زايچه، نمودارى براى نشان دادن موقعيت خورشيد، ماه، سيارات و برخى ستاره هاى مهم بر دايرة البروج در زمانى خاص، مانند تولد، و پيشگويى رخدادها براساس احكام نجوم. اگرچه زايچه، با توجه به نام آن ( ← ادامه مقاله)، قاعدتآ مختصات نجومى اجرام سماوى را در لحظه تولد اشخاص نشان مى داده است، براى ثبت داده هاى نجومى در هر موقعيت خاص، ازجمله رخدادهاى اجتماعى مانند جنگها يا بنانهادن شهرها و ازدواج نيز اين مختصات محاسبه مى شده اند. بر اين اساس مى توان زايچه را براى پيشگويى سرنوشت انسانها يا موقعيتها براساس احكام نجوم نيز ترسيم كرد. ريشه واژه زايچه با مادّه فعل زاييدن در فارسى مشترك است، اين مادّه به صورت za¦y-در فارسى ميانه وجود داشته است ( ← منصورى و حسن زاده، ص 163). واژه زايچه در متون ايرانى پيش از اسلام نيز ديده مى شود (براى نمونه ← بندهش، ترجمه پاكزاد، ج 1، ص 76؛ قس همان، ترجمه بهار، ص 57، كه اين واژه در آن به شكل زيج خوانده شده است؛ براى آگاهى از شكل واژه در پهلوى ← بهار، ص 173؛ مكنزى[1] ، ص 182). همچنين واژه hora در متون ايرانى پيش از اسلام به معناى زايچه به كار مى رفته ( ← >متن كامل دينكرد به پهلوى<[2] ، بخش 1، كتاب 3ـ4، ص 428، سطر14) كه از ريشه يونانى wra¦ ( ← كلاين[3] ، ج 1، ص 742) گرفته شده است. اين واژه در جزء اولِ معادل كلمه زايچه[4] در تمام زبانهاى اروپايى آمده است ( ← همان، ج 1، ص 743؛ براى ريشه به كاررفته در زبانهاى لاتين، فرانسه، انگليسى و مانند آن ← همان، ج 1، ص 746). علاوه بر اينها، عبارت هُزوارشى Axtaran zayis§ni در ايران پيش از اسلام به معناى زايچه وجود داشته است ( ← >متن كامل دينكرد به پهلوى<، بخش 1، كتاب 3ـ4، ص 403، سطر12؛ نيبرگ[5] ، ص 34؛ نيز ← >كتاب سوم دينكرد<[6] ، ص 375؛ براى آگاهى از مادّه هزوارشى در اين تركيب ← مشكور، ص 127؛ براى گزارشى از تطور ريشه شناسى واژه زايچه در زبانهاى ايرانى ميانه ← پانائينو[7] ، ص 48، 157ـ160). واژه زايچه به صورتهاى زايجه و زايرجه/ زائرجه به عربى ( ← خوارزمى، ص 219؛ دوزى[8] ، ذيل «زايرجَة»؛ جمع آن به صورت زئارج ← دروتئوس[9] ، ص 83) و براساس يكى از ترجمه هاى لاتين كتاب المدخل الكبير[10] فى (الى) علم احكام النجوم ابومعشر بلخى[11] (متوفى 272)، به صورتهاى تحريف شده yahizegetu و zahregatu ( ← گ 108) به لاتين راه يافته است. امروزه، دست كم سه مجموعه زايچه از تمدنهاى پيش از اسلام شناسايى شده است. نخستين و قديم ترين دسته، زايچه هاى بابلى اند كه كهن ترين آنها زايچه هايى استخراج شده به خط ميخى در بابل بوده كه گروهى از آنها باقى مانده است، ازجمله مجموعه اى زايچه استخراج شده از 409 تا 68 پيش از ميلاد (رشبرگ[12] ، ص20؛ براى گزارشى از دامنه زمانى استخراج اين زايچه ها ← همان، ص 51ـ147، كه متن اصلى، ترجمه انگليسى و تفصيل داده هاى نجومى آنها را آورده است). همچنين كوگلر[13] (ج 2، ص 554ـ562) چند زايچه بابلى از قرن سوم پيش از ميلاد را بررسى و معرفى كرده