زبور

معرف

عنوان كتابى مشتمل بر سرودهاى دينى و ستايش و نيايش پروردگار كه بخشى از عهد عتيق است و بخش مهمى از آن به داوودنبى منسوب است و در قرآن به‌عنوان كتاب داوود معرفى شده‌است.
متن

 

زبور، عنوان كتابى مشتمل بر سرودهاى دينى و ستايش و نيايش پروردگار كه بخشى از عهد عتيق است و بخش مهمى از آن به داوودنبى منسوب است و در قرآن به عنوان كتاب داوود معرفى شده است.

۱) در عهد قديم و جديد معادل زبور را در عهدين «مزامير» مى دانند. واژه انگليسى به كاررفته در عهد قديم براى مزامير Psalms است كه برگرفته از واژه لاتينى Psalmorum يا به اختصار Psalmi است. واژه لاتينى خود مقتبس از واژه يونانى PsalmÆs (به معنى نغمه اى كه با ساز زهى همراه شود) است و به نظر مى رسد برگردانى از واژه عبرى «مِزمور» باشد. واژه «مزمور»، به معنى نغمه يا موسيقىِ سازى،  ۵۷ بار در مزامير به كار رفته است و وصفى عمومى از محتواى اين  كتاب است. مجموعه مزامير هيچ عنوان عبرى شناخته شده اى كه در زبان لاتين حفظ شده باشد ندارد، اما شاهدى وجود دارد كه پيش از اصطلاح «مِزمور»، به كل مزامير با عنوان «مِزمُرُت» (mizmorot) اشاره شده است. در منابع رِبّى و منابع پس از آن و در ترجمه هاى آباى كليساى فلسطينى عنوان عبرى «سِفر تِهيليم»، به معناى كتاب نغمه هاى ستايش، براى اين كتاب آمده است؛ هرچند خود واژه تهيليم فقط يك بار در عنوان مزامير (مزمور ۱۴۵) به كار رفته است. همه اين عناوين حاكى از ويژگيهاى محورى اين كتاب است، يعنى سرودهاى نيايشى در ستايش خداوند (Äد.جودائيكا[۱] ، ج ۱۶، ص ۶۶۳ـ۶۶۴؛  >دانشنامه معيار كتاب مقدس<[۲] ، ج ۳، ص۱۰۳۰؛ البته  سرودهاى نيايشى به مزامير منحصر نيست، براى نمونه هاى ديگرى از نغمه هاى مشابه مزامير در سراسر عهدين  ←  >دايرة المعارف دين<[۳] ، ج ۱۲، ص ۳۹؛ نيز براى نمونه هايى از  نغمه هاى همسان مصرى و بابلى مقدّم بر مزامير  ←گونكل[۴] ،  ص ۳ـ۴؛ ائسترلى[۵] ، ص ۱۲ـ۳۵).  در تورات عبرى، كه در زبان عبرى به «كتُويم» يعنى مكتوبات شهرت دارد، مزامير پس از كتاب روت و پيش از كتاب ايوب و كتاب امثال سليمان است. مزامير كنونى نخستين كتاب از بخش سوم نسخه رسمى كتاب مقدس يهوديان است. در نسخه رسمى مسيحيان، اين كتاب در زمره كتابهاى حكمت است و بين كتاب ايوب و امثال سليمان قرار دارد. مزامير كنونى شامل ۱۵۰ تصنيف است، كه البته شايد اين عدد براى سرراست كردن باشد، چراكه در شمار فقرات مزمورها اختلاف هست (مثلا در طومارهاى كشف شده در بحرالميت مزامير ديگرى نيز كشف شده است  ←>دايرة المعارف دين<، همانجا؛ براى اطلاعات بيشتر در اين باره  ←فلينت[۶] ، ۱۹۹۷).  مزامير در پنج بخش يا كتاب ـ۴۱، ۴۲ـ۷۲، ۷۳ـ۸۹، ۹۰ـ ۱۰۶ و ۱۰۷ـ۱۵۰) تنظيم شده است. مسلمآ نحوه چينش مزامير اتفاقى نبوده است، اما معيار آن كاملا روشن نيست. در پايان همه بخشها عبارت حمد و ستايش خداوند و سپس «آمين» آمده است، جز بخش پايانى كه آن را ستايشى مربوط به كل مزامير مى دانند. اين تقسيم بندى بر پايه ستايشهاى پايان بخشها صورت گرفته است و چه بسا نشانه مراحل متوالى تحول اين اثر باشد. طرح كلى اين تقسيم بندى پنج گانه از زمانهاى بسيار قديم در عهد قديم به زبانهاى عبرى و يونانى به تبعيت از اسفار پنج گانه تورات صورت گرفته و فقط تقسيمات داخلى آن متفاوت است. ممكن است تقسيم مزامير به پنج بخش به اين دليل باشد كه يهوديان مى خواستند در محافل دينى خود هر هفته بخشى از مزامير را در كنار يكى از اسفار پنج گانه  تورات قرائت كنند (د. جودائيكا، ج ۱۶، ص ۶۶۳ـ۶۶۵؛ >دايرة المعارف دين<؛ >دانشنامه معيار كتاب مقدس<، همانجاها؛ هلى[۷] ، ص ۲۲۸؛ ضمن آنكه قرائت مزامير به يهوديان  اختصاص ندارد و از زمانهاى قديم در ميان مسيحيان نيز رواج داشته است  ←>دايرة المعارف دين<، ج ۱۲، ص ۴۳؛ كراوس[۸] ، فصل ۷).  مزامير يكباره گردآورى نشده است، و اين را ازجمله مى توان از تكرار برخى مزمورها دريافت (مثل مزمور ۱۴ كه در مزمور ۵۳ تكرار شده و مزمور ۴۰ در مزمور ۷۰ و انتهاى مزمورهاى ۵۷ و ۶۰ در مزمور ۱۰۸؛ هاكس[۹] ، ذيل «مزامير»). كتابهاى اول و        دوم كهن ترند و از اين ميان قديم ترين بخش اين مجموعه كتاب اول يا مزامير ۳ـ۴۱ است، كه تقريبآ همه آنها منسوب به داوود و حاصل نخستين مرحله گردآورى مزامير است (د. جودائيكا، ج۱۶، ص۶۶۶). نظرها درباره تاريخ گذارى مزامير متفاوت است : معدودى آن را متعلق به دوره متقدم تاريخ بنى اسرائيل مى دانند، بسيارى به دوران پادشاهى و برخى به دوران تبعيد و پس از آن. تاريخ گذارى دقيق مزامير فقط با بررسى جزئى تك تك مزامير ممكن است؛ باوجوداين، ملاحظاتى كلى در اين باره وجود دارد. تحقيقات انتقادى باروخ اسپينوزا[۱۰]  در قرن يازدهم/ هفدهم  در انتساب مزامير به داوود، حتى مزاميرى كه در عنوانشان نام او ذكر شده است، ترديد ايجاد كرد. پس از او در قرن سيزدهم/ نوزدهم، محققان عمومآ مزامير را محصول دوران مكابيان ـ هاسمونيان (۱۴۰ـ۳۷ق م) مى دانستند، اما در قرن بيستم، ديگر محققان، به خصوص هرمان گونكل[۱۱]  و زيگموند موينكل[۱۲] ، با   استفاده از روش تحليل انتقادى و با توجه به نسخه يونانى مزامير و انطباق نظام و تعداد فقرات آن با نسخه عبرى و نيز نظر به زبان، سبك، ساختار و محتواى كتاب، ادعا كردند كه تاريخ آن به دوران پس از معبد دوم (۵۱۵ق م) و پيش از قرن دوم ميلادى بازمى گردد. اما تحقيقات كنونى نشان مى دهد كه بيشتر عهد قديم، ازجمله قسمت عمده مزامير، پيش از اين تاريخ، در زمان پادشاهى يا دوران تبعيد، گرد آمده، هرچند برخى از مزامير پس از دوران تبعيد شكل گرفته است (د. جودائيكا، ج ۱۶، ص ۶۶۷ـ۶۶۸؛ >دايرة المعارف دين<، ج ۱۲، ص۴۰؛ >دانشنامه معيار كتاب مقدس<، ج ۳، ص ۱۰۳۱ـ۱۰۳۲؛ ائسترلى، ص ۳۶ـ۵۷؛ استرون[۱۳] ، ص ۱۲ـ ۱۳؛ براى آشنايى با  گونكل و موينكل و روش آنها  ←د.