بدیهیات ، جمع بدیهی از ریشه بَدَأَ (رجوع کنید به دنباله مقاله)، از اصطلاحات منطق صوری و فلسفه. بَداهت در لغت به معنای «ابتدائاً و ناگهانی برکسی وارد آمدن» و در اصل «بَدَاءَة» («هاء» بدل از همزه) است (مرتضی زبیدی، ذیل «بدأ»؛ ابنمنظور، ذیل «بدأَ»). بدیهی و بدیهیات در دو باب مختلف در منطق صوری مطرح شده است: باب علم و تقسیمات آن؛ و باب صناعات خمس * . در منطق، علم حصولی را به تصور و تصدیق، و هر یک را به ضروری یا بدیهی، و کسبی یا نظری تقسیم میکنند. بدیهی، اعم از اینکه تصور یا تصدیق باشد، علمی است که حصول آن بر فکر و نظر متوقف نباشد، گرچه ممکن است مبتنی بر توجه عقل، احساس، تجربه و یا حدس باشد (ابن سینا، 1364 ش، ص 7؛ قطبالدین رازی، ص 12؛ جرجانی، ص 68؛ ملاّ عبداللهبنحسین یزدی، ص 14ـ 15؛ علامه حلّی، 1363 ش، ص 192ـ193).در منطق، دربارة اینکه بر این قسم از علم، خواه تصور باشد خواه تصدیق، اصطلاح بدیهی اطلاق شود یا اصطلاحات ضروری و اولی، اختلاف نظر وجود دارد. اما این اختلاف در لفظ است نه در معنا (تفتازانی، ص 14ـ15؛ صدرالدین شیرازی، ج 3، ص 443؛ سبزواری، ص 8). برخی از منطقیون این اصطلاحات را در عبارات خود به ترادف و یا در توضیح یکدیگر به کار بردهاند (علامه حلّی، 1363 ش، همانجا). اما جرجانی، بدیهی را مرادف ضروری تعریف کرده است و به اعتباری نیز آن را اخص از ضروری میداند. در معنای اخیر، بدیهی قسمی از تصور و تصدیق ضروری به شمار میآید که نه تنها بر کسب و نظر متوقف نیست، بلکه حتی نیازی به حدس و تجربه و احساس ندارد و تنها توجه عقل در حصول آن کافی است (همانجا). وی اصطلاح اولی را نیز به همین معنا اطلاق کرده است (ص 62). در عبارات صدرالدین شیرازی (همانجا) دربارة ملاک بداهت سخن به میان آمده که در اقوال پیشینیان به این صراحت نیامده است. به گفتة او حصول یک تصور، مانند مفهوم وجود و شیئیت، به دلیل بساطت و اعرف بودن آن، بر کسب و نظر و بر تعریف حدی یا رسمی متوقف نیست، و به همین جهت بدیهی یا اولی است؛ یعنی چون چنین تصوری اجزای منطقی (جنس و فصل یا خاصه) ندارد، برای ذهن از طریق حد و رسم حاصل نمیشود و بیواسطه نزد ذهن حاضر است (نیز رجوع کنید به مطهری، ج 1، ص 21ـ23). ملاک بداهت در تصدیقات، استلزام دوْر * در اقامة برهان بر آنهاست؛ زیرا چنین تصدیقی خود مبدأ و مقدمة برهان * در اثبات صدق هر گونه قضیه است، پس چگونه میتوان بر آن اقامة برهان کرد و مواجه با اشکال دور نشد (صدرالدین شیرازی، همانجا).بدین ترتیب، علم (چه تصور باشد چه تصدیق) به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم میشود و جایز نیست که همة علوم ما بدیهی باشد؛ زیرا لازم میآید که هیچ چیز نزد ما مجهول نباشد، در حالی که مجهولات ما بسیار است و حصول آنها جز از طریق حد و رسم یا برهان ممکن نیست. و همچنین جایز نیست که تمام علوم ما نظری باشد؛ زیرا در این صورت، لازم میآید که هر علمی به نحو دور یا تسلسل، بر دیگری متوقف باشد (قطبالدین رازی، ص 12ـ16، نیز رجوع کنید به حاشیه جرجانی، همانجا؛ ملا عبداللّهبنحسین یزدی، ص 111).بحث دربارة بدیهیات، در صناعات خمس نیز مطرح میشود. در این باب چون مادة استدلال مطرح میشود که آن نیز از قضایا فراهم میآید، لذا از بداهت در خصوص قضایا سخن به میان میآید. منطقیون قضایایی را که وجوب و ضرورت حکم در آنها «فی نفسه» باشد و عقل صریح در قبول وجوب و تصدیق به حکم، جز به تصور طرفین قضیه محتاج نباشد، قضیة اولی نامیدهاند. به عبارت دیگر، نفسِتصور اجزای قضیه، در حکم به وجوب و تصدیق و یقین به آن، بدون نیاز به حد وسط و علتی از خارج یا اقامة برهان، کفایت میکند. در این باب، اصطلاح اولی به جای بدیهی به کار رفته و از این نظر تقریباً اختلافی میان منطقیون نیست (ابنرشد، ص 373ـ374؛ ابن سینا، 1364 ش، ص 121؛ همو، 1403، ج 1، ص 213ـ215، 221؛ نصیرالدین طوسی، ص 394؛ قطبالدین رازی، ص 166ـ167؛ جرجانی، ص 62؛ سهروردی، ص 40؛ قطبالدین شیرازی، ج 2، ص 153؛ علامه حلّی، 1363 ش، ص 203ـ204)، جز این که ابنسینا در منطق شفاء (ج 3، برهان ، ص 110) تعبیر «علم متعارف» و «مقدمة واجب القبول» را نیز برای چنین قضایایی به کار برده است. ملاّ عبدالله نیز در حاشیة خود بر تهذیب المنطق تفتازانی (ص 111)، یقینیات را که مقدمة برهان واقع میشوند به بدیهی که اصول یقینیات است، و نظری که متفرع بر آن اصول است، تقسیم کرده و قضایای بدیهی را منقسم به اوّلیات، مشاهدات، تجربیات، حدسیات، متواترات و فطریات میداند. علامة حلّی (1407، ص 229ـ230) از قضایای یقینی به ضروری تعبیر میکند و بدیهی را، با همان تعریفی که دیگران برای قضیة اولی گفتهاند، یکی از اقسام ضروری به شمار میآورد. صدرالدین شیرازی (ج 3، ص 444) نیز بدیهی را به قسم اولی و غیر اولی تقسیم میکند (نیز رجوع کنید به طباطبائی، 1368ـ1370 ش، ج 2، ص 114، پانویس). اطلاق «اوّلی» را فقط شایستة قضیة «النقیضان لایجتمعان و لایرتفعان» دانستهاند (ابنسینا، شفاء ، الهیات ، ج 1، ص 48؛ صدرالدین شیرازی، ج 1، ص 90) و از آن به «أحقالاقاویل»، «اولی الاوائل»، «أمالقضایا» و قضیة «اولی التصدیق» تعبیر میکنند (ابنسینا، شفاء، الهیات ، همانجا؛ صدرالدین شیرازی، ج 3، ص 444؛ طباطبائی، 1362 ش، ص 253؛ همو، 1368ـ1370 ش، همانجا)، چون تنها تصدیق این قضیه است که مبتنی بر تصدیق دیگر و اقامة برهان نیست، زیرا مستلزم دور خواهد بود، بلکه اثبات صدق تمام قضایا، اعم از بدیهی و نظری، ناگزیر محتاج و متقوّم به این قضیه است (صدرالدین شیرازی، ج 3، ص 443ـ446؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، 1362 ش، همانجا). صدرالدین شیرازی نسبتِ این قضیه را به سایر قضایا مانند نسبت واجبالوجود به ممکنات میداند. همچنانکه واجبالوجود، موجود بحت مطلق از تقیید و تخصیص به معنایی خاص است، و ممکنات مقید به قیود و ماهیات خاصاند، این قضیه نیز مقید به هیچ قیدی نیست، و غیر آن هر قضیهای، اعم از اینکه بدیهی باشد یا نظری، در حقیقت عبارت است از همین قضیه (= امتناع تناقض) بعلاوة قیدی مخصوص (همانجا). پس همچنانکه مبدأ و منتهای همة موجودات واجبالوجود است، مبدأ و منتهای همة قضایا، اُولی الاوائل یعنی قضیة امتناع تناقض است.منابع : ابن رشد، تلخیص منطق ارسطو ، چاپ جیرارجهامی، بیروت 1982؛ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع شرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لِقطبالدین رازی ، تهران 1403؛ همو، دانشنامة علائی ، چاپ احمد خراسانی، تهران 1360 ش؛ همو، الشفاء، چاپ ابراهیم مدکور، چاپ افست قم 1404ـ1405؛ همو،النجاة من الغرق فی بحر الضلالات ، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران 1364 ش؛ ابنمنظور، لسانالعرب ، چاپ علی سیری، بیروت 1412/ 1992؛ مسعودبن عمر تفتازانی، تهذیب المنطق ، قم ] بی تا. [ ؛ علیبن محمد جرجانی، تعریفات ، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت 1407؛ هادیبن مهدی سبزواری، شرح منظومه ، تهران 1367؛ یحییبن حبش سهروردی، مجموعة مصنفات شیخ اشراق ، چاپ هنری کربین، ج 2: بخش 1، کتاب حکمة الاشراق ، تهران 1355 ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه ، تهران 1383؛ محمدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی بقلم مرتضی مطهری، تهران 1368ـ1370 ش؛ همو، نهایةالحکمة ، چاپ عبدالله نورانی، قم 1362 ش؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید ، قم 1363 ش؛ همو، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ، چاپ حسن حسنزادة آملی، قم 1407؛ محمدبنمحمد قطبالدین رازی، تحریر القواعد المنطقیة ، و بأسفله حاشیة لِعلیبن محمد جرجانی، بیروت ] بی تا. [ ؛ محمودبن مسعود قطبالدین شیرازی، درة التاج ، چاپ محمد مشکوة، تهران 1365 ش؛ محمدبنمحمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس منجواهرالقاموس، چاپ عبدالستار احمد فراج ... ] و دیگران [ ، کویت 1385ـ 1406/ 1965ـ1986؛ مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه ، تهران 1369ـ 1370 ش؛ ملا عبداللهبن حسین یزدی، الحاشیة علی تهذیب المنطق لِلتفتازانی ، قم ] بی تا. [ ؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1367 ش.