زُهَرى، محمد، شاعر نوپرداز، كتابدار، و كتاب شناس معاصر. در مرداد ۱۳۰۵ در روستاى عباس آباد، از توابع تنكابن، به دنيا آمد. پدرش از مشروطه خواهان بود و به سبب شجاعتى كه در فتح تهران از خود نشان داده بود، به ضيغم الممالك ملقب شده بود. محمد چهارساله بود كه به ناچار همراه خانواده زادگاهش را ترك كرد. پدرش در تهران مدتى در زندان قصر محبوس بود، سپس به ملاير و مدتى بعد به شيراز تبعيد شد. در اين سالها، محمد نوجوان به علت درد غربت و تحقير و تمسخرشدنِ لهجه مازندرانى اش از مدرسه و معلم گريزان بود؛ ازاين رو، در سال چهارم دبيرستان ترك تحصيل كرد و بعدها دوره متوسطه را به اتمام رساند (زهرى، ۱۳۷۳ش، ص ۲۳؛ حبيبى آزاد، ص ۱۴۹). زهرى بعد از وقايع شهريور ۱۳۲۰، در تهران ساكن شد و در اواسط همين دهه، نويسندگى را با طنزنويسى براى نشريه توفيق* آغاز كرد. او از ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ش به تحصيل در دوره كارشناسى رشته زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه تهران پرداخت. در همين سالها، نخستين شعر خود را با نام «فرصت» به عنوان تكليف براى درس انشا در دانشكده ادبيات سرود. محمد معين* (متوفى ۱۳۵۰ش)، استاد او در اين درس، آن را پسنديد و اصلاح كرد و زهرى را به سرودن شعر تشويق كرد (زهرى، ۱۳۷۴ش، ص۶۲۰؛ حبيبى آزاد، ص ۱۴۹ـ۱۵۰). نصرت رحمانى، شاعر معاصر، كه دوست زهرى و مسئول صفحه شعر مجله فردوسى در ۱۳۳۲ش بود، وى را به كار در اين مجله دعوت كرد. زهرى ضمن كار در مجله فردوسى، اشعار خود را در آن منتشر مى كرد و پس از چندى، خود مسئول صفحه شعر اين مجله شد. پس از آن نيز مدتى مسئول صفحه شعر مجله سپيدوسياه بود (زهرى، ۱۳۷۴ش، همانجا؛ حبيبى آزاد، ص۱۵۰). انتشار اشعار زهرى در نشريات سبب شهرت وى به عنوان شاعرى نوپرداز شد. زهرى در ۱۳۳۴ش نخستين مجموعه شعر خود را با نام جزيره در تهران منتشر كرد (← ادامه مقاله). او از ۱۳۳۵ش به استخدام دولت درآمد و تا ۱۳۶۵ش، كه بازنشسته شد، مشاغلى مانند دبيرى ادبيات فارسى، مشاورت فرهنگى وزارت فرهنگ (۱۳۴۱ش)، كتابدارىِ كتابخانه ملى و معاونت همين كتابخانه، و پژوهشگرى در فرهنگستان ادب و هنر را تجربه كرد. وى در ۱۳۴۴ش دكترى زبان و ادبيات فارسى گرفت و هم زمان با خدمت در دولت، به تدريس در دانشكده هاى مختلف در مقاطع كارشناسى و كارشناسى ارشد پرداخت (حبيبى آزاد، ص ۱۴۹ـ۱۵۰). زهرى، پس از جزيره، پنج مجموعه شعر ديگر تا ۱۳۵۶ش منتشر كرد (← ادامه مقاله). در ۱۳۶۲ش به خارج از كشور مهاجرت كرد و در ۱۳۶۹ش به ايران بازگشت. او در ۱۵ اسفند ۱۳۷۳ در تهران درگذشت و در بهشت سكينه كرج به خاك سپرده شد (همان، ص ۱۵۱). عمده شهرت زهرى براى شاعرى اوست. او در آغاز غزل مى سرود، ولى آشنايى با اشعار گلچين گيلانى*، فريدون تولّلى*، و مسعود فرزاد* او را به سرايش شعر نو سوق داد و سپس با شعر نيما يوشيج* آشنا شد (زهرى، ۱۳۷۴ش، همانجا). تأثير گلچين گيلانى و تولّلى در بسيارى از اشعار نخستين دفتر زهرى (جزيره) ديده مى شود (كيانوش، ص ۶۴؛ عابدى، ص ۶۰۹). اين دفتر دربرگيرنده سروده هاى وى از ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۴ش است. از ۴۹ شعر آن حدود ۳۲ شعر در قالب چهارپاره* است. اشعارى كه در قالب نيمايى است به لحاظ كاربرد قافيه به اسلوب پيشنهادى نيما بسيار نزديك است (براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۳۲ـ۳۴، ۱۳۸ـ۱۳۹). به نظر شمس لنگرودى (ج ۲، ص ۲۰۷)، بيشتر آشنايى اخوان ثالث*، استاد قافيه