رفيق حريرى، نخست وزير لبنان از ۱۳۷۱ش تا ۱۳۷۷ش. رفيق حريرى در ۱۰ آبان ۱۳۲۳/ اول نوامبر ۱۹۴۴ در شهر صيدا در جنوب لبنان و در خانواده اى سنّى مذهب به دنيا آمد. پدرش بهاءالدين، كشاورز بود و سه فرزند داشت. رفيق حريرى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را همانجا در مدرسه فيصل اول، وابسته به جمعيت مقاصد خيريه اسلامى، گذراند و در ۱۳۴۳ش/ ۱۹۶۴ ديپلم گرفت. او يك سال بعد به دانشكده تجارت دانشگاه عربى بيروت (جامعة بيروت العربية) رفت و در رشته حسابدارى تحصيل كرد و هم زمان به حسابدارى در انتشارات دارالصيّاد و ويراستارى در روزنامه الانوار پرداخت. او در دوران تحصيل فعاليتهاى سياسى اش را آغاز كرد و به جنبش ملى گرايان عرب (حركة القوميين العرب)، از مهم ترين احزاب ملى گراى جهان عرب، پيوست. فعاليتهاى اين حزب در سوريه و لبنان به حريرى واگذار و او يكى از فعال ترين اعضاى جنبش شد. حريرى در همان سال اول دانشگاه، به سبب ناتوانى در پرداخت شهريه، تحصيل را رها كرد و براى بهبود اوضاع مالى خود به عربستان سعودى رفت و در جده به تدريس رياضيات و حسابدارى در دو شركت اشتغال يافت (شهادة على دولة الشهيد، ص ۷ـ۸؛ كولبل[۱] ، ص ۲۱). او پس از چندى پيمانكار ساختمان شد و در ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۱ شركتى پيمانكارى تأسيس كرد. در دهه ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۱ كه در پى افزايش بهاى نفت اقتصاد عربستان سعودى شكوفا شده بود، شركت حريرى نيز رونق يافت و پيمانكارى ساختمانهاى معروف ازجمله ادارات دولتى، بيمارستانها، هتلها، كاخهاى سلطنتى و ساختمان اجلاس سازمان همكارى اسلامى (نام سابق آن: سازمان كنفرانس اسلامى) به شركت او واگذار شد. او در اواخر اين دهه شركت خود را با شركت فرانسوى اوجيه[۲] ادغام و شركت سعودى اوجيه[۳] را تأسيس كرد، كه بزرگ ترين شركت پيمانكارى در جهان عرب بود. حريرى كه با خاندان سلطنتى آل سعود مناسبات صميمانه اى داشت، فعاليت تجارى خود را با تأسيس چندين بانك، شركت بيمه و ساير شركتهاى صنعتى در لبنان و عربستان گسترش داد و در زمره ثروتمندان جهان قرارگرفت (شهادة على دولة الشهيد، ص ۸؛ كولبل، ص ۲۱ـ۲۲؛ مروان اسكندر، ص ۴۴). او براى كسب محبوبيت و شهرت در لبنان، به امور خيريه پرداخت و براى كشاورزان تسهيلاتى در نظر گرفت. او مدرسه قديمى صيدا را، كه در آن تحصيل كرده بود، بازسازى و براى دانشجويان نيازمند راتبه (بورسيه تحصيلى) فراهم كرد. حريرى در ۱۳۵۸ش/ ۱۹۷۹ دانشسراى اسلامى مطالعات عالى (المعهد الاسلامى للدراسات العليا) را در شهر صيدا و مؤسسه فرهنگ و آموزش عالى حريرى (مؤسسة الحريرى للثقافة و التعليم العالى) را براى عرضه تسهيلات مالى به دانشجويان لبنانى پايه گذارد و در سالهاى بعد نيز مراكز ديگرى ازجمله بيمارستان، مدرسه، دانشگاه و ورزشگاه احداث كرد، اما مخالفانش در واكنش به اين فعاليتها، او را به دخالت در امور لبنان و حمايت از برخى گروههاى مسلح متهم كردند و وى را مانع استقرار سياسى لبنان دانستند (شفيق سردوك، ص ۱۸۵؛ كولبل، ص ۲۲ـ۲۳؛ مروان اسكندر، ص ۴۴ـ۴۵). رفيق حريرى در ۱۳۶۲ش/ ۱۹۸۳ به درخواست ملك فهدبن عبدالعزيز*، پادشاه عربستان سعودى، براى