بزدوی علی

معرف

‌ بن‌ محمّدبن‌ حسین‌بن‌ عبدالکریم‌بن‌ موسی‌ نسفی‌، مشهور به‌ ابوالعسر، از فقهای‌ بزرگ‌ حنفی‌ ماوراءالنهر در قرن‌ پنجم‌
متن
بَزدَوی‌، علی‌ بن‌ محمّدبن‌ حسین‌بن‌ عبدالکریم‌بن‌ موسی‌ نسفی‌، مشهور به‌ ابوالعسر، از فقهای‌ بزرگ‌ حنفی‌ ماوراءالنهر در قرن‌ پنجم‌. یاقوت‌ حموی‌ (ج‌1، ص‌604) بزدوی‌ را بزده‌، سمعانی‌ (ج‌2، ص‌201) و سمرقندی‌ (ص‌70)، به‌ صورت‌ پزدوی‌ ضبط‌ کرده‌اند. لقب‌ مشهور و خاصِّ وی‌ «فخرالاسلام‌» است‌ («و هوالمراد عندالاطلاق‌»؛ تمیمی‌، ص‌1129) که‌ در برخی‌ کتب‌ تراجم‌ (طاش‌ کبری‌زاده‌، 1954، ص‌84) «فجرالاسلام‌» آمده‌ که‌ ظاهراً ناشی‌ از تصحیف‌ است‌. همچنین‌ ابن‌خلدون‌ (ص‌456) لقب‌ او را سیف‌الاسلام‌ ذکر کرده‌ است‌. سبب‌ شهرت‌ وی‌ به‌ ابوالعسر، سختی‌ و مشکل‌ بودن‌ نوشته‌ها و کتابهایش‌ برخلاف‌ آثار برادرش‌ محمّد، مشهور به‌ ابوالیُسر، بوده‌ است‌ (طاش‌کبری‌زاده‌، 1405، ج‌2، ص‌165؛ بخاری‌، ج‌1، مقدمة‌ معتصم‌بالله‌ بغدادی‌، ص‌7ـ8). به‌ نوشتة‌ عبدالقادر قرشی‌ (علی‌بن‌ محمدبزدوی‌، مؤخرة‌ نعمانی‌، ص‌378 به‌ نقل‌ از الانساب‌ او). این‌ دو برادر به‌ الصّدرین‌ البزدویَّین‌ معروف‌اند.محمودبن‌ سلیمان‌ کُفوی‌ (لکنوی‌، ص‌124ـ125؛ علی‌بن‌ محمد بزدوی‌، مؤخره‌ نعمانی‌، ص‌381 به‌نقل‌ از کتابِ کتائب‌ اعلام‌ الاخیار من‌ فقهاء مذهب‌ النعمان‌ المختار اثر کفوی‌)، عبدالکریم‌ را جَدّ بزدویها، و نه‌ جدّ پدر آنها، می‌داند؛ اما با توجه‌ به‌ تصریح‌ محمدبن‌محمد بزدوی‌ (ص‌3) در این‌ باره‌، نمی‌توان‌ رأی‌ کفوی‌ را پذیرفت‌. نام‌ پدر آنها محمدبن‌ حسین‌ بوده‌ است‌ (سمعانی‌، ج‌2، ص‌201ـ202؛ قرشی‌ حنفی‌ مصری‌، ج‌1، ص‌372؛ نسفی‌، ص‌415؛ ذهبی‌، ج‌18، ص‌602). لکنوی‌ نیز که‌ ظاهراً به‌ سبب‌ اشتباه‌ در ذیل‌ نامهای‌ «علی‌بن‌ محمّد و محمدبن‌ محمد» (ص‌124، 188) نامی‌ از حسین‌ نبرده‌، پس‌ از بیان‌ نظر کفوی‌ آن‌ را مردود دانسته‌ و در ذیل‌ نام‌ ابوالیسر بدین‌ امر تصریح‌ دارد (همان‌، ص‌188). همچنین‌ سمرقندی‌ (همانجا) اشتباهاً نام‌ پدر بزدوی‌ را حسین‌ گفته‌ است‌.