زار، از آيينهاى درمانى سنّتى در خاورميانه و افريقا. زار به گونه اى از موجودات نامرئى غالبآ شرور، امراض و ناخوشيهاى حاصل از آنان، و مراسمى كه براى رام و آرام كردن اين موجودات برگزار مى كنند، اطلاق مى شود. مراسم زار در شرق و شمال شرق افريقا، عربستان و كشورهاى حاشيه خليج فارس، و سراسر جنوب ايران (خوزستان و استانهاى مجاور خليج) گزارش شده است ( ← مسينگ[1] ، ص 1120ـ 1126؛ بدوى محمد[2] ، ص 43ـ64؛ بادى[3] ، ص 131ـ132؛ اقتدارى، ص 206ـ208؛ براى آيينهايى مشابه زار با نامهايى ديگر در افريقا ← بادى، ص 132ـ133؛ براى گزارشهايى از آيينهايى همچون «گُواتى» و «دَمال» در بلوچستان كه شباهت بسيار با زار دارند ← زند مقدم، ج 4، ص 249ـ252؛ مسعوديه، ص 18ـ20؛ فاطمى، ص 187). زار كه به احتمال بسيار واژه اى است با منشأ اَمهرى ( ← د.اسلام، چاپ اول، ذيل "Za¦r")، غالبآ به گونه اى از موجودات نامرئى اطلاق شده كه به هيئت باد وجود فرد را تسخير مى كنند و ناهنجاريها و ناخوشيهايى را در وى باعث مى شوند. اين موجودات ممكن است زن يا مرد، كافر يا مسلمان، نابينا يا بينا پنداشته شوند ( ← ساعدى، ص 49؛ رياحى، ص 9، 12؛ شريفيان، ص 90، 99). بااين حال، زارها معمولا مضرّ و كافر انگاشته شده و از موجودات نامرئى سودمند يا بى آزارى مانند بادهاى «مشايخ» يا «ليوا» تفكيك شده اند ( ← ساعدى، ص 40، 42، 45، 51؛ رياحى، ص 14). در دهه هاى اخير، به دليل همانندى مراسم زار با مراسمِ ديگر انواعِ بادها و آيينهاى ديگرِ رفع تسخير، چنين تفكيكهايى نزد بوميان مناطق مختلف جنوب ايران مطلق و هميشگى نبوده و زار، گاه، عنوانى كلى براى اشاره به همه اين گونه بادها و مراسم آنها بوده است (براى نمونه در خارگ و بندر كنگان به مراسم «شيخ فَرَيج» يا «ليوا» نيز زار اطلاق مى شود، ← شريفيان، ص 21، 29؛ طيّاب، ص 93). زار مُسرى و قابل انتقال دانسته مى شود و نيز ممكن است از اسلاف به فرزندان برسد ( ← ساعدى، ص 48؛ صباى مقدم، ص 19، 21، 24ـ25). به باور مردمان جنوب ايران، هريك از زارها عارضه اى خاص در مبتلايانشان ايجاد مى كنند، برخى از آنها مخصوص زنان اند و برخى نيز مردها را بيشتر دچار مى كنند ( ← ساعدى، ص 42ـ44، 51، 67ـ70). برخى از آنها مخصوص دريا و برخى ويژه صحرا، سواحل، كوهستان يا جنگل اند. بعضى از زارها نيز در فصول خاصى فعال ترند ( ← همان، ص 63ـ72). اگرچه غالبآ بين جن و شياطين در باورهاى اسلامى و زار تفكيك قائل شده اند، زارها و ديگر بادهاى مانند آن غالبآ همان جنيان يا گروهى از آنان تلقى شده اند (براى نمونه ← بادى، ص 70، 106، 187؛ ساعدى، ص 52ـ53، 71؛ رياحى، ص 3؛ شريفيان، ص 21). در جنوب ايران بسته به نوع بادها، كه ممكن است هوايى يا زمينى انگاشته شوند، آنها و مبتلايانشان را «اهل هوا» يا «اهل زمين» مى خوانند. در