زنجانی ، عبد الکریم

معرف

فقيه و عالم جامع‌الاطراف و اصلاحگراى امامى مقيم نجف در قرن چهاردهم.
متن

زنجانى، عبدالكريمبن محمدرضا، فقيه و عالم جامع الاطراف و اصلاحگراى امامى مقيم نجف در قرن چهاردهم. جدّ اعلاى او، محمدعلى از عالمان عرب تبار نجف بود كه در ۱۲۱۷ به دنبال حمله وهابيها و ناامن شدن عراق، به ايران مهاجرت كرد و به درخواست مردم زنجان در آن شهر اقامت گزيد (← مدرس گيلانى، ص ۱۲۷؛ محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۲۰۶؛ احمدى ابهرى، ص ۳۷۴). جدّ عبدالكريم، محمدحسن (فرزند محمدعلى) و پدرش، محمدرضا نيز هر دو از عالمان زنجان و مرجع دينى بودند. عبدالكريم در ۱۳۰۴ (۱۲۶۶ش) در روستاى باروت آقاچى زنجان به دنيا آمد ( محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۲۰۶ـ۲۰۷؛ احمدى ابهرى، ص ۳۷۴ـ۳۷۵؛ قس زِرِكْلى، ج ۴، ص ۵۶؛ يوسف اسعد داغر، ج ۳، قسم ۱، ص ۵۰۲ كه به اشتباه محل تولد او را نجف دانسته اند). عبدالكريم دروس مقدماتى و بخشى از دروس دوره سطح را در زنجان نزد كسانى چون سيدحسين بن قناد زنجانى، ميرزاابراهيم زنجانى (مشهور به مسگر) و ميرزامجيد حكمى زنجانى فراگرفت. زنجانى سپس در دروس خارج فقه و اصول ملاقربانعلى زنجانى* شركت كرد. او همچنين مدتى در تهران از درس شيخ على نورى شوارق (از استادان فلسفه در تهران) بهره برد (← احمدى ابهرى، ص ۳۷۵؛ نيرومند، ص ۲۷۱ـ۲۷۲؛ مدرس گيلانى، ص ۱۲۷ـ۱۲۸، حاشيه صدوقى سها). زنجانى در ۱۳۲۶ به نجف عزيمت كرد و در دروس عالى فقه و اصول استادان آنجا به ويژه سيدمحمدكاظم طباطبايى يزدى* و سيدمحمد فيروزآبادى حضور يافت و اجازه اجتهاد دريافت كرد (احمدى ابهرى؛ يوسف اسعد داغر، همانجاها). نقل شده كه زنجانى نزد سيدمحمدكاظم طباطبايى يزدى منزلت و جايگاه ويژه اى داشت و طرف مشورت او بود. مثلا، صدور فتواى جهاد ازجانب سيد طباطبايى يزدى و نيز اعزام فرزندش به جبهه جنگ به دفاع از عراق در برابر اشغال انگليس را نتيجه اصرار زنجانى دانسته اند. به نقلى، سيدمحمدكاظم طباطبايى يزدى و سيدابوالحسن اصفهانى*، مقلدان خود را در احتياطات به زنجانى ارجاع مى دادند. شمارى از شيعيان در عراق، ايران، سوريه، لبنان، تركيه، پاكستان و هندوستان از زنجانى تقليد مى كردند و رساله عمليه او، طريق النجاة، ابتدا به عربى و سپس به زبانهاى فارسى، عربى و اردو چاپ شد ( محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۸۳، ۲۰۹؛ زنجانى، ۱۳۷۶، مقدمه، ص ۴ـ۶). زنجانى در كنار تدريس دروس عالى فقه و اصول در حوزه نجف، به تدريس فلسفه (شرح منظومه سبزوارى) نيز پرداخت. از شاگردان مشهور درس فلسفه او، سيدابوالقاسم خويى* بود (خان محمدى، ص ۳۷). زنجانى با هدف ايجاد وحدت در ميان مسلمانان و كاستن از منازعات موجود در ميان پيروان مذاهب اسلامى، به