ركابدار، منصبى ديوانى در دربارهاى ايران، عثمانى و مصر. وظيفه اصلى ركابدار نگه داشتن ركاب اسب سلاطين و اميران بود تا آنها به راحتى سوار و پياده شوند، هرچند در دوره هاى مختلف وظايف متنوعى برعهده او نهاده شد. ركاب اسم جمعى است كه مفرد ندارد و در اصل به معناى شترانى است كه با آنها سفر كنند (خليل بن احمد، ج 5، ص 364، ذيل «ركب»)، اما بيشتر براى حلقه هاى آهنى به كار مى رود كه براى سهولت در سوار و پياده شدن، به دو طرف زين اسب آويخته مى شود (برهان، ذيل «ركاب»). ركاب در اصطلاح به ملازمان و همراهان پادشاهان، وزيران، فرماندهان نظامى و ديگر شخصيتهاى مهم نيز اطلاق شده است. در منابع دوره هاى مختلف تاريخى از تركيبهايى همچون ركاب عالى (← بيهقى، ص 733، 746؛ اسكندر منشى، ج 1، ص 93، 97)، ركاب همايونى (راوندى، ص 226، 338؛ حافظ ابرو، ج 2، ص 642، 870؛ عبدالرزاق سمرقندى، ج 1، دفتر2، ص640، 775؛ فضل اللّه بن روزبهان، ص 199، 203؛ اسكندرمنشى، ج 2، ص 392، 642؛ اوزون چارشيلى[1] ، 1988ب، ص 349)، ركاب مبارك (اعتمادالسلطنه، ج 2، ص 1387، 1640؛ دولت آبادى، ج 2، ص 253؛ عين السلطنه، ج 1، ص 59، 186) و ركاب ظفرْقرين (بيات، ص 31، 173) براى اشاره به موكب سلطان و همراهان و ملازمان وى استفاده شده است. در دوره صفوى در ركاب سلطان، صاحب منصبانى همچون قورچى* ركاب، قورچى يساولان صحبت، ايشيك آقاسى* ديوان، قاپوچى باشى ديوان، صاحب جمع* سقاخانه و مؤذن* باشى حضور داشتند (← ميرزاسميعا، ص 61، 86، 91ـ93، 119ـ120). در منابع دوره فاطميان و مماليك به تعابيرى مانند ركاب عالى، صاحب الركاب الخاص و صبيان الركاب اشاره شده است (← ابن طُوَير، ص 163؛ مَقريزى، ج 2، ص 335، 391). بنابر گزارش ابن طوير (ص 124)، صبيان الركاب الخاص كه الركابيه و اصحاب ركاب الخليفه نيز خوانده مى شدند و تعداد آنها دوهزار تن بود، در مواكب، با تشريفات ويژه سلاح خليفه فاطمى را حمل مى كردند. قَلقَشندى (ج 3، ص 477) نيز از گروهى از ملازمان خليفه به نام صبيان الخاص نام برده كه پانصدتن از آنها جزو امرا بودند. ركاب همايون در دوره عثمانى همواره ملازم سلطان بودند و وى را در سوار و پياده شدن از اسب يارى مى كردند (پاكالين[2] ؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل «ركاب»). هنگامى كه صدراعظم در سفرهاى نظامى يا سياسى بود، شخصى به نيابت از او در مركز به كارها رسيدگى مى كرد كه قائم مقام صدارت يا قائم مقام ركاب همايون خوانده مى شد (پاكالين، همانجا؛ خلج اوغلو[3] ، ص 13) . تلخيصهايى (گزارشهايى) كه صدراعظم يا سردار اكرم از جبهه نبرد مى فرستادند، ابتدا به قائم مقام ركاب همايون تقديم مى شد تا مهر و براى صدور دستور لازم به سلطان تقديم شود. ركابْ احكامْ دفترلرى يا ركاب دفتردارى هنگامى كه سردفتردار در اردوى جنگى بود، به عنوان وكيل سردفتردار منصوب مى شد (اوزون چارشيلى، 1988الف، ص 134، 373). ركاب سولاكلارى نيز گروهى بودند كه لباسهاى مخصوص مى پوشيدند و محافظت از سلطان از اصلى ترين وظايف آنها بود (همو، 1988ب، ص 447). ركابْ آغالارى نيز از مقامات تشريفاتى دربار بود. براى مثال او در هنگام ورود وزيراعظم به دربار، از طرف ديگر مقامات به وزير اعظم خوشامد مى گفت (همان، ص 33). گاهى مبلغى نيز به نام ركابيه، برخى واليان به دربار تقديم مى كردند (همان، ص 486، 507). مراسمى نيز به نام مراسم ركاب وجود داشت كه در آن سلطان سكه هايى را ميان صاحب منصبان دربار تقسيم مى كرد (همان، ص 58). در زمان عبدالحميد دوم (حك : 1293ـ1327) بخشى با نام دائره معروضات ركابيه براى رسيدگى به شكايات مردم تأسيس شده بود (د.