رِواق، بخشى سرپوشيده و كشيده در بنا كه دست كم از يك سو، به واسطه رديفى از ستونها، به فضايى روباز پيوسته است. اين كلمه را در معانىِ ديگر نيز به كار برده اند. واژه رواق از ريشه «روق» است؛ به معناى بخش پيشين و مقدِّم هر چيز (ابن منظور، ذيل «روق»). صورت جمع رواق «اَرْوِقه» و «رواقات» است. رَوْق را به معناى شاخ حيوان دانسته اند كه بر پيشانى اوست. «روق الرجل» به معناى جوانى و «رَوق الجيش» به معناى بخش پيشين سپاه است. «رَوق البيت» را به معناى بخش پيشين يا مقدَّم خانه و رَوق و رواق را به معناى سقفى در آستانه خانه آورده اند. خانه اى را كه رواق داشته باشد مُرَوَّق مى خوانند (ابن فارِس؛ ابن منظور، ذيل «روق»). رواق را به معناى پيشخانه يا پيشگاه خانه يا ايوانى در طبقه دوم بنا ( ← دهخدا، ذيل مادّه) يا بنايى ستون دار و مسقف در جلوى خانه (رواقى، ذيل واژه) نيز نوشته اند. ابن فارس در معجم مقاييس اللغة (همانجا)، مقدَّم البيت را اصل معناى اين مادّه دانسته است. از ديگر معانى رواق بخشى سرپوشيده در مسجد و معبد است كه مردمان در آن گفتگو مى كنند و مجلس درس و بحث در آن برگزار مى شود ( ← عاصم محمد رزق، ذيل واژه). بعضى اين واژه را در اصل پارسى دانسته اند ( ← امام شوشترى، ص 18، 22؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل واژه). اگر چنين باشد، شايد بتوان آن را مركّب از «رَوْ» (از «رفتن») و پسوندِ « اك» دانست؛ به معنىِ جاى گذر (رواقى، عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى، مصاحبه، زمستان 1391ش). معناى ديگر رواق پرده اى است كه از سقف آويزند (دهخدا، همانجا). ممكن است اين پرده در برابرِ خانه باشد (معين، ذيل واژه). رِواق يا رُواق به معناى خانه خيمه مانند نيز آمده است ( ← فيروزآبادى، ذيل «روق»)؛ و به ويژه خيمه اى كه بر يك عمود يا ستون در ميانه متكى باشد (ابن فارس، همانجا). رواق به معنى مطلقِ خيمه نيز آمده است. طبرى (ج 3، ص 403) در ذكر جنگ يرموك و وصف اردو و خرگاه سپاه، رواق را به همين معنى (خيمه) به كار برده است. برپاكردن رواق (به معنى خيمه) در زبان عربى، در عبارت «ضرب رواق» ( ← ابن اثير، ج 5، ص 185) و در پارسى، در عبارت «رواق زدن»، همانند خيمه زدن، آمده است ( ← خرگوشى، ص 423). رواق، در معناى مصطلح، فضايى سرپوشيده است كه دست كم از يك سو به واسطه رديفى از ستونها باز است يا به حياط يا فضايى روباز متصل است ( ← پترسن[1] ، ذيل "Riwaq"). افزون براين، رواق را فضاى ستون دارى دانسته اند كه دو فضا را به هم متصل مى كند ( ← فرهنگ بزرگ سخن، ذيل واژه). اين فضاى سرپوشيده و نيمه باز، كه گاهى واسطه ميان فضاهاى باز و بسته است، افراد و فضاهاى بسته مجاور خود را از تابش آفتاب و بارش باران و برف در امان مى دارد. از قرون نخستينِ دوران اسلامى، رواق را در ترجمه ها معادل «استُوا»[2] ى يونانى آورده اند. شاهد اين نكته اصطلاحات رواقيان و اصحاب رواق درعرصه فلسفه است. رواقيان يا استوئيكها در يكى از اِستُواهاى آتن به گفتگو مى نشستند. به همين سبب، مردم