صفایی، ص300؛ پولاک، ص326)؛ میرزا آقاخان نوری (پولاک، همانجا)؛ فرهاد میرزا معتمدالدوله، عموی ناصرالدین شاه در 1271 (صفایی، همانجا)، میرزا هاشمخان در 1271ـ1272 (غروی، ص10، بیانی، ج2، ص191 که به قطع مناسبات سیاسی با انگلستان و قضیة هرات * انجامید؛ نیز رجوع کنید به شیخالاسلامی، ص310ـ312)؛ علما و بازاریان در دورة مشروطه (دولتآبادی، ج2، ص71؛ تفرشی، ص27ـ28؛ ناظمالاسلام کرمانی، ج3، ص429، سیاح، ص558ـ560 رجوع کنید به بنکدار * )؛ و تقیزاده * و عدهای دیگر بعد از به توپ بستن مجلس در 1326 ( کتاب آبی ، ج1، ص196؛سیاح، ص597؛ رایت، ص72). کنسولگریها نیز در شهرهای بزرگی چون کرمانشاه، شیراز، تبریز، رشت، یزد، اصفهان (سرنا، ص282؛ کتاب آبی ، ج2، ص406؛ ج3، ص762؛ ج5، ص1207) برای بستنشینی انتخاب میشد. از 1280، تلگرافخانهها نیز جزو محلهای بستنشینی گردید، زیرا اولاً ملک دولت انگلیس شناخته میشد، و دیگر اینکه مردم فکر میکردند که یک سرِ خطوط به تخت سلطنت وصل میشود (رایت، ص205ـ206؛ وقایع اتفاقیه ، ص583 که به حضور زنان فسایی در بست تلگرافخانة آن شهر اشاره کرده است). در اغلب شهرها، بستنشینی در تلگرافخانهها صورت گرفته است، از جمله در کرمانشاه، یزد ( کتاب آبی ، ج1، ص39؛ ج4، ص959) شیراز ( وقایع اتفاقیه ، ص29، 169، 310، 320، 391، 538؛ رایت، ص206) و قم (باقری کبورق، کتاب اول، ص280).در 1300ش، کلنل محمد تقیخان پسیان * ، در مشهد، عدهای را تشویق کرد که به تلگرافخانه بروند و بست اختیار کنند و از دولت، خواهان انتصاب وی به فرماندهی خراسان شوند ( انقلاب خراسان ، ص267).در اواخر دورة قاجار و در روزگار نخست وزیری سپهدار اعظم نیز، سربازان در مساجد و آستانة حضرت عبدالعظیم و حرم حضرت معصومه در قم و حرم امام رضا علیهالسلام در مشهد بست نشستند (کرونین، ص78، 81)نخستین بار در ایران، امیرکبیر به سبب اصرار بر استقرار قانون و رعایت بیطرفی، با بستنشینی مبارزه کرد تا مانع سوءاستفاده اشرار از آن شود. علاوه بر این، برخی بستشکنی امیر را نوعی سیاست تجدید قدرت روحانیان دانستهاند (آدمیت، ص432ـ434؛ نامة شیل به پالمرستون). متقابلاً روحانیون نیز با این سیاست امیر به مقابله برخاستند (برای نمونه رجوع کنید به شیل، ص113، پانویس 10، ماجرای بقعة صاحبالامر در تبریز) و دولت انگلستان نیز به طور ضمنی حامی آنان بود (آدمیت، ص429). سرانجام، امیرکبیر در 1266 رسم بستنشینی را لغو کرد و در این تصمیم، موافقت امامجمعة تهران را نیز به دست آورد (الگار، ص209ـ210؛ آدمیت، ص432). بعد از کشته شدن امیرکبیر، ناصرالدین شاه دنبالة کار وی را گرفت و با رضایت علما در 1280، قاتلان و دزدان و زانیان را از بستنشستن در مساجد محروم کردند (الگار، ص254) و در اغلب شهرهای ایران، از جمله قوچان و مشهد (سیاح، ص308؛ وقایع اتفاقیه ، ص257) و شیراز ( وقایع اتفاقیه ، ص472، 497، 530، 552) این قانون اجرا شد.مهمترین بستشکنی در این دوره، شکستن بست سیدجمالالدین اسدآبادی در حرم حضرت عبدالعظیم بود که در 1308 روی داد. وی در طول هفت ماه بست، جلساتی برگزار میکرد و با افشاگری سیاستهای قاجار به انتقاد از آن میپرداخت، و شاید این اولین بستی باشد که نه تنها به عنوان پناهگاهی جهت حفظ جان از آن استفاده شد بلکه محلی برای برگزاری اجتماعاتی در اعتراض به سیاست شاه بود، و این دگرگونی در هدف بستنشینان، بست را به مفهوم تحصن نزدیک ساخت (سیاح، ص327؛ الگار، ص299ـ301) چنانکه در برخی منابع مترادف شمرده شدهاند ( رجوع کنید به سیاح، ص558؛ بروگش، ج2، ص539؛ کتاب آبی ، ج1، ص196، 236؛ ج4، ص959؛ انقلاب خراسان ، ص267). با بررسی سیر تاریخی بستنشینی در ایران، روشن میشود که گسترش این رسم دلایل متضادی داشته است. یکی از این دلایل نوعی اعتماد به حکومت و احترام به موازین شرعی است با این اطمینان که به حریم بست تجاوز نمیشود، و به همین سبب است که در دورة هرج و مرج مطلق و بیاعتنایی کامل حکومت به هر نوع معیار و قانون، مثلاً در دورة مغول، این رسم تضعیف میشود. با اینهمه ضعف قوة قضائیه و نهادهای دادگستری در جامعه و مهمتر از همه، خودکامگی حاکمان و باز بودن دست ایشان در تعدی به حقوق فردی نیز توسل به بستنشینی را ایجاب و ترویج میکرده است. برخی آن را برای اجتماعاتی که قانون با بیطرفی در آن جاری است، زیانبخش و نامطلوب دانستهاند، اما به همان اندازه آن را بهعنوان تنها ملجأ در برابر ظلم در دولتهای استبدادی تأیید کردهاند (پولاک، ص327).