اسلام، همانجا). علاوه بر همراهان سلاطين كه ركاب خوانده مى شدند، در بيشتر دوره هاى تاريخى، شخصى نيز منصب ركابدارى مى يافت. وظيفه اصلى وى نگه داشتن ركاب اسب هنگام سوار و پياده شدن سلاطين و اميران بود، اما به نظر مى رسد به ويژه در قرون نخستين اسلامى گاه مأموريتهايى چون رساندن نامه هاى محرمانه و پيامهاى تبريك و تهنيت نيز به آنها داده مى شد (براى نمونه ← بيهقى، ص 29، 88، 603، 853؛ تاريخ آل سلجوق در آناطولى، ص 109). ركابداران از ميان افراد مورد اعتماد برگزيده مى شدند. وفادارى يا خيانت اين افراد مى توانست در موقعيتهاى حساس منجر به نجات جان سلطان يا بالعكس فراهم كردن زمينه قتل وى شود (براى نمونه ← اصفهانى، ص 243؛ تحفه: در اخلاق و سياست، ص 208؛ واله اصفهانى، ص 345؛ وحيد قزوينى، ص 323). گزارشهايى دردست است كه نشان مى دهد در دوره عباسيان برخى از دانشمندان و محدثانِ بنام، به ركابدارى خليفه برگزيده مى شده اند (← الحوادث الجامعة، ص220ـ221). در منابع دوره مغولان و ايلخانان در ايران و فاطميان تا مماليك در مصر نيز به وجود ركابدار در خدمت سلاطين اشاره شده است (براى نمونه ← جوينى، ج 2، ص 227؛ ابن كثير، ج 7، جزء13، ص160؛ قلقشندى، ج 3، ص 473؛ عبدالرزاق سمرقندى، ج 2، دفتر2، ص 967). در دوره صفوى قورچى ركاب (ركابدار) و مهتر ركابخانه صاحب منصبانى بودند كه همواره در سفر و حضر پادشاه را همراهى مى كردند. قورچى ركاب، پادشاه را هنگام سوار و پياده شدن بر اسب يارى مى كرد. مهتر ركابخانه كه نسبت به ديگر همراهان پادشاه، نزديكى بيشترى با او داشت، در مجالس، سمت راست پادشاه مى نشست و وظيفه نگهدارى لباسها و ديگر وسايل شخصى پادشاه را برعهده داشت و در هنگام لباس پوشيدن به سلطان كمك مى كرد (← ميرزارفيعا، ص 212، 230، 248، 256ـ257؛ ميرزاسميعا، ص 32). برخى گزارشها نشان مى دهد كه مهتر ركابخانه در اين دوره قدرت و نفوذ بسيار داشته است، چندان كه صاحب ديوان براى دريافت مطالبات خويش از وى، ناچار بود به سلطان متوسل شود (← خواندمير، ج 4، ص 595؛ عالم آراى شاه اسماعيل، ص 618ـ619). به گزارش ميرزارفيعا (ص 258)، در اين دوره ركابدارباشى (مهتر ركابخانه) در سال مبلغ 489 تومان و 1006 دينار مواجب و 50 تومان انعام دريافت مى كرده است. ركابدار در دوره عثمانى از اركان مهم و چهارمين ركن خاص اودا[4] (از واحدهاى تشكيل دهنده اندرونى سلطنتى) بود. وظيفه كسانى كه در خاص اودا فعاليت مى كردند، خدمت شبانه روزى به سلطان در سفر و حضر بود (← قانون نامه آل عثمان[5] ، ص 15؛ اوزون چارشيلى، 1988ب، ص 351؛ آلتين داغ[6] ، ص 99). وظيفه ركابدار مراقبت از چكمه هاى سلطان، پوشاندن كفشهاى او و كمك به وى هنگام سوار و پياده شدن بود (← اوزون چارشيلى، 1988ب، همانجا). در برخى جشنها نيز ركابدار سلطان را همراهى مى كرد. براى مثال، در مراسم خرقه شريف، ركابدارها در كنار سلطان با اسفند ديوارها و پنجره ها را غبارروبى مى كردند (بايكال[7] ، ص 63). مواجب و مستمرى ركابدار بيست آقچه به صورت نقد و سالى چهار بار جيره پارچه و لباس بود. اما در نيمه دوم قرن نهم دريافتى آنها افزايش يافت و به 35 آقچه رسيد؛ اين روند صعودى در دوره هاى بعد نيز ادامه داشت (← هزارفن[8] ، ص 61؛ آلتين داغ، ص 104). در اين دوره ركابدار گاه به مناصب مهمى مانند بيگلربيگى و وزارت مى رسيد (اوزون چارشيلى، 1988ب، همانجا). به نظر مى رسد كه منصب ركابدار در زمان محمود دوم (حك : 1223ـ1255) ملغا شده بود (د.ا.د. ترك، ذيل واژه).
