ریاحی، ابراهیم

معرف

فقيه مالكى، مفتى و اديب و شاعر تونسى قرن دوازدهم و سيزدهم و از مروّجان طريقت تجانيه* در تونس.
متن

رياحى، ابراهيم، فقيه مالكى، مفتى و اديب و شاعر تونسى قرن دوازدهم و سيزدهم و از مروّجان طريقت تجانيه* در تونس. كنيه وى ابواسحاق است. نياكان او از قبيله محاميد بودند كه در دوره حكومت معزبن باديس صنهاجى (حك : ۴۰۶ـ۴۵۳) از مصر به ليبى رفتند. جدّ پدر رياحى، ابراهيم طرابلسى، از ليبى به تونس مهاجرت كرد و در منطقه عروسه از توابع رياح سكنا گزيد و به تعليم قرآن به كودكان مشغول شد. پسرش احمد از آنجا به تِستور (منطقه اى در نزديكى شهر تونس) نقل مكان كرد. احمد و فرزندش عبدالقادر، پدر رياحى، در همانجا درگذشتند (سنوسى، ج ۱، ص ۲۵۲؛ محمد نيفر، ج ۲، ص ۷۲۴؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۸۷). ابراهيم رياحى در ۱۱۸۰ در تستور به دنيا آمد و قرآن و علوم مقدماتى را در همانجا از صالح بن طراد آموخت. وى در اواخر قرن دوازدهم به شهر تونس مهاجرت كرد و در مدرسه حوانيت عاشور و سپس در مدرسه بيرالحجار سكنا گزيد و نزد كسانى چون حمزه جبّاس (متوفى ۱۲۱۷)، اسماعيل بن محمد تميمى (متوفى ۱۲۴۸)، عمر محجوب (متوفى ۱۲۲۲)، طاهربن مسعود فاروقى (متوفى ۱۲۳۴)، محمد فاسى (متوفى ۱۲۳۲)، صالح كَوّاش (متوفى ۱۲۱۸) و حسن بن عبدالكبير شريف (متوفى ۱۲۳۴) درس خواند. بيشتر اين استادان از شيوخ جامع زيتونه بودند. رياحى از محمدبن محمد تِهامى رباطى (متوفى ۱۲۴۴) اجازه روايت داشت و بعدها در سفر حج خود در ۱۲۵۲، از محمدعابدبن احمد سندى (متوفى ۱۲۵۷) در مدينه و محمدبن محمد، معروف به امير صغير (زنده در ۱۲۵۳)، در قاهره اجازه روايت گرفت و در قاهره به ابراهيم بن حسن سقا اجازه روايت داد (سنوسى، ج ۱، ص ۲۵۲ـ۲۵۸؛ مخلوف، ص ۳۸۷ـ۳۸۸؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۱ـ۳۹۲؛ قس محمد نيفر، همانجا كه تولد رياحى را در ۱۱۸۱ دانسته است). رياحى ملازم بشيربن عبدالرحمان ونيسى زواوى، پيشواى طريقت شاذليه* در تونس، بود و اين طريقت را مى ستود، اما در سفر على حرازم، از ياران احمد تجانى مؤسس طريقت تجانيه (متوفى ۱۲۳۰)، در ۱۲۱۶ به تونس، با اين طريقت آشنا شد و بدان پيوست و در ذكر اوراد و اداى وظيفه ( ← تجانيه*) از حرازم اجازه گرفت. در اين ميان، وى همچنان با بشير مراوده داشت و با مصطفى عزوز نفطى (متوفى ۱۲۸۲)، از شيوخ طريقت رحمانيه*، نيز مكاتبه مى كرد. رياحى در ۱۲۱۸ به عنوان فرستاده حاكم تونس به مغرب رفت ( ← ادامه مقاله) و در فاس با احمد تجانى و بزرگان طريقت او، مانند على حرازم، ابن كيران (متوفى ۱۲۲۷) و على تماسينى (متوفى ۱۲۶۰) ديدار كرد. وى در اين سفر در شهر سَلا به محمد قرشى سلاوى اجازه روايت داد و از