باباسَماسی ، خواجه محمد، از مشایخ سلسلۀ خواجگان ماوراءالنهر که نسبت طریقتی ایشان به خواجه ابو یعقوب * همدانی می رسد. وی در سَمّاس از دیه های قصبۀ رامتین در سه فرسنگی بخارا به دنیا آمد (سرور لاهوری ، ج 1، ص 545) و در اوان حیات ، مرید خواجه علی رامتینی ، معروف به «حضرت عزیزان »، شد. رامتینی بیشتر عمرش را در اطراف بخارا گذرانید ولی در تاریخی که دقیقاً بر ما روشن نیست به خوارزم مهاجرت کرد. سماسی ظاهراً در منطقۀ بخارا اقامت داشته است ولی باید دست کم یک بار برای دیدار شیخ خود به خوارزم رفته باشد، زیرا در 721 که رامتینی در بستر مرگ بود و سماسی را به جانشینی خود برگزید، در آنجا حضور داشته است .
برجسته ترین شخصیتی که به ارشاد سماسی به سلسلۀ خواجگان پیوست خلیفۀ اصلی او امیر کُلال بود. امیر کلال پیش از پیوستن به تصوف به کشتی گیری اشتغال داشت . روزی ، هنگام کشتی گیری در رامتین ، جاذبۀ نظر سماسی که بر او دوخته شده بود باعث شد که آن پیشه را رها کند و به تصوف روی آورد، و از آن پس از مصاحبان سماسی شود.
شهرت عمدۀ باباسماسی در آن است که خواجه بهاءالدین * نقشبند، مؤسّس طریقۀ نقشبندی ، در کودکی فرزند روحانی او بود. به گمان صوفیان ، هرگاه گذارش بر قصر هندوان ، در حومۀ بخارا، می افتاد اشاره می کرد که از این خاک بویی خوش به مشام می رسد و این سخن را به ظهور شیخی بزرگ تأویل می کرد. در یکی از روزهای سال 718 آن عطر را افزونتر از همیشه یافت و معلوم شد که سه روز پیش از آن بهاءالدین نقشبند در آنجا زاده شده است . جد بهاءالدین ، که از مریدان باباسماسی بود، آن طفل را به خدمت بابا آورد تا از او برکت یابد و سماسی او را فرزند روحانی خود خواند (صفی ، ص 62-63). ولی در عین حال تربیت بهاءالدین را پس از رسیدن به بلوغ به امیر کُلال محول کرد و معلوم نیست که بهاءالدین پیش از هجده سالگی بار دیگر سماسی را دیده باشد. در آن هنگام جد بهاءالدین ـ که ظاهراً تأثیری عمیق در حیات او داشته است ـ تصمیم گرفت که بهاءالدین را زن دهد و برای استجازه از سماسی ، بهاءالدین را نزد او فرستاد. بهاء الدین در آنجا کرامات بسیاری از سماسی مشاهده کرد (جامی ، ص 381). سماسی برای ازدواج بهاءالدین خود به قصر هندوان رفت و با نظر او عروسی برگزیدند و ازدواج انجام یافت .
هیچ یک از منابع اولیۀ نقشبندیه تاریخ وفات بابا سماسی را ضبط نکرده است ، ولی غلام سرور لاهوری در قرن سیزدهم در تذکرۀ خود خزینة الاصفیاء، وفاتش را در 755 نوشته و افزوده است که او را در همان قریۀ سماس دفن کردند (ج 1، ص 546).
پس از مرگ باباسماسی ، بهاءالدین را جدش به سمرقند برد تا پیش از آنکه بنا به دستور باباسماسی به امیر کلال سپرده شود به طریقت در آید و تربیت یابد، از مشایخ صوفیۀ آن شهر نیز بهره مند شود.
علاوه بر امیر کلال ، باباسماسی سه خلیفۀ دیگر داشت : خواجه محمود سماسی فرزند اکبرِ او و خواجه صوفی سوخاری و مولانا دانشمند علی . آنچه دربارۀ باباسماسی علاوه بر این مطالب می دانیم ، آن است که هنگامی که در تاکستان خود به کار مشغول بوده غالباً به او حالت جذبه دست می داده است . هیچ اثر مکتوبی بدو نسبت نداده اند و ظاهراً در تاریخ «سلسله » صرفاً اهمیت واسطه ای را دارد که نزدیکی به بهاءالدین نقشبند بر شهرت او افزوده است .
منابع : ابوالحسن محمدباقربن محمد علی ، مقامات شاه نقشبند، بخارا 1327/1909، ص 5-7؛ صلاح الدین بن مبارک بخاری ، انیس الطالبین ، نسخۀ خطی کتابخانۀ بودلیان ، ش Persian E37 ، گ 47پ ـ 50 پ ؛ محمدبن محمدپارسا، قدسیّه : کلمات بهاءالدیّن نقشبند، چاپ احمد طاهری عراقی ، تهران 1354 ش ، ص 9؛ عبدالرحمن بن احمد جامی ، نفحات الانس من حضرات القدس ، چاپ مهدی توحیدی پور، تهران [؟1336 ش ]، ص 380ـ382؛ غلام سرور لاهوری ، خزینة الاصفیا، کانپور 1929؛ مولانا شهاب الدین ، مناقب امیر کُلال ، نسخۀ خطی کتابخانه زیتون اوغلی (دوشانلی )، ش 169، گ 12ر ـ 12 پ ، 19ر؛ فخرالدین علی صفی ، رشحات عین الحیات ، تاشکند 1329/1911؛ محمدبن حسین قزوینی ، سلسله نامۀ خواجگان نقشبند، نسخۀ خطی کتابخانه لالی لی (سلیمانیه )، ش 1381، گ 7 پ .
/ حامد الگار /