زُرَيْق، قسطنطين، انديشمند ملى گراى مسيحى سورى. قسطنطين زريق در ۲۸ ربيع الاول ۱۳۲۷/ ۱۸ آوريل ۱۹۰۹ در دمشق در خانواده اى بازرگان و مسيحى به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس مسيحيان ارتدوكس گذراند و براى ادامه تحصيل به دانشگاه آمريكايى بيروت*[۱] رفت. در ابتدا در رشته رياضى تحصيل كرد، اما با تشويق يكى از استادان خود تحصيلاتش را در رشته تاريخ ادامه داد و در ۱۳۰۷ش/ ۱۹۲۸ به امريكا رفت و كارشناسى ارشد خود را از دانشگاه شيكاگو[۲] و دكترى خود را از دانشگاه پرينستون[۳] دريافت كرد و سپس در لبنان به تدريس تاريخ عرب و تاريخ انديشه عربى در دانشگاه آمريكايى بيروت پرداخت (← هانى احمد فارس، ص ۲۷ـ۲۸؛ عزيز عظمه، ص ۱۲ـ ۲۹). زريق پس از جنگ جهانى دوم، به دعوت ناظم القدسى سفير سوريه در امريكا در سالهاى ۱۳۲۴ـ۱۳۲۶ش/ ۱۹۴۵ـ۱۹۴۷، در وزارت خارجه سوريه فعاليت كرد. او در ۱۳۲۴ش/ ۱۹۴۵ به امريكا رفت و در جلسه تصويب ميثاق ملل متحد حضور يافت و در ابتدا معاون ناظم القدسى در سفارت سوريه در امريكا و يك سال بعد، سفير سوريه در امريكا شد. او پس از استقلال سوريه و لبنان، براى خروج نيروهاى فرانسه از اين دو كشور فعاليتهايى كرد كه در نهايت سبب شد سازمان ملل در بهمن ۱۳۲۴/ فوريه ۱۹۴۶ قطعنامه اى درباره خروج نيروهاى فرانسه صادر كند. زريق همچنين عضو جايگزين هيئت سوريه در سازمان ملل متحد بود و در اين سمت براى دفاع از قضيه فلسطين و جلوگيرى از تقسيم آن تلاش كرد و بر مهاجرت عربها به فلسطين براى مقابله با مهاجرت يهوديها و شكل گيرى انقلابى مردمى و تحريم اقتصادى صهيونيستها تأكيد كرد (عزيز عظمه، ص ۶۳ـ۶۵؛ براى ديدگاه و مواضع زريق در قبال فلسطين ← دجانى، ص ۱ـ۳۵). زريق كه به اشتغال در مناصب سياسى چندان علاقه اى نداشت، پس از سه سال، بار ديگر براى تدريس به دانشگاه آمريكايى بيروت بازگشت و نايب رئيس دانشگاه شد. با آغاز رياست جمهورى حسنى الزعيم* در سوريه در ۱۳۲۸ش/ ۱۹۴۹، پيشنهاد تصدى وزارت امور خارجه را به سبب بى علاقگى به فعاليتهاى سياسى نپذيرفت و به اصرار حسنى الزعيم، رياست دانشگاه سوريه (اكنون دانشگاه دمشق) را برعهده گرفت. زريق در ۱۳۳۱ش/ ۱۹۵۲ در دوره رياست جمهورى اديب شيشكلى*، به دليل ورودِ بدونِ مجوز نيروهاى امنيتى به دانشگاه و سركوب تظاهرات دانشجويى، استعفا كرد. البته وى پيش از اين، از كمىِ امكانات و بودجه اندك دانشگاه ناخرسند بود و اين حادثه انگيزه او را براى استعفا افزايش داد. به رغم اين كدورتها، دولت سوريه او را نماينده سوريه در يونسكو[۴] كرد. زريق در ۱۳۳۲ش/ ۱۹۵۳ براى تصدى منصب رياست يونسكو نامزد شد، اما