بسيارى از كشورهاى اسلامى سفر كرد و به ترويج ديدگاههاى اصلاحى خود پرداخت. در اين ميان، او با بسيارى از شخصيتهاى علمى، فرهنگى و سياسى اين كشورها اعم از عالمان دينى، صاحب منصبان، رؤساى جمهور و حتى پادشاهان ملاقات كرد ( يوسف اسعد داغر، همانجا؛ محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۲۶ـ۲۷، ۶۵، ۹۳ـ۹۴، ۱۱۰، ۱۴۴، ۲۶۹، ۳۳۵ـ۳۳۶؛ آل ثابت، ص۲۰). زنجانى سفرهاى خود را در ۱۳۱۴ش (۱۳۵۴) از هند آغاز كرد و در شهرهاى لكهنو، كلكته، لاهور و بمبئى درباره لزوم اتحاد ميان مسلمانان به سخنرانى پرداخت. وى همچنين با شمارى از عالمان و سياستمداران هند ازجمله ابوالكلام آزاد، تاگور، اقبال لاهورى و محمدعلى جناح ملاقات كرد (← محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۷۵ـ۱۷۷). زنجانى پس از مراجعت به نجف، در ۱۳۱۵ش به قاهره رفت و با بسيارى از شخصيتهاى علمى، مذهبى و سياسى مصر مانند محمد مصطفى مراغى* (شيخ الازهر)، عبدالمجيد سليم* (مفتى مصر) و محمد فريد وجدى* ملاقات و درباره تقريب ميان مذاهب اسلامى با آنان گفتگو كرد (← همان، ج ۱، ص ۴۱ـ۴۲، ۲۶۹ـ۲۸۱). زنجانى از برخى مدارس دينى و مؤسسه هاى علمى قاهره ديدن كرد و در برخى از دانشكده هاى الازهر به سخنرانى پرداخت ( همان، ج ۱، ص ۲۸۲، ۲۹۲؛ براى سخنرانيهاى زنجانى همان، ج ۱، ص ۲۸۵ـ۳۰۱، ۳۴۱ـ ۳۷۲). در پايان سخنرانى زنجانى در كلية الآداب، طه حسين* (وزير معارف مصر) دست زنجانى را بوسيد و گفت كه هنگام شنيدن سخنرانى وى، گمان كرده كه ابن سينا زنده است و سخن مى گويد (← همان، ج ۱، ص ۳۱، ۳۷۳؛ آل ثابت، مقدمه، ص ۱۱). زنجانى در ۱۳۱۵ش (رمضان ۱۳۵۵) به دعوت حاج امين حسينى* (مفتى فلسطين) از قاهره به فلسطين رفت و مورد استقبال او همراه با جمعيتى انبوه قرار گرفت ( محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۳۶ـ۱۳۷، ج ۲، ص ۱۸۹ـ۱۹۰؛ آل ثابت، ص۷۰). او سپس به تل آويو رفت و به رغم خطرهاى موجود، در مقابل صهيونيستها كه در پى اشغال فلسطين و تأسيس رژيم اسرائيل بودند، سخنرانى كرد و به آنها هشدار داد كه فلسطين را ترك كنند (← محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۳۹، ج ۲، ص۲۱۳ـ۲۲۰؛ آل ثابت، ص ۷۳). زنجانى همچنين به درخواست امين حسينى، در مسجدالاقصى با حضور عالمان همه شهرهاى فلسطين درباره خطر شكل گيرى رژيم صهيونيستى براى جهان اسلام خطبه پرشورى ايراد كرد كه به خطبه آتشين (الخطبة النارية) مشهور شد (محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۳۷؛ براى متن اين خطبه ← زنجانى، ۱۳۸۷، ص۱۰ـ۳۰؛ محمد هادى الدفتر، ج ۲، ص۱۹۰ـ۲۰۸). زنجانى پس از تشكيل رژيم اسرائيل نيز برضد آن فتواى جهاد صادر كرد و اعلام كرد كه در چنين شرايطى زيارت بيت المقدس ضرورت يافته است. هشدارهاى وى درباره خطر صهيونيسم