رمله

معرف

شهرى قديمى در فلسطين اشغالى.
متن

رَمْله، شهرى قديمى در فلسطين اشغالى. رمله تقريبآ در مركز فلسطين، 45 كيلومترى شمال غربى بيت المقدّس* واقع است (الموسوعة الفلسطينية، ج 2، ص 474). ظاهرآ علت نام گذارى اين شهر به رمله واقع شدن آن در شنزار بوده است (← ابن منظور؛ فيروزآبادى، ذيل «رمل»؛ حِمْيَرى، ص 268). به نوشته بَلاذُرى (ص 195)، شهر رمله قبل از سليمان بن عبدالملك (حك : 86ـ96)، خليفه اموى، وجود نداشت و جاى آن ريگزار بود، اما مورخانى چون طبرى (ج 2، ص 417)، واقدى (ج 2، ص 36)، ابن كثير (ج 7، ص 57) و ذهبى (حوادث و وفيات 11ـ40ه .، ص 82) در شرح جنگ اَجنادَين (سال 13) و وقايع آن سال و نيز دوران فتوحات اسلامى به وضوح از اين شهر نام برده اند. در سال 15، عمروبن عاص (فاتح مصر) و شُرَحبيل بن حسنه رمله را محاصره كردند و چون عمروبن عاص بر سر صدهزار درهم با مردم قيصريه (قيساريه) مصالحه كرده بود، مردم شهرهاى رمله، عَكّا، نابلُس و طبريه نيز با شنيدن اين خبر با مسلمانان مصالحه كردند و تسليم آنان شدند (← واقدى؛ ابن كثير، همانجاها؛ ابن خلدون، ج 2، ص 268). احاديثى در فضيلت رمله نيز به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم نسبت داده شده است (← عُلَيمى حنبلى، ج 2، ص 66). به نوشته ابن كثير (ج 7، ص 77)، بنابر روايتى ضعيف، برخى رمله را زادگاه عيسى عليه السلام دانسته اند. بنابر گزارشى سليمان بن عبدالملك شهر رمله را در سه فرسخى شهر كهن لُدّ* ساخت (← مُهَلّبى، ص 93). به نوشته بلاذرى (همانجا)، او نخست قصر خويش را در مركز شهر و سپس محلى به نام دارالصَباغين با آب انبارى در وسط آن بنا كرد و ساخت مسجدجامع شهر را به كاتب نصرانى خود، بِطريق بن نكا/ بن بكا، از اهالى لدّ سپرد (نيز ← ابن فقيه، ص 152). اگر اين گزارش درست باشد، احتمال دارد سليمان بن عبدالملك و جانشينان او در واقع شهر رمله را، كه پيش از آن وجود داشت، به نحو گسترده اى بازسازى كرده باشند. شهر رمله ده بازار داشت كه همگى در مركز شهر و در كنار قصر، جامع ابيض و دارالصباغين واقع بودند، از جمله سوق السقائين (بازار آب فروشها)، سوق العطارين، سوق الجَزّارين (بازار قصابها) و سوق الخَشّابين (بازار چوب فروشها؛ خليليه[1] و آرتزى[2] ، ص 7). در شهر منبع آب دائم وجود نداشت و عمده آب آن از قنات بِنْتُالكَفير تأمين مى شد كه از رود بَرَدى* در مركز دمشق منشعب شده بود (پترسن[3] ، ص 6). رمله داراى قلعه و دوازده دروازه، ازجمله قدس، عسقلان، يافا و نابلس، بود (← عليمى حنبلى، همانجا). پس از چندى، عده اى از قبايل عرب لَخْم و كِنانه در اطراف رمله ساكن شدند (← يعقوبى، البلدان، ص 328؛ ابن حائك، ص 245). شهر رمله به سرعت رشد كرد و چندين قرن هم تراز شهرهاى بزرگى چون بغداد، دمشق و