برگزيده نشد (← عزيز عظمه، ص ۶۶ـ۷۲). پس از اين، زريق بار ديگر به دانشگاه آمريكايى بيروت بازگشت و نايب رئيس اين دانشگاه شد و براى تدوين برنامه اى درسى براى پژوهشهاى عربى معاصر همت گماشت. در ۱۳۳۴ش/ ۱۹۵۵ پس از درگذشت رئيس دانشگاه، زريق سرپرست دانشگاه شد، اما با مخالفت برخى از اعضاى هيئت امنا با گرايشهاى ملى گرايانه اش، نتوانست رئيس دانشگاه شود و تا ۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷ سرپرست باقى ماند. زريق در همان سال به رتبه استادى رسيد و به تدريس و تأليف كتاب و تأسيس نهادهاى علمى و فرهنگى پرداخت. او در ۱۳۲۹ش/ ۱۹۵۰، در تأسيس اتحاديه جهانى دانشگاهها[۵] كه به يونسكو وابسته بود، مشاركت داشت و در ۱۳۴۴ش/ ۱۹۶۵ رياست اجلاس اين اتحاديه را در توكيو بر عهده گرفت. زريق در اين منصب براى هماهنگى بين دانشگاههاى مختلف جهان و استقلال آنها، فراهم كردن فرصت تحصيل دانشگاهى براى طبقات محروم و گسترش پژوهشهاى علمى تلاش كرد و در مقام رياست اين اتحاديه، در اجلاسهاى بين المللى مختلف ازجمله اجلاس تأسيس اتحاديه دانشگاههاى عرب در اسكندريه در ۱۳۵۱ش/ ۱۹۶۹ و اتحاديه دانشگاههاى افريقا[۶] در رباط در ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۷ شركت كرد؛ اما در سالهاى بعد، به سبب بيمارى از رياست اتحاديه جهانى دانشگاهها استعفا كرد و رئيس افتخارى اين اتحاديه شد (← همان، ص ۷۲ـ۷۵، ۸۲ـ۸۵). زريق در سالهاى ۱۳۳۶ـ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۷ـ۱۹۵۸ در دانشگاههاى كشورهاى مختلف استاد مدعو بود و پس از بازنشستگى در دانشگاههاى امريكا، دانشگاه لبنان و دانشگاه دمشق تدريس مى كرد. وى همچنين مشاور دولت كويت براى تأسيس دانشگاه كويت در سالهاى ۱۳۳۸ش/ ۱۹۵۹ و ۱۳۴۴ش/ ۱۹۵۹، مشاور صندوق عربى توسعه اقتصادى و اجتماعى كويت در ۱۳۵۶ش/ ۱۹۷۷ و مشاور دانشگاه ملك سعود بود. زريق همراه برخى از همفكران خود، در ۱۳۴۲ش/ ۱۹۶۳ مؤسسه پژوهشهاى فلسطين (مركز الدراسات الفلسطينية) را كه مؤسسه اى ضدصهيونيستى است، در بيروت تأسيس كرد و رياست هيئت امناى اين مؤسسه را در سالهاى ۱۳۴۲ـ۱۳۶۳ش/ ۱۹۶۳ـ۱۹۸۴ برعهده گرفت و پس از آن نيز عضو افتخارى آن بود. وى در زمينه هاى مختلف ازجمله تأسيس كتابخانه هاى تخصصى و ايجاد دوره هايى براى آموزش پژوهشگران جوان، محافظت از كتابها، اسناد و مدارك هنگام حمله اسرائيل به لبنان در ۱۳۶۱ش/ ۱۹۸۲، اقدامات موثرى انجام داد. زريق همچنين در بيست سال پايانى عمر، مشاور مؤسسه معتبر مركز پژوهشهاى وحدت عربى (مركز دراسات الوحدة العربية) در بيروت بود. او در ۲۲ مرداد ۱۳۷۹/ ۱۲ اوت ۲۰۰۰ در بيروت درگذشت (صالح زهرالدين، ص ۶۷۴؛ هشام نشابه، ص ۴ـ۵؛ عزيز عظمه، ص ۸۵ ـ۸۶، ۹۲). قسطنطين زريق آثار متعددى برجاى گذاشت، كه مهم ترين آنها عبارت اند از: هدفى فى جهادى (هدفم از جهاد) در ۱۳۱۵ش/ ۱۹۳۶؛ الوعْى القومى (بيدارى ملى) در ۱۳۱۸ش/ ۱۹۳۹؛ معنى النكبة (مفهوم فاجعه) در ۱۳۲۷ش/ ۱۹۴۸؛ اىّ غدٍ؟ (كدامين فردا؟) در ۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷؛ نحن و التاريخ در ۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷؛ هذا العصر المتفجر (اين دوران برق آسا) در ۱۳۴۲ش/ ۱۹۶۳؛ فى معركة الحضارة (در ستيز تمدنى) در ۱۳۴۳ش/ ۱۹۶۴؛ نحن و المستقبل (ما و آينده) در ۱۳۵۶ش/ ۱۹۷۷؛ ما العمل؟ (چه بايد كرد؟) در ۱۳۷۷ش/ ۱۹۹۸؛ و مطالب المستقبل العربى (مطالبات آينده عرب) در ۱۳۶۲ش/ ۱۹۸۳ كه همه آنها در بيروت منتشر شده اند (خالد زياده، ص ۶۴؛ صالح زهرالدين، ص ۶۷۹). ملى گرايى عربى محور انديشه قسطنطين زريق است. او مانند اغلب نظريه پردازان ملى گراى عرب (سكولار، مسيحى يا مسلمان)، اسلام را در كنار زبان، تاريخ و سرزمين مشترك مقوم اصلى مليت عرب مى داند و تأثير اين دين را در شكل گيرى و پيشرفت ملت عرب به طور كامل مى پذيرد. از ديدگاه وى مليت عربى مجموعه اى از ويژگيها، خصوصيات و گرايشهايى است كه عربها را به هم پيوند داده و از آنها ملتى واحد ساخته است با زبان، فرهنگ، تاريخ، آرمانها، دردها و منافع مادى و معنوى مشترك. از همين روى، جهان عرب شامل همه سرزمينهايى مى شود كه زبان ساكنانش عربى است. ملى گرايى عربى هر فرد عرب را ملزم مى كند كه با اجتناب از همه عصبيتهاى قومى و قبيله اى، منطقه اى و خانوادگى، فقط تعصب به مليت عربى را در مدنظر قرار دهد (← عزيز عظمه، ص۱۲۰ـ۱۲۱). او در بررسى ريشه ها و دلايل عقب ماندگى جهان اسلام و به طور خاص كشورهاى عربى و چگونگى پيشرفت جهان غرب اعتقاد داشت كه جهان عرب پس از حدود پنج قرن ركود تمدنى، در مرحله رستاخيزِ دوباره به سر مى برد. به باور او (ج ۲، ص ۱۸، ج ۳، ص ۳۱۹ـ۳۲۰)، پس از اينكه تمدن عرب به اوج شكوفايى رسيد به تدريج دچار ضعف و انحطاط شد. اين انحطاط به سبب نبود سازماندهى و نوآورى مناسب، محافظه كارى و نپذيرفتن جريانهاى جديد و نوگرا و جنبشهاى عقلانى بود. از ديدگاه وى (ج ۲، ص ۲۸۳ـ۲۸۹)، ضعف در سيطره بر طبيعت و استفاده بهينه از منابع طبيعى، خلأ سازماندهى، نبود ساختارهاى اقتصادى و اجتماعى مناسب، ضعف قدرت علمى و فنّاورى و استبداد، نشانه هاى آشكار اين عقب ماندگى اند و اين امر سبب سيطره استعمارگران، گسترش فقر و جهل، شكست از مهاجمان صهيونيست در فلسطين و ناكامى طرحهاى وحدت بخش جهان شده است. به باور او، جهان عرب در دوران ركود، مناسباتى با غرب نداشت و در انزوا بود. از سوى ديگر، غرب با سياست استعمارى خود بر جهان عرب سيطره يافت. بنابراين، در مرحله اول، جهان عرب بايد تمدن غرب را به طور كامل و دقيق بشناسد تا بتواند به رويارويى با آن بپردازد. جهان عرب در دوره معاصر، ضمن برقرارى ارتباط با غرب و آگاهى از پيشرفتهاى چشمگير آن، در حال گذار به دوران جديد و تكوين شخصيتى جديد است تا با كسب تواناييهاى جديد بتواند با غرب هماوردى كند (← ج ۱، ص ۴۵ـ۵۱). او نقش نخبگان را در جامعه به مثابه هسته اوليه جنبش رستاخيز عرب مى داند كه با مرام انقلابى و آينده نگرى مى توانند بر جامعه اثرگذار باشند. زريق آنها را با پيامبران مقايسه مى كند كه مى توانند با بازخوانى دوران جاهليت اول و مقايسه آن با جاهليت امروزى، درسهاى سياسى و تاريخى جديدى بياموزند و دوباره با تربيت روحى افراد جامعه عرب به مثابه جهاد اكبر به فرايند رستاخيز عرب دست يابند (← ج ۱، ص ۶۹ـ۷۲، ۱۳۱ـ۱۴۰؛ نيز ← عزيز عظمه، ص ۱۰۰ـ ۱۰۱). زريق با بررسى ماهيت و جوانب مختلف تمدن بشرى، معتقد است كه ملت عرب در نبرد تمدنى به سر مى برد و براى موفقيت در آن، بايد با صراحت و بدون فرافكنى خود را نقد كند، و اين خودانتقادى مبناى مهمى براى پيشرفت و توسعه است. افزون بر آن، براى رسيدن به اهدافى مانند آزادى، استقلال، همبستگى، وحدت و عدالت اجتماعى بايد تواناييهاى خود در نبرد تمدنى را با علم گرايى و عقلانيت كه لازمه زندگى دوران جديد است، شكوفا كند (زريق، ج ۳، ص ۳۷ـ ۳۸؛ نيز ← مسعود ضاهر، ص ۲۹ـ۳۰؛ ميشال جَحا، ص ۱۲۴ـ۱۲۵). زريق در نوشته هاى خود به رابطه ميان تمدن عرب و اسلام مى پردازد. به اعتقاد او وحدت دينى يكى از ويژگيهاى مهم هر تمدنى است. گسترش تمدن عربى در پى ظهور اسلام در شبه جزيره عرب بود كه به ايجاد انقلابى معنوى در ميان ملت عرب منجر شد، بنابراين اسلام و تمدن عربى پيوندى تنگاتنگ دارند. در دوران معاصر دو گرايش عمده در بين انديشمندان جهان عرب وجود دارد: اسلام گرايى كه ملت عرب را امتى اسلامى مى داند؛ و ملى گرايى كه بر اصالت ملت عرب حتى قبل از ظهور اسلام تأكيد مى كند. زريق برخلاف اين دو جريان اعتقاد داشت كه بين ملى گرايى حقيقى و دين تناقض وجود ندارد، زيرا ماهيت اين دو يكسان است و هر دو، جنبشى معنوى به شمار مى روند كه غايتى واحد دارند. اما در عين حال، زريق بر اين باور بود كه دولت ملى گرا بايد براساس سكولاريسم تأسيس شود (زريق، ج ۱، ص ۶۹ـ۷۲؛ نيز ← هانى احمد فارس، ص ۳۶). زريق از اصلاحات و اصلاح گران در جهان عرب حمايت مى كرد و در راه تحقيق اصلاحات