رؤيا، اصطلاحى در فلسفه و عرفان، به معناى آنچه در خواب رؤيت مى شود. درواقع، خواب به حالتى اطلاق مى شود كه در آن، حواس پنج گانه حيوان كاركردى ندارد و رؤيا صورتى است كه در اين حالت ادراك مى شود. ۱) در فلسفه. ارسطو[۱] كه آغازگر بحث فلسفى مدون درباره خواب و رؤيا است، در سه رساله >درباره خواب<[۲] ، >درباره رؤياها<[۳] و >درباره غيب گويى از طريق خواب<[۴] به تحليل اين دو پديده، بيان تمايز ميان آنها و تبيين احكام آنها پرداخت. در دوران اسلامى، نخستين بار كندى رساله مستقلى با عنوان ماهية النوم و الرؤيا در اين باب نوشت و پس از او فارابى، ابن سينا و به تبع او ديگر فلاسفه، در مبحث قواى نفس يا منامات و نبوّات به تحليل فلسفى رؤيا پرداختند. خواب در فلسفه، بازگشت روح بخارى ــ منشأ حس و حركت ــ از اعصاب به مغز و دماغ و حبس شدن آن در شيارهاى مغز است كه به همين سبب نفس از حس و حركت ارادى متوقف مى شود. ازاين رو، خواب از حالات نفس و بدن، هر دو، است. چون انسان و ديگر انواع حيوان در حالت بيدارى حس و حركت دارند، روح بخارى در آنها تحليل مى رود و از طريق خوابيدن، بدل آن فراهم و نيروى انسان و حيوان دوباره تأمين مى شود. در اين حالت، نفس از اشتغال به حواس رها و متوجه صورتهاى درونى خود مى شود (ارسطو، ۴۵۴الف، ۱۰ـ۱۱، ۲۰ـ۳۱، ۴۵۴ب ۱ـ۸؛ كِندى، ج ۱، ص ۲۹۴، ۳۰۶ـ۳۰۷؛ ابن سينا، ۱۴۰۴ب، ج ۲، فن ۶، ص۱۶۰ـ۱۶۱؛ سبزوارى، ج ۵، ص ۲۲۳ـ۲۲۴؛ نيز ← خواب*). رؤيا پديده اى است كه بيشتر انسانها آن را به نحو بديهى در تجربه شخصى خود مى يابند. اين پديده از جهت تعيين جايگاه آن در ميان امور واقعى، موضوع بحث فلسفى قرار مى گيرد. تحليل فلاسفه از رؤيا به تبيين آنها از نفس و قواى آن برمى گردد. چون رؤيا، ادراكات نفس در حالت خاموشى حواس است، مسئله اصلى اين است كه اين ادراك، در زمره چه سنخ از ادراكات بشرى است و چگونه رخ مى دهد. به نظر ارسطو قواى ادراكى نفس، حس و عقل اند. قواى حس ظاهرى در حالت خواب عملكردى ندارند، اما بيشتر صورتهاى ادراكى در حالت خواب، داراى شكل، اندازه، رنگ و برخى ديگر از خصوصيات ادراكات حسى اند. ازاين رو، رؤيا را نمى توان از ادراكات حواس ظاهرى يا دريافتهاى عقلى دانست، بلكه مى توان آن را به قوه خيال مرتبط دانست (۴۵۹الف ۸ـ۲۲؛ درباره خيال از نظر ارسطو ← حس مشترك*؛ خيال*). تعريف تام رؤيا دشوار است، اما چون رؤيا از سنخ ادراك و آگاهى است، با تبيين عملكرد نفس در حالت خواب حدود آن را مى توان مشخص كرد. در حالت خواب كه هرگونه محرك خارجى غايب است، نفس از ظاهر به باطن منعطف مى شود و در اين هنگام قوه متخيله