قاهره بود (پترسن، ص 5). در دوره خلفاى عباسى (حك : 132ـ656)، كه به مناطق شرقى خلافت توجه بيشترى داشتند، ناآراميها و شورشهايى ازجمله در سالهاى 226 و 253 در اين شهر به وقوع پيوست (← يعقوبى، تاريخ، ج 2، ص500ـ502؛ ابن عمرانى، ص 134؛ نيز ← محمد محمد حسن شُرّاب، 1416، ص 418). بنيان گذار سلسله اِخشيديان، محمدبن طُغج (بعدها مشهور به اخشيد)، نخستين تجربه حكمرانى اش را به دستور مقتدر (حك : 295ـ320)، خليفه عباسى، در رمله آزمود (ابن خلّكان، ج 5، ص 58). رمله از اين پس، به محل درگيريهاى اخشيديان و بعدها فاطميان با گروههاى رقيب بدل شد، چنان كه در 328، ابن رائق، اميرالامراى معزول عباسى، كه از بيم جان از بغداد به شام رفته بود، رمله را از دست ابونصربن طغج، برادر اخشيد، بيرون آورد، اما كمى بعد، در پى صلح با اخشيد، رمله را به وى بازپس داد (كِندى، ص 289ـ290؛ همدانى، ص 322). فاطميان نيز در همان اوايل به قدرت رسيدن، در 360 رمله را تصرف كردند (يافعى، ج 2، ص 279). پنج سال بعد، در 365، قرمطيان بار ديگر موقتآ بر رمله دست يافتند (ابن قلانسى، ص 1؛ ابن كثير، ج 11، ص 269). رمله به نوشته جغرافى نويسان سده هاى سوم و چهارم، قصبه فلسطين يا بزرگ ترين شهر فلسطين و درخور مقايسه با شهرهاى مهم جهان اسلام بوده كه اين خود نشانه اهميت اقتصادى ـ تجارى اين شهر است (← ابن فقيه، همانجا؛ ابن خرداذبه، ص 78؛ اصطخرى، ص 56؛ مقدسى، ص 27، 47، 151، 154، 191ـ192). ناصرخسرو، كه در سده پنجم به رمله سفر كرده، رمله را شهرى بزرگ با بارويى استوار و بلند وصف كرده كه دروازه هايى آهنين داشته و آب مصرفى مردم از بارش باران تأمين مى شده و در هر خانه حوضى براى ذخيره آب باران وجود داشته است. در مسجدجامع شهر، كه ناصرخسرو مساحت آن را سيصد در دويست گام برآورد كرده است، حوضهايى بزرگ قرار داشت كه در صورت پُربودن، همه مى توانستند از آن آب بردارند. به گفته او، بنابر نوشته اى بر صُفّه مسجد، در 425 براثر زلزله اى مهيب در شهر بسيارى از ساختمانها ويران شده بود. به نوشته ناصرخسرو، سنگ مرمر با نقوش و رنگهاى گوناگون در بيشتر خانه ها و عمارتها به كار مى رفته است (← ص 139). از قرن پنجم، در پى تاراجهاى مكرر بدويان و زلزله هايى چون زلزله هاى 425 و 460 (← ابن اثير، ج10، ص 57؛ ابن كثير، ج 12، ص 36، 96)، به مرور از اهميت اين شهر كاسته و بر اهميت بيت المقدّس افزوده شد (← بيت المقدّس*). در 463، سلجوقيان و در 493 در جنگهاى صليبى، صليبيان اين شهر را تصرف كردند، اما دو سال بعد مسلمانان رمله را بازپس گرفتند (← ابن اثير، ج10، ص 68؛ نيز ← خليلى، ص 260، حواشى، ش 162؛ ناصرى طاهرى، ص 49). در سده ششم، ادريسى (ج 2، ص 356) رمله را شهرى آباد و داراى بازارهاى خوب وصف كرده و در سده هفتم، با وجود ويرانى