روبند، نام عمومى انواع پوشش صورت كه بيشتر، پوشاكى زنانه به شمار مى رود. زنان و گاه مردان از دوران باستان در سرزمينهاى مختلف از انواع مختلف روبندها (نقاب، برقع، پيچه) به شكل روزانه يا آيينى، براى پوشاندن چهره استفاده مى كرده اند (براى انواع روبندها، سابقه باستانى و پراكندگى جغرافيايى آن ← دوزى[۱] ، ص ۶۴ـ۶۸، ۳۹۹ـ۴۰۰، ۴۲۴ـ۴۲۵؛ عبيدى، ص ۱۷۱ـ۱۷۸؛ وليد محمود جادر، ص ۸۱، ۱۰۲ـ۱۰۳، ۱۰۵ـ۱۰۶؛ انجم روز، ص ۲۳ـ۲۵، ۷۷ـ۷۹، ۱۰۱ـ۱۰۲؛ چتى[۲] ، ص ۱۲۸؛ نيز ← برقع*). در منابع اسلامى، دستور صريحى درباره استفاده از روبند نيامده بااين حال بيشتر فقها به استناد منابع فقه، اصل پوشاندن صورت از نامحرمان را براى زن مستحب و برخى از آنان واجب دانسته اند ( ← حجاب*) و ازسوى ديگر سنّتِ عرفىِ پوشاندن صورت در بسيارى از اقوام و قبايلِ مسلمان، جنبه دينى يافته و جزء لايتخلفِ حجاب شرعى انگاشته شده است. در دوره معاصر و با رشد تحركات افراطى برخى گروههاى دينى و غالبآ سلَفى در شبه جزيره عربستان، افغانستان و شبه قاره و آسياى جنوب شرقى، پوشاندن چهره براى دختران و زنان مسلمان، باشدت و پافشارى بسيار بيشترى ترويج مى شود ( ← >دايرة المعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<[۳] ، ج ۲، ص ۱۸۰، ۲۰۳؛ چتى، ص ۱۲۷، ۱۳۴). در زمينه عرفى، كاركرد اصلى استفاده از روبند، هم براى مردان و هم براى زنان، ايجاد امكان ناشناس ماندن بوده است. در ميان مردان، افزون بر دزدان و راهزنان (مثلا شطّاران عراق در عصر عباسيان ← جاحظ، ج ۲، ص ۳۶۷)، مبارزان سياسى همچون طرفداران ابومسلم خراسانى* و فداييان اسماعيلى براى ناشناس ماندن و حفظ امنيت خود، روبند مى زدند ( ← دوزى، ص ۳۹۹؛ انجم روز، ص ۱۹، ۶۷ـ۶۸، ۱۲۳؛ عبيدى، ص ۱۷۱؛ درباره نمونه معروف مبارزان نقاب دار در دوره اسلامى ← مقنع خراسانى*؛ نيز درباره نقاب داران معروف ديگر ← موسى مبرقع*؛ از وجوهى كه براى اشتهار مرابطون به «ملثّمون» و «منقّبون» ذكر كرده اند نيز همين بوده است كه آنان چهره خود را مى پوشانده اند؛ ← كتاب الحُلَل المَوْشِيَة، ص ۱۷ـ۱۹؛ ذهبى، حوادث و وفيات ۵۲۱ـ۵۴۰ ه .، ص ۴۹۵؛ ابن خلدون، ج ۶، ص ۲۴۱؛ نيز ← سعد زغلول عبدالحميد، ج ۴، ص ۷۷ـ۸۴). همچنين، در ميان صحرانشينان، روبند وسيله اى براى محافظت از صورت در برابر تابش شديد آفتاب و وزش بادهاى گرم و سوزان روزها يا سوز سرماى شبهاى صحرا بود (انجم روز، ص ۱۹، ۶۸، ۱۱۵). پوشاندن صورت به ويژه براى مردان جوان به منظور محافظت در برابر اثر