است. دسته دوم، مجموعه زايچه هاى يونانى از پيش از اسلام است، كه ويژگى مهم اين زايچه ها نمودارى بودن آنهاست (براى نمونه اى از اين زايچه هاى يونانى نمودارى ← نويگه باوئر[14] و وان هوسن[15] ، ص 156؛ براى آگاهى از انواع شكل نمودارهاى زايچه هاى يونانى ← همان، ص 163). زايچه هاى استخراج شده در يونان با انواع گاه شماريهاى مختلف رايج در يونان باستان تاريخ گذارى شده اند؛ متأخرترين آنها در قرن دوم ميلادى استخراج شده اند (براى آگاهى از انواع گاه شماريهاى به كاررفته در اين زايچه ها ← همان، ص 165ـ166، 180ـ181؛ براى گزارشى درباره اين زايچه ها شامل متن يونانى، تصوير زايچه ها با ترجمه و شرح تفصيلى داده ها ← همان، ص 14ـ75؛ براى بررسى نمونه اى ديگر از اين زايچه ها از قرن دوم ميلادى ← پينتائودى[16] و نويگه باوئر، ص 258ـ261). سومين دسته از زايچه هاى پيش از اسلام چند زايچه از متون ايرانى پيش از اسلام اند، كه يكى از آنها در بندهش (ترجمه بهار، ص 57ـ58) آمده و مهم ترين ويژگى اين زايچه آن است كه نمودار آن نيز (احتمالا تحت تأثير نمودارهاى يونانى) وجود دارد. رافائلى[17] (ص 291) اين نمودار را در چند دستنويس مختلف بندهش آورده و به تفصيل اين زايچه را بررسى كرده است ( ← ص 285ـ 289). روايت غيرنمودارى اين زايچه نيز در كتاب گزيده هاى زادِسپَرَم آمده است ( ← زادسپرم، فصل 2، بند18ـ22). ديگر اشاره كوتاه به زايچه در ايران پيش از اسلام در كارنامه اردشير بابكان (متن پهلوى، ص 59ـ60، ترجمه فارسى، ص 183) آمده است. با توجه به سابقه محاسبه زايچه در تمدنهاى مجاور سرزمينهاى اسلامى ( ← ادامه مقاله)، به نظر مى رسد تدوين زايچه يكى از روشهاى محاسباتى اساسى در احكام نجوم دوره اسلامى بوده است. همچنين به نظر مى رسد تكوين مفهوم طالع در احكام نجوم دوره اسلامى تحت تأثير گسترش مفهومى و معنايى واژه زايچه بوده است، چراكه واژه زايچه در عربى مَوْلِد ترجمه شده است ( ← خوارزمى، ص 219، كه به اين ترجمه تصريح دارد؛ نيز ← گنابادى، باب 9) و ازسوى ديگر، فرايند استخراج طالع (با كاربرد در احكام نجوم و علوم غريبه) تحت تأثير رشد مفهوم مواليد و نحوه به دست آوردن آن بوده است. ازاين رو استخراج زايچه به معناى استخراج هرگونه طالع نيز بوده است (براى آگاهى از تعريف طالع ← ابوريحان بيرونى، 1362ش، ص 519ـ523؛ براى گزارشى از تنوع مفاهيم احكام نجومى براساس استخراج زايچه و طالع ← همان، ص 512ـ527، نيز ← ص 527ـ530؛ براى وصف چگونگى استخراج مولد نوزاد). در نجوم دوره اسلامى، اين زايچه ها با الگوبردارى از زايچه هاى استخراج شده در يونان باستان استخراج مى شده است ( ← ادامه مقاله). زايچه را عمومآ به صورت مستطيلى نُه خانه اى، مشتمل بر سه سطر سه تايى، ترسيم مى كردند. خانه هاى چهارگوشه مستطيل هريك به دو خانه مثلثى، براساس امتداد قطرهاى مستطيل، تقسيم مى شده و درنهايت، شكلى مشتمل بر سيزده خانه به دست مى آمده است ( ← تصوير). در خانه مركزى، موقعيتى نوشته مى شد كه زايچه براى آن