برقرارى سازش ملى بين گروههاى درگير در لبنان ميانجيگرى كرد. مذاكراتى كه در ژنو و يك سال بعد در لوزان[۴]سويس بين امين جُمَيّل و جنبش ملى لبنان (الحركة الوطنية اللبنانية) صورت گرفت، به سازش ميان دو طرف انجاميد. حريرى در ۱۳۶۷ش/ ۱۹۸۹ نيز بار ديگر بين گروههاى لبنانى ميانجيگرى كرد و سرانجام با انعقاد پيمان طائف و برقرارى آشتى ملى، جنگ داخلى در لبنان به پايان رسيد (← عارف عبد، ص ۱۷۱ـ۱۷۲؛ شهادة على دولة الشهيد، ص۱۰ـ۱۱؛ كولبل، ص ۲۳ـ۲۴). رفيق حريرى از ۱۳۷۱ش/ ۱۹۹۲ تا ۱۳۷۷ش/ ۱۹۹۸، در دوره رياست جمهورى الياس هراوى، سه دوره متوالى نخست وزير شد. بيشتر وزراى دولت او از مشاوران و همكاران اقتصادى اش بودند، به طورى كه برخى دولت او را مؤسسه حريرى نام نهادند. حريرى در مقام نخست وزير، با استفاده از الگوى اقتصاد ليبرالى، كوشيد وضع اقتصادى كشور را بهبود بخشد. او مؤسسات و نهادهاى جديدى ازجمله شوراى توسعه و عمران (مجلس الانماء و الاعمار) را تأسيس كرد كه از لحاظ گستردگى و كاركرد در حد وزارت خانه بود، و با توجه به مسئله گردشگرى و سهم عمده آن در اقتصاد لبنان، بودجه درخور توجهى را براى تقويت آن اختصاص داد. حريرى در ۱۳۷۲ش/ ۱۹۹۳ وزارت خانه هاى جديد امور مهاجران (وزارة شؤون المهاجرين)، وزارت امور شهردارى و دهدارى (وزارة الشؤون البلدية و القروية)، وزارت آموزش حرفه اى و فنّاورى (وزارة التعليم المِهَنى و التَقْنى)، وزارت امور اجتماعى (وزارة الشؤون الاجتماعية)، وزارت اتباع خارجى (وزارة المغتربين)، وزارت راه (وزارة النقل)، وزارت فرهنگ و آموزش عالى (وزارة الثقافة و التعليم العالى) و وزارت محيط زيست (وزارة البيئة) را تأسيس كرد. او در همان سال شبكه تلويزيونى المستقبل و در سالهاى بعد روزنامه المستقبل را پايه گذارى كرد. همچنين بخشى از سهام برخى از روزنامه هاى برجسته لبنانى مانند النهار را خريدارى كرد تا هر چه بيشتر بر مطبوعات لبنان تسلط داشته باشد. او در ۱۳۷۵ش/ ۱۹۹۶ در جريان حمله رژيم صهيونيستى به روستاى قانا براى برقرارى آتش بس بين دو طرف، معروف به توافق نامه آوريل، سهم عمده اى داشت (← ماجد خليل ماجد، ص ۳۴۵ـ۳۷۱؛ كولبل، ص ۲۴ـ۲۶؛ مروان اسكندر، ص ۷۲ـ۸۳؛ بلنفورد[۵] ، ص ۴۴ـ۴۵، ۶۷). به رغم كوششها و اقدامات رفيق حريرى، رشد اقتصادى لبنان درنتيجه عملكرد ناكارآمد مؤسسات مالى و اقتصادى دولت، با ركود و كمبود بودجه مواجه شد و حريرى ناگزير از مؤسسات بين المللى وام گرفت. بدهيهاى خارجى لبنان در ۱۳۷۶ش/ ۱۹۹۷ به ۷ر۲ ميليارد دلار رسيد و ميانگين رشد اقتصادى آن از ۱۳% در ۱۳۷۲ش/ ۱۹۹۳ به ۳% در ۱۳۷۷ش/ ۱۹۹۸ تنزل كرد. با افزايش نارضايتيها، مهاجرت به خارج از كشور، به ويژه در بين جوانان لبنانى، گسترش يافت. حريرى در اين دوره موفق شد با توجه به نقش مهم حزب اللّه* در تحولات لبنان و منطقه، مناسبات خوبى با اين حزب برقرار كند، اما حزب اللّه، ضمن حمايت از وى، در مواردى از سياستهاى نادرست او به ويژه از عملكرد اقتصادى اش انتقاد مى كرد. بنابراين در ۱۳۷۷ش/ ۱۹۹۸ كه اميل لحود به رياست جمهورى رسيد، سليم الحُصّ را به جاى حريرى نخست وزير كرد (← مروان اسكندر، ص ۸۴ـ۱۰۲؛ بلنفورد، ص ۹۱ـ۹۴)، اما ناتوانى دولت جديد در ساماندهى