بندى در شعر نيمايى، با شيوه پيشنهادى نيما در قافيه به واسطه شعر زهرى بوده است. صورخيال در مجموعه جزيره غالبآ برگرفته از طبيعت شمال ايران است (براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۶۴ـ۶۷، ۱۰۹ـ۱۱۲). اين ويژگى شعر او را به اشعار نيما نزديك كرده است. اخوان ثالث (كتاب ۱، ص ۱۰۴) معتقد است اين اشعار زهرى به سبب رنگ اصيلى كه از زندگى، زادگاه و خود شاعر دارد، دلنشين تر از ساير اشعار اوست. شعرِ «به فردا» (← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۳۲ـ۳۴)، كه حدود هشت ماه پيش از كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از زبان مبارزان آن دوره سروده شده، از مشهورترين اشعار نيمايى زهرى در اين دفتر است (← عابدى، همانجا؛ انزابى نژاد، ص ۳۷). در دفتر جزيره، هم اشعار سست هست و هم اشعارى كه از قاعده اوزان نيمايى خارج شده اند (اخوان ثالث، كتاب ۱، ص ۱۰۶؛ كيانوش، ص ۶۳؛ عابدى، همانجا). در دفتر دوم او، گلايه، اين عيوب كمتر ديده مى شود؛ هرچند اشعار سست و ضعيف كمابيش وجود دارند (كيانوش، ص ۶۲ـ۶۳؛ براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۱۶۴ـ۱۶۵). او در اين دفتر از قالب چهارپاره فقط يك بار استفاده كرده (← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۱۵۹ـ۱۶۰) و بيشتر كوشيده است در قالب شعر نيمايى، مضامين اجتماعى و گاه سياسى را تجربه كند (براى نمونه ← همان، ص ۲۰۵ـ۲۰۸). در اين مجموعه در مقايسه با دفتر جزيره، تحول چشمگيرى ديده نمى شود (شمس لنگرودى، ج ۳، ص ۳۵۱)، فقط اشعار اجتماعى بيشتر و زبان آن كمى پخته تر شده است (زرقانى، ص ۴۹۶). در دفتر شب نامه و قطره هاى باران، حركت به سوى تغيير و تحول ديده مى شود، شاعر به سرودن قطعاتى بسيار كوتاه و موجز در اوزان نيمايى روى آورده است و هيچ كدام از اشعار تاريخ و عنوان ندارند. در اين اشعار كوتاه، زهرى انديشه اى اجتماعى و گاه تغزلى را با ايجاز بيان مى كند (← زرين كوب، ص ۱۱۷ـ۱۱۸). او در بسيارى از موارد، از انواع جناس و هم آوايى براى بيان منظور خود بهره برده است (براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۲۴۸، ۲۵۶، ۲۶۸، ۲۷۶). در برخى از موارد، به سبب زياده روى در تكرار و هم آوايى نه تنها ايجازى شكل نگرفته، بلكه شعر دچار تصنع نيز شده است (نوذرى، ص ۱۳۶؛ براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۲۶۱). در دفتر و تتمّه سرودن اشعار كوتاه ادامه مى يابد. اين سبك در برخى از اشعار مجموعه مشت در جيب به كمال خود مى رسد. مشت در جيب محصول اقامت زهرى در لندن است و به سبب تجديدچاپهايش ظاهرآ مشهورترين دفتر شعر اوست (عابدى، ص ۶۱۲). اين دفتر ۷۷ شعر دارد كه ۶۱ شعر آن كوتاه، بدون عنوان و تاريخ، و با مضامينى متنوع است. در ميان آنها، اشعار تغزلى خوبى نيز ديده مى شود (براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۴۲۲، ۴۳۱، ۴۶۲)؛ همچنين شعرهاى اجتماعى و سياسى كه گاه آميخته به طنزى عميق اند (انزابى نژاد، ص۴۰؛ براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص۴۶۰ـ۴۶۱، ۴۷۰). موجزترين شعر كوتاه اين مجموعه شعر پايانى آن است (← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۴۷۱). در اين شعر شاعر با سه كلمه و تركيبى از جناس، اشتقاق، و هم آوايى مفاهيم بسيارى را در ذهن خواننده تداعى مى كند و به همين سبب، از زيباترين اشعار اين مجموعه به شمار آمده است (نوذرى، ص ۱۳۴). زهرى در آخرين دفترش، پير ما گفت، مى