برج1) در لغت. بنای بلند و باریک استوانهای یا چند پهلو که بیشتر برای دیدهبانی و دفاع ـ جدا یا پیوسته به دیوار و باروی شهر ـ ساخته شود. این نام بهبعضی از بناهای مستقّل تاریخی نیز مانند برج بابل، برج طغرل، برج ایفل، برج لندن و نیز در علم هیئت به هر یک از دوازده خانة فرضی منطقةُ الْبروج اطلاق میشود. در اصطلاح کشاورزان بعضی از مناطق ایران و برخی دیگر از کشورهای اسلامی، مانند سوریه، به ساختمانی که برای گردآوری پیخال پرندگان و بخصوص کبوتر به عنوان کود حیوانی در میان مزارع میسازند برج کبوتر یا برجالحَمامه میگویند. در عربی به معنای منارة فانوس دریایی و برج ناقوس نیز به کار میرود. امروزه در واژگان معماری و شهرسازی، به تقلید از اروپاییان، به ساختمانهای بسیار بلند یا آسمانخراش برج گفته میشود و ساختمان بلند مشرف بر فرودگاه را نیز برج مراقبت مینامند.این واژه که در عربی و فارسی مشترک است و در زبان فارسی میانه نیز به صورت burg دیده شده است (مکنزی، ذیل واژه)، به اشارة غالب فرهنگهای بزرگ عربی به زبانهای اروپایی و فرهنگهای تطبیقی (مشکور و عنیسی)، از اصلی یونانی ـ رومی است که از طریق آرامی یا سریانی به عربی جنوبی راه یافته است. جفری (ص 78ـ79) احتمال داده است که واژة سریانی ¦ burga اصطلاحی نظامی بوده که رومیها با خود به سوریه بردهاند و از آنجا به زبان عربی سرایت کرده است، وی صورت سریانی این واژه را برگرفته از burgus لاتینی و purgos ( µ p ا ) یونانی میانگارد (نیز رجوع کنید به ارنو و میه ، ذیل « Burgus »). فرانکل (ص 235) نیز همین ارتباط را یادآور میشود. کولن ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل واژه) معتقد است که این وامگیری باید در زمانی بسیار دور صورت گرفته باشد، زیرا این واژه در کتیبههای سَبائی نیز مشاهده شده است. کرچمِر حدس زده است که purgos یونانی از اصلی ژرمنی است که از طریق یکی از زبانهای بالکانی، مثلاً مقدونیایی، به یونانی رسیده است (شانترن، ج 2، ص 958). هوبک احتمال داده است که این واژه اصلی هند و اروپایی دارد و از طریق یکی از زبانهای این گروه در آسیای صغیر به وام گرفته شده است، مثلاً از صورت حِتّی parku به معنای بلند و مرتفع (همانجا).واژههای bourg در فرانسوی، burg در آلمانی، borgo در ایتالیایی و burc در پرووانسالیِ باستان را از اصل ژرمنی دانستهاند. در قرآن کریم، واژة برج (تنها به صورت جمعِ آن: بُروج)، یک بار به معنای کاخهای برافراشته (نساء: 78) و سه بار، بهاجماع مفسّران، در معنای خانههای منطقةالبروج (حِجر: 16؛ فرقان: 61؛ بُروج: 1) آمده است.منابع: علاوه بر قرآن؛ طوبیا عنیسی، تفسیر الالفاظالدخیلة فیاللغة العربیة مع ذکر اصلها بحروفه ، چاپ یوسفتوما بستانی، قاهره 1932؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی ، تهران 1357 ش؛ د. ن. مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی ، ترجمة مهشید میرفخرایی، تهران 1373 ش؛Pierre Chantraine , Dictionnaire إtymologique de la languegrecque , Paris 1984; EI 2 , s.v "Burdj" (by G.S. Colin); A. Ernout, A.Meillet, Dictionnaire إtymologique de la langue latine , Paris 1985; Siegmund Fraenkel, Die aramجischen Fremdwخrter im Arabischen , Hildesheim 1962; Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'a ¦ n , Baroda 1938.2) در معماری.الف) معماری نظامی در شرق اسلامی. در سرزمینهای شرق اسلامی، برج عنصر اصلی استحکاماتی است که از دورة فتوح تا هنگامبهکارگیری توپخانه، ارزش و سودمندی خود را حفظ کرده است. اهمیت چشمگیر برجهای دفاعی از اوایل دورة اسلامی تا قرن دهم، نباید موجب نادیدهگرفتن برجهایی شود که از زمانهای دور در این نواحی موجود بوده ولی جنبة نظامی نداشته است. طرح معماری برخی از این برجها بسیار ساده بود؛ نخستین نمونههای آن برجهایی مستطیل شکلاند با دیوارهای خارجی مجهّز به برجستگیهای نیمدایره که در ویرانههای اقامتگاههای امویان برجای مانده است. این برجها که غالباً در اندازههای کوچک ساخته میشدهاند، پایههای ضخیم و گاه در طبقة همکف استحکاماتی داشتهاند و در برخی از آنها آبریزگاه نیز ساخته میشده است. این برجها با برجهای دفاعیِ اردوگاههای رومی، که در تمامی طبقات اتاقهایی داشتند و بهآسانی در دسترس مدافعان قلعه بودند، کاملاً فرق دارند و بیشتر تقلیدی از برجهای پشتبنددار مدوّرند که از قرنها پیش در مشرقزمین ساخته میشد. این برجها، که بام آنها امکان تیراندازی بهمهاجمان یا دیدهبانی و نظارت براطراف را نیز فراهم میکرد، کاربرد نظامی هم داشتند و ازینرو با برجهای قلاع کوچک اموی در مرزهای روم شرقی چندان متفاوت نبودند و جزو واحدهای وابسته و ضروری بناهای حکومتی و مذهبی شمرده میشدند و بر شکوه آنها میافزودند. از ویژگیهای بناهای دورة اموی، بهکارگیری ردیفهای منظم آجرچین بود که برای رهایی از یکنواختی، پشتبند داشتند. این شیوه در برخی از بناهای غیراستحکاماتی دورة عباسی نیز مشاهده میشود؛ از جمله در مسجد بزرگ متوکّل در سامره که با 44 برج نیمه استوانه احاطه شده است؛ همچنین در قصر اُخَیْضِر در عراق در نیمة دوم قرن دوم، با برجهای نیمه مدوّر که بر فراز آنها اتاقهایی برای تیراندازی تعبیه شده است و به دهلیزی سرپوشیده راه دارد ( رجوع کنید به کرسول ، 1958).بدینترتیب، مسلمانان تا قرن دهم بهاستفاده از برجهای جانبی به شیوة رومی، که از نظر اندازه و شکل (مربع، چند ضلعی و دایره) و تدابیر دفاعی مطلوب و کارآمد بود، ادامه دادند. قوسهای بیرونی برجهای مدوّر جانبی، موجب استحکام دیوارهای میان برجها میشد؛ ازینرو فاتحان جدید در ساختار برجها تغییری ندادند و گاهی آنها را بازسازی و مرمّت نیز کردند، مانند باروهای شهرهای حلب، دمشق، قیساریه (قیصاریه/ قیصریه) و آمِد. معماری نظامی رومی تا دورة سلجوقیان و بنیاُرْتُق همچنان باقی بود؛ برجهای این دوره نیز کمابیش شبیه نمونههای پیشین بود و تنها در جزئیات و تزیینات بنای آنها نوآوریهای اندکی پدید آمده بود. شکل این برجها، که مانند برخی از نمونههای قبلی به پناهگاههای طاقدار سوار بر هم میمانست، بهویژگیهای طبیعی مناطق نیز بستگی داشت.بررسی آثارِ برجای مانده از برجهای مصر و شام در دورة فاطمیان (297ـ567)، بهسبب استفادة مجدد از برخی مصالح، و به کارگیری نقشه و اسلوبی پیچیده، دشوار است. در بُصْری'، در یک تماشاخانة رومی که به قلعه تبدیل شده، برجهای متّکی بر خاکریزهای بلند، با دو ردیف مَزْغَل (تیرکش) و یک مَردگَرد (برای مراقبت نگهبانان)، دیوار قلعه را تقویت و حمایت میکنند. نمونة برجهای کاملاً اسلامی، برجهای دروازههای قاهره (بابالنصر، بابالفتوح و باب زُوَیله) است که همچنان محفوظ ماندهاند. این برجها را بدرالجمالی بنا کرده است (480 تا 485). برخی از آنها چهارگوش و برخی مدوّرند و حدود هشتمتر ارتفاع دارند و قطر آنها نیز دوسوم ارتفاعشان است. امکانات دفاعیِ این برجها، در دو طبقة فوقانی است که بر فراز آنها سکّویی گنبددار با روزنههایی برای تیراندازی تعبیه شده است. این بناها تزیینات سادهای دارند. این شیوه، بدون تغییر و تحول، تا پایان عصر فاطمیان (567) ادامه یافت. در عهد ایّوبیان در بناهای استحکاماتی و نظامی، انقلابی بنیادین پدید آمد. ایوبیان، در نتیجة جنگهای طولانی با شاهان فرنگی فلسطین، در ساختن استحکامات بسیار پیشرفت کردند و حتی به فنِّ استفاده از منجنیق