زمان سنجى، مجموعه روشها، ابزارها و دانشهاى مورد استفاده در اندازه گيرى زمان. امروزه زمان سنجى[۱] مهم ترين اصطلاح براى دانش اندازه گيرى زمان به شمار مى آيد، اما همانند آنچه در تمدن اسلامى رخ داد، دانشهاى متعددى، هريك به گونه اى خاص، به بخشى از حيطه وسيع زمان سنجى مى پرداختند ( ← ادامه مقاله). امروزه نيز، با توجه به گستردگى دانش فيزيك، اندازه گيرى زمان[۲] به مفاهيم و داده هاى متنوعى اطلاق مى شود كه ابزارهاى گوناگونى براى سنجش آن به كار مى رود (براى آگاهى از جايگاه هريك از مفاهيم و اصطلاحات زمان سنجى و اندازه گيرى زمان در نظام اصطلاح شناسى فيزيك امروز ← نوروزى اقبالى و همكاران، ذيل «اندازه گيرى»، «اندازه گيرى زمان» و «زمان سنجى»؛ براى تعاريف امروزى هريك از اين مفاهيم ← >دايرة المعارف زمان<[۳] ، ذيل "Chronometry" and "Time, measurements of"؛ براى اصطلاحات و واژگان فارسى اين حوزه در قلمرو زبان فارسى ← فراروى، ص ۵۷). معادل واژه زمان سنجى در عربى معاصر مقياس الزمان است ( ← دوزى[۴] ؛ ذيل «قيس»). زمان سنجى در تمدن اسلامى، چه در مفهوم دوره هاى بلندمدت و چه در مفهوم سنجش زمان در اجزاى كمتر از يك روز، در تمدنهاى پيش از اسلام نيز سابقه دارد. ازجمله در ايران، پيش از اسلام، پيش از هرچيز، به دوره زمانى بسيار بزرگى مشتمل بر دوازده هزار سال قائل بودند كه براساس آن، عمر جهان به دوازده بخش هزارساله تقسيم مى شده است ( ← بندهش، ص ۳۳ـ۳۵)؛ درحالى كه طول اين هزاره ها الزامآ يك هزار سال نبوده، چنان كه طول هزاره پايانى فقط ۵۷ سال است ( ← روايت پهلوى، فصل ۴۸، نيز ← يادداشتهاى ميرفخرايى، ص ۱۶۵، ش ۱۱). همچنين اگرچه امروزه واژه قرن غالبآ بر دوره اى صدساله اطلاق مى شود، طول قراردادى يك قرن از ۱۰ تا ۱۲۰ سال تغيير مى كرده است ( ← ابن سيده، ج ۶، ص ۳۶۳، ذيل «قرن»؛ ابن منظور، ج ۱۱، ص ۱۳۷). همچنين در زبانهاى ايرانى ميانه، واژه زمان ريشه در هُزوارِش عَدان دارد كه به معناى يك دوره هفت ساله زمانى است ( ← مشكور، ص ۳۲ـ۳۳؛ براى معناى عدان در عربى ← ابن منظور، ذيل «عدن»؛ براى فهرستى از واژگان مربوط به زمان و زمان سنجى در زبانهاى ايرانى ميانه ← عريان، ص ۴۶۹ـ۴۸۰). در ايرانى ميانه، واژه هنگام شناسى نيز به كار رفته است ( ← >متن كامل دينكرد به پهلوى<[۵] ، ص ۱۶۱، سطر ۱۰؛ نيز ← بيلى[۶] ، ص ۱۹۹). در ايران، پيش از اسلام، در متن دينى شايست ناشايست (فصل ۲۱، بند۴۴ـ۴۵)، به استفاده از نوعى شاخص اشاره شده كه طول سايه آن به طور منظم در فصول سال تغيير مى كرده و براى محاسبه طول روز در يك سال به كار مى رفته است (براى گزارشى درباره اين تغيير ← >متون پهلوى<[۷] ، ص ۳۹۸، پانويس ۶، ص ۳۹۹، پانويس ۴، ص۴۰۰، پانويس ۴). از نويسندگان دوره اسلامى، ابن قتيبه (قرن سوم؛ ص۱۰ـ۱۱) آگاهى بر