افريقا نيز به مبتلا، «مزور» يا «عيانه» گفته مى شود. براى آرام كردن زارها، مجلسى ترتيب داده مى شود كه در آن كسانى كه قبلا به زار دچار شده اند، زير نظر شخصى كه در اين كار مهارت دارد (بابا/ مامازار) در منزل فرد مبتلا يا در مكان و فضايى باز جمع مى شوند ( ← بدوى محمد، ص 59؛ ساعدى، ← ص 55؛ شريفيان، ص 20؛ بادى، ص 125، 133، 155؛ در برخى مناطق، مراسم در اماكن سرپوشيده نيز برگزار مى شود، صباى مقدم، ص 15). جزئيات مراسم بسته به هر منطقه متفاوت است. پيش از آغاز مراسم، فرد مبتلا چند روزى را، كه در ايران دوره حجاب ناميده مى شود و ممكن است تا يك هفته طول بكشد، دور از چشم ديگران زير نظر بابا/ مامازار سپرى مى كند. در اين مدت، پرهيزهايى مانند اجتناب از ديدن افراد و برخى حيوانات مانند سگ بر فرد مبتلا واجب است، و بابا/ ماما با اعمال و درمانهايى ويژه (ازجمله تهيه دارويى مركّب از گياهان و مواد معطر بسيار و آغشتن تن بيمار به آن و احيانآ خوراندن آن به بيمار) از او مراقبت مى كند ( ← ساعدى، ص 52؛ صباى مقدم، همانجا؛ پس از انجام مراسم نيز، شخص زارى مدتى را كه مشابه دوره حجاب است نزد بابا/ ماما مى گذراند، ← شريفيان، ص 32؛ صباى مقدم، ص 17). پس از اين دوره، مجلسى معروف به «بازى/ لَيب (لَعب)» برگزار مى كنند كه در آن انواع بخورات سوزانده و سفره اى براى زار آماده مى شود كه معمولا شامل انواع ميوه و خوراكيها، گياهان معطر، تخم مرغ خام و خون قربانى است. در مناطقى از افريقا مانند سودان و مصر گاه مشروبات الكلى و دخانيات نيز جزئى از سفره است. در مجلس زارگيرى از سازهاى غالبآ كوبه اى ازجمله انواع دهلها استفاده مى شود. مجلس هر زار و تعداد و نوع سازهاى آن معمولا متفاوت است ( ← ساعدى، ص 42، 53ـ54، 117؛ شريفيان، ص30؛ صباى مقدم، ص 14ـ16، 27، 31). بنابه دستور بابا/ مامازار براى هر زار، شعر و آهنگ ويژه اى نواخته مى شود. واكنش فرد زارى به قطعات موسيقى، كه به شكل لرزش شانه ها و حركات سر است، بابا/ ماما را در تشخيص نوع زار كمك مى كند ( ← ساعدى، ص 56؛ رياحى، ص 8ـ14؛ شريفيان، ص 96؛ صباى مقدم، ص 15ـ16؛ رونده، ص 54). پس از تشخيص نوع زار، بابا/ ماما از طريق بيمار، با زار سخن مى گويد؛ معمولا صداى بيمارى كه واسطه سخن گفتن زار شده، تغيير مى كند. پرسش و پاسخها ممكن است به زبان نامتعارفى باشد كه بابا/ ماما و بيمار در حالت عادى با آن آشنايى ندارند. موطن و مولد زار را از زبانى كه به آن سخن مى گويد، مى شناسند. بابا/ ماما از زار مى پرسد كه چه خواستى دارد و چرا مَركَب/ فَرَسش، يعنى بيمار، را آزار مى دهد. خواست هر زار، كه معمولا متناسب با وضع اقتصادى و نيازهاى مالى بيمار است، متفاوت و ممكن است النگو، عطر، كفش صندل، راديو، قربانى و جز آن باشد ( ← ساعدى، ص 51، 56؛ رياحى، ص 13؛ صباى