مجال مى يابد تا به فعل اصلى خود بپردازد كه محاكات صُوَر منطبع در نفس و تركيب و تفصيل صور و معانى است و اين صور را از طريق خيال در حس مشترك منتقش و منطبع كند و چون خيال، حافظه حس مشترك است، حس مشترك مجددآ آن صور را به خيال مى دهد و به همين جهت است كه بعد از خواب اين صور را به ياد مى آوريم. بنابراين، منشأ صورى كه انسان در خواب مى بيند، قوه متخيله است (كندى، ج ۱، ص ۲۹۵، ۳۰۰؛ فارابى، ص ۱۰۸ـ۱۱۳؛ ابن سينا، ۱۴۰۴ب، ج ۲، فن ۶، ص ۱۵۵؛ سبزوارى، ج ۵، ص ۲۲۸ـ۲۳۰؛ درباره تفاوت نظر فيلسوفان مسلمان در باب متخيله، خيال و حس مشترك ← حس مشترك*؛ خيال*). رؤيا اقسام و مراتبى دارد كه بسته به قوّت و ضعف نفوس و تأثير شرايط محيطى متفاوت اند. فلاسفه مسلمان در نام گذارى اين مراتب، دو اصطلاح «رؤياى صادقه/ صالحه» و «اضغاث احلام» را به استناد قرآن (← صافّات: ۱۰۵؛ فتح: ۲۷؛ يوسف : ۴۴؛ انبياء: ۵) به كار مى برند. رؤياها از اين حيث كه نياز به تعبير داشته باشند يا نه، سه گونه اند، ۱) رؤياى صادقه يا رؤيايى كه بى نياز از تعبير (اصطلاح قرآنى: تأويل) است. در اين حالت، نفس از مشغوليتهاى حس رها مى شود و از طريق اتصال به مبادى عالى (عقل فعال، نفوس منطبع فلكى و عالم مثال) بر امور غيبى آگاهى مى يابد و حقايق آنچنان كه هست، بر نفس القا مى شود و متخيله عين آنچه را بر نفس القا شده است محاكات مى كند. كيفيت افاضه امور ملكوتى بر نفس را از لحاظ فلسفى مى توان تبيين كرد. نفس ناطقه بشرى از آن جهت كه با علل طولى خود سنخيت دارد، قادر است از طريق علت قريب خود، معانى و علوم مندرج در علل عاليه را دريافت كند. در اينجا قوه متخيله به مثابه قوه باطنى نفس، افاضات غيبى را دريافت مى كند و اگر مانع و حجابى در ميان نباشد، همانند آيينه هاى روبه روى هم، احوالات گذشته و آينده از جانب مبادى عالى در او منعكس مى شود. چنين خوابهايى به تعبير و تأويل نياز ندارد. ۲)رؤيايى كه نيازمند تعبير است. در اين حالت، نفس از شواغل حسى رها مى شود، اما چون قوه متخيله بر عقل غلبه دارد، در دريافتهاى نفس دخل وتصرف مى كند و عين آنها را محاكات نمى كند بلكه آنها را به صورتهاى مشابه، ضد يا لازم آنها درمى آورد. حقيقت اين رؤياها از طريق تعبير و رمزگشايى مكشوف مى شود. چون انسانها در سرزمينهاى مختلف، اديان، عادات و رسوم گوناگون دارند، محاكات متخيله آنان نيز مختلف است، بنابراين در تعبير خواب هم بايد به مأنوسات و مألوفات اجتماع و عرف و فرهنگ خواب بيننده توجه و مناسبات زمان و مكان در نظر گرفته شود. ۳) اضغاث احلام يا رؤياهايى كه تعبيرناپذيرند. اضغاث