بکتاشیه ، طریقت پیروان حاجی بکتاشِ ولی * که بالیم سلطان (متوفی 922) در واقع، به اصول آن صورت ثابتی داد. این طریقت از آناطولی نشأت گرفت و در سدههای نهم و دهم آیین رسمی سپاه ینیچری * شد، و بر اثر برخورداری از حمایت رسمی دولت عثمانی و در پی کشورگشاییهای سلاطین ترک، به شبه جزیرة بالکان و از آنجا به آلبانی راهیافت و بعدها خانقاههای بکتاشیه در آنجا ساخته شد. راهیابی این طریقت به شبه جزیرة بالکان، در اسلام آوردن ساکنانآنجا سهم عمدهای داشت (سبحانی و انصاری، ص 511ـ512؛ معصوم علیشاه، ج 2، ص 347؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ذیل واژه؛ د. ترک ، ذیل «بکتاشیه»، «حاجی بکتاشولی»).بنابر رسالة بَساطی که در زمان شاه طهماسب (حک : 930ـ 984) نوشته شده است و علویان آن را «مناقب و فرمایش بزرگ» میخوانند، ظاهراً نخستین اصول بکتاشیه تقریباً همان اصول اخیّه (پیروان اَخی اِورَن * از مشایخ قرن هفتم) است که تمایلات تند علوی دارند. بعلاوه، منابع تاریخی نشان میدهد که بکتاشیه از روزگاران گذشته با فرقهای از صوفیه که ابدالان * روم خوانده میشوند، پیوند داشتهاند به طوری که بکتاشیان نیز ابدالان بکتاشی نامیده میشدند (سبحانی و انصاری، ص 520 ؛ د.ترک ، ذیل «بکتاشیه»). بکتاشیه در آداب و اعمال با قلندریه نیز شباهتهایی دارند؛ همچون چهار ضرب (تراشیدن موهای سرو ریش و سِبلَت و ابرو) که از شعارهای قلندریه بوده وخلیل وحدتی دده بابا (متوفی 1060) در ترجیعبندی در مدح حاجیبکتاش، این عمل را به وی نسبت داده است. در ولایتنامه (مناقب حاجی بکتاش) نیز از آدابی چون تراشیدن موی مریدان به هنگام بیعت سخن رفته است. اگر قطبالدین حیدر که در سنت بکتاشیان معروف است، همان قطبالدین حیدر (متوفی 618) بنیانگذار طریقت حیدریه * باشد، معلوم میشود که بکتاشیه با طریقت حیدریه نیز بیارتباط نبوده است. از مناقب خواجة جهان و نتیجة جان (منسوب به واحدیدر 929)، نیز به وضوح بر میآید که ابدالان، قلندریان، حیدریان، جامیان، ادهمیان و شمسیان از نظر عقیده، سنّت و هیئت ظاهری به بکتاشیان بسیار شبیه بودهاند (گولپینارلی، ص 118، 245ـ246، 382؛ سبحانی و انصاری، ص 520 ـ 522؛ د. ترک ، همانجا). بنابر این، حاجیبکتاش پیرو آیین و اصول سادة بابایی بود که تداوم ملامتیة خراسان است ( د.ترک ، همانجا) و بکتاشیه به مرور وارث عقاید مشترک تمامی این فرقههای شیعیِ باطنی شد و با عقاید حروفیه * نیز درآمیخت (ووسینیچ، ص 155؛ ریاحی، ص 135(.به نوشتة ولایتنامه ، پس از حاجیبکتاش، چَلبیها که فرزندان خاتون آنا، دختر خواندة حاجی بکتاش، بودند نمایندة طریقت بکتاشیه شدند که بالیم سلطان نیز از آنان است. وی که مادرش شاهزادهای بلغاری و مسیحی و پدرش یک بکتاشی به نام مُرسل بابا بود، نمادی از مسیح در قالب عَلَوی تلقّی میشود. برخی از جلوههای شیعی که در بکتاشیه به چشم میآید منسوب به بالیم سلطان است (شیبی، 1982، ج 2، ص 340؛ د. ترک ، همانجا).