مقدم، ص 16، 56؛ گاه، براى آرام كردن برخى از زارها نياز است كه شخص مبتلا مقدارى از خون قربانى (معمولا بز) را بنوشد ← ساعدى، ص 54، 56؛ رياحى، ص 9ـ10؛ صباى مقدم، ص 17). اگر اجابت فورى خواست زار به عللى ازجمله فقر شخص مبتلا ممكن نباشد، بابا/ ماما پارچه، نخ يا پاره آهنى را به عنوان رهن بر بازوى بيمار مى بندد و تضمين مى كند كه در آينده خواست زار اجابت خواهد شد. پس از اجابت يا قول به اجابت خواست زار و با اوج گيرى موسيقى كه به تكانها و ناآراميهاى شخص و در آخر جمود و بى حالى وى مى انجامد، زار جسم شخص را ترك مى كند. به اين ترتيب، زارِ شخص، صاف و بينا مى شود و به زير مى آيد، و پس از آن ديگر موذى نيست ( ← ساعدى، ص 56ـ58، 119ـ120؛ صباى مقدم، ص 16ـ17). بااين حال، زار هيچگاه شخص را كاملا رها نمى كند و براى آرام نگاه داشتن آن لازم است شخص در همه بازيهاى ديگر زاريها شركت كند و نيز از محرّماتى همچون مسّ ميّت، فروش اشياى خواسته زار و غيره پرهيز كند. در مواقعى نيز زارِ بعضى از اشخاص («تَهرَن»ها) با هيچ مراسم و بهانه اى آرام نمى شود و بابا/ ماما كه از نجات چنين اشخاصى قطع اميد كرده است، آنها را به حال خود وامى گذارد ( ← ساعدى، ص 44، 49، 58ـ59، 118؛ صباى مقدم، ص 13، 21). در مراسم زار كه با حضور تؤامان زنان و مردان همراه است، ممكن است افراد سالم و غيرزارى نيز، به دلايلى مانند تماشا يا اجراى بخشى از مراسم شركت كنند ( ← ساعدى، ص 55، 58ـ59، 116؛ بدوى محمد، ص 54؛ صباى مقدم، ص 22، 28). زار در برخى از ماهها (در ايران، به ويژه ماههاى محرّم و صفر و رمضان) برگزار نمى شود ( ← بدوى محمد، ص 58؛ شريفيان، ص 35؛ اقتدارى، ص 208؛ در روزهاى دوشنبه و جمعه نيز مراسم زار برگزار نمى شود. ← ساعدى، ص 79، 110). در افريقا فرد مبتلا در اين مجلس «عروس» خوانده مى شود و پوششى مانند لباس عروسان دارد ( ← بادى، ص 159، 311ـ312؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل "Za¦r.2"). موسيقى شاد و ضربى مراسم نيز شبيه موسيقى مجالس عروسى است. به دليل همين موسيقى است كه زار، در ايران، در ماههاى عزا برگزار نمى شود ( ← صباى مقدم، ص 21، 28، 63). گاه ممكن است مجلس تنها براى سرگرمى يا گردهمايى زاريها، نيز منعقد شود ( ← شريفيان، همانجا؛ صباى مقدم، ص 22). گاه نيز در مجالس زارگيرى، از شخص زارگرفته براى غيب بينى استفاده مى شود ( ← شريفيان، ص 34). هزينه مراسم زارگيرى كه گاه برگزارى آن تا چند روز به طول مى انجامد، ازجمله تهيه قربانى، مواد سازنده داروهاى تركيبى بابا/ مامازار، و سفره مجلس، سنگين و گزاف است، به گونه اى كه گاه ديگر زاريها و اهل هوا، به بيمارى كه توان اقتصادى لازم را ندارد كمك مالى مى كنند ( ← زند مقدم، ج 4، ص 256؛ عبدالرحيم[4] ، ص 176؛ صباى مقدم، ص 21، 23، 