دست یافتند، چنانکه در آغاز قرن هفتم ـ همزمان با حکومت ملک عادل ] اول [ (596 ـ 615) در قاهره، بصره، دمشق و کوهستان تابور، و نیز در حکومت ملکظاهر (582 ـ613) ـ در باروهای حلب و قلعههای مهم شمال شام، ساختن برجهای عظیم با دیوارههای ضخیم، برای تقویت جنبههای دفاعی، گسترش یافت، و جایگاه وسیعی در داخل برجها، برای استقرار دائمی سربازان در نظر گرفته شد و امکان رفت و آمد به دهلیزهای حصار و انبارهای داخل، از طریق گذرگاههای زیرزمینی یا پلّکانهای سرپوشیده، فراهم آمد. این ویژگیها در دو برج و بارو در دمشق (متعلق به 606) نمایان است. برج شکل (1) 25 متر ارتفاع و سیزدهمتر پهنا دارد و ضخامت دیوارش به 40ر3متر میرسد که از دیوارِ جداگر (دیوار حد فاصلِ دو برج) هشتمتر جلوتر است. این برج که از سه اتاق با سقف قوسی تشکیل یافته با پنج روزن فرو رفته، به شکل قوس گهوارهای، که برای تیراندازی ایجاد شده، محافظت میشود. از صحنِ برج تا بامِ بالاخانه (اتاق سوم)، هجده متر است، و بر فراز بام، مردگردی هست که در امتداد آن، مانند طبقات زیرین، پنج روزن تعبیه شده است. این روزنها به چهار اتاقکی که در نمای برج برای دفاع بهتر ساخته شده راه دارند و سرانجام بر بالای اتاقکها جانْپناهی کنگرهدار با پانزده شکاف برای تیراندازی قرار گرفته است. این ترتیب، با پوشش چوبیِ گرداگردِ دیوار، تکمیل شده است. این معماری، اهمیت بناهای طبقات بالا را در این دوره نشان میدهد. برج شکل (2) که جا دارد از آن با نام برج منفرد یاد شود، به اعتبار شکل تقریباً چهارگوش (23*21متر) و ستون سترگ مرکزیش، از برج متصل تشخیص داده میشود. ضخامت ستون چندان است که در داخل طبقة بالای آن اتاقکی ساختهاند. بهاین بناهای مرتفع درون قلعه که عظیم و راستگوشه بودند و گاهی مانند برج منفرد بُصری' (ساخت : 612) تالارهای پذیرایی نیز داشتند، باید برجهای کممقاومت مُشرِف بر مردگردها، و تکبرجهای نگهبانی (دیدهبانی) نیز افزوده شوند.در آغاز روزگار ممالیک (648ـ922) که از نوآوری در وسایل حمله و دفاع نشانی نبود، معماری نظامی در شام بهاوج خود رسید؛ قطعه سنگهای کوچکِ صاف جای سنگهای سخت و خشن معماری دورة ایوبیان را گرفت. اعمال ماهرانة این تغییرات، مایة تنوعِ آثار نظامی این دوره و غنی شدن تزیینات ظریف نمای بناها و ترکیب رنگها گردید. در اینجا باید بهاثر جالب برجالسِبّاع در طرابلس شام اشاره کنیم که در حقیقت قلعهای است ساحلی (بهابعادِ 50ر28*50ر20متر) که در دو تالار بزرگ طبقة بالای آن جایگاههای مختلف برای تیراندازی، تعبیهشده، و برای حفاظت از دروازههای طبقة همکف و دیگر طبقات آن، تدابیر مطمئن اتخاذ شده است. همچنین لوازم اماکن مسکونی، مانند مخزن آب، مسجد و پنجرههای نورگیر نیز در طبقة فوقانی در نظر گرفته شده است. این سبک احتمالاً بهاواخر قرن نهم تعلق دارد که در آن زمان سلطان قایْتبای (873ـ902) بربالای ورودی قلعة حلب، حصن شکوهمندی به جای قلاع ملک ظاهر برپا کرده بود. تقریباً در همین اوان، با ظهور پدیدة توپخانه، ایجاد سکّوها، و شکافها و مزغلهایی برای لولة توپ ضرورت یافت. البته تلاش برای انطباق برجها با نیازهای جدید جنگی بیهوده بوده است. معماران عثمانی نیز، برای تسلط بر تنگة بسفُر، همین شیوة ناموفق را به کار گرفتند. برجهای قلعههای آناطولی حصاری (آغاز احداث: 793) و رومایلی حصاری (856) و قلعة یِدی قُله در داخل حصار استانبول (ح نیمة قرن نهم)، از جمله آثار برجستهای است که از تلاش برای بهبود شیوههای دفاعی حکایت میکند و در واقع، اینها آخرین تلاشهایی است که برای تلفیق مقتضیات کاربرد توپخانه و حفظ اصول و قواعد بناهای استحکاماتی صورت گرفته است.منابع:A. Abel, "La citadelle eyyubite de Bosra Eski Cham", in Ann. arch. De Syrie, (1956), 95-138; M. van Berchem and E. Fatio, Voyage en Syrie, Cairo 1914-1915, index, s.v. "Tour"; K.A.C. Cresswell, "Archaeological researchesat the citadel of Cairo", BIFAO, XXIII (1924), 89-167; idem, Early Muslim architecture, Oxford 1932-1940, condensed with revisions in A short account of early Muslim architecture, Penguin Books, 1958; idem, "Fortification in Islam before A.D. 1250", Proceedings of the British Academy, (1952), 89-125; idem, Muslim architecture of Egypt, I, Oxford 1952, II [1171-1326], Oxford 1959; A. Gabriel, Cha teaux turcs du Bosphore, Paris 1943; J. Sauvaget, "La citadelle de Damas", Syria , II (1930), 59-90, 216-241; idem, "Notes sur Les dإfenses de la marine de Tripoli", Bull. Du Musإe de Beyrouth, II (1938), 1-25; H. Stern, "Notes sur l'architecture des cha teaux omeyyades", Ars Islamica, x -x (1946), 72-97.ب) معماری نظامی در غرب اسلامی.1. زمینهها. مسلمانان در شمال افریقا و اسپانیا در معماری استحکامات، به سنتی دست یافتند که قدمت آن به دورة حکومت روم شرقی میرسید. در ساخت این آثار که زمینهای ساده داشتهاند، اوضاع طبیعی درنظر گرفته میشده است. در صورت عدم استفاده از مصالح ساختمانهای پیشین، فاصلة قلوهسنگهای نمایی، با لایههای سخت و محکم پر میشد. گاه نیز با همتراز چیدن آجرها، سطح بیرونیِ بنا یکنواخت مینمود. بر روی دیوارهای جداگر (میانگین ضخامت : سهمتر؛ ارتفاع : دهمتر)، جانپناهها و مزغلهای کنگرهدار تعبیه میشده است. این برجهای اغلب نیمه مدوّر، که متصل بهدیوارهای جداگر و بهفاصلة یکتیرانداز (حدود بیستمتر) از یکدیگر ساخته شدهاند، تقریباً پنج ـ شش متر قطر دارند. برجهای واقع در گوشههای قلاع، اغلب باستیون ها بزرگی با پایههایی محکم و نیرومندند که برفراز هر کدام دستکم یک اتاقک دفاعی ساختهاند. این برجها یک اشکوب مرتفعتر از دیوار جداگرند. دروازهها به گذرگاهی مستقیم و روباز راه دارند که از دو سو با دو اتاق سرپوشیده احاطه شده است؛ بدینترتیب، سربازان مستقر در اتاقها میتوانستند مهاجمانی را که به داخل حصار راه مییافتند، از پای درآورند. بعلاوه، برجهای چندین طبقة واقع در دو سوی دروازهها، دفاع از قلاع را آسانتر میکرد. در میان بناهایی که پس از تسلط مجدد روم شرقی بر افریقا، بهدستور ژوستینین اول (565ـ572) ساخته شده، برجهای چهارگوشی دیده میشود که بیرون از دیوار جداگر ساخته شدهاند. این برجها را فقط با سنگ میساختهاند و با قرار دادن سنگهای تراش در فاصلة میان لاشه سنگها، بر استحکام آن میافزودهاند. ضخامت دیوارهای جداگر از قطر دیوارهای قرون سوم و چهارم کمتر است و بر روی آنها مردگردی با جانپناه کنگرهدار ساخته شده که بهاتاقهای دفاعی راه دارد.2. استحکامات نظامی در افریقا از قرن سوم تا ششم. الف. قلعههای بنیاغلب . سابقة استحکامات دفاعی اغالبه در شهرهای سوسه و صفاقس به قرن سوم میرسد. بهکارگیری لاشهسنگها و سنگهای تراش، و بندکشیِ زوایای بناها نشاندهندة تأثیر گستردة معماری رومی بر این ساختمانهاست. دیوار جداگر از دوسو با برجهای مستطیلشکلی که در مواردی استثنایی به داخل حصار تمایل دارند، احاطه شده است.در سوسه معمولاً مردگردها بر روی طاقنمایی سرپوشیده و جادار قرار میگرفته است. در رباط سوسه و رباط دیگری در مناستر نفوذ معماری شرق اسلامی و اختلاط آن باشیوههای سنتی معماری بومی آشکارا دیده میشود. درگوشهها و وسط دیوارهای این بناها، برجهایی نیمه مدوّر و برجسته ساختهاند. بناهای داخل صحن، که در کنار دیوارهاقرار گرفته و فضای خالی وسیعی ایجاد کردهاند، استحکامات امویانِ شام (41ـ132) را تداعی میکنند که خود از رومیان متأثر بوده است.