احلام يا خوابهاى پريشان درواقع بازخوانى احوالات و اشتغالات نفس در طول روزند. در اين حالت، متخيله افاضات ملكوتى را به تصوير نمى كشد، بلكه خود را فقط به حكايت امور طبيعى همانند اخلاط و مزاج بدن يا دردهاى آن، يا امور ارادى همانند افكار روزانه مشغول مى سازد (كندى، ج ۱، ص ۳۰۳ـ۳۰۶؛ ابن سينا، ۱۳۵۳ش، ص ۱۳۱ـ ۱۳۴؛ همو، ۱۴۰۴ب، ج ۲، فن ۶، ص ۱۵۶ـ۱۶۰؛ سهروردى، ج۲، ص۲۳۶، ج۳، ص۴۵۰ـ۴۵۲؛ صدرالدين شيرازى، ص۵۹۲؛ سبزوارى، ج ۵، ص ۲۲۸ـ۲۳۴؛ نيز ← خوابگزارى*). اخوان الصفا (ج ۴، ص ۱۵۹ـ۱۷۰) رؤيا را بر شش نوع دانسته اند: ۱) اضغاث احلام يا حديث نفس مثل ديدن آنچه در طول روز براى انسان اتفاق افتاده است. ۲) آنچه انسان به جهت غلبه يكى از اخلاط جسم مى بيند. ۳) آنچه به جهت ملزومات احكام نجوم در خواب مى بيند. اين رؤيا اصل و ديگر رؤياها فرع اند. به گفته آنان اين رؤيا تعبيرپذير است. ۴) رؤيايى كه از وساوس شيطان است. ۵) رؤيايى كه الهام ملائكه است. ۶)رؤيايى كه وحى خداوند است. ميزان دستيابى به امور غيبى بسته به نوع رؤيا متفاوت است، اما فردى از افراد بشر نيست كه حداقل يكى از مراتب رؤيا را تجربه نكرده باشد (ابن سينا، ۱۴۰۴ب، ج ۲، فن ۶، ص ۱۵۵). از نظر سهروردى (ج ۱، ص۴۹۰)، كسى كه رؤياى صادق نداشته باشد، شايستگى فراگيرى حكمت را ندارد. رؤياى صادقه از آن جهت كه مى تواند مقدمه برهان براى اثبات عقلانى وحى و نبوت باشد، در فلسفه اسلامى اهميت ويژه اى دارد. به عقيده متفكران مسلمان، رؤياهايى كه از آينده و امور غيبى خبر مى دهند، امكانِ اطلاع بر امور غيبى را از طريق خواب تأييد مى كنند و راه پذيرش امكان آگاهى بشر از غيب را در بيدارى هموار و تبيين فلسفى و عقلانى وحى و نبوت را ميسر مى سازند (براى نمونه ← ابن سينا، ۱۳۳۱ش، ص ۶۹؛ همو، ۱۴۰۴الف، ص ۸۳؛ ابن رشد، ص ۲۲۴). متفكران مسلمان با ربط دادن چنين رؤياهايى به عوالم عُلْوى از ارسطو فاصله مى گيرند. از نظر ارسطو رؤيا، رؤيت مجدد صورتهاى محسوس ذخيره شده در خيال است. آنچه در خواب ديده مى شود درواقع بازتاب شرايط محيطى است، مانند صداهايى كه در محيط وجود دارد، مزاج و افكار و عواطف شخص. او به صراحت پيشگويى از طريق رؤيا را انكار نمى كند، اما به دو دليل به منشأ الهى داشتن چنين رؤياهايى قائل نيست، يكى اينكه انسانهاى دون مايه نيز تجربه رؤياهاى واضح يا پيش بينى آينده را دارند و ديگر اينكه، هيچ قطعيتى وجود ندارد كه آنچه در خواب ديده مى شود دقيقآ مطابق همان چيزى باشد كه اتفاق افتاده است يا در آينده اتفاق مى افتد (۴۶۰ب ۳ـ۱۰، ۴۶۲ب ۱۷ـ۲۱، ۴۶۳ب ۱۵ـ۱۷، ۲۸ـ۳۰، ۴۶۴الف ۳۳ـ۴۶۴ب ۵).