28، 31، 63ـ64). آن چنان كه در همه گونه هاى تسخير ديده مى شود، در زار نيز غالب مبتلايان از زنان، و به ويژه زنان متأهل اند ( ← ساعدى، ص 47؛ عبدالرحيم، ص 168؛ صباى مقدم، ص 19، 23). غالب كسانى كه دچار زار مى شوند از خانواده هاى قشرهاى بى بضاعت و كم درآمد جامعه مانند ماهى گيران، جاشوان كشتيها و غواصان بوده اند ( ← ساعدى، ص 42، 47، 51؛ صباى مقدم، ص 25). در غالب تحليلها و تفسيرهايى كه از رواج بيشتر زار در بين زنان و فقرا شده است، محروميتهاى آنان را از علل اصلى دانسته اند. به گفته اين تحليل گران، زنان، در مجلس زار فرصت مى يابند برخى خواستهاى سركوب شده خود را از طريق زارى كه بر آنها مسلط مى شود ابراز كنند؛ همچنين گفته شده كه طبقات فرودست جامعه نيز به نوعى مراسم زار را علاجى براى انواع ناراحتيهاى ناشى از سرخوردگى از عدم ترقى اجتماعى تا بيماريهاى واقعى روانى مى يابند ( ← مسينگ، ص1120ـ 1121؛ بادى، ص 138ـ 141؛ صباى مقدم، ص 49، 51، 55ـ56). اگرچه مبتلايان ممكن است در هر سنى به زار دچار شوند، جوانان بيش از ديگران مبتلا مى شوند ( ← ساعدى، ص 47ـ48؛ عبدالرحيم، ص 174). ابتلاى به زار مختص مسلمانان نيست و به گزارش بادى (ص 132)، مسيحيان حبشه نيز زارگيرى مى كرده اند. مبتلايان غالبآ از سياه پوستان اند ( ← ساعدى، ص 42، 52). بابا/ مامازارها نيز سياه پوست اند ( ← همان، ص 31، 42، 48، 60؛ رياحى، ص 5؛ صباى مقدم، ص 14). اين افراد، كه در مناطق مختلف با نامهاى ديگرى چون شَيخة، عريفة السكّة، كُدِيَّة، اُمِيَّة، اُستا، بُوازار، دَى زار، و گُواتى مات/ مات گوات نيز خوانده مى شوند، مردان يا زنانى اند كه خود به زار دچار شده و بهبود يافته اند ( ← زند مقدم، ج 1، ص 212؛ بادى، ص 125، 154؛ بدوى محمد، ص 54؛ د.اسلام، چاپ اول؛ د.اسلام، چاپ دوم، همانجاها؛ شريفيان، ص 28 و پانويس 1؛ صباى مقدم، ص 14، 27). بابا/ ماماها غالبآ حرفه خود را از پدران، مادران يا وابستگان نزديكشان به ارث مى برند ( ← ساعدى، ص 48، 60؛ صباى مقدم، ص 19، 22، 24). اين افراد، افزون بر اينكه در درمان زارها مهارت دارند، گاه به عنوان طبيبان محلى به معالجه دردها و امراض ديگر نيز مى پردازند. به علاوه، در بين جماعت زاريها نيز به عنوان بزرگ و رئيس جماعت شناخته مى شوند ( ← ساعدى، ص 61؛ زند مقدم، همانجا؛ بادى، ص 154؛ بابا/ ماما اين قدرت را داشته است كه درصورت تخطى اعضا از هنجارهاى جماعت، تنبيهشان كند، ← ساعدى، 59، 119). افزون بر مطالعات زبان شناختى، كه غالبآ ريشه واژه زار را از زبانهاى افريقايى دانسته اند (براى شمارى از اين پژوهشها ← د. اسلام، چاپ اول، همانجا؛ صباى مقدم، ص 42-44)، سازها، موسيقى، ترانه ها و اشعار، و اجراكنندگان مراسم، كه در بسيارى از مناطق ايران عمدتآ از سياه پوستان افريقايى مهاجرند، ترديدى