اوضاع اقتصادى و پيروزى ائتلاف حاميان حريرى در انتخابات مجلس در ۱۳۷۹ش/ ۲۰۰۰ سبب شد تا بار ديگر حريرى به نخست وزيرى برگزيده شود. در ابتداى اين دوره، حريرى كه با حافظ اسد* مناسبات خوبى برقرار كرده بود، در پيشبرد مذاكرات سازش بين رژيم صهيونيستى و سوريه مى كوشيد، اما پس از به قدرت رسيدن بشار اسد و شكست مذاكرات صلح، مناسباتش با سوريه به تيرگى گراييد. او در اين دوره براى جذب كمكهاى خارجى و نجات اقتصاد ورشكسته لبنان، مناسبات صميمانه اى با ژاك شيراك[۶] ، رئيس جمهور فرانسه، برقرار كرد. همچنين از ايتاليا، عربستان سعودى و برخى مؤسسات مالى بين المللى كمكهاى درخور توجهى دريافت كرد و توانست از ۱۳۸۱ش/ ۲۰۰۲ بر بحران اقتصادى فائق آيد كه به اين ترتيب، اقتصاد لبنان بار ديگر روند رو به رشدى را آغاز كرد (← مروان اسكندر، ص ۱۰۴ـ۱۲۷؛ بلنفورد، ص ۸۸ـ۹۹). در ۱۳۸۳ش/ ۲۰۰۴ به رغم پايان يافتن دوره رياست جمهورى اميل لحود، مجلس لبنان تحت تأثير سوريه با تمديد دوره رياست جمهورى او براى سه سال ديگر موافقت كرد. در واكنش به اين اقدام، امريكا و فرانسه پيش نويس قطعنامه ۱۵۵۹ را به شوراى امنيت سازمان ملل عرضه كردند كه در ۱۲ شهريور ۱۳۸۳/ ۲ سپتامبر ۲۰۰۴ به تصويب رسيد. در اين قطعنامه ضمن مخالفت با تمديد دوره رياست جمهورى اميل لحود، بر خروج نيروهاى سورى از لبنان و خلع سلاح حزب اللّه تأكيد شده بود. رفيق حريرى كه تمديد دوره رياست جمهورى را غيرقانونى مى دانست و مخالف مداخله سوريه در امور داخلى لبنان بود، از قطعنامه ۱۵۵۹ حمايت كرد. از سوى ديگر نبيه برى، رئيس مجلس لبنان، و شمارى از نمايندگان، وزرا و رهبران احزاب لبنانى، ازجمله حزب اللّه و جنبش اَمَل، با تمديد دوره اميل لحود موافق بودند. در چنين اوضاعى، حريرى از نخست وزيرى استعفا كرد و ازاين پس در زمره مخالفان دولت اميل لحود قرارگرفت تا اينكه در ۲۶ بهمن ۱۳۸۳/ ۱۴ فوريه ۲۰۰۵ در بيروت ترور شد (← عتريسى، ص ۳۰۹ـ۳۱۱؛ فتحى رشيد، ص ۵۶ـ۶۵؛ مروان اسكندر، ص ۱۴۳ـ۱۴۴، ۱۵۰ـ۱۵۱). پس از قتل رفيق حريرى، مخالفان حضور نظاميان سوريه در لبنان، ترور او را به دولت سوريه نسبت دادند و براساس قطعنامه ۱۵۵۹ خواستار خروج آنها از لبنان شدند. در ۱۸ اسفند ۱۳۸۳/ ۸ مارس ۲۰۰۵، حزب اللّه و جنبش امل همراه ديگر گروههاى طرفدار سوريه در اعتراض به اين قطعنامه و متهم كردن مخالفان ضدسورى، تظاهرات گسترده اى را سازماندهى كردند كه به جريان ۸ مارس مشهور شد. در مقابل، در ۲۴ اسفند/ ۱۴ مارس همان سال احزاب مخالف سوريه و طرفدار قطعنامه ۱۵۵۹، ازجمله سنّيها و گروههاى مسيحى و دروزى، در حمايت از رهبرى سعد حريرى، فرزند رفيق حريرى، تظاهرات كردند كه جريان ۱۴ مارس نام گرفت (مروان اسكندر، ص ۱۵۴ـ۱۵۶). مخالفان خواستار تشكيل دادگاهى بين المللى براى رسيدگى به ترور رفيق حريرى بودند. اميل لحود، با افزايش فشار آنها، از شوراى امنيت خواست دادگاهى براى بررسى و محاكمه عاملان ترور رفيق حريرى تشكيل دهد. در پى اين درخواست، شوراى امنيت در ۱۸ فروردين ۱۳۸۴/ ۷ آوريل ۲۰۰۵ با تصويب قطعنامه ۱۵۹۵، ضمن محكوم كردن اين اقدام تروريستى، هيئتى بين المللى و مستقل از نظام دادگسترى لبنان براى تحقيق در مورد ابعاد اين حادثه تشكيل داد. در