محمدطاهر ميرسلاوى، عمربن عبدالصادق ششتى و محمدبن عيسى زهار اجازه روايت گرفت. رياحى را نخستين كسى دانسته اند كه در تونس به طريقت تجانيه وارد شد و در گسترش آن سهم بسزايى داشت. زاويه مشهور تجانيه كه در نزديكى حوانيت عاشور به همت او بنا شد، هم اكنون به زاويه سيدى ابراهيم رياحى معروف است (سنوسى، ج ۱، ص۲۵۸ـ ۲۶۴، ۲۷۱، ۲۷۸ـ۲۷۹، ۲۸۶ـ۲۸۷، ۳۳۷ـ۳۳۹؛ عياشى سكيرج، ص ۱۴۴ـ ۱۴۵؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۸۷ـ ۳۸۹). رياحى در جامع زيتونه و ديگر جوامع، ازجمله جامع يوسف صاحب الطابع، كتابهاى فقهى، حديثى و تفسيرى را همچون انوارالتنزيل و اسرارالتأويل عبداللّه بن عمر بيضاوى، ارشادالسارى لشرح صحيح البخارى احمدبن محمد قسطلانى، المختصر فى فروع المالكية خليل بن اسحاق در فقه، مختصرالمعانى سعدالدين تفتازانى و شرح جلال الدين مَحَلّى بر جمع الجوامع سُبْكى تدريس مى كرد ( ابن ابى الضَيّاف، ج ۳، ص ۲۶۶، ج ۷، ص ۹۱؛ سنوسى، ج ۱، ص ۲۹۵، ۳۱۹ـ۳۲۰، ۳۲۵، ۳۲۸؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۸۸، ۳۹۳). برخى از مهم ترين شاگردان او عبارت اند از: دو فرزندش، محمدطيب و على، محمدبن ملوكه (متوفى ۱۲۷۶)، محمدبن احمد نَيفَر (متوفى ۱۲۷۷) و فرزندان او محمدطيب (داماد رياحى؛ متوفى ۱۳۴۵) و طاهر (متوفى ۱۳۱۱)، محمد بنّا (زنده در ۱۲۹۱)، محمدبن عبدالستار بحرى، محمدطاهربن عاشور (متوفى ۱۲۸۴)، محمدبن سلامه رشيدى (زنده در ۱۳۰۰)، احمدبن ابى الضيّاف (متوفى ۱۲۹۱)، سالم بوحاجب (متوفى ۱۳۴۲)، على عفيف (متوفى ۱۲۹۲) و محمد عزيزبن محمد بوعتور (متوفى ۱۳۲۵؛ سنوسى، ج ۲، ص ۹۸ـ۹۹، ۲۳۹ـ۲۴۱، ۲۷۵ـ ۲۷۶؛ بن خوجه، ص ۴۲۵؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۸۸؛ احمد تيمور، ص ۳۷۴). رياحى پس از بيست سال سكونت و تحصيل و نيل به مقامات علمى در تونس، به رغم اقبال كم نظير طلاب به درس او و شهرت علمى و اجتماعى اش، به علت تنگناى مالى، تصميم به ترك تونس گرفت. يوسف صاحب الطابع (وزارت : ۱۱۹۶ـ۱۲۳۰) كه از اين تصميم آگاه شده بود، خانه اى با اثاث البيت به رياحى اهدا كرد و هزينه هاى جارى او را برعهده گرفت و رياحى از مهاجرت منصرف شد (سنوسى، ج ۱، ص ۲۷۲؛ محمد محفوظ، همانجا). ابراهيم رياحى نزد حاكمان سلسله حسينيان* منزلت ويژه اى داشت. در ۱۲۱۸ كه در تونس قحطى پديدار شد، حموده پاشا حسينى (حك : ۱۱۹۶ـ۱۲۲۹) او را به عنوان فرستاده دولت تونس و براى درخواست كمك به دربار پادشاه مغرب سلطان سليمان بن محمد (حك : ۱۲۰۶ـ ۱۲۳۸) فرستاد. سلطان به گرمى از رياحى استقبال و درخواست او را اجابت كرد ( ابن ابى الضيّاف، ج ۳، ص ۵۴، ج ۷، ص ۷۴ـ۷۶؛ سنوسى، ج ۱، ص ۲۷۲ـ۲۷۸؛ ناصرى، ج ۸، ص ۱۱۸). در ۱۲۲۱ پس از بركنارى قاضى شهر تونس عمر محجوب، حموده