تغيير طول روز و شب را يكى از دانشهاى ويژه اهل ديوان نزد ايرانيان دانسته است (براى آگاهيهايى درباره زمان سنجى در بين النهرين ← براون[۸] ، ص ۱۸۳ـ۱۹۳؛ نويگه باوئر[۹] ، ص ۳۷ـ۴۳، در توضيح استفاده از نوعى ساعت آبى در ستاره شناسى بابلى؛ براى ديگر روشهاى زمان سنجى ازجمله ساعتهايى كه با سوزاندن مقدار معيّنى از مادّه گذشت زمان را نشان مى داده اند ← بدينى[۱۰] ، ص ۶ـ۱۳). گوناگونى ابزارها و روشهاى زمان سنجى، شمول كلى اين اصطلاح (كه در دوره اسلامى هم ناظر به زمان سنجى دوره هاى بلند، ازجمله دوره هاى چندساله، و هم زمان سنجى در دوره هاى كمتر از يك روز بود)، و نيز لزوم استفاده از روش يا روشهايى براى محاسبه اوقات نماز يا دوره هاى خاصى جهت برپايى اعياد و ديگر مراسم قومى يا مذهبى باعث شده است دانشهاى چندى هريك وظيفه يك يا چند بخش از مفاهيم حوزه زمان سنجى را برعهده گيرند. بخشى از اين دانشها، كه نيازمند محاسبه و حل مسائل هندسى يا رياضى بوده، از فروع علم هندسه و بخشى نيز كه به استفاده از اجرام آسمانى براى محاسبه زمان نياز داشته از فروع علم هيئت به شمار مى آمده اند. براين اساس، دانشهاى بَنكامات ( ← پنگان*) و تعديل از فروع هندسه، و مواقيت، مواقيت الصلاة، آلات ظِلّى، ادوار و اكوار، مواسم السنة و آلات ساعت جزو فروع علم هيئت بوده اند ( ← ابن اكفانى، ص ۵۶، ۵۸؛ صديق حسن خان، ج ۱، ص ۶۴؛ طاشكوپرى زاده، ج ۱، ص ۳۵۵، ۳۵۹، ۳۶۱ـ۳۶۳). طاشكوپرى زاده (قرن دهم) در تفصيلى ترين طبقه بندى علوم دوره اسلامى همه دانشهاى مرتبط با زمان سنجى را ذيل علوم هندسه و هيئت از علوم رياضى ذكر كرده است. او علوم رياضى را نيز در كنار علم الهى و علم طبيعى، علوم متعلق به اعيان (دانشهاى مرتبط با وجود عينى و حقيقى اشيا) درشمار آورده است ( ← ج ۱، ص ۲۸۵ـ۲۸۸، ۳۴۷ـ۳۶۷؛ نيز ← حاجى خليفه، ۱۴۱۰، ج ۱، ستون ۱۴ـ۱۶). براين اساس در دست كم هشت علم از مجموعه علوم عينى مباحثى طرح مى شده كه به نوعى با زمان سنجى مرتبط بوده است. در علم ادوار و اكوار، موضوع تطبيق دوره هاى زمانى بسيار طولانى (براساس گاه شماريهاى شمسى و قمرى) و تبديل آنها به يكديگر، مباحث محاسباتى اين زمانها و احكامِ نجوم حاكم بر آنها بحث مى شده است ( ← طاشكوپرى زاده، ج ۱، ص ۳۵۹؛ براى گزارشى از طول دوره ها در اين علم ← ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۵۱۴ ـ۵۱۷). در علم مواقيت، به موضوع شناسايى زمانها به ويژه اوقات نماز در روز و شب و كيفيت دستيابى به اين زمانها پرداخته مى شده است ( ← ابن اكفانى، ص ۵۹؛ طاشكوپرى زاده، ج ۱، ص ۳۵۵؛ نيز ← ميقات*، علم). موضوع علم بنكامات، چگونگى ساخت و كاربرد ابزارهاى آبى در زمان سنجى و انواع آنها بود (ابن اكفانى، ص ۵۶؛ صديق حسن خان، ج ۲، ص ۱۲۸). در علم مواسم السنة، اعياد هر قوم و ملت