روح الامینی ، محمود

معرف

استاد دانشگاه، پژوهشگر و مردم‌شناس برجسته معاصر ايرانى.
متن

روح الامينى، محمود، استاد دانشگاه، پژوهشگر و مردم شناس برجسته معاصر ايرانى. محمود روح الامينى، فرزند قاسم، 5 مهر 1307 در كوه بنان كرمان به دنيا آمد. ابتدا به مكتب و سپس به دبستان رفت و پس از آموختن دروس مقدماتى و نيز خوشنويسى، در 1323ش به كرمان رفت. پس از گذراندن كلاس سوم متوسطه در دبيرستان زردشتى آميرزا برزو/ ايرانشهر (1326ش)، به دبيرستان پهلوى كرمان رفت و آنگاه براى گذراندن كلاس ششم متوسطه راهى تهران شد و از دارالفنون ديپلم گرفت. در دارالفنون عباس پرويز، حسن مشحون، محمدجواد تربتى، سيدصادق گوهرين و احمد افشار از معلمان او بودند. از 1331ش در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و پس از درس آموزى از استادان بنامى چون ابراهيم پورداود، صادق كيا، حسين خطيبى، بديع الزمان فروزانفر، عبدالعظيم قريب، محمد معين، پرويز ناتل خانلرى، لطفعلى صورتگر و احسان يارشاطر در 1334ش فارغ التحصيل شد و به استخدام آموزش و پرورش آمل درآمد، يك سال در دبيرستان پهلوى و دو سال در دبيرستان شريعت زاده آمل تدريس كرد و در همين دوره بود كه به مطالعه آداب و رسوم و فرهنگ عامه علاقه مند شد. ازهمين رو، وقتى پس از سه سال به تهران بازگشت و در دارالفنون به دبيرى اشتغال يافت، در 1338ش هم زمان با تأسيس مؤسسه تحقيقات اجتماعى، براى گذراندن دوره فوق ليسانس علوم اجتماعى در اين مؤسسه ثبت نام كرد و در 1339ش فارغ التحصيل شد. در اين دوره غلامحسين صديقى، احسان نراقى، يحيى مهدوى، محمدحسن گنجى، على محمد كاردان، جمشيد بهنام، محمود صناعى، عباسقلى خواجه نورى و خداداد فرمانفرماييان از استادان وى بوده اند (روح الامينى، 1380ش، ص 263ـ270؛ همو، 1381ش، ص 17ـ25، 31ـ 35، 104ـ108). در 1339ش/ 1960، با آنكه هنوز زبان فرانسه نياموخته بود با رواديد پزشكى خود را به پاريس رساند، ابتدا قصد داشت رساله اى در جامعه شناسى با ژرژ گورويچ[1] بگذراند و ازاين رو به وساطت دكتر كتبى تقاضايى به گورويچ داد. از ميان سه موضوع پيشنهادى او گورويچ مطالعه ساختار اجتماعى و اقتصادى عشاير را براى رساله دكترى او تأييد كرد؛ اما وقتى او را براى ادامه كار به آندره لوروا ـ گوران[2] ، مردم شناس پيشرو فرانسوى، معرفى كرد و به موزه مردم شناسى[3] فرستاد، روح الامينى به دانش مردم شناسى علاقه مند شد و پس از ارائه دو سخنرانى به پيشنهاد لوروا گوران، مطالعه نقش و جايگاه گوسفند در ميان عشاير قشقايى را با عنوان >«تمدن سنّتى گوسفند در ميان عشاير فارس»<[4] براى رساله دكترى خود برگزيد. در 1347ش پس از شاگردى نزد استادان بزرگ مردم شناسى آن روزگار همچون لوروا گوران در موزه مردم شناسى و كلود لوى ـ استراوس[5] در كلژ دوفرانس[6] ، از رساله دكترى اش دفاع كرد. در همين سال به ايران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت ( ← همانجاها؛ رفيع فر، ص 177ـ179). روح الامينى از 1351 تا 1355ش، مديرگروه مردم شناسى دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه تهران بود. در اين دوره براى تنظيم و تدوين برنامه هاى آموزشى و تهيه و توليد متون درسى تلاشهاى بسيار كرد و به ويژه به سبب تسلطش در ادبيات فارسى، پس از غلامحسين صديقى ميراث دار درس اختصاصى او در علوم اجتماعى يعنى اجتماعيات در ادب فارسى شد. در 1355ش، دوباره به فرانسه رفت و تا 1358ش در دانشگاه اكس ـ مارسى[7] به تدريس مردم شناسى اشتغال داشت. پس از بازگشت به ايران تا 1379ش در دانشكده علوم اجتماعى تدريس مى كرد و در اين سال بازنشسته شد. بااين حال، همچنان گاه راهنمايى و مشاوره رساله هاى دانشجويان را برعهده