شهر، ياقوت حَمَوى (ذيل مادّه) اطلاعاتى مفصّل تر از پيشينيان خود به دست داده است. صلاح الدين ايوبى (مؤسس سلسله ايوبيان) در 573 به رمله، كه دروازه قدس بود، يورش برد و اسرا و غنايم فراوان به دست آورد (ابن اثير، ج 11، ص 442؛ ابن عبرى، ص 384؛ ابن كثير، ج 12، ص 297). پس از نبرد حِطّين* (583) و آزادسازى قدس و نواحى ديگرى چون رمله، بنابر معاهده رمله بين صلاح الدين و ريچارد اول[4] (پادشاه انگلستان)، نواحى ساحلى فلسطين از شهر صور تا يافا به صليبيان داده شد و آنان اجازه زيارت بيت المقدّس را يافتند (ابن اثير، ج 11، ص 546، ج 12، ص 86؛ نيز ← حسين مؤنس، ص 269، 310). ملك ظاهر ركن الدين بَيبَرس اول (حك : 658ـ676)، از شاهان سلسله مماليك بحرى، مسجدجامع رمله و بسيارى از مساجدى را كه صليبيها ويران كرده بودند، بازسازى كرد (← ابن كثير، ج 13، ص 276). پس از جنگ مَرج دابق* در 922، عثمانيان بر رمله حاكم شدند (خوند، ج 14، ص 214). به نوشته لوران د آرويو[5] ، جهانگرد فرانسوى كه در قرن يازدهم/ هفدهم به فلسطين سفر كرده بود (ص 139، 141)، رمله روستايى پرجمعيت و مركزى براى بازرگانى بود، تجار براى خريد پنبه و ميوه به آنجا مى رفتند و كالاهايى از شام، حجاز و اروپا در آنجا يافت مى شد. در 1031، براثر زلزله اى شديد مسجد شهر ويران شد و در 1070 نيز زلزله اى ديگر ويرانيهايى به وجود آورد (خوند، همانجا). ناپلئون (امپراتور فرانسه)، در جريان حمله ناكامش به فلسطين، شهر رمله را در 1214/ 1799 اشغال كرد، اما با مقاومت نيروهاى مشترك (انگليس و عثمانى) احمد جزار شكست خورد (الموسوعة العربية، ذيل مادّه؛ ناصرى طاهرى، ص 65). ناپلئون در زمان اقامتش در رمله كليساى شهر را به بيمارستان تبديل كرد (دبّاغ، ج 4، قسم 2، ص430). در 1335/ 1917 رمله به تصرف بريتانياييها درآمد (همان، ج 4، قسم 1، ص 433). پس از تسلط انگلستان بر فلسطين، بنابر معاهده سايكس ـ پيكو[6] ، رمله جزو منطقه بى طرف بين المللى قرار گرفت (← بيگر[7] ، ص 74 و 76، نقشه). از 1327ش/ 1948، با تأسيس رژيم اشغالگر اسرائيل، باوجود مقاومت مردم رمله، اين شهر به اشغال اين رژيم درآمده است (الموسوعة الفلسطينية، ج 2، ص 474؛ بيگر، ص 78 و نقشه ص80)، درحالى كه بنابر توافق 1326ش/ 1947 سازمان ملل، رمله بايد جزو اراضى دولت عربى باشد (← بيگر، ص 82، نقشه). امروزه شهر جديد رمله در غرب رمله قديم (← الموسوعة الفلسطينية، ج 2، ص 477، نقشه)، در ارتفاع 75 تا 100 مترى از سطح دريا و در دشت گسترده اى در كنار جاده اى اصلى واقع است كه از حيفا و تل آويو به سمت روستاى بيت جِبرين* و شهرهاى بِئرِالسَبع* و عين كام امتداد دارد (ابوالسعود، ص 191؛ شكرى عرّاف، ص 443؛ شامى، كتاب 1، ص 98). ميانگين دما در رمله ْ 20 سانتيگراد و آب وهواى آن براى كشت