منابع : ابن رشد، تلخيص كتاب الحاس و المحسوس لارسطو، در ارسطو، فى النفس، ]ترجمة اسحاق بن حنين[، چاپ عبدالرحمان بدوى، قاهره ۱۹۵۴؛ ابن سينا، التعليقات، چاپ عبدالرحمان بدوى، قم ۱۴۰۴الف؛ همو، رساله نفس، با مقدمه و حواشى و تصحيح موسى عميد، تهران ۱۳۳۱ش؛ همو، الشفاء، الطبيعيات، ج ۲، الفن السادس : النفس، چاپ ابراهيم مدكور، جورج قنواتى، و سعيد زايد، قاهره ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴ب؛ همو، طبيعيات دانشنامه علائى، چاپ محمد مشكوة، تهران ۱۳۵۳ش؛ اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلّان الوفاء، چاپ خيرالدين زركلى، قاهره ۱۳۴۷/ ۱۹۲۸، چاپ افست فرانكفورت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹؛ هادى بن مهدى سبزوارى، شرح المنظومة، چاپ حسن حسن زاده آملى، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲؛ يحيى بن حبش سهروردى، مجموعه مصنفات شيخ اشراق، تهران ۱۳۸۰ش؛ محمدبن ابراهيم صدرالدين شيرازى (ملاصدرا)، المبدأ و المعاد، چاپ جلال الدين آشتيانى، قم ۱۳۸۰ش؛ محمدبن محمد فارابى، كتاب آراء اهل المدينة الفاضلة، چاپ البير نصرى نادر، بيروت ۱۹۸۲؛ يعقوب بن اسحاق كِندى، رسائل الكندى الفلسفية، چاپ محمد عبدالهادى ابوريده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ۱۹۵۳، چاپ افست فرانكفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹؛
Aristoteles, The complete works of A ristotle, ed. Jonathan Barnes, Princeton, N.J. ۱۹۹۵.
/ مليحه احسانى نيك /
۲) در عرفان. برخى از صوفيان كلمه «بُشرى» را در قرآن كريم (← يونس: ۶۴) از قول پيامبراكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم مطابق با رؤياى حسنه دانسته اند (← مستملى بخارى، ربع ۴، ص ۱۷۷۹؛ قُشَيرى، ص ۳۶۴ـ ۳۶۵؛ نابلسى، ج ۱، ص ۳). از فحواى كلام حكيم ترمذى (ص ۳۷۲ـ۳۷۴) نيز اين گونه برمى آيد كه «بشرى» يا همان «رؤياى صالحه» مى تواند اولياى خدا را به حسن عاقبت بشارت بدهد و به همين دليل «بشرى» خوانده شده است. به گفته نجم رازى (ص ۲۸۹ـ۲۹۰)، خواب بر دو نوع است : اول، اضغاث احلام (خوابهاى پريشان) كه القاى نفس و شيطان است و دوم، رؤياى صالحه كه از اجزاى نبوت است. از نظر او (ص ۲۹۲)، رؤيا نيز دوگونه است: رؤياى صالحه كه فقط مؤمن يا ولىّ خدا يا نبى مى بيند و نمايش حق است، و رؤياى صادق كه ميان كافران و مؤمنان مشترك است و نمايش روح است. مسئله صدق رؤيا نيز از موضوعات مورد توجه صوفيان بوده است. سهروردى (ص ۳۶۷) طهارت باطن از محبت دنيا و حسد را شرط صدق رؤيا مى داند و حسن بصرى به داشتن همين صفت، يعنى صدق رؤيا، شناخته شده است (← مستملى بخارى، ربع ۴، ص ۱۷۸۲). چون تلقى صوفيه از رؤيا بر شالوده اى قرآنى و حديثى بنا شده است كه عموم مسلمانان بدان معتقدند، مى توان گفت، بر سر مسئله رؤيا اختلاف مهمى ميان صوفيان و عالمان دين وجود ندارد، اما براى صوفيان نقش رؤيا در حيات معنوى اهميت بيشترى داشته است. مريدان در اين مسئله از مشايخ خود پيروى كرده اند و مشايخ نيز در رؤياهاى مريدان به دنبال تأييداتى براى سلوك و پيشرفت معنوى آنها بوده اند (← لورى[۵] ، ص ۳۶۰ـ۳۶۱). يكى از رؤياهاى رايج در ميان متصوفه كه معمولا به آموزه هاى اعتقادى اشعرى ملتزم بوده اند، ديدن خدا در خواب بوده (← ادامه