ايشان را اهلِ اِستُوا مى خواندند. اِستُوا فضاى عمومى سرپوشيده اى بود كه ازيك سو به ديوارى محدود مى شد و ازسوى ديگر، يك رديف ستون داشت و به فضاى روبازِ پيرامونى (در اين مورد «آگورا»[3] ى آتن) پيوسته بود ( ← >فرهنگ وبستر<[4] ، ذيل "Stoa"و "Stoic"). اين برابرنهاده كهن به درك مفهوم اصطلاح رواق نزد گذشتگان كمك مى كند. گويا رايج ترين معناى رواق همين راسته سرپوشيده و كشيده اى است كه ازيك سو باز است. مقدسى (ص 73) در وصف حرم شريف مكه از سه رواق سخن گفته كه پيرامون كعبه در مسجدالحرام* بوده است. اين رواقها ستونهايى مرمرين داشت كه مهدى، خليفه عباسى (حك : 158ـ169)، آنها را از اسكندريه آورده بود. مقدسى (ص 157) همچنين در وصف جامع اموى، در دمشق، از «اروقه» يا رواقهايى گرداگرد صحن ياد كرده كه ستونهايى بلند داشته است. اين رواقها هنوز برجاست. ياقوت حَمَوى (ج 4، ص 597) در وصف حرم شريف قدس از رواقى بر گرد آن سخن گفته كه قبّه هاى حرم در ميان آن بوده است. او (همانجا) گفته است كه جانب شرقى حرم رواق نداشته است. ناصرخسرو (ص 39) نيز از همين رواقِ پيرامون حرم شريف قدس ياد كرده است. سابقه ساخت اين رواقها در دوران اسلامى به صدر اسلام باز مى گردد. در روزگار عثمان، خليفه سوم (حك : 23ـ35)، بر گرد كعبه رواقى ساختند (بَلاذُرى، ص 62؛ ياقوت حموى، ذيل «مسجدالحرام»). جامع اموى در دمشق*، ساخته وليدبن عبدالملك (حك : 65ـ86)، شبستانى در جنوب صحن و سه رواق در سه سوى ديگر آن داشت (مقدسى، همانجا). ساختن رواق بر گرد حياطها در كاخهاى اموى بسيار رايج بود. نمونه اين رواقها در كاخهاى خِرْبَة المِنيَه* و قصرالحَيْر غربى* و قصرالحير شرقى* و خِربة المَفْجر* برجاست. همه اين بناها را در نيمه دوم قرن نخست و نيمه نخست قرن دوم ساخته اند. بعضى از اين كاخها رواقهايى دوطبقه بر گرد حياط داشته اند. ساخت اين گونه رواقها در سراسر جهان اسلام رايج بوده است و نمونه هاى آن را مى توان در مسجدها و مدرسه ها و ديگر بناها يافت؛ مثل رواق مسجد قرطبه* در اندلس، رواق مسجد قَيْروان* در افريقيه (تونس)، رواق جامع الازهر* قاهره در مصر، رواق مسجدالحرام در مكه، رواق جامع دمشق* در شام، رواقهاى مسجد سليمانيه* در استانبول، رواقهاى تاريخانه* دامغان و جامع يزد در ايران، و رواق مسجدجامع دهلى در هند. از ويژگيهاى رواق، در اين معناى رايج، اين است كه گرد فضايى ديگر را مى گيرد. حسن بن محمد قمى در تاريخ قم (ص 37) درباره بناى مسجدى كه بر جاى آتشكده اى ساخته بودند، گفته است بر گرد بنا هم رواقهايى گرداندند. ياقوت حموى (ج 1، ص 383) در وصف معبدى در انطاكيه گفته است بر گرد «هيكل»، اروقه يا رواقهايى بوده است. به گفته مقدسى، در قرن چهارم (ص 359)، آمل مازندران دو جامع داشت و بر گرد هر جامع رواقى بود. عمق اين رواقها از حياط ممكن است يك دهانه يا بيش از آن باشد. عمق هر سه رواق جامع اموى در دمشق و هر سه رواق جامع قرطبه يك دهانه است ( ← كرسول[5] ، ص 292، نقشه 183، ص 49، نقشه 28). عمق رواقها در بسيارى از بناهاى اسلوبِ رسمىِ معمارىِ عثمانى هم يك دهانه است (براى نمونه ← گودوين[6] ، ص 245، 247، تصاوير 234، 236، 238، ص 250، تصوير 240). عمق رواقهاى جامع منصور در بغداد و رواقهاى دو سوى صحن در جامع قيروان دو دهانه ( ← كرسول، ص 241، نقشه 141، ص 318، نقشه 200) و عمق رواق شرقى و غربى مسجدجامع صنعا سه دهانه ( ← همان، ص 85، نقشه 54) و عمق سه رواق جامع متوكل در سامرا چهار دهانه بوده است ( ← همان، ص 358، تصوير 232). البته گاهى، به ويژه در ايران، رواق را فضايى «تك لايه» دانسته اند ( ← نوايى و حاجى قاسمى، ص 359). آنچه از اين تعريف برداشت مى شود اين است كه عمق رواق لزومآ يك چشمه طاق يا يك دهانه است و باز از همين تعريف چنين استنباط مى شود كه اگر عمق چنين فضايى بيش از يك دهانه باشد، بايد آن را به نامى ديگر خواند يا امتداد فضايى ديگر (مانند شبستان) دانست ( ← ادامه مقاله). برخى از رواقها بسيار واضح و نمايان از بقيه بخشهاى بنا مستقل اند و بعضى ديگر امتداد بخشهاى ديگر به شمار مى آيند. مى توان اين نكته را با يادآورى نمونه هايى توضيح داد. رواقهاى پيرامون حياط در كاخهاى اموى از بخشهاى پس وپيششان مستقل اند و هويتى شاخص و متمايز دارند. ازيك سو به حياط پيوسته اند و ازسوى ديگر، به ديوارى محدود مى شوند كه درگاه اتاقهاى كاخ بر آن است. نمونه اين رواقها در قصرالحير شرقى و قصرالحير غربى و جبل سَيْس برجاست. ساختار اين رواقها با ساختار بخشهاى مجاورشان كم وبيش متفاوت است و پوششها و ستونهاى بسيارى از آنها چوبى است (در برابر پوششها و ستونها و جرزهاى سنگ و آجرى بقيه بخشهاى بنا؛ ← كرسول، ص 118، 137، 152). رواق جامع الازهر در قاهره نيز چنين است. اين رواق در صورت و ساختار از فضاهاى پيرامونش متمايز است. البته بايد گفت اين رواق را در دوره هاى بعدى بر بنا افزوده اند ( ← الازهر*، جامع). تمايز رواقها با بقيه بخشهاى مسجد در معمارىِ رسمىِ عثمانى هم بسيار نمايان است. در بناهايى همچون مسجد سليمانيه* و مسجد سليميه* در ادرنه، و مسجد سلطان احمد*، رواقى كه بر سه جانب صحن مى گردد در صورت و ساختار يكسره با گنبدخانه مسجد متفاوت است و جايگاه و هويتى متمايز دارد. در بعضى از مسجدها، رواقهاى دو سوى صحن به شبستان پيوسته است، اما تمايز آنها با شبستان همچنان برجاست، مثل رواقهاى جامع قرطبه يا جامع دمشق. اين رواقهاى يك دهانه را در راستاى دو دهانه كنارى شبستان ساخته اند، اما نمى توان آنها را امتداد بخشى از شبستان خواند. ساختارِ عناصرِ باربرِ آنها متمايز است و هويت مستقلى هم دارند ( ← كرسول، ص 53، 297ـ299). بر اين مبنا بخشهاى گوناگونى از بناها كه به معناى معمول رواق خوانده شده اند در طيفى از استقلال مطلق تا پيوستگى به ديگر فضاها قرار مى گيرند. در جامع ابن طولون* عمق يا پهناى رواقهاى دو سوى صحن دو دهانه است. اين دو دهانه درست همانند فرش اندازهاى شبستان است ( ← همان، ص 394، تصوير 255) و بيش از جامع دمشق مى توان آنها را امتداد بخشى از شبستان دانست. اما در اينجا، راستاى طاقگانهايى كه رواق را ساخته بر راستاى طاقگانهاى