و موسم آنها در طول يك سال شمسى بررسى مى شد (طاشكوپرى زاده، ج ۱، ص ۳۶۱). علم آلات ظلّى درباره ساخت ساعتهاى خورشيدى و علم آلات ساعت نيز درباره ديگر انواع ساعتها بوده است (همان، ج ۱، ص ۳۵۵، ۳۶۳). علم تعديل به بررسى تفاوت طول روز و شب و محاسبه اين تفاوت (صديق حسن خان، ج ۲، ص۱۷۰ـ۱۷۱) و علم مواقيت الصلوة نيز به موضوع محاسبه اوقات نماز مى پرداخته است (طاشكوپرى زاده، ج ۱، ص ۳۶۲). اين درحالى است كه بحث گذشت زمان براساس روز، سال و ماه از يك مبدأ خاص در حيطه اين دانشهاى هشت گانه نبود و در حوزه تقويم يا تاريخ، درباره آنها بحث مى شد (براى نمونه ← قَلْقَشندى، ج ۲، ص ۳۳۹ـ۴۳۹، ج ۶، ص ۲۳۷ـ۲۴۳ كه به تفصيل به اجزاى شناسايى اوقات روزها و ماهها پرداخته است). دانشمندان دوره اسلامى براى پرداختن به مفهوم زمان سنجى و نيز مجموعه اى از ديگر علومِ مرتبط با اين مفهوم و فرايند تشخيص گذشت زمان (ازجمله علم ميقات كه در بسيارى از موارد به زمان سنجى اختصاص داشته؛ براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ← ميقات*، علم)، نيازمند آگاهى از مجموعه اى از داده هاى رياضى، هندسى و نجومى بودند كه به خصوص در زيجهاى دوره اسلامى، به آنها پرداخته مى شد و عمومآ مشتمل بر مباحث پايه درباره اندازه گيرى زمان و نيز توابع نجومى با كاربرد در اين حوزه بود. همراه با گسترش دانش نجوم دوره اسلامى، كمابيش اين بحثها از زيجها و كتابهاى نجومى محض فراتر رفت و به آثار علم ميقات نيز راه يافت. دراين ميان، به ويژه در زيجهاى دوره اسلامى، بنيادنهادن بحثهاى زمان سنجى بر مفهوم پايه روز* و ساعت بيش از همه مورد توجه بوده است (ازجمله ← مصرى، ص ۲؛ ساعت*؛ بخش :۱ كليات). در ميان آثار مختلف درباره علم مواقيت نيز ابوعلى حسن بن على مراكشى (متوفى ۶۶۰)، بيش از همه، به طرح مسائل حوزه زمان سنجى پرداخته، چنان كه فن اول از چهار فن كتاب او به طور كامل به اين مسائل و توابع آنها اختصاص يافته است. مراكشى (ج ۱، ص۵۰ـ۵۹) براى تبيين جايگاه تاريخ هجرى، به عنوان يكى از مبدأهاى مهم مورد استفاده اش، مختصات ۲۴۶ ستاره را براى سال اول هجرى محاسبه و ذكر كرده است. مبدأهاى مورد استفاده ستاره شناسان، مورخان و نويسندگان دوره اسلامى نيز تنوع بسيارى داشته است. همچنين به دليل وجود روايتهاى مختلف درباره اين مبادى بين نويسندگان و مورخان، گاه يك مبدأ با مختصات مختلف ذكر شده است؛ ازجمله زمان آفرينش حضرت آدم عليه السلام كه به عنوان كهن ترين مبدأ مورد استفاده بسيارى قرار گرفته است (ازجمله ← قلقشندى، ج ۶، ص ۲۳۷، كه به اين تفاوتها اشاره كرده و تاريخى نيز كه حاجى خليفه (۱۳۷۶ش، ص ۲۲) درج كرده يكى از مبادى مورد اشاره قلقشندى بوده است؛ تقويم*، بخش :۲ اركان). از ستاره شناسان دوره اسلامى، ابوريحان بيرونى (۱۹۲۳، ص ۱۳۷) مجموعه اى شامل ده مبدأ تقويمى را معرفى كرده است. درحالى كه مورخان و نويسندگان مختلف (ازجمله قلقشندى، ج ۶، ص ۲۳۷ـ۲۴۰) مبادى مذكورشان را براساس سال شمار با يكديگر مقايسه كرده اند، ستاره شناسان مبدأهاى ذكرشده را براساس روزشمار از يكديگر تفكيك نموده اند (براى نمونه ← ابوريحان بيرونى، ۱۹۲۳، همانجا؛ الغ بيگ، گ ۹ر، ۱۶ر). محاسبات منجمان دوره اسلامى در سنجش زمان در دوره هاى زمانى برابر با يك روز يا بزرگ تر از آن بوده است. مهندسان دوره اسلامى نيز براى ساخت انواع ساعت با سازوكارهاى گوناگون براى زمان سنجى اجزاى شبانه روز بسيار كوشيده اند. در ميان كاربردهاى اسطرلابها چندين كاربرد زمان سنجى نيز وجود داشته ( ← ادامه مقاله)، ازاين رو اسطرلاب نيز از ابزارهاى مهم زمان سنجى به شمار مى آمده است. تا پيش از رواج انواع ساعتهاى مكانيكى قابل حمل در تمدن اسلامى ( ← ادامه مقاله؛ نيز ← ساعت*، بخش :۳ بررسى مكانيكى)، مجموعه وسيعى از ابزارها براى تعيين زمانهاى كمتر از يك روز به كار گرفته مى شدند. نشانه هاى استفاده از اين ابزارها، كه گاه تا حد وسايلى بسيار پيچيده طراحى و ساخته مى شدند ( ← ادامه مقاله)، به سده هاى نخست اسلام بازمى گردد. خوارزمى (ص ۲۳۵)، در موضوع انواع وسايل تعيين زمان، به مجموعه اى پنج گانه از روشها اشاره كرده است، ازجمله نشان دادن گذشت زمان با استفاده از نور خورشيد يا آب. اين تنوع استفاده از مواد و وسايل، تنوع واژگانى بسيارى براى شناسايى انواع وسايل زمان سنجى در پى داشته است (براى نمونه ← دوزى، ذيل «طَرْجَهاره»، «مَنجانه»). كاربردهاى مختلف اسطرلاب در حيطه زمان سنجى، ازجمله محاسبه اوقات نماز و ساعات گذشته از روز يا شب، در آثار مختلف درباره سازوكار اسطرلاب آمده است (براى نمونه ← ابوريحان بيرونى، ۱۳۸۰ش، ص ۱۰۷ـ۱۱۵؛ محمدبن ايوب طبرى، ص ۱۱۱ـ۱۱۳؛ بهاءالدين عاملى، ص ۳۳ـ۳۴، ۳۹ـ۴۰؛ نيز ← اسطرلاب*). گزارشى جالب توجه در اين زمينه را، كه مشتمل است بر راهكارهاى استفاده از اسطرلاب براى آزمودن سنجش زمان با ساعتهاى آبى، عمربن يوسف اشرف الرسولى تأليف كرده است ( ← ص ۱۴۷ـ۱۴۹). از قرن سوم به بعد، در منابع به وسايل ساخته شده در دوره اسلامى، كه يكى از كاربردها يا كاركرد اصلى آنها زمان سنجى بوده، اشاره شده است، ازجمله ابزارى شبيه كره اى بزرگ كه بنوموسى* ساخته بودند و على بن رَبَّن طبرى (قرن سوم) آن را در سامرا ديده بود (على بن رَبَّن طبرى، ص ۵۴۸). اين ابزار اختصاصآ براى زمان سنجى ساخته نشده بود، اما حركت ستارگان را براساس ساعت نشان مى داد. در آثار موجود از بنوموسى، به اين وسيله اشاره اى نشده، اما از جمله وسايل مكانيكى، كه بنوموسى به آن پرداخته اند و كمابيش با مقوله زمان سنجى نيز مرتبط بوده، ساخت نوعى پارچ است كه براساس توليد يك موج متناوب (براساس