جودائيكا، ذيل  "Mowinckel, Sigmund Olaf Plytt"و "Gunkel, Hermann"؛ جانسون[۱۴] ، ص ۱۶۲ـ۱۸۱؛ رابرتس[۱۵] ، ص ۹۷ـ۱۱۵؛ براى   آشنايى با نام و آثار برخى از مهم ترين محققان در زمينه مطالعات مربوط به مزامير  ←جانسون، ص ۱۸۱ـ۲۰۶). در هيچ جاى عهد قديم عبرى، مزامير به داوود نسبت داده نشده است. در آغاز ۷۳ مزمور از ۱۵۰ مزمور، نام داوود آمده است، اما دلالت دقيق نام داوود در اينجا معلوم نيست؛ يعنى اينكه آيا آن مزمور «از داوود» (احتمالا در بيشتر موارد، به خصوص در مزامير ۳، ۷، ۱۸، ۳۴، ۵۱، ۵۲، ۵۴، ۵۶، ۵۷، ۵۹، ۶۰، ۶۳، ۱۴۳ و ۱۴۴) است يا «درباره داوود» يا «مختص به داوود». بااين حال، ممكن است اين عناوين افزوده هاى بعدى  باشد، چنان كه مزاميرى كه در ترجمه يونانى، به سبب اشاره به زندگى داوود، به او منتسب شده اند در اصل عبرى بدون عنوان اند. احتمال ديگر اين است كه اين مزامير به سبب لحن يا سبكشان به داوود منتسب شده اند. اين ساختار در مورد افراد ديگر نيز وجود دارد و مزاميرى به آساف (براى نمونه  ←مزمور ۵۰)، بنى قورح (براى نمونه  ←مزمور ۴۲)، سليمان (مزمور ۷۲، ۱۲۷)، موسى (مزمور ۹۰)، هيمان (مزمور ۸۸)، ايتان (مزمور ۸۹) و سالار مغنّيان (براى نمونه  ←مزمور ۴) نسبت داده شده اند (فقط ۳۴ مزمور بدون عنوان اند). به هرحال، تأثير چشمگير داوود بر پيدايش و گسترش مزامير انكارناشدنى است و از قديم نام داوود را در ابتداى اين مزامير نشان دهنده انتساب آنها به داوود تلقى كرده اند. مزمور ۱۸ را، كه با عبارت: «مزمور داوود بنده خداوند كه كلمات اين سرود را به خداوند گفت»، آغاز مى شود، مى توان دليلى براى اين تلقى دانست (قس كتاب دوم سموئيل، :۲۲ ۱، كه با عبارتى مشابه آغاز مى شود). دليل ديگر متن انتهاى كتاب دوم مزامير (:۷۲ ۲۰) است: «دعاهاى داوودبن عيسى تمام شد»، به خصوص آنكه ۵۶ مزمور از  ۷۳ مزمور منتسب به داوود در همين كتاب دوم آمده است. از سوى ديگر، باگذشت زمان، كم كم كل مزامير به داوود نسبت داده شده است. مثلا در كتاب دوم مكابيان، :۲ ۱۳ (از كتابهاى قانونى ثانى) به «مكتوبات داوود» اشاره شده، كه ظاهرآ منظور كتاب مزامير است. نخستين تصريح به انتساب كل مزامير به داوود در آثار رِبّيها يافت مى شود كه پنج كتاب مزامير داوود را با اسفار پنج گانه موسى مقايسه كرده اند (د.جودائيكا، ج ۱۶، ص ۶۶۸ـ۶۶۹؛ >دايرة المعارف دين<، همانجا؛ >دانشنامه معيار كتاب مقدس<، ج ۳، ص ۱۰۳۱ـ۱۰۳۲؛ البته گاه گفته شده است داوود مذكور در مزاميرِ تاريخى، پادشاهى به اين نام غير از داوودبن سليمان است  ←رنتورف[۱۶] ، ص ۵۳ـ۶۴).  انتساب مزامير به داوود از ديرزمان با سرودخوانى و نوازندگى او نيز مرتبط بوده است. داوود از جوانى در نواختن بربط مهارت داشت ( ←كتاب اول سموئيل، :۱۶ ۶ـ۲۳)، مبدع آلات موسيقى بود (كتاب عاموس نبى، :۶ ۵)، مراثى مى سرود (كتاب دوم سموئيل، :۱ ۱۷)، «نغمه سراى شيرين بنى اسرائيل» خوانده شده بود (كتاب دوم سموئيل، :۲۳ ۱) و او را سامان دهنده موسيقى دانان و خوانندگان معبد اورشليم مى دانستند ( ←كتاب نحميا، :۱۲ ۲۴؛ د.جودائيكا، ج ۱۶، ص ۶۶۹ـ۶۷۰؛ نيز  ←داوود*). مزامير به طور كلى ساختار شعرگونه دارد (>دانشنامه معيار كتاب مقدس<، ج ۳، ص ۱۰۳۶ـ۱۰۳۷). محتوا و قالب       بيانى مزامير تنوع و درهم تنيدگى غريبى دارد و تعيين دقيق آنها درخصوص هر مزمور دشوار است. بيشتر مزامير سرود و نيايشى در ستايش جلال، عظمت و مشيت الهى است (ازجمله مزامير ۸، ۱۹، ۳۳)؛ برخى در تمجيد از سلطنت الهى است ( ←مزامير ۴۷، ۹۳، ۹۶ـ۹۹)؛ در دسته اى ديگر شهر خدا و كوه مقدسش بزرگ داشته مى شود (ازجمله مزامير ۴۸، ۷۶)؛ دو مزمور (۱۹، ۱۱۹) در تحسين تورات است و در آنها از تأثير تورات بر خوانندگانش سخن گفته مى شود. تقريبآ يك سوم مزامير به مرثيه و ماتم اختصاص يافته است كه گوينده آنها يك فرد (ازجمله مزامير ۳، ۵، ۵۵) يا يك جمع (ازجمله مزامير ۴۴، ۶۰، ۷۴) است. قالب مرتبط ديگر شكر و سپاس فردى (ازجمله مزامير ۹ـ۱۰، ۱۸، ۳۰) و جمعى (ازجمله مزامير ۶۶، ۶۷، ۱۱۸) است. مزامير مرتبط با داوود در مقام پادشاه نيز دسته اى ديگر را تشكيل مى دهند (ازجمله مزامير ۲، ۱۸، ۲۰). قالب مهم ديگر مزامير متأثر از ادبيات حِكْمى يا تربيتى است (ازجمله مزامير ۱، ۱۵، ۲۴، ۳۴؛  ←د.جودائيكا، ج ۱۶، ص ۶۶۹ـ۶۷۰؛ >دايرة المعارف دين<، ج ۱۲، ص ۴۱؛ >دانشنامه معيار كتاب مقدس<، ج ۳، ص ۱۰۳۴ـ۱۰۳۵؛ گونكل، ۱۹۶۹؛ براى شرح بيشترى از اين موضوعات و ساختار مزامير حاوى آنها  ←دى[۱۷] ،  فصلهاى ۲، ۳، ۴ و ۶؛ براى تأثير مزامير در حيات فرهنگى بنى اسرائيل  ←>دانشنامه معيار كتاب مقدس<، ج ۳، ص ۱۰۳۳ـ۱۰۳۴). به علاوه، شكل گيرى مزامير در ادوار متفاوت باعث شده است كه تصورات متنوعى از خدا و دين در آنها مطرح شود (>دايرة المعارف دين<، ج ۱۲، ص ۴۴ـ۴۵؛ براى آشنايى با مباحث الهياتى مزامير  ←كراوس، ۱۹۹۲؛ دى، فصل ۸؛ ائسترلى، فصلهاى ۱۲ـ۱۴؛ گرشتنبرگر[۱۸] ،  ص ۶۰۳ـ ۶۲۵). مزامير، افزون بر زبان عبرى، به زبانهاى گوناگونى مانند يونانى، آرامى، لاتين و سريانى نيز وجود دارد، كه اساسآ تفاوت چندانى باهم ندارند (د.جودائيكا، ج ۱۶، ص ۶۷۱)، اما، به تعبير دانته، هيچ كدام از ترجمه ها نتوانسته است شيرينى اصل عبرى را منعكس سازد ( ←شيپرز[۱۹] ، ص ۱۳۳).  