شبستان عمود است و همين سبب تمايز نسبى رواقها از شبستان است. در مسجدجامع سامرا، عمق رواقهاى سه سوى صحن چهار دهانه است و همه اجزاى آن بى كم وكاست تكرار شبستان جانب قبله است. جرزها همان است و پوشش همان. به سادگى مى توان اين رواقها را كشيدگى بخشى از شبستان در دو سوى حياط دانست. حكايت رواقهاى دودهانه جامع كبير* در جعفريه سامرا نيز چنين است ( ← همان، ص 358، تصوير 232، ص 369، تصوير 238). به بيان ديگر، در اين بناها شبستان است كه گرداگرد حياط را گرفته. درباره بسيارى از رواقهاى مسجدهاى ايران نيز همين داستان صادق است. رواقهاى تاريخانه* دامغان، رواقهاى نخستين مسجدجامع سيراف، جامع فهرج*، نخستين مسجد شوش، و نخستين جامع اصفهان* حاصل تكرار فرش اندازهاى كنارى شبستان است. درباره حضور رواق در معمارى مساجد ايران نكته اى ديگر هم جاى تأمل دارد؛ اينكه ماهيت رواق، در معناى مصطلح، كشيدگى آن است در كنار فضايى روباز. اما افزوده شدن ايوان در ميانه بدنه هاى صحن در بسيارى از مسجدهاى ايران جايى براى رواقِ كنارِ صحن نگذاشته است. بيشتر نمونه هايى كه از رواقهاى مسجدهاى ايران ذكر شد در مسجدهايى است كه ايوان ندارند. در مسجدجامع يزد*، كه ايوان رفيعى در برابر گنبدخانه دارد، رواقها را در دو جانب صحن مى بينيم. در بسيارى از مسجدهاى ايران، يا بر كنار صحن ايوانچه هايى است يا صحن از اطرافِ ايوانها به شبستان پيوسته است. در مقايسه معمارى مدرسه ها و كاروانسراهاى ايران با مدرسه ها و كاروانسراهاى عثمانى نيز همين نكته جلب توجه مى كند. الگوى آشناى معمارى مدرسه و كاروانسرا در ايران حياطى است كه گرداگرد آن را ايوانچه هايى گرفته اند كه به حجره هايى راه مى برند. در بسيارى از بناهاى معمارى عثمانى، به جاى اين ايوانچه ها، رواقى پيوسته برگرد حياط مى گردد كه درگاه حجره ها بر ديوارِ پسِ آن است ( ← گودوين، ص 297، تصوير 286، ص 262، تصوير 250). دامنه اطلاق «رواق» را فراخ تر هم گرفته اند و هر راسته ستون دارى را رواق ناميده اند؛ راسته اى كه نه رو به حياط دارد و نه مقدمه اى بر فضايى مهم تر است، مثلا در مفهوم راسته و فرش انداز در شبستان (عاصم محمد رزق، همانجا). ابن كثير (ج 5، جزء9، ص 154) در ذكرِ گنبدِ جامع اموى آن را گنبدِ ميانِ رواقها (رواقات) خوانده است. در اينجا، «رواقات» ناظر بر دو بخش شرقى و غرب شبستان مسجد در دو سوى گنبدخانه است كه هر يك را با دو رديف ستون به سه بخش تقسيم كرده اند. به عبارت ديگر، او هر دهانه كشيده يا فرش انداز شبستان را رواق خوانده است. او (ج 7، جزء13، ص 98) درباره محراب حنابله در جامع دمشق گفته است كه اين محراب را در رواقِ سومِ غربىِ مسجد ساختند كه به معناى رواقِ سومِ غربِ گنبدخانه است. در اينجا نيز ابن كثير هر راسته شبستان را كه از دو سو به ستونهايى محدود مى شود رواق ناميده است. در 729 ملك ناصر محمدبن قلاوون، از امراى مماليك بحريه، دو رواق بر جانب قِبْلى مسجدالنبى در مدينه افزود و شبستان را بزرگ تر كرد (صالحى شامى، ج 3، ص 497). در اينجا هم هر دهانه شبستان را رواق