رفيق اصفهانى، ملاحسين، از شاعران پارسى گوى سده دوازدهم. نامش ملاحسين و تخلصش رفيق بود (مفتون دنبلى، ج ۱، ص ۱۹۶؛ فاضل خان گروسى، ص ۵۰۵) و در ۱۱۵۰ در اصفهان به دنيا آمد (صبا، ص ۳۰۶). در جوانى خواندن و نوشتن نمى دانست و به پيشه پدرى اش، سبزى فروشى، مشغول بود (مفتون دنبلى؛ فاضل خان گروسى، همانجاها). به نظر صبا (همانجا) او تا پايان عمر خواندن و نوشتن نمى دانست، اما به گفته برخى ديگر او در جوانى بى سواد بود و سپس به تحصيل پرداخت و صاحب كمالات شد (مفتون دنبلى؛ فاضل خان گروسى، همانجاها). اينكه سخن و داورى رفيق اصفهانى درباره شعر براى غزل سرايان اصفهان حجت بوده و مفتون پس از عزيمت به تبريز با وى مكاتبه داشته و صباحى بيدگلى* (ص ۸۶) در اخوانيه اى فضل او را ستوده، همه نشان مى دهد كه نه تنها رفيق بى سواد نبوده، بلكه از فرهيختگان اصفهان به شمار مى رفته است (← اختر، ج ۱، ص ۷۹ـ۸۰؛ مفتون دنبلى، ج ۱، ص ۱۹۶ـ۱۹۷). رفيق ساكن اصفهان بود (اختر، ج ۱، ص ۷۹؛ مفتون دنبلى، ج ۱، ص ۱۹۶) و مدتى در شيراز اقامت داشت (اختر، همانجا؛ مفتون دنبلى، ج ۱، ص ۱۹۷). از غزلى در ديوانش (ص ۱۹۴) مشخص مى شود كه مدتى هم در كاشان اقامت داشته است. رفيق شاگرد مشتاق اصفهانى* و عضو انجمن ادبى مشتاق بود و در كنار مشتاق، آذربيگدلى*، هاتف اصفهانى* و صباحى بيدگلى* از پايه گذاران نهضت بازگشت ادبى* به شمار مى آيد (صبا، ص ۷۳۸؛ بهار، ج ۳، ص ۳۱۱). بااين حال، نشانه هايى از مكتب وقوع* را در شعر او مى توان ديد، ازجمله اشعارى كه به «سگيه» مشهور است (براى نمونه ← ص ۹، ۳۵، ۴۶، ۵۰، ۱۲۰، ۱۵۷، ۱۶۳؛ براى سگيه ← مينوى، ص ۵۱۱ـ۵۱۶؛ يارشاطر، ص ۱۴۷ـ۱۴۸). تذكره نويسان امان اللّه بيگ زنگنه (متوفى ۱۲۲۶)، متخلص به نظير، را شاگرد رفيق معرفى كرده اند (مفتون دنبلى، ج ۱، ص ۲۶۹؛ فاضل خان گروسى، ص ۶۲۶). رفيق اصفهانى در ۱۲۱۲ در اصفهان درگذشت (اختر، ج ۱، ص۸۰؛ مفتون دنبلى، ج ۱، ص ۱۹۷؛ فاضل خان گروسى، ص ۵۰۶؛ قس صبا، ص ۳۰۶؛ ديوان بيگى، ج ۱، ص ۶۸۸ كه درگذشت او را ۱۲۲۶ ذكر كرده اند) پيكر او را در نجف اشرف به خاك سپردند (اختر؛ فاضل خان گروسى، همانجاها). شهرت رفيق اصفهانى به سبب حضور در جمع بنيادگذاران نهضت بازگشت و انجمن ادبى مشتاق است. او شاعرى غزل سراست و تذكره نويسان همعصرش شيوه و طرز شاعرى اش را ستوده اند (← شوشترى، ص ۲۱۱؛ مفتون دنبلى، همانجا). او به زبانى ساده از سبك عراقى تتبع كرده و در چند غزل به استقبال حافظ رفته (براى نمونه ← ص ۱۲۳، ۱۳۵ـ ۱۳۶، ۲۰۴ براى سبك عراقى ← سبك/ سبك شناسى*) و به تقليد از او كوشيده است در ديوانش از مخالفت با زاهد سخن گويد (براى نمونه ← ص ۸، ۱۶، ۳۳، ۹۴، ۱۱۰، ۲۲۸). بيشترين مضامين ديوان وى شِكوه از بى وفايى معشوق و