شکل هرمی برخی برجها که تقلیدی است از نمونههای ساده و نخستینِ منارهها در همان عصر، نفوذ مصر بر معماری اغلبیان را نشان میدهد. گاه برخی استحکامات را با عجله بهروش چینهکشی میساختهاند. در استحکامات شهرهای قیروان و عبّاسیه و رَقّاده، بهجای سنگ، آجر و خشت بهکار بردهاند. سنتهای کهن این شهرهای بیابانی، راه نفوذ شیوههای شرقی را از عراق و ایران هموار کرد. بر روی هم استحکامات اغلبیان ترکیب موفّق، استادانه و زندهای است از سنتهای محلی و تأثیرات شرقی.ب. استحکامات دورة فاطمیان و سلسلة صَنْهاجه . در این دوره، در اَشیر و قلعة بنوحَمّاد، ساختن استحکامات با قلوهسنگ به شیوة پیشینیان ولی با دقت کمتر ادامه یافت. در مناطق کوهستانی، برجهای بههم پیوسته بندرت دیده میشود. قصر «زیری» در اشیر با حصار راست گوشهای احاطه شده که برجهای مستطیلی با فاصلههای منظم در کنار آن بنا شدهاند. بااینهمه، از خود فاطمیان نیز ابتکارهایی دیده میشود. دیوار خارجی مَهدیّه با قلوهسنگ، ساخته شده و برجهای بزرگی بدان متصلاند که دستکم یکی از آنها با طاقنماهای بلندی تزیین شده است. در واقع، هنرهای قالبی (تجسّمی) جدیدی که در شهرسازیها موفق بود، به قلعههای استحکاماتی نیز راه یافت. بر روی هم پیشرفتهای فاطمیان را در معماری نظامی میتوان سرآغاز و نقطة عطفی در این زمینه دانست. اما دولتهای صنهاجه، جز بندرت، بنای استحکاماتی شایان توجهی نساختند؛ وانگهی هجوم هلالیها نیز پیشرفت معماری را در افریقا مدتی دراز متوقف کرد. با اینهمه، تأثیرات معماری شرقی در زمان فاطمیان و صنهاجیها که بیشتر در مراکز خلیفهنشین ظاهر میشد، نتوانست سنتهای محلی و شیوههای برجای مانده از دوران اغلبیان را از میان بردارد.3. استحکامات اندلس و گسترش آن در افریقا تا قرن هفتم. سابقة بناهای استحکاماتی در اندلس به قرن سوم میرسد. در این قرن بهدستور عبدالرحمان دوم (حک : 206ـ238) در رباط مارِده دژی ساخته شده که بر پلِ رودخانة آنه مشرف است. این دژ تقریباً مستطیل شکل است و برجهای مستطیلی آن با فاصلههای نزدیک بههم و متصل به دیوارِ جداگر ساخته شدهاند. قطعاً، معمار این بنا از برجهای پشتیبان مسجد بزرگ قُرطُبه، که جنبهای تقویتی داشته، الهام گرفته است. مدخل این بنا به صورت نعل اسب است، و امویان و ویزیگوت ها هر دو به این طرح علاقه داشتهاند.در دورة خلافت امویان در قرطبه (قرن چهارم) معماریِ نظامی تحولی سریع، و طرحها و نقشهها تنوعی چشمگیر یافت. در مناطق جلگهای، برخلاف نقاط کوهستانی، دیوارهای قلعهها نظمی هندسی دارند. برجها عمدتاً مستطیلی و بندرت چند ضلعیاند. فاصلة برجها از بناهای مارده بیشتر است. حصارها دوجداره نیستند و قلعه و بناهای داخلی ندارند.دروازههای ورودی به دهلیزهای مستقیم و کمعمق، گشوده میشوند. در بناهای بزرگ، دو برج، دروازه را در میان میگیرند، اما در بناهای کوچکتر یک باستیون از آنها حفاظت و حمایت میکند. دیوارهای جداگرِ برجها، هفت تا ده متر ارتفاع دارند و بر روی آنها، مردگرد جانپناهداری به شکل هرم ساخته شده است. شکل این کنگرهها از مردگردهای روم شرقی تقلید شده است. در سنگچین بناهای یادبودِ بزرگ این دولت، بهکارگیری سنگهای تراشِ چهارگوش در ردیفهای منظم (خفته یا راسته) امری رایج و غالب بود. با اینهمه، به دلایل اقتصادی، استفاده از نوعی ملاط (ترکیبی از خاکِ شندار و آهک) نیز بهتقلید از شیوهای قدیمی در اسپانیا (ایبریا ) رواج داشت.ارزش دژهای سادة اموی، در درستی ابعاد ـ که در دژهای گوناگون بسیار مختلف است ـ و هماهنگی متناسب حجمهای آنهاست.از قرن پنجم تا هفتم، در ایام ملوکالطوایفی اندلس، «قصر ـ قلعه»هایی ساخته شد که مجموعهای از اتاقهای بههم پیوستة متکی بهدیوار قلعه بود. تأثیر بناهای امویان شام هم بر برخی از قلعههای سبک مُدَجَّن (مانند سانتا ماریا) در اندلس آشکار است و کاخِ الرُّصافه نیز یادآور طرح و نقشة اقامتگاههای ییلاقی خلفای دمشق است. در بیرون قصر کاستیلخو ، قلعهای مستطیلشکل با برجهایی بسیار نزدیک بههم قرار دارد. اتاقهای نشیمن، فضای میان حصار و حیاط خلوت را پر کرده است. از فضای خالی میان برجها به مثابة تالارهای بزرگ میانی استفاده شده و محوطة قلعه به صورت باغی با حوضچههای عمیق و خیابانهای متقاطع درآمده است. در این دوره، برخلاف دوران خلافت، در حصار شهرها یا قلعههای بزرگ تمایلی بهنظم هندسی دیده نمیشود. اغلب بر روی دیوارهای حصار برجهایی باریک و نزدیک بههم بنا شده است. در این دوره، بنای برجهای مزدوج و حصارهای دوگانه بسیار بوده است. بنای باستیونهایی با اتاقهای طاقدارِ سوار برهمِ گرداگردِ دیوار قلعه، از پدیدههای همین دوره است که البته جنبة استحکاماتی ندارد. در این زمان، در اندلس شیوة جدیدی پدید آمد که ویژگیهای آن در برجالبَرّانَه دیده میشود. این برج که در جلوِ دیوار جداگر ساخته شده است، از طریق آن به دیواری متصل میشود که گذرگاه طاقداری از میان آن میگذرد. بر بالای دروازة ورودی و خروجی، که در فضایی چهارگوش تعبیه شده، دو طاق ساختهاند که بر پیلپا ها تکیه دارد. این پیلپاها لنگههای دروازهها را دربر میگیرند. در این دوره، استفاده از سنگِ تراش، جز در دروازهها، بشدت کاهش یافت و به جای آن بیشتر ساروج بهکار میبردند. بر روی هم، پیشرفتهای چشمگیر مسلمانان در ساختن بناهای استحکاماتیِ قرون پنجم و ششم، بیشتر نتیجة فشارها و تهاجمهای فزایندة مسیحیان به سرزمین اندلس بوده است.از آغاز قرن ششم، شیوة معماری نظامی اندلس در قلمرو مُرابِطون (447 یا 448ـ541) و موحدون در افریقا گسترش یافت. در این دوره حصارهای ساروج ـ شنی با برجهای مستطیلِ پیش آمده، در فاصلههای کمابیش منظم، بر دیگر اَشکال فزونی یافت؛ اما شکل اینگونه استحکامات، بویژه در افریقا، به ساده شدن گرایید؛ چنانکه دیگر با برجهای بزرگ طاقدار و برجهایی چون البرّانه برخورد نمیکنیم. با اینهمه ظهور نوع جدیدی از دروازههای استحکاماتی را شاهدیم که در میان دو برج بسیار پیش آمده قرار گرفتهاند. خود دروازه که در حکم دژی مستحکم است تا پشت دیوار خارجی قلعه امتداد دارد و شامل گذرگاهی غیردفاعی و روباز با دو یا سه خمیدگی یا پیچ است. قوس ورودی و لچکیهای دو سو و بدنة اصلیِ دروازه، سرشار از تزییناتی از هنر حجاری است. دروازههای بزرگ دورة موحدون در رباط و مراکش، از بدیعترین و زیباترین دروازههای استحکاماتی مسلماناناند.4. استحکامات غرب اسلامی از قرن هشتم تا پایان قرن نهم. با وجود هماهنگیهایی در معماری اسپانیای اسلامی و مغرب، از قرن هشتم تا پایان قرن نهم، تحول بناهای استحکاماتی در اندلس و افریقا یکسان صورت نگرفت. در آن زمان، مسلمانان اندلس در امیرنشین کوچک غَرْناطه (گرانادا) که دستنشاندة قَشْتاله (کاستیل) بود، محصور شده بودند، اما اغلب بر سلطان متبوع خود میشوریدند؛ ازینرو ناگزیر در استحکاماتِ مرزی پناه میگرفتند. در این دوره، بسیاری از قلعههای مسلمانان تقلیدی از برخی قلاع مسیحیانِ آن سوی مرزبود. این قلعهها با دیوارهای دو جداره و یک برج عظیم سنگی در میان استحکامات مغرب اسلامی پدیدهای بیگانه بود و در میان مسلمانان رونقی نیافت. در این دوره، کاربرد توپ موجب تغییر در استحکامات نشد و از پایههای بناهای قدیمی، به مثابة سکوهای استقرار توپ، استفاده شد. در شمال افریقا، در فاس و تلمسان ، شیوههای معماری موحدون