مقاله) كه مكمل يا تأكيد بر كشف و شهودى بوده كه در بيدارى رخ مى داده است. در برخى گزارشها از اين رؤياها، صوفى از خداوند طريق سلوك را مى پرسد و صميمانه با خدا گفتگو و راز و نياز مى كند و گاه خداوند مقام صوفى را بالا مى بَرد (← قشيرى، ص ۳۶۸ـ۳۶۹؛ نيز ← ارنست[۶] ، ص ۱۰۱). قشيرى (ص ۳۶۷) نقل كرده است كه شاه شجاع كرمانى پس از آنكه يك بار خداوند را در خواب مشاهده كرد براى ديدن دوباره خداوند، مدام خود را به خواب وامى داشت. نابلسى (ج ۱، ص ۸) تفاوتها را در رؤيت خدا در خواب وابسته به احوال واقعى فرد در عالم بيدارى دانسته است. به گفته وى، هركس خدا را بلاكيف (بدون چگونگى) و بلاتشبيه ببيند، رؤياى او دالّ بر خير و بشارت در اين دنياست و اگر كسى خدا را برخلاف اين ببيند به معنى بدعقيده بودن و بدنهادى بيننده رؤياست (براى نقد اعتقاد به رؤيت خدا ← رؤيت*). ديدن پيامبر اسلام در خواب از ديگر رؤياهاى رايج در بين صوفيان است (براى نمونه ← حكيم ترمذى، ص ۱۶؛ قشيرى، ص ۳۶۸؛ پند پيران، ص ۱۸۴). چنين رؤيايى آنقدر شايع بوده كه ابوبكر كتانى ادعا كرده بيش از ششصد بار پيامبر اسلام را در خواب ديده است (← ديلمى، ص ۶۴). به نظر مى رسد دليل رواج اين گونه از رؤيا حديثى است كه طبق آن هركس پيامبر اسلام را در خواب ببيند، قطعآ او را ديده است، زيرا شيطان نمى تواند به صورت پيامبر اسلام متمثل شود و چيزى كه پيامبر در رؤيا به كسى مى دهد حتمآ از بهشت است (← مستملى بخارى، ربع ۴، ص ۱۷۸۱). روزبهان بقلى (ص ۲۴) نيز بر آن است كه هركس در رؤيا پيامبر را ببيند در حقيقت روح او را ديده است؛ زيرا، دخالت خيال و تمثيل در رؤيت صورت ممكن است، اما در رؤيت روح چنين نيست. نابلسى (ج ۲، ص ۲۱۵) نيز ديدن پيامبراكرم را در رؤيا بسته به احوال شخصى تعبير كرده است؛ به اين معنا كه ديدن پيامبر در خواب سبب ترقى احوال و همچنين بهبود زندگى شخصى مى گردد. مثلا، به عقيده او اگر بيننده رؤيا از مأموران حكومتى هراسان باشد بعد از ديدن پيامبر در خواب امنيت خواهد يافت و يا اگر زندانى باشد آزاد مى شود. به عقيده تهانوى (ج ۱، ص ۵۹۸)، ديدن همه پيغمبران و آفتاب و ماهتاب و ستارگان حق است و شيطان نمى تواند به صورت شيخ كامل نيز متمثل شود. در بين آثار صوفيه به صورت پراكنده گزارشهايى از ديدن جبرئيل و ابليس در خواب ثبت شده است (براى نمونه ← قشيرى، ص ۳۷۰، ۳۷۷؛ محمودبن عثمان، ص ۴۰۲). رؤيا از انواع كرامت دانسته شده و كاربردهاى فراوانى ازجمله آگاهى يافتن از وقايع، شفادادن و برطرف كردن مشكلات مادى متصوفه داشته است (براى نمونه ← قشيرى، ص ۳۶۵؛ پندپيران، ص ۲۳؛ محمودبن عثمان، ص ۱۴۴، ۱۷۲، ۴۱۱). همچنين، گاه عارفى علمى را از طريق رؤيا اخذ كرده يا به تصنيف اثرى تشويق شده است. ابن عربى، به گفته خود (الرؤيا و المبشِّرات، ص ۳۴)، تفسير برخى آيات قرآن را در خواب از پيامبراكرم پرسيده و جواب گرفته است. او (فصوص الحكم، ج ۱، ص ۴۷) همچنين گفته، كتاب فصوص الحكم را در رؤيايى (مُبَشّرة) از دست پيامبر گرفته و ايشان او را به نشر مطالب اين كتاب مأمور كرده است. ابن خفيف شيرازى نيز ادعا كرده كه پيامبر اسلام در رؤياى يكى از دوستانش او را به اتمام تصنيف كتاب جامع الارشاد تشويق كرده است (← ديلمى، ص ۱۹۳). استفاده از رؤيا براى اثبات جايگاه عرفانى صوفى از ديگر جهات اهميت