استخراج مى شده و خانه اى كه ترتيب نوشتن مختصات نجومى از آن آغاز مى شده خانه ميانى سطر بالايى بوده كه عمومآ خانه طالع نيز ناميده مى شده است. درجهت خلاف حركت عقربه هاى ساعت، در هريك از خانه ها، نام يكى از صورتهاى فلكى منطقة البروج به همراه مختصات نجومى اجرام، با توجه به اينكه در كدام يك از صورتهاى فلكى منطقة البروج قرار داشته اند، نوشته مى شده است (براى نمونه اى از اين زايچه ها ← گلداشتاين[18] و پينگرى[19] ، 1981، ص 161). برخى اشارات به داده هاى نجومى از ايران پيش از اسلام، در متون مختلف نجومى و احكام نجوم دوره اسلامى، نشان مى دهد زايچه هاى ديگرى نيز از ايران پيش از اسلام در اختيار منجمان دوره اسلامى بوده است؛ ازجمله در كتاب اصول المواليد دروتئوس* (نويسنده و احكامىِ يونانى قرن اول ميلادى)، كه عمربن فرّخان طبرى* (متوفى ح 200) به عربى ترجمه كرده است، دو زايچه از سالهاى 281 و 381 ميلادى وجود دارد ( ← دروتئوس، ص 83، 88؛ براى بحثى درباره ترجمه كتاب دروتئوس از پهلوى به عربى ← دروتئوس*). همچنين ارجاعات متعددى به آراى دانشمندان پيش از اسلام در موضوع مواليد وجود دارد (براى نمونه ← ابن هَبَنتا، ج 2، ص 242، 245، 256). گفتنى است زايچه تولد زردشت به نقل از جاماسب حكيم* (دانشمند نيمه افسانه اى ايرانى پيش از اسلام) موجود است ( ← فرهنگ الملوك، ص 9ـ10). آنچه درخصوص زايچه ها و استخراج آنها در دوره اسلامى، بيش از هرچيز، به چشم مى خورد دامنه وسيع استخراج اين زايچه ها براى افراد، به ويژه شاهان، مناسبتها و موقعيتهاى گوناگون است ( ← ادامه مقاله) و نيز ارتباط بسيارى از مهم ترين اصطلاحات و مفاهيم احكام نجومى با استخراج زايچه و طالع؛ ازجمله هَيلاج، سالخداه، طالع، مولود، مواليد و كدخداه، كه همگى به نوعى بخشى از داده هاى اين زايچه ها هستند (براى نمونه ← ابوريحان بيرونى، 1362ش، ص 437ـ440؛ براى توضيح مفهومهايى در اين زمينه ← گنابادى، باب 15). در متون مختلف احكام نجومى و تقويمى دوره اسلامى، گزارشهايى درباره روش استخراج اين زايچه ها، انواع آنها، روش ترسيم شكلهاى آنها، كاربرد وسيع آنها در احكام نجوم، نامهاى هريك از خانه هاى دوازده گانه بروج، چگونگى خواندن مختصات نجومى هريك از اجرام در داخل خانه ها براساس خلاصه نويسى و ابجدنويسى، به همراه تعريفى از مهم ترين مفاهيم احكام نجومىِ مستنبَط از زايچه ها آمده است ( ← ابوريحان بيرونى، 1362ش، ص 276، درباره استخراج طالع سال در تقويم سالانه؛ نيز ← گنابادى، باب 9، درباره چگونگى استخراج طالع، تعريف زايچه، نام بيت (خانه هاى زايچه) چگونگى ترسيم شكل آن؛ همان، باب 15، درباره هريك از مفاهيم نجومى كه در يك زايچه ذكر مى شود؛ همان، باب 18، درباره شناسايى خانه هاى دوازده گانه بروج و نام آنها و اختصاص هريك از اين خانه ها به بخشى از مفاهيم احكام نجومى؛ براى گزارشى از مجموع اصطلاحات احكام نجومى در يك زايچه ← >زايچه اسداللّه ميرزا<[20] ، ص 60ـ98). الول ـ ساتون[21] ، ضمن ترجمه يك زايچه