باب (1) (یا باب الله)، عنوان و صفتی برای حضرت رسول و ائمۀ اثنا عشر صلوات اللّه علیهم اجمعین در برخی از احادیث . کلمات «صراط » و «سبب » و «طریق » و «سبیل » نیز که همه تعبیراتی دیگر از «باب الله»اند، برای ائمه به کار رفته است . در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که «إنَّ رسولَ الله صلّی الله علیه وآله وسلّم بابُ الله الذی لایؤْتی الاّ منه و سبیلُه الذی من سلکه وصل الی الله» (صفار قمی ، ص 199). از حضرت علی علیه السلام نیز چند روایت به «باب » و «باب الله» و «باب الجنّة » تعبیر شده است : «انّ علیاً بابٌ فتحه الله فَمنْ دخله کان مؤمناً» (کلینی ، ج 1، ص 437) و «إنّ علیاً بابٌ من ابواب الهدی فمن دخل من باب علیٍ کان مؤمناً»، «إنَّ علیاً بابٌ من ابواب الجنّة فمن دخل بابَه کان مؤمناً» (همان ، ج 2، ص 388ـ389).
در حدیثی معروف که به روایات مختلف در کتب احادیث اهل سنت و شیعه در حدّ تواتر نقل شده است ، پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلم خود را شهر علم («مدینة العلم » و نیز «مدینة الحکمة »، «مدینة الفقه »، «مدینة الجنة »، «دارالعلم »، «خزانة العلم »، «دارالحکمة ») و علی علیه السلام را «باب » آن خوانده است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ این حدیث رجوع کنید به امینی ، ج 6، ص 61ـ81؛ و نیز شوشتری ، ج 5، ص 468ـ515؛ مجلسی ، ج 40، ص 200ـ207). در حدیثی دیگر که کراجکی نقل کرده است ، حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم ، علی علیه السلام را «باب خدا و باب خود» نامیده است (مجلسی ، ج 26، ص 263).
اهل بیت اطهار و ائمۀ اثنا عشر علیهم السلام در برخی از روایات «ابواب الله» خوانده شده اند از آنکه واسطۀ میان خدا و خلق اند. همچنانکه گاه از آنان به «طریق » و «سبیل » و «سبب » و «صراط » تعبیر شده است . امام علی بن الحسین علیه السلام می فرماید: «نحن ابواب الله و نحن الصراط المستقیم ونحن عَیْبة علمه » (همان ، ج 24، ص 12). ودر خطبۀ 154 نهج البلاغه آمده است که : «نحن الشعار و الاصحاب و الخَزَنةُ و الابواب و لاتؤتی البیوت الاّ من ابوابها». و جملۀ اخیر اشاره ای است به آیۀ شریفۀ «لَیْسَ البِرُّ بِاَنْ تَأتُوا الْبُیوتَ منْ ظُهُورِها وَلکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی و أْتُوا الْبیوتَ مِنْ اَبْوابِها» (بقره : 189). عدّه ای از مفسران نیز مقصود از «ابواب » را در این آیه ائمه دانسته اند که طریق و باب راه یافتن به مدینۀ علم پیامبرند (طبرسی ؛ فیض کاشانی ، ذیل آیه ). در روایتی دیگر (مجلسی ، ج 24، ص 100) آمده است که از حضرت رضا علیه السلام معنای «ماء» را در آیۀ «اِنْ اَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأتیکُم بِماءٍ مَعینٍ» (ملک : 30) پرسیدند و او در پاسخ فرمود: «ماؤکم ابوابکم أی الائمة و الائمة أبواب الله». در این تفسیر «ماء» در معنای مجازی به کار رفته است ، یعنی آب وسیلۀ حیات است و اگر آبها بخشکند راه حیات بسته است . ائمه به منزلۀ آبی هستند که حیات معنوی مردم به ایشان وابسته است و در حقیقت ابواب وصول به حیات معنوی و واقعی اند و اگر در جهان امام و حجتی نباشد باب حیات معنوی مسدود است و کسی «ماء مَعین » یا آب گوارای زندگی معنوی را به انسانها نخواهد داد. البته بنابر روایاتی که از امامان شیعه نقل شده ، در دوران غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه باب فیض مسدود نیست و امام فقط از انظار غایب است . بنابراین ، «انسداد باب علم » که عده ای از دانشمندان در غیبت امام ، و به طور کلّی در صورت عدم دسترسی به امام ، مطرح کرده اند مناسبتی با مسألۀ «باب الله» ندارد (برای توضیح بیشتر رجوع کنید به انسداد* باب علم ).