۲) در منابع اسلامى

الف) ريشه و معناى لغوى. قرآن (نساء: ۱۶۳؛ اسراء: ۵۵؛ انبياء: ۱۰۵) كتاب حضرت داوود را زبور ناميده است. در منابع اسلامى براى اشاره به كتاب داوود، هم اصطلاح مزامير به كار رفته است و هم اصطلاح زبور، كه البته دومى بيشتر رايج است. احمدبن عبداللّه سلام، از موالى هارون الرشيد (حك  : ۱۷۰ـ۱۹۳)، زبور را همان مزاميرى دانسته كه در دست يهوديان  و مسيحيان است و ۱۵۰ مزمور دارد (د.اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه؛ نيز  ←ابن نديم، ج ۱، جزء۱، ص ۵۳ـ۵۴؛ ابن منظور، ذيل «زمر»). علاوه بر اينكه زبور به طور عام به داوود نسبت داده مى شود و شامل مزامير داوود و سليمان و آصف است، از برخى منابع لغوى دريافت مى شود كه به كتاب يا صحيفه هايى از آن كه به طور خاص به داوود منتسب است و آهنگين خوانده مى شود، مزامير اطلاق مى شود ( ←ابن منظور، همانجا؛ فيروزآبادى؛ المعجم الوسيط، ذيل «زمر»). در منابع لغوى، مزامير را از ريشه زَمَرَ و جمع زمر دانسته اند به معنى نىِ نوازندگى يا صداى نيكو ( ←خليل بن احمد؛ ابن دُرَيد؛ ازهرى، ذيل «زمر»). در اين منابع، زبور را مشتق  از زَبَرَ دانسته اند، كه دو طيف معنايى اصلى دارد: يكى  به معناى خط، كتاب، كتابت (وزن فَعول به معنى مفعول)، خواندن، كه اصل آن از نقركردن صخره مى آيد و به همين  شيوه بر پوست درخت خرما كتابت مى كردند؛ ديگرى به معناى استحكام و شدت بخشيدن، قسمت ضخيم آهن، موهاى پرپشت، هيكل تنومند يا زِبرى (سختى شديد)، كه اصل  آن از سنگ چينى دور چاه مى آيد. از معانى ديگر آن عقل،  صبر و نهى كردن است، و سرانجام اينكه زبور، به معنى عام به هر كتاب و نوشته اى و به معنى خاص به اسم كتاب يا صحيفه هاى داوود اطلاق مى شود ( ←خليل بن احمد؛ ابن دريد؛ ازهرى، همانجاها؛ ابن فارِس، ذيل «زبر»؛ قرطبى، ج ۳، جزء۶، ص ۱۷؛ ابن منظور، همانجا). گفته اند كه زبور به متن نوشته شده اطلاق مى شود و كتاب داوود را از آن سبب زبور خوانده اند كه از آسمان به صورت مكتوب نازل شده است. همچنين هر كتاب الهى اى كه آگاهى يافتن بر آن دشوار باشد يا هر كتابى را كه دربردارنده حكمت عقلى و عارى از احكام شرعى باشد، زبور ناميده اند، چنان كه در زبور داوود هيچ حكم شرعى اى بيان نشده است ( ←زَجّاج، ج ۱، ص ۴۱۵؛ راغب اصفهانى، ذيل «زبر»؛ زَبيدى، ج ۱۱، ص۴۰۰). به نظر فخررازى (ذيل آل عمران: ۱۸۴)، با توجه به اينكه يكى از معانى ريشه «زَبَرَ» نهى كردن است، زبور را به سبب كثرت نواهى و مواعظ بدين نام خوانده اند. ابن عطيه (ذيل اسراء : ۵۵) نيز احتمال داده است كه چون داوود صاحب مواعظ و حِكَم و وصاياى بسيارى بود، زبور، جمع «زبر»، به معناى عقل و درستى رأى و نظر است. محققان غربى طيف معنايى اصلى نخست زبور (كتاب و غيره) را مفهوم اصلى ريشه «زَبَرَ» تلقى كرده اند. كشف نوشته هايى بر پوست درخت خرما و تكه چوبهاى ديگر در       عربستان جنوبى اين معنا را تقويت كرده است. همين معنا در شعر امرئالقيس نيز آمده است كخطِ زبورٍ فى مصاحفِ رهبان»، ص ۸۶ يا در جاى ديگر: «كخطِ زبورٍ فى عسيبِ يمان»، ص ۹۱). آنان طيف معنايى دوم را برگرفته از واژه عبرى مِزمور به معنى نواختن موسيقى دانسته اند. اين واژه در عهد قديم عبرى درباره سرودهاى نيايشى در ستايش خدا به كار رفته است. اين واژه با واژه سريانى «مَزمورا» و واژه حبشى «مَزمور» هم خانواده است. همچنين ميان واژه عربى زبور و واژه عبرى «زامير» به معنى نغمه مشابهت وجود دارد. هرچند تبديل حرف «م»  به «ب» در اينجا نيازمند تبيين است، چنين تبديلى بى سابقه نيست. همچنين ممكن است واژه هاى عبرى/ آرامى/ سريانى «دِبّور»، «دِبّورا»/ «دئيرا»، به معنى گفتار يا بيان و اغلب در  اشاره به وحى، نظاير سامى اين واژه باشند. شواهد شعرى  و زبانى نشان مى دهند كه زبور در برخى از جوامع عربى  پيش از اسلام به متن و چه بسا متن مقدس يهودى، مسيحى يا سنّتهاى دينى عربهاى بومى اشاره دارد ( ←لويس شيخو، قسم ۲، ص ۱۸۴ـ۱۸۵؛ هوروويتس[۲۰] ، ص ۶۱ـ۶۲؛ جفرى[۲۱] ،   ص ۱۴۸ـ۱۴۹؛ د.اسلام، چاپ دوم، همانجا؛ زاميت[۲۲] ،  ص ۲۰۶). آرتور جفرى (ص ۱۴۹) معتقد است با توجه به اينكه علاوه بر صورت زبور، در قديم، صورت ذبور نيز به كار رفته است و خود زبور نيز به دفعات در شعر قديم عرب به معنى كلى نوشته آمده است، مى توان گفت بين اشتقاقات اين واژه و واژه متداول ميان يهوديان و مسيحيان التباسى صورت گرفته و درنتيجه  از پيش از اسلام، زبور بر پايه اشتقاقى عاميانه براى مزامير  به كار رفته است (قس هوروويتس، ص ۶۱، كه كاربرد گسترده پيش از اسلام آن و معناى عام آن در قرآن را شواهدى در برابر اين ادعا مى داند؛ نيز  ←تورى[۲۳] ، ص ۳۴، پانويس ۱۱، ص ۵۱،  كه معتقد است ريشه عربى اين واژه هيچ ارتباطى با واژه اصلى عبرى آن ندارد).