تاریخ‌ دقیق‌ ولادت‌ بزدوی‌ معلوم‌ نیست‌، و آن‌ را حدود 400 دانسته‌اند (ذهبی‌، ج‌18، ص‌603؛ لکنوی‌، ص‌124؛ طاش‌کبری‌زاده‌، 1954، همانجا؛ کحاله‌، ج‌7، ص‌192). در منابع‌ صریحاً از استاد یا استادان‌ وی‌ نامی‌ برده‌ نشده‌ ولی‌ گفته‌اند که‌ پدرش‌، ابوالحسن‌ محمدبن‌ حسین‌، متکلّم‌ و فقیهی‌ حنفی‌ بوده‌ که‌ فقه‌ و کلام‌ را از جدّ خود عبدالکریم‌ و او از ابومنصور ماتُریدی‌ (متوفی‌333) فرا گرفته‌ بوده‌ است‌ (علی‌بن‌محمد بزدوی‌، مؤخره‌ نعمانی‌، ص‌377). بنابراین‌، با توجه‌ به‌ مسلک‌ کلامی‌ و اصولیِ بزدوی‌ ( رجوع کنید به همین‌ مقاله‌) و از آنرو که‌ وی‌ از پدرش‌ نقل‌ حدیث‌ می‌کرده‌ (نسفی‌، ص‌416؛ نیز دربارة‌ سلسلة‌ راویان‌ حدیث‌ از او تا پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌و سلّم‌ رجوع کنید به همانجا)، شاید بتوان‌ پدرش‌ را استاد اصلیِ او دانست‌. همچنین‌ بعید نیست‌ که‌ او از قاضی‌ عبداللّه‌ (عبیداللّه‌)بن‌ عمر دَبُوسی‌ * (متوفی‌430یا432) نیز، که‌ علاءالدین‌ عبدالعزیزبن‌ احمد بخاری‌ * در شرح‌ کشف‌ الاسرار (ج‌4، ص‌406؛ علی‌بن‌ محمد بزدوی‌، ص‌325) وی‌ را از مصادیق‌ تعبیر «بعض‌ مشایخنا» شمرده‌، بهرة‌ علمی‌ برده‌ باشد، همچنانکه‌ شرحی‌ بر کتاب‌ او در علم‌ اصول‌ نگاشته‌ است‌ ( رجوع کنید به همین‌ مقاله‌).شاگرد معروف‌ او، که‌ سمعانی‌ (ج‌2، ص‌201) وی‌ را تنها واسطة‌ روایت‌ حدیث‌ میان‌ خود و بزدوی‌ دانسته‌ («لم‌ یحدّثنا عنه‌ سواه‌»)، ابوالمعالی‌ محمّدبن‌ نصربن‌ منصور مدینی‌، خطیب‌ مشهور سمرقند، بوده‌ است‌ (ابن‌اثیر، ج‌1، ص‌146؛ یاقوت‌ حموی‌، همانجا، ذیل‌ بزده‌؛ قرشی‌ حنفی‌ مصری‌، همانجا). نجم‌الدین‌ ابوحفص‌ عمربن‌ احمدبن‌ اسماعیل‌ نسفی‌ (متوفی‌ 537)، از شاگردان‌ ابوالیسر (بخاری‌، ج‌1، ص‌20، همانجا، پانویس‌4) و محمدبن‌ محمدبن‌ حسن‌ زالی‌ بلخی‌ (نسفی‌، همانجا) از دیگر راویانِ حدیث‌ از بزدوی‌ بوده‌اند. به‌ گفتة‌ علاءالدین‌ بخاری‌ (ج‌1، ص‌56) بزدوی‌ مدتی‌ در بخارا به‌تحصیل‌ اشتغال‌ داشت‌، اما وی‌ بیشترین‌ سالهای‌ عمر خود را در سمرقند سپری‌ کرد و در آنجا قاضی‌، مدرّس‌ (ذهبی‌، همانجا؛ زرکلی‌، ج‌4، ص‌328؛ نسفی‌، همانجا؛ سمرقندی‌، ص‌72) و پیشوای‌ مذهبی‌ حنفیان‌ («شیخ‌ الحنفیّه‌»، «استاذالائمة‌»، «امام‌ الاصحاب‌ بماوراءالنّهر» و...؛ سمعانی‌، همانجا؛ صفدی‌، ج‌21، ص‌430؛ قرشی‌حنفی‌ مصری‌، همانجا؛ لکنوی‌، ص‌125) بود.