كوشد حكايتهاى عرفانى را در قالب اشعار كوتاه و گاه نسبتآ بلند بازآفرينى كند، اما چندان موفق به نظر نمى رسد (عابدى، ص ۶۱۱؛ نوذرى، ص ۱۳۷؛ براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۴۷۷، ۴۷۹، ۴۸۰، ۵۰۰ـ۵۰۱). پس از درگذشت زهرى، تمام دفترهاى شعر او به همراه اشعار منتشرنشده اش در مجموعه اى با نام براى هر ستاره در ۱۳۸۱ش در تهران منتشر شد. زهرى از معدود شاعران نوپرداز معاصر بود كه به سبب تحصيل در رشته زبان و ادبيات فارسى و انس و علاقه به متون ادبى بر ادبيات كلاسيك فارسى مسلط بود. اين تسلط در اشكال مختلف ازجمله به صورت تضمين و اخذ و اقتباس در برخى از اشعار نيمايى و غزلهاى او ديده مى شود (زرقانى، ص ۴۹۵، ۴۹۸، ۵۰۱؛ براى نمونه ← زهرى، ۱۳۸۱ش، ص ۲۱۵، ۲۲۱، ۴۴۹، ۵۹۶، ۶۱۵). شعر زهرى در طول سه دهه حضورش در جامعه ادبى ايران همواره اعتدال و سادگى خود را در قالب شعر اجتماعى حفظ كرد. شايد اين اعتدال برخاسته از طبيعت آرام و شخصيت نجيب او باشد؛ شخصيتى كه بارها از آن ستايش شده (ميرصادقى، ص ۶۰۵ـ۶۰۶؛ منصورى، ص ۴۴۲) و هوشنگ ابتهاج (ج ۲، ص ۶۸۱، ۹۲۳) آن را از شعرش برتر دانسته است. زهرى كتاب شناس و كتابدار ماهرى نيز بود. او در شهريور ۱۳۴۱، در دوره رياست ايرج افشار* بر كتابخانه ملى ايران، با سِمَت كتابدار در آنجا مشغول به كار شد و مدتى هم معاون كتابخانه ملى ايران بود. در ۱۳۴۳ش، محمد زهرى با همكارى مرتضى سادات صوتى تهيه كتابشناسى ملى ايران را كه جمال ميرصادقى آن را با تهيه فهرست كتابهاى چاپى آغاز كرده بود، پى گرفت و تا ۱۳۴۶ش آن را ادامه داد. پس از آن، زهرى گاه با همكارى ديگران و گاه به تنهايى تدوين كتابشناسى ملى ايران را تا ۱۳۵۱ش ادامه داد (افشار، ج ۴، ص سى، پانويس؛ حبيبى آزاد، ص۱۵۰ـ۱۵۱؛ پوراحمد جكتاجى، ص ۱۱۵ـ۱۱۶). در زمينه كتاب شناسى، علاوه بر چندين جلد كتابشناسى ملى ايران، اين آثار از زهرى باقى مانده است: فهرست موضوعى مقالات ده ساله نخستين مجله سخن و كارنامه تحقيقات ايرانى در سال ۱۳۵۴.
منابع : هوشنگ ابتهاج، پير پرنيان انديش، ميلاد عظيمى و عاطفه طيه در صحبت سايه، تهران ۱۳۹۱ش؛ مهدى اخوان ثالث، مقالات، كتاب ۱، تهران ۱۳۴۹ش؛ ايرج افشار، فهرست مقالات فارسى، ج ۱ـ۶، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۴۹ش؛ رضا انزابى نژاد، «زهرى از جزيره تا پير ما گفت»، نگين، ش ۱۶۵ (فروردين ۱۳۵۸)؛ اسماعيل پوراحمد جكتاجى، تاريخچه كتابخانه ملى، تهران ۱۳۵۷ش؛ ناهيد حبيبى آزاد، رؤسا و نام آوران كتابخانه ملى ايران: ۱۳۱۶ـ ۱۳۸۳، تهران ۱۳۸۳ش؛ مهدى زرقانى، چشم انداز شعر معاصر ايران، تهران ۱۳۸۳ش؛ حميد زرين كوب، چشم انداز شعر نو فارسى، تهران ۱۳۵۸ش؛ محمد زهرى، براى هر ستاره: مجموعه اشعار محمد زهرى، تهران ۱۳۸۱ش؛ همو، «درباره نيما»، چيستا، سال ۱۲، ش ۸ و ۹ (ارديبهشت و خرداد ۱۳۷۴)؛ همو، «زُهَرى از زبان زُهَرى»، دنياى سخن، ش ۶۳ (بهمن و اسفند ۱۳۷۳)؛ محمد شمس لنگرودى، تاريخ تحليلى شعر نو، تهران ۱۳۷۸ش؛ كاميار عابدى، «به فردا: محمد زهرى، زندگى، آثار و شعر»، چيستا، سال ۱۲، ش ۸ و ۹ (ارديبهشت و خرداد ۱۳۷۴)؛ محمود كيانوش، بررسى شعر و نثر فارسى معاصر، تهران ۱۳۵۵ش؛ پرى منصورى، «روزى كه زهرى را از دست داديم»، چيستا، سال ۱۸، ش ۶ و ۷ (اسفند ۱۳۷۹ و فروردين ۱۳۸۰)؛ جمال ميرصادقى، «دريغا زهرى، دريغا ....»، در همان، سال ۱۲، ش ۸ و ۹ (ارديبهشت و خرداد ۱۳۷۴)؛ سيروس نوذرى، كوته سُرايى : سيرى در شعر كوتاه معاصر، تهران ۱۳۸۸ش.
/ بهرام پروين گنابادى /