تقریباً بدون تغییر به کار گرفته شد؛ اما دروازهها، بهجای سنگ، بیشتر با آجر ساخته میشد. در سراسر این دورة طولانی، قلعهها مانند قصرها و مقبرهها جز تکرار شکل و شیوههای گذشته چیز دیگری عرضه نکردند.5. استحکامات دوران جدید در غرب اسلامی. کاربرد توپخانه، برخلاف کشورهای اروپایی، در استحکامات غرب اسلامی دگرگونیهای بنیادین پدید نیاورد؛ مسلمانان در شمال افریقا، ضمن وفاداری به سنّتهای پیشین، تنها به تقلید از فرنگیان اکتفا کردند و به شیوههای وارداتی، بیشتر هنگام رویارویی با مهاجمان اروپایی، بویژه در نواحی ساحلی، توجه کردند؛اما در دیگر نواحی، استحکامات قرون وسطایی همچنانبه حیات خود ادامه دادند. استحکامات جالبی که پرتغالیها در سواحل مراکش ساختند (قرن دهم)، از بناهای اغادیر، پایتخت سعدیون (870ـ1070)، تقلید شده بود. دیگر استحکامات ساحلی نیز، آثار اروپاییان مسلمان شدهای بود که به خدمت سلطان درآمده بودند. در قرن سیزدهم، معماران محلی از مجموعه بنای زیبایی در مغادور ، کار مشترک سه تن از معماران اروپایی در قرن دوازدهم، تقلید کردند. در الجزایر و تونس نیز عثمانیها استحکامات جدیدی کم و بیش متأثر از اروپاییان پدید آوردند. در اینجا حصارها اغلب با خندق و دیوار مرتفع بیرون آنمحافظت میشد. بهاین ترتیب، در استحکامات مغرب اسلامی، کاربرد شیوههای کهن همچنان آشکار است و شیوههای برگرفته از اروپاییان تنها پوششی بر سنتهای قرون وسطاست.6. بناهای استحکاماتی بربرها. در شمال افریقا، بویژه مراکش، در بسیاری از نقاط کوهستانی و واحههای نزدیک صحرا، هنوز آثاری از معماری استحکاماتی پیشین حفظ شده است. با اینهمه بعضی از روستاها، که بناهای سنگی و نامنظم دارند، فاقد حصارند و دیوارهای خارجی ساختمانهای پیوسته، حکم حصار شهر را دارند. روستاهای استحکاماتی مناطق بیابانی در حصاری مشتمل بر یک دروازة بزرگ و برج بزرگی در زاویه، محاط شدهاند. نفوذ شیوة استحکامات اسپانیایی ـ مغربی در اینجا جالبتوجه است. تک قصرهای مسکونی مراکش نیز، که در مراکش تِغْرَمْت نامیده میشوند، پیشینهای بس کهن دارند؛ این قصرها قلعههایی کوچک با چهار برجاند که نوع دو برجی آنها بسیار کمیابتر از نوع چهار برجی آنهاست. نقشة این آثار بهشیوة رومی است، اما از نظر هنرهای تجسّمی پیشینهای کهنتر دارند. برجهای هرمیشکل نیز از نفوذ دوران فراعنة مصر نشان دارند. بدینترتیب، شمال افریقا، بویژه مراکش، موزهای جالب از استحکاماتی است که از سنتهای بسیار کهن نشأت گرفته است.منابع:H. Basset and H. Terrasse, Sanctuaires et forteresses almohades, Paris 1932; G. Marµais, L'architecture musulmane d’Occident, Paris 1954; H. Terrasse, L'art hispano-mauresque des origines au XIII e siةcle, Paris 1932; idem, "Les forteresses de L'Espagne musulmane", Boletin de la Real Academia de la Historia, CXXXIV (1954), 474-483;L. Torres Balbرجوع کنید به s مالات متعددی ازAl-Andalus (Crئnica arqueolئgica عمدتاً در مجلةج) معماری نظامی در هند.1. دورة سلاطین دهلی از قرن ششم تا دهم. فاتحان مسلمان با مشاهدة استحکامات گستردة نظامی در این سرزمین، به بناهای نظامی علاقه نشان دادند و در برخی بناها تغییراتی ایجاد کردند؛ چنانکه از استحکامات قدیمی پرتهویراج چوهان و قلعة رای پیتهورا در دهلی، به عنوان نخستین سربازخانههای مسلمانان، بهرهبرداری شد. در این استحکامات، خندقی پهن، از دیوار جداگر که برجهایی با فاصلههای کم بدان متصلاند، حفاظت میکند. دروازهها نیز در گوشة قلعهها قرار دارند و با باستیونهای کوچک تقویت میشوند. بیشتر استحکامات موجود احتمالاً به زمان علاءالدین خلج (ح 704/1303) تعلق دارند (بِگلر ، 1874) که بیشک نشانههای آثار هندی در آنها دیده میشود. تقریباً در همین اوان، باروهای شهر سیری (صِری)، پایتخت جدید علاءالدین خلج برپا شد (کمپبل ، 1866). قسمتی از دیوارهای این بنا با برجهای نیمدایره بهفاصلة یک تیرانداز، و کنگرههایی در بالا و یک مردگرد بر روی دهلیزی قوسدار، برجای مانده است. اصول به کار رفته در این بنا، کمابیش همان است که غیاثالدین تُغْلُق در سالهای 720 تا 723 در بنای تغلقآباد، و در 725 در عادلآباد، به کار برده است. دیوارهای هر دو شهر، از قلوهسنگ با روکشی از سنگچینِ خشن بنا شده است. در طول این دیوارها، برجهای نیمهاستوانه با برجستگی بسیار برپا شده است. این برجها مانند دیوارها مشتمل بر سه طبقهاند : دهلیز خارجی، دهلیز دیوارة اصلی، و کنگرههایی در بالا شامل دو ردیف مزغل. بر روی چینة صخرهای برآمده از زمین، که شیب تندی دارد، پایه یا تکیهگاهی سنگی تا پایة دیوار اصلی ساخته شده و بدینترتیب یک پایة پیوستة حفاظتی ایجاد شده که از عملیات انهدامی و نقبزنی و خندقکنی ممانعت میکند. در عادلآباد، برای دفاعِ بهتر، دیواری خارجی گِرد قلعه کشیده شده است. در داخل بسیاری از برجها، نشانههایی از وجود انبارهای گندم دیده میشود. محمدبن تغلق، شهر جهانپناه را نیز بنا کرد که باستیونهای (برجهای دیدهبانی) حصارهای آن، مانند عادلآباد، نیمهاستوانهای اما فاقد دهلیز خارجی است. در همین اوان، پایتخت بهدولتآباد انتقال یافت و استحکامات دفاعی در آنجا ساخته شد. برجهای دولتآباد بیشتر مدوّر و گاه نیمهبیضی بودهاند. در نیمة دوم قرن هشتم، فیروزشاهِ تغلق (حک : 752ـ790) شهر فیروزآباد را ساخت که بعدها بهدست تیمور ویران شد و تنها کُتْلا یا قلعة کاملاً صدمهدیدهاش برجای ماند. دیوارها و برجهای آن پایههای محکمی دارند. غالباً بر فراز این برجهای نیمدایرهای، گنبدهای چتری قرار داشته است. بقایای استحکامات برجای مانده در دروازهها، نشان دهندة وجود برجهای کوچکی است که شاید نگهبانان از آن استفاده میکردهاند. در دورة فیروزشاه، آرامگاهها و درگاهها در داخل حصارهای استحکاماتی ساخته میشد. در همین دوره، بهبرج بهعنوان پدیدهای تزیینی توجه میکردند، چنانکه در گوشههای دیوار مسجدها و باروی «عیدگاهها»، برجهایی با گنبدهای چتری چهارگوش یا گنبدهای کمخیز ساخته میشد. احتمالاً آخرین پادشاهان بنیتغلق و نیز سادات دهلی (817 ـ 855)، جز حصار چینهای مبارکشاه ] ثانی [ که در824 بر ویرانههای دیوار لاهور بنا شد، آثار استحکاماتیِ جدیدی نساختهاند. اسکندر لودی ] اسکندر ثانی [ نیز در 908، برج و باروی کوچکی در اگره برپا کرد.2. استحکامات دکن از قرن هشتم تا یازدهم. در دکن نیز استحکامات بسیاری به سبک هندی وجود داشت که مسلمانان پس از سلطه بر هند، در آنها تغییراتی دادند. احتمالاً نخستین بنای اصیل مسلمانان، در گلبرگه (907) ساخته شده که در آنجا ضخامت باروها (شانزدهمتر) با برجهای روی دیوارهای داخلی مضاعف گشته است. در دکن برجها نیمهاستوانه و با استحکام فراوان ساخته شدهاند. تقریباً در نیمة قرن یازدهم، در دورة عادلشاهیانِ بیجاپور، براین استحکامات خاکریزهایی افزوده و توپخانه را در سنگرهای ساختهشده برآنها مستقر کردهاند (هیگ ، 1907 ـ 1908).بازسازی استحکامات آسیب دیدة شهر بیدر را ابتدا مهندسان ایرانی و ترک برعهده گرفتند (در فاصلة سالهای 832 تا 835). در مرحلة دومِ بازسازی در زمان محمود گاوان، وزیر محمدشاه (867 ـ887)، بیشتر برجهای چند ضلعی جایگزین برجهای گِرد قدیمی شد، هر چند بعضی از برجهای چهارگوش و گرد، همچنان باقی ماند.