حبوبات مناسب است. در زمينهاى جلگه اى آن درختان پرتقال، انجير و انگور مى رويد و از ديگر محصولات آن پنبه، بادام، هندوانه و انواع سبزى است. از صنايع، ظروف سفالى، چرم و صابون در اين شهر توليد مى شود (ابوالسعود، ص 193؛ بيان نويهض حوت، ص425؛ الموسوعة الفلسطينية، ج 2، ص475). جمعيت رمله قبل از اشغال يهوديان حدود هفده هزار تن بود كه بعد از 24 جمادى الاولى 1367/ 4 آوريل 1948 به 1500 تن رسيد. پس از ورود صهيونيستها، جمعيت آن به 000،21 تن در 1340ش/ 1961 و 000،36 تن در 1352ش/ 1973 رسيد كه حدود 800،4 تن آنها عرب بودند (خوند، همانجا). جمعيت عربهاى ساكن در رمله در 1369ش/ 1990، 900،7، در 1374ش/ 1995، 100،1 و در 1379ش/ 2000 حدود 300،1 تن گزارش شده است. در 1327ش/1948، پس از بمباران روستاى قطره، بخشى از اهالى اين روستا به رمله رفتند و محله جَواريش را در آنجا بنا نهادند، بخشى از اهالى نقب نيز، كه زمينهاى آنها را يهوديان اشغال كرده بودند، به رمله مهاجرت كردند. برخى از محله هاى عرب نشين رمله علاوه بر جواريش، جان حَكّال و البَلْدة القَديمه است (محمد محمد حسن شُرّاب، 2006، ص 241ـ242). آثار تاريخى رمله عبارت اند از: جامع كبير، كه در واقع كليساى ماريوحنا است و صليبيها آن را در قرن ششم ساختند و در قرن هفتم به مسجد تبديل شد (همو، 1416، ص 419)؛ جامع ابيض كه صليبيها آن را ويران و صلاح الدين ايوبى و بيبرس آن را بازسازى كردند، اين مسجد در مغرب رمله قرار داشت، اما اكنون ويرانه هاى آن بيرون از شهر قديم برجا مانده است (همانجا؛ دبّاغ، ج 4، قسم 2، ص 447ـ449؛ پترسن، ص 5)؛ قصر سليمان بن عبدالملك، كه بقاياى آن اكنون به پارك شهردارى بدل شده است؛ مزار فضل بن عباس، كه در نبرد اجنادين به شهادت رسيد (محمد محمد حسن شرّاب، همانجا)؛ تربت جالقيه، امروزه مشهور به دارخالدى، كه مقبره ركن الدين بيبرس بن عبداللّه صالحى نجمى معروف به جالق (اسب تيزتك) است (اسعدى، ص 163). همچنين در اكتشافات اخير باستان شناسى، ظروف سفالين و شيشه هاى فراوان به دست آمده است (← پولاك[8] ، ص 101ـ112). منسوبان به رمله را رملى مى نامند. بزرگانى از اين شهر برخاسته اند، ازجمله خيرالدين بن احمد رملى*، فقيه، اديب و محدّث حنفى قرن يازدهم؛ عُبادة بن صامت*، از صحابه و نخستين قاضى مسلمان فلسطين (← عليمى حنبلى، ج 2، ص70)؛ و اسماعيل بن على بن محمدبن انصارى، والى رمله كه شعر نيز سروده است (سِلَفى، ص430). رمله همچنين نام محله اى در بغداد، قريه اى از آنِ بنى عامر در بحرين، مكانى در نَجد و محله اى در سرخس بوده است (ياقوت حموى، همانجا). همچنين رملة المَنوفيّة دهى در مصر بوده است كه شهاب الدين احمد رملى (متوفى957) و فرزندش، شمس الدين (متوفى 1004)، از فقهاى شافعى به آنجا منسوب اند (← رملى*). 

