روفس افسیسی

معرف

پزشك و كالبدشناس يونانى. او احتمالا در اواخر سده نخست پيش از ميلاد تا نيمه سده اول ميلادى مى‌زيسته‌است.
متن

روفس اِفسيسى[1] ، پزشك و كالبدشناس يونانى. او احتمالا در اواخر سده نخست پيش از ميلاد تا نيمه سده اول ميلادى مى زيسته است. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست. بنابر نام رومى اش، روفس احتمالا در امپراتورى روم به دنيا آمده است. او در افسيس[2] (شهرى قديم در يونان؛  ← اياسلوق*) و مصر، به ويژه در اسكندريه، به فراگيرى دانش پرداخت. روفس، پس از جالينوس*، بزرگ ترين پزشك يونانى امپراتورى روم است. بااينكه در آثارش نشانه هايى از التقاط و بقراط گرايى ديده مى شود، به نظر نمى رسد او به مكتب علمى و فلسفى خاصى گرايش داشته باشد. همچنين او، برخلاف ديگر مؤلفان يونانى چون جالينوس و سورانوس[3] (سده هاى اول و دوم ميلادى)، تلاش كرده است كه تا حد امكان به غير از پزشكى نپردازد. شايد به سبب كار و انديشه تخصصى اش، گاهى دانش پزشكى او از جالينوس نيز فراتر رفته است ( د. اسلام، چاپ دوم؛ زندگينامه علمى دانشوران[4] ، ذيل مادّه؛ سارتون[5] ، ج 1، ص 281ـ282؛ قس نويبورگر[6] ، ج 1، ص 232ـ233). گاهى بين توصيه هاى پزشكى او و جالينوس تفاوت وجود دارد ( اولمان[7] ، ص 23، 39). بااينكه حكماى دوره اسلامى از آثار روفس بسيار استفاده كرده اند و حتى به گواه اولمان (ص 22)، پزشكى دوره اسلامى بر آثار پزشكانى چون روفس پايه گذارى شده است، تذكره نويسان اسلامى چندان به زندگى او نپرداخته اند. حنين بن اسحاق (به نقل ابن ابى اُصَيبعه، ج 1، ص 95، نيز  ← ص 101) و رازى (به نقل اشتاين اشنايدر[8] ، ص 472) برخى از آثارى را كه به نام جالينوس ثبت شده است متعلق به روفس دانسته اند. حتى به گمان رازى، درمان قولنج به وسيله حُقنه، منسوب به جالينوس، از آنِ روفس است ( رازى، ج 8، ص 170، 203، 209؛ لوكلر[9] ، ج 1، ص 242). ابن نديم (ج 2، جزء1، ص 281) او را از شهر افسيس، ازلحاظ زمانى مقدم بر جالينوس و پيشرو در پزشكى، به ويژه در ميان حكماى افسيس، دانسته است. قِفطى (ص 185) به نوشته هاى فراوان او درباره پزشكى اشاره كرده، اما او را حكيمى با آراى ضعيف دانسته است كه جالينوس و ارسطو (متوفى 322 يا 321ق م) بر آثار و عقايدش ردّيه نوشته اند (نيز  ← ابن عبرى، ص 54). قفطى و ابن عبرى دراين باره اشتباه كرده اند، زيرا ارسطو حدود سه قرن پيشتر از روفس زندگى مى كرده است. تأثير نوشته هاى روفس و اقتباس از آنها، كه بين پزشكان اسكندرانى، يونانى و سريانى گسترش يافته بود، از سده هاى دوم تا چهارم در آثار پزشكى دوره اسلامى ديده مى شود. حدود و نوع اين تأثير را مى توان با بررسى قديم ترين نوشته هاى پزشكى مانند آثار ماسَرجويَه (پزشك دوره اموى)، صُحاربخت، ابن ماسَوَيه (متوفى 243) و اِبن سَرابيون (نيمه دوم قرن سوم) دريافت (لوكلر، ج 1، ص 241؛ سزگين[10] ، ج 3، ص 64). قُسطابن لوقاى بعلبكى (دانشمند مسيحى يونانى الاصل، متوفى حـ 300) برخى آثار روفس را از يونانى ترجمه كرده است (اولمان، ص 43). از ميان پزشكان دوره اسلامى، رازى* بيش از همه به آثار روفس استناد كرده است (براى نمونه  ← ج 1، ص 39، 43، 46، ج 8، ص 148، 150، 160، ج 21، بخش 2، ص 400، 435، 464؛ نيز  ← اولمان، ص 36ـ38، 80). در آثار بيشتر حكماى اسلامى ديگر مانند حنين بن اسحاق، اسحاق بن عمران ( اولمان، ص 37، 42)، ابوريحان بيرونى (ص 195، 633؛ قس سزگين، ج 3، ص 65)، احمدبن محمد بَلَدى (سده چهارم؛ به نقل از اولمان، ص 38)، ابن جَزّار (ص 147)، ابن سينا (ج 4، فهرس الاطباء، ص 28، ذيل مادّه)، ابن رَقيق قَيْروانى (سده هاى چهارم و پنجم؛ به نقل اولمان، ص 39) و ابن بيطار (براى نمونه  ← ج 1، ص 61، 152، ج 2، ص 3) نقل قولهاى فراوانى از آثار روفس ديده مى شود. بااينكه آثار روفس تحت الشعاع آثار جالينوس قرار گرفته و ناشناخته مانده اند، نام 96 اثر او در متون پزشكى و تذكره ها آمده است (زندگينامه علمى دانشوران؛ د.