استخراج شده در ايران در قرن سيزدهم به انگليسى و تحليل محتواى آن، مختصات سيارات و ستارگان ذكرشده در اين زايچه را نيز توضيح داده است ( ← >زايچه اسداللّه ميرزا<، ص 11ـ55). يكى شدن مفهوم زايچه با طالع در احكام نجوم دوره اسلامى عمومآ باعث شده است استخراج طالع* جايگزين استخراج زايچه شود (براى نمونه ← گنابادى، باب 9، كه به تعبير وى، طالع بخشى از منطقة البروج است كه در زمانى مفروض در افق شرقى راصد قرار دارد؛ وى در ادامه، طالع زمان تولد هر فرد را «طالع» و طالع شروع هر سال شمسى را «طالع سال» مى نامد). بررسى مجموعه زايچه هاى استخراج شده در دوره اسلامى نشان مى دهد اين زايچه ها، افزون بر محاسبه و پيش بينى حوادث آينده، براى مجموعه وسيعى از رخدادها، موقعيتها و مفاهيم تمدنى سرزمينهاى اسلامى استخراج مى شده اند. آنچه در زايچه هاى متعلق به اشخاص مهم به نظر مى رسد آن است كه اگرچه درخصوص افرادى كه قبل از استخراج زايچه شان مى زيسته اند، صرفآ يك زايچه براساس هنگام تولد آنها استخراج مى شده، در سده هاى بعد براى افراد مهم بيش از يك زايچه، ناظر به موقعيتهاى مختلف زندگى آنان، استخراج مى شده است ( ← ادامه مقاله)، ازجمله، براى حضرت مسيح عليه السلام ( ← ابن هبنتا، ج 2، ص 455)، پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم ( ← حمزه اصفهانى، ص 126ـ127؛ نيز ← ابن هبنتا، ج 2، ص 462) و حضرت على عليه السلام ( ← نايكل[22] ، ص 152ـ153). ابوحيّان توحيدى (ص 126ـ127) و ياقوت حَمَوى (ج 2، ص 292) زايچه صاحب بن عَبّاد (متوفى 385؛ وزير فخرالدوله ديلمى) را محاسبه كردند (نيز ← كال[23] و مطر[24] ، ص 28ـ31). مجموعه چهارزايچه اى ابوالفضل علّامى[25] (1877ـ1886، ج 1، ص 23ـ43) براى اكبرشاه (حك : ص 963ـ1014)، از سلاطين بابرى هند، از جهاتى جالب توجه است؛ ازجمله آنكه به تصريح علّامى (1877ـ1886، ج 1، ص 27)، دست كم يكى از اين زايچه ها براساس اصول نجوم هندى استخراج شده است و ديگر آنكه مجموعه زايچه ها در دوره هاى مختلف زندگى اكبرشاه و نه فقط هنگام تولد او استخراج شده اند (براى نمونه زايچه سوم كه پس از 991 استخراج شده است ← اورتمان[26] ، ص 109ـ 110؛ براى گزارشى درباره اين زايچه ها و تحليل آنها ← همان، ص 101ـ113؛ نيز ← علّامى، 1977، ج 1، ص 69ـ 128، شامل ترجمه آنها به انگليسى به همراه گزارشى از بوريج[27] درباره بسيارى از واژگان نجومى آنها). براى مظفرالدين شاه قاجار (حك : 1313ـ1324) نيز دست كم شش زايچه مختلف، ازجمله زايچه تولد، زايچه سال تولد او و زايچه شانزدهمين سال زندگى اش استخراج شده است ( ← زايچه مظفرالدين شاه قاجار، گ 10ـ13). مجموعه اى از زايچه هاى رخدادهاى سياسى ـ اجتماعى و نيز زايچه هاى زندگى افراد مختلف وجود دارد كه مواردى از آنها به صورت نمودار ترسيم شده اند (براى نمونه ← ابن بازيار، گ 24ر زايچه هجرت پيامبر اسلام؛ نيز زايچه هايى كه ابن هبنتا رسم كرده است، ازجمله زايچه انقراض امويان ← ج 2، ص 429ـ 464). در مواردى نيز