جور حبيب و جفاى رقيب است (براى نمونه ← ص ۳، ۹، ۱۲، ۳۷، ۱۲۱). از روى ديوان او نمى توان به عقايد دينى و مذهبى اش پى برد، اما گاهى ادعاى ترك امور دنيوى و عرفان كرده است (← ص ۵۰، ۱۳۱، ۲۱۹). اين ادعا با آنچه مفتون دنبلى (همانجا) درباره خلق وخوى درويشى و تواضع و ادب وى مى گويد سازگار است. در ديوانش نشانه هايى از اخوانيه سرايى نيز ديده مى شود؛ در قطعه اى به نامه شخصى به نام وفا پاسخ داده است (← ص ۲۴۱ـ۲۴۲). صباحى بيدگلى (ص ۸۶ـ۸۷) نيز قطعه اى در ۳۱ بيت به عنوان نامه براى رفيق نوشته است. در ديوان رفيق (ص ۲۴۴ـ۲۴۹) نوزده رباعى نيز وجود دارد كه اغلب آنها مضمونى عاشقانه دارند. از سخن مفتون دنبلى (همانجا) معلوم مى شود كه برخى از اشعار عاشقانه رفيق به صورت ترانه در «فارس و عراق» خوانده مى شده است. از ديوان رفيق نسخه هاى متعدد با شمار ابيات متفاوت به جاى مانده است. مفتون دنبلى (همانجا) و فاضل خان گروسى (همانجا) مدعى اند كه ديوان اشعار وى را ديده اند كه بالغ بر هشت هزار بيت داشته است. محمودميرزا قاجار هم ابيات ديوان رؤيت شده وى را نُه هزار بيت خوانده است (← ج ۲، ص ۴۶۵)، اما شمار ابيات برخى از نسخه هاى به جامانده ۱۳۰۰ بيت است (درايتى، ج ۱۵، ص ۲۹۹ـ۳۰۰). در ۱۳۶۳ش، احمد كرمى ديوان رفيق اصفهانى را بر مبناى چند نسخه خطى و اشعار نقل شده از وى در تذكره ها، در تهران منتشر كرد.
منابع : احمدبن فرامرز اختر، تذكره اختر، ج ۱، چاپ عبدالرسول خيام پور، تبريز ۱۳۴۳ش؛ محمدتقى بهار، سبك شناسى، يا، تاريخ تطور نثر فارسى، تهران ?]۱۳۲۱ش[؛ مصطفى درايتى، فهرستگان نسخه هاى خطى ايران (فنخا)، تهران ۱۳۹۰ش ـ؛ احمد ديوان بيگى، حديقة الشعرا، چاپ عبدالحسين نوائى، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ش؛ محمدحسين رفيق اصفهانى، ديوان، چاپ احمد كرمى، تهران ۱۳۶۳ش؛ عبداللطيف بن ابيطالب شوشترى، تحفة العالم، و، ذيل التحفه، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۳ش؛ محمدظفرحسين بن محمد يوسفعلى صبا، تذكره روز روشن، چاپ محمدحسين ركن زاده آدميت، تهران ۱۳۴۳ش؛ سليمان صباحى بيدگلى، ديوان، به تصحيح و مقدمه ح. پرتو بيضائى، به اهتمام عباس كى منشى، تهران ۱۳۳۸ش؛ فاضل خان گروسى، تذكره انجمن خاقان، تهران ۱۳۷۶ش؛ محمود ميرزاقاجار، سفينة المحمود، چاپ عبدالرسول خيامپور، تبريز ۱۳۴۶ش؛ عبدالرزاق بن نجفقلى مفتون دنبلى، تذكره نگارستان دارا، ج ۱، چاپ عبدالرسول خيامپور، تبريز ۱۳۴۲ش؛ مجتبى مينوى، «خاك پاى سگ معشوق»، يغما، سال ۱۲، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۳۸)؛ احسان يارشاطر، شعر فارسى در عهد شاهرخ (نيمه اول قرن نهم)، يا، آغاز انحطاط در شعر فارسى، تهران ۱۳۳۴ش.
/ بهرام پروين گنابادى /