ناميده اند. عبدالرحمان اوسط اموى (حك : 206ـ238) هم دو رواق بر شبستان مسجدجامع قرطبه افزود (ابن خلدون، ج 4، ص 167). ياقوت حموى (ج 4، ص 597) در وصف قبة الصخره*، فضاى داخلىِ آن را متشكل از سه رواق دانسته است. فضاى داخلى اين بنا با دو رديف از عناصر باربر، كه بر دو دايره نشسته اند، سه بخش شده است: دو حلقه پيرامونى و يك دايره ميانى، كه صخره در آن است. حلقه يا «مَردگَرد» يا رواق بيرونى ازيك سو به ديوار قبه محدود مى شود و ازسوى ديگر، به يك رديف جرز و ستون. حلقه يا رواقِ درونىْ ميانِ دو رديف جرز و ستون است و دايره ميانى، كه صخره را دربرمى گيرد، با حلقه اى از جرزها و ستونها تعريف مى شود ( ← كرسول، ص22، تصوير5). ياقوت حموى (همانجا) هر سه را رواق ناميده است. مسعودى (ج 7، ص 192ـ193) از بنا يا الگوى خاصى در معمارىِ ميان رودانِ پيش از اسلام سخن گفته و رواج آن را در دوران اسلامى به متوكل، خليفه عباسى (حك : 232ـ247)، نسبت داده است. اين بنا تالارى بوده است كه با دو رديف ستون به سه بخش تقسيم مى شده و در راستاى هر يك از سه دهانه اش، يك ورودى داشته است. اين بنا را «اروقه» (چند رواق) و به سبب آنكه طرح آن از حيره مى آمد، «حيرى» مى ناميدند. گويا اين بناى حيرى الگوى ساخت دارالاماره كوفه در قرن نخست هجرى بوده است (كرسول، ص 15). در اينجا نيز رواق را در معنايى عام تر به كار برده اند: راسته اى كشيده و سرپوشيده در بنا كه از يك يا دو سو به رديفى از ستونها محدود مى شود. رواق معناى ديگرى هم دارد كه كم وبيش به همين معناى گسترده تر اصطلاح نزديك است. گاهى بخشهاى سرپوشيده پيرامون گنبدخانه در بناهاى عمومى به ويژه مقابر را رواق خوانده اند ( ← نوايى و حاجى قاسمى، ص 359). از نمونه هاى اين كاربردِ «رواق» فضاهاى پيرامون ضريح مبارك امام رضا عليه السلام در مشهد است؛ مانند رواق دارالسياده، رواق دارالحُفّاظ، رواق دارالسلام، و رواق دارالسرور ( ← سعادت، ]ج 1[، ص25ـ 45) و همچنين رواق شاه عباسى بقعه شاه نعمت اللّه ولى* در ماهان. در معمارى خانه ها و كاخهاى مملوكى قاهره، رواق مصداق ديگرى هم يافت. در اين بناها، تالارها يا «قاعه»هاى طبقه دوم را رواق مى خوانند. اين تالارها بخش سرپوشيده اى در ميانه دارد و در يك يا دو سوى آن ايوانى است. همين كاربرد رواق در ناميدن فضايى مسكونى در بعضى از مدارس مصر نيز ديده مى شود. در اين بناها، تالارى را كه براى گروه ويژه اى از طلاب مى ساختند (مانند طلابى كه اهل منطقه خاصى بودند) رواق ناميده اند (د. اسلام، همانجا). در ادب پارسى، رواق را مجازآ به معناى مطلق بنا يا سقف گرفته اند و آن را در تركيبهايى چون رواق زبرجد، رواق كبود، رواق فلك، رواق سيمگون، رواق بى ستون، و نُه رواقِ سپهر به كار برده اند كه اشاره به آسمان دارد ( ← دهخدا، همانجا). گويا نزد پارسى گويان، رواق شأنى شاعرانه داشته است و همين شأن سبب مى شده تا در وصف بناهاى خيال انگيز، از اين اصطلاح بسيار بهره برند. اين همان شأنى است كه اصطلاحاتى چون «ايوان» و «منظر» نيز داشته اند و شگفت نيست كه