سوء چشم زخم* نيز در برخى مناطق جهان اسلام رايج بوده است ( ← ريچ[۴] ، ج ۱، ص ۱۰۸؛ ولهاوزن[۵] ، ص ۱۹۶؛ وسترمارك[۶] ، ص ۲۶). براى زنان، روبندزدن به ويژه از جنبه زيبايى شناختى قابل توجيه بوده است. روبند عيوب چهره زنان را مى پوشاند و بنابر قاعده روان شناختى اجتماعىِ «كلُ ممنوعٍ مرغوبٌ» (همه كس خواهان چيزهاى ممنوع اند)، حسِ كنجكاوىِ مردان را برمى انگيخت ( ← اسامه فوزى، ص ۱۱۰؛ دويك، ج ۱، جزء۱، ص ۷۰)؛ چنان كه روبندزدنِ زنان و پنهان داشتن زيبايى چهره زيرِ روبند، از مضامين بسيار پربسامد در ادبيات فارسى است (براى نمونه ← نظامى، ج ۱، ليلى و مجنون، ص ۶۳، ۶۸، ج ۲، هفت پيكر، ص ۱۶۱، ۱۹۸، ۲۱۳، خسرو و شيرين، ص ۲۶۴، ۳۳۷؛ مولوى، ج ۱، ص ۲۷، ج ۴، ص ۲۹۳، ج ۶، ص ۱۱۳؛ سعدى، ص ۴۱۴، ۴۳۲، ۶۱۴، ۶۳۶، ۷۴۰؛ حافظ، ص ۶۶، ۱۲۳، ۲۶۹). در مناسبات اجتماعى، روبند امكاناتى در اختيار زنان قرار مى داد كه طبعآ به هيچ روى در بافتار شرعى پيش بينى نشده بود. مثلا، زنان روبنده پوش مى توانستند به صورت ناشناس به مكانهايى بروند كه هرگز درصورت شناخته شدن حاضر نبودند يا اساسآ اجازه نداشتند به چنان جاهايى وارد شوند. اين زنان مى توانستند هر كسى ازجمله همسر خود را در كوچه و بازار تعقيب كنند ( ← شيل[۷] ، ص ۲۱۳؛ آنه[۸] ، ص ۱۶۴؛ پولاك[۹] ، ص ۱۱۷؛ مك گرگور[۱۰] ، ج ۱، ص ۱۳ـ۱۴؛ اسپاروى[۱۱] ، ص ۱۷۹؛ بنيامين[۱۲] ، ص ۱۰۵ـ۱۰۶). گاه نيز مردان از اين امكان استفاده مى كردند و با چادر و روبند به هيئت زنانه درمى آمدند (براى نمونه ← مستوفى، ج ۲، ص ۵۰۱). گاه زنان مى توانستند با اين امكان برخى عمليات جادويى را در مجالس و مهمانيها به صورت ناشناس به اجرا درآورند ( ← مؤنس الدوله، ص ۶۴)؛ آب و غذا و پيغامهاى محرمانه را به كسانى برسانند كه در بستها پناهنده شده و مأموران انتظامى، كمك رساندن به آنها را ممنوع كرده بودند؛ يا حتى گاه به خانه هاى دلالان محبت بروند و روابط غيرمجازشان را ايمن سازند ( ← دروويل[۱۳] ، ج ۲، ص ۱۸۳). چهره گشودنِ زنان در مناسبتهاى جشنى يا هنگام زارى بر مردگان و عزاداريهاى مذهبى، در لحظات شدت گرفتن هيجان، از جانب جامعه تحمل مى شد ( ← ويلز[۱۴] ، ص ۲۶۶، ۲۷۸؛ براى اين نذر زنان عرب كه درصورت حصول مقصود، روى مى گشودند و در مجالس مردانه مى رقصيدند ← اسامه فوزى، ص ۱۱۰ـ۱۱۲). ازهمين رو، در نظام نشانه شناسى اجتماعى در برخى از اين كشورها، بالازدن اختيارى روبند به معناى بروز وضعى استثنايى تلقى مى شد كه در آن، امرى مهم تر از پوشاندن