پاشا از ابراهيم خواست تا اين مقام را برعهده بگيرد، اما وى نپذيرفت (سنوسى، ج ۱، ص ۲۹۵؛ محمد نيفر، ج ۲، ص ۷۲۶). در ۱۲۴۸، حسين پاشا (حك : ۱۲۳۹ـ۱۲۵۱) رياست شوراى مفتيان مالكى تونس را كه مجمع مفتيان طراز اول بود، به رياحى واگذار كرد و وى اين سِمَت را تا پايان عمر برعهده داشت. رياحى در ۱۲۵۲ به سبب كدورت با مصطفى پاشا (حك : ۱۲۵۱ـ۱۲۵۳)، خواست از اين سِمَت كناره بگيرد، اما پاشا نپذيرفت و او را به نيابت از خود به حج فرستاد (ابن ابى الضيّاف، ج ۷، ص ۷۸؛ سنوسى، ج ۱، ص ۲۹۷، ج ۲، ص ۲۰۸؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۸۹ـ۳۹۱، ۳۹۳ـ۳۹۴). در ۱۲۵۴، احمدپاشا رياحى را به استانبول نزد سلطان عثمانى محمود دوم فرستاد تا سلطان را قانع كند كه ماليات سالانه كشور تونس را ببخشد. عالمان استانبول به گرمى از رياحى استقبال كردند و سلطان نيز درخواست او را پذيرفت. در اين سفر، رياحى اشعارى در مدح سلطان سرود و اجازه منظومى به احمد عارف افندى فقيه حنفى (متوفى ۱۲۷۵)، كه بعدها شيخ الاسلام عثمانى شد، داد (ابن ابى الضيّاف، ج ۴، ص ۲۴ـ۲۸، ج ۷، ص ۷۹؛ سنوسى، ج ۱، ص ۳۰۶ـ۳۱۵؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۲ـ۳۹۳). احمدپاشا در ۱۲۵۵ رياحى را به سِمَت امام و خطيب جامع زيتونه برگزيد. پيش از او كسى اين مقام و منصب رياست شوراى مفتيان را باهم در اختيار نداشت (ابن ابى الضيّاف، ج ۷، ص ۷۸؛ سنوسى، ج ۱، ص ۳۱۷؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۴). رياحى اصلاحات دوره حسينيان، به ويژه در دوره احمدپاشا، را تأييد مى كرد، اما منتقد رفتارهاى ناعادلانه حاكمان نيز بود و آنها را به كارهاى انسانى و موافق دين ترغيب و توصيه مى كرد ( ← ابن ابى الضيّاف، ج ۴، ص ۹۲ـ۹۳، ۹۸ـ۱۰۰؛ بن خوجه، ص۲۰۰؛ گرين[۱] ، ص ۷۸، ۱۴۱). رياحى در ۱۲۶۶ در تونس به بيمارى وبا درگذشت و در زاويه اى كه براى اهل طريقت تجانيه ساخته بود، در كنار فرزندش محمدطيب به خاك سپرده شد (ابن ابى الضيّاف، ج ۷، ص ۸۱؛ سنوسى، ج ۱، ص۳۴۰ـ۳۴۱؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۶). اين زاويه در زمان محمدپاشا (حك : ۱۲۷۱ـ۱۲۷۶) تجديد بنا شد (سنوسى، ج ۱، ص ۳۴۱ـ۳۴۲). به سبب جايگاه علمى و اجتماعى رياحى و اشتياق علماى افريقيه به آشناشدن با آراى او، جوابيه ها، استفتائات و مكاتبات علمى فراوانى در مسائل گوناگون، از او برجا مانده كه بيشتر آنها متعلق به دوره رياست وى بر شوراى مفتيان است. برخى از اين نوشته ها به صورت مستقل يا در ضمن مجموعه هايى چاپ شده اند. بسيارى از آثار منظوم و منثور رياحى نيز در مجموعه دو جلدى تعطير النّواحى بترجمة الشيخ سيدى ابراهيم الرياحى (تونس ۱۳۲۰) به كوششِ يكى از نوادگان او با نام عمربن محمد گردآورى شده اند ( همان، ج ۱، ص ۲۵۲، پانويس ۱؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۴۰۱؛ يوسف اليان سركيس، ج ۲، ستون ۱۳۸۱). تكلف در نگارش و استفاده از صناعات ادبى، به ويژه سجع، در نوشته هاى او فراوان به چشم مى خورد (غَزّى، ص ۱۲۴ـ۱۲۵). ازجمله آثار رياحى، رديه هاى او بر آثار مخالفان احمد تجانى است. يكى از اين رديه ها مِبرَدُ الصوارم و الاسنّة فى الرّد على مَنْ اخرج الشيخ التجانى عن دائرة السنة نام دارد كه در رد رساله الصوارم و الاسنّة على بن محمد نُمَيلى (متوفى ۱۲۴۸) است. اين اثر در مجموعه تعطير النواحى به چاپ رسيده (سنوسى، ج ۱، ص ۳۰۲ـ۳۰۳؛ ازهرى، ص ۶۹؛ بغدادى، ج ۱، ستون ۷۷۳ـ۷۷۴) و نسخه اى از آن در مجموعه نسخه هاى خطى كتابخانه ظاهريه موجود است ( ← محمد رياض مالح، ج ۲، ص ۶۰۱ـ۶۰۲). اصرار رياحى براى پاسخگويى به اين قبيل مخالفان موجب شد كه تجانى در نامه اى خطاب به رياحى و كسانى ديگر، از آنها خواست كه به اتهامات مخالفان بر طريقتِ او بى اعتنا باشند ( ← عياشى سكيرج، ص ۱۳۵ـ۱۳۶). رياحى در رساله دفع اللجاج فى نازلة ابن الحاج ديدگاه شاگرد خود قاضى محمدبن عبدالستار بحرى را كه حضانت يتيمى را كه مادرش ازدواج كرده بود، حقِ جَدّه مادرى يتيم مى دانست، مردود شمرده و در اين فرض به حضانت عموى كودك قائل شده است. مصطفى پاشا رئيس مجلس شرعى رسيدگى به نوازل ( نازله*)، پس از شنيدن سخنان هر دو فقيه، جانب بحرى را گرفت. اين ماجرا چنان بر رياحى گران آمد كه عذرخواهى شاگردش را نپذيرفت و در سفر حج خود در ۱۲۵۲ شكايت خود را از او در قالب قصيده اى خطاب به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم ابراز كرد ( ← ابن ابى الضيّاف، ج ۳، ص۲۷۰ـ۲۷۴؛ سنوسى، ج۱، ص۳۰۳ـ۳۰۶؛ بن خوجه، ص۷۸). رياحى رساله اى در رد محمدبن عبدالوهاب* و آراى وهابيان مانند منع زيارت اوليا و لزوم ازبين بردن مَشاهد نوشته و رساله هايى فقهى نيز نگاشته است ( ← سنوسى، ج ۱، ص ۲۹۹ـ۳۰۰، ۳۰۲، براى رساله ها و جوابيه هاى ديگر   همان، ج ۱، ص ۳۰۱؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۷ـ۳۹۸). وى همانند ديگر بزرگان طريقت تجانيه كه صلواتهاى خاصى بر پيامبر اكرم مى نوشتند و بر خواندن مداوم آن مواظبت مى كردند، صلواتى با عنوان النرجسية العنبرية فى الصلوة على خير البريّة نوشته است ( ← سنوسى، ج ۱، ص ۲۶۴ـ۲۷۱؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۹). مجموعه خطبه ها و سخنان رياحى در جامع زيتونه به كوشش پسرش على ( ← ادامه مقاله) گردآورى شده است ( سنوسى، ج ۱، ص ۳۱۸؛ براى نسخه اى از اين اثر  ← حسن حُسنى عبدالوهاب، ج ۲، ص ۴۶۲). خطابه رساى او درباره فضائل پيامبر اكرم و نسب شريف ايشان كه هرساله در روز ميلاد آن حضرت