بزدوی‌ در کِسّ، شهری‌ نزدیک‌ سمرقند (در برخی‌ منابع‌ اشتباهاً کَشّ آمده‌ است‌؛ ذهبی‌، همانجا، پانویس‌2) وفات‌ یافت‌ و جنازة‌ او در محلة‌ جاکردیزة‌ سمرقند به‌ خاک‌ سپرده‌ شد (قرشی‌حنفی‌ مصری‌، همانجا؛ نسفی‌، همانجا؛ طاش‌کبری‌زاده‌، 1954، همانجا). به‌ نوشتة‌ ابوطاهر سمرقندی‌ (ص‌70) مقبرة‌ او، که‌ در قرن‌ سیزدهم‌ از مزارهای‌ معروف‌ سمرقند بوده‌، در درون‌ ارگ‌ سمرقند و در صحن‌ مسجد وزیر قرار دارد. بیشتر کتب‌ تراجم‌ معتبر، تاریخ‌ وفات‌ وی‌ را روز پنجشنبه‌ پنجم‌ رجب‌ 482 ثبت‌ کرده‌اند (قرشی‌حنفی‌ مصری‌، همانجا؛ ذهبی‌، همانجا؛ ابن‌قطلوبغا، ص‌146؛ نسفی‌، همانجا؛ تمیمی‌، ص‌574؛ طاش‌کبری‌زاده‌، 1405، ج‌2، ص‌164؛ صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌3، ص‌117)، اما در برخی‌ منابع‌ سالهای‌ دیگری‌ آمده‌ است‌ (از جمله‌ 481: تمیمی‌، همانجا؛ سمرقندی‌، ص‌72؛ 484: لکنوی‌، ص‌124، تعلیقة‌1، به‌نقل‌ از کتابِ الحطّه‌ بذکرالصّحاح‌ السّتّه‌ ؛ و نیز حدود 480: صفدی‌، همانجا).شرح‌ حال‌نویسان‌ بزدوی‌ آثار متعدّدی‌ برای‌ وی‌ برشمرده‌اند، از جمله‌ کشف‌ الاستار در تفسیر؛ شرح‌ الجامع‌ الصحیح‌ محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری‌ * در حدیث‌؛ غناءالفقهاء و المبسوط‌ ، هر دو در فقه‌، شرح‌ کتب‌ فقهیِ الجامع‌الکبیر ، الجامع‌الصغیر و زیادة‌الزّیادات‌ ، هر سه‌ از محمدبن‌ حسن‌ شیبانی‌؛ سیرة‌ المذهب‌؟ فی‌ صفة‌ الادب‌ (الادلّة‌؟) ؛ الامالی‌ ؛ کتب‌ کلامیِ شرح‌ الفقه‌ الاکبر منسوب‌ به‌ ابوحنیفه‌ و کتاب‌المیسّر و کتابهای‌ شرح‌ تقویم‌ الادلّة‌ از ابوزید دبوسی‌ و کنزالوصول‌ الی‌ معرفة‌الاصول‌ (مشهور به‌ اصول‌ بزدوی‌ ) در علم‌ اصول‌ (تمیمی‌، همانجا؛ طاش‌کبری‌زاده‌، 1405، ج‌2، ص‌165؛ قرشی‌ حنفی‌ مصری‌، ج‌1، ص‌372؛ لکنوی‌، ص‌124؛ ابن‌قطلوبغا، همانجا؛ حاجی‌خلیفه‌، ج‌1، ستون‌ 112، 467، 553، 563، 568، ج‌2، ستون‌ 1016، 1485؛ بغدادی‌، ایضاح‌ ، ج‌2، ستون‌ 34، 388؛ همو، هدیة‌ ، ج‌1، ستون‌ 693؛ کحاله‌، همانجا؛ زرکلی‌، ج‌4، ص‌328ـ329؛ بخاری‌، ج‌1، مقدمة‌ معتصم‌بالله‌ بغدادی‌، ص‌8ـ9).شهرت‌ بزدوی‌ بیشتر به‌ دلیل‌ کتاب‌ اصول‌ بزدوی‌ است‌ که‌ متنی‌ نسبتاً موجز و انشایی‌ دشوار دارد؛ با اینهمه‌، دارای‌ ویژگیهایی‌ است‌ که‌ باعث‌ توجه‌ و اهتمام‌ علمای‌ حنفی‌ بدان‌ و تدوین‌ شروح‌ و حواشی‌ متعدّدی‌ بر آن‌ شده‌ است‌ (حاجی‌خلیفه‌، ج‌1، ستون‌ 112ـ113؛ بخاری‌، ج‌1، مقدمة‌ معتصم‌بالله‌ بغدادی‌، ص‌9ـ10)، از جمله‌ در مقایسه‌ با کتب‌ اصولیِ پیشین‌ و حتی‌ معاصر خود (مثلاً اصول‌ سرخسی‌) از انسجام‌، ترتیب‌ و فصل‌ بندی‌ کاملتری‌ برخوردار است‌ (ابن‌خلدون‌، ص‌456: «و هو مستوعب‌»؛ بخاری‌، ج‌1، ص‌16) از سوی‌ دیگر محتوا و مضمون‌ آن‌ از دو لحاظ‌ نزد فقهای‌ عامّه‌ بویژه‌ حنفیان‌ حائز اهمیت‌ است‌: 1)شیوة‌ خاص‌ در زمینة‌ اصول‌ فقه‌. از این‌ نظر، اصول‌ بزدوی‌ را تبیین‌ کننده‌ و حتی‌ او را از مبتکرانِ روشی‌ در زمینة‌ اصول‌ فقه‌ اهل‌سنّت‌ می‌توان‌ دانست‌ که‌ به‌ نام‌ روش‌ فقیهان‌ («طریقة‌ الفقهاء» یا «طریقة‌ الحنفیه‌» از آنرو که‌ حنفیان‌ بیشتر پیرو این‌ روش‌ بودند؛ ابن‌خلدون‌، ص‌456؛ بصری‌، مقدمة‌ خلیل‌میس‌، ص‌ج‌؛ بخاری‌، ج‌1، مقدمة‌ معتصم‌ باللّه‌ بغدادی‌، ص‌9ـ10) معروف‌ شده‌ است‌ و شیوة‌ استنباط‌ در آن‌ براساس‌ گردآوریِ فروع‌ فقهیِ مشابه‌ و استخراج‌ و استنباط‌ قواعد اصولی‌ از آنهاست‌. در این‌ روشِ استنباط‌، بر خلافِ روش‌ متکلمان‌ (طریقة‌ المتکلّمین‌)، که‌ بیشتر شافعیان‌، اشاعره‌ و معتزله‌ از آن‌ تبعیت‌ می‌کنند و بر استدلالهای‌ عقلی‌ و عقاید کلامی‌ استوار است‌ نه‌ بر احکام‌ جزئی‌، بر پیوند اصول‌ با فقه‌ تأکید، و به‌ شواهد و امثلة‌ فقهی‌ بسیار استناد می‌شود (همانجاها). بزدوی‌ شاخصترین‌ مدافع‌ این‌ روش‌ و از زمرة‌ «علمای‌ تخریج‌» (برای‌ این‌ اصطلاح‌ رجوع کنید به خُضَری‌، ص‌245) به‌ شمار می‌رود که‌ از قرن‌ چهارم‌ پدیدار شدند و بتدریج‌ در فقه‌ عامّه‌، بویژه‌ فقه‌ حنفی‌، به‌ تدوین‌ و استخراج‌ «اصول‌ فقه‌» از منابع‌ نخستین‌ پرداختند (همان‌، ص‌245ـ246، 259). 2)نقش‌ آن‌ در ترویج‌ علم‌ جدل‌ و مناظرات‌ اصولی‌ و فقهی‌.کتاب‌ بزدوی‌ نشان‌دهندة‌ نقش‌ مهم‌ تبلیغی‌ و رواج‌ جدالها و مناظرات‌ فقهی‌ و اصولی‌ در آن‌ دوران‌ است‌ که‌ بیشتر میان‌ حنفیان‌ و شافعیان‌ رایج‌ بود و به‌ تعصّبات‌ شدیدی‌ انجامید (همان‌، ص‌247ـ249). با تأمّل‌ در این‌ کتاب‌، بویژه‌ در موارد مخالفت‌ بزدوی‌ با نظریات‌ اصولی‌ و کلامیِ شافعی‌ و معتزله‌، می‌توان‌ به‌ شیوة‌ معارضه‌ جویانه‌ و مجادله‌آمیز پی‌ برد؛ مانند ردّ عقیدة‌ آنان‌ به‌ «دلالت‌ نهی‌ بر بطلان‌ یا فساد» (علی‌بن‌ محمد بزدوی‌، ص‌50ـ53)؛ «وجود مفهوم‌ لقب‌، مفهوم‌ وصف‌ و... در نصوص‌» (همان‌، ص‌127 به‌ بعد)؛ «وجود استطاعت‌ قبل‌ از فعل‌» (همان‌، ص‌41)؛ «مصیب‌ بودن‌ مجتهد در اجتهاد خود» (یا تصویب‌ معتزلی‌؛ همان‌، ص‌278ـ279)؛ «حسن‌ و قبح‌ عقلی‌ به‌طور مطلق‌» (همان‌، ص‌33 به‌ بعد، 322ـ323)و...