اين زايچه ها به صورت نوشته استخراج شده اند، كه در آنها مختصات نجومى اجرام سماوى در سطرهايى آمده است (براى نمونه ← سجزى، گ 306رـ310ر، شامل 34 زايچه مولد يا جلوس امراى محلى سيستان و مانند آن). در نمونه درخور توجهى از اين گونه زايچه ها، مختصات زايچه اى مجموعه وسيعى از افراد و رخدادها، ازجمله برخى از پادشاهان ساسانى، پيامبر اكرم تا مرگ معاويه (متوفى 60) داده شده است ( ← پينگرى، ص 487ـ502؛ قس تقى زاده، ص 313، پانويس 438، كه اين داده ها را از آن سجزى مى داند). ابوريحان بيرونى (1923، ص 270ـ271) زايچه بناى شهر بغداد را براساس استخراج نوبخت* (متوفى 160 يا 161؛ منجم ايرانى دربار منصور عباسى) آورده كه با نوشته يعقوبى (ص 238) برابر است. پى ريزى اين شهر براساس استخراج طالع آن به دست نوبخت و ماشاءاللّه يهودى* (متوفى ح 200 يا 205) بوده است. مجموعه اى از اين گونه زايچه ها دربردارنده داده هايى است كه چگونگى استفاده از زايچه ها را براى يافتن زمان مناسب براى انجام دادن امور مختلف زندگى نشان مى دهند (براى نمونه ← قصرانى، گ 64ر، براى استخراج زايچه فهميدن عاقبت مريض؛ همان، گ 73ر، براى ازدواج؛ همان، گ 120ر، براى پيش بينى عاقبت جنگ؛ همان، گ 145ر، براى تعيين هنگام آغاز سفر). به دليل اشتراك هدف و تشابه روش احكام نجوم و بعضى علوم غريبه، استفاده از زايچه به علوم غريبه نيز راه يافته و به ويژه روش خاصى براى استخراج مفاهيم علوم غريبه طرح شده كه ابن خلدون (ج :1 مقدمه، ص 146ـ147) آن را شرح و روش آن را به ابوالعباس سَبتى مغربى (قرن ششم) نسبت داده است. نوشته او با نوشته سبتى (گ 99)، درباره استفاده از زايچه و تركيب آن با حروف جُمَّل (ابجدى) كاملا تطبيق دارد (درباره كتاب سبتى و ديگر آثار مربوط به زائرچه در علوم غريبه ← ادامه مقاله). مجموعه آثار تأليفى با موضوع احكام نجوم و با عنوان زائرجات عمومآ كتابهايى هستند كه توضيح روشهاى استخراج زايچه ها و نيز روابط احكام نجوم برگرفته از اين زايچه ها را شامل مى شوند؛ ازجمله الزائرجات ماشاءاللّه يهودى ( ← سزگين[28] ، ج 7، ص 106)، الزائرجات و الانتهائات ابومعشر بلخى* (همان، ج 7، ص 151) و الزائرجات فى الهيلاج و الكدخداه ابوسعيد سجزى (همان، ج 7، ص 178ـ 179). ديگر آثار با عنوان زايچه عمومآ رساله هايى كم حجم شامل اطلاعات نجومى و استخراجات احكام نجومىِ زمان ولادت بزرگان و شاهان و گاهى مردم عادى هستند (براى آگاهى درباره اين رسائل ← منزوى، ج 4، ص 2932ـ2940). نمونه هايى نيز از تقويمهاى سالانه هستند كه زايچه ناميده شده اند ( ← >تاريخ منابع نجوم در دوره عثمانى<[29] ، ج 1، ص 251ـ252، ج 2، ص 790). در ميان متون با عنوان زائرجه و با موضوع علوم غريبه، مهم ترين كتاب متعلق به سبتى مغربى است (درباره اين كتاب ← آلوارت[30] ، ج 3، ص 561؛ نيز ← افشار و دانش پژوه، ج 1، ص 355؛ براى آگاهى درباره ديگر آثار علوم غريبه باعنوان زائرجه ← آلوارت، ج 3، ص 560ـ562؛ حائرى، ج 21، ص 290ـ291). زايچه ها عمومآ براى امرا، حاكمان و پادشاهان استخراج مى شده، ازاين رو برخى از آنها از جمله بهترين نمونه هاى هنرى به ويژه در حوزه نگارگرى و تصويرسازى به شمار مى آيند؛ ازجمله در اوايل قرن نهم عمادبن يحيى منجم كاشانى چند زايچه را هنرمندانه تصويرسازى كرده است ( ← كشاورز[31] ، ص 197ـ208، گزارشى درباره يكى از اين زايچه ها داده است؛ نيز ← مرعشى، ج 32، ص 416ـ417، در معرفى يكى ديگر از زايچه هاى تصويرشده به وسيله عمادبن يحيى منجم). در بين اسناد به دست آمده از كنيسه اى در حومه قاهره، كه به مجموعه جنيزه قاهره ( ← جنيزه*) مشهور است، چندين زايچه به خطهاى عبرى و عربى، ازجمله متعلق به قرون چهارم و پنجم، به دست آمده است كه به جهت داده هاى نجومى ثبت شده، نيز چگونگى ارتباط دانش نجوم دوره اسلامى و ستاره شناسى يونانى بسيار مهم اند (براى گزارشى درباره بعضى از اين زايچه ها و تحليل آنها ← گلداشتاين و پينگرى، 1977، ص 113ـ143؛ همو، 1981، ص 155ـ188؛ قس بتّانى، ص 32ـ79، كه مجموعه اى از زايچه هاى رويدادهاى قرن اول را آورده است). كندى[32] متن عربى اين رساله را به انگليسى ترجمه و تحليل كرده است ( ← كندى، ص 80ـ145).
منابع : ابن بازيار، كتاب احكام قرانات، نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ش 1/6415؛ ابن خلدون؛ ابن هَبَنتا، المغنى فى احكام النجوم، ج 2، چاپ عكسى از نسخه خطى كتابخانه دولتى باواريا مونيخ، ش 852arab، چاپ فؤاد سزگين، فرانكفورت 1407/1987؛ ابوحيّان توحيدى، اخلاق الوزيرين، چاپ محمدبن تاويت طنجى، دمشق 1385/1965؛ ابوريحان بيرونى، الآثار الباقية عن القرون الخالية، چاپ ادوارد زاخاو، لايپزيگ 1923؛ همو، كتاب التفهيم لاوائل صناعة التنجيم، چاپ جلال الدين همائى، تهران 1362ش؛ ايرج افشار و محمدتقى دانش پژوه، فهرست كتابهاى خطى كتابخانه ملى ملك، ج 1، تهران 1352ش؛ جابربن سنان بتّانى، كتاب جابربن سنان الحرّانى البتانى فى دلائل القرانات و الكسوفات، در
E. S. Kennedy, "Al-Batt¦ an¦ â’s astrological history of the Prophet and the early Caliphate", Suhayl, 9(2009-2010);
بندهش، ]گردآورى[ فرنبغ دادگى، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ بندهشن، ج 1، چاپ و ترجمه فضل اللّه پاكزاد، تهران: مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 1384ش؛ مهرداد بهار، واژه نامه بندهش، تهران 1345ش؛ حسن تقى زاده، گاهشمارى در ايران قديم، تهران 1316ش؛ عبدالحسين حائرى، فهرست كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 21، تهران 1357ش؛ حمزة بن حسن حمزه اصفهانى، تاريخ سنى ملوك الارض و الانبياء عليهم الصلاة و السلام، بيروت: دار مكتبة الحياة، ]بى تا.