باغِضالخَلّ (بَغضالخلّ/ حجرالخلّ)، سنگ سرکه گریز. این نام تنها براساس مشاهدات ظاهری قدما از واکنش این سنگ، یعنی جنب و جوش شدید به هنگام قرارگرفتن در سرکه، بر آن گذاشته شده است (نصیرالدین طوسی، ص 146). نویسندگان آثار طبیعی، در وصف این سنگ اغراق کرده و واکنش آن را به گریزان بودن از سرکه و گاه برعکس، به علاقة آمیزش با آن تعبیر کردهاند. به نوشتة طوسی (ص 143) سنگی در مصر وجود دارد که هر گاه در سرکه قرار گیرد، بیرون میجهد. حمداللّه مستوفی (ص 80) از سنگ موسوم به بغضالخلّ، با همان خاصیت، یاد کرده است. جمالی یزدی نیز ضمن تشریح نوعی صدف، میگوید که درون بعضی از آنها سنگی وجود دارد که هرگاه در سرکه جای گیرد، به جنبش درمیآید (ص 191) و در جای دیگر میگوید که چون آن را در سرکه نهند، از آن دور شده بیرون میجهد (ص 198).از اشارة او، یک بار به حرکت سنگ و بار دیگر به خروج آن از درون سرکه، که جملة قدما هم بر قول دوم تصریح کردهاند (ابوحاتم اسفزاری، ص 71ـ72؛ نصیرالدین طوسی، ص 146؛ کاشانی، ص 165؛ محمدبن منصور، ص 267)، چنین استنباط میشود که قدرت اسیدی سرکة به کار رفته زیاد بوده و در نتیجه واکنش شدیدی میداده است (فیاض و زرعیان، ج 1، ص 194).ابوریحان بیرونی ضمن بردن نام باغضالخلّ، گفته است که سنگی را با این خاصیت ندیده، و در وجود آن تردید کرده است (ص 216).تحرک سنگ در ظرف حاوی سرکه، نشانة تمایل زیاد آن به ترکیب با این اسید و مبیّن آن است که باغضالخلّ از دستة سنگهای آهکی است، بخصوص آنکه با توجه به نوشتة متقدمان، در ترکیب با سرکه همان واکنشی را دارد که کربنات کلسیم (= کلسیت، 3 CaCO ، مهمترین کانیِ گروه سنگهای آهکی) در ترکیب با یک اسید * (مانند اسید استیک، COOH 3 CH ، که سرکه به طور طبیعی حاوی مقداری از آن است). از این ترکیب مقدار زیادی حباب گاز کربنیک ( 2 CO ) نیز آزاد میشود که موجب حرکت سنگ میگردد. با افزایش قدرت اسیدی مایع، حبابهای بیشتری اطراف سنگ را احاطه میکند و این خود باعث کاهش وزن آن خواهد شد. در این حالت سنگ از سطح مایع کنده میشود و، اگر ظرف کوچک باشد، ممکن است بیرون بجهد.از اشارة بعضی قدما که گونههایی از این سنگ را کمیاب و بسیار قیمتی شمرده و هدیهای مناسب برای شاهان دانستهاند (نصیرالدین طوسی، ص 146؛ کاشانی، ص 165؛ حمداللّه مستوفی، ص 80) و نیز از اشارة جمالی یزدی به نوعی سنگ که درون صدف پرورش مییابد (ص 191)، میتوان احتمال داد که مقصود آنان نوعی مروارید بوده است. به همین ترتیب، حتی بر برخی از صدفها هم، بخصوص صدفهای کوچک آراگونیتی (که منشأ آنها آهکی و شکل پایدار آنها همان کلسیت است و اگر در سرکه قرار گیرند به جنبش درمیآیند)، نام باغضالخلّ اطلاق شده است (زاوش، ج 2، ص 312). گفتنی است که پدیدة رنگآمیزی ، کلسیتهایی با رنگهای متنوع به وجود میآورد و آنها را در گروه جواهر قیمتی قرار میدهد. برخی از قدما سودة سنگ باغضالخلّ را برای درمان بعضی از بیماریهای چشم نافع دانستهاند (کاشانی، ص 165؛ محمدبنمنصور، ص 268). در پارهای نوشتهها، نام کوزک (یا گوزک) نیز بر باغضالخلّ نهاده شده است (محمدبنمنصور، ص 267)، در حالیکه بعضی کوزک را نام سنگِ دیگری با خاصیتی ضدّ باغضالخلّ (= محبّالخلّ یا مغناطیس الخلّ یا جاذب الخلّ یا دوستدار سرکه) دانستهاند (کاشانی، ص 165). با توجه به خاصیتی که برای این سنگ ذکر شد، میتوان استنباط کرد که هر دو نام (باغضالخلّ، محبالخلّ) نام سنگ واحدی از گروه سنگهای آهکی بوده، و اختلاف در نامگذاری، از شدت و ضعف خاصیت اسیدی سرکة به کار رفته پدید آمده است.منابع: مظفربناسماعیل ابوحاتم اسفزاری، رسالة آثار علوی ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1356 ش؛ محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر ، بیروت ] بیتا. [ ؛ مطهربنمحمد جمالییزدی، فرّخ نامه: دائرةالمعارف علوم و فنون و عقائد ، چاپ ایرج افشار، تهران 1346 ش؛ حمداللّهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهةالقلوب ، چاپ سنگی بمبئی 1311؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، تهران 1325ـ1361؛ محمد زاوش، کانیشناسی در ایران قدیم ، تهران 1348ـ1355 ش ؛ محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1345 ش؛ هاشم فیاض، سیروس زرعیان، شناخت مواد معدنی ، تهران 1343ـ1344ش؛عبداللّه بن علی کاشانی، عرایس الجواهر و نفایس الاطایب ، چاپ ایرج افشار، تهران 1345 ش؛ محمدبنمنصور، «گوهرنامه» ، چاپ منوچهر ستوده، فرهنگ ایرانزمین ، ج4 (1335 ش)؛ محمدبنمحمد نصیرالدّین طوسی، تنسوخنامة ایلخانی ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1348 ش.