ب) در قرآن و تفسير. ريشه «زب ر» و مشتقات آن يازده بار در قرآن به كار رفته است: سه بار به صورت زبور (دو بار نكره و يك بار با «ال» معرفه)، و هشت بار به صورت «زُبُر». در آيات ۱۶۳ سوره نساء و ۵۵ سوره اسراء زبور به صورت نكره آمده، اما به صراحت عطيه اى از سوى خداوند به داوود* بيان شده است : «وآَتَينا داوودَ زبُورآ». در اين دو آيه، درباره نحوه قرائت اين واژه در ميان مفسران اختلاف هست. محمدبن جرير طبرى (جامع، ذيل نساء: ۱۶۳) مى گويد عموم قاريان آن را زَبور خوانده اند، يعنى «به داوود كتابى به نام زبور داديم»، كه در اين صورت زبور اسم خاص است؛ اما برخى از قاريان كوفى، مثل اعمش و  حمزه، آن را زُبور خوانده اند، يعنى «به داوود صحيفه اى مكتوب داديم»، كه در اين صورت زبور مصدر اسمى و جمع زبر يا اسم جمع زبور و درهرحال اسم عام براى هر متن مكتوب است. طبرى به دليل شهرت عنوان زبور براى كتاب داوود قرائت نخست را ترجيح مى دهد (نيز  ←زجّاج؛ طبرِسى، ذيل نساء : ۱۶۳). مفسران دلايلى را مطرح كرده اند براى اينكه چرا در اينجاها زبور نكره آمده است، ازجمله اينكه در اينجاها اشاره به قسمتى از زبر، يعنى كتب، است كه شامل زبور داوود مى شود نه كل آن؛ يا فقط اشاره به آن قسمت از زبور داوود است كه در آن به پيامبر اسلام اشاره شده و در آيه ۱۰۵ سوره انبياء بدان تصريح شده است؛ همچنين به اين دليل كه نكره بودن زبور در اينجا نشان بزرگداشت و اشاره به كامل بودن آن است (زمخشرى؛ فخررازى،  ذيل اسراء: ۵۵). در آيه ۱۰۵ سوره انبياء، زبور به صورت معرفه آمده است : «ولَقَد كَتَبنا فى الزَّبورِ...» (و در حقيقت در زبور پس از ذكر نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث خواهند برد). همراهى زبور با ذكر در اين آيه سبب تفسيرهاى متفاوتى از اين دو واژه شده است، ازجمله اينكه ذكر اشاره است به لوح محفوظ يا امّالكتاب و زبور ــ با توجه به معنى لغوى اش و تلقى «ال» آن به عنوان «ال» جنس ــ شامل همه كتابهاى انبيا اعم از تورات و انجيل و زبور (و قرآن) مى شود. يا اينكه ذكر اشاره است به تورات، و زبور شامل همه كتابهاى پيش از تورات يا فقط زبور داوود مى شود. ديگر اينكه ذكر اشاره به قرآن است و زبور اشاره به زبور داوود (و در اينجا «بعد» به معنى قبل است) يا اشاره به تورات و انجيل است ( ←مقاتل بن سليمان؛ زجّاج؛ طبرسى؛ ابن جوزى، ۱۴۰۴، ذيل آيه؛ فخررازى، ذيل آيه، علاوه بر قرائت زَبور، قرائت زُبور را به نقل از حمزه ذكر مى كند و  در اينجا هر دو را به معنى كتاب مى داند؛ نيز  ←سيوطى، الاتقان، ج ۱، ص ۱۸۱، كه زبور را به استناد اين آيه يكى از ۵۵ نام قرآن مى داند). محمدبن جرير طبرى (جامع، ذيل آيه) رأى نخست را ترجيح مى دهد. مضمون اين آيه معادل سخنى است كه در مزمور (:۳۷ ۲۹) آمده است: «صالحان وارث زمين خواهند بود و در آن تا  ابد سكونت خواهند كرد» (نيز  ←مزمور :۳۷ ۹ـ۱۲، ۱۷ـ۱۸، ۲۲؛ و نيز  ←مزمور :۹۶ ۱۰ـ۱۳، كه آن را اشاره به حوادث  پس از ظهور دانسته اند). گويا اين مضمون يگانه نقل قول  مستقيم از عهد قديم و عهد جديد در كل قرآن است (هيوز[۲۴] ، ذيل  مادّه؛ براى مضامين مشترك غيرصريح ميان برخى آيات سوره بقره و مزامير  ←كچ[۲۵] ، ص ۹۶، ۹۸، ۱۱۴، ۱۱۸ـ۱۲۰،فقرات       ۱۲۵ـ۱۲۶، ۱۸۳، ۱۸۸) و البته مسيحيان آن را بشارت به ظهور حضرت عيسى تفسير كرده اند (براى مثال  ←دليچ[۲۶] ، ذيل همين  مزامير). در شش آيه، زبور به صورت جمع (زُبُر) آمده است، ازجمله در آيات ۱۸۴ سوره آل عمران، ۲۵ سوره فاطر و ۴۴ سوره نحل، كه زُبُر در كنار «بيّنات» ذكر شده است. در دو آيه نخست «الكتاب المنير» هم اضافه شده و خطاب به پيامبر اسلام آمده است كه اگر او را تكذيب مى كنند پيش از اين هم رسولانى با بيّنات و زبر و كتاب منير آمدند و تكذيب شدند. در اين آيات مفسران منظور از بيّنات را براهين و آيات و معجزات و زبر را اشاره به كتاب و حكايت پيشينيان و مواعظ و كتاب منير را اشاره به اوامر و نواهى و حلال و حرام يا به طور مشخص تورات و انجيل و زبور دانسته اند ( ←مقاتل بن سليمان؛ قمى؛ محمدبن جرير طبرى، جامع؛ طبرسى؛ فخررازى، ذيل آيات). در دو آيه ۴۳ و ۵۲ سوره قمر نيز زبور به صورت جمع آمده است: «أَكُفّارُكُم خَيرٌ مِن أُولئِكُم أَم لَكم براءةُ فى الزُّبُرِ» (آيا كافران شما از اينان ]از اين كافران كه برشمرديم و عذاب شدند [برترند يا شما را در زُبُر خط امانى است)، كه عمومآ منظور از زُبُر را كتب (آسمانى پيشين) دانسته اند؛ «وكلُّ شَىءٍ فعَلُوهُ فى الزُّبُرِ» (و هرچه كردند در زُبُر درج است)، كه عمومآ منظور از زُبُر را كتب (اعمال هركس) يا امّالكتاب يا لوح محفوظ دانسته اند ( ←مقاتل بن سليمان؛ محمدبن جرير طبرى، جامع؛ زمخشرى؛ طبرسى؛ فخررازى؛ قرطبى، ذيل آيات). سرانجام اينكه در آيه ۱۹۶ سوره شعراء تعبير «زُبُرالأولين» آمده و گفته شده: «و آن در زُبُر پيشينيان آمده است». مفسران اين آيه را اشاره به وصف قرآن، بشارت  به ظهور پيامبر اكرم ( ←اعراف: ۱۵۷)، دعوت به توحيد و  عدل يا قصص انبياى مذكور در قرآن دانسته اند ( ←مقاتل بن سليمان؛ محمدبن جرير طبرى، جامع؛ زجّاج؛ طبرسى؛ فخررازى، ذيل آيه). آيه ۹۶ سوره كهف با ماجراى ذوالقرنين* و ساختن سدى در برابر يأجوج و مأجوج مرتبط است و اينكه وى براى اين كار از كسانى كه اين درخواست را از او داشتند «زُبَرالحديد» مى طلبد. همه مفسران و لغويان منظور از اين تعبير را «پاره هاى آهن» دانسته اند (براى مثال  ←محمدبن جرير طبرى، جامع؛ زجّاج، ذيل آيه). در آيه ۵۳ سوره مؤمنون در اشاره به مشركان مكه و يهود و نصارى آمده است: «فتَقَطَّعوا أَمرَهم بَينَهم زُبُرآ كلُّ حزبٍ بما لديهِم فَرِحونَ»؛ واژه «زبرآ» در اين آيه را گروهى «زُبَرا» خوانده اند كه، مانند آيه ۹۶ سوره كهف، به معنى تكه تكه و  فرقه فرقه شدن است و به تفرقه ميان مذاهب مختلف و خارج شدن از «امت واحده» اشاره مى كند كه در آيه ۵۲ سوره كهف بدان اشاره شده است. اما بيشتر قاريان قرائت «زُبُرا» را ترجيح داده اند، كه به معنى كتاب كتاب كردن و اشاره به تفرقه ميان مذاهب مختلف است كه هركس به كتاب خود تمسك جست و كتاب ديگرى و ازجمله قرآن را تكذيب كرد (مقاتل بن سليمان؛ محمدبن جرير طبرى، جامع؛ زجّاج؛ ثعلبى، الكشف و البيان؛ فخررازى، ذيل مؤمنون: ۵۳). افزون بر اين موارد، در آياتى مانند ۴ سوره بقره و ۹۲ سوره انعام اشاره اى كلى به همه كتابهاى آسمانى پيش از قرآن ــازجمله زبورــ هست (براى مثال  ←محمدبن جرير طبرى، جامع، ذيل آيات؛ نيز  ←بيضاوى، ذيل آل عمران: ۳ـ۴، كه واژه «الفرقان» در آيه ۴ را از جمله به زبور معنى مى كند، در اين باره  ←كچ، ص ۵۱). برخى محققان غربى به اهميت توجه به مزامير در پژوهشهاى قرآنى اشاره كرده و از منظر خود برخى از سوره هاى مكى قرآن را بر اين اساس تحليل كرده اند (مانند هورتويش هيرشفلد[۲۷] ، هاينريش اشپاير[۲۸] ، و به خصوص انگليكا نوى ويرت[۲۹]    ←صالح[۳۰] ، ص ۲۸۵ـ۲۸۷؛ نيز  ←نوى ويرت، ۱۹۸۸، ص ۳۸۸ـ  ۴۱۶؛ همو، ۲۰۱۰، ص ۷۳۳ـ۷۷۸). در ميان مفسران مسلمان نيز برهان الدين بقاعى (۸۰۹ـ۸۸۵) در التفات به عهدين ــازجمله به زبور (مثلا ذيل اسراء: ۸، ۴۴)ــ در تفسير آيات قرآن جايگاهى ممتاز دارد (نيز  ←صالح، ص ۲۹۰ـ۲۹۱؛ بقاعى، ابوالحسن ابراهيم*).