[؛ محمدبن احمد خوارزمى، كتاب مفاتيح العلوم، چاپ فان فلوتن، ليدن 1895، چاپ افست 1968؛ زادِسپَرَم، گزيده هاى زادسپرم، ترجمه محمدتقى راشد محصّل، تهران 1366ش؛ زايچه مظفرالدين شاه قاجار، نسخه خطى كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، ش 529ف؛ ابوالعباس احمد سبتى، رسالة الزايرجة، نسخه خطى كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، ش 16/ 15697؛ احمدبن محمد سجزى، كتاب جامع شاهى، نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ش 6459؛ ابوالفضل بن مبارك علّامى، اكبرنامه، چاپ آغااحمدعلى، كلكته 1877ـ1886؛ فرهنگ الملوك و اسرارالعجم، الموسوم به جاماسب نامه، چاپ سنگى بمبئى 1320؛ يعقوب بن على قصرانى، المسائل فى احكام النجوم، نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ش 6535؛ كارنامه اردشير بابكان = كارنامك ى ارتخشيرى پاپكان، چاپ و ترجمه محمدجواد مشكور، تهران: دنياى كتاب، 1369ش؛ مظفربن محمدقاسم گنابادى، شرح بيست باب ملامظفر فى معرفة التقويم (درباره رساله بيست باب در معرفة تقويم اثر عبدالعلى بن محمد بيرجندى)، چاپ سنگى ]بى جا [1282؛ محمود مرعشى، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه بزرگ حضرت آية اللّه العظمى مرعشى نجفى (ره)، ج 32، قم 1383ش؛ محمدجواد مشكور، فرهنگ هزوارش هاى پهلوى، تهران 1346ش؛ احمد منزوى، فهرستواره كتابهاى فارسى، تهران 1374ش ـ؛ يداللّه منصورى و جميله حسن زاده، بررسى ريشه شناختى افعال در زبان فارسى، زير نظر بهمن سركاراتى، تهران 1387ش؛ ياقوت حَمَوى، ارشادالعريب الى معرفة الاديب، چاپ ديويد سميوئل مارگليوث، ليدن 1907ـ1931؛ يعقوبى، البلدان؛
Abu Ma‘shar Balkhi, De magnis conjunctionibus, manuscript in British Library, Harley collection, no. 3631; W. Ahlwardt, Verzeichniss der arabischen Handschriften der Königlichen Bibliothek zu Berlin, Berlin 1887-1899; Abu’l-Fad¤ l b. Mub¦arak ‘All¦am¦ â, The A kbar nama of A bu-l-Fazl, tr. H. Beveridge, Delhi 1977; The Complete text of the Pahlavi Dinkard, under the supervision of Dhanjishah Meherjibhai Madan, pt.1, books 3-4, Bombay 1911; Dorotheus, Dorothei Sidonii Carmen astrologicum: interpretationem A rabicam in linguam A nglicam versam una cum Dorothei fragmentis et Graecis et Latinis, ed. David Pingree, Leipzig 1976; Reinhart Pieter Anne Dozy, Supplément aux dictionnaire arabes, Leiden 1881, repr. Beirut 1981; Bernard R. Goldstein and David Pingree, "Horoscopes from the Cairo Geniza", Journal of Near Eastern studies, vol. 36, no.2 (Apr. 1977); idem, "More horoscopes from the Cairo Geniza", Proceedings of the American Philosophical Society, vol.125, no.3 (June 1981); The Horoscope of A sadull¦ah M¦ irza¦ : a specimen of nineteenth-century Persian astrology, translated and annotated by L. P. Elwell- Sutton, Leiden: Brill, 1977; Oliver Kahl and Zeina Matar, "The horoscope of a¤s-S¤ ¦a¤hib ibn ‘Abba¦ d", ZDMG, vol.140, no.1 (1990); E. S. Kennedy, "Al-Batt¦ an¦ â’s astrological history of the Prophet and the early Caliphate", Suhayl, 