در منشأ افريقايى زار باقى نمى گذارد ( ← ساعدى، ص 31، 54؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Za¦r.1"؛ شريفيان، ص 37ـ38، 65ـ67؛ اقتدارى، ص 207؛ صباى مقدم، ص 44ـ46). زار در ايران عمدتآ ره آورد بردگان سياه پوست بوده و قدمتى متناظر با پيشينه حضور آنان در سواحل جنوب داراست ( ← ساعدى، ص 31، 42؛ صباى مقدم، ص 25، 67، 78). معتقدان به زار، گاه با اين بهانه و بيم كه تجويزها و داروهاى طب جديد و به ويژه تزريق آمپول باعث خشم زار و تشديد ناخوشى مبتلا مى شود، از مراجعه به پزشك اجتناب كرده اند كه در مواردى به مرگ اشخاص مبتلا انجاميده است. ازاين رو و به عللى ديگر نظير سوءاستفاده ها و كلاهبرداريهايى كه با نام زارگيرى وجود داشته است، بسيارى از دولتها قوانينى را براى منع و تحريم زار تصويب كرده اند ( ← ساعدى، ص 32؛ رياحى، ص 2؛ شريفيان، ص 27؛ طيّاب، ص 98؛ صباى مقدم، ص 24، 58). به رغم اين تحريمها، زار همچنان در مناطق مختلف (گاه در نمودها و اشكال جديدى مانند كلوبها و انجمنهاى زار ← صباى مقدم، ص 54) برگزار مى شود.
منابع : احمد اقتدارى، درد، درمان و دارو در باورهاى مردم جنوب ايران، تهران 1388ش؛ حسن رونده، «نمايش موسيقايى در هرمزگان»، نمايش، ش 117 و 118 (خرداد و تير 1388)؛ على رياحى، زار و باد و بلوچ، تهران 1356ش؛ محمود زند مقدم، حكايت بلوچ، تهران، ج 1، 1370ش، ج 4، 1378ش؛ غلامحسين ساعدى، اهل هوا، تهران 1355ش؛ محسن شريفيان، اهل زمين: موسيقى و اوهام در جزيره خارگ، تهران 1381ش؛ ماريا صباى مقدم، زار در ايران و كشورهاى ديگر، تهران 1389ش؛ منوچهر طيّاب، سفر در ايران، ج :1 درياى پارس، عكس: اسعد نقشبندى و منوچهر طيّاب، تهران 1385ش؛ ساسان فاطمى، «موسيقى قدسى در گواتى و سماع»، فصلنامه هنر، دوره جديد، ش 40 (تابستان 1378)؛ محمدتقى مسعوديه، موسيقى بلوچستان، آوانگارى و ترجمه فارسى اشعار: محمداشرف سربازى و پيرمحمد ملازمى، تهران 1364ش؛
S. Ibrahim Abdel Rahim, "Zar culture and psychopathology", Current psychiatry, vol. 6, no. 2 (July 1999); Baqie Badawi Muhammad, "The Sudanese concept of beauty, spirit possession, and power", Folklore forum, vol. 26, no. 1/2 (1993); Janice Boddy, Wombs and alien spirits: women, men, and the z¦ar cult in northern Sudan, Madison, Wis. 1989; EI1, s.v. "Z¦ ar" (by Enrico Cerulli); EI2, s.vv. "Z¦ ar.1: in the Horn of Africa and the Arabian Peninsula" (by A. Rouaud), "ibid.2: in Egypt" (by Tiziana Battain); Simon D. Messing, "Group therapy and social status in the zar cult of Ethiopia", American anthropologist, vol. 60, no. 6 (Des. 1958).
/ امين مهربانى /
1. Messing 2. Badawi Muhammad 3. Boddy 4. Abdel Rahim