ج) در اخبار و روايات. زبور يكى از ۱۰۴ كتاب و صحيفه اى است كه خدا بر برگزيدگانش نازل كرده است (ابن قتيبه، ۱۹۸۱، ص ۵۶؛ ابن حِبّان، ج ۲، ص ۷۷؛ الاختصاص، ص ۲۶۴). خدا زبور را به داوود تعليم داد (محمدبن جرير طبرى، جامع، ذيل اسراء: ۵۵) يا به قولى به صورت وحى بر سينه اش نازل كرد ( ←كسائى، ج ۲، ص ۲۵۸؛ علم الهدى، ج ۲، جزء۴، ص ۱۱۵). در اخبار و روايات و به خصوص ادعيه نام زبور معمولا در كنار سه كتاب آسمانى ديگر ــ تورات*، انجيل* و قرآن* ــ ذكر شده است (براى مثال  ←ابن بابويه، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص ۵۹۷؛ ابن طاووس، ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵، ج ۱، ص۱۳۰، ۲۳۹). نقل است كه همه اين چهار كتاب آسمانى در ماه رمضان و، جز قرآن، همگى به صورت الواح و اوراق نازل شده اند (محمدبن جرير طبرى، جامع، ذيل دخان: ۳؛ كلينى، ج ۴، ص ۱۵۷؛ ابن بابويه، ۱۳۶۱ش، ص ۴۴؛ ابن كثير، ج ۲، ص ۴۷۲؛ ابن حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۵؛ نيز  ←كتب آسمانى*).       فخررازى (ذيل نساء: ۱۶۳) و ابن خلدون (ج ۲، ص ۱۱۱) به نزول تدريجى زبور اشاره كرده اند. تهانوى (ذيل مادّه) معتقد است زبور به صورت «آيات مفصّلات» (تعبيرى برگرفته از آيه ۱۳۳ سوره اعراف) بر داوود نازل شد، اما داوود پس از كامل شدن نزول آنها، زبور را به قومش عرضه كرد. در روايت مشهورى از قول پيامبر اسلام نقل شده است كه خداوند سوره هايى را به جاى هركدام از اين كتابهاى آسمانى به ايشان عطا كرد، ازجمله به جاى زبور سوره هاى مثانى (هفت سوره پس از هفت سوره بلند قرآن، از سوره يونس تا سوره نحل) يا مئون (هفت سوره داراى كم وبيش صد آيه، از سوره اسراء تا سوره مؤمنون) يا سوره هايى ديگر را به ايشان عطا كرد ( ←محمدبن جرير طبرى، جامع، ذيل حمد: ۱؛ كلينى، ج ۲، ص ۶۰۱؛ ثعلبى، الكشف و البيان، ذيل حجر: ۸۷، اسراء: ۱؛ سيوطى، جامع، ج ۲، ص ۲۸۶ـ۲۸۷؛ براى توضيح معناى مثانى و مئون  ←طبرسى، ج ۱، ص ۸۲؛ مُناوى، ج ۱، ص ۵۶۵؛ مازندرانى، ج ۱۱، ص ۱۷ـ۱۹). بنابر پاره اى احاديث، در زبور نام پيامبر اسلام و اوصاف و اخبار راجع به او آمده است (براى مثال  ←ابن بابويه، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص ۴۲۵؛ ابن عساكر، ج ۳، ص ۳۹۶ـ۳۹۸؛ قطب راوندى، ج۱، ص ۷۶؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۱۴، ۱۵۱؛ ابن كثير، ج ۳، ص ۵۴۷، ج ۶، ص۷۰ـ۷۱، ۲۰۰). البته گفته اند زبور نيز مانند تورات و انجيل از تحريف مصون نبوده است (ابن كثير، ج ۳، ص ۸۴). در منابع شيعى گفته شده كه نام اهل بيت پيامبر نيز در زبور آمده است (براى مثال  ←قمى، ذيل نمل: ۱۵؛ ابن بابويه، ۱۳۶۱ش، ص ۵۹ـ۶۰؛ كراجكى، ج ۲، ص ۱۳۹؛ ابن حمزه، ص ۱۹۱ـ۱۹۲)، و به مناسبتهاى گوناگون به احاطه اهل بيت* پيامبر صلى اللّه عليه و آله وسلم بر همه اين كتابهاى آسمانى ــاز جمله زبورــ اشاره شده است (براى مثال  ←قمى، ذيل شورى: ۱ـ۲؛ صفّارقمى، ص ۱۳۲ـ۱۳۵؛ ابن بابويه، ۱۳۸۴ش، ص ۱۱۸ـ۱۱۹). در اخبار و روايات آمده است كه داوود صوت بسيار نيكويى داشت و زبور را به هفتاد لحن مى خواند و هرگاه براى خواندن زبور به صحرا مى رفت گروهى از علماى بنى اسرائيل و مردمان در پى اش روان مى شدند و حتى حيوانات اهلى و وحشى نيز براى شنيدن صداى او جمع مى آمدند و پرندگان بر سرش سايه مى افكندند ( ←قمى، ذيل سبأ: ۱۰؛ محمدبن جرير طبرى، تاريخ، ج ۲، ص ۵۶۲ـ۵۶۳؛ ابن حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۸۸؛ نيز  ←داوود*). صداى خوش زبورخوانى داوود همواره زبانزد بود. در زبان فارسى نيز، در كنار توجه به مضامين اخلاقى و  حكمى زبور، اين صداى خوش داوود هنگام خواندن زبور از ديرباز محل توجه شاعران بوده است (براى نمونه ها  ←دهخدا، ذيل مادّه). گفته شده است، زبور ۱۵۰ سوره دارد و در آن سخنى درباره احكام و حدود و حلال و حرام نيست و فقط شامل حمد و ستايش خداوند و دعا و مواعظ اخلاقى است (مقاتل بن سليمان، ذيل نساء: ۱۶۳، اسراء: ۵۵؛ على بن رَبَّن طبرى، ص ۴۶؛ محمدبن جرير طبرى، جامع، ذيل اسراء: ۵۵؛ ابن نديم، ج ۱، جزء۱، ص ۵۴؛ عينى، ج ۱۶، ص ۸). مسعودى (مروج، ج ۱، ص ۶۲) نقل مى كند كه زبور به زبان عبرى بر داوود نازل شد و فقط يك سوم آن مواعظ و ستايش خداست و مابقى درباره مسائل تاريخى مانند حوادث مربوط به بخت النصر و قوم آشور است (نيز  ←ثعلبى، قصص الانبياء، ص ۲۴۴؛ ادنگ[۳۱] ،  ص ۱۲۵). مطالب گوناگونى به نقل از زبور با موضوع مواعظ و ستايش خدا در اخبار و روايات نقل شده است (براى مثال  ←ثعلبى، قصص الانبياء، ص ۲۵۱ـ۲۵۲؛ ابن طاووس، ۱۳۶۳ش، ص ۴۷ـ۵۳؛ سيوطى، الدرالمنثور، ذيل اسراء: ۵۵؛ مجلسى، ج ۱۴، ص ۳۷ـ۴۸). برخى از اين مطالب تقريبآ با آنچه در مزامير كنونى هست، انطباق دارد (براى مثال  ←يعقوبى، ج ۱، ص ۶۳ـ۶۵ و پانويسها)، اما بيشتر آنها انطباق چندانى با آن ندارند و محتواى برخى از آنها آشكارا اسلامى است (براى مثال  ←كولبرگ[۳۲] ، ص ۳۸۵، درباره مطالبى كه ابن طاووس از مزامير  نقل كرده است؛ ادنگ، ص ۱۱۹ـ۱۲۰، درباره مطالبى كه يعقوبى از مزامير نقل كرده است). سدن[۳۳]  (ص ۳۹۶ـ۳۹۷) خاطرنشان  مى كند كه در سرزمينهاى اسلامى زبورهاى مختلفى وجود داشته كه بخشى مطابق با مزامير كنونى بوده و بخشى شبه زبورهايى بوده كه برخى فقرات آنها منطبق با كتاب مزامير كنونى و برخى ديگر مسيحى شده يا اسلامى شده بوده اند. همچنين آثارى باقى مانده است كه در آنها مواعظى مطابق با ساختار مزامير به شخصيتهاى گوناگون نسبت داده مى شود (نيز  ←لازاروس ـ يافه[۳۴] ، ص ۲۳؛ نيز براى بررسى كامل منشأ، نحوه  شكل گيرى و گستره اين شبه زبورها  ←ويشانوف[۳۵] ،  ۲۰۱۱الف،  ص ۸۵ـ۹۹؛ همو،  ۲۰۱۱ب، ص ۱۵۱ـ۱۷۹). در منابع اسلامى گفته اند كه ترجمه زبور نيز مانند تورات و انجيل، برخلاف قرآن كه ترجمه آن با حفظ همه ظرايف سبكى و محتوايى اش ناممكن است ( ←اعجاز قرآن*)، به