حجم ورودى آب) در دوره هاى زمانى معيّن پر و خالى مى شده است ( ← بنوموسى، ص ۱۰۳ـ۱۰۵؛ براى تحليل سازوكار اين وسيله ← بير[۱۱] ، ص ۸۲). ابن يونس (متوفى ۳۹۹) نيز ساعتى با دوازده چراغ روغن سوز طراحى كرده بود كه براساس مقدار روغن داخل آنها طى ساعات مختلف، گذشت شب با خاموش شدن يكايك آنها نشان داده مى شد ( ← ص ۳۹۸، براى سازوكار اين وسيله ← كندى[۱۲] و عكاشه[۱۳] ، ص ۵۴۴ـ۵۴۵). اسماعيل جَزَرى* (متوفى ۶۰۲) نيز به تفصيل ساخت چند نوع ساعت را آورده است؛ ازجمله ساعتهاى آبى و شمعى كه جزرى عمومآ از آنها با عنوان فنكام ياد مى كند ( ← جزرى، ص ۹ـ۲۲۱؛ براى آگاهى بيشتر درباره ساعتهايى كه او ساخته ← ساعت*). در اين ميان، ابزارى به نام حُق القمر، كه سازوكار آن را نخست ابوريحان بيرونى (۱۳۸۰ش، ص ۲۱۹ـ ۲۲۸) شرح داد، هم از نظر پيچيدگى مكانيكى و هم تنوع داده هاى قابل ارائه، بسيار جالب توجه است (نيز ← ساعت*، بخش :۳ بررسى مكانيكى). به نظر مى رسد پيچيده ترين ساعت آبى ساخته شده در تمدن اسلامى را ابن ساعاتى* (متوفى ح ۶۱۸؛ ص ۳۹ـ۲۸۹) شرح داده است. كاربردهاى گوناگون اين ساعت حاكى از ابعاد پيچيده و درعين حال دقيق اين ابزار بوده است (براى اطلاعات بيشتر درباره اين ساعت ← هيل[۱۴] ، ص ۷۲ـ۸۸؛ نيز ← ساعت*، بخش :۳ بررسى مكانيكى؛ ابن ساعاتى*، رضوان بن محمد). نمونه هاى ديگرى از ساعتهاى آبى را مهندسان دوره اسلامى توضيح داده اند (ازجمله ← «عمل صندوق الساعات»، ص۳۰۰ـ۳۱۳)، كه سابقه ساخت بعضى از آنها به دانشمندان يونانى، ازجمله ارشميدس (درباره ساعت آبى منسوب به ارشميدس ← ارشميدس، ص ۳۲۳ـ۳۴۴) و نيز آپولونيوس پرگايى[۱۵] (متوفى ۱۹۰ق م؛ درباره ساعت آبى منسوب به او ← بلينوس، ص ۳۴۵ـ۳۴۹)، نسبت داده شده است. نوعى از ساعتهاى آبى در تمدن اسلامى تَغار ناميده شده اند (درباره اين ساعت ← «فى عمل التغار»، ص ۳۵۱ـ۳۵۷). سازوكار نوعى ساعت شنى به نام منكام را نيز شمس الدين محمدبن ابى الفتح صوفى (متوفى ۹۵۰) گزارش كرده است ( ← صوفى، ص ۱۱۲ـ:۱۱۸ درباره ساخت، ص ۱۱۸ـ:۱۲۰ درباره روش استفاده). يكى از ساعتهايى كه تقى الدين راصد* (متوفى ۹۹۳) توضيح داده صورت ساده شده اى از حق القمر بيرونى است (درباره اين ساعت ← تقى الدين راصد، ۱۹۷۶، ص ۴ـ۹). او دست كم دو ساعت وزنه اى نيز طراحى كرده است (درباره اين ساعتها ← همو، ۲۰۰۲، ص۲۹۰ـ۳۱۹). دراين ميان، نوشته هاى او درباره ورود ساعت از اروپا به شرق جالب توجه است ( ← همان، ص ۲۱۶). چند دهه پيش از او، محمدحافظ اصفهانى* (ص ۱۱) به ورود ساعت از بلاد فرنگ به قلمرو اسلامى اشاره كرده است. او همچنين ساخت نوعى ساعت مكانيكى را، كه با نيروى محركه يك وزنه كار مى كرده، به تفصيل شرح داده است ( ← ص۲۰ـ۷۵؛ براى گزارشى درباره ساعت او ← محبى[۱۶] ، ص ۱۹۳ـ۲۰۰). در ميان انواع ابزارهاى زمان