در عملیات بازسازی، بهجای چیدن بلوکهای پهن سنگی بر روی هم و بندکشیهای زیبایی که در قدیم مرسوم بود، قلوهسنگ و ساروج بهکار بردند. برجها پایههایی محکم و کنگرهها و مزغلهایی همسطح با شرفههای دیوارهای خارجی قلعهها و نیز سکوهایی برای استقرار توپخانه داشتند. باروهای شهر بیدر، به دورة بریدشاهیه میرسد که در فاصلة سالهای 962 تا 965 ساخته شده، و 37 باستیون آن، برج حجیم مندا و دو ردیف استحکامات آن را دربر میگیرد. برای راهیابی به این استحکامات، که بر فراز آن توپی دوربُرد مستقر بود، از پلّکانهای بناشده بر دیوار برج و بارو استفاده میشد. چوبارا در بیدر، که احتمالاً بخشی از مجموعة دفاعی احمدشاه (حک : 825 ـ 838) بوده، یک برج نگهبانی بلند مخروطی شکل و مشرف بر تمامی دشتهای اطراف داشته است. این برج، پایهای مدوّر و اتاقهایی برای نگهبانان داشته و دارای پلّکان داخلی بوده است. در دورة بهمنیان (748ـ933) در دکن، برای بنای ساختمانهای نظامی فعالیت وسیعی صورت گرفت، از جمله در دولتآباد، بیجاپور، گاویلگره ، الیچپور ، نَرْنالا، پَرِنْدا، نلدروگ ، پَنْهالا، ورنگل ، گُلکُنده، مودگل ، رایچپور . در دولتآباد، استحکامات قدیمی را با سنگهای کوچک و آجر تقویت کرده و بر ارتفاع آنها افزودهاند. در پرندا، برجهای دیوارهای موازی با باروی اصلی و نیز برجهای دیوار جداگر با برجکهای پیشکردة بسیار مستحکم حمایت میشوند. در کَلْیانی، در برجهای چند ضلعی و مدوّرِ روی حصارها، به جای کنگرهها، مزغلهایی بر پیشامدگیهای بالای برجها قرار دارند. در داخل یک قلعه برج جالبی وجود دارد که در ضخامت دیوار آن اتاقی تعبیه شده که با برجکهای پیشکرده و دو ردیف مزغل و نیز سکوی استقرار توپ حفاظت میشود. دیوارهای شهر بیجاپور (پایان:973)، متعلق به زمان علی عادلشاه اول (حک : 895 ـ 916)، و مشتمل بر 96 برج است که بیشتر نیمهاستوانهای است و برای توپخانهها دهانههایی با پوشش سنگی دارد و بعدها برای استقرار توپ تغییرات دیگری در آنها داده شده است. اوپری یا برج عظیم حیدر، با مقطع بیضی و حدود 24 متر ارتفاع، در 992 برای استقرار توپی بسیار بزرگ در داخل حصار در مکانی مرتفع ساخته شد. استحکامات بعدی دکن که در دوران تسلط مراتهه (مراطها ) در قرنهای دوازدهم و سیزدهم ساخته یا بازسازی شده عموماً ویژگیهای استحکامات دوران اسلامی را حفظ کرده است.3. استحکامات شمال هند از قرن دهم تا دوازدهم.پیروزی بابر * در 932، در ابتدا شیوة جدیدی در کار ساختمانسازی بههمراه نداشت، اما استفادة او از قلعة هندیِ گوآلیار سبب شد تا جانشینانش در حدّ اعلا به تکمیل قصرهای استحکاماتی بپردازند. در قلعهای که شیرشاه افغانی دراندراپرستها ، معروف به قلعة کهنه (پُراناقلعه)، ساخته، دیوارها و برجهای شِبه ذوزنقه که با فاصلههای بسیار از هم قرار گرفتهاند، در واقع رگچینی از لاشه سنگهاست؛ اما در بنای دروازهها که از دو سو با دوباستیونِ برجسته احاطه شدهاند، سنگهای تراش زیبای رنگارنگ بهکار رفته است. برجها تا ارتفاع پنجمتری نیمدایره و توپُرند، و ] از آن پس [ شامل چند ردیف اتاق و دهلیزهای رویهم و یک مزغلاند. در یکی از دروازهها مزغلی داخلی ساخته شده که در هند بیمانند است.بنای استحکامات مغولی (مغولان هند)، با اکبر (حک : 963ـ 1014) آغاز شد. او استحکاماتِ اسکندر لودی را که در اگره رو به ویرانی بود، بازسازی کرد. باستیونهای نیمدایرهای این استحکامات برروی دیوارهای جداگر داخلی و خارجی و به ارتفاع همان دیوارها بنا شدهاند و جانپناههایی کنگرهدار و دو یا چند ردیف مزغل دارند. بعضی از آنها که با پوششهای سنگی محافظت میشوند، برای ریختن گدازههای آتشی بهکار میرفتهاند. دروازةداخلی غرب دهلی با دو برج با شکوه نیمه هشتبر (مثمّن) حفاظت میشود. این برجها در طبقة همکف طاقنمایی دارند که با مرمر و سنگهای رنگی تراش بزیبایی تزیین شدهاند. بر بالای طبقة همکف از هر سو قوس بزرگی با یک دهلیز ایجاد شده که بر فراز آن اتاقی دفاعی با دو ردیف مزغل قرار دارد. بعضی از جانپناههای طبقات مجهز به پوششهای سنگی است. هریک از این برجها، گنبدی چتری ] خاص معماری هند [ دارند. برج نیمه هشتبرِ «سنگین» در فَتَحْپور سیکْری (ساخت: 979)، بیشتر برای مراسم تشریفاتی بهکار میرفته تا دفاع. برج «مثمّن» (سَمَن برج بعدی) احتمالاً متعلق بههمین دوره است. این برج هشتبر، دارای دو طبقه است و در هر طبقه قوسها و تزییناتی دارد. بخشی از استحکامات دهلی، بهاحتمال زیاد از آنِ دورة شاهجهان (حک : 1038ـ1069/ 1628ـ 1658) است که آثار اصلی دهلی و لاهور در دورة او پایهگذاری شد. بنای استحکاماتی جدید دهلی (لالقلعه) در 1048 آغاز شد و پس از ده سال بهپایان رسید. طرح این قلعه تقریباً مستطیلی است و برجهایی نیمه مدوّر با فاصلههای منظم دارد که تقریباً در نیمة ارتفاع آنها یک ردیف مزغل و دو ردیف کنگرة آذین شده با تیزة جناغی، ساخته شده است. بر فراز هر برج، گنبدی چتری وجود دارد. برجهای مشابه آن بر روی برجهای دیدهبان ، متعلق به دوران حکومت اورنگزیب (1068 ـ 1118) است. برجهای شمالی و جنوبیِ مشرف بر رودخانه، بزرگترند و هر کدام گنبدی چتری، به نامهای «شاهبرج» و «اسدبرج»، دارند. در میان آنها یک برج نیمه هشتبر بسیار بزرگ (مثمّن برج) قرار دارد که نام اصلیش «برج طلا» بوده است؛ زیرا گنبدی از مسِ مُطلاّ دارد. در پنج گوشهای که برج بر رودخانه مسلط است، پوششهای مرمرین بهکار رفته است. استحکامات لاهور نیز که بهدستور اکبر بنا شده (ابوالفضل علامی، آییناکبری ، ترجمة بلوخمان ، ج 1، ص 538)، مانند شاهْبرجِ اگره، شاهبرجی بهقطر 45متر، بهنام «مثمن برج»، دارد که بنای آن در 1041 پایان یافته است . بهگفتة مانوچی در ) تاریخ مغول ( ، در هر یک از شهرهای دهلی، اگره، و لاهور، یک باستیون بزرگِ گنبددار بهنام شاهبرج (خابورگ) وجود دارد که با سنگهای قیمتی بزیبایی تزیین شده است؛ و شاه در آنجا بهبرگزیدگان مردم بار میداده و از همانجا جنگ فیلان را تماشا میکرده است (ترجمة ایروین، ج 2، ص 463). بر روی هم، میتوان گفت که برجهای دورة بابریان برای اهداف نظامی به وجود نیامدهاند، و آنچه در آغاز جنبة نظامی داشته، بعدها تغییر شکل یافته و وسیلهای برای انتقال هنر مغولی شده است.حصارهای دهلی در روزگار شاهجهان نیز برجهایی داشته که در دوران تسلط بریتانیا دستخوش تغییر شده است و امروز دیگر آثار بابری را نمیتوان در آنها تشخیص داد.منابع:S. Toy, The strongholds of India, London 1957,برخی استحکامات مسلمانان را وصف میکند، اطلاعات اندکی دربارة برجها دارد، جزئیات تاریخی آن قابل اعتماد نیست، و تاریخ استحکامات را ارائه نمیکند. این اثر در بررسی بورتن نقد شده و گسترش یافته است:J. Burton - Page, "The study of fortification in India and Pakistan", BSOAS, XXIII/2 (1960).برای بناهای دورة سلاطین دهلی (رجوع کنید به J. D. Beglar, ASI Report, IV, 1874; Campbell, Notes on the history and topography of the ancient cities of Delhi, in JASB, XXXV, I (1866); A. Cunningham, ASI Report, I, 1871; J.A. Page, A memoir on Kotla Firoz Shah, Delhi, in MASI, 52, Delhi 1937; H. Waddington, `A ¦ dila ¦ ba ¦ d: a part of the ، fourth' Delhi, in Ancient India, , 1946;همچنین منابع مقالاتِ:"Dihl ¦ : monuments"; "Dihl ¦ Sultanate: art"مندرج در د. اسلام ، چاپ دوم. برای استحکامات دکن رجوع کنید به منابع مقالاتِ:"Bahman ¦ s:monuments"; "B ¦ dja ¦ pur:monuments"; "Dawlata ¦ ba ¦ d"; "Golkond ¨ a ¦ "مندرج در د.