در همه مساجد جامع تونس خوانده مى شود، مولد خيرالأنام نام دارد كه رياحى آن را در ۱۲۵۶ (يا ۱۲۵۷) به پيشنهاد احمدپاشا نگاشت و در ۱۲۹۳ در تونس و سپس در مجموعه تعطير النواحى به چاپ رسيد ( ← سنوسى، ج ۱، ص ۳۱۸ـ۳۱۹؛ بن خوجه، ص ۱۷۲؛ محمد محفوظ، همانجا). رياحى اديب و شاعرى چيره دست و مشهور نيز بود. در اشعار رياحى، اعم از مدايح و مراثى و قصايد تعلق خاطر او به طريقت شاذليه و تجانيه آشكار است ( ← محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۴؛ غزّى، ص ۱۲۷ـ۱۲۸). وى اشعار زيادى هم در مدح پيامبر اكرم، علما و بزرگان سروده است. يكى از قصايد او در مدح احمد تجانى بر پوشش ضريح تجانى كتابت شده است. او جوابيه هايى نيز به شكل منظوم دارد (براى اين اشعار و اشعار ديگر  ← عياشى سكيرج، ص ۱۳۶ـ۱۴۳؛ محمد نيفر، ج ۲، ص ۷۲۷ـ۸۰۰؛ غزّى، ص ۱۲۸ـ۱۳۴). رياحى الآجرومية در نحو، به قلم ابن آجروم*، را نيز به نظم درآورده كه نسخه اى از آن در كتابخانه ملى تونس موجود است و در تعطير النواحى چاپ شده است (سنوسى، ج ۱، ص ۳۳۲؛ حسن حسنى عبدالوهاب، همانجا). اشعارى از او به عنوان ديوان به كوشش پسرش، على، جمع آورى شد كه بعدها در ۱۳۳۰ انتشار يافت (ابن ابى الضيّاف، ج ۷، ص ۸۲؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۹). ديوان شعرى نيز از او به كوشش محمد عيلاوى و حمادى ساحلى در ۱۹۹۰ به چاپ رسيد. محمد سنوسى هم در مجمع الدَّواوين التونسية (چاپ ۱۸۷۵ و ۱۸۷۸)، هزاران بيت از اشعار رياحى را در كنار اشعار ديگر شعراى برجسته تونس آورده است ( ← محمد محفوظ، همانجا؛ سنوسى، ج ۱، ص ۳۳۲). از ديگر آثار رياحى حاشيه اى نيمه تمام بر مجيب النداء، شرح عبداللّه بن احمد فاكهى* (متوفى ۹۷۲) بر كتاب نحوى ابن هشام به نام قطرالنَّدى و بَلّالصَدى، است كه نسخه آن در كتابخانه ملى و احمديه تونس موجود است و نيز حاشيه اى بر شرح قاضى زكريا (متوفى ۹۲۶) بر الخزرجية در علم عروض (ابن ابى الضيّاف، همانجا؛ سنوسى، ج ۱، ص ۳۳۱ـ۳۳۲؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۳۹۸ـ۳۹۹؛ عبدالحفيظ منصور، ص۲۶۰). رياحى فرزندان عالم و اديبى داشت. پسر بزرگ او، ابوعبداللّه محمدطيب در ۱۲۲۶ به دنيا آمد و نزد پدرش، احمدبن حسين قمار و محمد بيرم سوم درس خواند. او در ۱۲۵۸ به عنوان استادِ طراز اول در جامع زيتونه انتخاب شد. محمد كه امام و خطيب مسجدجامع ابومحمد حفصى نيز بود، در زمان حيات پدرش در ۱۲۶۶ در تونس به بيمارى وبا درگذشت و در جوار زاويه اى كه پدرش ساخته بود، دفن شد (سنوسى، ج ۱، ص ۳۳۹؛ محمد نيفر، ج ۲، ص۸۰۰ـ۸۰۱؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۴۰۲). او اديب و شاعرى بزرگ به شمار مى رفت و برخى از اشعارش در مجمع الدواوين التونسية