با بى اعتنايى جوامع اسلامى روبه رو شد ( زنجانى، ۱۳۸۷، ص ۳ـ۴؛ خان محمدى، ص ۲۸ـ۲۹). ازجمله سفرهاى زنجانى، سفر به اردن به دعوت ملك عبداللّه (پادشاه اردن) و نيز سفر به سوريه بود كه در هر دوجا از وى به گرمى استقبال شد (محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۴۴). زنجانى در دمشق در مجالس متعددى در دانشگاههاى سوريه و مسجد اموى، ضمن تأكيد بر وحدت اسلامى و اجتناب از اختلاف، به دفاع از مذهب تشيع و پاسخ به تهمتهاى وارد بر آن پرداخت (← همان، ج ۱، ص ۷۹ـ۹۲، ۹۶ـ۱۳۷؛ آل ثابت، ص ۶۱ـ۶۵؛ براى برخى از اين سخنرانيها ← محمد هادى الدفتر، ج ۲، ص ۱۴۲ـ۱۵۷). سخنرانيهاى زنجانى در دمشق نيز با استقبال فراوان و تحسين شخصيتهاى مشهورى چون سيدمحسن امين* و محمد كردعلى* مواجه شد ( محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۲، ۹۲، ج ۲، ص ۹۶؛ آل ثابت، ص ۶۵). زنجانى پس از بازگشت به نجف، تماس خود را با الازهر حفظ كرد و مراغى (شيخ الازهر) در ۱۳۱۶ش به زنجانى پيشنهاد تشكيل مجلس اعلاى اسلامى را داد ( الوحدة الاسلامية، ص ۴۶ـ۴۷). هدف از تأسيس اين مجلس كه بنا بود متشكل از نمايندگان مسلمانان جهان باشد، مطالعه و بررسى مشكلات مسلمانان و نزديك ساختن مذاهب اسلامى به يكديگر بود. زنجانى از اين پيشنهاد استقبال و براى تحقق آن اعلام آمادگى كرد (براى برخى مكاتبات آن دو محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص۵۰ـ۵۴؛ آل ثابت، ص ۸۱ـ۸۴). درپى تلاشهاى مزبور، نخستين كنگره علماى اسلام (مؤتمر العلماء الاول) به كوشش جمعية العلماى دمشق با حضور بيش از يكصد تن از عالمان مسلمان به رياست طاهر اتاسى (مفتى حمص)، در ۱۳۱۷ش (رجب ۱۳۵۷) در دمشق تشكيل شد كه زنجانى تنها عالم امامى شركت كننده در آن بود. وى در آنجا ضمن تأكيد بر ضرورت وحدت اسلامى و پرهيز از اختلاف، به معرفى مذهب شيعه و جايگاه امامان شيعه عليهم السلام در تأسيس و بسط علوم گوناگون پرداخت (براى سخنرانى زنجانى محمد هادى الدفتر، ج ۲، ص ۱۶۲ـ۱۸۳). در اين كنگره تصميم گرفته شد كه مقدمات تشكيل مجلس اعلاى اسلامى فراهم شود ( همان، ج ۱، ص۱۰۰، ۱۰۷، ج ۲، ص ۱۶۲، ۱۸۵؛ آل ثابت، ص ۶۶ـ ۶۷). پيشنهاد ديگر مراغى به زنجانى، تأليف كتابى جامع در فقه بود كه پيروان همه مذاهب اسلامى مجاز باشند در عبادات و معاملات به آن عمل كنند. او بر آن بود كه وحدت در مسائل شرعى و فروع دينى ميان مذاهب پنج گانه اسلامى با روى آوردن به مصادر تشريع امكان پذير است و كتابهاى المغنى و الشرح الكبير را به زنجانى اهدا كرد. زنجانى تأليف اين اثر را مؤثر و مفيد خواند (محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۴۵ـ۴۷؛ خان محمدى، ص۱۶۰ـ۱۶۲)، ولى درنهايت چنين كتابى تأليف نشد (← ادامه مقاله). با وقوع جنگ جهانى دوم و درگذشت مراغى (۱۳۲۴ش/ ۱۹۴۵)، پيشنهادها و مذاكرات تأليف كتاب جامع آراى فقهى مذاهب بى نتيجه ماند، اما تلاش جمعى از عالمان شيعى و اهل سنّت درنهايت به تأسيس مجمعى به نام دارالتقريب بين المذاهب الاسلامية انجاميد كه برپايه اسناد و مدارك تاريخى، تلاشهاى زنجانى در اين عرصه مؤثر بوده است ( خان محمدى، ص ۱۶۳). مناسبات مستحكم زنجانى و ديگر عالمان امامى با الازهر و تأسيس دارالتقريب، افزون بر تعامل و نزديكى عالمان مذاهب مختلف اسلامى، آثار ارزنده ديگرى هم داشت، ازجمله: آغاز تدريس فقه و تفسير امامى در الازهر و چاپ آثارى چون المختصر النافع و مجمع البيان در مصر، انتشار مجله رسالة الاسلام و بالاخره صدور فتواى مهم و مشهور شيخ محمود شلتوت* مبنى بر جواز پيروى از مذهب جعفرى در كنار مذاهب چهارگانه اهل سنّت ( آل ثابت، ص ۹۶ـ۹۹؛ نيز تقريب*). پس از صدور اين فتوا، ابراهيم جبهان در مقاله اى به تخطئه شلتوت پرداخت و به امامان شيعه و شيعيان اهانت كرد (براى مقاله جبهان و پاسخهاى آن محمدجواد مغنيه، ص ۲۰۵ـ۲۱۱؛ آل ثابت، ص ۱۰۱ـ۱۰۴). زنجانى در اعتراض به مقاله جبهان نامه هايى به شلتوت و نيز سعودبن عبدالعزيز و عبداللّه سالم الصباح پادشاهان عربستان سعودى و كويت نوشت ( آل ثابت، ص ۸۵ـ۸۶، ۸۹). زنجانى چند سال پيشتر ضمن ملاقات با امير كويت، زمينه آزادى عمل شيعيان كويت و امكان پخش اذان شيعه را در آنجا فراهم كرده بود (← محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۵۱). زنجانى در ۱۳۲۵ش براى زيارت مرقد مطهر امام رضا عليه السلام به ايران سفر كرد و در مدت سه ماه اقامت در تهران و قم و مشهد با بسيارى از عالمان دينى و مقامات اجتماعى و سياسى ملاقات و گفتگو كرد (احمدى ابهرى، ص ۳۷۶ـ۳۷۷؛ خان محمدى، ص ۳۲ـ۳۳). زنجانى در ۱۳۴۷ش (۱۳۸۸) در نجف درگذشت و همانجا به خاك سپرده شد (احمدى ابهرى، ص ۳۷۸ـ۳۷۹؛ يوسف اسعد داغر، ج ۳، قسم ۱، ص ۵۰۲). آثار و تأليفات زنجانى، شامل علوم گوناگون، ازجمله فقه، اصول، تفسير، كلام، رجال، حديث، منطق و فلسفه است و بيش از هشتاد اثر را دربرمى گيرد. مهم ترين آثار فقهى او عبارت اند از: فقه الاسلام؛ الفقه الارقى فى شرح العروة الوثقى؛ شرحى بر المكاسب شيخ انصارى؛ تعاليم الاسلام؛ الحقوق فى الاسلام؛ السياسات الاسلامية؛ جامع المسائل رساله عمليه فارسى او؛ رساله عربى او با نام ذخيرة الصالحين؛ مناسك حج؛ تعليقاتى بر تبصرة المتعلمين علامه حلّى و جواهرالكلام محمدحسن نجفى و چند رساله فقهى. مهم ترين آثار اصولى زنجانى عبارت اند از: فلسفة الاجتهاد و التقليد؛ حقائق الاصول؛ الاصول العملية؛ حواشى بر كفاية الاصول آخوند خراسانى و الرسائل شيخ انصارى. وى در تفسير اسرار التنزيل، تفسير آيات الاحكام و رساله اى در تفسير آيه وضوء نگاشت. آثار مهم كلامى زنجانى عبارت اند از: التوحيد؛ برهان الامامة؛ عصمة الانبياء و الائمة؛ ردّ المذاهب المبتدعة؛ الاديان و الاسلام. در علم رجال و حديث آثارى چون معضِلات علم الرجال؛ صحيح البخارى و الكتب الاربعة؛ شرح مشكلات الكتب الاربعة. ازجمله آثار متعدد زنجانى در منطق و فلسفه است: المنطق الحديث؛ شرح الايساغوجى؛ روح الفلسفة؛ دروس الفلسفة؛ التوفيق بين آراء اهل التحقيق؛ تطوّرالفلسفة؛ محاضرات الفلسفة؛ كتاب النفس. تعليقاتى بر برخى آثار منطقى و فلسفى، مانند الشفاء ابن سينا، شرح الاشارات خواجه طوسى، حكمة الاشراق سهروردى، الاسفار الاربعة ملاصدرا و اللئالى المنتظمة ملاهادى سبزوارى (براى اين آثار و آثار ديگر آقابزرگ طهرانى، ج ۴، ص ۲۰۱، ج ۸، ص ۱۴۶، ج ۲۲، ص ۲۶۶، ج ۲۵، ص ۶۱؛ امينى، ص ۶۳، ۱۳۶ـ۱۳۷، ۱۶۶، ۱۸۵، ۲۶۶، ۲۸۷، ۲۹۹، ۳۰۵، ۳۱۷، ۳۷۸؛ محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۱۸۱، ۲۱۷ـ۲۲۰؛ نيز براى آثار زنجانى در رياضيات قديم و علوم غريبه محمد هادى الدفتر، ج ۱، ص ۲۱۹).

منابع : آقابزرگ طهرانى؛ محمدسعيد آل ثابت، الشيخ الزنجانى و الوحدة الاسلامية: مقتطفات من حياة و سيرة رسول الوحدة الاسلامية آية اللّه الشيخ عبدالكريم الزنجانى النجفى، تهران ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶؛ ابراهيم احمدى ابهرى، تاريخ زنجان: علماء و دانشمندان، تهران ]۱۳۵۲ش[؛ محمدهادى امينى، معجم المطبوعات النجفية: منذ دخول الطباعة الى النجف حتى الآن، نجف ۱۳۸۵/ ۱۹۶۶؛ يوسف خان محمدى، انديشه سياسى شيخ عبدالكريم زنجانى، قم ۱۳۸۸ش؛ خيرالدين زِرِكْلى، الاعلام، بيروت ۱۹۹۹؛ عبدالكريم بن محمدرضا زنجانى، الاعداد الروحى للجهاد الاسلامى فى فلسطين، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷؛ همو، كتاب جامع المسائل: در مهمات اصول دين و مذهب و فروع دين، نجف ۱۳۷۶؛ محمدجواد مغنيه، الشيعة و الحاكمون، بيروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛ محمد هادى الدفتر، صفحة من رحلة الامام الزنجانى و خطبه فى الاقطار العربية و العواصم الاسلامية، بيروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛ مرتضى مدرس گيلانى، منتخب معجم الحكماء، چاپ منوچهر صدوقى سها، تهران ۱۳۸۴ش؛ كريم نيرومند، تاريخ پيدايش تصوف و عرفان و سير تحول و تطور آن، زنجان ۱۳۶۴ش؛ الوحدة الاسلامية، او، التقريب بين مذاهب المسلمين و نصوص مصورة من وثائقها التاريخية التى تحققت خلال ربع القرن بجهود الامام الاكبر الشيخ عبدالكريم الزنجانى النجفى، عنى بجمعها و نشرها محمدسعيد آل ثابت، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۱؛ يوسف اسعد داغر، مصادر الدراسة الادبية، بيروت ۱۹۷۲ـ۱۹۸۳.

/ هاجر كاظمى افشار و شهرام صحرائى /

نظر شما
مولفان
گروه
فقه وحقوق ,
رده موضوعی
جلد 21
تاریخ 95
وضعیت چاپ
  • چاپ شده