مى گرفت و به صورت مدعو، به ويژه در گروه اديان و عرفان تطبيقى دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، در مقاطع كارشناسى ارشد و دكترى تدريس مى كرد ( ← روح الامينى، 1377ش، ص 23ـ24؛ همو، 1380ش؛ همو، 1381ش، همانجاها؛ زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى دكتر محمود روح الامينى، ص 157ـ162، پيشگفتار محمدرضا نصيرى، ص10ـ13؛ توسلى، ص 167). محمود روح الامينى علاوه بر تدريس، فعاليتهاى فرهنگى و اجتماعى درخور توجهى داشت، ازجمله راه اندازى و تنظيم موزه مردم شناسى كاخ گلستان در 1351ش؛ طراحى و تنظيم موزه مردم شناسى حمام گنجعلى خان كرمان در 1351ـ 1352ش؛ و تلاش براى جلوگيرى از تخريب باغ نگارستان و پافشارى براى استفاده از اين مجموعه به عنوان مركز اسناد و آثار دانشگاهى. اين مجموعه از 1372ش رسمآ فعاليت خود را آغاز كرده است و اكنون تحت عنوان باغ ـموزه نگارستان زيرنظر دانشگاه تهران اداره مى شود. به سبب همين تلاشهاى روح الامينى در نگه دارى از اين مجموعه، در اسفند 1391ش يكى از تالارهاى اصلى اين مركز در مراسمى رسمى به نام او خوانده شده است ( ← توسلى، ص 164ـ166؛ زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى دكتر محمود روح الامينى، ص160؛ رفيع فر، همانجا). محمود روح الامينى سرانجام در 17 اسفند 1389 در تهران درگذشت و در قطعه نام آوران گورستان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. تأليفات. از ميان آثار روح الامينى علاوه بر دهها مقاله و سخنرانى، چندين كتاب در زمان حيات او بارها به چاپ رسيده اند، ازجمله: گرد شهر با چراغ (درسگفتارهايى در مبانى انسان شناسى؛ تهران 1364ش)؛ زمينه فرهنگ شناسى (درسگفتارهايى درباره فرهنگ و مطالعات اجتماعى؛ تهران 1383ش)؛ نمودهاى فرهنگى و اجتماعى در ادبيات فارسى (مجموعه مقالات و گفتارها؛ تهران 1375ش)؛ آيينها و جشنهاى كهن در ايران امروز (نگرش و پژوهش مردم شناختى؛ تهران 1376ش)؛ به شاخ نباتت قسم (باورهاى عاميانه درباره فال حافظ؛ تهران 1369ش)؛ فرهنگ و زبان گفت وگو (نگرشى مردم شناختى به گفتگوهاى مثنوى مولوى؛ تهران 1382ش)؛ در گستره فرهنگ: نگرشى مردم شناختى (تهران 1383ش)؛ حمام عمومى، در جامعه و فرهنگ و ادب ديروز، نگرش و پژوهش مردم شناختى (تهران 1386ش). دو كتاب صدويك ابزار زندگى ديروز از هزاران (تهران 1390ش) و تا تو نانى به كف آرى (مجموعه عكسهاى مردم شناختى روح الامينى؛ تهران 1390ش) نيز پس از درگذشت وى به كوشش همسرش، پروين مقدم، انتشار يافته اند. برخى از مقاله هاى روح الامينى كه در زمينه مطالعات اجتماعى در ادبيات فارسى نوشته شده است از نخستين نمونه هاى پژوهش در اين حوزه به شمار مى آيند، ازجمله: «بازتاب قشربندى اجتماعى در ديوان حافظ»؛ «ساختار فرهنگى و اجتماعى ازدواجهاى شاهنامه»؛ «در خانه رعيت به روايت شاهنامه»؛ «ارزش اجتماعى و فرهنگى نامه هاى خصوصى»؛ «تحليلى مردم شناسى از پيشه ورى بازار كرمان به روايت وقفنامه گنجعليخان»؛ «تحليلى از يك قباله سنّتى»؛ «درآمد و هزينه سيستان در دوره خلفاى عباسى به روايت تاريخ سيستان»؛ «رفتارها و كردارهاى اجتماعى ارداويرافنامه»؛ «پژوهشى مردم شناختى در منظومه درخت آسوريك» ( ← روح الامينى، 1377ش؛ توسلى، ص 163ـ164؛ كاظمى فرامرزى، 2014). روح الامينى در آموزش و پژوهش مردم شناسى معتقد بود كه علاوه بر مطالعات ميدانى، بايد به منابع و متون قديم نيز مراجعه كرد، زيرا اگر غربيان بر مطالعه ميدانى تأكيد مى كنند ازآن روست كه به اندازه ايرانيان و مسلمانان از منابع مكتوب قديم برخوردار نيستند. روح الامينى همواره توصيه مى كرد كه پژوهشگران مردم شناسى به پديده هاى عادى و معمولى هم توجه داشته