باب حِطّه . عنوانی است که در بعضی از روایات سنّی و شیعی برای حضرت علی و امامان شیعه علیهم السلام به کار رفته است . این عنوان از آیۀ 58 سورۀ بقره (و اذ قُلْنَا ادْخُلوا هذه القریةَ فکُلُوا مِنها حَیثُ شِئْتُم رَغَداً وادْخلوا البابَ سُجَّداً و قُولوا حِطَّةٌ نَغفرلَکُم خطایاکم ) گرفته شده است . بر طبق این آیه ، خدا به بنی اسرائیل فرموده است که سجده کنان داخل «باب » قریه شوند و «حطّه » بر زبان آورند تا خدا از خطاهای آنان در گذرد. در تفسیر این آیه سخنان بسیاری گفته اند و اغلب نوشته اند که مقصود از قریه ، بیت المقدس است که یکی از درهای آن «باب حطّه » نام داشته است (رجوع کنید به مجمع التفاسیر ؛ طبرسی ؛ فخررازی ؛ سیوطی ، ذیل آیه ). ابوذر غفاری ، ابو سعید خدری و ابن عبّاس از پیامبر روایت کرده اند که اهل بیت من در میان این امت مانند «باب حطّه » برای بنی اسرائیل هستند، خداوند از راه ایشان گناهان را می بخشاید (إنّما مَثَلُ اهل بیتی فیکُم ... مثلُ باب حطّةٍ، من دخله نَجا و مَنْ لم یَدْخله هلک ). بنابر روایتی که صدوق نقل کرده ، حضرت علی علیه السلام به نقل از پیامبرصلی الله علیه و آله خود را «باب حطّه » نامیده است ، چنانکه اهل بیت پیامبر را باب حطّۀ امّت اسلام خوانده است و می فرماید: باب حطّۀ امت اسلام از باب حطّۀ بنی اسرائیل افضل است ، زیرا آن از چوب بود و ما امامان ناطق و صادق و مؤمنیم . حضرت باقر علیه السلام نیز خود و اهل بیت را باب حطّۀ مسلمانان می خواند «نحن باب حطّتکم » و مقصود از «سُجَّداً» در آیۀ 58 سورۀ بقره آن است که در برابر ائمه علیهم السّلام با خضوع و خشوع رفتار شود (نجفی مرعشی ، ج 9، ص 270ـ280؛ سیوطی ، ج 1، ص 71؛ مجلسی ، ج 23، ص 119ـ120، 122ـ123، 125؛ حُوَیزی ، ج 1، ص 82ـ83).
ابواب ائمه علیهم السلام . مولفان کتب تراجم و مناقب ائمۀ شیعه علیهم السّلام ، از جمله ابن شهرآشوب (ج 4، ص 77، 176، 211، 280، 325، 368، 380، 402، 423) و ابن صباغ (ص 229، 241، 262، 274، 281) افرادی را به عنوان باب (یا بوّاب ) هر یک از ائمه ، معرفی کرده اند، مانند سلمان (باب حضرت علی علیه السلام )، سفینه (باب امام حسین علیه السّلام )، ابو خالد کابلی و یحیی بن امّ الطویل (باب امام سجّاد علیه السلام ). هر چند در بیانات خود ائمه و در کتب رجال از این افراد با عنوان «باب » تعبیر نشده است ، قرائنی نشان می دهد که آنان با ائمه ارتباط خاص داشته اند، و علاوه بر بهره وری از علوم و معارف ائمه ، در برخی امور وکیل و مباشر کارهای ایشان و، در شرایط حسّاس سیاسی ، واسطة ائمه و پیروان آنان بوده اند. مفضّل * بن عمر، که بنابر روایات ، از علوم ائمه آگاهی داشته و مورد توجه خاص امام صادق علیه السلام بوده است ، به نمایندگی از آن حضرت به کارهای شیعیان رسیدگی می کرد و در منازعات مالی ایشان برای رفع اختلاف ، به وکالت از آن حضرت ، اموالی پرداخت می کرد. همچنین مباشر کارهای مالی امام کاظم علیه السلام بود و آن حضرت خود شخصاً پرداختهای مالی شیعیان را نمی پذیرفت . ابو خالد کابلی و یحیی بن ام الطویل از یاران نزدیک امام سجاد علیه السلام و سالها در خدمت آن حضرت بودند. جابر بن یزید جُعْفی از اصحاب سرّ اهل بیت و از نزدیکان امام باقرعلیه السلام بود. نُواب اربعۀ امام زمان علیه السلام در دورۀ غیبت صغری نیز «باب » خوانده شده اند. طبرسی از آنان به عنوان «الابواب المرضیون و السفراء الممدوحون » نام می برد (ص 477) و ابن اثیر دربارۀ حسین بن روح نوبختی *، یکی از نواب اربعه ، می گوید که امامیه او را «باب » می نامیدند (ج 8، ص 290). عثمان بن سعید عُمَری و محمّد بن عثمان و حسین بن روح نوبختی گذشته از سفارت امام زمان علیه السلام به عنوان بابهای امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام نیز نام برده شده اند و در روایات بر وثاقت و علم و نزدیکی آنها به ائمه علیهم السلام تصریح شده است .