روى از نامحرمان براى زن پيش آمده است، مثلا، در بلواى نان در تهران در شعبان ۱۲۷۷، زنان به حالت عزادارى و شيون كنان روبنده هاشان را بالا زدند و به زدوخورد با مأموران انتظامى ناصرالدين شاه پرداختند ( ← بروگش[۱۵] ، ج ۲، ص ۳۳۰ـ۳۳۱). به هرروى، در دوران جديد، استفاده از روبند در برخى از كشورهاى مسلمان همچون ايران، تركيه و تونس، ديگر چندان رواج ندارد، ولى در اغلب كشورهاى عربى و به ويژه عربستان همچنان پوشاندن صورت بسيار رايج و حتى اجبارى و تخطى ناپذير است. اين سختگيرى در عربستان به حدى است كه براى نمونه در ۱۳۸۰ش/۲۰۰۲، پليسهاى شرعى( مُطَوِّعين) به مأموران آتش نشانى اجازه ندادند تا دختران مدرسه اى راهنمايى را كه در مكه، در آتش گرفتار شده بودند نجات دهند، زيرا دختران در آن وضع، حجاب و روبند نداشتند ( ← امانى حمدان[۱۶] ، ص ۴۴؛ پروكوپ[۱۷] ، ص ۷۸)؛ همچنين در اين كشور طرح دولت براى عكس داركردن شناسنامه ها نيز با مناقشات بسيار مواجه شده است ( ← الرياض، ۱۴۳۲؛ صحيفة بارق الالكترونية، ۱۴۳۵). از بعد از عمليات تروريستى ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱/ ۲۰ شهريور ۱۳۸۰، شمارى از كشورهاى غربى در تلاش اند تا با گذاردن قوانينى، پوشيدن روبند را براى زنان مسلمان ساكن در كشورهاى خود ممنوع سازند هرچند توفيق قابل توجهى در اين زمينه به دست نياورده اند ( ← موريس[۱۸] ، ص ۱؛ نانوانى[۱۹] ، ص ۱۴۴۵).
منابع : كلود آنه، گلهاى سرخ اصفهان: ايران با اتومبيل، ترجمه فضل اللّه جلوه، ]تهران[ ۱۳۷۰ش؛ ابن خلدون؛ اسامه فوزى، «الازياء الشعبية فى الامارات العربية المتحدة»، التراث الشعبى، سال ۱۲، ش ۲ (۱۹۸۱)؛ ويلفريد اسپاروى، فرزندان دربارى ايران، ترجمه محمدحسين آريا لرستانى، تهران ۱۳۶۹ش؛ عباس انجم روز، سير تاريخى برقع از باستان تا به امروز برقع پوشان خليج فارس و درياى عمان، تهران ۱۳۷۱ش؛ ياكوب ادوارد پولاك، سفرنامه پولاك، ترجمه كيكاوس جهاندارى، تهران ۱۳۶۱ش؛ عمروبن بحر جاحظ، كتاب الحيوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹[، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ شمس الدين محمد حافظ، ديوان، چاپ محمد قزوينى و قاسم غنى، تهران ۱۳۶۹ش؛ محمد طالب دويك، الاغنية الشعبية فى قطر، قطر ۱۹۹۰ـ۱۹۹۱؛ محمدبن احمد ذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، حوادث و وفيات ۵۲۱ـ۵۴۰ه .، بيروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ الرياض، ش ۱۵۷۸۱، ۱۰ شوال ۱۴۳۲.