اسلام ، چاپ دوم؛T. W. Haig, "Inscriptions in Gulbarga", EIM (1907-1908), 1-10.برای استحکامات مغولی رجوع کنید بهA. C. L. Carlleyle, ASI Report, IV, 1874 [Agra]; E.B. Havell, Agra and the Taj, London 1912; G.Sanderson, Guide to the buildings and gardens, Delhi Fort, Delhi 1914. E.W.Smith, "The Mogh ul Architecture of Fathpur- Sikri", ASI, NIS, X VIII, 1894-18 98; J.Ph. Vog el, "Tile-mosaics in the Lahore fort", ASI, NIS, XII (1920).د) معماری نظامی در ایران.1. پیش از اسلام. براساس کاوشهای باستانشناسان، کاربرد برج به عنوان عاملی تقویتی و دفاعی بهدوران شکلگیری شهرنشینی در فلات ایران برمیگردد و از آن پس همواره در بنای زیستگاههای انسانی بهآن توجه شده است. کاوشهای به عمل آمده در مغرب ایران (ح هزارة سوم قم) نشان میدهد که باروهای نخستین زیستگاههای انسانی در این سرزمین، از جمله حصار قلعة بلورآباد در حاشیة دشت شمالِ روستای قرهضیاءالدین در آذربایجان غربی، بدون برج بوده است (کلایس، ص 105). در فاصلة هزارة سوم و دوم قم، در قلعة راوز، در جنوبغربی ماکو، برجهای نیمدایرة پیشآمدهای برای تقویت حصار ساخته شد. در قرن هشتم قم نیز در قلعة حسنلو این نوع برجهای پیشآمده وجود داشته است (همان، 106)تصاویر بهدست آمده از نقش برجستههای «دور ـ شاروکین» آگاهیهای جالبی دربارة برج و باروهای قلعههای مادها در پایان قرن هشتم قم بهدست میدهد. براساس این تصاویر، برجهای مادها همگی دارای نقشة چهارگوش بوده و متصل به بدنة بارو با پیشنشستگی به طرف بیرون بنا شده است. چنین مینماید که این برجها، به اعتبار نورگیرهایشان، یک تا سه طبقه بوده و بر فراز همة آنها کنگرههایی قرار داشته، و قسمت پایین آنها حجیمتر از بدنه بوده است (دیاکونوف، ص 160ـ161، 178).در دورة هخامنشیان (559 ـ 330 قم)، در قلاع شهرهایی چون «کیوزلیگیر» و «کلالیگیر» در خوارزم، ساختن برج در حصارها معمول بوده است (بلنیتسکی ، ص 84). در سدههای ششم و پنجم قم نیز در قلعة گاوور ، در مشرق جلفا در کرانة رود ارس، همچنان کاربرد برجهای مستطیل رواج داشته، اما کمی بعد برای مقاومت بیشتر آنها در برابر سنگهای منجنیق، بهشکل دایره متحول شده است (کلایس، ص 108). در همین دوره، برای دفاع بهتر، ساختن دیوارهای کنگرهدار نیز معمول شد (همان، ص 107)در روزگار اشکانیان (قرن سوم قم)، ساختن برج در حصار شهرها ادامه یافت، مانندِ برجهای چهار ضلعی در کیقبادشاه (پانزده کیلومتری قبادیان در تاجیکستان)؛ نِسا، پایتخت اشکانیان (دوازده کیلومتری عشقآباد کنونی)؛ و توپراکقلعه (توپْراق قلعه) در خوارزم (بلنیتسکی، ص 105، 108، 143). در این دوره، علاوه بر قلعهسازی در شهرها، ساختن برج و بارو در حدود مرزی نیز توسعة بسیار یافت؛ از جمله دیواری دفاعی در حدود گرگان که از مشرق دریای مازندران در محلی به نام خواجه نَفَس تا کوههای پیشکمر در شمال غرب گنبد قابوس به طول 155 کیلومتر ادامه دارد (کیانی، «شهرهای اشکانی»، ص 114). از بقایای برخی از قلعههای حدود شرقی کشور اشکانیان برمیآید که این بناها برجهای چهارگوش و مزغلهایی تنگ با طاق رومی داشتهاند و تنها در پایان دورة پارتیان (256ق.م ـ 224 م)، برجهای نوع جدید با جلوخان بیضیشکل یا مربع (در مقطع) پدیدآمدهاند (تقوینژادِ دیلمی، ص 103). در دورة ساسانیان، کاربرد برجهای مدوّر و مستطیلی در باروی قلعهها و شهرها بسیار گسترش یافت؛ از جمله در تخت سلیمان 38 برجِ گِردِ توپُر برای تقویت و استحکام بنا در بدنة بارو ساخته شد. در بیشابور نیز برجهای شبهستونی بهقطر 30ر7 متر در فاصلههای کم بنا شدهاند (سرفراز، ص44). با اینهمه، قلاع زمان ساسانیان معمولاً برجهای نیمدایرهای داشتهاند که از دیوار دفاعی جلوتر ساخته میشدهاند. فاصلة کمِ میان برجها، علاوه بر تقویت قدرت دفاعی ساکنان قلعه، بر زیبایی بنا نیز میافزوده است (کلایس، ص 108). مصالح این بناها برحسب منطقه، متغیر بوده؛ مثلاً در مناطق کوهستانی اغلب سنگهای زمخت یا سنگهایی با تراش مختصر و خشن بهکار میبردهاند. این نوع سنگها را بر ملاط غلیظی که خود را زود میگرفته و سفت میشده، فرومینهادند؛ اما در ناحیة بینالنهرین خشت خام و آجر، که مصالحی تُرد و بیدوام است، بیشتر در دسترس بوده است (پوپ، 1365 ش، ص 91ـ92).2. دورة اسلامی. دربارة معماری نظامی ایران در قرنهای نخستین اسلامی آگاهی چندان کاملی در دست نیست؛ اما پیداست که شمار بناهای دفاعی در سرتاسر ایران، بویژه در اماکن کوهستانی، بسیار بوده است. تاریخ بنای بسیاری از این استحکامات به دورة ساسانیان یا حتّی قبل از آن باز میگردد. برخی از این بناها در سدههای نخستین یا میانة اسلامی ویران شده؛ اما شماری از آنها برجای مانده و در ساختن بناهای مشابه الگوی مسلمانان قرار گرفته است. یاقوت حموی (ج 3، ص 838) شمار قلعههای فارس را بیش از پنجهزار نوشته که سابقة تعدادی از آنها به قبل از اسلام میرسید. بهنوشتة زرکوبِ شیرازی (ص 16)، یکی از فرمانروایان مسلمان، به 73 دژ در فارس حمله کرد و همة آنها را از بین برد. بهگفتة ابنحوقل (ص 363)، در زمان اسکندر، اصفهان با 365 برج در مقابل دیلمیان و ترکان حفاظت میشد. اگر این گفته درست باشد، میتوان احتمال داد که برخی از یکصد برج اصفهان، که ابنرسته از وجود آنها در قرن سوم خبر داده است (ص 160)، یادگار دورة اسکندر باشد. در رشته کوههای البرز و خراسان و خوارزم نیز دژهای بسیاری تا مدتهای دراز وجود داشته است. در حفاریهای روسها در نزدیکی خوارزم، دو قلعه به نامهای تِشیکقلعه و اُویقلعه متعلق به قرون اولیة اسلامی کشف شده است که در وسط قسمت جنوبی آنها برج چهارگوش بزرگی وجود دارد. در این حصارها برای اقامت سربازان و مردم پناهگاههایی ساخته بودهاند. حصارها روزنههایی مخصوص تیراندازی داشتهاند (اشپولر، ج 2، ص 391).برجهای ایران گاه بهصورت حصاری استوانهای و مستقل در نزدیکی دیوار شهرها یا قلاع قرار داشته و گاه نیز متصل به استحکامات قلعه ساخته میشدهاند. شکل برجهایی که در گوشههای حصار قلاع تعبیه میشده، مدوّر و برجهای دیوارهای جانبی نیمدایره و گاه مستطیل بوده است؛ اما اغلب آنها مزغلهایی برای تیراندازی داشته است. یکی از کهنترین انواع برجهای مستقل، برجی است که در خارج از دیوار شهر یزد، از پُلی کمعرض محافظت میکند (پوپ، 1977، ج 3، ص 1242). اساساً در قرون اولیة اسلامی، شورشها و برخوردهایی که در مناطق مختلف این سرزمین روی میداده، موجب میشده که در بنای شهرها به جنبة دفاعی آنها بیشتر توجه شود. ازینرو استحکامات دفاعی، بر قُهَنْدز (کهندژ) وارگ (باروی پیرامون شهرستان) و خندق، و گاه بر باروی پیرامون (رَبَض) استوار بود. از جمله کهنترین قهندزهای ایران میتوان به قهندزهای بلخ، بخارا، سمرقند، مرو و نیشابور اشاره کرد. این باروها و قهندزها برای مقاومت بهتر در برابر حملة منجنیقها و دیوارکوبها و نیز برای راندن مهاجمان، به برجهای نگهدارندة توپر و برجهای دفاعی با دو تا سه طبقه که دارای جایگاه استراحت و نگهبانی و انبار جنگافزار بود، مجهز شدند. برخی از قلعههای بسیاری کهدر دوران اسلامی در داخل شهرها بنا شده عبارتاند از : ارگ کرمان، ارگ شیراز، و قلعة فلکالافلاک در خرمآباد که دارای هشت برج است و در ورودی آن، در برجی در جنوب غربی قلعه واقع است ( دایرةالمعارف فارسی ، ذیل «فلک الافلاک، قلعهی»). بهطور عمده، برجهای گِرد و نیمگرد در طول حصار و حتّی دو سوی دروازه، بهشکل استوانه و اغلب نزدیک به مخروط