به‌ نوشتة‌ ابن‌خلدون‌ (ص‌457) بزدوی‌ در زمینة‌ «علم‌ جدال‌ و مناظره‌» روشی‌ خاص‌ داشته‌ که‌ به‌ نام‌ او معروف‌ شده‌ است‌ (طریقة‌البزدوی‌). در این‌ روش‌، مناظره‌ صرفاً بر اساس‌ ادلّة‌ شرعی‌ از قبیل‌ نص‌ و اجماع‌ صورت‌ می‌گرفته‌ است‌. موضوع‌ و محتوای‌ این‌ مناظرات‌، که‌ در عصر بزدوی‌ بر بیان‌ ریشه‌های‌ اختلاف‌ پیشوایان‌ مذاهب‌ عامّه‌ دربارة‌ ادلّة‌ اصولی‌ و مبانی‌ استنباطی‌ متمرکز شده‌ بود، به‌ «علم‌ الخلاف‌» موسوم‌ شد (ابن‌خلدون‌، ص‌456ـ457؛ دربارة‌ آرای‌ مختلف‌ در زمینة‌ تفاوت‌ «علم‌ جدل‌ * » با «علم‌ خلاف‌ * » رجوع کنید به صدیق‌ حسن‌خان‌، ج‌2، ص‌208ـ210، 276ـ278؛ طاش‌ کبری‌زاده‌، 1405، ج‌1، ص‌281ـ284، ج‌2، ص‌555ـ556؛ حاجی‌ خلیفه‌، ج‌1، ستون‌ 579ـ580، 721)، که‌ ابوزید دبوسی‌ را واضع‌ و تدوین‌کنندة‌ آن‌ دانسته‌اند (طاش‌ کبری‌زاده‌، ج‌1، ص‌281ـ284؛ صدیق‌ حسن‌خان‌، ص‌277؛ حاجی‌خلیفه‌، ستون‌ 721؛ زرکلی‌، ج‌4، ص‌109؛ قرشی‌حنفی‌مصری‌، ج‌1، ص‌339).در بعضی‌ کتب‌، گفتگوها و مناظرات‌ بزدوی‌ با دانشمندان‌ شافعیِ عصر خود آمده‌ است‌، مانند مناظره‌ و مباحثه‌ با عالمی‌ شافعی‌، گفتگو و مباحثه‌ با غزالی‌ (سمرقندی‌، ص‌71) و مناظره‌ با امام‌الحرمین‌ جوینی‌ در بخارا (بخاری‌، ج‌1، ص‌56).شرح‌ حال‌نویسان‌، بزدوی‌ را با تعبیر «صاحبُالطّریقة‌ علی‌ مذهب‌ ابی‌حنیفة‌» ستوده‌اند (سمعانی‌، همانجا؛ یاقوت‌ حموی‌، همانجا؛ابن‌اثیر، ج‌1، ص‌146؛ قرشی‌حنفی‌مصری‌، ج‌1، ص‌372؛ ابن‌قطلوبغا، همانجا). مراد از واژة‌ «طریقه‌» به‌ نظر برخی‌ (بخاری‌ مکی‌، ج‌1، ص‌6؛ بخاری‌، ج‌1، مقدمة‌ معتصم‌ باللّه‌ بغدادی‌، ص‌5، 8ـ9) روش‌ استنباط‌ اصولیِ بزدوی‌ یعنی‌ همان‌ «طریقة‌الفقهاء» و به‌ عقیدة‌ برخی‌ دیگر (ابن‌خلدون‌، ص‌457؛ علی‌بن‌محمد بزدوی‌، مؤخرة‌ نعمانی‌، ص‌379) شیوة‌ جدالیِ وی‌ در مناظرات‌ است‌.بزدوی‌ در عقاید کلامی‌، همچون‌ سایر حنفیان‌، پیرو مسلک‌ کلامیِ ابومنصور ماتریدی‌، از پیشروانِ روش‌ اصولیِ «طریقة‌ الفقهاء»، است‌ (بصری‌، مقدمة‌ خلیل‌ میس‌، ص‌د). هر چند نقش‌ بزدوی‌ در ترویج‌ مستقیم‌ کلام‌ ماتریدی‌ به‌اندازة‌ برادرش‌ ابوالیسر نبوده‌ است‌، وی‌ در قالب‌ قواعد اصولی‌ از این‌ کلام‌ استفاده‌ کرده‌ است‌. او در مقدمة‌ اصول‌ خود، اصول‌ مهم‌ اعتقادی‌ ماتریدیان‌ (ماتریدی‌، مقدمة‌ فتح‌الله‌ خلیف‌، ص‌26ـ51) از جمله‌ ازلی‌ بودن‌ صفات‌ خدا، اثبات‌ تقدیر خیر و شرّ از جانب‌ خداوند، وجود استطاعت‌ همراه‌ با فعل‌ عبد، مخلوق‌ بودن‌ افعال‌ عباد به‌ خلق‌ خدا، عدم‌ حصول‌ کفر با ارتکاب‌ کبائر و اثبات‌ رؤیت‌ خداوند در آخرت‌ را به‌ ابوحنیفه‌ نسبت‌ داده‌ و صریحاً خود و علمای‌ حنفی‌ را از مذهب‌ اعتزال‌ مبرّا دانسته‌ (علی‌بن‌محمد بزدوی‌، ص‌3ـ4) و بارها با عقاید معتزله‌ ( رجوع کنید به همین‌ مقاله‌) و گاه‌ با اشاعره‌ (همان‌، ص‌322ـ323) به‌ مخالفت‌ برخاسته‌ است‌.مشهورترین‌ و مفصّلترین‌ شرح‌ بر اصول‌ بزدوی‌ کشف‌ الاسرار علاءالدین‌ بخاری‌ است‌ که‌ بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. همچنین‌ کتابهای‌ التّقریرِ شیخ‌ اکمل‌الدین‌ بابرتی‌ * ، تنقیح‌ الاصولِ محبوبی‌ و تخریج‌ الاحادیث‌ قاسم‌ ابن‌قطلوبغا حنفی‌ از شرحهای‌ مشهور آن‌ به‌ شمار می‌روند (حاجی‌ خلیفه‌، ج‌1، ستون‌112ـ113؛ طاش‌کبری‌زاده‌، 1405، ج‌2، ص‌165؛ بخاری‌، ج‌1، مقدمة‌ معتصم‌بالله‌ بغدادی‌، ص‌9ـ10). برخی‌ از فقهای‌ حنفی‌ با تألیف‌ کتابهایی‌، به‌ تلفیقِ روش‌ اصولی‌ حنفیان‌ و به‌طور مشخص‌ اصول‌ بزدوی‌ با طریقة‌ شافعیان‌ از جمله‌ کتاب‌ اصولِ آمِدی‌ مبادرت‌ کرده‌اند، مانند البدیع‌ (یا بدیع‌ النّظام‌ ) احمدبن‌علی‌حنفی‌ معروف‌ به‌ ابن‌ساعاتی‌، فصول‌البدائع‌ فی‌ اصول‌الشّرائعِ شمس‌الدین‌ محمد فناری‌، الموافقات‌ شاطبی‌، جمع‌ الجوامعِ تاج‌الدین‌ سُبکی‌، مسلم‌ الثبوت‌ محبّالدین‌بن‌ عبدالشکور، التّحریر کمال‌الدّین‌ ابن‌همام‌ و شروح‌ آن‌ چون‌ تیسیرالتّحریر محمدامین‌ حسینی‌ بخاری‌ مکّی‌ و التّقریر و التّحبیر ِ محمد ابن‌امیر الحاج‌ حلبی‌ (بصری‌، مقدمة‌ خلیل‌ میس‌، ص‌د ـ ه؛ بخاری‌، ج‌1، مقدمة‌ معتصم‌ باللّه‌ بغدادی‌، ص‌10؛ ابن‌خلدون‌، ص‌456).منابع‌: ابن‌اثیر، اللباب‌ فی‌تهذیب‌الانساب‌ ، بیروت‌ 1414/1994؛ ابن‌خلدون‌، مقدمه‌ ابن‌خلدون‌ ، الجزءالاول‌ من‌ کتاب‌العبر و دیوان‌المبتدا والخبر ، بیروت‌ 1391/1971؛ ابن‌قطلوبغا، تاج‌التراجم‌ فی‌ من‌ صنّف‌ من‌الحنفیة‌ ، چاپ‌ ابراهیم‌ صالح‌، بیروت‌ 1412/1992؛ عبدالعزیزبن‌ احمد بخاری‌، کشف‌الاسرار ، چاپ‌ محمد معتصم‌بالله‌ بغدادی‌، بیروت‌ 1411/1991؛ محمدامین‌ بخاری‌ مکی‌، تیسیرالتحریر در شرح‌التحریر ، مصر 1350؛ علی‌بن‌محمد بزدوی‌، اصول‌البزدوی‌ ، کراچی‌ ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌محمد بزدوی‌، اصول‌الدین‌ ، قاهره‌ 1383/1963؛ محمدبن‌ علی‌ بصری‌، المعتمد فی‌ اصول‌الفقه‌ ، چاپ‌ خلیل‌میس‌، بیروت‌ 1403/1983؛ اسماعیل‌ بغدادی‌، ایضاح‌المکنون‌ ، ج‌2، در حاجی‌خلیفه‌، کشف‌الظنون‌ ، ج‌4، بیروت‌ 1410/1990؛ همو، هدیة‌العارفین‌ ، ج‌1، در حاجی‌خلیفه‌، کشف‌الظنون‌ ، ج‌5، بیروت‌ 1410/1990؛ تقی‌الدین‌ عبدالقادر تمیمی‌، الطبقات‌السنیة‌ فی‌ تراجم‌ الحنفیة‌ ، بخش‌3، چاپ‌ عکسی‌ موجود در کتابخانة‌ مرکز دایرة‌المعارف‌ بزرگ‌ اسلامی‌؛ مصطفی‌بن‌ عبدالله‌ حاجی‌خلیفه‌، کشف‌الظنون‌ ، بیروت‌ 1410/1990؛ محمد خُضَری‌، تاریخ‌التشریع‌الاسلامی‌ ، بیروت‌ 1983؛ محمدبن‌احمد ذهبی‌، سیر اعلام‌النبلاء ، ج‌18، چاپ‌ شعیب‌ ارنؤوط‌ و محمدنعیم‌ عرقسوسی‌، بیروت‌ 1406/1986؛ خیرالدین‌ زرکلی‌، الاعلام‌ ،بیروت‌ 1986؛ ابوطاهربن‌ ابوسعید سمرقندی‌، سمریه‌: در بیان‌ طبیعی‌ و مزارات‌ سمرقند ، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1343ش‌؛ عبدالکریم‌بن‌ محمد سمعانی‌، الانساب‌ ، ج‌2، چاپ‌ عبدالرحمان‌بن‌ یحیی‌ معلمی‌ یمانی‌، حیدرآباد دکن‌ 1383/1963؛ صدیق‌حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌ ، بیروت‌ 1307/1889؛ خلیل‌بن‌ ایبک‌ صفدی‌، کتاب‌ الوافی‌ بالوفیات‌ ، ج‌21، چاپ‌ محمد حجیری‌، اشتوتگارت‌ 1411/1991؛ احمدبن‌ مصطفی‌ طاش‌کبری‌زاده‌، طبقات‌الفقهاء ، موصل‌ 1954؛ همو، مفتاح‌السعادة‌ و مصباح‌السیادة‌ ، بیروت‌ 1405/1985؛ عبدالقادربن‌ محمدقرشی‌ حنفی‌ مصری‌، الجواهرالمضیئة‌ فی‌طبقات‌الحنفیة‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1332؛ عمررضا کحاله‌، معجم‌المؤلفین‌ ، بیروت‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1376 [ ؛ عبدالحی‌بن‌ عبدالحلیم‌ لکنوی‌، الفوائدالبهیة‌ فی‌تراجم‌الحنفیة‌ ، کراچی‌ 1393؛ محمدبن‌ محمد ماتریدی‌، کتاب‌التوحید ، چاپ‌ فتح‌الله‌ خلیف‌، بیروت‌ 1986؛ عمربن‌ محمد نسفی‌، القند فی‌ذکر علماء سمرقند ، چاپ‌ نظر محمد فاریابی‌، ریاض‌ 1412/1991؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌البلدان‌ ، چاپ‌ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ‌ 1866ـ1873.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده