زُحَل (يا كيوان)، دورترين كوكب متحيره، واقع در فلك هفتم در هيئت بطلميوسى و دوره اسلامى. واژه كيوان در زبانهاى پهلوى و فارسى، از ريشه بابلى كيمانو است ( ←بندهش، ص ۵۷ـ۵۸؛ فره وشى، ذيل "Kaiva¦n"؛ مكنزى[۱] ، ص۲۹۰؛ واردن[۲] ، ص۲۷۱). زحل را مصريان، نمسيس[۳] (به معناى انتقام آسمانى) و يونانيان، جرونوس[۴] (به معناى زمان) مى ناميدند (واردن، ص۲۷۲). واژه زحل در عربى از ريشه «زح ل» به معناى عقب كشيدن يا دورشدن (ابن منظور، ذيل «زَحَل») و نماد علوّ و بُعد بوده است (بستانى، ذيل «زَحَل»). در هيئت دوره اسلامى، به پيروى از هيئت بطلميوسى، سياره هاى عطارد، زهره، مريخ، زحل و مشترى را به سبب داشتن حركت در جهت توالى بروج و سپس قهقرايى (در جهت خلاف توالى)، كواكب متحيره و از اين ميان، مشترى و زحل را عِلْويَّين (خوارزمى، ص ۲۳۵؛ قطان مروزى، ص ۸۵) و مجموعه اين دو سياره و مريخ را العِلْوية الثلاثة مى گفته اند (ابوريحان بيرونى، ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۳، ص ۱۱۶۱). در نجوم جديد، زحل از حيث فاصله از خورشيد در رتبه ششم قرار دارد (ميتون[۵] ، ذيل "Saturn"). چهار فلك اصلى براى حركت سياره زحل درنظر گرفته مى شد ( ←بطلميوس[۶] ، ۱۹۹۸، ص ۴۲۳ـ۴۲۶؛ مسعودى مروزى، ص۵۸) كه عبارت بودند از: الف) فلك مُمَثَّل آن كه موازى فلك منطقة البروج است (ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۱۱۶) و بنابراين زمين (مركز عالم) در مركز آن نيز قرار دارد ( ←تصوير). در اين الگو، سطح زبرين (محدب) فلك ممثل زحل با فلك هشتم (فلك كواكب ثابته؛ جرجانى، گ ۱پ ـ ۲ر) و سطح زيرين (مقعر) آن با سطح زبرين فلك مشترى مماس است (قمى، ص ۶؛ قطان مروزى، ص ۸۵، ۸۸؛ نصيرالدين طوسى[۷] ، ج ۱، ص ۱۸۱). فلك ممثل زحل فقط يك حركت سالانه، در نتيجه حركت فلك كواكب ثابته، در جهت توالى بروج (از غرب به شرق) دارد و قطب آن در جهت قطب دايرة البروج (قطب فلك كواكب ثابته) است (مسعودى مروزى، همانجا). ب) فلك حامل، كه مركز آن منطبق بر مركز عالم (زمين) و مركز فلك البروج نيست، ازاين رو آن را فلك خارج مركز و فاصله بين مركز اين فلك تا مركز فلك عالم را فضل مابين المركزين نيز مى ناميده اند ( ←ابوريحان بيرونى، ۱۳۷۳ـ ۱۳۷۵، ص ۱۱۶۲ـ۱۱۶۳؛ نيز ←تصوير). قطان مروزى (ص ۹۵) عدد فضل مابين المركزين زحل را نسبت به قطر فلك حامل با كسر ۶۰ ۸ ر ۶ نوشته است. ج) فلك تدوير، كه مركز آن روى محيط فلك حامل حركت مى كند و سياره زحل روى محيط آن دَوَران دارد ( ←تصوير). برمبناى محاسبه، شعاع فلك تدوير زحل را ۶۰ ۵ ر ۶ شعاع فلك حامل آن دانسته اند ( ←بطلميوس، ۱۹۹۸، ص ۵۴۰؛ مسعودى مروزى، ص ۶۱؛ نصيرالدين طوسى، ج ۱، ص ۱۸۵). د) فلك مايل، چون حركت ظاهرى سالانه سياره ها دقيقآ منطبق بر منطقة البروج نيست، در هيئت دوره اسلامى، مسير اين حركت را بر فلك مايل درنظر مى گرفتند كه نسبت به دايرة البروج كمى تمايل دارد ( ←تصوير). تمايل فلك مايل زحل نسبت به فلك مُمثّل آن، مقدارى ثابت و برابر با ۵ر۲ درجه ثبت شده است ( ←قطان مروزى، ص ۱۲۴؛ ابوريحان بيرونى، ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۳، ص ۱۳۱۹؛ نصيرالدين طوسى، ج ۱، ص ۱۸۸). بيشترين ميل ذروه و حضيض فلك تدوير زحل نسبت به فلك مايل آن به ترتيب ۲۸ دقيقه و ۳۵ دقيقه و بيشترين عرض دايرة البروجى آن سه درجه و دو دقيقه دانسته شده است. تغيير اين مقدار (كه ميل ثانى نيز ناميده مى شد) به فاصله مركز فلك تدوير سياره از خورشيد بستگى دارد. از مجموع ميل حضيض سياره با ميل مركز تدوير آن، شاخصه نجومى ديگرى به نام غايت عرض به دست مى آيد كه در نجوم دوره اسلامى به پيروى از بطلميوس مقدار آن براى زحل سه درجه و پنج دقيقه ذكر شده است ( ←بطلميوس، ۱۹۹۸، ص ۶۳۲؛ بتّانى، ج ۲، ص۱۴۰؛ قطان مروزى، ص ۱۲۵ـ۱۲۶). در هيئت دوره اسلامى، حركت هر سياره روى فلك تدويرش حركت خاصه نام داشت (قطان مروزى، ص ۹۸) كه مقدار آن براى زحل ۵۷ دقيقه در شبانه روز بوده است (مسعودى مروزى، ص ۵۸ـ۵۹؛ شهمردان بن ابى الخير، ص ۲۵۵). همچنين حركت مركز تدوير بر فلك خارج مركز هر سياره، كه آن را نسبت به نقطه اعتدال بهارى اندازه گيرى مى كردند، حركت وسط (ميانگين) آن سياره ناميده مى شد كه مقدار آن براى زحل دو دقيقه در شبانه روز بوده است ( ←بطلميوس، ۱۹۹۸، ص ۴۲۶؛ مسعودى مروزى، ص ۵۸؛ قطان مروزى، ص ۹۲، ۹۸، ۱۱۴). بطلميوس در مجسطى (ص ۴۲۴) آنومالى (حركت خاصه) زحل را تقريبآ ۵۷بار در ۵۹ سال خورشيدى اعتدالى دانسته كه با يك دور گردش خورشيد از يك اعتدال يا انقلاب و برگشت دوباره به همان نقطه، و نيز با دوبار گردش كامل مركز تدوير حول مركز فلك حامل به علاوه يك درجه و ۴۳ دقيقه برابر است. وى سپس نتيجه گرفته كه حركت روزانه زحل در فلك تدويرش حدود ۵۷ دقيقه است. براى تعيين مكان حقيقى سياره ها روى فلك ممثل، مقادير معيّنى به مقدار حركت متوسط آنها افزوده (يا از آن كاسته) مى شد كه آن را تعديل سياره مى ناميدند ( ←ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۱۱۷؛ قطان مروزى، ص ۹۳). ابوريحان بيرونى مقادير وسط زحل را براى سالهاى يزدگردى با دقت سادسه (۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۳، ص۱۲۰۰ـ۱۲۰۳) و مقادير تعديل زحل را با دقت ثانيه (همان، ج ۳، ص ۱۲۰۴ـ۱۲۱۶) آورده است. اين مقادير، در زيجهاى دوره اسلامى، در جدولهايى ثبت مى شد (براى نمونه ←كندى[۸] ، ص ۱۴۲؛ بتّانى، ج ۲، ص ۱۰۹ـ۱۱۳؛ ابن يونس، ص ۱۷۸ـ۱۸۰؛ الغ بيگ، گ ۱۴۵ر ـ ۱۴۷ر). زحل، در نتيجه تركيب حركتش بر فلك تدوير با حركت مركز فلك تدوير بر فلك خارج مركز، در دو نقطه به بيشترين و كمترين فاصله از زمين مى رسد كه اوج و حضيض ناميده مى شدند (مسعودى مروزى، ص ۵۸ـ۶۴). بطلميوس (۱۹۹۸، ص ۵۲۵ـ۵۳۷) شيوه محاسبه موقعيت زحل را در فلك تدوير و فلك حاملش به تفصيل توضيح داده است. در زمان بطلميوس، نقطه اوج زحل در ۲۳ درجه اى برج عقرب بوده است ( ←همان، ص ۳۷۹). همچنين در هيئت دوره اسلامى، به پيروى از بطلميوس، چهار نِطاق ( ←احكام نجوم*) براى زحل درنظر گرفته شده است. منجمان دوره اسلامى، به پيروى از بطلميوس، زمان لازم براى يك دور گردش كامل زحل بر دايرة البروج را حدود ۲۹ سال و پنج ماه (۴۱ر۲۹ سال) ذكر كرده اند ( ←قمى، ص۱۰؛ شهمردان بن ابى الخير، ص ۱۰۱؛ قس قطان مروزى، همانجا، كه آن را ۲۹ سال و ۴ ماه و ۱۵ روز نوشته است؛ نيز ←بطلميوس، ۱۹۹۸، ص ۴۲۴ـ۴۲۵؛ پدرسن[۹] ، ص ۲۷۰) كه به مقدار امروزى آن، برابر با ۴۲۳۵ر۲۹ سال ( ←مور[۱۰] ، ص ۱۷۱) بسيار نزديك است. ازآنجا كه دوره گردش سياره هاى ديگر كمتر از اين مقدار است، زمان لازم براى تكميل رصدهاى رصدخانه مراغه براساس اين شاخصه زحل پيش بينى شده بود ( ←رصدخانه مراغه*). به باور هنديان باستان، تمام سيارات در آغاز آفرينش در ابتداى برج حمل در مقارنه بوده اند، سپس با سرعتهاى مختلف شروع به گردش كردند و پس از هزاران دَوَران كامل، بار ديگر در اول حمل اجتماع خواهند كرد. هنديان مجموع سالهاى شمسى بين اين دو اجتماع را كَلپَ مى ناميدند. در نجوم دوره اسلامى، مجموع سالهاى كلپ را سالهاى سِنْدِهند و مجموع روزهاى آن را ايام سندهند (يا ايام العالم) مى ناميدند (نالينو[۱۱] ، ص ۱۹۱ـ۱۹۲). ابوريحان بيرونى (۱۳۶۲ش، ص۱۵۰)، به نقل از هنديان، تعداد دوره هاى كامل زحل در ايام العالم را ۲۹۸، ۵۶۷،۱۴۶ دور نوشته است (قس همو، ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۳، ص ۱۳۰۲، كه در آن، تعداد دورهاى زحل را ۵۶۴،۱۴۶ دور ثبت كرده است). تركيب دو حركت سالانه خورشيد و سياره بر دايرة البروج به كاهش جدايى زاويه اى سياره از خورشيد منجر مى شود و سياره تحت شعاعِ نور خورشيد مدتى در آسمان شامگاهى از ديد ناظر زمينى ناپديد و دوباره در آسمان صبحگاهى پديدار مى شود ( ←تشريق و تغريب*). در منابع نجوم دوره اسلامى، اين پديده را سوختن (يا احتراق) مى ناميدند ( ←قمى، ص۱۸۰؛ ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۸۲). زاويه آغاز احتراق زحل، معادل زمانى است كه خورشيد ۲۰ درجه زير افق ناظر باشد ( ←قطان مروزى، ص ۱۰۴؛ كندى، ص ۱۳۴ـ۱۳۶). بنابه نقل ابن يونس از گزارش رصد صبحگاهى مقارنه زهره و زحل توسط ماهانى در جمادى الاولى ۲۴۴ ( ←ص ۹۶)، گزارش رصد مقارنه زحل و مريخ توسط بنواماجور در ربيع الاول ۲۹۵ (ص ۱۰۹) و چند گزارش مشابه ديگر (ص ۱۱۴ـ۱۲۰) به نظر مى رسد اين سياره، در دوره اسلامى، به دقت رصد مى شده است. در نجوم دوره اسلامى، جرم (در آن زمان منظور حجم) زحل ۹۲ برابر جرم زمين، پهناى فلك آن ۱۵۳، ۵۶۰،۴ فرسنگ، و قطرش ۷۷۲،۹ فرسنگ دانسته شده است ( ←قطان مروزى، ص ۱۹۵؛ قس نصيرالدين طوسى، ج ۱، ص ۳۳۹، كه حجم زحل را حدود ۷۷ برابر حجم زمين دانسته است). ابوريحان بيرونى (۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۳، ص ۱۳۱۱، ۱۳۱۳) قطر ظاهرى زحل را يك هجدهم قطر ظاهرى خورشيد، و بنابر نظر پولُس يونانى را قطر زحل را يك شانزدهم قطر ماه دانسته است. در احكام نجوم هندى، زحل هميشه نحس و در منابع احكام نجوم دوره اسلامى، نيز نحس بزرگ بوده است ( ←همو، ۱۳۶۲ش، ص ۳۵۶، ۳۵۸). احكاميان دوره اسلامى، به پيروى از بطلميوس، تأثير زحل را، كه طبع سرد و خشك مفرط دارد، در روز بيشتر و دلالت آن را بر وقايع و آب وهواى نامطلوب، طعمها و بوهاى نامطبوع، رنگ سياه و جنس نر دانسته اند ( ←بطلميوس، ۱۹۸۰، باب ۱، فصل ۴، ص ۳۵ـ۳۷، باب ۲، فصل ۹، ص ۱۸۱؛ ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۳۶۷). همچنين به دلالت زحل بر سردترين، سخت ترين و پليدترين چيزها، كوتاهى، خشكى، سختى، سنگينى، روز شنبه، نخستين اقليم و كوههاى خشك (كه چيزى بر آنها نرويد) اشاره شده است (ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۳۶۹). احكاميان صورتهاى فلكى جَدى* و دلو* را خانه هاى زحل درنظر مى گرفته اند ( ←قمى، ص ۶۲؛ شهمردان بن ابى الخير، ص۶۰) و شرف زحل را در ۲۱ درجه ميزان و هبوط آن را در ۲۱ درجه حمل دانسته اند ( ←ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۳۹۸ـ۳۹۹؛ شهمردان بن ابى الخير، ص ۱۲۵). در بين فلزات، زحل بر سرب دلالت دارد (ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۳۷۳؛ قس مَجريطى، ص ۴۹؛ نيز ←سرب*). در طلسمات، زحل به شكل مردى با صورت كلاغ و پاهاى برّه تصوير شده است كه بر صندلى نشسته و عصايى در دست راست و نيزه اى در دست چپ دارد ( ←مجريطى، ص ۵۶). در ادبيات فارسى، علاوه بر واژه كيوان، از عبارتهاى كنايى بسيارى همچون «مير صُفه هفتم» (فرمانرواى فلك هفتم؛ ←حسن غزنوى، ص ۲۱) و «هندوى باريك بين» (انورى، ج ۱، ص ۴۶۵) نيز استفاده شده است و تحت تأثير باورهاى احكام نجوم، زحل را مظهر نحوست دانسته اند (براى نمونه ←حافظ، ص ۳۲؛ مصفّى، ص ۷۸۹). همچنين حكايت هشت سال اقامت ادريس در فلك زحل به صورت تمثيلى در شعر فارسى آمده است ( ←مولوى، ج ۳، دفتر۶، ص ۴۴۲ـ۴۴۳). در بندهش (ص ۵۷ـ۵۸)، از كيوان باعنوان «سپاهبدان سپاهبد» ياد شده است.
منابع: ابن منظور؛ ابن يونس، الزيج الكبير الحاكمى، نسخه خطى كتابخانه ليدن، ش Or.۱۴۳، نسخه عكسى كتابخانه بنياد دايرة المعارف اسلامى؛ ابوريحان بيرونى، كتاب التفهيم لاوائل صناعة التنجيم، چاپ جلال الدين همائى، تهران ۱۳۶۲ش؛ همو، كتاب القانون المسعودى، حيدرآباد، دكن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶؛ الغ بيگ، زيج الغ بيگ، نسخه خطى كتابخانه ملى تبريز، مجموعه حاج محمدآقا نخجوانى، ش ۳۵۹۸؛ محمدبن محمد (على) انورى، ديوان، چاپ محمدتقى مدرس رضوى، تهران ۱۳۶۴ش؛ محمدبن جابر بتّانى، كتاب الزيج الصابى، اعتنى بطبعه و تصحيحه و ترجمه الى اللغة اللاتينية و علّق حواشيه كارلو آلفونسو نالينو، رم ۱۸۹۹ـ۱۹۰۷، چاپ افست هيلدسهايم ۱۹۷۷؛ بطرس بستانى، محيط المحيط: قاموس مطوّل للغة العربية، بيروت ۱۹۸۷؛ بندهش، ]گردآورى [فرنبغ دادگى، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۶۹ش؛ شمس المعالى محمد جرجانى، زحل و كره ثوابت، نسخه خطى كتابخانه آستان قدس رضوى، ش ۵۳۲۳؛ شمس الدين محمد حافظ، ديوان، چاپ محمد قزوينى و قاسم غنى، تهران ۱۳۶۹ش؛ حسن بن محمد حسن غزنوى، ديوان، چاپ محمدتقى مدرس رضوى، تهران ۱۳۶۲ش؛ محمدبن احمد خوارزمى، مفاتيح العلوم، چاپ نهى نجار، بيروت ۱۹۹۳؛ شهمردان بن ابى الخير، روضة المنجمين، چاپ جليل اخوان زنجانى، تهران ۱۳۸۲ش؛ بهرام فره وشى، فرهنگ پهلوى، تهران ۱۳۵۲ش؛ حسن بن على قطان مروزى، گيهان شناخت، چاپ عكسى از نسخه خطى كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى، چاپ محمود مرعشى، قم ۱۳۷۹ش؛ حسن بن على قمى، ترجمه المدخل الى علم احكام النجوم: تأليف به سال ۳۶۵ه .ق، از مترجمى ناشناخته، چاپ جليل اخوان زنجانى، تهران ۱۳۷۵ش؛ مَسلَمة بن احمد مَجريطى، غاية الحكيم، به قلم محمود نصار، ]قاهره، بى تا.[؛ محمدبن مسعود مسعودى مروزى، جهان دانش، چاپ جليل اخوان زنجانى، تهران ۱۳۸۲ش؛ ابوالفضل مصفّى، فرهنگ اصطلاحات نجومى، تهران ۱۳۶۶ش؛ جلال الدين محمدبن محمد مولوى، مثنوى معنوى، تصحيح رينولد الين نيكلسون، چاپ نصراللّه پورجوادى، تهران ۱۳۶۳ش؛ كارلوآلفونسو نالينو، تاريخ نجوم اسلامى، ترجمه احمد آرام، تهران ?]۱۳۴۹ش[؛ بارتل ليندرت وان در واردن، پيدايش دانش نجوم، ترجمه همايون صنعتى زاده، تهران ۱۳۷۲ش؛
Edward S. Kennedy, A survey of Islamic astronomical tables, Philadelphia ۱۹۸۹; David Neil MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary, London ۱۹۹۰; Jacqueline Mitton, A concise dictionary of astronomy, Oxforrd ۱۹۹۱; Patrick Moore, The data book of astronomy, Bristol, U.K. ۲۰۰۰; Mu¤hammad b. Mu¤hammad Na¤s¦ âr al-D¦ ân Tu¦ s¦ â, Na¤s¦ ir al-D¦ in al-T¤ u¦ s¦ i’s memoir on astronomy = A l- Tadhkira f¦ i‘ilm al-hay’a, ed. and tr. F. J. Ragep, New York ۱۹۹۳; Olaf Pedersen, A survey of the A lmagest, with annotation and new commentary by Alexander Jones, new York [۲۰۱۱]; Claudius Ptolemy, Ptolemy’s A lmagest, translated and annotated by G. J. Toomer, Princeton, N. J. ۱۹۹۸; idem, Tetrabiblos, edited and translated into English by F. E. Robbins, London ۱۹۸۰.
/ پويان رضوانى /
۱. MacKenzie ۲. Bartel Leendert van der Waerden ۳. Nemesis ۴. Chronos ۵. Mitton ۶. Ptolemy ۷. Na¤ s¦ âr al-D¦ ân T¤ ¦us¦ â ۸. Kennedy ۹. Pedersen ۱۰. Moore ۱۱. Carlo Alfonso Nallino