ساخته میشدهاند؛ از جمله ارگتون ] فردوس [ ، حصار یزد، ارگ بم و حصار کاشان. هنوز بخشی از برج و بارویی که در 432، در زمان حکومت امیر عضدالدین علاءالدوله ابوجعفر کاکویه، در یزد بنا شده، باقی مانده است. این بناها بههمت چهار تن از سرهنگان دولت، به نامهای ابویعقوب اسحاق دیلمی، ابومسعود بدر بهشتی، ابوجعفر و ابویوسف، ساخته شدهاند. باروی یزد چهار دروازه داشت به نامهای قطریان، کوشک نو، مهریجرد و کیا (جعفری، ص 35ـ36). در زمان مبارزالدین محمد مظفر (حک : 713ـ759) که یزد وسعت یافت، از دروازة قطریان (دروازة شاهی) تا دروازة «مادر امیر» باروی تازهای کشیدند و خندقی حفر کردند و برجهای جدیدی بنا نهادند. در دورة سلطنت شاهیحیی مظفری (789)، فَصیلی (دیواری کوتاه) به گِردِ باروی شهر کشیدند و در پشت بارو، به جانب خراسان، شش برج گسسته بنا کردند و بر هر دروازه برای محافظت آن برجی بلند ساختند (همان، ص 54). به نقل جامع مفیدی (بافقی، ج3، ص740)، پس از شکست سلطانمحمد (مقتول 798)، پسر ابوسعید طبسی، در ضلع جنوبی شهر، به فرمان امیر تیمور بارویی عریض و طویل کشیدند و خندق حفر کردند و برجهای بلند و سنگانداز تعبیه کردند و دو دروازة جدید گشودند (نیز رجوع کنید به جعفری، ص 57). به نوشتة مرجوع کنید به لف جامع جعفری (تألیف 1245)، در عهد او باروی شهر نود برج پیوسته و گسسته، و هریک از آنها بیست نگهبان داشته است (افشار، ج 2، ص 675) در قرون چهارم و پنجم، قلعهسازی در ایران، بویژه در کوهستانها، رشد بسیاری یافت؛ زیرا در این دوره، دشمنانِ فداییان اسماعیلی بسختی آنان را تعقیب میکردند و داشتن پناهگاههای مستحکم و دور از دسترس برای آنان اجتنابناپذیر بود، هم ازینروست که مهمترین و مستحکمترین قلاع ایران در دورة اسلامی به دست اسماعیلیان ایجاد شده است. نمونههای مهم برجهای متصل به بارو و قلعه را میتوان در قلاع اسماعیلیه مانند الموت، لُمبهسر، گِردْگوه در مغرب دامغان و قاین یافت. در قلعة لمبهسر، در شمال قزوین، از تمام عوارض طبیعی کوه و صخرهها برای ایجاد استحکامات دفاعی بخوبی استفاده شد و همة امکانات مورد نیاز یک سربازخانه، از قبیل انبارها و آبانبارها، در آن تعبیه گردید. اسماعیلیان برای افزایش قدرت دفاعی، علاوه براحداث دیوارهای جانبی، دیوارهای محکم دیگری نیز در فواصل مختلف میساختند که عموماً به برجهای بسیار مستحکم منتهی میشدند؛ مانند قلعة قائن (کلایس، ص 109). با تداوم قلعهسازیِ اسماعیلیه، در معماریِ قلاع شیوهای تازه پدید آمد که بتدریج توسعه و تکامل یافت. پیشرفتهترین نوع این بناها قلعهای است در جنوب ساوه که بیشتر بهکاخ شباهت دارد. این بنا شامل یک راهرو میانی است که در دو جانب آن اتاقهای بسیاری برای سربازان ساختهاند. این قلعه در طول تاریخ آسیب فراوان دیده است (همان، ص 110)در طرحهای به جا مانده از باروی برخی شهرهای ایران از سدة یازدهم به بعد، با طرحهای گوناگون برخورد میکنیم. در کاشان برجهای استوانهای مایل به مخروط در فاصلههای معین به صورت برجسته و بلندتر از بارو قرار دارند که یکی از بقیه بلندتر و به اعتبار پنجرهگونههای آن سه طبقه بوده است. اما برجهای ساوه چهار ضلعی و برجسته است. در قصر شیرین نیز برجهای چهار ضلعی بلندتر از بارو در فاصلههای معین وجود داشته است و در تصویر جالبی از همدان در باروی شهر، برجهای استوانهای کنگرهدار و برجهای بسیار بلند با پوشش بسیار کشیده (رُک) دیده میشوند که دو طبقه مینمایند ( رجوع کنید به کیانی، «سیمای شهرهای ایران»، تصاویر ص 409ـ410 ،416، 454ـ455). از این میان، برجهای دفاعی نسبت به برجهای نگهدارنده ارتفاع بیشتری داشتهاند. در بیشتر موارد، ارتفاع برجهای نگهدارنده از بارو بیشتر بود و در چند مورد، بنابرسندهای تصویری قرن یازدهم، همسطح بودهاند. کنگره بر بالای برجهای نگهدارنده بیشتر جنبة تزیینی، ولی در برجهای دفاعی کاربرد جنگی داشته است.در دورة صفویان، ساختن برج و بارو در شهرهای ایران ادامه یافت. باروی شاه طهماسبی شهر تهران که به دستور شاهطهماسب صفوی (930ـ984) در 961 ساخته شد، دارای 114 برج کنگرهدار (به عدد سورههای قرآن) بود که در هر کدام یک سوره از قرآن مجید را دفن کرده بودند (اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 828؛ کریمان، ص 163). همچنین در فاصلة دویست تا سیصد متری هر دروازه یک برج گِلیِ نه چندان محکم وجود داشته (گاردان، ص 68) که در یکی از آنها لولة توپ و زنبورک تعبیه شده بوده است (اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 855، بهنقل از موریه). در همین دوره، در میانکاله، در گرگان امروزی، قلعهای هشتبر ساخته شد که برجهای دفاعی آن نیز هشت ضلع داشتند. شاید نتوان طرح این قلعه را برگرفته از قلعة هشت ضلعی دیگری در قوشچی، در ساحل غربی دریاچة ارومیه متعلق به دورة ایلخانان، دانست؛ زیرا گرچه طرح قلعة اخیر هشتضلعی است، در تمام گوشههای آن برجهای نیمه استوانهای ساخته شده است. طرح قلعة میانکاله از طرح قلعهای اقتباس شده بود که شاهعباس صفوی (996ـ 1038) با پذیرش نفوذ معماری اروپایی در فرحآباد، در کنار دریای خزر، برای اقامت خویش ساخته بود (کلایس، ص 111). علاوه بر این قلعه، قلاع دیگری نیز بهدست اروپاییان یا بهتقلید از آنان در عصر صفوی و قرون بعدی، در ایران ساخته شد، از جمله قلعههایی که اروپاییان در دورة صفویان در هرمز و خارک بنا نهادند (همانجا)، و قلعة دیگری بهنام قلعة کهنه در کرمانشاه که بهشکل قلاع اروپایی بنا شده است. در دورة سلطنت قاجار، مشاوران نظامی اروپایی گِرد برخی شهرها، چون تهران و خوی، حصار کشیدند (همانجا).برجهای غیرنظامی. برج در ایران کاربردهای متنوع و متعددی داشته است. علاوه بر قلاع، در دو سوی درِ ورودی کاروانسرا * ها نیز برای دیدهبانی و مراقبت برجهایی ساخته میشده است. گاه بهکبوترخانه * ها نیز برج کبوتر میگفتهاند، چنانکه برخی از مقبره * ها نیز بهمیل یا برج شهرت یافتهاند. شماری از میلها را نیز که برای برافروختن آتش برفراز آنها و راهنمایی گمشدگان میساختهاند، گاه برج میخواندهاند؛ نیز رجوع کنید به منار * .منابع: ابنحوقل، کتاب صورةالارض ، چاپ کرامرس، لیدن 1967؛ ابنرسته، کتاب الاعلاق النفیسة ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، ج 2، ترجمة مریم میراحمدی، تهران 1369 ش؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، مرآةالبلدان ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ 1368 ش؛ ایرج افشار، یادگارهای یزد ، ج 2، تهران 1354 ش؛ محمد مفیدبن محمود بافقی، جامع مفیدی ، چاپ ایرج افشار، تهران 1340ـ1342 ش؛ الکساندر بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر (آسیای میانه) ، ترجمة پرویز ورجاوند، تهران 1371 ش؛ آرتور اپهام پوپ، معماری ایران : پیروزی شکل و رنگ ، ترجمة کرامتالله افسر، تهران 1365 ش؛ محمدرضا تقوینژاد دیلمی، معماری، شهرسازی و شهرنشینی ایران در گذر زمان ، تهران 1363 ش؛ جعفربن محمد جعفری، تاریخ یزد ، چاپ ایرجافشار، تهران 1343 ش؛ دایرةالمعارف فارسی ، بهسرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374 ش؛ ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1357 ش؛ احمدبن ابیالخیر زرکوب شیرازی، شیرازنامه ، چاپ بهمن کریمی، تهران 1310 ش؛ علیاکبر سرفراز، «بیشابور»، در شهرهای ایران ، چاپ محمدیوسف کیانی، تهران 1366 ش؛ حسین کریمان،تهران در گذشته و حال ، تهران 1355 ش؛ ولفرام کلایس، «قلاع (معماری)»، ترجمة علیرضا مهینی، در معماری ایران : دورةاسلامی ، چاپ محمدیوسف کیانی، تهران 1366 ش؛ محمدیوسف کیانی، «سیمای شهرهای ایران از دید جهانگردان»، در نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران ، چاپ محمدیوسف کیانی، تهران 1365 ش؛ همو، «شهرهای اشکانی»، در نظری اجمالی بهشهرنشینی و شهرسازی در ایران ، چاپ محمدیوسف کیانی، تهران 1365 ش؛ کنت آلفرد دوگاردان، مأموریت ژنرال گاردان در ایران در دورة امپراطوری اوّل فرانسه ، ترجمة عباس اقبال، تهران 1310 ش؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛Arthur Upham Pope, ed., A survey of Persian art, Tehran 1977.3) در نجوم.