اسلام، همانجاها). حكما و تذكره نويسان دوره اسلامى به بيش از شصت اثر از روفس اشاره كرده اند و نقل قولهايى از آنها در اين آثار به جا مانده، درحالى كه صرفآ چهار اثر به يونانى از او به جا مانده است ( سزگين، ج 3، ص 65ـ68؛ د.اسلام، همانجا). رازى حدود دوازده اثر (براى نمونه  ← ج 1، ص 74، 135، 162، 212، ج 8، ص 196، 216، ج 21، بخش 2، ص 467؛ نيز  ← لوكلر، ج 1، ص 241ـ242) و ابن نديم (ج 2، جزء1، ص 281ـ282) 42 اثر او را برشمرده اند. شايد مفصلّترين فهرست را ابن ابى اصيبعه (متوفى 668) آورده باشد كه به 61 كتاب و مقاله از روفس اشاره كرده است ( ج 1، ص 33ـ34، 85؛ نيز  ← مبشّربن فاتك، ص 292؛ لوكلر، ج 1، ص 239ـ240). آثار روفس را مى توان به دو دسته تقسيم كرد : 1) آثار به جامانده: چند كتاب و مقاله از روفس به جا مانده كه عنوان عربى برخى از آنها تسمية أعضاءالانسان، فيما ينبغى للطبيب ان يَسئلَ عنه العليلَ، عِلَلُ الكُلَى و المثانة، أوجاع المفاصل و كتاب اليرقان است؛ 2) قطعات پراكنده به جامانده در آثار ديگران: علاوه بر نقل قولهايى از روفس در آثار حكماى اسلامى، كه پيشتر به آن اشاره شد، در آثار اريباسيوس* و آئتيوس آمدى[11] (پزشك و مؤلف بيزانسى، قرن پنجم و ششم ميلادى) قطعات پراكنده اى از آثار روفس به جا مانده است (زندگينامه علمى دانشوران، همانجا؛ اولمان، ص 34ـ36، 38). البته آئتيوس نوشته هاى روفس و جالينوس را آميخته با هم در رسالاتش آورده است (اولمان، ص 34ـ36) و شايد يكى از علل منسوب دانستن نادرست آثار روفس به جالينوس همين باشد. يكى از آثار روفس، كه تنها قطعاتى از آن به جاى مانده، كتاب الماليخوليا است كه به گواه ابن ابى اصيبعه (ج 1، ص 33)، از مهم ترين كتابهاى روفس به شمار مى رود. رازى در الحاوى و اسحاق بن عمران از اين كتاب بهره فراوانى برده اند ( رازى، ج 1، ص 135، 162، ج 8، ص 87؛ اولمان، ص 76؛ د.اسلام، همانجا؛ نيز  ← جنون*، بخش 1). از تدبير النساء، تدبير الأطفال، كتاب التدبير و كتاب فى تدبيرالمسافر نيز فقط نقل قولهايى در كتابهاى ديگران به جا مانده است ( سزگين، ج 3، ص 65ـ67). در پزشكى غيراسلامى نيز از آثار روفس بهره فراوانى برده اند. برخى از آثار او مانند أوجاع المفاصل به لاتين نيز ترجمه شده و افرادى چون قسطنطين افريقايى[12] (نخستين مترجم آثار عربى به لاتين، متوفى 480) از آثار او استفاده كرده اند (زندگينامه علمى دانشوران، همانجا). شارل دارمبرگ[13] و اميل روئل[14] مجموعه آثار مهم او را در كتاب >آثار روفس افسيسى<[15] در 1963/1342ش در آمستردام منتشر كرده اند (نيز  ← >مجله بيماران روفس افسيسى<[16] ، ترجمه و شرح مانفرد اولمان، ويسبادن 1978؛ >قطعات سريانى روفس افسيسى<[17] ، ترجمه ماتياس ورنارد[18] ، مونيخ 1997). از ويژگيهاى نوشته هاى روفس آن است كه مشاهدات بالينى فراوانى در آنها ديده مى شود (زندگينامه علمى دانشوران، همانجا). همچنين او از نخستين كسانى است كه به طاعون خياركى (متداول ترين نوع طاعون كه منجر به تورم غدد لنفاوى و ايجاد زايده هايى با نام خيارك بر روى بدن مى شود)، جذام و زگيلهاى تناسلى پرداخته است (نويبورگر، ج 1، ص 233). نخستين وصف طاعون در مجموعه پزشكى اريباسيوس با عنوان >طاعون خياركى<[19] مطرح شده كه به نقل از روفس است (اولمان، ص 91؛ سارتون، ج 3، بخش 2، ص 1650). همچنين از او توصيههاى بهداشتى مفيدى، همچون جوشاندن آب مشكوك پيش از استفاده، بهجا ماندهاست (سارتون، ج 1، ص 282). روفس مطالب مرتبط با كالبدشناسى را براساس كالبدشكافى حيواناتى مانند ميمون تدوين كردهاست (نويبورگر، همانجا). مهمترين رساله يونانى درباره نبضشناسى نيز نوشته روفس است (سارتون، ج 2، بخش 1، ص 76).