جريان بررسى پرونده ترور، پنج شاهد مدعى شدند كه بشار اسد، رئيس جمهور سوريه، در اين عمليات تروريستى نقش داشته است. متعاقب شهادت آنها، چهار افسر لبنانى بدون اثبات هرگونه جرمى زندانى شدند، اما پس از پنج سال كه يكى از شهود به سوريه گريخت و اعتراف كرد كه آنها زيرفشار شهادت داده اند، افسران لبنانى از زندان آزاد شدند و دولت سوريه از اتهام شركت در اين ماجرا تبرئه شد (حمورى، ص ۲۰ـ۲۱؛ بيگ زاده، ص ۱۴۶ـ۱۴۸؛ ابوالحسنى، ۱۳۹۰ش). در ۱۳۹۰ش/ ۲۰۱۱، رئيس دادگاه بدوى بخشهاى زيادى از كيفرخواست پرونده را منتشر و چهار تن از اعضاى حزب اللّه را متهم به ترور رفيق حريرى كرد، اما سيدحسن نصراللّه، دبيركل حزب اللّه لبنان، در واكنش به اين اتهامات، تحقيقات بين المللى و اسناد عرضه شده در دادگاه را سياسى، مغرضانه و بى اعتبار دانست و اسنادى عرضه كرد كه بيان كننده دخالت رژيم صهيونيستى در اين اقدام تروريستى بود (← «انتشار رسمى كيفرخواست دادگاه رفيق حريرى»، ص ۶؛ «جزئيات ۳ سند حزب اللّه»، ۱۳۹۲ش).
منابع : محمدرضا ابوالحسنى، «در آستانه ى رسوايى بزرگ: به بهانه سالروز ترور رفيق حريرى»، همشهرى پايدارى، ش۹۰، ۱۸ بهمن ۱۳۹۰.
Retrieved May 8, 2013, from http://hmg.ir/NSite/ FullStory/ News/ ?Id=17043;
«انتشار رسمى كيفرخواست دادگاه رفيق حريرى»، شرق، ش ۱۳۲۳، ۲۷ مرداد ۱۳۹۰؛ ابراهيم بيگ زاده، «دادگاه ويژه لبنان: گامى در راه گسترش مبارزه با بى كيفرى»، تحقيقات حقوقى، ش ۴۹ (بهار و تابستان ۱۳۸۸)؛ «جزئيات ۳ سند حزب اللّه براى اثبات دخالت اسرائيل در ترور حريرى»، خبرگزارى فارس، ۱۳۹۲ش.
Retrieved May 13, 2013, from http://www.farsnews.com/ newstext.php?nn=9004151228;
محمد حمورى، قراءات فى المشهد اللبنانى بين الحقوق القانونية و المصالح السياسية و الدولية، بيروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷؛ الرئيس الشهيد رفيق الحريرى: الحلم، الحقيقة، الخسارة، بيروت: الدارالعربية للعلوم، ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ شفيق سردوك، «وحدت لبنان بأعمالك و استشهادك!»، در همان؛ شهادة على دولة الشهيد، او، واقع الدولة اللبنانية من خلال الجريدة الرسمية عرض للقوانين و المراسيم و القرارات التنظيمية الصادرة فى ظل حكومات الرئيس الشهيد رفيق الحريرى، اعدّه عصام نعمة اسماعيل، بيروت: مركز بيروت للابحاث و المعلومات، ۲۰۰۵؛ عارف عبد، لبنان و الطائف: تقاطع تاريخى و مسارغيرمكتمل، بيروت ۲۰۰۱؛ جعفرحسن عتريسى، حزب اللّه : الخيارالاصعب و ضمانة الوطن الكبرى، بيروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ فتحى رشيد، من يجرؤ على قول الحقيقة من قتل الحريرى، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۶؛ يورگن كاين كولبل، اغتيال الحريرى: ادلة مخفية، ترجمة: هانى صالح و كامل اسماعيل، دمشق ۲۰۰۶؛ ماجد خليل ماجد، تاريخ الحكومات اللبنانية: ۱۹۲۶ـ ۱۹۹۶، التأليف، الثقة، الاستقالة، ]بيروت[ ۱۹۹۷؛ مروان اسكندر، رفيق الحريرى و قدر لبنان، ترجمة سامى بعقلينى، بيروت ۲۰۰۷؛
Nicholas Blanford, Killing Mr Lebanon: the assassination of Rafik Hariri and its impact on the Middle East, London 2007.
/ محمد مالكى /