9(2009-2010); Fateme Keshavarz, "The horoscope Iskandar Sultan", The Journal of the Royal A siatic Society of Great Britain and Ireland, no.2 (1984); Ernest Klein, A comprehensive etymological dictionary of the English language, Amsterdam 1966-1967; Franz Xaver Kugler, Sternkunde und Sterndienst in Babel: assyriologische, astronomische und astralmythologische Untersuchungen, Münster in Westfalen 1907-1924; David Neil MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary, London 1990; Otto Neugebauer and H. B. Van Hoesen, Greek horoscopes, Philadelphia 1987; Henrik Samuel Nyberg, Texte zum mazdayashischen Kalender, Uppsala 1934; A. R. Nykl, "Ali ibn abi Talib’s horoscope", A rs Islamica, vol.10 (1943); Eva Orthmann, "Circular motions: private pleasure and public prognostication in the nativities of the Mughal Emperor Akbar", in Horoscopes and public spheres: essays on the history of astrology, ed. Guenther Oestmann, H. Darrel Rutkin, and Kocku von Stuckrad, Berlin: Walter de Gruyter, 2005; Osmanli astronomi literatürü tarihi= History of astronomy literature during the Ottoman period, compiled by Ekmeleddin Iè hsanog§ lu et al., ed. Ekmeleddin Iè hsanog§ lu, Iè stanbul: Iè slâm Tarih, Sanat ve Kültür Araítârma Merkezi, 1997; Antonio Panaino, Tessere il cielo: considerazioni sulle tavole astronomiche, gli oroscopi e la dottrina dei legamenti tra induismo, zoroastrismo, manicheismoe mandeismo, Rome 1998; David Pingree, "Historical horoscopes", JAOS, vol.82, no.4 (Oct.-Dec. 1962); Rosairo Pintaudi and Otto Neugebaur, "Oroscopo (PL III/ 509)", Z eitschrift für Papyrologie und Epigraphik, vol.46 (1982); Enrico G. Raffaelli, "The diagrams of the ‘Za¦ y§c¦ âg¦eh¦an’", East and West, vol.49, no.1-4 (Dec.1999); Francesca Rochberg, Babylonian horoscopes, Philadelphia 1998; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967- ; L e Troisième livre du D¦ enkart, traduit du Pahlevi par J. de Menasce, Paris: Librairie C. Klincksieck, 1973.
/ فريد قاسملو /
1. MacKenzie 2. The Complete text of the Pahlavi Dinkard 3. Klein 4. horoscope 5. Nyberg 6. Le Troisième livre du D¦enkart 7. Panaino 8. Dozy 9. Dorotheus 10. De magnis conjunctionibus 11. Abu Ma‘shar Balkhi 12. Rochberg 13. Kugler 14. Neugebauer 15. Van Hoesen 16. Pintaudi 17. Raffaelli 18. Goldstein 19. Pingree 20. The Horoscope of Asadulla¦ h M¦ irz¦a 21. Elwell-Sutton 22. Nykl 23. Kahl 24. Matar 25. ‘Alla¦ m¦ â 26. Orthmann 27. Beveridge 28. Sezgin 29. Osmanli astronomi literatürü tarihi 30. Ahlwardt 31. Keshavarz 32. Kennedy