منابع : ابنابىاُصَيبعه، كتاب عيون الأنباء فى طبقات الأطباء، چاپ امرؤالقيسبن طحان [آوگوست مولر]، كونيگسبرگ و قاهره 1299/1882، چاپ افست انگلستان 1972؛ ابن بيطار؛ ابن جزّار، الاعتماد فى الادوية المفردة: العلاج بالادوية العربية، چاپ ادوار قش، بيروت 2004؛ ابن سينا؛ ابن عبرى، تاريخ مختصرالدّول، چاپ انطون صالحانى، بيروت 1958؛ ابن نديم؛ ابوريحان بيرونى، كتاب الصيدنة فى الطب، چاپ عباس زرياب، تهران 1370ش؛ محمدبن زكريا رازى، كتاب الحاوى فى الطب، حيدرآباد، دكن 1374ـ1393/ 1955ـ1973؛ على بن يوسف قِفطى، تاريخ الحكماء، و هو مختصر الزوزنى المسمى بالمنتخبات الملتقطات من كتاب اخبار العلماء بأخبار الحكماء، چاپ يوليوس ليپرت، لايپزيگ 1903، چاپ افست فرانكفورت 1419/1999؛ مبشربن فاتك، مختار الحكم و محاسن الكلم، چاپ عبدالرحمان بدوى، بيروت 1980؛

Dictionary of scientific biography, ed. Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner’s Sons, 1981, s.v. "Rufus of Ephesus" (by Fridolf Kudlien); EI2, s.v. "R¦ufus al- Afs¦ âs¦ â" (by M. Ullmann); Lucien Leclerc, Histoire de la médicine arabe, Paris 1876, repr. Rabat 1980; Max Neuburger, History of medicine, tr. by Ernest Playfair, London 1910; George Sarton, Introduction of the history of science, Malabar, Fla. 1975; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967- ; Moritz Steinschneider, Die arabischen Übersetzungen aus dem Griechischen, Graz 1960; Manfred Ullmann, Islamic medicine, Edinburg 1978.

/ شمامه محمدى فر /

1. Rufus of Ephesus 2. Ephesus 3. Soranus 4. Dictionary of scientific biography 5. Sarton 6. Neuburger 7. Ullmann 8. Steinschneider 9. Leclerc 10. Sezgin 11. Aëtius of Amida 12. Constantine the African 13. Charles Daremberg 14. Emile Ruelle 15. Oeuvres de Rufus d’Ephèse 16. Rufus von Ephesos Krankenjournale 17. Die Syrischen Fragmente des Rufus von Ephesos 18. Matthias Wernhard 19. peri bonbwª uos ¨ek Twª u ,po¨ujou

نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ علم ,
رده موضوعی
جلد 20
تاریخ 94
وضعیت چاپ
  • چاپ شده