رواق را در كنار يكى از اين دو يا هر سه را يكجا در كنار هم ببينيم (براى نمونه ← منوچهرى، ص 49؛ سعدى، ص 308، غزل 553، بيت 8؛ حافظ، ج 1، ص 86، غزل 35، بيت 1؛ وصال شيرازى، ص 462). در كاربرد رواق در ادب پارسى آن را با اصطلاحى ديگر در عالم معمارى نيز همراه كرده اند و تركيب «رواق و طاق» را ساخته اند كه كنايه از بناست ( ← مولوى، ج 5، ص 173، غزل 2410، بيت 4؛ حافظ، ج 1، ص 56، غزل 20، بيت 4، ص 730، غزل 357، بيت 3).
منابع : ابن اثير؛ ابن خلدون؛ ابن فارِس؛ ابن كثير، البداية و النهاية، چاپ احمد ابوملحم و ديگران، ج 5 و 7، بيروت 1407/1987؛ ابن منظور؛ محمدعلى امام شوشترى، «بررسى نفوذ شيوه معمارى ايرانى در معمارى اسلامى بر پايه نوشته هاى تاريخى»، باستان شناسى و هنر ايران، ش 2 (بهار 1348)؛ بَلاذُرى (بيروت)؛ شمس الدين محمد حافظ، ديوان، چاپ پرويز خانلرى، تهران 1362ش؛ عبدالملك بن محمد خرگوشى، شرف النبى (ص)، ترجمه نجم الدين محمود راوندى، چاپ محمد روشن، تهران 1361ش؛ دهخدا؛ على رواقى، فرهنگ شاهنامه، تهران 1390ش؛ بيژن سعادت، بارگاه رضا (ع): مجموعه مطالعاتى ابنيه آستان قدس رضوى، شيراز 1976؛ مصلح بن عبداللّه سعدى، غزليات سعدى، از روى نسخه هاى قديم موجود در دنيا، چاپ محمدعلى فروغى، تهران 1318ش؛ محمدبن يوسف صالحى شامى، سُبُل الهدى و الرشاد فى سيرة خيرالعباد، ج3، چاپ عبدالعزيز عبدالحق حلمى، قاهره 1395/1975؛ طبرى، تاريخ (بيروت)؛ عاصم محمد رزق، معجم مصطلحات العمارة و الفنون الاسلامية، ]قاهره[ 2000؛ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستى حسن انورى، تهران: سخن، 1381ش؛ محمدبن يعقوب فيروزآبادى، القاموس المحيط، بيروت 1412/1991؛ حسن بن محمد قمى، كتاب تاريخ قم، ترجمه حسن بن على قمى، چاپ جلال الدين طهرانى، تهران 1361ش؛ مسعودى، مروج (پاريس)؛ محمد معين، فرهنگ فارسى، تهران 1380ش؛ مقدسى؛ احمدبن قوص منوچهرى، ديوان، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1347ش؛ جلال الدين محمدبن محمد مولوى، كليات شمس، يا، ديوان كبير، چاپ بديع الزمان فروزانفر، تهران 1355ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه حكيم ناصرخسرو قباديانى مروزى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛ كامبيز نوايى و كامبيز حاجى قاسمى، خشت و خيال: شرح معمارى اسلامى ايران، تهران 1390ش؛ محمدشفيع بن محمداسماعيل وصال شيرازى، كليات ديوان وصال شيرازى، چاپ محمد عباسى، ]تهران ?1361ش[؛ ياقوت حَمَوى؛
Keppel Archibald Cameron Creswell, A short account of early Muslim architecture, revised and supplemented by James W. Allan, Aldershot, Engl. 1989 ; EI2, s.v. "Riw¦a¤k" (byNasserRabbat);Godfrey Goodwin,A history of Ottoman architecture, London 1992; Andrew Petersen, Dictionary of Islamic architecture , London 2002; Webster’s third new international dictionary of the English language: unabridged, ed. Philip Babcock Gove, Springfield, Mass. 1981.
/ مهدى گلچين عارفى /