پس از بالیم سلطان، برادرش قلندر چلبی در زمان سلیمان قانونی (متوفی 974) شورش دوم بابایی را به راه انداخت و در 935 به قتل رسید ( رجوع کنید به بابایی * ؛ بابا الیاس خراسانی * ). پس از او خانقاه بکتاشیان مدتها نفوذ معنوی خود را از دست داد. 23 سال پس از قلندر چلبی، سَرسَم علی بابا (متوفی 997) مقام دده بابا (شیخ بزرگ) را بنیان نهاد. از آن پس دده بابا پیش کسوت طریقت تلقّی میشد و چلبیها نیز تولیت اوقاف را بر عهده داشتند. به این ترتیب، از قرن دهم مرکز قدرت بکتاشیه به دو شاخة چلبیهاو ددهباباها تقسیم شد (سبحانی و انصاری، ص 523، 525؛ د. ترک ، همانجا).در زمان سلطان محمود دوم (حک :1223ـ 1255) سپاه ینیچری قیام کردند و چون ینیچریها بکتاشیه را طریقت خود میدانستند و بکتاشیان نیز به یاری آنها شتافتند، سلطان با انحلال سپاه ینیچری (1241) بکتاشیه را نیز برانداخت، باباهای بزرگ بکتاشی را اعدام یا تبعید کرد و تکیههای آنان را ویران ساخت (فرید، ص 124، 446؛ گلشنی، ص چهل و هفت؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل واژه؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ذیل واژه؛ رجوع کنید به زرینکوب، ص 84(.در اواسط قرن سیزدهم، تکیههای بکتاشیه دوباره گشوده شد. در این دوره بسیاری از بکتاشیان از ترقیّخواهان واعضای ترکهای جوان * بودند. در 1303 ش که آتاتورکفعالیت فرقههای صوفیه را ممنوع کرد، این سلسله مرکزخود را از آناطولی به آلبانی انتقال داد. در 1323 ش/1945در آلبانی نیز فعالیت همة سازمانها و جماعتهای مذهبی،از جمله بکتاشیه، ممنوع شد و به دنبال این محدودیتهاعدهای از آلبانیاییهای بکتاشی به امریکا مهاجرت کردند و در 1331 ش/ 1953 در میشیگان تکیهای تأسیس نمودند. با سقوط نظام کمونیستی در آلبانی (1368ـ 1369 ش/ 1990ـ1991) تکایای بکتاشیه فعالیتهای خود را در آن کشور از سر گرفتند (گلشنی، همانجا؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، همانجا).امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، ترکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایینشین و مسلمان مقدونیه و کوزوا رواج دارد (اسعدی، ج 2، ص 286؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، همانجا؛ گلشنی، همانجا).آرای بکتاشیه . حُب اهل بیت پیامبر علیهمالسلام، بخصوص امام علی علیهالسلام، در سر لوحة عقاید بکتاشیه قرار دارد. به عقیدة آنان حق، محمد و علی سه صورت برایبیان یک حقیقتاند. آنان به دوازده امام شیعیان اعتقاددارند و بخصوص برای امام جعفر صادق علیهالسلام احترام بسیار قائلاند. پیروان این طریقت، به طور صوری، فقه جعفری را نیز میپذیرند (شیبی، 1353 ش، ص 96؛ همو، 1982، ج 2، ص 340ـ343؛ سبحانی و انصاری، ص 535؛ د.اسلام ، چاپ دوم، همانجا).به نظر بکتاشیان، بعضی از آیینها جای عبادتهای شرعی را میگیرند، مانند: هر صبح و شام صلوات فرستادن بر دوازدهامام علیهمالسلام، خواندن دعای «نادِعلی»، خودداری از نوشیدن آب در دهة اول محرم، اعتراف کردن به گناهان نزد بابا (شیخ) پس از محرم، بزرگداشت نوروز که به اعتقاد بکتاشیان روز ولادت حضرت علی علیهالسلام است، با برادران دینی بکتاشی بر سر سفرههای محبّت (دَم) نشستن و سرودهای بکتاشی (نَفَس) خواندن و نی نواختن (سبحانی و انصاری، ص 535 ـ536؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، همانجا).