باشند چراكه در بسيارى موارد، با يك بررسى دقيق معلوم مى شود كه درباره همين پديده هاى به ظاهر آشنا و معمولى، چيز زيادى نمى دانيم. او همچنين بر شناخت زمينه هاى بومى و محلى و نگرش جزئى تأكيد داشت و همواره به دانشجويان توصيه مى كرد به تفاوتهاى پديدارهاى اجتماعى بومى با نمونه هاى واقعى يا فرضى غربى آن توجه داشته باشند. به باور او تطبيق نمونه هايى كه ميان فرهنگهاى ايرانى و غربى مشابه به نظر مى رسند يك فعاليت علمى سنجيده به حساب نمى آمد و اساسآ با اين شيوه پژوهش كه در دهه 1370ش به اين سو در ايران رايج شده موافقتى نداشت. به گمان او، اگر هم به فرض در دو تحقيق موازى در دو جامعه متفاوت، دو واقعيت مشابه تشخيص دادنى باشد، به ندرت مى توان براى آنها علل مشابه هم يافت. مطالعاتى همچون مقايسه كردن نظام ايلى در ايران با نظام قبايلى در افريقا يا زميندارى در ايران با فئوداليزم اروپايى و امثال اينها به نظر روح الامينى فاقد نتايج و دستاوردهاى علمى است. او در استفاده از اصطلاحات و واژه هاى تخصصى مردم شناسى نيز بسيار محتاط بود. برخلاف كسانى كه به راحتى برخى پديده هاى فرهنگى و مردم شناختى را با اصطلاحات غربى مى نامند، روح الامينى به بافتار فرهنگى پديدارها توجه مى كرد و مثلا معتقد بود كه در ايران اصلا هيچ پديده اى وجود ندارد كه بتوان آن را تحت عنوان توتم بازشناسى كرد. او همچنين در مطالعه مردم شناختى به شناختن بافتار تاريخى و اجتماعى و جغرافياى فرهنگى پديدارها بسيار توجه مى كرد و بر آن بود كه درك مردم شناس از زبان صرفآ در چنين چهارچوبهايى به واقعيت نزديك مى شود ( ← روح الامينى، 1381ش، ص 39ـ46). روح الامينى شعر نيز مى سرود و برخى اشعار پراكنده از او به چاپ رسيده است (براى نمونه هايى از اين سروده ها ← زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى دكتر محمود روح الامينى، ص 151ـ156). روح الامينى استادى دلسوز و فروتن بود و در خانه خود كه آن را به صورت موزه اى كوچك مملو از ابزارهاى زندگى روزانه در ايران درآورده بود، همواره از حضور استادان و دانشجويان استقبال مى كرد. تقريبآ همه كسانى كه درحال حاضر در ايران در حوزه هاى مردم شناسى تدريس و تحقيق مى كنند به صورت مستقيم يا با يك واسطه شاگرد روح الامينى بوده اند؛ ازاين رو، و نيز از آنجا كه وى نخستين مديرگروه مردم شناسى در دانشگاه تهران بوده و در تأسيس و تشكيل اين رشته سهمى بزرگ داشته، اغلب از او به عنوان پدر مردم شناسى ايران ياد مى شود ( ← توسلى، ص 162ـ163؛ رفيع فر، ص 173ـ175). 

منابع : غلامعباس توسلى، «درباره محمود روح الامينى»، مجله انسان شناسى، ش 14 (بهار و تابستان 1390)؛ جلال الدين رفيع فر، «معلمى مثل خودش»، در همان؛ محمود روح الامينى، «'آميرزا برزو، و مدرسه ى ايرانشهر»، چيستا، سال 19، ش 2 و 3 (آبان و آذر 1380)؛ همو، «پيشگامان مردم شناسى در ايران: گفت وگو با دكتر محمود روح الامينى»، ]گفتگوكننده[: اميد قنبرى، در زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى دكتر محمود روح الامينى، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1381ش؛ همو، نمودهاى فرهنگى و اجتماعى در ادبيات فارسى، تهران 1377ش؛ زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى دكتر محمود روح الامينى، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1381ش؛ نعمت اللّه كاظمى فرامرزى، «نگاهى به انديشه دكتر محمود روح الامينى».

/ ابراهيم موسى پور /

Retrieved Apr.26, 2014, from http://www.rouholamini. parsiblog.com/posts/91.

نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ اجتماعی ,
رده موضوعی
جلد 20
تاریخ 94
وضعیت چاپ
  • چاپ شده