در جهان عرب به اتحاد و همگرايى ملى گرايان سكولار و اصلاح گران اسلامى معتقد بود. از ديد وى تكيه كردن بر ويژگيهاى مشترك اين دو طيف، مانند احترام به قانون، عقلانيت و برابرى همه شهروندان معتقد به اديان مختلف، راه اصلاحات در جهان عرب را هموار مى سازد (← ج ۴، ص ۱۵۸ـ۱۵۹). قسطنطين زريق را مى توان يكى از بارزترين متفكران ليبرال جهان عرب به شمار آورد كه افزون بر انديشه ورزى به اصلاح اجتماعى و اخلاقى جامعه نيز اهتمام داشت (عزيز عظمه، ص۱۰۰ـ۱۰۲؛ طريف خالدى، ص ۱۳۸ـ۱۳۹). وى در انديشه هاى خود، فرد را محور اصلى قرار داده و بر آن بود كه با تكامل فرد، جامعه هم به توسعه مورد نظر خود مى رسد (← زريق، ج ۱، ص ۱۱۴ـ۱۱۵). زريق در نوشته هاى متأخرش ميان تمدن نوين و تمدن غربى تمايز قائل شده و خواهان گفتگوى شرق و غرب و دست كشيدن غربيها از گرايشهاى سلطه طلبانه بود. او به ملتهاى شرق توصيه مى كرد كه نكات ارزشمند تمدن خود را شناسايى و از آن پاسدارى كنند و تصريح مى كرد كه كشورهاى عربى بايد در زمينه هاى علمى و فنّاوريهاى نوين از غربيها اقتباس كنند و در زمينه اخلاقى از ارزشهاى فرهنگى خود الهام گيرند (زريق، ج ۲، ص ۱۳، ج ۳، ص ۴۵؛ نيز ← احمد هانى فارس، ص ۴۳ـ۴۴).
منابع : خالد زياده، «قسطنطين زريق: الوقوف امام التاريخ»، مجلة الدراسات الفلسطينية، ش ۴۴ (خريف ۲۰۰۰)؛ برهان دجانى، «حول آراء قسطنطين زريق فى القضية الفلسطينية»، در دراسات فلسطينية : مجموعة ابحاث وضعت تكريمآ للدكتور قسطنطين زريق، بيروت : موسسة الدراسات الفلسطينية، ۱۹۸۸؛ قسطنطين زريق، الاعمال الفكرية العامة للدكتور قسطنطين زريق، بيروت ۲۰۰۱؛ صالح زهرالدين، موسوعة رجالات من بلاد العرب، بيروت ۲۰۰۱؛ طريف خالدى، «الفكر النقدى عند قسطنطين زريق»، المستقبل العربى، ش۲۰۰ (اكتبر ۱۹۹۵)؛ عزيز عظمه، قسطنطين زريق: عربى للقرن العشرين، بيروت ۲۰۰۳؛ مسعود ضاهر، «قسطنطين زريق و المنهج المستقبلى فى فهم التاريخ»، المستقبل العربى، ش ۱۹۹ (سپتامبر ۱۹۹۵)؛ ميشال جَحا، «قسطنطين زريق (۱۹۰۹ـ۲۰۰۰): سيرته و كتاباته»، در همان، ش۳۶۰ (فوريه ۲۰۰۹)؛ هانى احمد فارس، «قسطنطين زريق: داعية العقلانية فى الفكر العربى الحديث»، شؤون عربية، ش ۱۴ (جمادى الآخره ۱۴۰۲)؛ هشام نشابه، «كلّنا ابناء قسطنطين زريق»، مجلة الدراسات الفلسطينية، ش ۴۳ (صيف ۲۰۰۰).
/ محمد مالكى /
۱. American University of Beirut ۲. University of Chicago ۳. Princeton University ۴. United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (Unesco) ۵. International Association of Universities ۶. Association of African Universities