علاوه بر اینها، وجود کسانی که خود را بدروغ باب ائمّه علیهم السلام معرّفی می کرده اند و بدین سبب به تکذیب و نفرین ایشان گرفتار می شده اند، خود قرینه ای به تداول تعبیر «باب » در زمان ائمه علیهم السلام است . مثلاً کشی (ش 997ـ999،1048)، از علی بن حسکه و قاسم یقطینی و محمّد بن فرات و ابن بابا نام برده که ضمن نشر افکار انحرافی ، مدّعی بابیّت امام عسکری و امام رضا علیهماالسلام بوده اند ولی ائمه آنان را بشدت انتقاد کرده اند و شیعیان را از تماس با ایشان بر حذر داشته اند. همچنین حسین بن حمدان خصیبی * (متوفی 358) که به دلیل گرایشهای انحرافی و دفاع از غالیانی چون ابو الخطّاب و محمّد بن نُصیر، بیشتر اصحاب جرح و تعدیل شدیداً نکوهش کرده اند، در کتاب مهمّ خود الهدایة الکبری فی تاریخ الائمة ، کسانی را به عنوان «ابواب » نام می برد که «حاملان اسرار و علوم ائمه علیهم السلام » بوده اند و در عین حال برای هر امام وکلایی را نیز معرفی می کند که واسطۀ امام با شیعیان در کارهای مالی و غیر آن بوده اند.
از مجموع این اطّلاعات می توان دریافت که اگر چه تعبیر «باب » در برخی از کتب تراجم و مناقب و سِیَر ائمه علیهم السلام برای یاران نزدیک و خاص ایشان به کار رفته ، ولی در کلمات خود ائمه ، و بعداً در عبارات محدّثان و رجالیان ، از استعمال آن در جهت مثبت پرهیز می شده است ؛ همچنانکه نواب اربعه را نیز عموماً «سفرا» و «وکلاء» می خوانده اند و از نمایندگان امام کاظم علیه السلام به «قُوّام » تعبیر می کرده اند. در مقابل از کسانی چون نمیری و شلمغانی ، به عنوان مدّعیان «بابیّت » نام می برده اند. البتّه اصل وجود واسطه میان امام و شیعیان ، چه در زمینۀ بیان احکام و معارف دینی و چه در امور مالی ، هیچگاه انکار نشده است (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به شیعه *، تشکیلات سیاسی ).
منابع : علاوه بر قرآن ؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385 ـ 1386/1965ـ1966؛ ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابیطالب ، ج 4، چاپ هاشم رسول محلاتی ، قم [1379]؛ ابن صباغ ، الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة علیهم السلام ، بیروت 1408/1988؛ محسن امین ، اعیان الشیعة ، بیروت 1403/1983، ذیل نامهای مذکور در مقاله ؛ عبدالحسین امینی ، الغدیر فی الکتاب و السنة والادب ، ج 6، بیروت 1387/1967؛ عبدعلی بن جمعه حُوَیزی ، کتاب تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی ، چاپ افست قم 1383ـ1385؛ حسین بن حمدان خصیبی ، الهدایة الکبری فی تاریخ الائمة ، نسخۀ خطّی کتابخانه آیة الله مرعشی ، ش 2973؛ ابوالقاسم خوئی ، معجم رجال الحدیث ، بیروت 1403/1983، ذیل نامهای مذکور در مقاله ؛ عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی ، الدرالمنثورفی التفسیر بالمأثور، قم 1404؛ نورالله بن شریف الدین شوشتری ، احقاق الحق وازهاق الباطل ، قم 1404؛ محمدبن حسن صفارقمی ، بصائرالدرجات فی فضائل آل محمّد (ص )، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی ، قم 1404؛ احمدبن علی طبرسی ، الاحتجاج ، چاپ محمد باقر موسوی خرسان ، بیروت 1401/1981؛ فضل بن حسن طبرسی ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، چاپ احمد عارف زین ، صیدا 1333ـ1356/1914ـ1937؛ علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة ، چاپ صبحی صالح ، قاهره 1411/1991؛ محمدبن عمر فخررازی ، التفسیرالکبیر، قاهره [بی تا.]؛ محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی ، تفسیرالصافی ، ج 1، چاپ حسین اعلمی ، بیروت [تاریخ مقدمه 1399]؛ محمدبن عمرکشی ، اختیارمعرفة الرجال ، [تلخیص ] محمدبن حسن طوسی ، چاپ حسن مصطفوی ، مشهد 1348 ش ؛ محمدبن یعقوب کلینی ، الکافی ، چاپ علی اکبر غفاری ، بیروت 1401؛ محمد باقربن محمدتقی مجلسی ، بحارالانوار، بیروت 1403؛ مجمع التفاسیر (شامل : تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس ، انوار التنزیل بیضاوی ، تفسیر خازن ، تفسیر نسفی )، استانبول 1404/1984؛ شهاب الدین نجفی مرعشی ، ملحقات احقاق الحق ، در نورالله بن شریف الدین شوشتری ، احقاق الحق وازهاق الباطل ، ج 7، قم 1404.
/عباس زریاب؛ حسن طارمی/