Retrieved Apr. 8, 2014, from http://www.alriyadh.com/ 665542;
كلاوديوس جيمز ريچ، رحلة ريج فى العراق عام ۱۸۲۰، نقلها الى العربية بهاءالدّين نورى، بغداد ۱۹۵۱؛ سعد زغلول عبدالحميد، تاريخ المغرب العربى، ج ۴، اسكندريه ۲۰۰۷؛ مصلح بن عبداللّه سعدى، كليات سعدى، چاپ محمدعلى فروغى، تهران ۱۳۶۳ش؛ صحيفة بارق الالكترونية، ۱۲ جمادى الآخره ۱۴۳۵.
Retrieved Apr. 8, 2014, from http://www.baareq.com.sa/ news.php?action=show&id=4666;
صلاح حسين عُبيدى، الملابس العربية الاسلامية فى العصر العباسى الثانى، بغداد ۱۹۸۰؛ كتاب الحُلَل المَوْشِيَة فى ذكر الاخبار المراكشية، لمؤلف اندلسى من اهل القرن الثامن الهجرى، چاپ سهيل زكّار و عبدالقادر زمامه، دارالبيضاء ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛ عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، يا، تاريخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاريه، تهران ۱۳۷۷ش؛ جلال الدين محمدبن محمد مولوى، كليات شمس، يا، ديوان كبير، چاپ بديع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش؛ مؤنس الدوله، خاطرات مونس الدوله: نديمه حرمسراى ناصرالدين شاه، چاپ سيروس سعدونديان، تهران ۱۳۸۰ش؛ الياس بن يوسف نظامى، سبعه حكيم نظامى، چاپ حسن وحيد دستگردى، تهران ۱۳۶۳ش؛ وليد محمود جادر، الازياء الشعبية فى العراق، ]بغداد ۱۹۷۹[؛ چارلز جيمز ويلز، تاريخ اجتماعى ايران در عهد قاجاريه، ترجمه سيدعبداللّه، چاپ جمشيد دودانگه و مهرداد نيكنام، تهران ۱۳۶۳ش؛
Amani Hamdan, "Women and education in Saudi Arabia: challenges and achievements", International education journal, vol.6, no.1 (Mar.2005); Samuel Greene Wheeler Benjamin, Persia and the Persians, London 1887;Heinrich Brugsch, Reise der K. preussischen Gesandtschaft nach Persien 1860 und 1861, Leipzig 1862-1863; Dawn Chatty, "The burqa face cover: an aspect of dress in southeastern Arabia", in Languages of dress in the Middle East, ed. Nancy Lindisfarne- Tapper and Bruce Ingham, Richmond, Surrey: Curzon, 1997; Reinhardt Pieter Anne Dozy, Dictionnaire détaillé des noms des veªtements chez les Arabes, Amsterdam 1845, repr. Beirut [n.d.]; Gaspard Drouville, Voyage en Perse, pendant les années 1812 et 1813, St. Petersburg 1819, repr. Tehran 1976; Encyclopedia of women & Islamic cultures, ed. Suad Joseph, Leiden: Brill, 2003-2007, vol.2, s.vv. "Freedom of expression: South Asia" (by Ratna Kapur), "Gender Socialization: South Asia" (by Zarina Bhatty),"Kinship,descent systems and state: Afghanistan" (by Senzil Nawid); Charles Metcalfe Mac Gregor, Narrative of a journey through the province of Khorassan and on the N. W. Frontier of Afghanistan in 1875, London 1879; Paul Morris, "Covering Islam-burqa and hijab: limits to the human right to religion", Human rights research journal, vol. 2 (2004); Shaira Nanwani, "The burqa ban: an unreasonable limitation on religious freedom or a justifiable restriction?", Emory international law review, vol. 25, no. 3 (2011); Michaela Prokop, "Saudi Arabia: the politics of education", International affairs, vol. 79, no.1 (Jan. 2003); Lady Sheil, Glimpses of life and manners in Persia, London 1856, repr. New York 1973; Julius Wellhausen, Reste arabischen Heidentums: gesammeltund erläutert,Berlin1961;EdwardWestermarck, Pagan survivals in Mohammedan civilisation, Amsterdam 1973.
/ ابراهيم موسى پور /