اخلاق از نظر بکتاشیه در این جمله خلاصه میشود: «دستت را بیآزار، زبانت را رازدار و کمرت را استوار نگهدار.» به نظر آنها انسانهای کامل به شریعت چندان اهمیت نمیدهند. به گفتة آنان: «خودشناس را خون پدر حلال و خود ناشناس را شیر مادر حرام است.» ( د.ترک ، همانجا؛ سبحانی و انصاری، ص 536(سلسله مراتب بکتاشیه . در طریقت بکتاشیه پنج مقام (مرتبه) وجود دارد: مقام اول «مُحب» بودن است؛ کسی که به یکی از باباها دست ارادت دهد، مُحب خوانده میشود. دومین مقام، «درویشی» است؛ از محبانِ مرد کسی که به درویشی اعتراف کند و وارد تکیهای شود و مدتی با نهادن عرقچین خدماتی چون خرید کردن، چوپانی و سایر کارهای بیرون از تکیه را به عهده گیرد، پس از اثبات لیاقت به مقام درویشی میرسد. مقام سوم، مقام «بابا»یی است. در صورت نیاز یا درخواست کتبی محبّان از خلیفه، درویش به مقام بابایی میرسد و اجازة تربیت محب و درویش را دریافت میکند. مقام چهارم «تجرد» است. درویش یا بابای غیرمتأهل که مصمم به تجرّد باشد، موهایش تراشیده و گوش راستش سوراخ میشود وبرای همیشه خود را وقف طریقت میکند. مقام پنجم «خلیفه» بودن است. سه بابای مجرد با دادن اجازهنامه میتوانند بابایی را به مقام خلافت برسانند (سبحانی و انصاری، ص 527 ـ 529؛ د. ترک ، همانجا).پوشاک و وسایل بکتاشی . در گذشته، بکتاشیان کلاهی به نام «اَلِفِ خراسانی» بر سر میگذاشتند. گویا شمس تبریزی نیز این کلاه را بر سر میگذاشته است. الف خراسانی سفید رنگ است و در قُبة (قسمت فوقانی) آن چهار تَرک و در رأس آن دگمهای هست. بکتاشیان کلاه دیگری نیز به نام «جلالی» یا «حسینی» بر سر میگذارند که دوازده ترک در قُبه و چهار ترک در لنگر (قسمت پایین) دارد. دوازده ترک نشانة اعتقاد به دوازده امام و چهار ترک نمادی از چهار مرحلة شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت است (گولپینارلی، ص 116ـ117؛ د.اسلام ، چاپ دوم، همانجا؛ د.ترک ، همانجا).بکتاشیان سنگ گردی به نام «سنگ تسلیم» با نخی بهگردن میآویزند. همچنین کمربند پهن و ضخیمی با قیطان به دور کمر میبندند. «پالِهَنگ» نیز سنگی است بزرگتراز سنگ تسلیم که بالای کمربند و به محاذات معده بسته میشود. خرقة بکتاشیان سفیدرنگ و مانند خرقة سایر درویشان بدون یقه است (معصوم علیشاه، ج 2، ص 347؛ سبحانی و انصاری، ص 533 ـ 535(متون بکتاشی . آثار ادبی بکتاشیان بیشتر به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و آلبانیایی است. بیشترین تعلیمات این سلسله در شعرهای آنها متجلی شده است. زیرا به عقیدة بکتاشیان نظم جایگاهی والاتر از نثر دارد. این اشعار نقش مهمی در ادبیات ترکیه و آلبانی داشته است (امیری، ص 40ـ41؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، همانجا).