سنجىِ اجزاى روز، دست كم يك نمونه از نوعى ساعت شب نما[۱۷] از ايران وجود دارد كه احتمالا در قرن يازدهم ساخته شده است. با استفاده از اين ابزار، متشكل از يك صفحه و يك عِضاده متحرك، مى توان با رؤيت ستارگان از وسط صفحه ساعات گذشته از نيمه شب يا ساعات باقيمانده تا نيمه شب را محاسبه نمود ( ← يوستن[۱۸] ، ص۷۰). گزارشهاى متعددى درباره استفاده از انواع ساعت در ايران وجود دارد؛ ازجمله گزارش رشيدالدين فضل اللّه همدانى (ص۲۱۰) كه به وجود يك ساعت در رصدخانه غازان خان اشاره كرده است، و گزارش كاتب يزدى (ص ۱۱۳ـ۱۱۴) كه توضيحات او درباره نوعى ساعت پيچيده در مدرسه ركنيه شهر يزد (تأسيس ۷۲۵) بسيار جالب توجه است. كاتب يزدى (همانجا)، علاوه بر گزارش كوتاهى از سازوكار اين ساعت، عبارت كتيبه ساخت آن را نيز نقل كرده است (براى آگاهى بيشتر ← ساعت*، بخش :۳ بررسى مكانيكى). از دوره صفويان (حك : ۹۰۷ـ۱۱۳۵)، گزارشهاى متعددى درباره ساعتهايى با منشأ اروپايى نيز در دست است (ازجمله ← شاردن[۱۹] ، ج ۷، ص ۳۵۵ـ۳۵۶؛ سپنتا، ص ۵۳۷ـ ۵۴۴). آگاهيهايى نيز از حضور چند ساعت ساز اروپايى در ايران در دوره صفوى وجود دارد. مظاهرى (ص ۱۲ـ۱۳، ۲۱)، براساس مطالعه قبور مسيحيان اصفهان، از سنگ قبرهاى دو ساعت ساز اروپايى دوره صفوى ياد كرده است (نيز ← لاكهارت[۲۰] ، ص ۴۳۳، يادداشت ۳). همچنين گزارشهاى متعددى از ساعتهاى مختلف موجود در ديگر كشورهاى اسلامى در دست است كه به ويژه به تنوع وسايل زمان سنجى اشاره دارند؛ ازجمله گزارش ابن اياس از يك ساعت شمعى متعلق به ۶۳۰ در قاهره ( ← ج ۱، قسم ۱، ص ۲۶۵) و گزارشى از ساعت آبى پيچيده اى كه در قرن هشتم در شهر فاس وجود داشته است ( ← عبدالهادى تازى، ص ۷۶ـ۸۱؛ براى گزارشى از نوشته هاى مختلف مورخان و نويسندگان دوره اسلامى درباره ساعتهاى مختلف سرزمينهاى اسلامى ← ابن ساعاتى، مقدمه محمد احمد دهمان، ص ۲۴ـ۵۲؛ لطف اللّه قارى، ص۴۰ـ۴۲). گفتنى است در كنار انواع ساعتها و ابزارهاى زمان سنجى به كار گرفته شده در منازل، مساجد و شهرها، نشانه هايى از استفاده از انواع ابزارها و روشهاى زمان سنجى بين روستانشينان با هدف كشاورزى و براساس انواع نظامهاى زمين دارى و استحصال منابع زمينى وجود داشته است. در ايران اين روشهاى زمان سنجى به ويژه با كاركرد مالكيت بر منابع آب و عمومآ با دو رويكرد انجام مى شده است: يكى، چگونگى تخصيص آب به زمينهاى كشاورزى براساس دوره هاى چندروزه (شش يا هفت روزه يا بيشتر؛ براى گزارشى از اين چرخه هاى مالكيت آب در روستاهاى ايران ← صفى نژاد، ص ۵۷ـ۵۸، ۱۵۱ـ۱۵۴) و ديگرى، اختصاص مقدار معيّنى آب به هر زمين در يك بار آبيارى. درخصوص استفاده هر زمين از مقدار معيّنى آب، در برخى روستاهاى ايران، نوعى ساعت آبى بسيار ساده به نام پنگان/ فنجان به كار مى رفت (براى گزارشى