رؤياست. مثلا حكيم ترمذى در مواضع فراوانى به رؤياهاى همسر خود متوسل شده است تا از اين طريق مقام روحانى خود را اثبات كند (براى نمونه ← ص ۲۱، ۲۳، ۲۸). او همچنين (ص ۲۷) نقل كرده كه يكى از صوفيان در رؤيايى او را ديده كه پشت سر پيامبر اكرم نماز مى خوانده است. روزبهان بقلى در اين زمينه به ترمذى شبيه است. او نيز به كرّات رؤياهايى را نقل كرده است كه در آنها پيامبر اسلام و صوفيان و مشايخ بزرگ، ولايت و جايگاه روحانى روزبهان را تأييد كرده اند (← ارنست، ص ۱۰۰ـ۱۰۱، ۱۰۳ـ۱۱۱؛ نيز ← بقلى، روزبهان*). گاهى نيز يكى از مشايخِ درگذشته بر صوفى ظاهر مى شود و او را از احوال خود و نحوه محاسبه اعمال پس از مرگ و مقام معنوى آن صوفى نزد خدا آگاه مى كند (براى نمونه ← قشيرى، ص ۳۶۹؛ پندپيران، ص ۳۲، ۶۷، ۱۸۶؛ محمودبن عثمان، ص ۱۷۳).
منابع : ابن عربى، الرؤيا والمبشرات من كلام الشيخ الاكبر محى الدين ابن العربى، در ابن عربى، الخيال: عالم البرزخ والمثال من كلام الشيخ الاكبر محى الدين ابن العربى، جمع و تأليف محمود محمود غراب، دمشق ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛ همو، فصوص الحكم، والتعليقات عليه بقلم ابوالعلاء عفيفى، تهران ۱۳۶۶ش؛ كارل ارنست، روزبهان بقلى: عرفان و شطح اولياء در تصوف اسلامى، ترجمه مجدالدين كيوانى، تهران ۱۳۷۷ش؛ پندپيران، متنى فارسى به ظاهر از قرن پنجم هجرى، چاپ جلال متينى، تهران: بنياد فرهنگ ايران، ۱۳۵۷ش؛ محمد اعلى بن على تهانوى، كتاب كشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجيه و ديگران، كلكته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷؛ محمدبن على حكيم تِرمِذى، كتاب ختم الاولياء، چاپ عثمان اسماعيل يحيى، بيروت ]بى تا.[؛ على بن محمد ديلمى، سيرت الشيخ الكبير ابوعبداللّه ابن الخفيف الشيرازى، ترجمه ركن الدين يحيى بن جنيد شيرازى، تصحيح آنه مارى شيمل، به كوشش توفيق سبحانى، تهران ۱۳۶۳ش؛ روزبهان بقلى، المصباح فى مكاشفة بعث الارواح، چاپ عاصم ابراهيم كيالى، بيروت ۱۴۲۸/ ۲۰۰۷؛ عمربن محمد سهروردى، كتاب عوارف المعارف، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ عبدالكريم بن هوازن قُشَيرى، الرسالة القشيرية فى علم التصوف، چاپ معروف زريق و على عبدالحميد بلطه جى، دمشق ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛ محمودبن عثمان، فردوس المرشدية فى اسرار الصمدية، به انضمام روايت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدية فى اسرار الصمدية، چاپ ايرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش؛ اسماعيل بن محمد مستملى بخارى، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ش؛ عبدالغنى بن اسماعيل نابلسى، تعطير الانام فى تعبيرالمنام، ]قاهره، بى تا.[، چاپ افست قم ۱۳۷۸؛ عبداللّه بن محمد نجم رازى، مرصادالعباد، چاپ محمدامين رياحى، تهران ۱۳۶۵ش؛
Pierre Lory, "La vision de Dieu dans l’onirocritique musulmane médiévale", in Reason and inspiration in Islam: theology, philosophy and mysticism in Muslim thought, essays in honour of Hermann Landolt, ed. Todd Lawson, London: I. B. Tauris Publishers, ۲۰۰۵.
/ فرزاد مروّجى /
1. Aristoteles 2. On sleep 3. On dreams 4. On divination in sleep 5. Lory 6. Carl W.Ernst