چاپ شده است ( ← سنوسى، ج ۱، ص ۳۳۹؛ محمد نيفر، ج ۲، ص ۸۰۱؛ براى نمونه اشعار او  ← سنوسى، ج ۱، ص۳۲۰ـ۳۲۲، ۳۲۷ـ۳۳۱؛ محمد نيفر، ج ۲، ص ۸۰۲ـ۸۱۱). ديگر آثار وى عبارت اند از: حاشيه بر منهج السالك الى الفية ابن مالك ابوالحسن اُشمونى، حاشيه بر شرح جلال الدين مَحَلّى بر جمع الجوامع سبكى و حاشيه بر بخشى از ارشادالسارى بشرح صحيح البخارى قسطلانى ( ← سنوسى، ج ۱، ص ۳۳۹؛ محمد محفوظ، ج ۲، ص ۴۰۲ـ۴۰۳). ابوالحسن على فرزند ديگر رياحى است كه در ۱۲۳۳ به دنيا آمد. وى در ۱۲۶۵ استاد طراز اول جامع زيتونه شد. على رياحى خطيب و امام مسجدجامع سيدى يحيى هم بود و پس از مرگ برادرش، خطيب مسجدجامع ابومحمد حفصى شد. او اديب و شاعر بود و خطبه ها و اشعار پدرش را گردآورى كرد و نيز شرحهاى نفيسى بر برخى كتابها در موضوعات مختلف نگاشت. على در ۱۲۶۸ از دنيا رفت و در كنار پدر و برادرش به خاك سپرده شد ( ← سنوسى، ج ۱، ص ۳۴۱؛ محمد نيفر، ج ۲، ص ۸۲۷ـ۸۲۸؛ براى برخى از اشعار او  ← سنوسى، ج ۱، ص ۳۲۳ـ۳۲۴، ۳۳۰ـ۳۳۱؛ محمد نيفر، ج ۲، ص ۸۲۸ـ۸۳۱). پسر ديگر رياحى، محمدطاهر، پس از تحصيل در جامع زيتونه، در ۱۲۹۵ در مدرسه صادقيه به تدريس پرداخت. در همان سال به عضويت مجلس اداره اوقاف نيز انتخاب شد. وى كه از ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ از استادان جامع يوسف صاحب الطابع بود، در ۱۳۱۰ استادِ طراز دومِ جامع زيتونه شد و در ۱۳۱۲ به طراز اول ارتقا يافت. محمدطاهر در ۱۳۱۳ شيخ بزرگ طريقت تجانيه شد. وى از ۱۳۳۱ امام جامع قنطره و از ۱۳۳۳ مفتى مالكيان و عضو مجلس شريعت بود و در ۱۳۴۱ از دنيا رفت. صادق، فرزند بزرگ او نيز شيخ بزرگ طريقت تجانيه در تونس بود ( ← سنوسى، ج ۱، ص ۳۴۲؛ گرين، ص ۸۴، ۱۴۹، ۱۵۸، ۳۵۶ ، ۳۸۹، ۳۹۲). دختر ابراهيم رياحى همسر محمدطيب بن محمد نيفر (متوفى ۱۳۴۵)، مدرّس جامع زيتونه و مفتى مالكى بود (محمد نيفر، ج ۲، ص ۱۱۷۸؛ گرين، ص ۳۷۹). فرزند آنها، محمد نيفر (متوفى ۱۳۳۰) در كتاب عنوان الأريب عمّا نشأ بالبلاد التونسية مِنْ عالِمٍ أديب اطلاعات مفيدى از خانواده رياحى داده است. عمربن محمد، نوه على رياحى در ۱۲۸۰ به دنيا آمد. وى در جامع زيتونه به تحصيل مشغول شد و از شاگردان محمدطيب بن محمد نيفر بود. عمربن محمد رياحى از پيروان طريقت تجانيه بود و براى ملاقات با بزرگان اين طريقت، ازجمله محمدمهدى وزانى، چندين بار به فاس سفر كرد. از او به عنوان اديب و شاعر ياد شده است. كتاب او تعطير النواحى، يكى از منابع مهم درباره زندگى و آثار ابراهيم رياحى است كه در گردآورى آن از كمك محمدبن محمدطيب نيفر نيز بهره برده است. وى در كهن سالى ازدنيا رفت ( ← محمد نيفر، ج ۲، ص ۱۱۵۹، ۱۱۶۱ـ۱۱۶۲، ۱۱۶۴؛ براى برخى اشعار او  ← همان، ج ۲، ص ۱۱۶۲ـ۱۱۶۴).