از نخستین آثار ادبی بکتاشیان، اشعار سعید اَمرَه است که در قرن هفتم سروده شده است. در قرن دهم شاعر بزرگی چون قایغوسز ابدال و در قرن یازدهم پیر سلطان ابدال و مرید قولْ همت ظهور کردند. اما پس از آن شعرای بکتاشی تقریباً مضامین گذشتگان را تکرار کردهاند. این اشعار که مشتمل بر اعتقادات و سنتهای بکتاشی، ابراز محبّت به اهل بیت علیهمالسلام، و بویژه ذکر مصائب امام حسین علیهالسلام است، تأثیر مهمی در فرهنگ آلبانی داشته است (سبحانی و انصاری، ص 537ـ538؛ امیری، ص 41؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، همانجا).یکی از آثار ادبی بزرگ بکتاشیه به زبان آلبانیایی و به خط عربی، منظومة حماسی «الحدیقه» سرودة طالب (دالیب) فراشِری در 1258/ 1842 است. او در این منظومة شصت هزار بیتی، به ذکر حماسة کربلا و قهرمانیهای امام حسین علیهالسلام پرداخته است. این منظومه در ادبیات آلبانی ارزش فراوانی دارد، زیرا اولین و طولانیترین منظومة حماسی آلبانی است. نعیم فراشری (1281 ـ 1318/ 1864ـ1900)، شاعر بکتاشی، نیز منظومهای به زبان آلبانیایی دربارة حادثة کربلا سروده است.او که آخرین و بزرگترین شاعر پارسیگوی آلبانی در قرن سیزدهم/ نوزدهم است، در منظومة حماسی خود رشادتامام حسین علیهالسلام و بخصوص دلاوری عباسبن علی علیهالسلام را ستوده است. علاوه بر اینگونه ادبیات عاشورایی، بکتاشیها حکایات بسیاری از قهرمانیها و کرامات امام علی علیهالسلام نقل کردهاند که در ادبیات عامیانة آلبانی راه یافته است (امیری، ص 41ـ42؛ گلشنی، ص چهل و چهار ـ چهل و پنج، چهل و هشت).منابع: مرتضی اسعدی، جهان اسلام ، تهران 1366ـ1369 ش؛ وحید امیری، «ادبیات بکتاشیه در آلبانی»، کیهان فرهنگی ، سال 5، ش 5 (مرداد 1367)؛ محمد امین ریاحی، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی ، تهران 1369 ش؛ عبدالحسین زرینکوب، ارزش میراث صوفیه ، تهران 1362 ش؛ توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی ( دانشگاه تبریز )، سال 28، ش 120 (زمستان 1355)؛ کامل مصطفی شیبی، الصّلة بینالتصوّف و التشیّع ، بیروت 1982؛ همو، همبستگی میان تصوّف و تشیّع ، ترجمه و تلخیص و نگارش علیاکبر شهابی، تهران 1353 ش؛ محمدبک فرید، تاریخ الدّولة العلیّة العثمانیّة ، چاپ احسان حقّی، بیروت 1408/1988؛ عبدالکریم گلشنی، فرهنگ ایران در قلمرو ترکان: اشعار فارسی نعیم فراشری شاعر و نویسنده قرن نوزدهم آلبانی ، شیراز 1354 ش؛ عبدالباقی گولپینارلی، مولانا جلالالدّین: زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدهای از آنها ، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی، تهران 1363 ش؛ محمد معصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقایق ، چاپ محمدجعفرمحجوب، تهران ] تاریخ مقدمة 1318 [ ؛ وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی ، ترجمة سهیل آذری، تهران 1346 ش؛EI 2 , s.v."Bekta ¦ shiyya" ( by R . Tschudi); The Oxford encyclopaedia of the modern Islami c world , s.v . "Bekta ¦ sh ¦ yah" (by Frances Trix); TA , svv."Bektalik", "Bekta , Hace B. -i Veli" .