منابع: فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران ، تهران 1354ش؛ ابنهشام، تهذیب سیرة ابنهشام ، چاپ عبدالسلام هارون، بیروت ] تاریخ مقدمه1374 [ ؛ حسن اعظام قدسی، خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صدساله ، تهران 1349ش؛ حامد الگار، دین و دولت در ایران ، ترجمة ابوالقاسم سرّی، تهران 1369ش؛ انقلاب خراسان: مجموعة اسناد و مدارک سال 1300 ش ، چاپ کاوه بیات، تهران 1370ش؛ علی باقری کبورق، جامعه و حکومت در ایران، کتاب اول: دوران قاجار ، تهران 1371ش؛ هینریش کارل بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران: 1861ـ1859 ، ترجمة حسین کردبچه، تهران 1367ش؛ س.ج.و. بنجامین، ایران و ایرانیان: عصر ناصرالدین شاه ، ترجمة محمدحسین کردبچه، تهران 1363ش؛ خانبابا بیانی، پنجاه سال تاریخ ایران در دورة ناصری ، تهران 1375ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامة پولاک ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1361ش؛ احمد تفرشی حسینی، روزنامة اخبار مشروطیت و انقلاب ایران ، چاپ ایرج افشار، تهران 1351ش؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ج1، تهران 1367شـ ، ذیل «آستان قدس» (نوشتة صادق سجادی)؛ پیترو دلاواله، سفرنامة پیترودلاواله، (قسمت مربوط به ایران) ، ترجمة شعاعالدین شفا، تهران 1348ش؛ یحیی دولتآبادی، حیات یحیی ، تهران 1362ش؛ دنیس رایت، نقش انگلیس در ایران ، ترجمة فرامرز فرامرزی، تهران 1361ش؛ کارلا سرنا، سفرنامة مادام کارلاسرنا: آدمها و آیینها در ایران ، ترجمة علیاصغر سعیدی، تهران 1362ش؛ اسحاقبن محمد سمرقندی، ترجمة السّواد الاعظم ، چاپ عبدالحیّ حبیبی، تهران 1348ش؛ محمدعلیبن محمدرضا سیاح، خاطرات حاج سیاح ، چاپ حمید سیاح، تهران 1359ش؛ جان شاردن، سفرنامة شاردن (بخش اصفهان) ، ترجمة حسین عریضی، با مقدمة علی دهباشی، تهران 1362ش؛ محمدجواد شیخالاسلامی، علل افزایش نفوذ روس و انگلیس در ایران عصر قاجار ، تهران 1369ش؛ مری شیل، خاطرات لیدی شیل ، ترجمة حسین ابوترابیان، تهران 1368ش؛ ابراهیم صفایی، «سابقة بستنشستن در سفارت انگلیس»، ارمغان ، سال 58، ش 5 و 6 (مرداد و شهریور 1355)؛ محمود غروی، ماجرای دولت انگلیس و میرزا هاشمخان ، تهران 1363ش؛ نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل ، تهران 1353ش؛ کتاب آبی: گزارشهای محرمانة وزارت امور خارجة انگلیس دربارة انقلاب مشروطة ایران ، چاپ احمد بشیری، تهران 1362ـ 1369؛ جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیة ایران ، ترجمة غ. وحید مازندرانی، تهران 1362ش؛ استفانی کرونین، «مخالفت با رضاخاندر ارتش ایران (1304ـ1299)»، ترجمة افسانه منفرد، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی ، سال 9، ش 9ـ10 (خرداد و تیر 1374)؛ احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران ، تهران 1363ش؛ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1360ش؛ میرزا سمیعا ، تذکرةالملوک ، چاپ دبیرسیاقی، تهران 1368ش؛ محمدبن علی ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان ، تهران 1363ش؛ ناصر نجمی، طهران عهد ناصری ،تهران 1364ش؛ وقایع اتفاقیه: مجموعة گزارشهای خفیهنویسان انگلیس ، چاپ سعیدی سیرجانی، تهران 1362ش؛ هندوشاهبن سنجر، تجاربالسّلف ، چاپ عباس اقبال، تهران 1357ش؛ والتر هینتس، شاه اسماعیل دوم صفوی ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1371ش.