در اين باره ← پاپلى يزدى و لباف خانيكى، ص ۵۹ـ۶۶؛ نيز ← پنگان*) و در پاره اى از روستاها نيز از شاخصهاى آفتابى در روز (براى نمونه ← ميرشكرائى، ص ۲۲) و از رصد ستاره هايى خاص در شب استفاده مى شد ( ← همانجا؛ نيز ← نادرى، ص ۶۱). نقطه اشتراك در همه اين روستاها به كارگيرى گامهاى زمان سنجى سه ساعته (چه در شب و چه در روز) براى محاسبه زمان مالكيت آب بوده است ( ← نادرى، ص۶۰ـ۶۱؛ ميرشكرائى، همانجا).
منابع: ابن اكفانى، كتاب ارشاد القاصد الى اسنى المقاصد، چاپ يان يوست ويتكام، ليدن ۱۹۸۹؛ ابن اياس، بدائع الزهور فى وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفى، قاهره ۱۹۷۵، چاپ افست ۱۴۰۲ـ۱۴۰۴/ ۱۹۸۲ـ۱۹۸۴؛ ابن ساعاتى، علم الساعات و العمل بها، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق ?]۱۴۰۱/ ۱۹۸۱[؛ ابن سيده، المحكم و المحيط الاعظم، چاپ عبدالحميد هنداوى، بيروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰؛ ابن قتيبه، كتاب ادب الكاتب، چاپ ماكس گرونرت، ليدن ۱۹۰۰؛ ابن منظور؛ ابن يونس، «عمل ثريا يوقد فيها اثناعشر قنديلا فكلّما مضت ساعة من الليل طفى منها قنديل من عمل ابن يونس المصرى»، المشرق، سال ۱۷، ش ۵ (ايار ۱۹۱۴)؛ ابوريحان بيرونى، الآثار الباقية عن القرون الخالية، چاپ ادوارد زاخاو، لايپزيگ ۱۹۲۳؛ همو، استيعاب الوجوه الممكنة فى صنعة الاصطرلاب، چاپ محمداكبر جوادى حسينى، مشهد ۱۳۸۰ش؛ همو، كتاب التفهيم لاوائل صناعة التنجيم، چاپ جلال الدين همائى، تهران ۱۳۶۲ش؛ ارشميدس، «مقالة ارشميدس فى الساعة المائية»، در ابن ساعاتى، همان منبع؛ عمربن يوسف اشرف الرسولى، منهج الطلاب فى عمل الاصطرلاب، نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ش ۲/۱۵۰؛ محمدبن شاهرخ الغ بيگ، زيج الغ بيگ، نسخه خطى كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، ش ۲۶۸۳ف؛ بلينوس، «صفة آلة الزامر لأبلينوس النجار الهندسى»، در ابن ساعاتى، همان منبع؛ بندهش، ]گردآورى [فرنبغ دادگى، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۶۹ش؛ بنوموسى، كتاب الحيل، چاپ احمد يوسف حسن، حلب ۱۹۸۱؛ محمدبن حسين بهاءالدين عاملى، تحفه حاتمى، چاپ ابوالفضل نبئى و تقى عدالتى، مشهد ۱۳۷۰ش؛ محمدحسين پاپلى يزدى و مجيد لبّاف خانيكى، «واحد تقسيم آب در نظامهاى آبيارى سنتى (فنجان)»، فصلنامه تحقيقات جغرافيائى، سال ۱۳، ش ۲ و ۳ (تابستان و پاييز ۱۳۷۷)؛ محمدبن معروف تقى الدين راصد، الطرق السنية فى الآلات الروحانية، نسخه عكسى، در احمد يوسف حسن، تقى الدين و الهندسة الميكانيكية العربية، حلب ۱۹۷۶؛ همو، الكواكب الدريّة فى وضع البنكامات الدورية، در