زبانهاى ديگر ممكن است (براى مثال  ←ابن قتيبه، ۱۳۹۳، ص ۲۱؛ محمدبن جرير طبرى، جامع، ذيل حمد: ۷). از نقل قولهاى         يعقوبى (همانجا) از مزامير آشكار مى شود كه از همان سده هاى نخستين پس از هجرت ترجمه عربى مزامير ــ هرچند نه به آسانى و براى همه ــ در دسترس بوده است. معمولا يهوديان و مسيحيان تورات و انجيل را براى استفاده يهوديان و مسيحيان عرب زبان به عربى ترجمه مى كردند، كه در اين ميان انجيل و مزامير پيش از اسفار خمسه تورات ترجمه شدند (لازاروس ـ يافه، ص ۱۱۵). مشهور است كه وهْب بن منبِّه* (متوفى ۱۱۰) نخستين ترجمه از بخشهايى از مزامير را انجام داد، اما در اينكه وى مترجم آن بود يا دستيار و ناقل ترجمه، اختلاف هست. وى عامل رواج مزامير بود، هرچند مزاميرى كه به وى منتسب است در شبه مزاميرى از قرن هفتم شناسايى شده است كه همخوانى زيادى با قرآن دارد ( ←ادنگ، ص ۱۱ـ۱۲؛ دورى، ص ۱۰۵ـ ۱۰۷). وايولت[۳۶]  بخشى از كهن ترين ترجمه عربى مزامير را كه  مسيحيانِ قرن دوم انجام داده بودند در دمشق كشف كرد (د.اسلام، چاپ اول، ذيل مادّه). ترجمه و تفسير سعديابن يوسف فيومى* در قرن سوم شهرت خاصى در محافل يهودى و مسيحى داشت و اكنون نيز موجود است. برخى از قرائيان ( ←قرائيم*) مانند ابوعلى حسن بن على بصرى (قرن چهارم) نيز اشارات درخورتوجهى به مزامير دارند. گردآورى و ترجمه مزامير به عثمان بن عفان، خليفه سوم، نيز نسبت داده شده است ( ←لازاروس ـ يافه، ص۱۲۰ـ۱۲۱). ترجمه اى از حفص القوطى (قرن سوم) از فقراتى از مزامير ــاحتمالا از زبان لاتين ــ به عربى منظوم در دست است. وى معتقد بود فقط ترجمه منظوم مى تواند زيبايى و شيرينى مزامير را منتقل كند ( ←شيپرز، ص ۱۳۳ـ۱۴۶). ابن حزم در الفِصَل فى الملل و الاهواء و النحل (ج ۱، ص ۳۰۷ـ۳۱۰) مطالبى را از مزامير در بشارت به نبوت پيامبر اكرم نقل كرده است (نيز  ←ادنگ، ص ۱۶۱؛ لازاروس ـ يافه، ص ۲۹، ۱۲۲ـ۱۲۳). پس از او نيز اشاراتى به فقراتى از مزامير در اشعار ابن خفاجه (متوفى ۵۳۳) وجود دارد (>دايرة المعارف قرآن<[۳۷] ، ذيل "Psalms"). ابن جوزى در الوفا  باحوال المصطفى (ص ۵۹ـ۶۱) به نقل از ابن قتيبه ترجمه فقراتى از مزامير را نقل كرده است. على بن ربّن طبرى فصلى از كتاب الدين و الدولة (تأليف در حدود ۲۴۰) را به نقل قولهايى از مزامير اختصاص داده و كوشيده است از آنها ــكه مسيحيان اشاره به بشارت مسيح مى دانندــ براى اثبات نبوت پيامبر اسلام استفاده كند ( ←ص ۷۵ـ۷۹؛ نيز  ←د.اسلام، چاپ اول، همانجا؛ ادنگ، ص ۱۴۴ـ۱۴۵؛ براى نمونه اى از نقد ادعاى مسيحيان  ←علوى عاملى، ص ۷۱ـ۷۲). مسعودى (التنبيه،  ص ۱۱۲ـ۱۱۳) به ترجمه هاى عربى تورات ــ شامل زبور ــ اشاره كرده است، ازجمله ترجمه جمعى حنين بن اسحاق* و دستيارانش از ترجمه يونانى تورات، كه آن را صحيح ترين نسخه تورات نزد اغلب مردم دانسته است. وى از ترجمه هاى عربى ديگرى نيز به دست عالمان يهودى كه خود آنها را ديده است، ياد كرده، مانند ابوكثير يحيى بن زكريا (متوفى ح ۳۲۰) و سعيدبن يعقوب فيّومى (سعديا) و نيز كسانى كه آنها را نديده است، مانند داوود قومسى (متوفى ۳۳۴) و ابراهيم بغدادى. هنرى مارتين[۳۸] *  در ۱۳۳۰/۱۸۱۲ ترجمه كاملى از مزامير به زبان فارسى فراهم آورد (لمبدن[۳۹] ، ص ۱۴۶). ترجمه بخشهايى از زبور به زبان  پهلوى، متعلق به قرن ششم تا هشتم ميلادى، نيز باقى مانده است (تفضلى، ص ۳۵۳؛ ابوالقاسمى، ج ۱، ص ۱۶۳؛ نيز  ←زبور پهلوى، ۱۳۸۲ش). به گفته ياقوت حَمَوى (ج ۳، ص ۶۳۵)، دومين زبانى كه خدا بشر را بدان گويا كرد، زبان زبور است. نخستين قومى كه بدين زبان سخن گفتند بنوجرهم بن فالج بودند؛ زبان ايشان زبور و كتابشان زبور بود. در برخى از اخبار، صابئين كسانى وصف شده اند كه زبور مى خوانند و ازاين رو اهل كتاب تلقى شده اند ( ←محمدبن جرير طبرى، جامع، ذيل بقره: ۶۲؛ عينى، ج ۴، ص ۴۹؛ براى بحث تفصيلى  ←صابئين*). به گفته جيلى (ج ۱، ص ۸۱)، زبور نزد عرفا عبارت است از تجليات صفات افعال، تورات عبارت است از تجليات اسماء صفات، انجيل عبارت است از تجليات اسماء ذات و قرآن (فرقان) عبارت است از تجليات جمله صفات و اسماء چه متعلق به ذات و چه متعلق به صفات. ازاين رو، زبور درواقع تفصيل افعال مقتدرانه خداوند است و بدين سبب حضرت داوود جانشين خدا و خليفه او در اين جهان شد (ص: ۲۶) و بر كوهها قدرت داشت و آهن به دستش نرم شد (سبأ: ۱۰) و بر انواع مخلوقات فرمانروايى كرد (انبياء: ۷۹). نجم رازى، از عرفاى قرن ششم و هفتم، كتابى دارد با عنوان مرموزات اسدى در مزمورات داودى كه از ده مزمور تشكيل يافته است. وى در آغاز هر مزمور عبارتى را از زبور داوود و خطاب به داوود در موضوعات عرفانى و اخلاقى نقل و شرح كرده است. البته هيچ يك از نقل قولهاى او از زبور داوود در كتاب مزامير وجود ندارد ( ←نجم رازى، مقدمه شفيعى كدكنى، ص ك و پانويس ۲). عنوان زبور به برخى كتب و نوشته هاى متقدم و نيز متأخر اطلاق شده است. مثلا، در منابع شيعى صحيفه سجاديه* به «زبور آل محمد صلى اللّه عليه وآله وسلم» شهرت يافته است.       ابن شهرآشوب در معالم العلماء (ص ۱۱۲) مى گويد متوكل بن عمير اين لقب را به آن داده است (نيز  ←آقابزرگ طهرانى، ج ۱۳، ص ۳۴۵)؛ احتمالا به اين سبب كه هر دو منشأ الهى داشته اند و از جانب خدا بر زبان گويندگانشان جارى شدند (مجلسى، ج ۱۰۷، ص ۶۱) يا به سبب مشابهت محتوايى و محوريت داشتن دعا و مناجات در هر دو كتاب. گويا به همين سبب مجموعه سروده هاى مانى نيز زبور مانوى خوانده شده است (زبور مانوى، ۱۳۷۵ش؛ نيز  ←مانويت*).  عطار نيشابورى مثنويهاى خود را «زبور پارسى» خوانده است  و مقلدان بعدى او نيز از همين تعبير بهره برده و اشعار خود  را به همين عنوان ناميده اند ( ←عطار، تعليقات شفيعى  كدكنى، ص ۷۶۱). اقبال لاهورى هم يكى از دفترهاى شعر  خود را «زبور عجم» نام نهاده است ( ←اقبال لاهورى، ص ۱۱۶ـ۱۵۸).