منابع: لوران د آرويو، فلسطين فى مُذَكِّرات الفارس دارفيو، ]ترجمه[ ليلى صباغ، بيروت 1416/1996؛ ابن اثير؛ ابن حائك، صفة جزيرة العرب، چاپ محمدبن على اكوع، بغداد 1989؛ ابن حوقل؛ ابن خرداذبه؛ ابن خلدون؛ ابن خلّكان؛ ابن عبرى، تاريخ مختصرالدول، چاپ انطون صالحانى، لبنان 1403/1983؛ ابن عمرانى، الإنباء فى تاريخ الخلفاء، چاپ قاسم سامرائى، ليدن 1973؛ ابن فقيه؛ ابن قلانسى، تاريخ دمشق، چاپ سهيل زكار، دمشق 1403/ 1983؛ ابن كثير، البداية و النهاية، بيروت 1411/1990؛ ابن منظور؛ حاتم محيى الدين ابوالسعود، مدن فلسطين : غريب الديار فى الديار، بيروت 1993؛ محمدبن محمد ادريسى، كتاب نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق، بيروت 1409/1989؛ مرتضى اسعدى، بيت المقدس، تهران 1367ش؛ اصطخرى؛ بَلاذُرى (بيروت)؛ بيان نويهض حوت، فلسطين، القضية، الشعب، الحضارة: التاريخ السياسى من عهد الكنعانيين حتى القرن العشرين ( 1917)، بيروت 1991؛ ابوالقاسم بن احمد جيهانى، اشكال العالم، ترجمه على بن عبدالسلام كاتب، چاپ فيروز منصورى، ]مشهد[ 1368ش؛ حسين مؤنس، اطلس تاريخ الاسلام، قاهره 1407/1987؛ محمدبن عبدالمنعم حِمْيَرى، الروض المعطار فى خبرالاقطار، چاپ احسان عباس، بيروت 1984؛ محمدبن محمد خليلى، تاريخ القدس و الخليل عليه السلام، چاپ محمد عدنان بخيت و نوفان رجاسواريه، لندن 1425/2004؛ مسعود خوند، الموسوعة التاريخية الجغرافية، بيروت 1994ـ2004؛ مصطفى مراد دبّاغ، بلادنا فلسطين، ج 4، قسم 2، خليل 1392/1972؛ محمدبن احمد ذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، حوادث و وفيات 11ـ40ه .، بيروت 1409/1989؛ احمدبن محمد سِلَفى، معجم السفر، چاپ عبداللّه عمر بارودى، بيروت 1424/2003؛ يحيى شامى، موسوعة المدن العربية و الاسلامية، بيروت 1993؛ شكرى عرّاف، المواقع الجغرافية فى فلسطين: الاسماء العربية و التسميات العبرية، بيروت 2004؛ طبرى، تاريخ (بيروت)؛ مجيرالدين عبدالرحمان بن محمد عُلَيمى حنبلى، الاُنس الجليل بتاريخ القدس و الخليل، نجف 1386/ 1966، چاپ افست قم 1368ش؛ محمدبن يعقوب فيروزآبادى، القاموس المحيط، بيروت 1412/1991؛ قدامة بن جعفر، كتاب الخراج، چاپ دخويه، ليدن 1889، چاپ افست 1967؛ محمدبن يوسف كِندى، كتاب الولاة و كتاب القضاة، چاپ رفن گست، بيروت 1908، چاپ افست بغداد ]بى تا.[؛ محمد محمد حسن شُرّاب، اللد و الرملة: توامان لفلسطين خالدان، عَمّان 2006؛ همو، معجم بلدان فلسطين، عَمّان 1416/1996؛ مقدسى؛ الموسوعة العربية، دمشق: هيئة الموسوعة العربية، 1998ـ2008، ذيل «الرملة» (از محمدعاصم عيشونه)؛ الموسوعة الفلسطينية، دمشق: هيئة الموسوعة الفلسطينية، 1984؛ حسن بن احمد مُهَلّبى، الكتاب العزيزى، او، المسالك و الممالك، چاپ تيسير خلف، دمشق 2006؛ ناصرخسرو، سفرنامه حكيم ناصرخسرو قباديانى مروزى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛ عبداللّه ناصرى طاهرى، بيت المقدس شهر پيامبران، تهران 1367ش؛ محمدبن عمر واقدى، فتوح الشام، بيروت : دارالجيل، ]بى تا.[؛ محمدبن عبدالملك همدانى، تكملة تاريخ الطبرى، در محمدبن جرير طبرى، تاريخ الطبرى: تاريخ الامم و الملوك، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، ج 11، بيروت ]بى تا.[؛ عبداللّه بن اسعد يافعى، مرآة الجنان و عبرة اليقظان، بيروت 1417/1997؛ ياقوت حَمَوى؛ يعقوبى، البلدان؛ همو، تاريخ؛

Gideon Biger, "The boundaries of Israel-Palestin past, present, and future: a critical geographical view", Israel studies, vol. 13, no.1 (spring 2008); Hassan Salih IthaMich and Michal Artzy, "Ramla's urban plan an reflected in primary Arabic sources", Contract archaeology reports, vol.2 (2007); Andrew Petersen, "Palestine's forgotten capital", History today, vol. 54, no.5 (May 2004); Rachel Pollak, "Excavation in Marcus street, Ramla: the glass vessels", Contract archaeology reports, vol.2 (2007). 

 

 

/ عباس احمدوند /

 

 

نظر شما
مولفان
گروه
جغرافیا ,
رده موضوعی
جلد 20
تاریخ 94
وضعیت چاپ
  • چاپ شده