۱۶. yüzyilda Osmanlilarda saat ve Takiyüddin’in "mekanik saat konstrüksiyonuna dair en parlak yildizlar" = The clock in Ottoman Empire in ۱۶th century and Tagi al-Dins "The brightest stars for the construction of the mechanical clocks", ed. Sevim Tekeli, Ankara: Kültür Bakanlâg§ â Yayâmlar Dairesi BSk., ۲۰۰۲;
اسماعيل بن رزّاز جزرى، الجامع بين العلم و العمل النافع فى صناعة الحيل، چاپ احمد يوسف حسن، حلب ۱۹۷۹؛ مصطفى بن عبداللّه حاجى خليفه، ترجمه تقويم التواريخ: سالشمار وقايع مهم جهان از آغاز آفرينش تا سال ۱۰۸۵ه .ق، از مترجمى ناشناخته، چاپ ميرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۶ش؛ همو، كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، بيروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰؛ محمدبن احمد خوارزمى، كتاب مفاتيح العلوم، چاپ فان فلوتن، ليدن ۱۸۹۵، چاپ افست ۱۹۶۸؛ رشيدالدين فضل اللّه همدانى، كتاب تاريخ مبارك غازانى: داستان غازان خان، چاپ كارل يان، لندن ۱۳۵۸/ ۱۹۴۰؛ روايت پهلوى: متنى به زبان فارسى ميانه (پهلوى ساسانى)، ترجمه مهشيد ميرفخرايى، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، ۱۳۶۷ش؛ ساسان سپنتا، «جنبه هاى هنرى و تخصصى ساعت در ايران»، آينده، سال ۱۰، ش ۸ و ۹ (آبان و آذر ۱۳۶۳)؛ شايست ناشايست: متنى به زبان پارسى ميانه (پهلوى ساسانى)، آوانويسى و ترجمه كتايون مزداپور، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، ۱۳۶۹ش؛ صديق حسن خان، ابجدالعلوم، ج ۱، دمشق ۱۹۷۸، ج ۲، بيروت ۱۳۹۵؛ جواد صفى نژاد، بنه: نظامهاى زراعى سنتى در ايران، تهران ۱۳۶۸ش؛ محمدبن احمد صوفى، الاعلام بشدالمنكام، نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ش ۸/۶۹۰؛ احمدبن مصطفى طاشكوپرى زاده، كتاب مفتاح السعادة و مصباح السيادة، ج ۱، حيدرآباد، دكن ۱۳۹۷/۱۹۷۷؛ على بن رَبَّن طبرى، فردوس الحكمة فى الطب، چاپ محمدزبير صديقى، برلين ۱۹۲۸؛ محمدبن ايوب طبرى، معرفة الاسطرلاب، معروف به شش فصل، چاپ محمدامين رياحى، تهران ۱۳۷۱ش؛ عبدالهادى تازى، «ساعة مائية ترجع للقرن الثامن الهجرى فى منار جامع القرويين بفاس»، در الفنون الاسلامية: المبادى و الاشكال و المضامين المشتركة، اعمال الندوة العالمية المنعقدة فى استانبول، ابريل ـ نيسان ۱۹۸۳، اعداد احمد محمد عيسى و تحسين عمر طه اوغلى، دمشق : دارالفكر، ۱۹۸۹؛ سعيد عريان، واژه نامه پهلوى ـ پازند، تهران ۱۳۷۷ش؛ «عمل صندوق الساعات»، در ابن ساعاتى، همان منبع؛ جمشيد فراروى، فرهنگ طيفى طبقه بندى طيف واژگان فارسى، تهران ۱۳۸۷ش؛ «فى عمل التغار و هو الكناش لقياس الساعات المستوية المعوجة»، در ابن ساعاتى، همان منبع؛ قَلقَشندى؛ احمدبن حسين كاتب يزدى، تاريخ جديد يزد، چاپ ايرج افشار، تهران ۱۳۸۶ش؛ لطف اللّه قارى، «الآلات الميكانيكية فى تراثنا العلمى و موقع كتاب الرسالة القدسية»، مجلة تاريخ العلوم العربية، ج ۱۱، ش