منابع : علاوه بر قرآن و كتاب مقدس. عهدعتيق؛ آقابزرگ طهرانى؛ ابن بابويه، عيون اخبارالرضا عليه السلام، قم ۱۳۸۴ش؛ همو، كتاب الخصال، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۳۶۲ش؛ همو، معانى الاخبار، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۳۶۱ش؛ ابن جوزى، زاد المسير فى علم التفسير، بيروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛ همو، الوفا باحوال المصطفى، چاپ مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛ ابن حِبّان، صحيح ابن حبّان بترتيب ابن بلبان، ج ۲، چاپ شعيب ارنؤوط، بيروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳؛ ابن حجر عسقلانى، فتح البارى: شرح صحيح البخارى، چاپ عبدالعزيزبن عبداللّه بن باز، بيروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛ ابن حزم، الفِصَل فى الملل و الاهواء و النحل، چاپ محمد ابراهيم نصر و عبدالرحمان عميره، بيروت ۱۹۷۷؛ ابن حمزه، الثاقب فى المناقب، چاپ نبيل رضا علوان، قم ۱۴۱۲؛ ابن خلدون؛ ابن دُرَيد، كتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزى منير بعلبكى، بيروت ۱۹۸۷ـ۱۹۸۸؛ ابن شهرآشوب، كتاب معالم العلماء، چاپ عباس اقبال آشتيانى، تهران ۱۳۵۳؛ همو، مناقب آل ابى طالب، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم ]بى تا.[؛ ابن طاووس، اقبال الاعمال، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵؛ همو، سعدالسعود، قم: دارالذخائر للمطبوعات، ]بى تا.[، چاپ افست ۱۳۶۳ش؛ ابن عساكر؛ ابن عطيه، المُحَرّرُ الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، چاپ عبدالسلام عبدالشافى محمد، بيروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛ ابن فارِس؛ ابن قتيبه، تأويل مشكل القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳؛ همو، المعارف، چاپ ثروت عُكاشه، قاهره ] ۱۹۸۱[؛ ابن كثير، البداية و النهاية، چاپ عبداللّه بن عبدالمحسن تركى، جيزه، مصر ۱۴۱۷ـ۱۴۲۰/ ۱۹۹۷ـ۱۹۹۹؛ ابن منظور؛ ابن نديم؛ محسن ابوالقاسمى، راهنماى زبانهاى باستانى ايران، تهران ۱۳۷۵ـ۱۳۷۶ش؛ الاختصاص، ]منسوب به[ محمدبن محمد مفيد، چاپ على اكبر غفارى،  بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ محمدبن احمد ازهرى، تهذيب اللغة، ج ۱۳، چاپ احمد عبدالعليم بردونى، قاهره ]بى تا.[؛ محمد اقبال لاهورى، كليات اشعار فارسى مولانا اقبال   لاهورى، با مقدمه و شرح احوال و تفسير كامل احمد سروش، تهران ?]۱۳۴۳ش[؛ امرئالقيس، ديوان، چاپ حنّا فاخورى، بيروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛ ابراهيم بن عمر بقاعى، نظم الدرر فى تناسب الآيات و  السور، چاپ عبدالرزاق غالب المهدى، بيروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳؛ عبداللّه بن عمر بيضاوى، انوار التنزيل و اسرار التأويل المعروف بتفسير البيضاوى، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ احمد تفضلى، تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام، به كوشش ژاله آموزگار، تهران ۱۳۷۶ش؛ محمداعلى بن على تهانوى، موسوعة كشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفيق العجم و على دحروج، بيروت ۱۹۹۶؛ احمدبن محمد ثعلبى، قصص الانبياء، المسمى عرائس المجالس، بيروت: دارالمعرفة، ]بى تا.[؛ همو، الكشف و البيان، المعروف  تفسير الثعلبى، چاپ على عاشور، بيروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ عبدالكريم بن ابراهيم جيلى، الانسان الكامل فى معرفة الاواخر و الاوائل، مصر ۱۳۰۴؛ خليل بن احمد، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم ۱۴۰۵؛ عبدالعزيز دورى، بحث فى نشأة علم التاريخ عند العرب، بيروت ۱۹۸۳؛ دهخدا؛ حسين بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، چاپ محمد سيدكيلانى، تهران ?]۱۳۳۲ش[؛ زبور پهلوى: متن پهلوى، حرفنويسى، آوانويسى، ترجمه فارسى و يادداشت ها، پژوهش سعيد عريان، تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور، پژوهشكده زبان و گويش، ۱۳۸۲ش؛ زبور مانوى، ترجمه ى متن قبطى از سى.آر.سى. آلبرى، با همكارى هوگوايبشر، گزارش فارسى از ابوالقاسم اسماعيل پور، تهران: فكرروز، ۱۳۷۵ش؛ محمدبن محمد زَبيدى، تاج العروس من جواهرالقاموس، ج ۱۱، چاپ عبدالكريم عزباوى، كويت ۱۳۹۲/۱۹۷۲، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ ابراهيم بن سرى زَجّاج، معانى القرآن و اعرابه، چاپ عبدالجليل عبده شلبى، قاهره ۱۴۲۴ـ۱۴۲۶/ ۲۰۰۴ـ۲۰۰۵؛ زمخشرى؛ عبدالرحمان بن ابى بكر سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، ]قاهره  ۱۹۶۷[، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش؛ همو، جامع الأحاديث: للجامع الصغير و زوائده و الجامع الكبير، چاپ عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، دمشق ]بى تا.[؛ همو، الدر المنثور فى التفسير بالمأثور، چاپ  نجدت نجيب، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱؛ محمدبن حسن صفّارقمى،  بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد «ص»، چاپ محسن كوچه باغى تبريزى، قم ۱۴۰۴؛ طبرِسى؛ على بن رَبَّن طبرى، كتاب الدين و الدولة فى اثبات نبوة النبى محمد صلى اللّه عليه وسلم، چاپ آلفونس مينگانا، قاهره ۱۳۴۲/ ۱۹۲۳؛ محمدبن جرير طبرى، تاريخ (بيروت)؛ همو، جامع؛ محمدبن ابراهيم عطار، مصيبت نامه عطار، چاپ محمدرضا شفيعى كدكنى، تهران ۱۳۸۶ش؛ على بن حسين علم الهدى، امالى السيد المرتضى، ج ۲، چاپ احمدبن امين شنقيطى، قاهره ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۴۰۳؛ احمدبن زين العابدين علوى عاملى، مِصقل صفا در نقد كلام مسيحيت، چاپ حامد ناجى  اصفهانى، تهران ۱۳۷۳ش؛ محمودبن احمد عينى، عمدة القارى: شرح صحيح البخارى، چاپ عبداللّه محمود محمد عمر، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱؛ محمدبن عمر فخررازى، التفسيرالكبير، او، مفاتيح الغيب، چاپ عماد زكى بارودى، قاهره ۲۰۰۳؛ محمدبن يعقوب   فيروزآبادى، معجم القاموس المحيط، چاپ خليل مأمون شيحا، بيروت ۱۴۲۸/ ۲۰۰۷؛ محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج ۳، جزء۶، بيروت ۱۹۶۵، ج ۹، جزء۱۷، بيروت ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش؛ سعيدبن هبة اللّه قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، قم ۱۴۰۹؛ على بن ابراهيم قمى، تفسير القمى، بيروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱؛ محمدبن على كراجكى، كنز الفوائد، چاپ عبداللّه نعمه، بيروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛ محمدبن عبداللّه كسائى، قصص الانبياء، چاپ اسحاق آيزنبرگ، ليدن ۱۹۲۲ـ۱۹۲۳؛ كلينى (بيروت)؛ لويس شيخو، النصرانية و آدابها بين عرب الجاهلية، بيروت ۱۹۸۹؛ محمدصالح بن احمد مازندرانى، شرح اصول الكافى، مع تعاليق ابوالحسن شعرانى، چاپ على عاشور، بيروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰؛ مجلسى؛ مسعودى، التنبيه؛ همو، مروج (بيروت)؛ المعجم الوسيط، تأليف ابراهيم انيس و ديگران، ]قاهره[: مكتبة الشروق الدولية، ۱۴۲۵/۲۰۰۴؛ مقاتل بن سليمان، تفسير مقاتل بن سليمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته، ]قاهره [۱۹۷۹ـ۱۹۸۹؛ محمد عبدالرووف بن تاج العارفين مُناوى، فيض القدير: شرح الجامع الصغير، ]بيروت [۱۳۹۱/۱۹۷۲؛ عبداللّه بن محمد نجم رازى، مرموزات اسدى در مزمورات داودى، چاپ محمدرضا شفيعى كدكنى، تهران ۱۳۵۲ش؛ جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، تهران ۱۳۸۳ش؛ هنرى هلى، راهنماى كتاب مقدس، ترجمه جسيكا باباخانيان، سابرينا بدليان، و ادوارد عيسى بيك، هلند ۲۰۰۰؛ ياقوت حَمَوى؛ احمدبن اسحاق يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران ۱۳۵۶ش؛