منابع : ابن ابى الضَيّاف، اتحاف اهل الزمان باخبار ملوك تونس و عهد الامان، تونس ۱۹۹۰؛ احمد تيمور، اعلام الفكر الاسلامى فى العصر الحديث: تراجم نخبة من رجالات العلم و الادب و الدين و الاصلاح فى مصر و الشام و العراق و الحجاز و تونس و الجزائر و المغرب، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷؛ محمدبشير ظافر ازهرى، طبقات المالكية و هو الكتاب المسمّى اليواقيت الثمينة فى اعيان مذهب عالم المدينة، قاهره۱۴۲۰/ ۲۰۰۰؛ اسماعيل بغدادى، هدية العارفين، ج ۱، در حاجى خليفه، ج ۵؛ بن خوجه (محمد)، صفحات من تاريخ تونس، چاپ حمّادى ساحلى و جيلانى بن حاج يحيى، بيروت ۱۹۸۶؛ حسن حُسنى عبدالوهاب، كتاب العُمر فى المصنفات و المؤلفين التونسيين، چاپ محمد عروسى مطوى و بشير بكوش، تونس ۲۰۰۱؛ محمد سنوسى، مُسامرات الظريف بحسن التعريف، چاپ محمد شاذلى نيفر، بيروت ۱۹۹۴؛ عبدالحفيظ منصور، فهرس مخطوطات المكتبة الاحمدية بتونس: خزانة جامع الزيتونة، بيروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹؛ احمد عياشى سكيرج، كشف الحجاب عمن تلاقى مع الشيخ التجانى من الاصحاب، بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ هادى حموده غَزّى، الادب التونسى فى العهد الحسينى: ۱۷۰۵-۱۸۸۱، [تونس ۱۹۷۲]؛ آرنولد ه . گرين، العلماء التونسيون، ترجمة حفناوى عمايريه و اسماء معلّى، تونس ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵؛ محمدرياض مالح، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهرية: التصوف، دمشق ۱۳۹۸ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۳؛ محمد محفوظ، تراجم المؤلفين التونسيين، بيروت ۱۹۸۲ـ۱۹۸۶؛ محمد نيفر، عنوان الاريب عمّا نشأ بالبلاد التونسية من عالم اديب، تذييل و استدراك على نيفر، بيروت ۱۹۹۶؛ محمدبن محمد مخلوف، شجرة النور الزكية فى طبقات المالكية، قاهره ۱۳۴۹ـ۱۳۵۰، چاپ افست بيروت [بى تا.]؛ احمدبن خالد ناصرى، كتاب الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصى، چاپ جعفر ناصرى و محمد ناصرى، دارالبيضاء ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶؛ يوسف اليان سركيس، معجم المطبوعات العربية و المعربة، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.

/ مريم حسينى آهق /

۱. Arnold H. Green

 
نظر شما
مولفان
گروه
فقه وحقوق ,
رده موضوعی
جلد 20
تاریخ 94
وضعیت چاپ
  • چاپ شده