هر یک از دوازده قسمت متساوی فرضی مسیر ظاهری خورشید بین ستارگان (دایرةالبروج * ) برج نامیده میشود. هربرج را به نام صورت فلکی محاذی آن خواندهاند. چون مدارهای ماه و سیارات نیز تقریباً با دایرةالبروج همصفحهاند، ماه و سیارات همواره در میان برجها دیده میشوند. بدین سبب، برجها از عناصر اصلی علم احکام * نجوماند.برجها از نقطة اعتدال بهاری در جهت مشرق در نواری که آن را منطقةالبروج مینامیم، بدینترتیب جای دارند : حَمَل، ثَوْر، جوزا(بروج ربیعیه)؛ سرطان، اسد، سنبله (بروج صَیْفیه)؛ میزان، عقرب، قوس (بروج خَریفیه)؛ جَدْی، دَلْو و حوت (بروج شَتَویه). حرکت تقدیمی زمین باعث میشود که نقاط اعتدالین به میزان 27ر50 ثانیة قوسی در هر سال، یا 30 درجه (به پهنای یک برج) در هر 150 ، 2 سال، بر خلاف توالی حرکت کند؛ بهطوری که بر اثر این حرکت، که تقدیم اعتدالین * خوانده میشود، نقطة اعتدال بهاری که در دو هزار سال پیش، محاذی آغاز برج حمل بوده است، اینک تقریباً محاذی آغاز برج حوت است ( ) واژهنامة نجوم مکمیلان ( ، ذیل «تقدیم اعتدالین »، «نقطة اول حمل »). اما بهرغم این جابجایی هنوز هم بهنقطة اعتدال بهاری، بنابر سنت قدما، اول حمل اطلاق میشود.تقسیم منطقةالبروج به دوازده برج که در نجوم امروزی و دورة اسلامی دیده میشود، نخستینبار در بینالنهرین و در اواخر دورة بابلی انجام گرفت و از طریق نجوم یونانی بهدورههای بعد انتقال یافت. واندِروردِن (ص 175) این تقسیمبندی را از دورة تسلط ایرانیان بر بابل میداند. کهنترین متن میخی که دوازده صورت منطقةالبروج را یکجا نام برده، لوح معروف به 4924 Vat است که در 418 قم در بابل، همزمان با پادشاهی داریوش دوم هخامنشی، نوشته شده است (همان، ص 253). در متنهای قدیمتر از آن، بویژه لوح 9412 Vat ، که در 687قم در آشور نوشته شده، گرچه اسامی برخی از برجها آمده است، به مجموعة دوازده برج، که حاکی از تقسیم منطقةالبروج به دوازده بخش باشد، اشاره نشده است. کشف زایچه * ای متعلق به 409 قم در بابل (همان، ص 252) مرجوع کنید به ید آن است که تنظیم زایچه، که مستلزم تشخیص مکان سیارات در بروج دوازدهگانه است، از مدتها قبل رواج داشته است. به عقیدة واندروردن، تنظیم زایچه پیش از 450قم در بابل آغاز شده و یونانیان در حدود 440قم با آن آشنا شدهاند.بطلمیوس مشخصات صورتهای منطقةالبروج را بتفصیل ذکر کرده است (ص360ـ381). وی در این خصوص از واژة یونانی «زودیون » به معنای «برج حیوانی» استفاده نکرده، بلکه «دودهکاتی موریون » به معنای «یک دوازدهم» را به کار برده است تا تقسیم بندی هندسی دایرةالبروج را از صورتهای فلکی منطقةالبروج متمایز کند (ص 20ـ21). پیش از او، ارسطو اصطلاح «اوکنهلوس تون زودیون » به معنای «دایرة حیوانات کوچک» را برای منطقةالبروج به کار برده بود (آلن، ص 3).در میان متون ایران قدیم، بُندَهِش یکایک برجها را نام میبرد: «چون او ] اهورامزدا [ نخست سپهر را آفرید، ستارگان اختری را بر آن گمارد ] که [ مایهور این دوازده ] اختر [ اند، که ایشان را نام بره، گاو، دو پیکر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، کژدم، نیمسب (نیماسب)، بز، دلو، و ماهی است» (بهار، ج 1، ص 23). در بندهش ، در زایچة کیهان، برج طالع کَْرچَنک (سرطان) است و مندرجات دوازده خانة زایچه عیناً به همان نحو است که در کتب نجومی دورة اسلامی مندرج است (تقیزاده، ج 10، ص 324ـ329).کلمة برج، به صورت جمع ـ البروج ـ چهار بار در قرآن آمده است (نساء: 78، حجر: 16، فرقان: 61، بروج: 1)، که جز یک بار که بهمعنای کاخ و سرای است معنای عام ستاره یا صورت فلکی از آنها مستفاد میشود. ابنعباس در تفسیر سورة حجر بروج را بهستارگان که در تاریکیهای خشکی و دریا راهنمایاند تفسیر کرده (ج 4، ص 552) که ظاهراً بهمضمون آیة 96 سورةانعام توجه داشته است. به عقیدة نالّینو (ص 140) بروج دوازدهگانه بر عرب جاهلی ناشناخته بوده، چه آنها درعلم هیئت پیشرفته نبودهاند و به احکام نجوم نیز اشتغال نداشتهاند تا نیازی به تثبیت و شناسایی بروج و سیر سیاراتدر آن داشته باشند. عبدالرحمان صوفی (ص 11) نیز به ایننکته اشاره کرده است که «عرب در صور بروج، تحقیق مطابقت اقسام نکردهاند؛ چه ایشان قسمت دور فلک بر مقدار روزهایی کنند که قمر در آن روزها فلک قطع کند، و آن بیست و هشت باشد به تقریب.»صورتهای فلکی چنانکه گفته شد از عناصر اصلی در تعیین احکاماند. در احکام نجوم برجها به فاعله و منفعله، خشک و تر، نر و ماده بدین شرح تقسیم میشوند:همة برجهای گرم نرند و همة برجهای سرد ماده (ابوریحان بیرونی، ص 316ـ317). همچنین برجها بر فرزندان، نکاح، خوی و منش، صورت، بیماریها، جایگاهها و شهرها و ... افراد دلالت دارند (همان، ص 321ـ353). ترکیب طبایع بروج با طبایع سیارات و نیز آرایش هندسی سیارات نسبت به بروج در زمانهای خاصی مثل ولادت، تحویل سال، یا هر زمانی که به ارائة حکم نجومی نیاز هست، چگونگی این حکم را تعیین میکند.در نجوم دورة اسلامی، بویژه در زیجها، برجها را با حروف ابجد نشان میدهند. در متون نجومی اروپای دورة نوزایی (رنسانس) نیز علامتهایی برای بروج انتخاب شده که ملهم از اسطورههای یونانی این صورتهاست. در جدول دوم، علائم برجها در نجوم اسلامی و متون اروپایی دیده میشود:در تقویم دورة اسلامی، گر چه بیشتر تاریخها با تقویمقمری قید میشد، اما گاه نام برجی ماههای شمسی نیزبرای تعیین تاریخ رویدادها نوشته شده است. کاربرد اینماههای برجی (حمل= فروردین، ثور= اردیبهشت و الخ) از 1304 ش در ایران منسوخ شد، اما حالیه در افغانستان رواجدارد ( رجوع کنید به تقویم * ).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنعباس، تنویر المقباس من تفسیر ابنعباس ، لابی طاهر محمدبن یعقوب فیروزآبادی، در مجمع التفاسیر ، استانبول 1404/ 1984؛ محمدبناحمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362 ش؛ مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران ، ج 1، تهران 1362 ش؛ حسن تقیزاده، مقالات تقیزاده ، ج 10: گاهشماری در ایران قدیم ، چاپ ایرج افشار، تهران 1357 ش؛ عبدالرحمانبن عمر صوفی، ترجمة صورالکواکب عبدالرحمن صوفی ، به قلم نصیرالدین طوسی، چاپ معزالدین مهدوی، تهران 1351 ش؛ کارلو آلفونسو نالینو، تاریخ نجوم اسلامی ، ترجمة احمد آرام، تهران 1349 ش؛ بارتل ل. واندر وردن، پیدایش دانش نجوم ، ترجمة همایون صنعتیزاده، تهران 1372 ش؛R. H. Allen, Star names: their lore and meani, NewYork 1963; MacMillan dictionary of astronomy, 2nd ed. by Valerie Illingworth, London 1985; Claudius Ptolemy, Ptolemy's Almagest, translated and annotated by G. J. Toomer, London 1984.