منابع : ابن طُوَير، نزهة المُقْلَتين فى اخبار الدولتين، چاپ ايمن فؤاد سيد، بيروت 1412/1992؛ ابن كثير، البداية و النهاية، ج 7، چاپ احمد ابوملحم و ديگران، بيروت 1407/1987؛ اسكندر منشى؛ محمودبن محمد اصفهانى، دستورالوزراه، چاپ رضا انزابى نژاد، تهران 1364ش؛ محمدحسن بن على اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعيل رضوانى، تهران 1363ـ1367ش؛ محمدحسين بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معين، تهران 1361ش؛ بايزيد بيات، تذكره همايون و اكبر، چاپ محمد هدايت حسين، كلكته 1360/1941، چاپ افست تهران 1382ش؛ بيهقى؛ تاريخ آل سلجوق در آناطولى، چاپ نادره جلالى، تهران: دفتر نشر ميراث مكتوب، 1377ش؛ تحفه: در اخلاق و سياست، از متون فارسى قرن هشتم، چاپ محمدتقى دانش پژوه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1341ش؛ جوينى؛ عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدة التواريخ، چاپ كمال حاج سيدجوادى، تهران 1380ش؛ الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى المائة السابعة، ]منسوب به[ ابن فُوَطى، چاپ مصطفى جواد، بغداد: المكتبة العربية، 1351؛ خليل بن احمد، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1405؛ خواندمير؛ يحيى دولت آبادى، حيات يحيى، تهران 1371ش؛ محمدبن على راوندى، راحة الصدور و آية السرور در تاريخ آل سلجوق، به سعى و تصحيح محمد اقبال، بانضمام حواشى و فهارس با تصحيحات لازم مجتبى مينوى، تهران 1364ش؛ عالم آراى شاه اسماعيل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1384ش؛ عبدالرزاق سمرقندى، مطلع سعدين و مجمع بحرين، چاپ عبدالحسين نوايى، تهران 1372ـ1383ش؛ قهرمان ميرزا عين السلطنه، روزنامه خاطرات عين السلطنه، چاپ مسعود سالور و ايرج افشار، تهران 1374ـ1380ش؛ فضل اللّه بن روزبهان، تاريخ عالم آراى امينى: شرح حكمرانى سلاطين آق قويونلو و ظهور صفويان، چاپ محمداكبر عشيق، تهران 1382ش ؛قَلقَشندى؛ احمدبن على مَقريزى، المواعظ و الاعتبار فى ذكر الخطط و الآثار، چاپ ايمن فؤاد سيد، لندن 1422ـ1425/ 2002ـ2004؛ ميرزارفيعا، دستورالملوك ميرزارفيعا، چاپ محمد اسماعيل مارچينكوفسكى، ترجمه على كردآبادى، تهران 1385ش؛ ميرزاسميعا، تذكرة الملوك، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1378ش؛ محمديوسف واله اصفهانى، خلدبرين: حديقه ششم و هفتم از روضه هشتم (ايران در زمان شاه صفى و شاه عباس دوم)، چاپ محمدرضا نصيرى، تهران 1382ش؛ محمدطاهربن حسين وحيد قزوينى، تاريخ جهان آراى عباسى، چاپ سعيد ميرمحمدصادق، تهران 1383ش؛
Ülkü Altânda§g, "Has Oda teيkilâtâ", Türk etnografya dergisi, XIV (1974); Ebru Baykal, "Osmanlâlarda törenler", Yüksek lisans tezi, Trakya Üniversitesi, Sosyal Bilimler Enstitüsü, 2008; EI2, s.v. "Rik¦ab" (by J. Deny); Yusuf Halaço§glu, XIV-XVII.yüzyillarda Osmanlilarda devlet teيkilâti ve sosyal yapi, Ankara 1991; Hüseyin Hezârfen, Telhîsü’l-beyân fî kavânîn-i Âl-i Osmân, ed. Sevim èIlgürel, Ankara 1998; K¦anûnnâme-i Âl-i Osman: tahlil ve karيilaيtirmali metin, ed. Abdülkadir Özcan, Iè stanbul: Kitabevi, 2003; Mehmet Zeki Pakalân, Osmanli tarih deyimleri ve terimleri sözlü§gü, èIstanbul 1993; TDVèIA, s.v. "Rikâbdar" (by Abdülkadir Özcan); Iè smail Hakkâ Uzunçarيâlâ, Osmanli devletinin merkez ve bahriye teيkilâti, Ankara 1988a; idem, Osmanli devletinin saray teيkilâti, Ankara 1988b.
/ على جليلى /