 

Camilla Adang, Muslim writers on Judaism and the Hebrew Bible: from Ibn Rabban to Ibn Hazm, Leiden ۱۹۹۶; John Day, Psalms, Sheffield ۱۹۹۰; Franz Delitzsch, Biblical commentary on the Psalms, London ۱۸۸۷-۱۸۸۹; Encyclopaedia Judaica, ed. Fred Skolnik,Detroit:Thomson Gale, ۲۰۰۷, s.vv. "Gunkel, Hermann" (by Zev Garber), "Mowinckel, Sigmund Olaf Plytt" (by Arvid S. Kapelrud and S. David Sperling), "Psalms, book of" (by Nahum M. Sarna); EI۱, s.v. "Zab¦ur" (by J. Horovitz); EI۲, s.v. "Zab¦ur" (by J. Horovitz -[R.Firestone]); Encyclopaedia of the Qur’¦an, ed. Jane Dammen McAuliffe, Leiden: Brill, ۲۰۰۱-۲۰۰۶, s.v. "Psalms" (by Arie Schippers); The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, NewYork ۱۹۸۷, s.v. "Psalms" (by Edward L. Greenstein); Peter W. Flint, The Dead Sea Psalms scrolls & the Book of Psalms, Leiden ۱۹۹۷; Erhard S. Gerstenberger, "Theologies in the Book of Psalms", in The Book of Psalms: composition & reception, ed. Peter W. Flint and Patrick D. Miller, Leiden: Brill, ۲۰۰۵; Hermann Gunkel, The Psalms: a form-critical introduction, Philadelphia ۱۹۶۹; Joseph Horovitz, Jewish proper names and derivatives in the Koran, Hildesheim ۱۹۶۴; Thomas Patrick Hughes, Dictionary of Islam, New Dehli ۱۹۸۶; The International standard Bible encyclopedia, ed. Geoffrey W. Bromiley,  Michigan: William B. Eerdmans, ۱۹۷۹-۱۹۸۸, s.v. "Psalms" (by N.H. Ridderbos and P.C. Craigie); Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur’¦an, Leiden ۲۰۰۷; A.R. Johnson, "The Psalms", in The Old Testament and modern study: a generation of dicovery and research, ed. H.H. Rowley, London: Oxford University Press, ۱۹۶۱; Abraham I. Katsh, Judaism and the Koran: Biblical and Talmudic backgrounds of the Koran and its commentaries, New York ۱۹۶۲; Etan Kohlberg, A medieval Muslim scholar at work: Ibn T¦awu¦ s and his library, Leiden ۱۹۹۲; Hans- Joachim Kraus, Theology of the Psalms, tr. Keith Crim, Minneapolis ۱۹۹۲; Stephen N. Lambden, "Islam", in The Blackwell companion to the Bible and culture, ed. John F.A. Sawyer, Malden, MA: Blackwell Publishing, ۲۰۰۶; Hava Lazarus-Yafeh, Intertwined worlds: medieval Islam and Bible criticism, Princeton, N.J. ۱۹۹۲; Angelika Neuwirth, "Qur’¦anic literary structure revisited: Su¦ rat al-Ra¤hm¦an between mythic account and decodation of myth", in Story - telling in the framework of non-fictional A rabic literature, ed. Stefan Leder, Wiesbaden: Harrassowitz, ۱۹۹۸; idem, "Qur’anic readings of the Psalms", in The Qur’¦an in context: historical and literary investigations into the Qur’¦anic milieu, ed. Angelika, Neuwirth, Nicolai Sinai, and Michael Marx, Leiden: Brill, ۲۰۱۰; William Oscar Emil Oesterley, A fresh approach to the Psalms, New York ۱۹۳۷; Rolf Rendtorff, "The Psalms of David: David in the Psalms", in The Book of Psalms, ibid; J.J.M. Roberts, "Mowinckel’s enthronement festival: a review", in ibid; J. Sadan, "Some literary problems concerning Judaism and Jewry in medieval Arabic sources", in Studies in Islamic history and civilization: in honour of Professor David A yalon, ed. M. Sharon, Jerusalem: Cana, ۱۹۸۶; Walid A. Saleh, "The Psalms in the Qur’an and in the Islamic religious imagination", in The Oxford handbook of the Psalms, ed. William P. Brown, Oxford: Oxford University Press, ۲۰۱۴; A. Schippers, "H¤ af¤s al-Qu¦ ¤ t¦ â’s Psalms in Arabic rag§ az metre (۹th century)", in Law, Christianity and modernism in Islamic society, ed. U. Vermeulen and J.M.F. Van Reeth, Louvain: Uitgeverij Peeters, ۱۹۹۸; Brent A. Strawn, "The Psalms: types, functions, and poetics for proclamation", in Psalms for preaching and worship: a lectionary commentary, ed. Roger E. Van Harn and Brent A. Strawn, Michigan: William B. Eerdmans Publishing Company, ۲۰۰۹; Charles Cutler Torrey, The Jewish foundation of Islam, New York ۱۹۶۷; David R. Vishanoff, "Animagined book gets a new text: Psalms of the Muslim David", Islam and Christian- Muslim relations, vol.۲۲, no.۱ (Jan. ۲۰۱۱a); idem, "Why do the nations rage? boundaries of canon and community in a Muslim’s rewriting of Psalm۲", Comparative Islamic studies, vol. ۶, no.۱-۲ (۲۰۱۱b); Martin R. Zammit, A comparative lexical study of Qur’¦anic A rabic, Leiden ۲۰۰۲.

/ رمضانعلى ايزانلو و حسين خندق آبادى /   

۱. Encyclopaedia Judaica ۲. The Internationalstandard Bible encyclopedia ۳. The Encycopedia of religion ۴. Gunkel ۵. Oesterley ۶. Flint ۷. Henry H. Halley ۸. Kraus ۹. James Hawks ۱۰. Spinoza ۱۱. Herman Gunkel ۱۲. Sigmund Mowinckel ۱۳. Strawn ۱۴. Johnson ۱۵. Roberts ۱۶. Rendtorff ۱۷. Day ۱۸. Gerstenberger ۱۹. Schippers ۲۰. Horovitz ۲۱. Jeffery ۲۲. Zammit ۲۳. Torrey ۲۴. Hughes ۲۵. Katsh ۲۶. Delizsch ۲۷. Hortwig Hirschfeld ۲۸. Heinrich Speyer ۲۹. Angelika Neuwirth ۳۰. Saleh ۳۱. Adang ۳۲. Kohlberg ۳۳. Sadan ۳۴. Lazarus-Yafeh ۳۵. Vishanoff ۳۶. Violet ۳۷. Encyclopaedia of the Qur’¦ an ۳۸. Henry Martin ۳۹. Lambden

نظر شما
مولفان
گروه
قرآن و حدیث ,
رده موضوعی
جلد 21
تاریخ 95
وضعیت چاپ
  • چاپ شده